۵/۱۲/۱۳۹۶

ترب و تنفیذ!




دکان تنفیذ حسن روحانی توسط علی خامنه‌ای امروز بر پا شد و به این ترتیب،  رژیم ملایان رسماً حسن فوتبال را به «مقام شامخ» ریاست ‌جمهوری «ریش ‌و پشم و لواط» منصوب کرد.  البته اینهمه پس از هزار دنگ‌وفنگ و توبمیری و من بمیرم!   چرا که با امپریالیسم جهانخوار قرار گذاشته بودند رئیسی و احمدی‌نژاد بیان بالا که نشد!   و امروز در دکان «تنفیذ»‌ هم احمدی‌نژاد،  رئیس‌جمهور پیشین حضور داشت،   هم نامزد ناکام انتخابات اخیر، حجت‌الاسلام رئیسی،  که از سن 20 سالگی به کشتار اشتغال دارند!    ایندو شخصیت برجسته در کنار حسن خمینی،  با علی خامنه‌ای «بیعت» دوباره کردند.  حسن فوتبال هم که پس از مدت‌ها بلا‌تکلیفی در برابر خود قالب پنیری دیده بود،  هول شد و آناً رفت توی جلد شاهنشاه آریامهر و گفت:  «صدای مردم را شنیدیم!» 

ولی در اینکه ایشان صدای مردم را شنیده باشند ما تردید فراوان داریم.   حسن فوتبال عین دیگر «مقامات» جمکرانی،  در انزوای اجتماعی زندگی می‌کند،  حتی جرأت ندارد در یک تجمع عادی حضور به هم رساند.  حال اگر صدائی شنیده،   حتماً از آن صداهای مشکوک است که بوی گندش هم زیر دماغ‌‌اش خواهد زد.   گویا در این روز مقدس به مقام معظم ترب‌سیاه فراوان خورانده‌ بودند،   چرا که مانند تنفیذ با «ت» شروع می‌شود،  و برداشت فقها چنین است که ترب،   تأثیر «تنفیذ» را دو چندان خواهد کرد.   شاید هم برای افزایش هر چه بیشتر تاثیر «تنفیذ»،   مقداری ترب سیاه به آن «سوراخ بکره» خورانده‌ باشند،‌  همان چرخ‌چاه را می‌گویم که همیشه عین سگ هار کنار رهبر  ایستاده و زل زده به حضرات!   بهش می‌گن وحیدآقا،   از اعضای «گارد جاویدان» صحرای کربلاست.  

به هر تقدیر حسن فوتبال رودربایستی ندارد،   ایشان «صدائی» شنیدند و از آنجا که عمری است حلقة غلامی به گوش دارند،  آناً با خود گفتند،  حتماً این «صدای مردم» است.   و پاسخ دادند،   «اقرء به اسم ربک‌الذی و الناس!»   

و اما دورة نخست ریاست جمهوری حسن فوتبال برای «برجام» بود،   حال که برجام به امضاء رسیده،   دیگر حضور ایشان در رأس قوة مجریه جنبة «فورمالیته» پیدا کرده.   به همین دلیل مثلاً رئیس دولت علیاحضرت ملکة انگلستان ترجیح ‌داد به ایشان «تبریک» نگوید.  به این امید که کودتائی،  احمدی‌نژادی،  رئیسی‌ای،  خلاصه یک آدم «ظاهراً» خایه‌داری از قماش میرپنج و مدرس و ... بیاید و این لکة ننگ را ـ  مقصود همان توافق هسته‌‌ای است ـ  از دامان مقدس انگلستان بشوید!   ولی خوب انتظارشان برآورده نشد،   در نتیجه حسن فوتبال را فرمودند،   «گو،‌ گو!» یعنی بدو برو و از میان غرش توپ ترب‌سیاه مقام معظم،   و نفیر زنبورک وحیدآقا،   تاج ریاست‌جمهوری را بردار و بر سر بگذار.  از «بهرام گبر» که کم‌تر نیستی،  او نیز   

پنجه‌شان پاره کرد و دندان خرد
سرو تاج از میان شیران برد

حسن فوتبال چون این بشنید سجده کرد و به مراسم تنفیذ شتافت.   ولی خوب،   تاجگزاری حسن فوتبال همزمانی جالبی با بعضی مسائل دیگر نیز نشان می‌دهد.  به طور مثال،  شاهدیم که برنامة ابرقدرت‌سازی منطقه‌ای از جمکران و عربستان به بن‌بست رسیده.  چه نشسته‌اید که دو ابرقدرت‌ دست‌ساز عموسام تبدیل شدند به دوستان گرمابه و گلستان!  عموسام روی کاغذ برای ایندو ابر قدرت دست‌نشانده،  یا بهتر بگوئیم برای ایندو عارضة‌ استعماری،  برنامه‌های درخشانی تنظیم کرده بود.    قرار بود اینان دشمنان خونین منطقه‌ای یکدیگر بشوند و هر دو به نیابت از سوی عموسام با یکدیگر بجنگند و جنگ بین دو حکومت دست‌نشانده غرب،  نان عموسام را توی روغن بیاندازد.    به همین منظور طرح کودتا در شبه‌جزیره را به وزارت امور خارجة جمکران ابلاغ کردند،  تا همزمان گزمه‌های سعودی آن را «کشف» کنند،  و عوامل کودتا را در مراسم حج قتل‌عام فرمایند و زمینة درگیری مناسب فراهم آید.    آنقدر این لات‌بازی‌ها را ادامه دادند که پلیس سعودی نزدیک بود به یکی از نوادگان مذکر و راستین مولاعلی در فرودگاه جده تجاوز جنسی بکند!   بله،   اسلام الکی نیست؛   کار و زحمت و از خودگذشتگی دارد.   حتی ممکن است به قیمت پاره شدن کون طفلان مسلم تمام شود.   سپس یک سناریوی تسلیم ملوانان دریائی آمریکا به پاسداران جان برکف انقلاب اسلامی به صحنه آمد و شهردار «منتخب» تهران نیز اوباش را برای آتش زدن سفارت عربستان بسیج ‌کرد،   و در مشهد نیز آخوند رئیسی به وظیفة‌ الهی‌اش عمل نمود.

ولی خوب،  کار همه‌شان خراب شد و ... و در فرخنده میعاد ارتقاء هیتلر به جایگاه «فوهرر» ـ  دوم اوت 1934 ـ  جواد ظریف در آغوش وزیر امور خارجة عربستان افتاد؛   روزنامه‌ها نوشتند،  «ظریف و الجبیر دست دادند!»   ولی ظریف خودش گفت،  «ما قبلاً با هم دوست بودیم!»   یورونیوز هم که این بساط را دید،   «فاش» کرد که جمکران از طریق آب‌های کویت به حوثی‌ها اسلحه می‌رساند!  ولی فاش نکرد که به دلیل قدرت اسلام،   افسران ارتش انگلستان و نیروی دریائی اینکشور،  مستقر در کویت سال‌ها و سال‌ها کور شده بودند،  و این انتقال مقدس را نمی‌دیدند.   یورونیوز «حق» دارد،   همة اسرار اسلام را نباید یک باره به اهل کفر نشان داد؛   یک به یک و گزینشی نشان‌شان می‌دهند.

در همین بساط خرتوخری بود که رجب اردوغان دادگاه عدل الهی به راه انداخت.   از شما چه پنهان،   اردوغان از آن ترک‌‌های خایه‌دار است.  تا حال حدود 50 درصد جمعیت ترکیه را به جرم همکاری با کودتای ناکام،   دستگیر،  شکنجه،  اعدام،  حبس،  مجازات و خیلی چیزهای دیگر کرده.   حتی شنیده شده که «مردم» را به زندان‌ها می‌برد تا به صورت متهمان تف بیاندازند.  حق‌شان است این کودتاچیان پدرسوخته!  کسی که می‌خواهد کودتا بکند و دیکتاتوری به راه بیاندازد و حق «مردم» را پایمال کند،  باید هم که اردوغان شکنجه‌اش کند.   مگر مسائل ترکیه همینجور خرکیه!   مملکت حساب دارد؛   قانون دارد؛  بر اساس قوانین متهمان را شکنجه می‌کنند؛  اعدام می‌کنند؛   از کار برکنار می‌کنند؛   ممنوع‌الخروج می‌کنند،  و با آن‌ها خیلی کارهای دیگر می‌کنند.   این مسائل هم به هیچکس مربوط نیست،‌   جز به اردوغان! 

از زمانیکه در احوالات اردوغان دقیق شده‌ام،    از شما چه پنهان هر چه بیشتر سایة امام خمینی را بر سرش می‌بینم.   با این تفاوت که سایة امام اینبار دیگر به فارسی «آکادمی نجف» تکلم نمی‌کند،   به زبان ترکی استانبولی جفتک می‌اندازد.   چشم‌هارا ببندید،   و تصور کنید که آن بالا،   یعنی روی بالکن جماران،   امام خمینی دهان‌شان را باز می‌کردند و یک دهن براتون «سکینه دایقزی» می‌خواندند،  چقدر لذت می‌بردید؟!   حالا شما نه!   این آقای خامنه‌ای چقدر خوشش می‌آمد؟   طفلک از بس مجبور شده فارسی حرف بزنه خسته شده،   کمی انصاف داشته باشید.  انقلاب که نباید برینه تو زبان مادری آقای خامنه‌ای.   «مادر»،  آنهم مادر رهبر شیعیان جهان،   از مقدسات اسلام و مسلمین است! 

آمریکائی‌ها هم به این مسائل خیلی اهمیت می‌دهند،  و برای حفظ حرمت مادر خامنه‌ای،  سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست تروریست‌ها قرار دادند!     بله،   این آمریکائی‌ها که 40 سال به دلیل قدرت اسلام چشمان‌شان کور شده بود،   به ارادة قادر متعال یک‌شبه «بینا» شده و عین سیما بنیا،  زدند زیر آواز:

چین و واچین داره پیرهن تنم،
گل می‌ریزه جای حرف از دهنم.

حالا نخوان، کی بخوان!  در همین حیص‌وبیص ظریف در آغوش جبیر بود،   چون این بشنید،‌ فریاد برآورد،   «به برجام تجاوز شده» و از هوش برفت!

اینچنین بودکه «برجام» را برای معاینات ناموسی به دادگاه عدل الهی بردند و دکتر «موگرینی» را احضار کردند.  مسئول امور خارجة اتحادیة اروپا،   پس از انجام  معاینات دقیق فرمودند،‌  خیر تجاوز نبوده!   شبه‌تجاوز بوده،‌  چرا که فقط یک بند انگشت دخول صورت گرفته،‌  و آنهم جهت اطمینان از طهارت انجام شده.   و از آنجا که طهارت از اصول دین مبین است،  پس دخول جهت اطلاع از طهارت تجاوز نیست؛  حظ ‌نفس نیست؛   لواط هم نیست؛   درمالی به شمار نمی‌آید؛  رفع حاجت نیست؛   رفع نجاست هم نیست؛   خلاصه هیچ نیست؛  همان است که در فرودگاه جده پیش آمده.   نه خانی آمده و نه خانی رفته!  

اینچنین بود که سکرمه‌های ظریف و جبیر در هم شد،  به یکدیگر پشت کردند،  ولی هنوز «دست» می‌دادند.   ملکة انگلستان که از این تجاوز نابهنگام خیلی نگران شده بودند،  فیلیپ هاموند،  متخصص «کنسرت ممنوع» را فرستادند به برزیل تا آش پشت‌پا بخورد.  چرا که نه در ونزوئلا،   نه در برزیل و نه در آرژانتین عمل دخول نتوانسته صورت بگیرد.   دولت‌ها سرپا مانده‌اند و انگلستان مانده با یک بند انگشت که نمی‌داند به ماتحت کدام مادرمرده‌ای فرو کند.

حالا در این هیهاتی که بر سر یک «بند انگشت» به راه افتاده،   قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست تروریست‌ها،  ‌ اعلیحضرت رضاشاه دوم را هم خیلی نگران خواهد کرد،  چرا که ایشان مدت‌ها بود در اطلاعیه‌های «دربارشان» خیلی از پاسدارهای گیرکرده «قدردانی» به عمل می‌آوردند.   حالا اگر بخواهند با گیرکردگان دولت «مردمی» تشکیل دهند تکلیف مبارزات واشنگتن با تروریسم چه می‌شود؟   خلاصه فعلاً این بند انگشت،  که روی دست دولت انگلستان باد کرده محشر خر به راه انداخته،   فقط امیدواریم نصیب ملت ایران نشود.