در شرایطی که پس از قتل ناجوانمردانۀ
مهسا امینی، در سراسر جهان با اعتراضکنندگان
ایران ابراز همدردی و همبستگی میشود، رئیس دولت منتخب بیترهبری، پس از بازگشت از نیویورک در «گفتگوئی زنده» با
ایرنا، لاف فرهنگ و حقوق بشر زده است!
رئیسی در ابتدا خداوند را شکر میگذاردکه
طی 10 روز اخیر «دولت» توانسته بیش از سهونیم میلیون ایرانی را روانۀ عراق کند، و چهارنیم میلیون زائر هم به مشهد بیاورد، و اینکه 20 میلیون نفر هم در عراق به حسین عین ادای
احترام کردهاند. این بساط قرون وسطائی
برای رئیسی رویدادی است «فرهنگی و بینظیر:»
«[...] این یک
رویداد فرهنگی بزرگ بینظیر بود و بیش از ۳ و نیم
میلیون نفر ایرانی و بیش از ۲۰ میلیون
نفر از زائران امام حسین(ع) در عتبات عالیات ادای ادب و احترام کردند و نسبت به
ساحت مقدس ابیعبدالله یک رویداد بزرگی را رقم زدند. [...]»
منبع: ایرنا، مورخ
6 مهرماه سالجاری، کد خبر:84899673
بله «فرهنگ» برای آخوند جماعت یعنی
همین سنت مبتذل و خشونتپرور و حکومت اسلامی هم وظیفه دارد با «همۀ ظرفیتها» در کنار پیروان این
قماش سنتها باشد. البته شاید گوسفندالله که با «درندهخوئی و
دریدگی آخوند» بیگانه است، حرفهای «نغز و
پرمغز» رئیسی را نشانۀ عشق و علاقۀ حکومت اسلامی به امامان شیعه تعبیر کند، ولی غیرگوسفندالله در این اظهارات به صراحت میبیند
که مسائل کشور اصلاً برای دولت اهمیتی ندارد. به
عبارت سادهتر، در آشوب و اغتشاشی که حکومت
اسلامی برای سرکوب معترضان در کشور به راه انداخته، بلبل
کردن در مورد هشت میلیون زائر که با عشق به مذهب علوی اینجا و آنجا رفتهاند، و دولت هم همراهشان بوده، به این معناست که در آغاز مصاحبه، رئیس قوۀ مجریه حکومت ملایان تفی به صورت
معترضان انداخته است. تفی به صورت همانها که در خیابان اولوآخر دولت
و حکومت شیعه و حتی اماماناش را گفتهاند و میگویند! بعد هم
تلویحاً چنین القاء میکند که این هشت میلیون «قرن هفتمی» حامیان دولتاند، و در صورت لزوم پدر اعتراضکنندگان را در خواهند
آورد. بله، از
همان روزها که در دوران جیمی کارتر، دربار
پهلوی حامی خردجال «مرگ بر شاه» شد، مسئله
در این خلاصه میشد که اعتقادات عوام را مورد بهرهبرداری سیاسی قرار دهند، و میبینیم که پس از گذشت نزدیک به نیمقرن، هنوز «در» بر پاشنۀ دینپناهی و سوءاستفاده از
احساسات مذهبی عوامالناس میچرخد. و در راستای
همین سیاست است که، رئیسی نمیخواهد ببیند
بیش از 10 میلیون ایرانی به دلیل وحشیگری و اوباشپروری این حکومت ترک وطن کردهاند،
و همه روزه دهها تن دیگر کشور را به
مقاصد مختلف برای همیشه ترک میکنند. ولی
خوب اینان از آنجا که زائر نیستند، برای
رئیسی و امثال وی اهمیتی ندارند. مهم «عزیزانی» هستند که برای پرسوناژهای موهوم و
بیابانی شیعیها ـ حسین و رضا و علی و حسن
و ... ـ روی سر هم سوار شده، اشک میریزند،
نوحه میخوانند، عرعر میکنند، و توسرزنان و شیونکنان سری میزنند به روسپیخانههای
شرعی که در مشهد و نجف و کربلا و ... توسط دولتهای «مردمی» ایجاد شده، و ثابت میکنند که واقعاً «همگی ملت امام حسیناند!»
باری در ادامۀ این «گفتگوی زنده»، آخوند رئیسی به حضورش در نشست شانگهای هم گریزی میزند
و در این فرصت تمامی کلیشههای اقتصادی و مالیای که طی ماههای متمادی در روزنامههای
جهان پیرامون اقتصاد منطقۀ اوراسیا به زبانهای مختلف نگاشته شده، برایمان «تکرار» میفرمایند! رئیسی در این زمینه کوتاه هم نمیآید؛ اهمیت
اوراسیا، جمعیت جهانی، همجواری ژئوپولیتیک و اقتصادی و ... تو گوئی ملت ایران منتظر بوده که داماد علمالهدی این مطالب را از بر کند و در «گفتگوی زنده» طوطیوار
تحویل ملت دهد! ولی این بلبلزبانیها برای پنهان داشتن اصل
مطلب است. یعنی این واقعیت که ملایان بیش از 2 دهه با تذبذب
و خرابکاری در کریدور «شمال ـ جنوب»، تعلیق پروژۀ خط لولۀ صلح، بیتوجهی
به چندین و چند پروژه در گسترش بندرچابهار،
و .... در عمل حضور ایران در مراودات
منطقهای را به تعطیل کشاندهاند. به عبارت دیگر،
رئیسی نمیگوید اگر شرکت در نشست شانگهای اینهمه برای مملکت مهم است، با اسلاف ایشان که سالها در برابر گسترش همین
زیرساختها سنگاندازی کردهاند، چه باید
کرد؟ خبرنگار ایرنا هم باید از همان
زائران «عاشق حسین و علی» باشد، هیچ نمیپرسد؛
در «گفتگوی زنده»، نقش نعش ایفا میکند، با یک ضبطصوت!
این
قماش خبرنگار فقط وظیفه دارد پای منبر رئیسی بنشیند و تیز و آروغ «پرمغز» ایشان را
ضبط کند. در نتیجه با بیتوجهی وی به
منافع ملی کاری ندارد؛ مهم زائران عاشق علی و حسن و حسین و دیگر تازیانیاند
که گویا صدها سال پیش اینور و آنور جائی مردهاند. بله، شانگهای علیرغم ادعاهای توخالی رئیسی، هیچ دردی از حکومت اسلامی درمان نمیکند؛ در عوض زائران دوای هر درد بیدرمان این حکومتاند! ولی
خوب، شانگهای هم در این میانه خیلی «چیز» خوبی معرفی
میشود!
باری،
کار رئیسی پس از مرقد امامان شیعه
به یونسکو و سند بنیادین «آموزش و پرورش» و اینحرفهای گندهگنده میرسد! میدانیم که ملایان اصولاً اهل «آموزش و پرورش»
هستند؛ آموزش چاقوکشی، و پرورش لاتواوباش از جمله تخصصهای شیعیان طی
تاریخ پرافتخار تشیع علوی است. به همین
دلیل ایشان کوتاه نمیآیند، البته اشارهای به آموزش و پرورش قرونوسطائیای
نمیکنند که بر اساس مزخرفات فقه و شریعت و «عرفان» علمای دین و حدیث و توهماتی از
قبیل کرامت بانوان و شهیدپروری و ... توسط ملایان در ایران «باب» شده است. نمیگویند
که با این مزخرفات در عمل، فضای آموزشی ایران را یکصد سال به عقب بردهاند.
اهمیتی هم ندارد، مهم این است که حکومت ملائی آماده گفتگو با
جهانیان شده، هر چند علاقمند به حفظ
«مبانی و اصول» است. البته مبانی و اصول
بیاباننشنیان قرن هفتم میلادی! ولی به
استنباط ما، جز طالبان و اعضای لشکرطیبه و اوباش داعش و
القاعده در این دنیا کسی حاضر به بحث و گفتگو پیرامون «مبانی و اصول» شیعیها در
آموزش و پرورششان نخواهد بود!
البته اشتباه نکنیم، رئیسی از آن ملاها نیست که کوتاه بیاید؛ مثل همه ملایان پررو و مزخرفگوست. از
اینرو در همین «گفتگوی زنده» با یک دستگاه ضبطصوت تأکید میکند که در نشستهای
«علمی و تخصصی» با مدیران ارشد رسانهها در آمریکا گفتگو کرده! حتی به آنها اجازۀ «نقد» هم داده، تا
معلوم شود مواضع کدامیک «منطقی» است:
«[...] در همه
این نشستها مسائل مربوط به مواضع جمهوری اسلامی ایران مطرح بود. در این نشستها حتی به آنها مجال نقد کردن نیز دادم
تا اگر نکتهای هست و یا اشکالی دارند پاسخ دهم تا معلوم شود کدام یک از مواضع
منطقی است[...]»
همان منبع
خوشبختانه این نابغۀ جهان تشیع به همه
اجازه دادهاند تا با طرح مسائل و مشکلاتشان مواضع منطقی را مشخص نمایند، هر چند تأئید
نمیکنند که نهایتاً مواضع ایشان «منطقی» از کار درآمده! و
خلاصه، خوانندۀ دانا و عاقل و برنا و توانا میباید دریابد که همۀ «مدیران ارشد» پس
از رویت «منطق بیابانی» و بُرای اهل بیت، ماستها را کیسه کرده، به نادانی و جهل خود در برابر عظمت عدالت علوی و
«شمشیر بران و کاسه گدائی» روحانیت شیعه اعتراف کردهاند!
گویا در مورد توافق «عادلانۀ هستهای»
هم رئیسی گفتگوهائی با امانوئل مکرون،
رئیسجمهور فرانسه داشته. میدانیم که «عدل» از فروعدین شیعیهاست که در
رکاب «امامت» عملاً تبدیل میشود به توجیهکنندۀ هر گونه وحشیگری؛ امام «عادل» فرمان میدهد، مخالف را گردن میزنند! و خلاصه گفتگوی هستهای با قدرتهای جهانی که از
کوچههای پیچدرپیچ سیاست و هزاران مسئلۀ ژئوپولیتیک میگذرد، از منظر
رئیسی میباید «عادلانه» باشد. چرا که توافق
حقوقی برای امثال رئیسی نامفهوم و غیرقابل درک است؛ میباید حتما چاشنی علوی و بیابانی داشته باشد. در هر حال،
مکرون در مورد این توافق به وی
پاسخ داده، «موضع ما مستقل است؛ خبرش را به شما خواهم داد!» از شما چه پنهان ما که خیلی خوشحال شدیم، شاید برای دریافت همین «خبر» هم که شده، حداقل خط تلفن را در ایران باز کنند.
رئیسی در این «گفتگوی زنده» پس از
اشاره به توافق عادلانه و کربلائیاش، در مورد حقوقبشر هم دست به گزافهگوئیهائی زده
و از قرن هفتم میلادی در بیابانهای حجاز و روسپیخانههای آستانقدس رضوی، و ... به قرن بیستم و اعلامیۀ جهانی حقوق بشر جهیده؛
طلبکار هم شده:
«[...] در موضوع حقوق بشر در جایگاه
مدعی قرار داریم، [...] این در ذات جمهوری
اسلامی است!»
همان منبع
در اینکه ناجمهوری اسلامی «ذاتاً طلبکار»
است جای شک نیست، به همین دلیل نیز رئیسی
حقوقبشر را برای مکرون «حسابی» توضیح داده، و از
او میپرسد، «در همین نیویورک چقدر حقوق
بشر زیر گذاشته میشود، چرا اینجا اعتراض
نمیکنید؟» بله، رئیسی مچ
مکرون را سخت گرفته بود، ول هم نکرد!
مکرون گویا قرار شده، در اینمور هم به او «زنگ بزند!»
برای پرهیز از اطاللۀ کلام از دیگر
لاطائلات رئیسی درز میگیریم و صرفاً میپردازیم به بیانات وی پیرامون تظاهرات اخیر در نیویورک و
ارائۀ تصویر «رستم صولت از پیزی افندی!» رئیسی
ضمن اشاره به فراخوان متعدد «ضدانقلاب»، لاف
شجاعت زده، و به بیحالی «ضدانقلاب» اشاراتی دارد:
«[...] ما پس از سخنرانی پیاده به محل
استقرار بازگشتیم! ضدانقلاب خیلی بیحال و
بیروح است!»
منبع
البته رئیسی نمیداند که محلۀ منهتن
نیویورک به دلیل حضور دهها هیئت دیپلماتیک در نشست سالانه از سوی پلیس و لباسشخصیها
قُرق شده. از سوی دیگر، آمریکا به دلیل تأمین امنیت این هیئتها اجازه
نمیدهد که تعرضی به اینان صورت گیرد. ولی
بین خودمان بماند، حتماً به دلیل فلاکت و
بیحالی همین«ضدانقلاب» است که دولت ملائی مجبور شده 44 سال آزگار از ترس خروش ملت،
تلفن، خطوط ارتباطی،
روزنامهها، کتب، انتشارات و ... حتی اینترنت را تحت سانسور قرار دهد. اما اگر رئیسی از «ضدانقلاب بیحال» در نیویورک
نمیترسد دلیل دیگری هم دارد، چرا که از
قدیم گفتهاند، «سگ دم در خانه صاحباش شیر است!» به این
پیزی افندی که دچار توهم «قدرت در غربت» شده توصیه میکنیم اگر خیلی «شیر» تشریف
دارند، برای اثبات «فلاکت و افلاس» هر چه بیشتر
«ضدانقلاب» بنزهای ضدگلوله را رها کرده،
در تهران هم پیاده به «محل استقرار» تشریففرما شوند. فقط در
اینصورت است که اقتدار و عظمت انقلاب اسلامی و محبوبیت مقاماتاش در چشم جهانیان
واقعاً «علنی» خواهد شد!
در پایان این «گفتگوی زنده»، پیزی افندی میپردازد به قتل مهسا امینی و ضمن
ایجاد ترادف قتل با مرگ، بر «شفافیت و
عدالت» هم تأکید دارد:
«اصل ما در ماجرای فوت مهسا امینی
شفافیت و عدالت است!»
همان منبع
اولاً فوت نبوده، قتل بوده! در ثانی، پس از
گذشت روزها از این عمل وحشیانه، هنوز رئیسی
منتظر اعلام نظر پزشک قانونی است! اینهمه در شرایطی که مهسا امینی 26 شهریورماه
دفن شده، و دیگر امکان بررسی بیشتر توسط
پزشکی قانونی بکلی از میان رفته است. جای تعجب نیست؛
در حکومت ملایان «گزارش» پزشکی
قانونی نیازی به جسد ندارد؛ روی هوا و پس
از استخاره انجام میشود؛ خیلی هم وقت میگیرد!
شاید
میخواهند اوضاع سیاسی را بسنجند و ببینند گزارش را چگونه بنویسند تا بادبان صدپارۀ
حکومت در تندباد تحولات اجتماعی دچار «جر» خوردگی بیشتر نشود.
رئیسی در پایان، ضمن اشاره به تظاهرات مخالفان حکومت در داخل
کشور، تأکید دارد که «حدفاصل بین اعتراض و اغتشاش باید مشخص
شود!» بله، اینهم یکی دیگر از آن افاضات است. باید پرسید در کشوری که ملایان همه چیز را نه
فقط سیاسی که «مقدس» کردهاند، اصولاً
چگونه میتوان اعتراض کرد؟ به مقدسات
اعتراض کنیم؟ فراموش نکنیم که از آغاز
استقرار حکومت ملایان، مسئلۀ حکومت در کشور وارونه شده؛ ملت ایران بدهکار است و حکومت آخوند هم
بستانکار! به طور مثال، در
جنگی که روحالله خمینی عمداً به راه انداخت،
ملت کشته میشود، و دولت
با سرکوب ملت، سنگ شهدای جنگ به سینه میزند.
ملت به دلیل بیلیاقتی و دستنشاندگی حکومت به گرسنگی
و محرومیت اوفتاده، دولت با تکیه بر بوقهای
ارباب پیشرفتهای موهوم علمی و اقتصادیاش را به رخ مردم میکشد! ملت
جلوی گلوله رفته تا در آزادی بیشتر زندگی کند، دولت طرفدار جامعۀ «کرامتمند» شده، و ملت در هر مقطع میباید به فهرست «مقدسات و
مزخرفاتی» که قشر آخوند در سوراخوسنبۀ حوزهها به دور خودش انباشته ادای احترام
کند! به عبارت سادهتر، ملت باید جهت حفظ حکومت «فداکاری» کند؛ نماز اجباری بخواند؛ روزه
اجباری بگیرد؛ حجاب اجباری به سر کند؛ موی سرش را مطابق مقررات دولت سلمانی کند؛ غذاها و مشروباتی بخورد که دولت اجازه میدهد؛ در میهمانیهائی شرکت کند که دولت جائز میشمارد؛
در تظاهرات دولتی و فرمایشی شرکت فعال
داشته باشد، و ... دولت هم هر لحظه که منافع
ارباباش ایجاب کند گوش ملت را بکشد که چرا پای به حیطۀ منهیات گذارده! این
فاشیسم استعماری و کثافت و ادبار تا کی میباید ادامه پیدا کند؟ معلوم است،
تا وقتی که مهدی موعود از چاه بیرون آمده، تمامی جهان را غرق «عدل و داد» نماید!
البته این آخوندها اهل بخیه هم هستند
دیگه! حالا که مهدی هنوز ته چاه گیر کرده، سوءاستفاده
از موقعیت اداری، حقحسابگیری در مراکز
دولتی، زمینخواری، فرستادن تولهها و نوچههای ملایان با ارز
دولتی به آمریکا جهت به اصطلاح «تحقیقات علمی» و ... هیچ اشکالی ندارد؛ به شرطی
که شعار «مرگ بر آمریکا» فراموش نشود! در چنین محشرخری که اوباش به راه انداختهاند، یک ملای
مکتب ندیده میخواهد برای ملت ایران تفاوت اعتراض و اغتشاش را مشخص کند! ما هم به
عنوان عضوی از ملت ایران میپرسیم، این فاجعه
چیست که مشتی ملای زپرتی نزدیک به نیمقرن است در کشورمان به راه انداختهاند؟
ولی اشتباه نکنیم، همانطور که میتوان حدس زد، رئیسی سگ ماهیای است که در دریای دیگری شنا میکند. چرا که
مقصود وی از اغتشاش، همان اعتراض منطقی ایرانیان به این شرایط
غیرانسانی است، در صورتی که «اعتراض» از منظر وی فقط در زیرزمینهای
«آزاد اندیشی» دولتی مجاز خواهد بود!
بله، گویا
علی خامنهای، که روزهاست لال و غیب
شده، برای ملت ایران و دانشگاههای کشور فتوی
برگزاری «کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی» صادر کرده! و ما هم
بالاجبار باید بگوئیم، کسی که در این مملکت به دانشگاه و تفکر آزاد، آزاداندیشی و نظریهپردازی و ... هنوز نریده
بود، همین آخوند زیر دم دریدۀ خراسونی
بود. بوزینه را چه به نجاری؟! با این وجود، اینجاست که درمییابیم منظور رئیس دولت اوباش و
اراذل از «اعتراض» چه بوده! مقصودشان این
است که نانخورهای دولت میتوانند در اتاقکهای بیروحی که توسط بسیج و سپاه
پاسداران اشغال نظامی شده و نامش را دانشگاه گذاشتهاند، در مورد شک میان دو و سه با هم اختلاط کرده، و حتی
«اعتراض» هم بنمایند! مثلاً فلان تولهآخوند
به گلابپاش آن دیگری «اعتراضاتی» وارد میداند،
که میتواند با «آزاداندیشی» آن
را مطرح کرده، نشان دهد که حکومت اسلامی
حتی «نقد» را هم میپذیرد! روشنتر بگوئیم مقصود رئیسی از «اعتراض»، در واقع اعتراض به جفنگ است و دیگر هیچ!
ولی برای رئیسی خبر بدی آوردهایم. زمانیکه یک حکومت راه برخورد منطقی را به روی
ملت میبندد، راه را بر تهاجم، خشونت و سرکوب میگشاید. در روزهای نخست شاید این دولت باشد که میتازد،
ولی آن زمان که پای در فرسایش گذارد، نوبت به ملت خواهد رسید. در همین راستا نیز روحانیت شیعه دیگر جائی در
این دیار نخواهد داشت. چه اعتراضها به
قتل ناجوانمردانۀ مهسا به سرنگونیاش بیانجامد،
و چه اینبار نیز با تکیه بر این پایتخت و آن یک، جان
سالم به در برد، سرنوشت محتوماش نیست جز
سرنگونی، نابودی و فروافتادن در زبالهدان
تاریخ. این یک اصل بدیهی است؛ دولتها میروند و ملتها میمانند؛ و این اصل را دولتهای غربی، هرقدر برخلاف «حکومت کامل اسلامی»، سراپا
نقص و مسئلهدار باشند به صراحت درک کردهاند.
از اینرو تلاش دارند با قرار گرفتن در کنونیات جامعه، به موجودیت خود تداوم بخشند، و از خشم ملت در امان بمانند. ولی آخوندها در شرایطی به خود اجازه میدهند از
عملکرد دستگاه حاکمۀ آمریکا در داخل مرزهایاش،
خصوصاً پیرامون مسائل حقوق بشر «انتقاد» کنند، که اصولاً مقولهای به نام «بشر» را درک نکردهاند.
بشری که نظام حقوقی معاصر به آن اشاره
دارد، آن بندۀ رذل و حقیر و درماندۀ خداوند
قهار نیست که در قرآن آمده. بشری است که فلاسفۀ عهد روشنگری موجودیتاش را تعریف
کردهاند. و آخوند کجا و عهد روشنگری
کجا؟!