۱۱/۱۱/۱۳۸۴

موئی از خرس
دیروز ‌گفتم که یک نفر طبل جنگ می‌زد. امروز معلوم شد. یعنی بی‌بی‌سی، صدای ملکة موش‌ها، عربده‌اش بلند شد که می‌خواهیم پروندة ایران را بفرستیم به شورای امنیت سازمان ملل و ادامه ‌داد: به این معنا که چین و یا روسیه با تصمیمات شورای امنیت مخالفت نخواهند کرد. به عبارت ساده‌تر همان است که خدمت‌تان گفتم: طبل جنگ! از طرف دیگر علی‌اصغر سلطانیه نمایندة‌ جمهوری اسلامی در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم در برنامه‌های تلویزیونی انگلستان شرکت کرده و گفته: نمی‌توان یک ملت کهنسال چون ایران را از انرژی هسته‌ای و استفاده از فناوری هسته‌ای محروم کرد. وقتی یک آدم منصف به مجموعة این لغزپرانی‌ها خوب گوش می‌دهد فقط یک سئوال برایش باقی می‌ماند: ایران و داستان اتمی واقعاً چیست؟

راستش را بخواهید فکر می‌کنم اگر از همان‌هائی که جیغ و فریادشان هم در آمده بپرسید، جوابی نخواهید شنید. به این داستان می‌گویند :داستان سیاست!! داد و فریاد، بده بستان، زیر پای گذاشتن حق و حقوق ملت‌ها، چپاول ثروت‌های ملی ملت‌های ضعیف و حق حساب دادن به بعضی‌ها برای راه انداختن بحران، تشنج، احتمالاً جنگ ـ چون جنگ و فروش اسلحه از همة این‌ها که گفتیم بهترتر!! است ـ و اگر هم نشد، دوباره سرو صدا، دوباره بی‌بی‌سی، و دوباره کوفت‌کاری و ... بلی، به جهان سیاست خوش آمدید. یکی نیست از این حاج‌سلطانیه که عکس نیمرخ‌اش عین بقال سرکوچه‌امان اکبرآقاترکه شده بود،‌ بپرسد: این ملت کهنسال که برایش این جوری دست و پا می‌زنید، نظر خودش چیست؟ در مورد دولت، در مورد شخص تو، در مورد این آژانس، در مورد سیاست‌های اتمی دولت، سیاست‌های نظامی، و خیلی چیزهای دیگر؟

آها دیدید؟ دارید به مسائلی اشاره می‌کنید که به این ملت کهنسال مربوط نمی‌شود ها! وقتی حاج‌سلطانیه می‌گویند ملت کهنسال، مقصودشان این نیست که این ملت به دلیل کهنسال بودن حق حرف زدن هم دارد. اصلاً چنین برداشتی نکنید که در اشتباهید. حاج آقا ممکن است عصبانی ‌شده بزند توی سر ملت کهنسال. همان ملت بدبختی که شورای نگهبان قیم او شده، همان ملت چپاول شده‌ای که از او بهتران برایش تصمیم می‌گیرند چه بپوشد، چه بخورد، چه بیاشامد، چه کتابی بنویسد، چه حرفی بزند و چه روابط جنسی‌ای داشته باشد و خلاصه چگونه زندگی کند. این ملت کهنسال شده بخاطر اینکه یک بدشانسی آورده. بدشانسی ملت کهنسال هم همان ‌شانس زندگی حاج‌سلطانیه است: یک دریا نفت زیر پای ملت کهنسال افتاده. در نتیجه کهنسال است ولی دیگران برایش تصمیم می‌گیرند، دیگران هم تصمیم‌شان این است که این ملت کهنسال انرژی اتمی می‌خواهد.به این معنا که سیاست‌های خارجی می‌توانند شرایط جنگ را تقریباً به صورت دائمی بر این ملت کهنسال حاکم ‌کنند؛ یعنی اینکه به اسم منافع ملی این ملت کهنسال، امنیت ملی‌اش فدای منافع سیاست‌های مالی غرب می‌شود، یعنی اینکه پدر مردم را زیر فشار محاصره‌های اقتصادی چپ و راست در می‌آورند، تا چپاول پول نفت ایران برای آمریکا و انگلیس ساده‌تر شود. و یعنی خیلی چیزهای دیگر. این را می‌گویند : سیاست نوین دولت مهرورزی. همان دولتی که قرار بود پول نفت را سر سفرة بینوایان بیاورد. خوب اگر پول نفت را نیاورد، بمب و تهدید بمب را که آورد. صغرا خانم، همسایة ما همین دیروز یک لقمة لذیذ بمب اتمی گذاشت دهنش و همنیطور که می‌جوید گفت: خدا الهی عمرت بده احمدی‌نژاد، خیلی چسبید. بالاخره، به قول معروف موئی از خرس کندن غنیمت است! س سامان

هیچ نظری موجود نیست: