۱۱/۲۲/۱۳۹۱

قافله اهریمنی!


 
 
 
سالروز کودتای 22 بهمن 57،   که به درستی یکی از تیره‌ترین روزهای تاریخ ملت ایران به شمار می‌رود،   امسال نیز در هیاهوی کرکنندة بلندگوهای حکومت اسلامی و همداستانان اجنبی‌شان انعکاسی «در خور» داشت.   خبرگزاری‌های «دوست» و «خودی» چه ایرانی‌نما و چه فرنگی،   از اعلام حضور «میلیونی» ملت ایران جهت بزرگداشت این «یوم‌الله» دریغ نکردند.   و آنان که به قول رهبر این قافلة اهریمنی،   علی خامنه‌ای،   «دشمن» به شمار می‌روند نیز به نوبة خود با چاپ عکس‌های متظاهران و الصاق برچسب‌های عجیب و غریب به اینان ـ  کسانی که موجودیت و تصاویر‌شان را در خدمت اهداف یک فاشیسم پوسیده و مفلوک گذارده‌اند  ـ  سعی در تخطئة این «بساط» داشتند.  
 
با این وجود،  همچون سال‌های پیشین،  یک نکته از چشم «طرفداران» و «دشمنان» پنهان ماند؛  حکومتی‌ که اینهمه «طرفدار» دارد،  چرا و به چه دلیل،   هم در برآوردن انتظارات عمومی اینچنین افلیج و ناتوان عمل می‌کند،   و هم در صحنة بین‌المللی ملت ایران و منافع ملی را به گروگان سیاست‌های خارجی تبدیل کرده؟   به چه دلیل این حکومت شرایطی فراهم آورده که ایالات متحد هر دم که بخواهد،‌   «محاصره» اقتصادی را بر ملت ایران تحمیل می‌کند؟  و به چه دلیل شرکای‌ آمریکا به خود حق می‌دهند بانک‌های اسلامی،  دولت اسلامی و حتی «دولت‌مردان» اسلامی را به هر طریقی که مایل‌اند تحت تعقیب قرار دهند؟  
 
البته موضع‌گیری‌ حکومت‌های غرب و بسیاری نمونه‌های دیگر را حکومت اسلامی نشانة «استقلال» خود قلمداد می‌کند.  حال آنکه «استقلال»،  فقط و فقط در چارچوب قدرت عمل دولت در تأمین منافع ملی معنا و مفهوم می‌تواند داشته باشد،    نه در مسیر تخریب و تهدید این منافع.  «استقلال» آن معنای گنگ و بی‌سروتهی را ندارد که شبکة سخن‌پراکنی حکومت اسلامی برای ما ملت علم کرده.   ادعای «استقلال» از جانب دولتی که نمی‌تواند به نیازهای عمومی پاسخ دهد،   پوچ‌پردازی و حقه‌بازی است.   سوءاستفاده از واژگان است و بس!   
 
استقلالی در کار نیست؛  استقلال در عرصة واقعیات و در چارچوب رفاه،  امنیت و سربلندی ملت به اثبات  می‌رسد،  نه در ناکجاآباد گرسنگی،  دربه‌دری،‌  فقر،  اعتیاد و تن‌فروشی!   بر پایة‌ همین الزامات نیز از بررسی عملکرد حکومت اسلامی به این نتیجه خواهیم رسید که این حکومت وابسته‌ترین و بی‌اختیارترین دستگاهی‌است که پس از حملة مغول بر کشور ایران حکم رانده؛    این یک واقعیت تاریخی است.
 
چنین حکومت «پرطرفداری» چگونه پس از گذشت 34 سال حاکمیت «مستقل» و بلامنازع هنوز گندم،  گوشت،  مرغ،  بنزین،  دارو و ... را می‌باید از همان‌هائی بخرد که  «اذباب شیطان» لقب می‌دهد؟   به چه دلیل مدیر عامل بانک ملی کشور،   یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های «کلیدی اقتصاد اسلامی» با پول‌های دزدی به کانادا فرار می‌کند و ده‌ها همکار و جیره‌خوارش در تهران در دادسراها به صورت «رسانه‌ای» و تشریفاتی محاکمه می‌شوند؟   بله،   دزدی و نادرستی در تمامی رژیم‌ها به چشم می‌خورد،   ولی این نامردمی‌ها نیز حد و مرزی دارد؛   در حکومت اسلامی همه چیز از حد گذشته!
  
حکومتی برخوردار از چنین «حمایت» توده‌ای،   چرا 34 سال است که در زمینة فرهنگی کار اصلی‌اش به سانسور محدود مانده؟   این حکومت «مستقل» از که می‌ترسد که همه چیز و همه کس،   هر قلم و هر زبانی را به جرم «همکاری با دشمن» از جنبش و حرکت باز داشته‌؟   این حکومت با اوباشی که در هر میعاد به خیابان‌ها می‌آورد،   چیزی را نمی‌تواند ثابت ‌کند.   همة حکومت‌های فاشیستی از این قماش لات‌ولوت به میانه می‌آوردند؛    هیتلر،   موسولینی،  سرهنگ‌های یونانی،  فرانکوی اسپانیائی،   و طالبان افغانی و بسیاری دیگر را فراموش نکنیم.  سرنوشت نفرت‌انگیزشان را نیز از قلم نیاندازیم. 
 
به آقای خامنه‌ای می‌گوئیم،   سرکار رهبر ملت ایران نیستید،   رهبر مشتی لات‌ولوت‌اید که روز 22 بهمن 57 با حمایت ارتش شاهنشاهی یک فاشیسم دینی را جهت پشتیبانی از جبهة افغانستان بر ملت ایران تحمیل کردند.  «پیام‌های انقلابی‌تان» را نگه دارید برای همان‌ها که سرکار و امثال جنابعالی را در این مملکت سر کار گذاشته‌اند.   
 
 
..