۴/۱۵/۱۳۸۷

خطبه‌های انگولک‌چی!



فارس نیوز ـ ايران و سولانا براي انجام مذاكرات در اواخر «تير» توافق كردند
انگولک‌چی ـ آقا بپا «تیر» نخوری!

‌فارس نیوز ـ نحوه پاسخ كوبنده ايران دشمن را پشيمان و شگفت‌زده مي‌كند
انگولک‌چی ـ و ایرانیان را هم بدبخت!

فارس نیوز ـ امام جمعه قزوين: آمادگي نيروهاي مسلح دشمن را زمين‌گير كرده است
انگولک‌چی ـ حالا که دشمن ‌گیر افتاده، قزوینی‌ها حمله کنند!

فارس نیوز ـ اعتراف رسانه‌هاي رژيم‌صهيونيستي بر صداقت نصرالله
انگولک‌چی ـ از قدیم گفتن، «مستی و راستی»!

فارس نیوز ـ امام جمعه تبريز: حمله اسرائيل به ايران، نزد ملت ما ادعائي مضحك است
انگولک‌چی ـ و نزد ملت‌های دیگر مضحک‌تر!

فارس نیوز ـ تعدد احزاب باعث «سردرگمي مردم» مي‌شود
انگولک‌چی‌ ـ پس برای همین جمع‌شان کردید!

فارس نیوز ـ امام جمعه تهران: مشكل تورم از گذشته وجود داشته است
انگولک‌چی ـ ولی فضلائی مثل شما در گذشته وجود نداشته است!

فارس نیوز ـ بازديد «محسن پرويز» از خبرگزاري فارس
انگولک‌چی ـ بالاخره «پرویزه» یا محسن؟!

فارس‌نیوز ـ درباره دروغ‌ها نمي‌دانيم بخنديم يا گريه كنيم
انگولک‌چی ـ فعلاً بخندید، وقت گریه‌تان هم می‌رسد!

ایرنا ـ اوباما: ظرف 16 ماه سربازان آمريکا را از عراق خارج مي‌کنيم
انگولک‌چی ـ کجا می‌برین‌شون؟

ایرنا ـ بوش: بهترين راه حل مسئله هسته‌اي ايران مذاکره «مشترک» با تهران است
انگولک‌چی ـ مذاکره «غیرمشترک» هم بد نیست!

ایرنا ـ خارج‌کنندگان منافقين از ليست ترويستها، شريک جنايت آن‌ها هستند
انگولک‌چی ـ اصلاً همه شریک جنایات منافقین‌اند!

ایرنا ـ نسخة قدیم ایرنا
انگولک‌چی ـ نسخة خطی با چاپ سنگی ندارید؟

ایرنا ـ هفتمين جشنواره تئاتر بانوان پايان يافت
انگولک‌چی ـ پس از کتک خوردن و فرار بانوان شرکت‌کننده!

ایرنا ـ وزير علوم بر توسعه همکاري «علمي ـ فناوري» با بلاروس تأکيد کرد
انگولک‌چی ـ حاج‌آقا! فنی‌تر از بلاروس پیدا نکردی؟

ایرنا ـ وزير «آموزش و پرورش» بر همکاري با حوزة علميه تأکيد کرد
انگولک‌چی ـ آموزش که نه! از نظر «پرورش دام» بد نیست!

ایرنا ـ عزت‌الله انتظامي: در عرصه تئاتر، رتبه زنان بالاتر از مردان است
انگولک‌چی ـ بی‌خود نبود نقش «گاو» بهش داده بودند!

ایرنا ـ پرس تي وي رسانة افراد بي‌رسانه در آمريکا است
انگولک‌چی ـ افراد بی‌رسانة ایران هم بروند آمریکا!

تابناک ـ بوش در افتتاحیه المپیک پکن شرکت می‌کند
انگولک‌چی ـ تنها می‌آید، یا با سربازانش؟!

تابناک ـ وبلاگ‌هاي ضد اوباما فيلتر شدند
انگولک‌چی ـ «مک کین» هم فیلترشکن ساخت!

تابناک ـ مرد باردار آمريكائي يك دختر زائید
انگولک‌چی ـ سرداراکبر هم قرار شده یک کره‌خر بزاد!

تابناک ـ حکیم: مجاهدین خلق جائی در عراق ندارند
انگولک‌چی ـ ولی آمریکا قدم‌اش روی چشم ماست!

تابناک ـ فساد شديد مالي در فيفا
انگولک‌چی ـ مدارکش هم دست پالیزداره!

تابناک ـ رشد مصرف برق در تیرماه به صفر رسید
انگولک‌چی ـ به امید روزی که همه چیز به صفر برسد!

تابناک ـ گرد و غبار شديد به تهران نزديك شد
انگولک‌چی ـ حتماً گردوخاک ارتش آمریکاست!

تابناک ـ آيت‌الله شبيری «زنجانی» بستری شد
انگولک‌چی ـ بعد از اینکه فیلم «زنجان استوری» را دید؟!

تابناک ـ رئیس‏ جمهور با صد اقتصاددان، می‏نشیند
انگولک‌چی ـ ولی با یک «مخالف» در اقلیمی نمی‌گنجد!

تابناک ـ تشکر وزیر چینی از جلیلی برای لبخند به «بسته»!
انگولک‌چی ـ و تشکر «بسته» از وزیر چینی برای لبخند جلیلی!




...

۴/۱۳/۱۳۸۷

یقنعلی «فرزانه»!


اصلاً این روزها بعضی‌ها بوی الرحمن گرفته‌اند!‌ قبول ندارید؟ به عکس‌ «مقامات» حکومت اسلامی نگاه کنید. چشمان‌شان همه شهلا؛ سکرمه‌های‌شان همه مه‌لقا؛ لب‌ولوچه‌شان هم آویزان! این‌ها از امروز قهر کرده‌اند، جنگ هم دیگر نمی‌کنند. اصرار نکنید جانم، صرف شده! قدیم‌ها که می‌رفتیم خانة خاله‌خانم‌ها، آنقدر شیرینی و میوه تعارف می‌کردند، و اصرار پشت اصرار، که بالاخره برای خوردن سیب و پرتغال و تخمه پسته بین اهالی خانواده دعوا و یقه‌گیری می‌شد. یکی داد می‌زد، «خانم به حضرت عباس صرف شده!» خانم هم می‌فرمودند، «نه عموجان! ما که ندیدیم، اگر از این تخمه‌ها نخورید دیگه نه من نه شما! یه دونه!»

بله، امروز هم حکایت همان «یه دونه» شده. علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجة «جنگ»، که یکی از مهره‌های اصلی و پشت پردة حکومت دست‌نشانده است، به یک‌باره پای برهنه از بیت‌رهبری بیرون دویده، و مطبوعات غربی هم پای برهنة ایشان را به خوانندگان خود اهداء می‌کنند!‌ آنهم نه یک «مطبوعات» که سه «مطبوعات» در آن واحد! سه روزی‌نامة مغرب زمین: لارپوبلیکا، لیبراسیون و لوتان سوئیسی، مقالة ولایتی را همزمان به چاپ رسانده‌اند، و «بی‌بی‌سی» هم از این «مقاله» خلاصه‌ای چسبانده در سایت‌اش. در اینکه این نوع روزی‌نامه کارش تبلیغات و هو و چو است، شکی نداریم، ولی تا به حال ندیده بودیم کسی بخواهد با تبلیغات، از آب جاری روغن بگیرد. جناب ولایتی در دنیای سیاست داخلی و خارجی حکایت همان «آب‌جاری» را پیدا کرده‌اند. پس از 16 سال وزارت بر «امورخارجة»‌ جماعت ملا، اگر هم از روز اول روغنی در شکمبه‌‌شان بوده امروز بر باد رفته. آقای ولایتی، همچون نمونة «برادر» لاریجانی، دیگر در دکان روغن‌کشی محلی نخواهند داشت، چرا که از روز اول هم «مالی» نبودند؛ در قحط‌الرجالی که 80 سال سیاست استعماری بر مملکت‌مان حاکم کرده، این یقنعلی‌ها به قولی «جلو» افتاده‌اند.

ولایتی یکی از استادان اعظم «خراب‌شده‌های» حکومت اسلامی است. و هر گاه چرخشی صریح در سیاست‌های این تشکیلات دست‌نشانده، در افق دیپلماسی جهان خودنمائی می‌کند، سر و صدای «برادر» ولایتی اول از همه «بلند» می‌شود. آن‌ها که با روند تبلیغاتی در حکومت اسلامی آشنائی‌هائی دارند فراموش نکرده‌اند که دود و دم «معمار رنسانس اسلامی» نیز سال‌ها پیش از کندة همین علی‌اکبر ولایتی بلند شد. زمانیکه ایشان در دوران پرافتخار سردار سازندگی، از «استاد» سروش در مطبوعات حکومت اسلامی «انتقاد» می‌کردند، چرا که استاد، بحث‌های علمی‌شان را بیش از حد به پیش می‌راندند و امکان سوءاستفاده از این «بحث‌های علمی»‌ را به دست ضدانقلاب فراهم می‌آوردند!‌ دیدیم که «بحث‌های» علمی «حاج سروش» سر و ته چه کرباسی بود، و امروز که دود و دم‌ تبلیغات رسانه‌های غربی برای ایشان خوابیده، بوق جناب سروش چگونه به «وز وز» افتاده. با این وجود، روزی‌نامه‌های به اصطلاح «مخالف» و در رأس آنان کیهان لندن، از بازتاب این «تقاطع» ایدئولوژیک یک گام عقب نمی‌رفتند، و تضاد فرضی‌ «سروش ـ ولایتی» هفته‌ها در رأس «اخبار» این رسانة‌ شترگاوپلنگ قرار داشت.

علی‌اکبر ولایتی همانطور که در مطالب قبلی نیز اشاره کردیم، در چارچوب یک اصل کلی بار دیگر پای به سیاست جاری حکومت اسلامی گذاشته: تلاش جهت بازگشت به مواضع فروپاشیدة حکومت اسلامی در دوران سردار سازندگی!‌ دلیل مسافرت اخیر «جماعت» کثیری از طرفداران حاج اکبر به عربستان و بده بستان‌های فراوانی که اینان با حاکمیت «اسلامی» شیخ عبدالله به راه انداخته‌اند نیز همین است. بازگشت به مواضع فروپاشیدة سردار سازندگی در عمل معانی سیاسی و استراتژیک مشخصی خواهد داشت که سعی می‌کنیم به طور خلاصه در این مجمل بگنجانیم.

نخست اینکه روابط حکومت اسلامی با غرب از دوران پر تلاطم احمدی‌نژاد می‌باید فاصله بگیرد. چرا که برنامة حکومت احمدی‌نژاد، بر اصلی اساسی تکیه داشت: فراهم آوردن امکان تهاجم نظامی به کشور ایران! وظیفة اوباشی که وزراء و همکاران مهرورزی لقب داشتند در عمل فراهم آوردن زمینة همین حملات بود. ولی دیدیم که این طرح چگونه بر آب رفت و نخستین فردی که از شکست پروژة جنگ استعماری رسماً خبر داد، از قضای روزگار خود احمدی‌نژاد بود. وی زمانیکه در مصاحبه‌ای تلویزیونی خطاب به گوینده می‌گوید: «کدام جنگ! جنگی در کار نیست!» اذعان می‌کند که پروژة جنگ به زیر سئوال رفته! ولی می‌باید عنوان کنیم که «جنگ در کار بود»، هر چند مشخص نشده بود که کدام قدرت جهانی ایران را به اسم آمریکا مورد تهاجم هوائی قرار خواهد داد! در آنروزها، آمریکا با تکیه بر اشغال کشورهای عراق و افغانستان خود را در موضعی بسیار مساعد می‌دید و اشتهای چپاول‌ استعماری‌‌اش هم بسیار زیاد شده بود، ولی به دلیل اولتیماتوم‌هائی که بعدها دریافت کرد، فهمید که مسجد جای گوزیدن نیست؛ امروز دست و پایش را جمع کرده، و به همین دلیل قصد دارد در «سنگر» روابط سازندة سردار اکبر «پناه» بگیرد.

تا اینجا، بازتاب مسائل روشن است! و بازتاب مقالة «دلنشین» اخیر «برادر» ولایتی در روزی‌نامه‌های مغرب زمین نیز که در آن از «صلح‌دوستی» مقام معظم بسیار تعریف و تمجید کرده‌اند خود نشانه‌ای است از همین موضع‌گیری سیاسی. ولی نزدیک شدن حکومت دست‌نشاندة اسلامی در محافل بین‌المللی به جبهة غرب، به شیوه‌ای که در دوران سردار سازندگی، هر چند به صورت زیرجلکی، رایج شده بود دیگر امکانپذیر نخواهد شد. حاکمیت آمریکا و حکومت دست‌نشاندة اسلامی، در چارچوب روابط جدید می‌باید به صورت رسمی و دیپلماتیک به یکدیگر «نزدیک» شوند؛ این روابط به معنای آن خواهد بود که بحران اجتماعی‌ای که اوباش وابسته به سازمان سیا طی سه دهه تحت عنوان «نبرد با آمریکا»‌ در جامعة ایران به راه انداخته‌اند دیگر نمی‌تواند به موجودیت خود ادامه دهد. سخنان اخیر منوچهر متکی، در نیویورک مبنی بر اینکه بازگشائی دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، در عمل نقطة پایان بر سیاستی است که استمعار طی سه دهه کشور ایران را در آن غوطه‌ور کرده بود. می‌باید از آقای متکی بپرسیم، این دفتر جهت حفظ «کدام» منافع می‌خواهد گشوده شود؟ مگر غیر از این است که به ادعای حکومت اسلامی هیچگونه رابطه‌ای میان شما و دولت آمریکا وجود ندارد؟

بگذریم! همانطور که می‌توان حدس زد، «روابط» میان این حکومت دست‌نشانده و اربابان‌اش پیشتر از طریق «واسطه‌ها» تأمین می‌شد، و پس از گذشت مراحلی که در چند ماه آینده شاهد آن خواهیم بود، مسئولیت‌های سیاسی هیئت حاکمة جنایتکار ایالات متحد که تحت عنوان «مخالفت» با حکومت اسلامی، یک حاکمیت قرون وسطائی را به مدت سه دهه بر مردم ایران حاکم کرده، و به چپاول منابع کشور ایران مشغول شده، کاملاً علنی خواهد شد.

شاید پروژة جنگ با حکومت اسلامی که با چنین صراحتی در برنامة دولت بوش گنجانده شده بود جهت جلوگیری از علنی شدن همین «افتضاح» سیاسی بوده. همانطور که می‌دانیم آمریکا در ارتباط با کشورهای ایران، افغانستان، ترکیه، پاکستان و اینک عراق از افتضاحی به افتضاح دیگر می‌افتد. همکاری‌های بی‌نظیر بوتو با طالبان، همکاری‌های حمید کرزائی با گروه‌های طالبان، نزدیکی سیاسی دولت‌های پی‌درپی دست نشانده در عراق با محافل شیعی‌مسلک و آخوندی در ایران، پایه‌ریزی تشکیلات بن‌لادن زیر نظر شیخ‌های سعودی، و ... طی چند سال گذشته نشان داده که حاکمیت «ظاهر‌الصلاح» واشنگتن چگونه تا گریبان با تشکیلات تروریستی، فاشیستی، سرکوبگر و ضدبشری در این منطقه همکاری‌های نزدیک داشته. مسلماً علنی شدن روابط حکومت قرون‌وسطائی جمکران با کاخ سفید نقطة پایان بر بسیاری از توهمات سیاسی در مورد نیات واقعی ایالات متحد در این منطقه خواهد بود. و این برنامه مسلماً نمی‌تواند با انتشار مقالة علی‌اکبر ولایتی و بازتاب آن‌ در «بی‌بی‌سی» فیصله یابد.

همانطور که پیشتر نیز گفتیم، داستان علی‌لاریجانی قصه‌ای پایان یافته است، و دیگر گروه‌ها و «شخصیت‌هائی» که به دست وی به مرکز تلاطمات سیاسی جمکران پرتاب می‌شوند آینده‌ای درخشان‌تر از آیندة خود وی نخواهند داشت. با این وجود، «مقاومت» در برابر علنی شدن‌ افتضاحات سیاسی که نهایتاً مواضع حاکمیت ایالات متحد را به شدت تضعیف خواهد کرد، در بطن حاکمیت جمکران در حال سازماندهی است! شاهدیم که پورمحمدی، مسئول مستقیم حملات خیابانی نیروهای انتظامی بر علیه زنان و جوانان، و فردی که در مقام وزیر کشور وقت، مسلماً در انفجار حسینیة شیراز و کشته شدن چندین تن از مردم بیگناه نیز دست داشته، اینک تحت عنوان ریاست سازمان بازرسی کل کشور، از طرف قوة قضائیه به کار گماشته می‌شود! در شرایطی که فارس نیوز از زبان متکی می‌نویسد:

«جنگ ديگري در خاورميانه حماقت خواهد بود»


و از زبان دریادار «مایکل مولن»، سرفرماندهی ناتو نیز هم امروز می‌نویسد:

«گشايش جبهه سوم در مقابله با ايران براي ارتش آمريكا مخاطره‌آميز است»

می‌باید نتیجه گرفت که خلاصه «جنگ، بی‌جنگ!» پس بازگشت امثال پورمحمدی به جایگاه تصمیم‌گیری را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ آیا قدرت‌های منطقه‌ای شرایط آمریکا را خواهند پذیرفت؟ آیا اینان خواهند پذیرفت که یک حکومت قرون‌وسطائی تحت عنوان جمهوری اسلامی بر مرزهای بسیاری کشورهای منطقه «اشراف» داشته باشد؟ شاهدیم که کودتای نظامیان آمریکا در ترکیه، درست پس از سفر وزیر امورخارجة روسیه به آنکارا، امروز «لو» می‌رود، و چندین افسر و ژنرال بازنشسته هم راهی زندان می‌شوند. می‌دانیم که کودتای نظامیان در ترکیه طی سال‌های گذشته یکی از مهم‌ترین اهرم‌های سیاسی ایالات متحد جهت تحمیل شرایط خود بر روند تحولات اجتماعی ترکیه بوده. و در شرایطی که دولت اسلامگرای اردوغان، و عبدالله گل ریاست جمهور حزب‌اللهی ترکیه، تا سلول زندان چند گام بیشتر فاصله ندارند، این کودتا در صورت عملی شدن می‌توانست به مهره‌های سوختة آمریکا، طی سال‌هائی که سرنیزة نظامیان تحرکات اجتماعی و سیاسی در ترکیه را متوقف می‌کرد، از نو و در خلوت رنگ و جلا دهد. ولی این فرصتی است که عملاً قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای دیگر به آمریکائی‌ها در آنکارا نخواهند داد. «لو» رفتن این کودتا پیام مشخصی است از جانب قدرت‌های بزرگ منطقه‌ به ایالات متحد: اگر واشنگتن در حفظ مهره‌های ارتجاعی خود بر صفحة شطرنج سیاست منطقه بیش از این پافشاری کند، عکس‌العمل از اینهم تندتر خواهد شد. این موضع‌گیری‌ها اگر در مورد ترکیه اینک علنی شده، در مورد ایران سال‌هاست که قابل رویت است. در چنین چشم‌اندازی مانورهای قوة قضائیة حکومت اسلامی بیش از آنچه شاهرودی، ولایتی و لاریجانی تصور کرده‌اند، مضحک، مسخره و بی‌آینده می‌نماید.




...

۴/۱۲/۱۳۸۷

کارگران و رهبران!




نخست می‌باید در مورد دو اشتباهی که هنگام نگارش دو وبلاگ پیشین رخ داده توضیح بدهیم و پوزش بطلبیم. در برخی وبلاگ‌ها و نسخه‌های «پی‌دی‌اف» در مطلب «شهوت‌سرای دینی» تعداد بازدید کنندگان از این سایت بر اساس آمار، اشتباهاً 4 هزار نفر در روز عنوان شده که عدد 40 هزار صحیح است. در مطلب «خنس و کنس» نیز حجم یک لیوان آب به اشتباه «300 سانتی‌گراد» آمده که مسلماً مقصود نویسنده 300 میلی‌لیتر بوده!‌ با عرض معذرت از این دو اشتباه که یکی لپی و دیگری «دو لپی» بود، موضوع امروز را پیگیری می‌کنیم.

در خبرها آمده که کارگران ایران خودرو در اعتصاب‌اند. البته می‌دانیم که در حکومت‌هائی از قبیل حکومت اسلامی اینگونه اخبار را نیز در کمال تأسف می‌باید با احتیاط کامل مورد بررسی قرار داد. چرا که سرکوب سازمان یافتة هر نوع تجمع و اتحادیه‌ای از نخستین‌ روزهای کودتای ننگین 22 بهمن یکی از رئوس سیاست‌های اجتماعی و فرهنگی حکومت اسلامی بوده، و اگر امروز برخی ادعا دارند که کارگران جهت احقاق حقوق‌شان دست به اعتصاب زده‌اند، ‌می‌باید از خود پرسید، در صورت واقعی بودن چنین رخدادی، چه شده که این چنگیزخان‌های عمامه‌ بر سر دست از اذیت و ‌آزار مردم، خصوصاً قشرهای آسیب‌پذیر برداشته‌اند؟ چه شده که کارگر فرصت یافته‌ تا خواست‌های خود را به صورت علنی عنوان کند؟

اینکه در یک حکومت راستگرای افراطی و فاشیستی کارگران از نخستین قشرهای اجتماعی‌اند که بار فشار و سرکوب حاکمیت را بر دوش خواهند کشید، یک امر بدیهی است. کارگر بنابرتعریف، جهت ارتزاق خود و تأمین معاش جز نیروی کار هیچ ندارد؛ و می‌دانیم که در بهشت ملایان «مفتخور» و «رانت‌خوار» نیروی کار اصولاً هیچ ارزشی ندارد. اینان تا آنجا که بتوانند مردم را سرکوب می‌کنند. در همین راستا سعی خواهند داشت روابط اجتماعی‌ای را که بر پایة اصول سیاست‌های استعماری ایجاد کرده‌اند، و نتیجة آن شکل‌گیری یک مجموعة طفیلی، بی‌اراده، و دنباله‌رو از سیاست‌های اقتصادی، مالی و فرهنگی اینان شده، به صور مختلف و از طریق همیاری‌های اربابان غربی و شرقی در خدمت استعمار نگاه دارند. بی‌دلیل نیست که واردات مواد غذائی، کالاهای مصرفی و مورد نیاز ملت، دارو، و ... پس از سه دهه ترهات‌بافی پیرامون «استقلال اقتصادی» حکومت امام زمان، هنوز از طریق گدائی از بارگاه اربابان غربی تأمین می‌شود. این حکومت حتی ترجیح می‌دهد جهت تأمین سوخت مورد نیاز مردم، بجای پایه‌ریزی پالایشگاه‌های سراسری در کشور سوخت مورد نیاز را از طریق واردات تأمین کند، چرا که به این ترتیب، مسائل «کار» و طبقة کارگر را به خیال خود «دور» می‌زند.

یکی از مهم‌ترین معضلات نظام‌های دست‌نشاندة سرمایه‌داری جهانی همین نبود قابلیت کافی جهت ادارة امور کار و کارگری در جامعه است. راه بستن بر رشد صنایع مادر، صنایعی که در برخی کشورهای جهان سوم از قبیل ایران می‌تواند بر بسیاری از بحران‌های اقتصادی نقطة پایان گذارد، بر خلاف «وق‌وق‌های» حاکمیت‌های وابسته و نانخور اجنبی، فقط به دلیل روی برگرداندن این حاکمیت‌ها از قبول موجودیت پدیده‌ای به نام «کار»، «کارگر» و نیروی «کار» در جامعه است. اربابان این نوع حکومت‌ها بخوبی می‌دانند که مجموعه‌های بزرگ کارگری، خصوصاً زمانیکه تولیدات‌شان از نظر حفظ موجودیت یک نظام از اهمیت استراتژیک، مالی و اقتصادی برخوردار ‌شود، قادر خواهد بود که حتی در یک جامعة سرمایه‌سالاری، بر روند بسیاری از مسائل اجتماعی، مالی، اقتصادی و حتی سیاسی تأثیرات چشمگیری داشته باشد. و به همین دلیل است که رشد صنایع مادر در کشورهای جهان سوم پیوسته با بن‌بست روبرو ‌شده.

سرکوب توده‌های شهری که در مادرشهرهای آلوده به جنایت و تبهکاری از طریق کلاشی، دلالی، کاسبی و بساط‌داری تأمین معاش می‌کنند کار چندان مشکلی نیست. ولی سرکوب توده‌های متشکل کارگری، و حتی یقه‌سپیدهائی که در مجموعه‌های گسترده و استراتژیک صنعتی به کار اشتغال دارند اگر امکانپذیر باشد، به راحتی صورت نخواهد گرفت. اگر «ارتباط» هیئت حاکمه با کلاشان و دلالان از طریق گروه‌های نیمه‌مسلح اوباش حکومتی همیشه امکانپذیر است، برخورد با توده‌های متشکل کارگری و کارمندی نیازمند موضع‌گیری‌هائی قانون‌مدارانه و حقوقی خواهد بود؛ آنهم در کشوری چون ایران که «حقوق شهروندی» و «قانون» فقط و فقط دکوراسیون کاخ‌های دادگستری و اماکنی شده که به غلط نام «مجالس قانونگذاری» بر خود گذاشته‌اند.

ولی همانطور که می‌بینیم در برخی مقاطع حتی رژیم‌های دست‌نشانده‌ای چون حکومت اسلامی نیز بالاجبار تن به گسترش هر چند محدود پدیدة کار و کارگر در جامعه می‌دهند. این الزامی است که علیرغم تمامی همکاری‌های محافل استعماری و گروه‌هائی که تمامی هم و غم‌ خود را در تقابل با ساختارگیری و سازمان‌پذیری جامعه به کار می‌برند، در برخی مقاطع اجتناب ناپذیر است. به طور مثال با نگاهی به «صنایع» خودرو سازی در ایران به صراحت می‌بینیم که این نوع به اصطلاح «صنعت»، که نهایت امر وسیله‌ای جهت چپاول و سرکوب ملت ایران شده، در ساختار اقتصادی حکومت اسلامی جز از طریق گسترش «مونتاژ» نمی‌توانسته موجودیت خود را حفظ کند. در نتیجه، اگر یک دولت دست‌نشانده کارخانه‌های تولید شکر را تعطیل می‌کند، اگر پالایشگاه نمی‌سازد، اگر خطوط راه‌آهن احداث نمی‌کند، اگر جاده‌های ارتباطی را گسترش نمی‌دهد، و ... به دلیل وابستگی به اقتصادی که مونتاژ خودرو را بر این مجموعه تحمیل کرده نمی‌تواند از تولید آنچه نیازهای اقتصادی و استراتژیک اربابان‌اش را بازتاب می‌دهد «خودداری» کند. این همان پدیده‌ای است که امروز به صورت حضور خودروسازان در کشور به چشم می‌خورد.

ولی خودرو سازی «وافور» ساختن نیست! اگر برای ساختن یک وافور چند سر عملة حزب‌الله کفایت می‌کند، یک خودرو را، حتی در کیفیتی بسیار پائین و شاید غیرقابل قبول، می‌باید در یک مجموعة گستردة صنعتی تولید کرد. و افراد وابسته به چنین مجموعه‌ای سریعاً‌ پای در فرهنگ صنعتی و کارگری خواهند گذاشت. با این وجود صرفاً به دلیل حضور و یا عدم حضور یک «فرهنگ» در جامعه مسئله‌ای حل نخواهد شد. بسیاری از کشورهای بزرگ صنعتی به دلیل تغییراتی که در ساختار مالی و اقتصادی‌شان به وقوع پیوست، طی چند دهة اخیر از مراحل مختلفی عبور کرده‌اند، و در بسیاری از این کشورها مجموعه‌های بزرگ کارگری جای خود را به ساختارهای «بانک ـ بیمه ـ خدمات» داده‌اند. با این وجود اگر فرهنگ کارگری در جامعه تضعیف شده، تضاد یقه‌سپیدها با مراکز تصمیم‌گیری سرمایه‌داری همچنان محفوظ مانده. این «تضادها» را اگر دیروز کارگر اداره می‌کرد، امروز کارمند به آن تداوم می‌بخشد.

خلاصه بگوئیم، آنچه از اهمیت برخوردار است دمیدن در بوق «تضادها»‌ نیست؛ «تضادها»‌ را می‌باید در مسیری رهنمون شد که بازدهی برای گروه‌های اجتماعی داشته باشد. به طور مثال، اگر سرمایه‌داری به کار و کارگر به عنوان گاوشیرده می‌نگرد، عملکرد تشکیلات کارگری باید بتواند سرمایه‌دار را به گاوشیرده کارگران و حقوق‌بگیران تبدیل کند. و پیروی از چنین برخوردی مسلماً از رهنمودهای «فروپاشاننده‌ای» که از طرف گروه‌های به اصطلاح «چپ‌گرا» در محیط‌های کارگری ایران مدروز شده ـ هر چند این گروه‌ها در عمل همیشه زمینة حاکمیت راست‌افراطی را در ایران فراهم آورده‌اند ـ بسیار مشکل‌تر است.

شاید امروز این امکان به تدریج در کشور ایران فراهم می‌آید که تشکیلات کارگری بجای فروافتادن در منافع ایدئولوژیک افراد و گروه‌هائی که ارتباط زیادی هم با مسائل کارگری ندارند، تلاش خود را هر چه بیشتر در مسیر حمایت از منافع صنفی، واقعی و ملموس طبقة کارگر، در تضاد با طبقة حاکمة وابسته به سرمایه‌داری به کار اندازد. اگر چنین فرصتی دست دهد، می‌باید از تمامی تحرکات کارگری در کشور حمایت کرد. ولی فراموش نکنیم که حاکمیت دست‌نشانده تمامی قدرت تبلیغاتی خود را به کار خواهد گرفت تا از تحرکات مشروع کارگری عوامل سیاسی بسازد. همانطور که پیشتر نیز گفته‌ایم، براندازی یک رژیم سیاسی دست‌نشانده، زمانیکه در برابر ملت به زانو در آمده، بیشتر از آنچه نیازهای ملت را بازتاب دهد، نیازهای محافل حاکم جهانی را منعکس می‌کند. و تمامی رژیم‌های سیاسی دست‌نشانده، پیوسته زمینة فروپاشاندن نظام‌های خود را آماده نگاه می‌دارند. به همین دلیل است که می‌باید در تحرکات کارگری هوشیاری زیادی نشان داد، چرا که در غیراینصورت این تحرکات به سرعت می‌تواند از سوی گروه‌ها و تشکیلاتی به جانب نوعی براندازی سازمان‌یافته سوق داده شود. گروه‌هائی که حتی در صورت پیروزی، تغییر ملموسی در شرایط واقعی نیروی کار در کشور پیش‌بینی نکرده‌اند. اینجاست که هوشیاری و موقع‌شناسی یک طبقة اجتماعی می‌تواند در شطرنج سیاسی کشور مهره‌‌ها را در چارچوب منافع همین طبقه بر شرایط تحمیل کند؛ منافعی واقعی و نه صرفاً «شعار» منافع!‌ درونی کردن «گفتمان» کارگری به معنای تبدیل آن به گفتمان کارگران و دور کردنش از گفتمان کسانی است که خود را «رهبران» کارگران می‌نامند. و چنین شرایطی تاکنون برای کارگران ایران فراهم نشده. به عبارت دیگر، این جبهه‌ای است که طبقة کارگر ایران تا به حال پای به آن نگذاشته. پیروزی در این جبهه ذکاوتی می‌طلبد که در کمال تأسف تاکنون از طرف گروه‌های کارگری و یا تشکیلات حامی مطالبات کارگران در کشور بروز نکرده!‌




...

۴/۱۰/۱۳۸۷

خنس و کنس!


از شما چه پنهان نویسندة این وبلاگ مدت‌ها بود که در چم و خم «ادبیات» گستردة ملایان دست و پا می‌زد. فراموش نکنیم که جماعت آخوند پس از به قدرت رسیدن نادرشاه افشار پایه‌های قدرت سیاسی را تحویل «دربار» داد و خود به شمردن مسکوکات طلا و نقره پرداخته، و طی یکصدوپنجاه سال گذشته، ضمن تدوین آداب کو...‌شوئی، غسل جنابت و جماع، «ادبیات» گسترده‌ای نیز از خود به زبان «نیمه‌فارسی» بر جای گذاشته!‌ ادبیاتی آغشته به آیات قرآنی که معنا و مفهوم آن حتی برای عرب‌زبانان هم آنقدرها «روشن» نیست. بله، ملت‌های عرب‌زبان، بر خلاف آنچه هم‌مینهان ما معمولاً فکر می‌کنند، به هیچ عنوان دسترسی مستقیم و بلاواسطه به آیات قرآنی ندارند؛ زبان عربی که در قرآن استفاده شده، با زبان عربی‌ای که ملت‌ها با آن آشنای‌اند از زمین تا آسمان تفاوت دارد. خلاصة مطلب ما که شناختی از این بساط نداریم، آن‌ها که آشنا هستند مسلماً «چیزهائی» از این آیات دستگیرشان شده، یا حداقل چنین ادعائی دارند. ولی دیروز که مطلبی در سایت مجاهدین خلق می‌خواندم دیدم، ای دل غافل! اگر زبان فارسی مجاهدین را درست نمی‌فهمم، با زبان عربی‌شان کاملاً آشنا هستم! و به خودم بسیار امیدوار شدم.

همانطور که می‌دانیم پریروز یک همایش «ملی ـ مردمی ـ مذهبی ـ چریکی» به رهبری «مسعود» و ریاست جمهوری «مریم»، در یکی از قراء اطراف شهر پاریس به راه افتاده بود. و چندین نمایندة مجالس قانونگذاری اروپا و غیره نیز در آن حضور به هم رسانده بودند!‌ سایت رسمی سازمان مجاهدین خلق از این گردهمائی «بزرگ» گزارشی تهیه کرده. البته عکس‌ها خیلی تاریک بود و به طور مثال نمی‌توانستیم درست بفهمیم شمار 70 هزار شرکت کننده را چگونه تخمین زده‌اند. هر چند فرانس پرس به کمک‌شان آمده و شمار شرکت کنندگان را ده‌هاهزار گزارش کرده بود!‌ اینکه ده‌ها هزار ایرانی در یکی از قراء اطراف شهر پاریس جمع شده، به سخنان «پرزیدنت مریم» گوش فرا دهند، از نظر سیاسی در شرایط فعلی غیرممکن است. خلاصه می‌گوئیم، ملت ایران در غربت آنقدر بدبختی و دوندگی و گرفتاری دارد که 70 هزار نفرشان را نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای در یک جا جمع کرد. امروز حتی نمازهای جمعه‌ای که حضرات آخوندها برگزار می‌کنند، و جماعت را با اتوبوس‌های ادارات به محل می‌آورند، فقط به دلیل «سوءاستفادة» دستگاه‌های دولتی و حکومتی از قدرت‌های اداری، نظامی، مالی و امنیتی امکانپذیر می‌شود!‌ خلاصه بگوئیم مردم بیکار نیستند که به دستور این و آن، چه جمعه‌ها و چه در روزهای دیگری، عین گلة گاو بروند و به چرت‌وپرت‌های افرادی گوش کنند که معمولاً چند صد نفر هم طرفدار ندارند.

در ثانی «جنبشی» که قادر است در این وانفسا، به قول خود «بیش از هفتاد هزار نفر» را در یک کشور خارجی به دور «مسعود و مریم» جمع کند، می‌باید جهت تنظیم گزارشات تصویری، فیلم‌برداری و انعکاس چنین تجمع عظیمی از امکانات فراوان نیز برخوردار باشد. برای یک جنبش خارج از کشور، همایشی 70 هزار نفری به هیچ عنوان شوخی نیست؛ ولی همانطور که می‌توان حدس زد هیچگونه پیش‌بینی‌ای جهت پوشش خبری و ارائة یک گزارش تصویری و روشن و حرفه‌ای، که از طریق آن بتوان ابعاد چنین همایش «غول‌آسائی» را به نمایش گذارد صورت نگرفته؛ گویا عده‌ای از همین «70هزار نفر» کذا با دوربین‌های عکاسی «آماتور» چند تا عکس گرفته‌اند که آن‌ها را هم چسبانده‌اند توی سایت مجاهدین! این عمل فقط نشان می‌دهد که هم آن همایش «70 هزار نفر» ساختگی است، و هم اینکه اصولاً برنامه‌ای قابل توجه از نظر سیاسی بر محور مجاهدین نه از طرف خود اینان و نه از طرف «صاحبان دم» پیش‌بینی نشده!‌ خلاصه اگر بعضی‌ها فکر می‌کنند که همه چیز را می‌توان با تکیه بر «تبلیغات» صرف به خورد مردم داد، در همینجا بگوئیم دیگر آن ممه را لولو برده! البته اهمیت «تبلیغات» در این دوره از زندگی بشر بر کسی پوشیده نیست، ولی «تبلیغات»، بدون «توجیهات»، از طرف مردم فقط «جفنگ‌گوئی» تلقی خواهد شد.

اما یک اصل را نمی‌باید فراموش کرد: خلق‌الله برداشت درستی از «ارقام» و «آمار» در ذهن ندارند. و اینگونه است که تبلیغات درست انگشت بر «جهل» عمومی می‌گذارد. به طور مثال، یکی از «گنده‌گوزی‌های»‌ ائمة جماعت در حکومت اسلامی برگزاری نماز معروف عیدفطر در یکی از مناطق شمال شرقی تهران، درست پیش از آغاز بلواهای اسلامی است. شیپورهای تبلیغاتی حکومت اسلامی عنوان می‌کنند که، در این به اصطلاح نماز جماعت بیش از یک میلیون نمازگزار شرکت داشته! افرادی که با «ارقام» و آمار ارتباط مستقیم و ملموس ندارند، نمی‌توانند درک کنند که جمعیتی متشکل از یک میلیون نفر در یک منطقة محدود شهری چه حجمی از ترافیک، رفت و آمد، و بحران‌های متفاوت و مختلف به همراه می‌آورد. در ثانی، اگر برای هر یک از این نمازگزاران به یک متر مربع فضا احتیاج داشته باشیم، فضائی متشکل از یک میلیون متر مربع را در کدام منطقه از شمال شهر تهران پیدا کرده‌اند که این جماعت را به قول خودشان در آن جای دهند؟ یک میلیون متر مربع، مربعی است که یک کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض دارد! جهت بررسی ابعاد چنین «تجمعی» باید عنوان کنیم که طی این به اصطلاح نمازجماعت که حداقل سه ساعت به طول می‌انجامد، اگر از هر ده نفر یک نفر در ساعت نیازمند یک لیوان آب به حجم 300 سانتی‌گراد باشد ـ یک لیوان عادی آب ـ ‌ در این به اصطلاح «زمین» بایر می‌باید در هر ساعت یکصدهزار لیوان آب توزیع شود؛ و به همین مقدار می‌باید نیازهای این جمعیت عظیم را جهت «توالت»، دستشوئی، درمانگاه برای حملات قلبی، استفراغ، گرمازدگی، و ... پیش‌بینی کرد! و این فهرست فقط یکی از ابعاد چندگانة بحرانی را نشان می‌دهد که تجمع سه ساعته یک میلیون نفر در یک منطقة محدود می‌تواند به همراه آورد. حال شاید برای بسیاری از هموطنان ما گوشه‌ای کوچک از مزخرف‌گوئی‌های بوق‌های تبلیغاتی آشکار شده باشد.

اگر به موضوع همایش «بزرگ» مجاهدین بازگردیم، از آنجا که به احتمال زیاد ساواکی‌های جمکران با استفاده از «فوتبال دوستی» اوباش خیابانی، مسابقات جام ملت‌های اروپا را حتماً تا بیخ به خورد ملت ایران داده‌اند، می‌توان گفت که بازی فینال همین جام، در برابر 70 هزار تن برگزار شد! همان تعدادی که بر اساس تبلیغات رسانه‌ها، گویا برای دیدار مریم جان به قراء اطراف پاریس رفته‌اند! با نگاهی به جمعیت حاضر در این استادیوم می‌توان حدس زد که چه «همایشی» و در چه ابعادی در اطراف پاریس صورت گرفته! و در کشور فرانسه که جمع شدن 5 سر ماهیگیر و کارگر هفته‌ها موضوع بحث در رادیو و تلویزیون می‌شود، رسانه‌های مختلف اینکشور، در برابر چنین «همایش» عظیمی هیچیک به خود زحمت پوشش نداده‌!‌

همانطور که مشاهده می‌شود، وقتی ملتی را «خر» تصور کنیم، راه خرکردن را هم «درست» می‌بینیم؛ ولی ملت ایران خر نیست! و اگر دیروز به دلیل سانسور گسترده و سرکوب ساواک شاهنشاهی، با سر به درون چاه نکبت آخوندیسم فرو افتاد، امروز نمی‌باید چنین رفتاری را از طرف سازمان‌هائی که ادعای برقراری حکومت قانونی دارند بپذیرد. خلاصه کنیم، دروغ گفتن و مزخرفات به خورد ملت دادن در حد یک تشکیلات جدی و آینده‌نگر نیست. از بررسی ابعاد سیاسی این به اصطلاح گردهمائی صرفنظر می‌کنیم، چرا که به نظر می‌آید، این بساط نیز همچون قدرتنمائی‌های فرضی علی‌لاریجانی بر آب رفته، و حامیان آن از هم اکنون سعی در یافتن آلترناتیوها دارند. هر چند که در مورد مجاهدین خلق پیشتر در همین وبلاگ نوشته‌ایم که این جریان اگر آینده‌ای هم داشته باشد، نمی‌تواند آن را هنگام خروج ملت ایران از آخوندیسم به دست آورد؛ یک ملت پس از تحمل سه دهه سرکوب آخوند تحت عنوان «اسلام»، پای به میدانی نخواهد گذاشت که سرکوب «اسلامی» را تحت عنوان نیات والای یک سازمان بر او تحمیل کنند.

به همین دلیل از بررسی دقایق «روشنگرانه‌ای» که در سخنان و یادداشت‌های سایت مجاهدین از این گردهمائی «غول‌آسا» ارائه شده خودداری می‌کنیم. ولی از آنجا که بهتر است مطلب را در مزاح و شوخی به پایان بریم، در یکی از نخستین جملات این گزارش چنین آمده:

« بله، آخوندها باید بروند، فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس والیل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس»

نویسنده هم قسمت اول را فهمید ولی از قسمت دوم فقط چند واژه به نظرش «آشنا» آمد که سعی کرد با آن نیز جمله‌ای به زبان آدمیزاد بسازد، و با خود بگوید؛

«بله، آخوندها باید بروند، این قسم خنس، در جوار کنس، از سر صبح تا آخر شب، با عسس راه تنفس ما را بسته!»






...

۴/۰۹/۱۳۸۷

شهوت‌سرای دینی!


فیلترینگ وبلاگ‌ها و سایت‌های ایرانی و خارجی، که در دورة جناب خاتمی، رئیس جمهور «دمکرات‌نمای» حکومت اسلامی، پس از چند ماه «ترهات‌بافی» در باب آزادی و دمکراسی به صورت رسمی آغاز شد، امروز از ابعاد وسیعی برخوردار شده. سانسور اینترنت که با کمک غربی‌ها و برخی اوقات کارشناسان «مائوئیست» چین، به شدت پیگیری می‌شود، در عمل باعث دلسردی بسیاری از وبلاگ‌نویسان فارسی زبان از نگارش شده. اعمال سانسور در اینترنت، آنهم در چنین ابعادی، فقط یک مسیر را دنبال می‌کند، منصرف کردن فارسی‌زبانان از نگارش در فضای مجازی. البته در مورد هزینة سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، خصوصاً هزینة تاریخی چنین اعمالی برای فرزندان این مرز و بوم می‌توان فهرست‌وار اشاراتی داشت. ولی می‌دانیم که این نوع حکومت‌ها کاری به مردم کشور، نسل‌های آینده، روند شکل‌گیری مسائل فرهنگی و دیگر معضلات ندارند؛ برای اینان فقط یک اصل اساسی و کلی است: چگونه اربابان برونمرزی خود را مجاب کنند که با حمایت از این حکومت همچنان می‌توانند به حفظ منافع خود امیدوار باشند.

همانطور که می‌دانیم هیاهوی طرفداری از تبلیغات «اخلاقی»، «اسلامی»‌، و ... که سه دهه است فضای کشور را انباشته، خود به تدریج تبدیل به قسمتی از همین «مجاب‌سازی» اربابان شده. در فرهنگی فروهشته و عقب‌مانده، که طی یکصدوپنجاه‌ سال گذشته زن‌ستیزی، سرکوب فرهنگی، سانسور، دین‌خوئی و مقدس‌پرستی و خفقان بردارهای اصلی و پایه‌ای آنرا تشکیل داده‌، فریادهای مبارزه با «مفاسد» اخلاقی، حفظ حجاب، حفظ عفت و عصمت و ... به سادگی می‌تواند وسیله‌ای مناسب جهت تجمع اوباش شهری بر محور «آخوندیسم» حاکم شود. این «آخوندیسم» همانطور که رخدادهای مختلف کشور طی چند هفتة اخیر نشان داده اصولاً خود از هر گونه «اخلاقیات»‌ به دور است. اخلاقیات برای آخوند وسیله‌ای است مناسب جهت سرکوب مخالفان؛ و اگر دست دهد، عملیات غیراخلاقی و حتی ضداخلاقی از نظر اینان کاملاً‌ مجاز و قانونی خواهد بود. به صورت جسته و گریخته، تمامی ایرانیان از رفتار این جنایتکاران با زندانیان سیاسی آگاهی‌هائی دارند، هر چند که «مسئولان» این حکومت استعماری، حتی پس از گذشت سه دهه از آغاز سرکوب‌ها، خود را در برابر افکار عمومی ملت ایران مسئول پاسخگوئی نمی‌بینند!‌ این نیست مگر بازتابی از حمایت‌های سیاسی و استراتژیک که غرب و برخی قدرت‌های منطقه‌ای از «آخوندیسم» در جامعة ما صورت می‌دهند. این یک واقعیت است که حکومتی که نیازمند حمایت‌های مردمی، حتی به صورتی مقطعی باشد، نمی‌تواند به مدت سه دهه بر امواج ضدمردمی سوار شود. ساده‌تر می‌گوئیم، ادعاهای برخورداری از حمایت‌های به اصطلاح «مردمی» از جانب این حاکمیت تماماً ساختگی است، و ریشه و پایه‌ای در ساختار سیاست کلی کشور ندارد.

با حضور اینترنت در زندگی روزمرة برخی شهرنشینان نسبتاً مرفه‌ در جامعة ایران، شاهد بودیم که حکومت اسلامی تمامی سعی خود را جهت پوشش دادن به فضای مجازی به کار گرفت. و در کمال تعجب طی اینمدت «اپوزیسیون» دست‌ساز غربی‌ها که در خارج «خیمه‌» زده، هیچ عکس‌العملی جهت اعمال کنترل بر فضای مجازی صورت نداد. و این امر از بدیهیات است که چند سایت محدود که امروز تحت عنوان سایت‌های خبری «مخالف» فعال‌اند، معمولاً تحت نظر سفارتخانه‌های حکومت اسلامی‌ قرار داشته، هدف اصلی از فعالیت‌هایشان در واقع زدن «نعل‌وارونه» باشد. بهترین نمونة اینگونه سایت‌ها، «دیدگاه» بود که به دستور اربابان غربی، بدون هیچگونه «توضیحی» تعطیل شد! ولی علیرغم همکاری تام و تمام غربی‌ها با اوباش حزب‌الله و شبکة «مخالف‌نما» که تمامی سعی خود را جهت به ارزش گذاشتن شعارهای کلیدی حکومت اسلامی به کار می‌برد، پدیدة اینترنت نتوانست آنچه را آخوندیسم دنبال می‌کرد تأمین کند.

از نظر آخوند جماعت وسائل ارتباطات می‌باید در خدمت تبلیغات «دینی» و «شرعی» باشد. البته در اینکه این «تبلیغات» چیست جای حرف و سخن باقی می‌ماند، همانطور که می‌بینیم بسیاری از آخوندهای نیمه‌حکومتی نیز امروز حق اشاعة نظریات «دینی» و «شرعی» خود را ندارند. خلاصه می‌گوئیم، «شرع» نیز برای این حکومت یک واژة «کاربردی‌» شده که بر اساس آن یک سیاست استعماری را به ارزش می‌گذارد، و دیگر برخوردهای سیاسی، اجتماعی و حتی «شرعی» را از حیطة «مجاز» بیرون می‌راند. این حاکمیت فقط یک فاشیسم کور و بی‌حیثیت است، و دیگر هیچ!

ولی از آنجا که نیازهای اقتصادی اربابان حکومت اسلامی، گسترش خطوط اینترنت را در ایران «الزامی» کرده، آخوندیسم حاکم نیز بالاجبار خود را موظف به حمایت از گسترش اینترنت می‌بیند، هر چند که گسترش هر نوع وسیلة ارتباطی در بین ایرانیان با منافع «والای» این حاکمیت قرون‌وسطائی که ریشه در جهل، تعصب، بیسوادی و وحشیگری دارد در تخالف قرار می‌گیرد. در راستای سرسپردگی به اهداف استعماری، حکومت اسلامی پس از تبانی با همکاران داخلی و خارجی خود بر روی خطوط اینترنت، از تمامی شیوه‌های ممکن نیز در فیلترینگ وبلاگ‌ها و سایت‌هائی که نانخورهای این جماعت خودفروخته نیستند استفاده کرد، با این وجود امروز به این نتیجه رسیده که هنوز فضای مجازی را آنطور که باید و شاید در کنترل خود ندارد. ولی چه کنیم که یکی از ویژگی‌های این فضای مجازی، همان نبود کنترل و نظارت کامل است. اینترنت را نمی‌توان همچون رادیو، تلویزیون و مطبوعات تحت انقیاد گرفته، به زنجیر سانسور صددرصدی گرفتار آورد.

پنجره‌های این «فضای مجازی» هر چند به سرعت و در هر گام بر روی مردم ایران «بسته» می‌شود، در همان چند ساعتی که موجودیت «مجازی»‌ دارد تأثیراتی بر جامعه اعمال می‌کند که یک حکومت فاشیست از هضم تبعات سیاسی و فرهنگی آن عاجز می‌ماند، و این امر بر حکومت اسلامی بسیار گران می‌آید. این نوع حکومت‌ عادت به تحمل نقطه نظرهای مخالف ندارد. ولی همانطور که شاهد بودیم، برخی اوباش حکومت اسلامی، پس از آنکه از شکست «پروژة» محمد خاتمی اطمینان حاصل کردند، در کشور انگلستان یک روزنامة اینترنتی به نام «روزآن‌لاین» افتتاح نمودند؛ البته این روزنامه را «فرانسوی» می‌نامند، ولی از قضای روزگار «آی‌پی» آن انگلیسی است! «روزآن‌لاین» که به عنوان یکی از شاخک‌های تبلیغاتی حاکمیت انگلستان و علی‌الخصوص «بی‌بی‌سی» وارد بازی سیاست استعماری کشور شده، نوعی «پروتوتیپ» از نمونه‌های «نوین» در روزی‌نامه‌نگاری استعماری در تاریخ ایران است. این روزنامه هم خارج از ایران قرار گرفته، هم به صراحت از درون ساختار سیاسی و استعماری کشور حمایت مالی دریافت می‌کند و تأمین هزینه می‌‌شود، و هم اینکه وابستگی کامل به بنگاه «بی‌بی‌سی» دارد. خلاصه می‌گوئیم، مواضعی را که «بی‌بی‌سی»‌ به دلائل دیپلماتیک نمی‌تواند علناً مورد حمایت قرار دهد، به روزآن‌لاین «تحویل» می‌دهند. خطوط سیاسی این «روزی‌نامة» استعماری نیز امروز کاملاً روشن شده: حمایت از «اسلام دمکراتیک»، مجیزگوئی از آنچه دمکراسی‌خواهی‌های «سیداردکان» می‌نامد، بزرگ‌نمائی کودتای 22 بهمن در هر مقطع و زمان تحت عنوان «انقلاب شکوهمند اسلامی»، و ... از جمله مهم‌ترین و علنی‌ترین موضع‌گیری‌های این محفل استعماری است.


ولی مسلماً بسیاری از هم‌وطنان ما نمی‌دانند که تقریباً همزمان با پایه‌ریزی «روزآن‌لاین» سایت دیگری نیز به نام «شهوت‌سرا» در فضای اینترنتی توسط عمال حکومت اسلامی «افتتاح» شده. «شهوت‌سرا» همانطور که از نامش پیداست، یک سایت پورنوگرافیک است. و بر سر ادامه و یا خاتمة فعالیت‌های «سازندة» این سایت که در سال 2006 زیر نظر ادارة مخابرات حکومت اسلامی «افتتاح»‌ شده بود، تا چند ماه پیش میان حجج اسلام اختلاف بود. گروهی آنرا یک نیاز «ملی» و «اسلامی» تلقی کرده از موجودیت‌اش حمایت می‌کردند و گروهی دیگر با حضور این سایت مخالف بودند. به هر تقدیر پس از آنکه چهار «سرور» فوق‌قدرتمند این سایت را با بیش از 20 نام «وب‌سایت» از ایالت کلرادو به تگزاس منتقل کردند، و اسامی «وبسایت‌ها» و قراردادهای آن را نیز تا سال 2010 تمدید کردند، «مفید» بودن آن گویا از طرف حاکمیت اسلامی مورد تأئید قرار گرفته!






فعالیت‌های این سایت پورنوگرافیک «اسلامی» آنچنان در ایران گسترش یافته که از نظر حجم ترافیک 50‌امین سایت حکومت اسلامی است!‌ جالب اینجاست که در این فهرست، دانشگاه تهران در مرتبة 72 و ایرنا ـ خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی ـ در ردة 77 قرار دارند!‌ و همانطور که در گزارش تخصصی سایت «الکسا» می‌توان دید، از قضای روزگار حجم ترافیک «شهوت‌سرا» درست به اندازة ترافیک «روز‌آن‌لاین» است! به عبارت دیگر، با در نظر گرفتن محدودیت‌های فنی در ارتباطات میان شبکة داخلی و خارجی کشور، «شهوت‌سرا» از تمامی پتانسیل‌های ارتباطات اینترنتی حکومت اسلامی، به فرمودة «استعمار» بهره‌مند می‌شود! سایت تخصصی دیگری به نام «ترافیک‌ستیم‌ایت»، حجم ارتباطی این سایت را نزدیک به 40 هزار مراجع در روز تخمین می‌زند، که با در نظر گرفتن حجم‌ بالای عکس‌ها و فیلم‌ها می‌توان گمانة مناسبی از قدرت‌ سرورهای تگزاسی این «سایت» داشت.






ولی این سایت «خارق‌العاده» به فردی تعلق دارد به نام «سامان شهابی» که در قرارداد خود آدرس محل سکونت‌ و شمارة تلفنش را در شهر پاریس داده! البته نیازی به توضیح نیست که هم آدرس ایشان «قلابی» است و هم شمارة تلفن مبارک‌شان، و به احتمال زیاد برچسب نام ساختگی «سامان شهابی» را می‌باید بر پیشانی یکی از اوباش حقوق‌بگیر حکومت اسلامی گذاشت که در ارتباط نزدیک با سفارتخانة آخوندها قرار دارد. ولی می‌باید قبول کرد که فناوری اینترنت، در مقام خود، نوعی «مچ‌گیری» است.

در شرایطی که حکومت اسلامی جهت پائین نشان دادن ارتباطات میان ایرانیان داخل مرزها و «روزآن‌لاین»‌ و «پیک‌نت»، ‌ بالاجبار چندین «فیلترشکن» دولتی را همه روزه از طریق اوباش حزب‌اللهی که تحت عنوان وبلاگ‌نویس در کشور فعال کرده، میان ایرانیان پخش می‌کند، تا در آمار رسمی اینترنت ارتباط مستقیم و بی‌واسطة ایرانیان با این سایت‌ها، که همگی ساخته و پرداختة ساواک و ادارة مخابرات‌اند مخدوش شود، این عملیات به دلائل فنی در مورد «شهوت‌سرا» امکانپذیر نیست! چرا که انتقال عکس و فیلم و شرکت در فوروم‌های «مهوع» این سایت از طریق فیلترشکن امکانپذیر نخواهد بود. اینجاست که مچ حکومت عدل علی گیر ما ایرانیان می‌افتد؛ آمار رسمی اینترنت نشان می‌دهد که نزدیک به 90 درصد مراجعین این سایت از «آی‌پی‌های»‌ ایرانی آمده‌اند! این ترافیک عجیب و متمرکز نشانگر این اصل کلی است که «شهوت‌سرا» در ایران بدون فیلتر در اختیار ملت مسلمان قرار گرفته! در توضیح می‌باید اضافه کنیم که تمامی آمار و اسامی‌ای که در بالا در مورد این سایت ارائه کرده‌ایم، از منابع رسمی اینترنت به دست آمده: سایت‌های «الکسا»، «ترافیک‌ستیم‌ایت» و «هو ئیز»!

حال که با شمه‌ای از فعالیت‌های «هنری و فرهنگی» مجاز در حکومت اسلامی آشنا شدیم می‌باید کمی هم به تجزیه و تحلیل پدیدة «مقدس» شهوت‌سرا پرداخت. به عقیدة نویسندة این وبلاگ، «پورنوگرافی» همچون بسیاری پدیده‌های ناهنجار اجتماعی می‌تواند در یک جامعه «حضوری» کمرنگ و «قانونی» داشته باشد، البته در مقام یک «پورنوگرافی» و نه در جایگاه یک موضع‌گیری اجتماعی و رسمی دولتی! ولی در حکومتی که در راه مبارزه با اختلاط «غیرشرعی» مردان و زنان هزاران قانون و مقررات وضع کرده، وجود «پورنوگرافی» رسمی و دولتی می‌باید مستقیماً از تریبون‌های رسمی «توجیه» شود، و تا آنجا که نویسندة این وبلاگ به یاد دارد چنین توجیهی از طرف هیچیک از سخنگویان هیئت حاکمه ارائه نشده. در نتیجه، این عمل به صورتی «زیرجلکی» و مخفیانه صورت می‌گیرد. حال می‌باید پرسید، حکومتی که مردم را به خاطر موی سر و حجاب و چکمه در معابر عمومی مورد مؤاخذه قرار می‌دهد چگونه به خود اجازه داده مشوق پدیده‌ای شود که مسلماً در گفتمان رسمی خود آنرا «حرام» شرعی خواهد خواند؟ این نوع «حلال‌سازی» از پدیده‌ای «حرام» را چگونه می‌توان در قالب این «دین مبین»‌ توضیح داد؟

ولی همانطور که در این وبلاگ بارها گفته‌ایم، بحث «حرام»‌ و «حلال» در این حکومت فقط «لایه‌ای» است از مردمفریبی؛ این حاکمیت به دست اجنبی برای چپاول اموال و منابع ما ایرانیان بسیج شده، نقش دیگری ندارد. و همانطور که نمونة «شهوت‌سرا» نشان می‌دهد، مرزی نیز برای فراهم آوردن زمینة مناسب سرکوب اجتماعی متصور نیست. این حکومت برای سرکوب مردم ایران از تمامی امکانات استفاده می‌کند، و در شرایط اقتصادی‌ای که بر هزاران جوان ایرانی تحمیل شده، که امکان پایه‌ریزی یک زندگی خانوادگی و برخورداری از روابط آزاد اجتماعی را از آنان سلب می‌کند، حکومت اسلامی نیز به نوبة خود نوعی «عزب‌گرائی» اجباری را به وسیلة اوباش خود، با استفاده از شبکة اینترنت بر جوانان کشور تحمیل کرده‌. اینکه فردی به «پورنوگرافی» تمایل دارد یا خیر یک مسئلة خصوصی است، اینکه یک حکومت با پایه‌ریزی یک اقتصاد وابسته و سازماندهی یک شبکة سرکوب اجتماعی و فرهنگی تمامی جوانان را بالاجبار به سوی «پورنوگرافی» رسمی و دولتی سوق دهد مطلب دیگری است. اگر در مورد اول، فرد «حق انتخاب» دارد، در سیاست‌های مشوق پورنوگرافی یک حکومت، برای هیچکس «حقی» قائل نمی‌شوند؛ این عمل در واقع به معنای از میان بردن حق افراد در انتخاب مسیر زندگی‌ اجتماعی خواهد بود. این حکومت بجای آنکه به صورت زیرجلکی شبکة پورنوگرافی به راه ‌اندازد بهتر است دست از گنده‌گوزی‌های اسلامی و «ارزشی» خود برداشته، برای یک بار هم که شده، برای مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مملکت فکری اساسی کند. البته اینهمه در صورتیکه اصولاً چنین «مأموریتی» از جانب اجنبی برای آخوندیسم پیش‌بینی شده باشد.