۸/۲۵/۱۳۹۴

مِثی زمونی شا!




در شرایطی که حسن فریدون،  رئیس دولت منتخب بیت‌رهبری خود را برای گربه‌رقصانی‌های مغرب زمینی و عشوه‌شتری‌های دیپلماتیک آماده می‌کرد،   هم در داخل،  و هم در فراسوی مرزها شاهد میدان‌داری‌ عوامل حکومت اسلامی جهت به ارزش گذاردن این «سفر پراهمیت» بودیم.   در داخل، مقام معظم حکومت ملایان چماق تکفیر بر علیه «غربی‌ها» بلند کرده بودند و حتی در مراحلی کاشف به عمل آمد که در فیس‌بوک ایشان گویا مذاکره‌کنندگان «کافر» خوانده‌ شده‌اند!  مقامات نظامی جمکرانی نیز هر کدام جهت جلوگیری از پایان تحریم‌ها دست به تحرکات ویژة خود زدند.  در راستای همین بساط،  هر از چند ساعتی در نظام رسانه‌ای حکومت ملائی،   یا «سانتریفوژ‌ها» را جمع‌آوری می‌کردند و یا از نو نصب می‌نمودند!   از سوی دیگر،   شرکت در نشست وین جهت ‌دستیابی به توافقی کلی در مورد سوریه نیز به سرنوشت همین سانتریفوژهای مفلوک دچار شده بود.   بعضی‌ها نمی‌خواستند بروند،   هر چند طی ساعاتی بعد تغییر موضع می‌دادند!   به این ترتیب،  کنسرت مضحک و مسخرة «می‌رویم،‌  نمی‌رویم»؛  «جمع کردیم، جمع نمی‌کنیم»،  چند روزی ادامه یافت!   در خارج از مرزها نیز قضیه از همین قرار بود.   هر کدام از صحنه‌گردانان «اپوزیسیون» به نوبة خود و در چارچوب منافع محفلی‌اش این سفر «پراهمیت» را برای عمه‌جان و خاله‌جان «تحلیل» می‌کرد.   ولی در داخل و خارج کمتر کسی می‌گفت که مذاکرات هسته‌ای حکومت اسلامی و نقش احتمالی این حکومت در مذاکرات سوریه،   در قلب یک سیاست واحد قرار گرفته.

در درون حکومت اسلامی،  طرفداران مذاکرات هسته‌ای با این نگرش پای به میدان «سفر پر اهمیت» گذارده بودند که،  حال اگر وابستگی‌مان به آتلانتیسم دیگر علنی شده و گندش درآمده،  در عوض «توافق هسته‌ای» امکان خواهد داد تا پول نفت را به دامن بانک‌های غربی بریزیم و به قول حسینعلی منتظری،   «اوضا خُب بِشِد؛  مثی زمونی شا!»   از سوی دیگر،  پیامدهای این «مذاکرات» و وحشت از دست دادن امتیازات نامشروع خواب از چشم مخالفان درونمرزی مذاکرات ربوده بود!   زمینة چپاول 4 دهه‌ای از دست می‌رفت و اینان،‌  جهت حفظ منافع‌شان تنها راه ممکن را در دین‌فروشی و فحاشی و هتاکی به تل موهومی می‌دیدند که می‌خواهد گویا به اهداف «بزرگ» انقلاب خیانت کند!  و خلاصه حسابی دست به «انقلابی‌گری» زده بودند!   فریاد «ای داد بیداد!  دین بر باد رفت؛»   از همه سوراخ‌سنبه‌ها و چاهک‌ها به گوش می‌رسید.   البته از آنجا که جمکرانی‌ها نوکران آتلانتیسم‌اند،  موافقان و مخالفان داخلی این «مذاکرات» نیز عکس‌برگردان‌های محافل خارج‌اند،   همان محافلی که در چارچوب منافع‌شان تلاش داشتند «شرایط جدید» را روی چرتکه‌ها هر چه بیشتر به «منفعت» نزدیک کنند.  

ولی همانطور که هفته‌ها پیش در وبلاگ «سگ‌دوانی سیاسی» نوشته بودیم،  حضرات جمکرانی و فرنگی گویا هنوز دوزاری‌شان نیفتاده،  یا بهتر بگوئیم،   نمی‌خواهند واقعیات تلخی را که مذاکرات هسته‌ای به دنبال آورده «هضم»‌کنند!‌   خلاصه نمی‌پذیرند که اگر روسیه با فشار دیپلماتیک و سال‌ها تلاش بر «بحران هسته‌ای» جمکرانی‌ها نقطة پایان گذارده،   به هیچ عنوان جهت تأمین بازار برای چندملیتی‌های غرب در مرزهای جنوبی‌اش نبوده و نیست.   تلاش‌های مسکو در چارچوب استقرار یک «کلان ـ استراتژی» جهانی صورت ‌گرفته،   و در قلب این استراتژی هر چند گسترش روابط تجاری با کشورهای جهان،‌  حتی برای جمکران نیز بتواند قابل پیش‌بینی باشد،   استراتژی «بازارسازی» برای خنزرپنزرهای مغرب زمین آنقدرها اولویت نخواهد داشت. ‌ خلاصه بگوئیم،   مک‌دونالد و سفورا و کوکاکولا می‌توانند باشند،  ولی نه در هر «شرایطی.»

با اینهمه،   پس از گفتگوی وزرای امور خارجه روسیه و آمریکا ـ  13 نوامبر سالجاری ـ  «خیلی‌ها» از خواب خوش خرگوشی بیدار شدند.  در درجة نخست،  جمکرانی‌ها از خواب پریدند و دریافتند که فرار از مذاکرات وین جهت امتداد دادن به بحران سوریه دیگر امکان‌پذیر نیست.   و اینکه،  جمکران می‌باید با قبول مسئولیت در این نشست شرکت کند.  و خارج از موش‌دوانی‌های متداول 4 دهة اخیر،‌  به دور از «ملابازی»،   نه به صورت زیرجلکی و زیرمیزی که در چارچوب روابط بین‌المللی حقوقی،  با قدرت‌های جهانی پیرامون راه‌حل‌های دستیابی به صلح در سوریه همکاری نماید.    

البته حکومت اسلامی طی سالیان دراز،  همانطور که در وبلاگ «شترمرغ شیعی» نیز توضیح داده‌ایم، از قبول مسئولیت در بحران‌های منطقه‌ای،  با توسل به ترهات فقهی و لات‌بازی شانه خالی کرده.    اینان بر این باور بودند که می‌توانند این روند را همچنان ادامه دهند؛  یعنی هم خطر «هسته‌ای» شدن جمکران را در صدر مسائل جهانی نگاه دارند،   هم در سوریه به صورت زیرمیزی کارت آتلانتیسم را تحت عنوان «مستشاری» برای ارتش بشار اسد بازی کنند،   و هم در داخل از طریق سرکوب فراگیر و لگدمال کردن الهامات دمکراتیک ملت ایران،   راه بر اقتصادهای امپریالیستی و چپاولگرانه بگشایند.   البته توهمات اینان،  از توهمات اربابان‌ آتلانتیست‌شان ناشی شده بود.   توهماتی که در قالب «مقاله و تحلیل» و غیره در بوق‌های استعمار منعکس می‌شد و در واقع بازتاب مطالبات لندن بود که پس از قول و قرار با پکن،  ‌ روی سفر حسن روحانی به واتیکان و ایتالیا و فرانسه حساب مفصلی باز کرده بود.      

از اینرو در آستانه سفر حسن فریدون به پاریس،   روزنامة انگلیسی «ایندیپندنت» فهرست مفصلی از مطالبات شخص ملکه را در قالب یک مقالة زیبا و رعنا و چرب و نرم به چاپ رساند که بر محور همان شعار «مثی زمونی شا» تنظیم شده بود.   ولی حال که سفر حاج حسن به دلیل تزلزل محور سنتی «‌لندن ـ واشنگتن ـ پکن» منتفی شده،  سایت صدای‌آمریکا هم لطف کرده بخش‌هائی از رویاهای کاخ باکینگهام را در اختیار «مخاطبان گرامی» قرار داده:

«به نظر می‌رسد پس از سال‌ها رد و بدل اتهامات متقابل،  ایران به آغوش غرب باز می‌گردد. [...] چین،  هند و ژاپن از جمله کشورهای پیگیر تجارت با ایران هستند و تهران می‌خواهد آمریکا و اروپا بدانند که آن‌ها نباید دربارة گرفتن سهم عمده‌ای از این بازار احساس راحتی کنند.»
منبع: صدای آمریکا،  16 نوامبر 2015

خلاصة کلام در این مقالة «زیبا و سرکش» به هزار و یک ترفند دمب ملا در پشقاب گذاشته شده و نویسنده برای به ارزش گذاردن ملاسالاری و خصوصاً رئیس‌دولت ملایان یعنی «حسن فریدون» از هیچ کوششی فروگزار نکرده،  ‌ باشد که ملایان حسابی «کیف و حال»‌ کنند!  در مقالة ایندیپندنت،   حکومت  ملایان،  «مستقل،  خودکفا،   قدرتمند،  سرکش» و خیلی «محترم» معرفی شده.   فقط معلوم نیست،  حکومت این مردان «بزرگ و قابل‌احترام» که ایندیپندنت زبان به ستایش جهان‌بینی‌شان گشوده،  به چه دلیل 4 دهه است اهداف والای‌اش از روسری و ریش و آستین خلق‌الله فراتر نرفته!    از سوی دیگر،  مشخص نیست اقتصاد ناسالم این حکومت قابل ستایش ریشه‌های‌اش از کجا «آب» می‌خورد.   بله،  همانطور که می‌بینیم اصل کلی در مطالب شکمی رسانه‌های غرب از قماش «ایندیپندنت» ارائة اطلاعات و آگاه کردن مخاطب نیست.  هدف صرفاً وراجی و دادن «آدرس‌ عوضی» است.   

در همین راستا،   خبرنگاران شبکة رسمی تلویزیون فرانسه نیز به تهران آمده بودند تا «مصاحبه‌های» اختصاصی با حسن فریدون ترتیب داده،   برای این محفل و آن یک «حساب» باز کنند!   ولی یکهو خبر رسید که برنامة سفر روحانی به فرنگ منتفی شده و مم‌جواد ظریف که همچون پشکل آویزان به پشم مقعد بز،‌   خود را به لبادة ‌حسن روحانی چسبانده بود،   و گویا نمی‌توانست در نشست وین شرکت کند،  نهایت امر در نشست کذا حضور یافت!    بله،  مم‌جواد و حاج‌حسن با هم به فرنگ نمی‌آیند؛  مم‌جواد می‌رود آنجا که نمی‌خواست برود،   و حاج حسن هم می‌ماند همانجا که قرار بود نماند!   و این تغییر برنامه برخلاف ادعای رسانه‌ها‌،   هیچ ارتباطی با رخدادهای فجیع پاریس ندارد!   ‌این رخدادها که شامگاه 13 نوامبر،   پایتخت فرانسه را به میدان جنگ تبدیل کرد،   و به لغو پروازهای خطوط هوائی آمریکا به فرانسه انجامید،   سفر رئیس‌جمهور فرانسه را نیز به ترکیه ملغی کرد.  و دولت ترکیه در سایة این تحولات ناچار شد قرارداد خرید سامانة موشکی از چین را ملغی کند.  خلاصه،   ابعاد رخدادهای پاریس به مراتب از سفر مقامات جمکران به فرنگ فراتر می‌رود؛‌   بازتاب فروپاشی «سیاسی ـ استراتژیک» یک محفل قدرتمند در سطح بین‌المللی است.  محفلی که تلاش دارد در صحنة روابط بین‌الملل دولت‌های فرانسه و جمکران را «مستقل» از آتلانتیسم جا بزند.    

در واکنش به شکست این محفل،  نیروهای انتظامی و سپاه پاسداران و لات‌ولوت‌های ولایت در داخل مرزها افتادند به جان ملت!  شعارها هم روشن بود:  هکرها را بگیر؛   بهائی بگیر؛  جاسوس بگیر؛  بی‌حجاب بگیر؛  توطئه خنثی‌ کن،  و ... و برای ملت ایران گردن‌کلفتی کن!  فقط مانده «بازگشت» پیروزمندانة مقام معظم به گردونة سیاست‌های خیابانی و لات‌بازی‌های بیخ‌دیواری.    این مهم را نیز علی‌کوچیکه ـ  علی لاریجانی ـ ‌ آبدارچی سفارت فخیمه بر عهده گرفته.  ایشان در سخنرانی شیرینی که تحویل لات‌ولوت‌ها و پاسدارها در «دانشگاه عالی ملی دفاع» داده‌اند،  ضمن تأکید بر «جهانی بودن انقلاب اسلامی» و به ویژه حمایت از احکام توحش شرع مبین،   از مقام معظم دعوت کرده‌اند تا «بیایند و رهمنود» ارائه دهد:

«خط دهی رهبری در مسائل ملی ضروری است/ خجالت می‌کشیم از امر به معروف و نهی از منکر بگوئیم»
منبع:  فارس‌نیوز،  25 آبان‌ماه 1394

می‌بیینم علی لاریجانی،  که چندی پیش به ضرب لنگه‌کفش و مهر و تسبیح و فحش از قم بیرون‌اش کرده بودند،  امروز یک‌پا «مدعی» حاکمیت بر جهان شده،   و دیگر حاضر نیست از «امر به معروف» و دیگر جفنگیات فقهی «خجالت» بکشد.  باید پرسید،   اینهمه جسارت و شهامت و داعیة «انقلاب اسلامی» جهانی چگونه در چنتة لاتی فرواوفتاده که خود و گلة محافظان مسلح‌اش را چند لنگه‌کفش از میدان به در کرده بود؟   بله،   این همه جلال و جبروت و ابراز قدرت و شوکت اوباش جمکران به دلیل برهم خوردن برنامة کارفرمایان ایندیپندنت است که رویای شیرین‌شان به کابوس تبدیل شده.  و دیدیم چگونه مم‌جواد ظریف و همپالکی‌های‌اش،  همان‌ها که «مطمئن» نبودند در «مذاکرات وین در مورد سوریه» شرکت خواهند کرد،  دوان دوان و نفس‌نفس‌زنان خود را به مذاکرات وین رساندند و زمین ادب بوسیدند!    دیدیم‌ حسن روحانی که خیز برداشته بود تا با لات‌بازی در پاریس و گشودن راه دستیابی «انقلابیون» جمکرانی به قدرت‌های خیابانی،   نهایت امر به خاتمی دوم تبدیل شود،‌   پوزه‌اش به خاک مالید،   و سرجایش تمرگید.  مقام معظم جمکران هم که مدتی عرعرهای‌شان گوش فلک را کر می‌کرد،   لال شدند،  و شاید بزودی به اصرار علی کوچیکه،   آلو را از دهان برداشته باز هم مشتی جفنگیات ایراد کنند و استراتژی کل منطقه و جهان را تعیین فرمایند! 

خلاصه بگوئیم،   صحنه رسانه‌ای جمکران به یک‌باره تغییر کرد.   و این تغییر شدید فقط به این دلیل رخ داده که حکومت ملائی احساس خطر می‌کند.  اینان که دهه‌هاست تمامی اهرم‌های داخلی را از دست داده‌اند تنها امیدشان تکیه بر ستون حمایت‌ غرب است.  و می‌بینیم که پس از لغو سفر رئیس جمهور فرانسه به ترکیه و تعلیق پروازهای خطوط آمریکن ایرلاینز به فرانسه،  آتلانتیست‌ها در بارة حمایت تمام و کمال از «اسلام ‌سیاسی» دچار تردیدهائی شده‌اند.   شاید دریافته‌اند که دیگر نه تنها حمایت از شبکة اسلامگرائی نمی‌تواند منافع‌شان را بازتاب دهد،   که نهایت امر این حمایت به بهای بر باد رفتن امنیت داخلی‌شان تمام می‌شود.   تردید و تزلزل آتلانتیست‌ها نوکران جمکرانی‌شان را چنان به وحشت انداخت بار دیگر به صدر کودتای 22 بهمن 57 بازگشتند:  سرکوب زنان،  دستگیری بهائیان،  و ایجاد انسداد در ارتباطات!   همین وحشت است که پاسدار «لاپائی‌جانی» را به علمدار جهانی کردن حکومت اسلامی و «امر به معروف» تبدیل کرده.   ولی چه بگوئیم که این اوباش محبوس در خودروهای ضدگلوله‌شان هنوز می‌پندارند در دوران «جنگ‌سرد» با ایرانیان دوران کودتای 22 بهمن 57 روبروی‌اند.   

با شتاب گرفتن تحولات منطقه،  که در نشست گروه 20 در ترکیه تقارن زمانی یافت،  همین روزهاست که این جانوران وحشی از خواب خرگوشی بیدار شوند و ببینند که دیگر دوران دین‌فروشی،  حسین‌پرستی و علی‌گوئی،  در کوچه‌ و خیابان‌های ایران سپری شده.  و همه چیز دیگر نمی‌تواند عالی و خوب،   «مِــثی زمونــی شـــا» بشود!