این روزها که مقام معظم جمکرانیها داغدار حسین و آلعبا شدهاند، و مرتب با شرکت در مراسم شیون و زاری و روضه و
زوزه به مزمزه کردن «مصیبت کربلا» مینشینند و در آن دنیا برای خودشان ملک و زمین
و باغ و باغچه ابتیاع میفرمایند، در شیوة
برخورد و سخنوری دیگر مقامات حکومت جمکران پیرامون مسائل نیز حسین ابنعلی، حضوری مجازی پیدا کرده. خلاصه،
تمامی مقامات، برای فرار از مسئولیت به سینهزنی در سنگر امام
حسینشان مشغول شدهاند. از سوی
دیگر، از آنجا که حسن روحانی، معروف به حسن فوتبال، حسابی
نشئة توافقات هستهای شده، برای ملت کمتر
بلبلزبانی میکند. و لشولوشهای سپاه و بسیج و ... و خصوصاً برخی
ملایان «خیلی اسلامی» که دلشان برای کتکزدن و کشتن بدحجاب و بیحجاب لک زده
بود نیز با شنیدن خبر کباب شدن دنبلان چند سر پاسدار در سوریه، خصوصاً تصادف «راهنمائی و رانندگی» سردار همدانی،
تو لب رفته و فعلا ً دل و دماغ جفتکپرانیشان
را از دست دادهاند. با این وجود، پاسدار علی لاریجانی، از
مهرههای اصلی سفارت انگلستان در ایران، شرایطی استثنائی دارد! ایشان
پس از آنکه به فرمان سفارت فخیمه چند سیخ به مقام معظم زدند و پروندة هستهای را
«پروندة رهبری» خواندند، نهایت امر خامنهای
را مجبور کردند تا در برابر توافقنامه سر تعظیم فرود آورد. لاریجانی پس از سیخ زدن به مقام معظم، باز هم به فرمان بریتانیا، برای مالیدن
خایة پوتین به روسیه شتافته و در جلسة اختتامیة کنفرانس «والدای» حسابی گلگفته و گل
شنیده! و از قضای روزگار موضوع وبلاگ امروز ما نیز
بررسی اظهارات لاریجانی، خانهشاگرد سفارت
انگلیس در کنفرانس «والدای» است.
لاریجانیها چند فروند برادرند که معمولاً زیاد ور میزنند، ایرانی
هم نیستند. جملگی متولد عراقاند، زبان اولشان عربی است، و در سنین بالا به کشورمان آمدهاند. با این
وجود، از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57، این «برادران»
در زمرة حواریون «کودتاچیان» بودند و طی سالهای سیاه دهة 1360 و اعدامهای گروهی
به رهبری میرحسین موسوی، شخص علی لاریجانی مسئولیت اصلی سپاه پاسداران را
نیز بر عهده داشته. این فرد به دلیل تاریخچة «مجاور» بودن خانوادهاش
بین آخوندهای قم، نجف و کربلا حامیانی دارد، و به
همین دلیل نیز با تکیه بر شبکة ملایان توانست از قم به مجلس روضهخوانان راه یابد
و نهایت امر به دلیل خلاء قدرتی که با عقبنشینی شبکة آمریکائی ـ این شبکه توسط هاشمی رفسنجانی اداره میشد
ـ به وجود آمده بود، به عنوان جانشین رفسنجانی رئیس این «مچلیس»
شده! بله، این پرسوناژ «محبوب» با آن سابقة
خانوادگی، و با آن عملکرد جنایتکارانه طی
دهة 1360، و خصوصاً پس از خیمهشببازیهائی که طی کودتای
ناکام سال 88 به راه انداخت، و به قولی اولین
کسی بود که تلفنی «پیروزی» میرحسین موسوی را به وی «تبریک» گفت، امسال در نشست «والدای» بالای منبر رفته و یک
خطبة خرکی ایراد کرده که در فارسنیوز انعکاس یافته!
حال ببینیم این پاسدار عراقی در والدای چه کرده و چه گفته. خطبة
لاریجانی مجموعهای است متناقض که در آن مطالب مورد نظر روسیه را در کنار ابراز
ارادت به آمریکا و انگلستان قرار دادهاند!
خلاصه بگوئیم، داماد آخوند مطهری ضمن بازتولید ناشیانة اظهارات
مقامات رسمی روسیه، گریزی هم به «حسننیت»
آمریکائیها و انگلیسیها زده، تا «آنطرف» را نیز تا حد امکان راضی نگاه دارد. اینهمه به این امید واهی که حکومت اسلامی را
خارج از جرگة تروریستها بنشاند و اعمال ملایان از عملیات داعشیها، طالبان و القاعده مجزا شده، و موجه جلوه نماید! خلاصه
بگوئیم رئیس «مچلیس روضهخوانان» با یک سخنرانی فکاهی، به
حساب خودش برای ملاسالاری در کشورمان «کسب اعتبار بینالمللی» کرده! هدف
اصلی از ردیف کردن مزخرفاتی که توسط لاریجانی در نشست «والدای» سر هم شده کسب وجهه
برای ویراست شیعی داعش و القاعده است. و این عمل در درجة اول با تکیه بر واژة
«انتخابات» صورت گرفته! همه باید بدانند و آگاه باشند، کشورهائی که «انتخابات» برگزار میکنند، دمکراتیک هستند، حتی اگر این انتخابات در واقع فقط یک شیبهسازی
از انتخابات دمکراتیک باشد! اگر چنین
ادعای مضحکی را بپذیریم، میباید قبول
کنیم که طوطی، هم انسان است، چون میتواند
سخن گفتن را «تقلید» کند!
با تکیه به همین «تقلید» انتخابات، علی لاریجانی ضمن اشاره به نبود انتخابات در
برخی کشورهای منطقه چنین نتیجه میگیرد که حکومت چنین کشورهائی نمیتواند حکومت
بشار اسد را «غیردمکراتیک» بنامد:
«[نظامهائی] که در 70 ـ 80 سال گذشته هیچ انتخاباتی در کشورهای خود
نداشتهاند، نمیتوانند در مورد دموکراسی در سوریه صحبت کنند
و بگویند که بشار دموکرات نیست. کشورهائی که
به خانمها اجازه رانندگی نمیدهند، نمیتوانند در مورد دموکراسی صحبت کنند. اینها
تناقضهائی است که در منطقه پیش آمده است.»
منبع: فارسنیوز، مورخ 30 مهرماه
1394
البته زمانیکه فردی همچون علی لاریجانی از «تناقض» در منطقه سخن
به میان آورد، ممکن است مخاطب آگاه آنقدر
بخندد که به قولی «باد زیر دندهاش بیفتد!» ولی در واقع،
حکومت عربستان با حکومت جمکران هیچ تفاوتی ندارد؛ هر دو به نام خدا، مرتکب جنایت میشوند. هر دو از تعددزوجات، بردهفروشی، پدوفیلی و احکام توحش شریعت حمایت میکنند. هر دو
زنستیز و ارتجاعیاند، فقط شیخ عربستان در ملاءعام با شمشیر گردن میزند،
ملایان به دلیل رشد صنعتیای که از دوران
آریامهر به ارث بردهاند، جرثقیل را به
چوبةدار خیابانی تبدیل کردهاند. البته عربستان با تکیه بر یک حکومت سنتی، نیازی به بساط خردجال «شبیهسازی انتخابات» ندارد،
کارش را بدون انتخابات انجام میدهد، و این است تفاوت جمکران با عربستان.
ولی رئیس «مچلیس» ملایان درساش را خوب یاد گرفته، وی به
شیوة کودتاچیان 22 بهمن 57 آناً رفته سراغ «رأی مردم و انتخابات!» اگر فراموش نکرده باشیم، حضرات
کودتاچیان صدر انقلاب، پوپولیسم و استبداد «اکثریتنما» را از روز نخست
با دمکراسی طاق زده بودند، و به همین دلیل
نیز برخی رژیمهای منطقه را به دلیل عدم پیروی از «قوانین الهی پوپولیسم» به شدت محکوم
میکنند. این محکومیت نخستین بار نیست که بر
زبان اینان جاری میشود. اینگونه ترهات و جفنگیات را در مقاطع متفاوت از
زبان همة این اوباش شنیدهایم. ولی اصل
اساسی در روابط دمکراتیک این است که، این «جماعت»
به صرف پهن کردن بساط خردجال به هیچ عنوان حق ندارند در امور دیگر کشورها دخالت کنند!
چه آنها را دمکراتیک بدانند و چه غیر!
با اینهمه، بر پایة بیپایه و اساس «خود برتر انگاری» مضحک
جمکرانی، حکومت ملایان به خود حق میدهد
که به دلیل برگزاری نمایشات روحوضی «انتخاباتی»،
و اعطاء حق رانندگی به چند رأس فاطمه
کوماندو، در جایگاه قضاوت بنشیند و حکومتهای
دیگر منطقه را استبدادی و یا غیراستبدادی بخواند! ولی اشتباه نکنیم، این جفنگیات
کلیشهای که پیوسته توسط مقامات جمکران تکرار و بازتکرار میشود، تخم
لقی است که بنیانگزار کودتای 22 بهمن 57، یعنی همان ارتش شاهنشاهی از روز نخست توی لپ این
نخالهها ترکانده. و بیدلیل نبود که جغد جماران میگفت: «میزان رأی مردم است!» دلیلی هم نمیدید که مشخص کند، «رأی مردم» در چه شرایطی میتواند «میزان»
تلقی شود، و اینکه، حدود اجرائی «رأی مردم» اصولاً چیست؟ به عبارت سادهتر، خمینی
هیچگاه نگفت، و مسلماً شعورش هم نمیرسید که با تکیه بر «رأی
اکثریت» نمیتوان، «به نام خدا و دین اسلام
و...»، هم اقلیت را نابود کرد، و هم بساط
استبداد «برحق» بر پا نمود. با توجه به
پوچبافیهای لاریجانی در روسیه، میبینیم که بیماری «بیشعوری» چگونه از خمینی
به نوچههای خونریزاش سرایت کرده؛ اینان
حتی به خود اجازه میدهند در میعادهای بینالمللی «اوراد» بیسروتهی را که خمینی
روی بالکن جماران میخواند، طوطیوار در برابر خبرنگاران جهان تکرار کنند!
باری لاریجانی پس از اینکه با تکیه بر صحنهسازی «انتخاباتی»
و اعطاء «حق رانندگی» به چند «خانم»، یک نمرة 20 به حکومت اسلامی جمکران داد، و یک صفر کله گنده هم برای دیگر حکومتهای
مذهبی و واپسماندة منطقه گذاشت، به قشو
کشیدن به پشم روسیه مشغول شد. دلیل هم روشن است؛ از
زمانیکه روسیه به صورت جدی آمریکا را در منطقه منزوی کرده، و ایادی انگلیس و آمریکا را در جمکران ـ همان «سرداران» آزادیخواه جنبشسبز را میگویم
ـ توی سوراخهایشان چپانده، نوچههای سفارت انگلیس، قبل از
بازکردن دهان، هنگام رودروئی با روسیه
«پیشبندشان» را آویزان میکنند. هر چه
باشد، وقتی ارباب از مسکو توسری خورده، تکلیف نوکر روشن است! از اینرو مالیدن خایة روسیه یکی از محورهای «سخنوری»
رایج نزد مقامات جمکران شده:
«[...] ایران اقدام روسیه در سوریه را اقدامی به موقع میداند،
[...] حملات روسیه برخلاف ائتلاف کاغذی آمریکا
کارآمد بوده است.»
همان منبع
عجب! معلوم نیست علی
لاریجانی از چه طریق موفق به کسب اطلاع شده،
و به کارآمد بودن این عملیات پی برده؟ تا آنجا
که ما میدانیم، پس از آغاز عملیات
روسیه در سوریه، سیل جسد پاسدار است که از
دمشق به تهران روان شده. نکند مقصود رئیس «مچلیس» از کارآمد بودن حملات
روسیه، به راه اوفتادن سیل لاشة پاسدار باشد؟! ولی چه
بهتر که، پاسدار لاریجانی بجای خایهمالی
از پوتین در کنفرانس والدای، از جایگاه رئیس قوه مقننه، در مورد قتل مکرر پاسدارهای جمکران در سوریه،
وزیر دفاع و رئیسجمهور را استیضاح میکردند، تا معلوم شود این خیل پاسدار به چه دلیل جملگی
در جبهههای جنگ به قتل میرسند. ولی میدانیم
که پوپولیسم نظامی است فاقد نظم، و
مسائل واقعی جامعه در چنین نظامی فاقد اهمیت است!
چرا که، در این
قماش نظام هیچکس در جایگاه واقعی اجتماعیاش قرار نمیگیرد؛ مسئولیت معنا و مفهوم ندارد؛ همه به
حوزة مسئولیت دیگران وارد میشوند؛ به
امور دیگران دخالت میکنند، برای آنکه از پاسخگوئی در حیطة مسئولیت خویش سر
باز زنند. در چنین حکومتی، «کار» مقامات همان خایهمالی است؛ دیروز
برای جک استرا و کاترین اشتون «قمیش» میآمدند، امروز
خودشان را برای پوتین لوس کردهاند، فردا
را چه دیدید، شاید نوبت به شیر خوردن از
پستان ابوبکر البغدادی و شیخ عربستان برسد،
که به نیابت ارباب، شکمشان را برای سوریه صابون زدهاند. پس ببینیم نظر علی لاریجانی در مورد تجزیة
سوریه ـ گزینة مطلوب آمریکائیها و رعایای اروپائیشان ـ چیست:
«فرض کنید که سوریه را تجزیه کردیم، خوب خاصیت آن چیست، یعنی صورت مسئله حل میشود نه اینکه مسئله حل شود.
بنابراین، این یک
اشتباه استراتژیک است که کشورها درگیر مسئله تروریسم شوند و تروریستها در آنجا صاحب
سرزمین شوند.»
همان منبع
میبینیم که خانهشاگرد سفارت فخیمه چگونه با این مزخرفات
تجزیة سوریه را به ابزار تطهیر حکومت ملایان تبدیل کرده. وی بدون
اینکه به اصل مطلب اشاره کند، و بپرسد یانکیجماعت به چه مناسبت به خود حق میدهد
با اعزام مزدور و تجهیز لاتولوت «محلی» زمینة تجزیة کشورها را فراهم آورد، فقط به «تصحیح» مسائل اکتفا میکند و میگوید، تجزیة
سوریه «اشتباه» است، چرا که تروریستها را
صاحب سرزمین میکند! جالب اینکه،
اینجا هم پاسدار لاریجانی فراموش کرده،
حکومت اسلامی یک مجموعة تروریست
است، و فقط با تکیه بر سیاست آمریکا، «صاحب سرزمین ایران» شده! کافی
است به صدور فتوی ترور سلمان رشدی توسط روحالله خمینی، و یا احکام
دادگاه انقلاب ملایان در دوران نکبتبار صدارت مهدی بازرگان، نیم
نگاهی بیاندازیم. اینکه در قرن بیستم یک
به اصطلاح دولت، فتوی «ترور» صادر کند، «تروریسم»
خوانده میشود:
«خلخالی: ترور شاه مخلوع، ترور بختیار [...] حکم دادگاه انقلاب است [...]
ترور اشرف و فرحدیبا آزاد اعلام شد[...]»
منبع: کیهان، مورخ 24 اردیبهشتماه 1358
بله، لاریجانی به
مرض آلزایمر گرفتار آمده! آنهم آلزایمری
مقطعی و مصلحتی! از اینرو رئیس قوه مقننه حکومت قدرقدرت جمکران، پس از خایهمالی مفصل از پوتین ـ تکرار ناشیانة مواضع کرملین ـ یک
«لاپائی» گرم و داغ هم به آمریکائیها میدهد تا کاخسفید هم نصیبی از این عروس
هزار داماد برده باشد! اینجاست که خداوند
منان لاریجانی را ارتقاء مرتبه داده، و
ایشان تبدیل میشوند به «لاپائیجانی!» باری، جناب
لاپائیجانی هیچ اشارهای به نقش آمریکا در سازمان دادن به گروههای تروریست و
مزدور ندارد؛ ریشههای مالی و اقتصادی، خصوصاً شرکت گروههای تروریست آمریکائی در
تجارت برده، اسلحه و موادمخدر را در سطح
جهان مطرح نمیکند، صرفاً تلاش دارد گروههای تروریست را «بومی»
بنمایاند. و به عنوان نمونه در مورد
افغانستان چنین میفرمایند:
«[...] تروریسمی که زمانی جنگهای چریکی در کوههای افغانستان
بود، حالا به مبارزه با گروههائی بدل شده
است که از پشتوانه مالی و تسلیحاتی گسترده برخوردار هستند.»
همان منبع
اگر مقصود از جملة گنگ و بیسروتهی که «فارسنیوز» توی سایت
زده این باشد که تروریستها زمانی مشتی چریک در کوهستان بودند و امروز تبدیل به
تشکلهای گسترده شدهاند، میباید خدمت پاسدار
علی لاپائیجانی بگوئیم، جنگهای چریکی
افغانستان پایهگزار «تروریسم» جهانی نبوده و نیست. آنها که در افغانستان میجنگیدند گروههای
سازمان یافتهای بودند که با پول، تسلیحات
و لوژیستیک سازمان آتلانتیک شمالی و حمایت سیاسی ایالاتمتحد به جنگ با ارتش سرخ
رفته بودند. آنچه بعدها در گفتمان جرجوالکر
بوش تبدیل به واژة تروریست شد، به زمانی
باز میگردد که نظارت تام و تمام واشنگتن بر گروههای تروریستی که در سراسر جهان
توسط سازمان سیا تشکیل شده بود از میان رفت،
و کشورهای قدرتمند دیگر توانستند افسار این گروههای آدمکش را در اقصینقاط
جهان در دست بگیرند. اینجا بود که
واشنگتن به یکباره «متمدن» شد؛ یعنی زمانیکه فروپاشانی ساختارهای «سیاسی ـ
امنیتی» ایالاتمتحد نهایت امر برجهای دوقلو را بر سرشان فروریخت تازه فهمیدند که
«تروریسم» چیز بدی است. و برای صحنهسازی
و کثافتکاری انگشت اتهام را به سوی افغانستان گرفتند! البته لاریجانی از آنجا که درساش را خوب یاد
گرفته، اظهارات مسخره و سراپا دروغاش را با افزودن یک بخش
از واقعیت غیرقابل انکار «تذهیب» میکند، باشد که مستمع فکر نکند ایشان خدای ناکرده نوکر
انگلستان هستند:
«[...] برخی کشورهای غربی تصور میکردند که میتوانند استفاده
خود را از تروریسم ببرند و زمانی که لازم شد به آن پایان دهند. اما تجربه نشان داده است که چنین امری امکانپذیر
نبوده است[...]»
همان منبع
بله، متأسفانه «چنین
امری امکانپذیر نبوده است!» ولی اگر نیک بنگریم
تصاویر لاریجانی و همپیماناناش را نیز در خیل همان تروریستها مییابیم، در خیل همانها که «برخی کشورهای غربی» به غلط
تصور میکردند به موقع خواهند توانست به زندگیشان پایان دهند. زهی خیال باطل! امروز این تروریست در کنار پوتین نشسته؛ اباطیل میبافد. به این
خیال که با لیسیدن چکمههای ارتش روسیه خواهد توانست چند روزی برای خود و همپالکیهایاش
کسب فُرجه کند. ولی، «گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنچه هست گیرند!»
این حکومت اسلامی که امروز در نشستهای جهانی با تروریسم
مخالفت آبکی میکند، پیشینهاش چه بوده؟ مگر «امام» خمینی نمیخواست انقلاباش را به
زور اسلحه به تمامی کشورهای جهان صادر کند؟
مگر سخنرانیهای خمینی پیرامون حمله به دولت بعث و سرنگونی صدام حسین پیش
از آغاز جنگ «ایران ـ عراق» در دست نیست تا همه بدانند این جنگ خانمانسوز را کدام
پدرسوخته خودفروختهای علم کرد. مگر
حکومت اسلامی جز با توسل به نیروی قهری و سرکوب عمومی و نهایت امر تروریسم خیابانی
و گسترش فضای وهم و ترس و وحشت قادر بود یک روز در ایران بر اریکة قدرت باقی
بماند؟ این حکومت رسوا کدام تروریسم را
محکوم میکند؟ «تروریسم» شاخ و دم
ندارد. شیوة رفتار حکومت اسلامی جمکران با
ایرانیان عین تروریسم است. حکومت اسلامی تروریسم را در خانة ایرانی مستقر
کرده و سرزمین ایران را به اشغال خود درآورده. با این
خوشرقصیها و خایهمالیها و لاپائی دادنها،
حکومت ملا نمیتواند تعلق دیرینهاش به دستگاه تروریسم جهانی را پنهان
نگاه دارد. چراغی که به خانه رواست به
مسجد حرام است. اگر خواستار پایان دادن به
حاکمیت تروریستها در منطقه هستیم، در گام نخست میباید بر موجودیت حکومت تروریستی
ولایتفقیه در خانة خود نقطة پایان بگذاریم.