الله یقدر اللیل و النهار
چند ساعت پیش جای شما خالی سخنرانی جورج قاطر!! بوش را در تلویزیون نگاه میکردم. عین سخنرانی امام المؤمنین بود، وقتی واژههای بخصوصی به زبان میآورد، که گویا خیلی اهمیت داشت، همه بلند میشدند و شروع میکردند به کف زدن. خیلی این صحنه به نظرم آشنا آمد، بعد دیدم خودشه: سخنرانیها در جلسات افتتاحیة حزب رستاخیز! بله خودش بود! نمیدانم آیا این جلسات را دیدهاید؟ و یا از جزئیات آن چیزی به یادتان مانده؟ من دیدهام!! خیلی با مزه بود. هر وقت یکی از این فکل کراواتیهای رستاخیزی میآمد پشت تریبون، اول یک مشک آب میخورد، و بعد ناغافل مثل خروس بیمحل فریاد میزد: اعلیحضرت همایون محمد ... جماعت همه از جا پریده سر پا میایستادند و مثل آدم آهنی شروع میکردند به کف زدن. حالا نزن که کی بزن. و به این ترتیب چند دقیقهای بیشتر وقت میگرفت. ولی بعضی وقتها نوسان کفزدنها بالا و پائین داشت. یعنی فکر میکنم قبلاً سخنرانهای بیسواد که حال و حوصلة سخنرانیهم نداشتند، دم چند تا از ساواکیهای میداندار را میدیدند و دستورالعمل را میدادند. به این ترتیب یک سخنرانی 10 دقیقهای را میتوانستند با چند بار: اعلیحضرت همایون محمد ... سر و تهاش را هم بیاورند، و بعد از این سخنرانی داغ و پر شور، در حالیکه قطرات درشت عرقِ وطنپرستی و شاهدوستی از سر و کلهشان قطره قطره بر سرزمین ایران فرو میریخت، با سرفه و سکسکه و سکرمههای در هم، که خود نشانهای از وطنپرستی داغ و داغشان بود، به جایگاه بازگشته، محکم مینشستند سر صندلی. دوربین هم نامردی نمیکرد و مسیر حرکت این شخصیتهای افسانهای را قدم به قدم تا رسیدن به صندلی معهود دنبال میکرد که خدائی ناکرده هم میهنان از دیدن گامهای مصمم این اسطورههای شجاعت و بلاغت بینصیب بمانند. از قضای روزگار یکی از این سخنرانان که به جای یک مشک چند تا مشک خورده بود، و خیلی هم از آنتراکت اعلیحضرت همایون محمد ... استفاده کرده بود، زمانی که به صندلی موعود باز میگشت پایش به پله گیر کرد، و با سر رفت توی بغل یکی از خانمهای نماینده که خیلی هم با ژست و اطوار مشغول استماع فرمایشات سخنران بعدی بود. خانم نماینده که از این حملة ناگهانی دست و پایش را گم کرده بود، برای اینکه زمین نخورد دستش را کمی به این طرف و آن طرف برد ولی چیزی گیر نیاورد، از اینرو دو دستی محکم کلة کچل طرف را بغل کرد!
این صحنه آنقدر خندهدار بود، که فکر میکنم فیلمبردار هم چند لحظه خشکش زد ، ولی سریعاً دوربین را برگرداندند و انداختند روی یک دختر خانم بسیار زیبائی که با لباس محلی کنار یک پیرزن ایستاده بود و داشت دست میزد.
امروز صحنة سنای ایالات متحد مرا بیاختیار به یاد حزب رستاخیزسابق خودمان انداخت. قاطر بوش هر وقت میگفت : آمریکا!! همه، با هیاهوی گنگی که از دور مثل ندای الله یقدر اللیل و النهار میشد، از جای بلند میشدند و دست میزدند. هر وقت میگفت: ایران!! عیناً همین کار را میکردند، هر وقت میگفت: دمکراسی!! قضیه همین بود. البته چند تا واژة کلیدی دیگر هم بود که یادم رفته. ولی این اولین بار بود که، پس از حمله به عراق جرج بوش و سنای آمریکا واقعاً باعث انبساط خاطر من شدند. خدا عمرشان بدهد، ای کاش جلساتشان را هم مستقیم پخش میکردند، خیلی باید بامزه باشد. س سامان
این صحنه آنقدر خندهدار بود، که فکر میکنم فیلمبردار هم چند لحظه خشکش زد ، ولی سریعاً دوربین را برگرداندند و انداختند روی یک دختر خانم بسیار زیبائی که با لباس محلی کنار یک پیرزن ایستاده بود و داشت دست میزد.
امروز صحنة سنای ایالات متحد مرا بیاختیار به یاد حزب رستاخیزسابق خودمان انداخت. قاطر بوش هر وقت میگفت : آمریکا!! همه، با هیاهوی گنگی که از دور مثل ندای الله یقدر اللیل و النهار میشد، از جای بلند میشدند و دست میزدند. هر وقت میگفت: ایران!! عیناً همین کار را میکردند، هر وقت میگفت: دمکراسی!! قضیه همین بود. البته چند تا واژة کلیدی دیگر هم بود که یادم رفته. ولی این اولین بار بود که، پس از حمله به عراق جرج بوش و سنای آمریکا واقعاً باعث انبساط خاطر من شدند. خدا عمرشان بدهد، ای کاش جلساتشان را هم مستقیم پخش میکردند، خیلی باید بامزه باشد. س سامان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر