۱۰/۰۹/۱۳۹۵

پاسدار خوشگله و تخم طلا!





پس از گذشت 7 سال از کودتای ناکام «سر» سایمون گس،   بی‌بی‌سی به همراه ایرنا،  به معاون اطلاعات سپاه پاسداران،   سرتیپ زیبائی‌نژاد،  تریبون داده تا ایشان بازداشت خانگی موسوی و کروبی را به حساب حمایت اینان از بهار عرب بگذارند،  و به این ترتیب پشتیبانی علی خامنه‌ای و دیگر آدمک‌های «نظام» از سناریوی آمریکائی «بهارعرب» را ماست‌مالی نمایند!  این فقط یک نمونه از پیامدهای آزادی حلب است.

تبعات فروپاشی اهرم‌های سیاستگزاری آتلانتیسم که نتیجة منطقی شکست در جبهة حلب می‌باید تلقی گردد،  به این مختصر محدود نمی‌شود،  و به تدریج و یک به یک از پردة ابهام بیرون می‌افتد.   پیش از نهائی شدن نتایج درگیری‌های سوریه،   در  وبلاگ‌های پیشین گفته بودیم که فروپاشی سیطرة آتلانتیسم در خاورمیانه،  به دلائلی که خارج از بحث امروز ما قرار می‌گیرد،‌  با شکست سیاست کشورسازی یانکی‌ها در سوریه گره خواهد خورد.  گفته بودیم،  در سوریه است که دندان نیش عموسام را می‌کشند.   و امروز که شاهد زندة تحقق این مرحله هستیم،   پر واضح است که بازتاب‌های متفاوت آن را نیز ببینیم.   یک بعد مشخص از این بازتاب‌ها،   چیزی نیست جز جنگ «تفریحی‌ای» که آتلانتیست‌ها،  به فرماندهی ارتش آمریکا در شهر موصول در چارچوب صرفاً رسانه‌ای به راه انداخته‌اند.   حملة‌ «رسانه‌ای» حضرات به شهر موصول در عمل وحشت کاخ‌سفید از فروافتادن عراق در مسیر سیاست‌های منطقه‌ای روسیه را نشان می‌دهد.   وحشت از اینکه،  علیرغم اشغال کشور عراق توسط ارتش آمریکا بغداد نهایت امر به پیروی از سوریه به روسیه نزدیک شود،  و دولت دست‌نشاندة «پساصدام حسین» که غربی‌ها به خوشخدمتی‌های‌اش چشم امید بسته بودند،  برای واشنگتن دردسرساز شود.  در اینکه جنگ «رسانه‌ای» موصول چه نتایجی به ارمغان خواهد آورد،   در حال حاضر نمی‌توان اظهارنظر کرد.   با این وجود برداشت ما از کل مسائل منطقه این است که عراق نیز نهایت امر چاره‌ای جز پیروی از سیاست منطقه‌ای روسیه نخواهد یافت.  در ادامة مطلب امروز تلاش می‌کنیم چرخش‌های سیاسی منطقه‌ای را که بازتاب فروپاشی جبهة آتلانتیسم در حلب است تا حد امکان  بشکافیم.   در این تحلیل واکنش‌‌ دولت‌های ترکیه،  تونس،  اسرائیل و خصوصاً جمکرانی‌ها را مد نظر قرار می‌دهیم.   و نهایت امرنیم نگاهی نیز به نقطة کور سیاست روسیه در ارتباط با جمکران می‌اندازیم.   پس نخست برویم به سراغ تونس. 

خبرگزاری فارس،  در مطلبی تحت عنوان «هیئتی از رهبران احزاب تونس برای عذرخواهی از اسد به سوریه می‌رود» می‌نویسد:

«محسن مرزوق بزودی برای عرض تبریک به بشار اسد به مناسبت آزادسازی حلب به دمشق خواهد رفت [...] تونس از جمله کشورهائی بود که افراد مسلح و تروریست به سوریه [اعزام می‌کرد و] حدود 3 هزار تونسی در کنار گروه‌های تروریستی بخصوص داعش [...] در حال جنگ هستند.»
منبع:  فارس‌، مورخ‌ 6 دیماه سالجاری

به یاد داریم که هواداران بهارعرب،   هم در منطقة خاورمیانه و هم در اروپا و ایالات‌متحد چگونه باد در بادبان بهارعرب،   ویراست تونس می‌انداختند،   و از آن به عنوان الگوی تحسین‌برانگیز و «موفق» بهارعرب یاد می‌کردند!   رد مجیزگوئی‌های بی‌بی‌سی و تعریف و تمجید دیگر شیپورهای آتلانتیست هنوز روی شبکة اینترنت باقی است.  و همچنین به یاد داریم که علی لاریجانی،   رئیس مجلسک حکومت جمکران،   چگونه دست‌دردست مقامات دولت فرانسه،  حامیان اصلی بهارعرب،   در اولین جلسة «مجلس اسلامی» تونس حضور به هم رساند،   و نطق غرائی نیز در بارة حقانیت «انقلاب اسلامی تونس» ایراد کرد.   حال این سئوال مطرح می‌شود که به چه دلیل مزروقی مفلوک می‌باید برای «عذرخواهی» به دمشق بدود،   ولی امثال علی لاریجانی و دیگر «آدمک‌های» جمکرانی که،   هم برای ملت سوریه یقه جر می‌دهند،‌  و هم رفیق شفیق داعشی‌ها هستند،  و محمد مرسی را در تهران روی سرشان گذاشته حلواحلوا می‌کردند،  نمی‌باید از ملت سوریه «عذرخواهی» کنند؟  در انتهای مطلب،   آنجا که به تلاش مقامات جمکران برای جدا کردن حساب‌شان از سردمداران  جنبش سبز می‌پردازیم،‌   پاسخی نیز برای این پرسش خواهیم یافت.    
    
پس در ادامة بررسی چرخش‌های سریع در سیاست‌های منطقه‌ای به ترکیه برویم؛   به سراغ دولتی که نوک حملة سازمان آتلانتیک شمالی است،   و اینک سخت درگیر «چه‌کنم،  چه‌کنم» شده.   تلاش اردوغان،  رئیس‌جمهور اسلامگرای ترکیه این است که اگر فرش و مبل و جواهرات خانه از دست شده،   حداقل صندوقخانه را از گزند روزگار محفوظ دارد.   به همین دلیل پس از ترور ناجوانمردانة سفیر روسیه توسط نیروهای انتظامی‌اش،   دست به هیاهو بر‌داشته و می‌خواهد «افشاگری» نماید!   همانطور که می‌دانیم،   اردوغان پیش از فرواوفتادن تشت‌ رسوائی آتلانتیسم در سوریه،  بارها و بارها به صورت رسمی از مخالفان تروریست بشار اسد حمایت به عمل ‌آورده بود.  حال اگر پس از شکست ولی‌نعمت‌های یانکی‌اش در سوریه دادوفریاد به راه می‌اندازد،   به هیچ عنوان بی‌دلیل نیست.

دلیل اصلی اینکه،   سرنوشت منطقة کردنشین،   یا به عبارت ساده‌تر،  یک سوم مساحت کل کشور ترکیه اینک در ابهام فروافتاده.   این امکان وجود دارد که ایالات‌متحد جهت جبران شکست مفتضحانه‌اش در سوریه تلاش کند،   از طریق سازش با مسکو،  سیاست حمایت از کردها و پایه‌ریزی یک «نودولت» وابسته به آتلانتیسم را در منطقه به اجرا درآورد.  تلاشی هر چند مذبوحانه،‌   که در صورت تحقق،‌   آب رفته را حداقل در رسانه‌ها برای آمریکا به جوی باز می‌گرداند.   طبیعی است که اگر چنین برنامه‌ای عملی شود،  سر ترکیه بر باد می‌رود.   اهمیت استراتژیک آنکارا برای همیشه از میان می‌رود،   و ترکیه در چنین چشم‌اندازی تبدیل خواهد شد به نوعی «جمهوری مقدونیه!»   به همین دلیل است که اردوغان،   هم به دولت اوباما چنگ و دندان نشان می‌دهد،  و دمکرات‌ها را به افشاگری «تهدید» می‌کند،   و هم تلاش دارد تا با عشوه شتری آ‌مدن برای دونالد ترامپ،  بر سر کردستان به حساب خودش با او «کنار» بیاید:

«اردوغان که خواهان ایجاد یک "منطقة امن" در شمال سوریه با کمک ترامپ است،   همزمان ائتلاف نیروهای متفق به رهبری آمریکا را که حامی گروه‌های کرد در سوریه هستند،  به حمایت از تروریسم متهم کرده:  "آن‌ها ما را به حمایت از داعش متهم می‌کردند،   حال خودشان از تروریست‌های داعش حمایت می‌کنند".»
منبع:  اسپوتنیک،  28 دسامبر 2016

اردوغان به این اظهارات اکتفا نکرده،  رسماً اعلام می‌دارد که شواهد و مدارک و فیلم و نوارهای صوتی از «حمایت آمریکا از تروریسم» در دست دارد!   به این معنا که چنین مدارکی می‌تواند «منتشر» هم بشود!   حال این سئوال مطرح می‌شودکه اردوغان از طریق «تهدید» به افشاگری،   چه محافل و گروه‌هائی را می‌خواهد تحت فشار قرار دهد؟   چرا که،   از یک سو،  حمایت گستردة آمریکا از تروریست‌ها به هیچ عنوان از جمله اسرارمگو نبوده و نیست؛  از سوی دیگر،  حمایت اردوغان از همین تروریست‌ها نیز بر کسی پوشیده نبوده و نیست.  پس باید ببینیم تلاش اردوغان چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟   به استنباط ما،  اردوغان به غریقی می‌ماند که در امواج متلاطم منطقه دست‌وپا می‌زند.  امواجی که فروپاشی جبهة اصلی آتلانتیسم در حلب به وجود آورده.   شاید رئیس‌جمهور ترکیه فراموش کرده که همین آتلانتیسم برنامه‌ای روی میز گذارده بود که در آن اردوغان می‌بایست توسط همان تروریست‌هائی که سفیر روسیه را از پشت سر هدف گلوله قرار دادند،  تحت عنوان «انقلاب دمکراتیک» در آنکارا،  تکه تکه شود. 

ولی تحولات به هیچ عنوان به ترکیه محدود نمی‌ماند.   در همین راستا پس از فشار فزایندة مسکو بر طرف‌های آتلانتیست،   شورای امنیت سازمان ملل صریحاً اسرائیل را به دلیل شهرک‌سازی در سرزمین‌های اشغالی «محکوم» کرده،   از تل‌آویو می‌خواهد تا هر گونه برنامة خانه‌سازی جدید متوقف شود!  می‌دانیم که «شهرک‌سازی» در سرزمین‌های اشغالی سیاست اصلی سنای آمریکاست.  این واشنگتن است که با تأمین بودجة لازم امکانات خانه‌سازی را فراهم می‌آورد،  و در کنار آن زمینه‌سازی برای بحران در منطقه و فروش جنگ‌افزار و میدان دادن به اوباش و اسلامگرایان نیز پیش‌بینی شده.  خلاصه بگوئیم،  خانه‌سازی برای یهودیان بهانه و دستاویز است؛  منظور اصلی پر کردن صندوق شرکت‌های اسلحه‌سازی آمریکاست.  نتانیاهو نیز اینبار به عادت همیشگی پس از نظربازی‌های مرسوم و لازم با تفنگ‌فروشان آمریکائی دست به دادوفریاد برداشت که،  «ما این قطعنامة بیشرمانه را اجرا نمی‌کنیم!»  و همچنین «فرمان» داد تا وزارت امور خارجة اسرائیل با 12 کشوری که چنین قطعنامه‌ای را به تصویب رسانده‌اند ارتباط برقرار نکند.   ولی 24 ساعت بیشتر طول نکشید که سایت فیگارو،  یکی از مهم‌ترین رسانه‌های حامی جنگ‌سازی آمریکا در منطقه،  عکس نتانیاهو را در سایت اینترنتی خود به چاپ رساند و زیر آن نوشت،   «به دستور نتانیاهو برنامه‌ریزی جهت خانه‌سازی در ساحل غربی رود اردن به حال تعلیق درآ‌مده!»‌ 

بله،  دولت اسرائیل تا حال به زمین سفت نشاشیده بود.  ولی واقعیت این است که،  دولت‌های اسرائیل با بودجة سری سنای آمریکا در تل‌آویو سر کار می‌آیند.  اینان فقط تا زمانیکه منافع شرکت‌های آمریکائی را بازتاب دهند از حق جفتک‌پرانی برخوردار می‌شوند.  در غیراینصورت خاموش کردن صدای کسی که در تل‌آویو با پول آمریکا قُدقُد می‌کند و تخم طلا برای این و آن می‌گذارد،   آنقدرها نیازمند اتلاف وقت و انرژی نیست.  نتانیاهو نیز مانند رجب اردوغان گویا هنوز نفهمیده بود که آزادی حلب چه معنا و مفهومی دارد.  حال دولت اسرائیل،   مسلماً تلاش خواهد کرد تا خود را از شبکة جنگ‌سازی آمریکا که دیگر امیدی به تداوم شرایط صلح‌مسلح در منطقه ندارد به دور نگاه دارد.   در چنین شرایطی قابل پیش‌بینی است که برداشت‌هائی انسانی‌تر و منطقی‌تر از روابط منطقه‌ای،   در تل‌آویو به منصة‌ظهور برسد.     

بله،   زمانیکه حتی «نیویورک تایمز»،   بلندگوی حزب دمکرات آمریکا،  سنگر حمایت از کودتاچیان اوکراین را رها کرده،   و در مطلبی به قلم برایان مک‌دونالد،  اعلام می‌‌دارد که به دلیل نتایج مصیبت‌بار تغییر رژیم در اوکراین،  یانوکوویچ،‌  رئیس‌جمهور سابق اینکشور حق داشته موافقنامة «اوکراین ـ  اتحادیه اروپا» را به امضاء نرساند،  تکلیف نتانیاهو دیگر روشن است.  حضرت بنیامین می‌باید با حمایت‌‌های آشکار و نهان واشنگتن وداع کرده،   برای ساکنان اسرائیل در ارتباط با ملت‌های منطقه جویای پایگاهی واقعی و انسانی شود. 

حال در پایان بررسی چرخش‌های سریع در سیاست‌های منطقه‌ای سری هم به جمکران و جمکرانی‌ها باید زد.  همانطور که بالاتر نیز عنوان کردیم،  اینان از جمله دودوزه‌‌بازهای حرفه‌ای منطقه هستند.  در عمل،   سایة حکومت ملایان را در تمامی توطئه‌های منطقه‌ای آمریکا بازمی‌شناسیم.  از بحران القاعده و طالبانیسم افغانستان گرفته،  تا شرکت فعال در تجارت تریاک توسط ارتش آمریکا؛  از تروریسم اسلامگرا در قفقاز و تاجیکستان گرفته،  تا قاچاق انسان به مقصد شیخ‌نشین‌ها؛  از پول‌شوئی در آفریقا گرفته،  تا قاچاق اسلحه و تروریسم در عراق؛  خلاصه کنیم،  اگر هر کجا که آمریکائی‌ها به جنایت مشغول‌اند،   جمکرانی‌ها هم در التزام رکاب‌اند.  در نتیجه،   پرواضح است که این حکومت تروریست در سوریه نیز به حساب خودش آشی سر بار گذاشته بود.  آشی که اینک تبدیل شده به همان کاسة زهر که روح‌الله خمینی نهایت امر سرکشید.  حال باند پاسدار «زیبائی‌نژاد» می‌خواهد کاسة زهری را که خامنه‌ای می‌باید سر بکشد،   به خورد موسوی و کروبی بدهد.            

در مطالب این وبلاگ بارها و بارها ارتباط «جنبش سبز» با سیاست‌های انگلستان و عموماً آتلانتیسم را شکافته بودیم.  بارها با ارائه شواهد و مستندات عنوان کرده بودیم که «جنبش سبز» یک مانور استعماری،   جهت بهینه کردن پروسة‌ سرکوب در جامعة ایران بوده،  و فقط به دلیل مخالفت اصولی روسیه بود که دکان انگلیسی سبزها را در ایران جمع‌وجور کردند.   همزمان نشان داده بودیم که علی خامنه‌ای،   رهبر اوباش جمکران در واقع رهبر معنوی جنبش‌سبز نیز به شمار می‌رود؛   همو بود که با کمک سفارتخانة انگلستان و «سر» سایمون گس پروژة استعماری سبز را رهبری می‌کرد.   حال که به دلیل آزادی حلب،   رابطة بهارعرب با برنامه‌ریزی‌های آتلانتیسم بیش از پیش علنی شده،   شاهد بازی سیاسی مسخره‌ای در حکومت اسلامی هستیم.   ملایان کودن و مفلوک که تکیه‌گاه‌های «بهاری» خود را یک‌به‌یک از دست داده‌اند،   بخوبی می‌دانند که با ادعای پوچ «حمایت» از رژیم بشار اسد نخواهند توانست مدت زیادی در ارتباطات منطقه‌ای جا خوش کنند.   در واقع،   مچ ملایان در همکاری همه‌جانبه با توطئة «بهارعرب» بیش از این‌ها باز شده که بتوانند آن را «لاپوشانی» نمایند.   به همین جهت شاهدیم که دو جریان متفاوت در داخل حکومت به تلاش افتاده‌اند،  تا این دستگاه قرون‌وسطائی را از مرگ محتوم برهانند.

در وحلة‌ نخست شاهد عملیات محیرالعقول یکی از پاسدارهای حکومت اسلامی به نام حسین نجات هستیم ـ  البته به گفتة ایرنا و بی‌بی‌سی،  نام خانوادگی این پاسدار ریشو «زیبائی‌نژاد» است!  بله،   این پاسدار که نژادشان زیباست،   اخیراً به جانشینی ریاست اطلاعات سپاه پاسداران،   یعنی مرکز جاسوسی و همکاری‌های منطقه‌ای جمکران با آمریکا منصوب شده‌اند،  و در نخستین مصاحبه‌شان برای تطهیر علی خامنه‌ای سنگ تمام می‌گذارند:

«تصمیم به بازداشت خانگی میرحسین موسوی،   مهدی کروبی و زهرا رهنورد ربطی به اعتراضات ۸۸ نداشت،   دلیل آن فراخوان تجمع برای همبستگی با بازداشت‌شدگان سوریه بود.»
منبع: ایرنا،  27 دسامبر 2016

به عبارت دیگر،  دستگاه جمکران به این صرافت اوفتاده تا به نوبة خود ارتباط ملایان با شبکة  «بهارعرب» را ماست‌مالی کند،  و مدعی شود که پروسة حمایت از بهارعرب فقط توسط موسوی،  کروبی،  رهنورد و باند جنبش‌سبز به میدان آمده!  این اظهارات به این معناست که علی خامنه‌ای و دیگر اوباش حکومت از جمله پاسدار «زیبائی‌نژاد» در بساط حمایت از بهارعرب دخالتی نداشته‌اند!    ولی اینان به همان اندازه از بهارعرب «مبری» هستند که اردوغان!  جالب‌تر از همه اینکه «افشاگری» پاسدار «خوشگله»،  با 7 سال تأخیر صورت گرفته!   باید پرسید چرا طی این 7 سال این «تخم‌طلائی» و استثنائی را از امت همیشه در صحنه «پنهان» نگاه داشته بودند؟   دلیل روشن است؛   حکومت ملایان با خرمردرندی می‌خواست راه ورود و خروج به شبکة «بهارعرب» را برای خود محفوظ نگاه دارد،  به عبارت دیگر،  شانس را از همه سوی در محاصره قرار داده بود!   مسلماً در ذهن علیل این حکومت هشل‌‌هف،  چنین برداشت شده بود که اگر بهارعرب «موفق» شود دست میرحسین را می‌گیریم و همگی با او به چپاول و سرکوب ملت ایران «ادامه» می‌دهیم.   ملاحظه می‌فرمائید که این حضرات خیلی «زرنگ» تشریف دارند!   ولی از آنجا که دروغگو کم‌حافظه‌ است،  پاسدار زیبائی‌نژاد هم فراموش می‌کند که بر اساس مصوبة قوه قضائیه،   حصر،  بازداشت و محدودیت به هیچ عنوان شامل حال زهرا رهنورد ـ  اسم اصلی این حضرت علیه هر چه هست بماند ـ  نمی‌شود.  به همین دلیل پاسدار زیبائی‌نژاد یک حساب هم برای زهراخانم باز کرده:

«آن‌ها [موسوی و کروبی] حدود یک هفته بعد به همراه همسران‌شان تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند.»
همان منبع

ولی تلاش جهت بیرون کشیدن باند علی خامنه‌ای از جرگة حامیان بهارعرب به استنباط ما،  با در نظر گرفتن شرایط منطقه‌ای و به ویژه با اظهارات اخیر آخوند جنتی ـ  رادیوفردا،  مورخ 28 دسامبر سال‌جاری ـ   عبث خواهد بود.   مسلماً عوامل،  محافل و دست‌های فعال در پروسة «بهارعرب» به دلیل فروپاشی جبهة آتلانتیسم در حلب بزودی شناسائی خواهد شد،  و راه فرار برای این جماعت باز نیست. 

از ‌سوی دیگر،  شاهد تلاش‌های دولت مافنگی روحانی نیز هستیم.   ایندولت همچون اردوغان و مرزوقی،  به گدائی محبت از روسیه آمده.   بله،  روحانی شتابان بر در «بازار اوراسیا» می‌کوبد!   اهداف حسن روحانی از این «عملیات» کاملاً روشن است.   آمریکا نمی‌تواند به این دولت مافنگی روی خوش نشان دهد،‌   چرا که راه دوستی‌اش مسدود شده،   و علیرغم تزریق میلیاردها دلار پول نفت در شاهرگ صنایع هواپیمائی آتلانتیسم ـ  بوئینگ و ایرباس ـ  آنهم به بهانة ابلهانة فراهم آوردن زمینة رشد اقتصادی،   روحانی مشکل بتواند راهگشای ورود کارشناسی آمریکا و جلب حمایت سیاسی کاخ‌سفید شود.   حداقل در مرحلة‌ فعلی این واقعیت به آخوند مافنگی سمنانی تفهیم شده،   و به همین دلیل برای گدائی حمایت به دامان قزاقستان و رئیس‌جمهور ارمنستان،  رئیس دوره‌ای «اوراسیا» پناه برده: 

«رئیس جمهوری ارمنستان برای عقد قرارداد موقت همکاری بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا ابراز علاقه کرد و خواستار امضای آن شد.»
منبع:  ایرنا،  06/10/1395
  
در این مرحله است که می‌باید نیم‌نگاهی،  هر چند تند و شتابزده به سیاست‌ مسکو در قبال حکومت اسلامی بیاندازیم.   در اینکه مسکو با مهارت قابل‌تحسینی توانست به دکان اسلام‌فروشی آتلانتیسم در خاورمیانه ضربه‌ای جانانه وارد آورد،   جای بحث و گفتگو نیست.  این یک واقعیت است که اگر امروز زنان سوریه به یوغ ملا و اوباش ریشو گرفتار نیامده‌اند؛   اگر بسیاری ملت‌های منطقه از مصر و لبنان گرفته تا سوریه و حتی تونس توانسته‌اند از صدمة حکومت مفتی و ملا تا حدودی جان سالم به در برند،   فقط و فقط به دلیل مقاومت روسیه در برابر اسلام‌فروشی امپریالیسم جنایتکار آمریکا بوده؛‌  دلیل دیگری وجود ندارد.   با اینهمه در این میانه سئوالی مطرح می‌شود،  که بیشتر از آنچه به ملت‌های تونس،  مصر و سوریه مربوط شود،  گریبانگیر ملت ایران است. 

چگونه می‌توان در چارچوب برخورد مسکو تصور کرد که یک حکومت متحجر،  خودفروخته و کودتاچی که نطفة ایران‌ستیزش را ساواک شاهنشاهی و ارتش آریامهری روز 22 بهمن 57 بنیان‌گزاری کرده‌اند،  هم نمایندة ملت ایران تصور شود،   و هم در چارچوب روابط بین‌المللی از سکوئی قابل‌اعتنا برخوردار گردد؟   زمانیکه نیروگاه بوشهر نهایت امر افتتاح شد،  و در هنگام امضاء توافقنامة برجام،  این موفقیت‌ها را به ملت ایران تبریک گفتیم،   و هم سئوال فوق را از روسیه پرسیدیم.    امروز نیز آزادی حلب و باز شدن مچ اوباش اسلامگرای ترک،  ایرانی‌نما،  سوری و تونسی را،   هم به ملت ایران تبریک می‌گوئیم،  و هم بار دیگر همین سئوال را مطرح می‌کنیم.   با این تفاوت که،‌   اینبار این سئوال در شرایط ویژه‌ای مطرح می‌شود.  به دلیل تغییر سیاست کلان‌استراتژیک در واشنگتن،‌   نزدیک شدن روسیه به حکومت اسلامی جمکران،   از این مرحله به بعد تبعاتی متفاوت با گذشته خواهد داشت.    اینبار آمریکا در مقام یک بازیگر علی‌البدل منطقه‌ای این امکان را خواهد داشت تا از طریق بازی با افکارعمومی،   هم پیشینة ننگین خود در حمایت از «اسلام سیاسی» را بزک نماید،   و هم با اتخاذ مواضع «ضدملائی» زمینة لازم جهت بازسازی آلترناتیو رژیم پوشالی ملایان را در جبهة غرب فراهم آورد.   به استنباط ما،  در ماه‌های آینده،  چند و چون روابط مسکو با حکومت ملایان بسیاری مسائل منطقه را  روشن خواهد کرد.   اگر روسیه نتواند در ارتباط‌اش با حکومت اسلامی تجدیدنظرهای لازم را صورت دهد،   علیرغم موفقیت‌های چشم‌گیر طی سال‌های اخیر،   این امکان وجود خواهد داشت که بازی را در کل خاورمیانه ببازد.