۱۱/۲۹/۱۳۸۴

پاکستانی شدن!؟
...

"بحران اتمی" جمهوری اسلامی و پیامدهای آن مدت‌هاست که تیتر اول رسانه‌ها در ایران و بسیاری از کشورهای جهان را به خود اختصاص داده. ولی، در مقالات و مطالبی که در بارة این "بحران" به چاپ می‌رسانند، کمتر نویسنده‌ای قصد آن دارد که کنه این بحران را بکاود و مسائل راهبردی‌ای را که با این بحران هماهنگ و همقدم‌ هستند مطرح کند. مقالات به چاپ رسیده در مورد این "بحران" همگی در واقع وسائلی برای دامن زدن به توهمات و پیش‌داوری‌هائی هستند که از روز نخست، زمینه‌سازان اصلی همین بحران شده بودند.

کشور ایران بر خلاف اظهارات مسئولان داخلی و خارجی، تا آنجا که مربوط به نیروی هسته‌ای می‌شود، از هیچگونه استقلالی برخوردار نیست. در حالی‌که، نحوة سخن گفتن برخی مسئولان داخلی و خارجی این سوءتفاهم را ایجاد می‌کند که برخورداری و یا عدم برخورداری از نیروی هسته‌ای ـ در هر نوع و هر میزان‌ آن ـ گزینه‌ای است از جانب جمهوری اسلامی ایران!

سیاست هسته‌ای جهانی در مورد ایران کاملاً ‌روشن است، و جای هیچ تردیدی ندارد. در واقع، کشور آمریکا از طریق پاکستان و چین و در تضاد با منافع راهبردی روسیه، قصد آن داشت که از سال‌ها پیش ایران را نه تنها به انرژی هسته‌ای، که به بمب هسته‌ای، تحت نظر کارشناسان سازمان سیا، "مزین" کند. در واقع، سفر هیئت عظیم چینی که چند سال پیش به ایران صورت گرفت در همین راستا بود. ایران "اتمی" همانند پاکستان "اتمی" در واقع بازیچه‌ای می‌شد در دست آمریکا برای دیکته کردن سیاست‌های راهبردی این کشور در آسیای مرکزی، دریای خزر و خلیج فارس به روسیه و هند.

سیاست هیاهوی تبلیغاتی رژیم ایران و تبدیل "انرژی" هسته‌ای به "عامل" استقلال ملی و میهنی، ریشه در همین راهبرد دارد. روسیه، در سال‌هائی که در جنگ افغانستان اسیر بود، در برابر "اتمی" شدن پاکستان نتوانست از خود عکس‌العملی نشان دهد، نتیجه آن شد که فناوران آمریکائی پاکستان را تحت کنترل خود، و با به زیر پا گذاشتن تمامی قراردادهای جهانی، در ظاهر به "باشگاه اتمی" وارد کردند. با اینکار هم بر گسترش سیاست روسیة شوروی در هند اعمال نظر شد و هم عکس‌العمل شوروی‌ها در برابر دخالت مستقیم نظامی پاکستان بر علیة دولت‌های متوالی‌شان در کابل تحت کنترل آمریکا قرار گرفت.

امروز، قضیه دقیقاً همان است که در مورد پاکستان صورت گرفت. دو گروه، برای "مبارزه" در راه به دست آوردن منافع در ایران به جان یکدیگر افتاده‌اند. رهبران گروه نخست آمریکا، چین و انگلستان هستند. که از نظر تبلیغاتی با شعار "بمب در ایران نباید ساخته شود!" وارد بازی دیپلماسی جهانی شده‌اند. این گروه سعی دارد که از حرکت سیاست روسیه در ایران که صرفاً استفادة غیرنظامی از نیروی هسته‌ای را مجاز می‌داند جلوگیری کرده، سیاست خود را، که همان "اتمی" کردن ایران به شیوة پاکستان است پیش براند. گروه دومی نیز به رهبری روسیه، هند تشکیل شده. این گروه قصد آن دارند که با پیشگیری از "اتمی" شدن و "پاکستانی‌" شدن ایران، نه تنها پیشبرد سیاست‌های نوین آمریکا در منطقه را معلق کنند، که سیاست‌های گذشته و در رأس آن حمایت بی قید و شرط پاکستان از مواضع آمریکا در منطقه را تحت تأثیر قرار دهند. و در ظاهر امر، اتحادیة اروپا در این میان نقش رابط میان ایندو گروه را بازی می‌کند.

مسافرت جورج بوش به پاکستان در چند روز آینده، سفر ژاک شیراک به هند در همین ایام، و قبول "ظاهری" ولی در هر حال اجباری غنی‌سازی اورانیوم در روسیه از طرف ایران، نشان دهندة این امر است که موضع‌گیری‌های ایندو گروه قدرتمند ممکن است به نوعی به مرحلة تقابل بیانجامد. در این میان نقش دولت ایران، بر خلاف بلندگوهای دولتی "نشستن و نگاه کردن" است، تا اتخاذ سیاست! دولت ایران امروز، همچنانکه دیروز، عملاً‌ حرفی برای گفتن ندارد. شاید این بیشتر وظیفة مردم ایران و روشنفکران مستقل کشور باشد که در بارة نقش آیندة ایران در صحنة سیاست بین‌الملل از خود تحرک و جنبش بیشتری نشان دهند.
انگولک‌چی
...
ایرنا ـ رئيس دانشكده سياست و حقوق مسكو: پيشرفت‌هاي ايران را نمي‌توان ناديده گرفت
انگولک‌چی ـ آنقدر دروغ‌ گفتید که شوروی گـــ ... به آب ها؟

ایرنا ـ متكي : سياست ايران، تنش زدايي، اعتمادسازي و گسترش صلح در جهان است
انگولک‌چی ـ در داخل هم سرکوب و تنش‌زائی می‌کنیم.!

ایرنا ـ يك سياستمدار چيني : هدف از تبليغات غرب معكوس نشان دادن برنامه هسته‌اي ايران است
انگولک‌چی ـ این را که همه می‌دانند، ولی نگفتی معکوس‌اش چیست!

ایرنا ـ آيت الله حائري شيرازي: تفريح و لذت از اصول تربيتي اسلام است
انگولک‌چی ـ پس تا حالا زنگ تفریح بود؟

ایرنا ـ مهندسين ايراني ركورد جهاني " تونل كني " را در انزاب تاجيكستان شكستند
انگولک‌چی ـ "خونه‌کور‌ها!"‌ چرا در ایران "تونل‌کنی" نمی‌کنند؟

ایرنا ـ تلفات پرندگان مهاجر در تالاب انزلي
انگولک‌چی ـ و تلفات ایرانیان مهاجر در تالاب جمهوری اسلامی

سایت خاتمی ـ پیام حجت الاسلام والمسلمین سیّد محمّد خاتمی به همایش افلاطون - سهروردی
انگولک‌چی ـ یواش کن حاج‌آقا!‌

سایت خاتمی ـ چه کسی می تواند از طرف اسلام و به نمایندگی از جهان اسلام سخن بگوید؟
انگولک‌چی‌ ـ خود شما!‌

بی‌بی‌سی ـ چهارمين دوره جايزه ادبی صادق هدايت
انگولک‌چی ـ کی قرار است کتاب‌های خود هدایت را چاپ کنند؟

بی‌بی‌سی ـ خبرهای فارسی بی‌بی‌سی را از طريق ايميل دريافت کنيد
انگولک‌چی ـ مگر مرض داریم؟

۱۱/۲۸/۱۳۸۴

انگولک‌چی
...

ایرنا ـ سفير ايران‌دركنگره اسپانيا: آزادي بيان به‌معناي آزادي توهين‌ به ‌ديگران نيست
انگولک‌چی ـ به معنای آزادی کشتن دیگران است

ایرنا ـ وزير اقتصاد آلمان با اعمال تحريم‌ عليه ايران مخالف است
انگولک‌چی ـ اسقاطی‌ها را چکار کنند؟

ایرنا ـ سخنران پيش‌از خطبه‌هاي نمازجمعه تهران: اعتقاد به ولي‌امر رمز پيروزي است
انگولک‌چی ـ پس رمز این همه پیروزی همین بود.

ایرنا ـ خط پروازي تبريز- استانبول توسط شركت هواپيمائي تركيه راه‌اندازي شد
انگولک‌چی ـ خوش‌گلدی، خوش‌گلدی، ...

بی‌بی‌سی ـ جلسه کابينه اسرائيل در واکنش به دولت حماس
انگولک‌چی ـ شارون کجاست؟

بی‌بی‌سی ـ حمله آمريکا به گزارش سازمان ملل در باره گوانتانامو
انگولک‌چی ـ گزارش را هم بمباران کردند؟

بی‌بی‌سی ـ بلر و مرکل بر ادامه فشار بر ايران تاکيد کردند
انگولک‌چی ـ زیاد فشار نده می‌ترکه‌!‌

آفتاب یزد ـ دیپلماسی هسته‌ای خاتمی کارآمدتر بود
انگولک‌چی ـ خاتمی همه چیزش کارآمدتر بود.

آفتاب یزد ـ نمی‌توانیم درهای کشور را به روی خبرنگاران غربی ببیندیم
انگولک‌چی ـ به روی خبرنگاران داخلی ببندید.

شیرین همچو قند
...


حقوقدان کبیر! آقای لاهیجی در یک روزنامة اینترنتی که به خرج سردار اکبر چاپ می‌شود،‌ مقاله‌ای "قلمی" کرده‌اند، و حقا که جان کلام را نیز در همین مقاله گفته‌اند. عنوان این مقاله که در 27 بهمن 1384 به چاپ رسیده، "چارچوب حقوقی آزادی بیان" است، که به دلیل حقوقدان بودن ایشان مسلماً بسیار هم مستدل و محکم نوشته شده.

برای درک درست این مقاله، شاید شرح کوتاهی از گذشتة جناب آقای لاهیجی لازم باشد. ایشان که در اوائل هیاهوهای 22 بهمن 57، جزو "قشون" انقلابیون و اغلب اوقات مجاهدین خلق بودند، و سر بر آستان "اسلام انقلابی" می‌مالیدند، بعد از کسب اطمینان از اینکه نانی برای "حضرت‌شان"، حداقل در چند سال آتی، در تنور ناتو چسبانده نخواهد شد، به فرانسه تشریف فرما شده، در وزارت امور خارجة جمهوری فرانسه به استخدام دولت در آمدند و به "مبارزات" خود ادامه دادند! جای تعجبی نیست که ادامة این مبارزات، سر از مقاله نویسی در روزی‌نامة سردار اکبر در ‌آورد.

در مقالة معروف، و در امتداد بررسی "چارچوب‌های حقوقی آزادی" ایشان به یکباره به این نتیجة جالب و "استثنائی" می‌رسند که تعدد زوجات نظم عمومی را مختل می‌کند. نمی‌دانم آنزمان که ازدواج‌های اجباری در دارودستة مجاهدین صورت می‌گرفت نظرشان چه بود؟ از طرف دیگر ایشان می‌فرمایند که در اسلام گویا فقط "حلال" یا "حرام" وجود دارد و این مسائل ابدی‌اند، در مورد آنان نمی‌توان سئوالی مطرح کرد. به زیر سئوال بردن قوانین اسلام جزایش مرگ است! البته حتماً این‌ها از کشفیات اخیر ایشان است، چون آنزمان که یقه برای اسلام می‌دریدند از این شکرخوری‌ها نمی‌کردند. بگذریم، دانشمند ارجمند، پس از تحقیقات بالا به این نتیجه می‌رسند که در نظام عرفی قانون ساخته و پرداختة بشر است. بعد هم سری به "قانون حقوق بشر" می‌زنند و توضیح حسابی برایمان می‌دهند. باید گفت خدا عمرتان بدهد آقای لاهیجی! اگر شما نبودید چه کسی این "توضیحات" را برای ملت ایران ردیف می‌کرد، آن هم در روزی‌نامه‌‌ای که سردار اکبر خرج‌اش را می‌دهد.

جناب آقای لاهیجی بعد از این همه مقدمه چینی می‌روند سر اصل قضیه: کاریکاتور پیامبر اسلام!! دیدید این همه مقاله برای چه نوشته شده بود؟ نتیجه‌گیری آقای حقوقدان هم بسیار واضح و مبرهن است و در راستای "حقوق اعلام شده" از جانب رسانه‌های امپریالیستی جهانی: کاریکاتوریست حق اساعة ادب نداشته، این کار جرم است! این را می‌گویند حقوقدان، اگر نمی‌دانید یاد بگیرید. همانطور که در مطالب پیشین نوشته‌ام، این کاریکاتور بی‌مزه چند حسن داشت. اولین آن بازکردن مچ فعلة پنهان و عیان راست‌گرایان افراطی‌ای بود که در حال "چپ‌نماهائی" بودند، و اروپائی‌ها و آمریکائی‌ها برای ما ملت بدبخت زیر بالش‌اشان "قایم‌اشان" کرده بودند تا در موقع مناسب بکشندشان بیرون و تا تنور هیاهوهائی گرم و داغ است، بچسبانندشان به تاریخ، مقدسات و سرنوشت ما ملت بیچاره. مسلماً با پذیرائی شایانی که طی این 27 ساله دولت جمهوری فرانسه از این آقای حقوقدان کرده‌اند، شخص ایشان یکی از همین "نم‌کرده‌های" آمادة مصرف بودند، مثل شایگان، قندچی، سروش، سعید اسلامی، قطب‌زاده، یزدی، بنی‌صدر و ... تا کجا بگویم که این فهرست تمامی ندارد؟

بازهم به این نتیجه رسیدم که خدا پدر این کاریکاتوریست را بیامرزد. مچ این جماعت را باز کرد. حالا این آقای حقوقدان، با این "سابقة مبارزاتی!"، "چپ‌گرائی" و ... همراه با این همه کبکبه و دبدبه، مجبور شده‌اند نشیمن‌گاه محترم‌اشان را همان جائی بگذارند که حضرت پاپ، آیات عظام در قم و کاشان، و جرج بوش و برلوسکونی گذاشته‌اند، و همه، در خدمت اردوگاه فاشیسم "محترم" جهانی! شیرین نیست این حکایت به نظر شما؟ برای من که شیرین است همچو قند! ‌

۱۱/۲۷/۱۳۸۴

انگولک‌چی
...
ایرنا ـ وزير نفت سابق عراق خواستار گسترش مناسبات تهران و بغداد شد
انگولک‌چی ـ مناسبات سابق؟

ایرنا ـ وزير امور خارجه انگليس: هيچ دليلي براي صلح آميز نبودن فعاليت ايران نداريم
انگولک‌چی ـ پس کرم دارید!

ایرنا ـ يك مقام مسئول: اجتهاد مهم‌ترين شرط داوطلبان مجلس خبرگان رهبري است
انگولک‌چی ـ با خود رهبر کاری نداریم!

ایرنا ـ وزيرخارجه دانمارك: عراق خواستار ادامه حضور نيروهاي ما در آن كشور است
انگولک‌چی ـ اون‌جای آدم دروغگو!

ایرنا ـ تيم ملي بدمينتون ايران در برابر تيم ملي پاكستان شكست خورد
انگولک‌چی ـ کسی که به ما نریـ ..

ایرنا ـ آيت الله‌نوري همداني: امروز استكبار جهاني در برابر اسلام درمانده شده ‌است
انگولک‌چی ـ دیروز وضع چطور بود؟

ایرنا ـ نفت باکو در اردیبهشت‌ماه 85 از طریق خط لوله به بندر جیهان می‌رسد
انگولک‌چی ـ چشم بعضی‌ها کور!

ایرنا ـ برترين كتاب‌هاي سال حوزه علميه قم معرفي شدند
انگولک‌چی ـ نسخة جدید آداب جنابت!

ایرنا ـ وزير كشور : ملت ايران مرعوب تهديدهاي دشمنان نمي‌شود
انگولک‌چی ـ مرعوب تهدیدهای شما که ‌شد!

ایرنا ـ گروهي از دانشجويان در اعتراض به اهانت مطبوعات غربي به ساحت پيامبر اسلام مقابل سفارت آلمان در تهران تجمع كردند
انگولک‌چی ـ برای ویزا نیامده بودند؟

کلیدش در جیب خودمان است
...
روزی که نام محمد خاتمی را به عنوان ریاست جمهور از صندوق‌ها بیرون کشیدند، شاید کمتر کسی می‌دانست که این تغییرات سیاسی در منطقه تا کجا خواهد رفت. خاتمی، بنیانگذار روزنامة امروز کیهان، و وزیر ارشاد کهنه‌کار سردار سازندگی و میرحسین موسوی، یکروزه از بازبینی کتاب‌ها و دفترچه‌ها در کتابخانة ملی، پای به "کاخ" ریاست جمهوری ایران گذارد. همکاران و اعضای کابینه‌اش همگی از کهنه‌کاران بازار فریب و سرکوب بودند، در میان آنان حتی یک تن نمی‌یافتیم که سرکوب را، هر چند به صورتی پوشیده، و فریب را، هر چند در قالبی مقطعی، محکوم کرده باشد. خاتمی همان بود که جمهوری اسلامی ایران طی 18 سال پیش از او بود: خاتمی فرزند خلف نظامی منحط!

ولی آنزمان که ارباب را سیاستی دیگر آمد، خاتمی نیز به دنبالش از راه رسید. و همگام با او دوستان، همکاران و هم‌سنگری‌های این "فرهیختة دانشمند" هر کدام در جهت تأئید و یا تکذیب سیاست‌های‌اش داد سخن می‌دادند، وقاحت چنان عمیق بود که تو گوئی ملت ایران پیشتر اینان را نمی‌شناخته. در میان این هم‌سنگری‌ها، فردی بود به نام عبدی، که بیش از دیگران فریاد می‌کشید، و بیش از دیگران گوئی "تشنة" آزادی بود. روزی در یک تظاهرات در مقابل "لانة سابق جاسوسی" خبرنگاری از وی پرسید: آقای عبدی شما که خود این جاسوس‌خانه را اشغال کرده‌اید، چرا برای ایجاد روابط با آمریکا تبلیغات می‌کنید؟ عبدی خندید و گفت: در اینجا را ما بستیم، کلیدش در جیب خودمان است، هر وقت بخواهیم بازش می‌کنیم! این پادوهای کوته‌بین و بیسواد ابر جنایتکاران، که الفباء جنگ منفور سرد را از بهر بودند، نمی‌دانستند که نه تنها دیگر "کلیدی" در کار نیست، که دست قضا چنان خواهد کرد که در گوشة سلول زندانی که به هفت زنجیر کلید شده گرفتار خواهند آمد.

امروز که این عکس را می‌بینم بی‌اختیار به یاد عبدی می‌افتم. شاید کمتر کسانی از میان ما بدانند که اعلامیة حقوق بشر یکی از ترفندهائی بود که سرمایه‌داری، پس از پایان جنگ دوم جهانی، با تکیه بر آن قصد فروپاشی شوروی سابق را داشت. بند بند این اعلامیه جنگ‌نامه‌ای است بر علیة نظام شوروی‌ها. از آزادی مذهب و آداب دینی گرفته تا آزادی رفت و آمد و مسافرت، آزادی مطلق والدین در تعلیم و تربیت فرزندانشان، و ... همه و همه تکذیب مرامنامه‌های اتحاد شوروی سابق بود. مسلماً اگر از این سرباز آمریکائی بپرسید: کشور تو که خود برای تصویب منشور حقوق بشر، این چنین هیاهو به راه انداخته، و مدافع حقوق بشر است، از چه روی به تو اجازه می‌دهد که انسان دیگری را اینچنین تحقیر کنی؟ خواهد گفت: خودمان نوشتیم، جزوه‌اش در جیب‌ خودمان است، هر وقت بخواهیم پاره پاره‌اش می‌کنیم. فقط یک سئوال باقی می‌ماند: آیا این سرباز و آن نظامی که این سرباز را اینچنین پیشمرگة منافع‌اش کرده، به اندازة عبدی ساده‌لوح‌اند؟ جواب این سئوال در دست‌های انسان‌هائی چون من و شماست.

۱۱/۲۶/۱۳۸۴

سیاست مستقل و ملی
...
کسانی که با تبلیغات نظام گذشتة شاهنشاهی ایران آشنائی دارند، به خوبی "بحث شیرین" ذوب آهن را به یاد می‌آورند! بله سال‌های سال پیش، آنزمان که آمریکا "دولت دوست و متحد" معرفی می‌شد، نمی‌دانم به چه دلیل، اعلیحضرت قدر قدرت خواب‌نما شده بودند که ایران باید ذوب آهن داشته باشد. البته ذوب آهن داشتن کار بدی نبود، ولی کشور در شرایطی بود که فوریت‌های بسیار عاجل‌تری در میان بود. ولی شاه هر دو پایش را کرد توی یک کفش که: ذوب‌آهن می‌خواهم!

از قضای روزگار مثل اینکه فروختن این نوع فناوری، آن روز و روزگار، در سیاست دولت دوست و متحد ما، آمریکا که بعداً "جنایتکار" شد، جائی‌ نداشت. سر و صدا به راه افتاد که کجا نشسته‌اید، اعلیحضرت سیاست چرخش به شرق در پیش گرفته‌اند! به عبارت دیگر، اگر صاحبان اصلی پول نفت، همان دولت‌های به اصطلاح خریدار، به این نتیجه رسیده بودند که ذوب آهن نمی‌باید در ایران احداث شود، دولت مستقل و ملی ایران هم از این پول برای خرید ذوب آهن از شرق نمی‌توانست استفاده کند. در نتیجه با قرض و هزار بامبول هم ذوب آهن را از شوروی تحویل گرفتند، هم شوروی در اهواز کارخانة لوله‌سازی ساخت، هم مخارج خط لولة گازی را که قرار بود از قبل صادرات آن همة این هزینه‌ها مستهلک شود، از جیب خود از پیش پرداخت. به عبارت ساده‌تر، در عمل ثابت شد که دولت ایران از هرگونه استقلال مالی، حتی در زمینه‌های غیرنظامی و در مواردی که فناوری‌ها مربوط به دهه‌ها پیش می‌شد نیز، برخوردار نیست.

این رخداد از طرف دولت ایران به عنوان "برد بزرگ سیاسی" سال‌های سال به خورد ملت ایران داده شد. هیچکس نگفت که این دولت دوست و متحد، آمریکا، به چه دلیل حق "نظارت استصوابی" بر مخارج ملت ایران از درآمد نفت دارد؟ بله، این "استصواب" سابقة طولانی دارد و به انتخابات مجلس‌شورای اسلامی اصلاً محدود نمی‌شود.

نتیجه این شد که شوروی، که به هیچ عنوان محتاج گاز ایران نبود، با سرمایه‌گذاری عظیمی، کارشناسان نظامی خود را در پوشش "متخصصین" امور فنی وارد شهر اهواز کرد. مسئله‌ای که وحشت عظیمی در دل آمریکائی‌ها انداخت. فردای همان روز بود که نوچه‌ها و پادوهای آمریکائی‌ها در ایران: برادران رضائی و ... هر کدام آخرین فناوری‌های ذوب آهن را از آمریکا مستقیم خریداری کرده و در گوشه و کنار کشورمان مستقر فرمودند. فناوری‌هائی آنچنان پیشرفته که در مقایسه با کوره‌های بلند روسی حکایت رایانه در برابر چرتکه را داشت.

از این رهگذر ایران به فناوری ذوب آهن دست یافت، ولی نه از نظر تولید آهن خودکفا شد، نه تولید آهن و مشتقات‌اش ـ کک، و ... ـ به مرحلة صادرات رسید، و نه صنایع دیگر دسته‌گلی از این "دستاورد" بزرگ ملت ایران نصیب‌شان شد. ایران تبدیل شد به کشوری که میلیون‌ها دلار در سال، پول نفت خود را در صنعتی تزریق می‌کند، که عملاً از نظر اقتصادی هیچ بازدهی ندارد.
اینرا می‌گویند سیاست استعماری! یعنی به عبارت ساده‌تر، دولتی که استقلال سیاسی ندارد، با ذوب آهن و بی‌ذوب آهن یکجا ایستاده. نمی‌دانم چرا وقتی عربدة "چرخة" کامل سوخت هسته‌ای از حلقوم دولت امروز ایران به گوشم می‌رسد، به یاد ذوب آهن می‌افتم. شما می‌دانید چرا؟
انگولک‌چی
...
بی‌بی‌سی ـ پخش تصاویر جدید از "شکنجه" در زندان ابوغریب
انگولک‌چی ـ تا دیگر کتک خوردن بچه‌ها را بعضی‌ها پخش نکنند.

بی‌بی‌سی ـ تظاهرات علیة کاریکاتورها در پاکستان تلفات داد
انگولک‌چی ‌ـ در کجا نداد؟

بی‌بی‌سی ـ یک قطعه عکس 9.2 میلیون دلار فروخته شد
انگولک‌چی ـ باز بعضی‌ها بپرسند، پول نفت کجا می‌رود!؟

بی‌بی‌سی ـ خودداری دستياران سابق صدام از ادای شهادت عليه وی
انگولک‌چی ـ با وضعیتی که آمریکائی‌ها درست کرده‌اند باید فکر آینده بود!

بی‌بی‌سی ـ شاهین‌داران عرب نگران آنفولانزای مرغی هستند
انگولک‌چی ـ مواظب باشند آنفولانزای نفتی نیاید سراغ‌شان!

بی‌بی‌سی ـ کنسرت گوگوش در لس‌آنجلس: پرخواننده‌ترین مطلب سایت بی‌بی‌سی در سال 2005
انگولک‌چی ـ درخت را از سایه‌اش بشناس و مرد را ...

لقمة صدارت عُظمی
...
خانم آنجلامرکل که معرف حضورتان هستند. ایشان که سابقاً سوسیالیست علمی بودند و فیزیکدان، چند سالی است که نمی‌دانیم به چه دلیل سر از دستگاه دست‌راستی‌های آلمان متحد در آورده‌اند. حتماً حکمتی دارد این امر و ما از آن بی‌اطلاع. کار ایشان هم گویا بالا گرفته، چرا که بعضی‌ از ما بهتران به حضرت مرکل لقب مارگارت تاچر آلمان!!! داده‌اند. بله، حساب اردکانی و اردبیلی خودمان شده. ولی از تئوری فیزیک و نظریة علمی مارکسیستی، تا میدان‌داری دست راستی‌های آلمان فدرال، راه درازی است. ولی ایشان گویا قصد آن دارند که آزمایش بفرمایند. عکس بالا، خانم مرکل را در حال آزمایش لقمة کذائی نشان می‌دهد، لقمه‌ای از سفرة دست‌راستی‌های آلمان فدرال. ولی به نظر می‌آید که آزمایش زیاد هم موفقیت آمیز نبوده، چون بیننده احساس می‌کند که چیزی را به زور توی گوی ایشان فرو کرده‌اند. بی‌دلیل نبود که از قدیم گفته‌اند، لقمه به اندازة دهانت بردار!؟

۱۱/۲۵/۱۳۸۴

هکرها، دوستان دیجیتالی ما
(به بهانة هک شدن چند سایت در ایران)
اینترنت وسیلة ارتباطی بی‌نهایت مؤثری است. ولی نباید در برد و مسیر توسعة آن دچار توهم شد. آنچه در کلام متخصصین ارتباطات دیجیتالی، "انفجاراطلاعاتی" خوانده می‌شود، در واقع مسئلة بسیار حساسی است. هر روزه،‌ میلیون‌ها سایت، وبلاگ، فرهنگ‌نامه، مراکز گپ‌زنی و صفحات پرداختة شدة اینترنتی،‌ بر روی شبکة جهانی ظاهر می‌شوند؛ و اغلب، معمولا به همان سرعت از بین می‌روند، ولی برخی به عمر خود ادامه داده و نقش‌هائی ارتباطی ایفا می‌کنند. این کثرت مراکز اطلاع‌رسانی، مشکلی اساسی شده: کاربر به کدام یک از این مراکز روی می‌آورد؟ این سئوالی است که نهایت امر هر کاربر اینترنتی مجبور است از خود بپرسد!؟

بر اساس آمار، صدها هزار سایت بر روی اینترنت، هر ساله فقط 10 تا 20 مراجع دارند! در شرایطی که سایت‌های شناخته شده چون مایکروسافت، نت‌اسکیپ، آدوب و ... با وجود افزایش روز افزون قدرت مراسلات اطلاعاتی، پیوسته دچار کمبودهای فنی می‌شوند. در واقع جهان اینترنت، آنقدرها که برخی از نظریه‌پردازهای "جهانی‌شدن دمکراتیک!!" قصد نشان دادن آنرا دارند، جهانی دمکراتیک نیست: الگوی این جهان از الگوی سیاسی‌ـ‌اجتماعی ایالات متحد کپی‌برداری شده. به عبارت ساده‌تر، هر که پولش بیش خواننده‌اش بیشتر، در نتیجه صدایش رساتر!؟

این مسئله هر چند به نظر قسمتی از بدیهیات زندگی بشر ‌آید، آنقدرها هم که برخی ممکن است فکر کنند، "طبیعی" نیست. نباید فراموش کرد که پیام دیجیتالی، چون هر پیام دیگری از محتوائی سیاسی، فرهنگی و ـ آنزمان که از فروش بر روی شبکة اینترنت سخن می‌گوئیم ـ اقتصادی برخوردار است. اگر قرار بر این باشد که اینترنت تبدیل به یکی "دیگر" از وسائل ارتباطات شود، ارتباطاتی که امروز به جرأت می‌توان گفت همگی در انحصار قدرت‌های اقتصادی و سیاسی قرار گرفته‌اند، آنوقت باید اذعان داشت که با فناوری اینترنت، حداقل از نظر آزادی‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی در جهان، نه تنها گامی به جلو برنداشته‌ایم، که در بطن نظامی فراگیرتر، سرکوبگرتر، و انحصارگرایانه‌تر گرفتار آمده‌ایم!؟

نیروهای حاکم بر ارتباطات ـ رادیو، تلویزیون، رسانه‌های‌چاپی و ... ـ قادر نیستند خوانندگان خود را بدون هیچ قید و شرطی در چنگال خود اسیر کنند. کافی است که بینندة تلویزیون، این دستگاه را خاموش کند، و یا از گرفتن ایستگاه‌های رادیوئی سرباز زند، و ... ولی، زمانی که تمامی ارتباطات ـ که برخی از آنان از نیازمندی‌های روزانة زندگانی بشری است ـ بر روی اینترنت صورت می‌پذیرد، کاربر از این انتخاب برخوردار نیست. کافی است که برای ایجاد ارتباط روی شبکه قرار گیرد تا تمامی عادات، کنش‌ها، مراسلات، نامه‌ها و حتی نوع نوشابه‌ای که می‌نوشد، در حافظة سایت‌های غو‌ل‌پیکری که زیر نظر دولت‌های غربی و اخیراً روسی و چینی تشکیل شده‌اند، به ثبت برسد. این داده‌ها می‌تواند برای هر موضوعی ـ مالی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و ... ـ مورد استفاده قرار گیرد. اینجاست که نقش هکر در زندگی امروزی بشر خود را به نمایش می‌گذارد. هکر، اگر خود به مراکزی وابسته نباشد ـ مسئله‌ای که باید در مورد آن توجه و دقت زیادی نشان داد ـ در جهان بی‌مرز اینترنت همان است که راهنما در قلب جنگل‌های آمازون برای کاشفان قارة آمریکای جنوبی بود. جهانی دیجیتالی بدون هکر، برای آنان که در بحث ارتباطات امروزی تعمق می‌کنند، جهانی است جهنمی، شاید جهنمی‌تر از آنچه پیشتر بشر شناخته است!؟
انگولک‌چی

ایرنا ـ وزير خارجه ارمنستان برحق ايران در انرژي صلح آميز هسته‌اي تاكيد كرد
انگولک‌چی ـ بازم این ارمنی‌ها

ایرنا ـ پادشاه عربستان از مواضع هسته‌اي ايران حمايت كرد
انگولک‌چی ـ ملت ایران هم از مواضع هسته‌ای پادشاه عربستان حمایت ‌می‌کند

ایرنا ـ طلاب و دانشجويان مقابل سفارت انگليس تجمع كردند
انگولک‌چی ـ گویا مستمری طلاب عقب افتاده باشد

ایرنا ـ روسيه و فرانسه بر حق ملت ايران براي توسعه برنامه هسته‌اي تاكيد كردند
انگولک‌چی ـ مثل اینکه "دویل‌پن" چند گیلاسی با پوتین زده باشد

ایرنا ـ نخست وزير انگليس و صدراعظم آلمان درباره ايران مذاكره مي‌كنند
انگولک‌چی ـ نتیجه را کی اعلام می‌کنید؟

ایرنا ـ استاد دانشگاه اتريش : غرب از زمان مصدق با ايران بد برخورد كرده است
انگولک‌چی ـ پس قبل از مصدق خوب بود؟؟

ایرنا ـ نخست وزير روسيه : ابزار سياسي براي حل مساله هسته‌اي ايران پايان نيافته‌است
انگولک‌چی ـ از ابزار مالی نگفتی!؟

ایرنا ـ رئيس جمهوري ، نگاه دولت به بخش بهداشت و درمان را جدي خواند
انگولک‌چی ـ فقط مانده عمل

ایرنا ـ سردار طلايي : امنيت سفارتخانه‌ها را در هر شرايطي تامين مي‌كنيم
انگولک‌چی ـ این چند روزه که خوب عمل کردی

ایرنا ـ دبيركل حزب موتلفه اسلامي: ايران نگران تصميم شوراي امنيت نيست
انگولک‌چی ـ ایران نگران نیست،‌ مردم ایران نگرانند

ایرنا ـ حمايت سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران از محققان و دانشجويان
انگولک‌چی ـ برای یافتن کار مناسب در کشورهای دیگر

ایرنا ـ ديدار مردمي رئيس قوه قضاييه برگزار شد
انگولک‌چی ـ دیدار ضد مردمی قبلاً برگزار شده بود

ایرنا ـ ابراهيم جعفري: "خط قرمز" در سياست وجود ندارد
انگولک‌چی ـ "سرب داغ" چطور؟
زندانیان و حقوق آنان

وزارت امور خارجة آمریکا گزارش شکنجه در گوانتانامو را رد کرد. این خبر شاید بسیاری از ما را متعجب کند، ولی واقعاً جای تعجبی نیست. سال‌های سال است که سازمان‌های حقوق بشر روند برخورد با زندانیان در زندان‌های تمامی ایالات مختلف کشور آمریکا را غیرانسانی، غیرقابل توجیه و غیرقانونی ارزیابی می‌کنند. در این زندان‌ها که در واقع سیاه‌چال‌های فراموش شدگانند، برای زندانی هیچگونه حقوقی وجود ندارد. بررسی‌های بسیار جدید در افکار عمومی آمریکا نشان می‌دهد که مردم این کشور اگر مجازات اعدام را لازم می‌دانند اکثراً به این دلیل است که نمی‌خواهند "مخارج" سنگین نگاهداری زندانیان بر بودجة کشور تحمیل شود. البته، این نوع "افکار عمومی" زمانی که در سال میلیاردها دلار خرج پر کردن جیب میلیاردرهای اسلحه‌ساز می‌شود سکوت اختیار می‌کند. امری که نشاندهندة کنترل همه جانبة افکار عمومی در کشور آمریکا از جانب حاکمیت است، و صرفاً آنجا که منافع حاکمیت لازم می‌داند، "هزینه‌هائی"، از طرف رأی‌دهندگان فرضی غیر قابل تحمل اعلام می‌شوند!؟

متاسفانه مسئله به آمریکا محدود نمی‌ماند. این مطلب به طور کلی، قبول عام یافته که زندان صرفاً محلی برای مجازات است؛ نه محلی برای تعلیم دوبارة فرد و بازگرداندن وی به درون جامعه. این نوع برخورد که از راست افراطی تا چپ افراطی را در اکثریت کشورها تغذیه می‌کند، در واقع مسبب اصلی برخوردهای غیرانسانی با محبوس‌شدگان شده است. چندی پیش در کشور خودمان یکی از آیات عظام فرموده بودند: این زندان‌ها چیست که درست کرده‌اید و مردم را در آن آب و نان می‌دهید؟ مردم این مملکت از صبح تا شب جان می‌کنند تا شکم‌شان را سیر کنند، شما این جانی‌ها را می‌برید جای گرم و نرم می‌خوابانید و غذای مجانی به آن‌ها می‌دهید؟ نتیجة این نوع برخورد، طی سال‌های سال،‌ با زندان و زندانی کار را به جائی رسانده که در برخی از کشورهای آمریکا لاتین در روز فقط یک‌بار به زندانیان نان می‌دهند!!؟

حال برگردیم به وضعیت زندانی‌های گوانتانامو. مسلم است زمانی که این نوع برخورد راهبر ما در امر مدیریت زندان‌ها شد، دیگر رفتار با زندانی آنقدرها هم مشکل‌آفرین نخواهد بود. شاید وزارت امور خارجه در مورد برخورد با زندانیان گوانتانامو زیاد هم از الگوهای کلی کشور متبوعش فاصله نگرفته باشد، چرا که در آمریکا زندان سیاهچال فراموش شدگان است، گوانتانامو چگونه می‌تواند از این قاعدة کلی مستثنی شود؟ البته در مورد گوانتانامو و افرادی که در این زندان محبوس‌اند مسائل دیگری نیز مطرح می‌شود، شاید مقامات آمریکائی‌ نمی‌خواهند که زندانیان گوانتانامو در بارة پیشینة فعالیت‌های آمریکا در افغانستان و آسیای مرکزی سخنی به زبان آورند، خصوصاً که امروز این مسائل در چارچوب امنیت ملی مورد بررسی قرار می‌گیرد!؟

۱۱/۲۴/۱۳۸۴

انگولک‌چی

خدا بیامرزد این خانوادة توفیق را. در سال‌های دور، در ایران هفته‌نامه‌ای به نام توفیق چاپ می‌کردند. این هفته‌نامه از هر نظر جالب بود، و با وجود محدودیت‌های سیاسی در ایران آن روز، شاید در تاریخ کشورمان، از نظر تداوم و مفهوم کمیاب باشد. امروز که تیترهای ایرنا را دیدم یاد ستون انگلولک‌چی توفیق افتادم، البته من کجا و انگولک‌چی توفیق کجا؟ ولی چند لحظه توی پوست او رفتم. امیدوارم که با ذوق‌ترها از این ایده استفاده کنند و حداقل ما را کمی بخندانند.

ایرنا ـ رئيس جمهوري : ملت ايران هيچ هراسي از تهديدها ندارد
انگولک‌چی ـ مردی بیا خوزستان!؟

ایرنا ـ وزيرارشاد : فرهنگ بيش از هر عامل ديگر در پيروزي انقلاب اسلامي نقش داشت
انگولک‌چی ـ مقصودشان "نبود" فرهنگ است البته!؟

ایرنا ـ وزير ارشاد: حمايت از اصحاب فرهنگ و انديشه از سياست‌هاي محوري دولت در سال آينده ‌است
انگولک‌چی ـ دروغ نگو! بهترین سیاست فرهنگی مال سردار اکبر بود

ایرنا ـ غلامحسين الهام : مذاكره با روسيه منتفي نشده است
انگولک‌چی ـ با کی شده؟

ایرنا ـ "برگزيده كليله و دمنه" براي نخستين‌بار براي كودكان به ‌زبان چيني منتشر شد
انگولک‌چی ـ مترجم، ابوالحسن بنی‌صدر

ایرنا ـ كاردار ايران در بغداد: براي حل مشكل خود با غرب از پرونده عراق استفاده نمي‌كنيم
انگولک‌چی ـ پروندة عراق زبر است، از دستمال ابریشمی استفاده می‌کنیم
واجبی

از شما چه پنهان دیشب اتفاقاً تلویزیون را روشن کردم، ولی صدایش بسته بود، تصویر یک مشت نظامی، مسلح به آخرین یوینفورم‌ها و وسائل ارتباطی را دیدم که مشغول کتک زدن چند تا بچه‌اند! پیش خود گفتم باز این شارون از کوما در آمد. ولی چند ثانیه بعد دیدم عکس تونی بلر را نشان می‌دهند. سکرمه‌هایش حسابی در هم رفته، و رنگ صورتش قرمز شده بود، درست مثل اینکه یک سطل واجبی بخوردش داده باشند. صدای تلویزیون را بلند کردم که اگر به بلر واجبی داده‌اند، ما هم بی‌خبر نمانیم. دیدم بلر می‌گوید: در مورد بدرفتاری نظامیان با بچه‌ها تحقیق خواهیم کرد. گفتم دیدی؟ شارون مرده! می‌خواهند پرونده‌اش را رو کنند!؟

شب خیلی خوشحال خوابیدم و به امید اینکه فردا صبح همة رادیوها مارش عزا برای شارون می‌زنند، خواب‌های خوشی‌ هم دیدم. امروز، ناغافل چشمم به عکس بالا در سایت‌های اینترنتی افتاد. دختر خانم "متمدن" و بلوندی که مشغول مطالعة بدرفتاری با بچه‌ها هستند، باز هم خوشحال شدم. با خود گفتم بالاخره عکس این وحشی‌ها را چاپ کردند که این دخترخانم هم که معلوم است طرفدار تمدن است با ما همصدا شده و پروندة این شارون را از زیر تخت بیمارستان می‌کشند بیرون و آبرویش را می‌برند.

ولی وقتی چشمم به تیتر خبر افتاد تازه فهمیدم دیشب چرا بلر واجبی خورده بود. بله، جنگ آزادیبخش همین است که ملاحظه می‌کنید. بعضی وقت‌ها سرباز مجبور است آن‌هائی را که با آزادی آشنا نیستند، به راه راست هدایت کند. هیچ تعجبی هم ندارد، مگر در ایرلند چکار می‌کنند که در عراق نکرده‌اند؟ اصلاً‌ به این دخترخانم بلونده می‌خواستم بگویم، عکس‌های ایرلند را نگاه کنید، قشنگ‌تر است!؟

بلدرچین
...
شاعر می‌فرماید: تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است. بله، آقای دیک چنی، معاون ریاست جمهوری ایالات متحد، بعد از این همه هندوانة "بشردوستی" که زیر بغلش گذاشتند، بازهم به طبیعت اصلی‌اش رجوع کرد. گوئی جناب آقای معاون رئیس جمهور، برای شکار بلدرچین عازم می‌شوند. بدبخت بلدرچین‌ها هم از دست این مردک خواب راحت ندارند. بگذریم، ولی ایشان به جای بلدرچین، صاحب مزرعه را، که وکیل 78 ساله‌ای از اهالی تگزاس است با تیر می‌زنند. چشم‌ صاحب مزرعه کور! می‌خواست با آدم لات و اوباش و نااهل معاشرت نکند. خلاصه، دیک چنی‌جان سر و گردن و صورت، و قسمت‌های دیگر که در خبر ذکر نمی‌شوند، همه جا را خوب آبکش می‌کند. و "بلدرچین" پس از این حملة مسلحانه روانة بیمارستان می‌شود!؟

عکس فوق گویا زمانی گرفته شده که آقای دیک چنی برای بریدن سر این "بلدرچین" چاق و چله‌، بالای سر شکار ظاهر شده‌اند‌. بله، ایشان که انتظار چنین بلدرچین غول پیکری ملبس به کت وشلوار و کراوات را نداشتند، گویا خیلی تعجب کرده و از خود می‌پرسند: کجا کبابش کنم؟ صاحب‌نظران معتقدند که از نظر اصولی باید بلدرچین‌شان را بفرستند ابوغریب. چون مسئولین "رستوران" ابوغریب مدت‌هاست که برای کباب کردن این نوع "بلدرچین‌ها" سیخ و سنبة مناسب را تهیه کرده‌اند. نوش‌جان!!؟

۱۱/۲۳/۱۳۸۴

اهل قلم!؟
بازهم فراخوانی از یک کانون ناشناس: کانون نویسندگان ایران!‌ تعجب نکنید اگر می‌گویم ناشناس. این کانون، انجمن‌ها و کانون‌های بسیاری در ایران فقط روی کاغذ وجود دارند. آنزمان که از ما بهتران می‌خواهند، از روی کاغذ می‌کشانندشان روی سایت‌ها، و اگر اقبالی بود و نیازی، می‌روند روی موج رادیو‌ها و تلویزیون‌های بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و ... ولی این سئوال باقی است که این کانون در جامعه‌ای که صادق هدایت را دهه‌هاست سانسور می‌کنند، وظیفه‌اش چیست؟

دیشب نسخه‌ای از گلستان و بوستان می‌خواندم، به تصحیح ذکاء‌الملک، معروف به فروغی!! بله، همان فروغی که یکی از بنیانگذاران حکومت خانوادة میرپنج در ایران بود. نسخه‌اش را با نسخه‌های قدیمی‌ای که قبل از حکومت میرپنج در ایران به چاپ رسیده بود مقایسه کردم، دیدم واقعاً ذکاءالملک چه شیرین کاشته!! در تصحیح شیخ اجل قسمت‌های کاملی از متن‌ها حذف شده‌اند، و تصحیحاتی در اینجا و آنجا به چشم می‌خورد. از خود پرسیدم ذکاءالملک به چه اجازه‌ای به یک متن هفتصدساله دست درازی کرده. این نوع تصحیح‌ها در کشورهائی که برای پیشینه‌‌اشان احترام قائل‌اند، معمولاً زیر نظر گروه‌های تحقیق و با معرفی مسئول هر تصحیح، و ارائة متن‌های قبل از تصحیح، برای خوانندگان در پانویس‌ها صورت می‌گیرد. ولی ذکاءجان، که گویا تازه از لژ برگشته بوده، داغ و داغ متن را آنچنان که استاد فرمود قصابی کرده‌ بود. از شما چه پنهان که نسخه‌ای هم به ویراست جمهوری اسلامی از کلیات سعدی در دست است، آن هم خواندنی است، تو گوئی ملائی مست بر منبر ارشاد می‌کند. از خودم، از خاطرة سعدی شیرین سخن و از این مملکت‌ خجالت کشیدم.

درست در همین کشاکش بود که بر روی یکی از سایت‌های به اصطلاح مبارزان ایرانی بیانیة کانون نویسندگان ایران را نیز خواندم. و باز هم بیشتر تأسف خوردم، از اینکه گروهی، در برابر چشمان ایرانیان خود را کانون نویسندگان معرفی می‌کنند، و از دهه‌ها پیش تا به حال این تحریف‌ها را که در مورد مفاخر فرهنگ و ادبیات کشور، به وسیلة یک مشت بی‌سواد صورت گرفته، محکوم نمی‌کنند!؟

بله بیانیه می‌گفت که آزادی‌ها در خطر است!! تو گوئی این مسئله‌ای است که تازه پیش آمده. البته اگر بدانیم که گروه کثیری از همین نویسندگان، نامزدی حاج بهره‌مانی برای ریاست جمهوری را مورد پشتیبانی قرار داده بودند، معلوم می‌شود که مقصودشان کدام آزادی‌هاست. با خود گفتم بیچاره قلم!!؟