۹/۱۴/۱۳۹۰

ناکس و هرکس!



مشخص شدن نتایج «انتخابات» پارلمانی در کشورهای «بهار زده»،   اهداف واقعی و غائی سرمایه‌داری‌های غرب از به راه انداختن هیاهوی کذا را روشن و روشن‌تر می‌کند.   می‌بینیم که در تمامی این کشورها  ـ  مصر،  تونس،  مراکش و ... ـ   تشکل‌های اسلامگرا،  حتی برخی انواع اسلامگرائی‌های «خلق‌الساعه»،  یکی پس از دیگری سر از صندوق‌های رأی‌سازی بیرون آورده،    و در ظاهر،‌ حاکمیت را که در چارچوب روابط «جنگ‌سرد» در ید نیروهای نظامی و هیئت‌ رئیسه‌ها قرار داشت در کف مسجد و منبر و ملا و آخوند قرار می‌دهد.   البته همانطور که گفتیم این «ظاهر امر» است؛   در عمل حاکمیت هیچگاه،   نه در مصر و تونس،   و نه در هیچ مملکت دیگری «تفویض» نمی‌شود و نخواهد شد.   حاکمیت استعماری از طریق «قهری» تحصیل شده و جز از همین طریق از چنگ استعمارگران بیرون نخواهد رفت؛   و این موضوع می‌باید به صورت جداگانه و مستقل مورد بررسی قرار گیرد.   ولی تا آنجا که به کشورهای «بهار زده» مربوط می‌شود،   این ارتش‌های استعماری و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی،   خصوصاً تشکل‌های پلیسی‌اند که تحت نظارت اربابان اصلی‌شان در لندن و واشنگتن،‌ اسلام‌گرایان را همچون نمونة ضدایرانی کودتای 22 بهمن 57،  در ظاهر امر بر مسند قدرت و تصمیم‌گیری نشانده‌اند.

تا آنجا که موضع‌گیری‌ غرب نشان می‌دهد،  آنگلوساکسون‌ها دو هدف اصلی از این خیمه‌شب‌بازی‌ دنبال می‌کنند.   در مرحلة اول همانطور که بالاتر نیز گفتیم،  «هدف» خروج از بن‌بست روابط استعماری‌ای است که محافل غرب طی جنگ‌سرد بر این مناطق حاکم کرده بودند.  پر واضح است که در شرایط نوین در این صورتبندی‌ها می‌باید بازنگری شود،   تا منافع «عالیة» استعماری از طریق پروسه‌های «به روز شده» تأمین گردد.   هدف دیگر این دگردیسی استعماری،‌  فراهم آوردن زمینة مساعد در عرصة جهانی است برای جایگزینی دیکتاتوری‌های «غیرمذهبی» با انواع ملائی و آخوندی آن. 

به عبارت ساده‌تر،  غرب گوش خوابانده تا امثال حسنی مبارک،   قذافی و غیره را با انواع ریش‌وپشمی‌شان جایگزین نماید.  و این فرصت آنهنگام به دست می‌آید که عدم کارآئی «دمکراسی‌های فرمایشی» در کشورهای «بهار زده» بر همگان،  خصوصاً بر طبقات فرودست جامعه علنی شود.  در این بزنگاه است که غرب بار دیگر پای به میدان گذاشته،  و با تکیه بر آنچه «خواست همگان» معرفی می‌شود،‌   فراکسیون‌های اسلامگرا و «اکثریت» را که پیشتر توسط «رأی‌سازان» حرفه‌ای در بطن مجالس «قانونگزاری»‌ مستقر کرده به حاکمان مستبد،  چپ‌نما،   مردم ‌دوست و «دل‌سوز» تبدیل می‌نماید.   به عبارت ساده‌تر،  در دنبالة «مضحکة» بهار عرب انتظار محافل غرب از تحولات در کشورهای بهار زده  روشن است؛   اینان منتظر عروج چپ‌نمائی،  خلق‌دوستی و غیره نیز خواهند بود.  

خلاصة کلام،   غرب از صورتبندی‌ای که پس از فروپاشی حکومت آریامهری توسط اوباش وابسته به ساواک و آخوندیسم دست‌پروردة دربار بر روابط اجتماعی حاکم کرد دست نخواهد شست،   و به احتمال قریب به یقین،‌ خواهان بازتولید همین روابط در دیگر کشورهای مسلمان‌نشین است.  ولی هر چند شرایط بین‌الملل به طور کلی تغییر یافته،‌  و مشکل می‌توان تحقق خواست محافل غرب را در چنین مسیرهائی امکانپذیر ‌دانست،  موضع‌گیری‌ غربی‌ها از هم اکنون روشن است:  تلاش جهت بازتولید معرکة روح‌الله خمینی.     

در دنبالة همین تئاتر روحوضی است که در فرانسه و آمریکا سروصدای برخی محافل بر علیه نتایج «انتخابات» در کشورهای بهار زده به آسمان برخاسته.   غربی‌ها که اسلامگرایان را توسط عوامل خود دانه دانه از صندوق‌ها بیرون کشیده و بر ملت‌ها تحمیل کرده‌اند،   اینک جهت تکمیل این خیمه‌شب‌بازی به انتقاد از همین اسلامگرایان‌ نیاز دارند.   ارائة «تصویر» مخدوش از اسلامگرائی توسط اربابان اسلامگرایان در غرب چند هدف مشخص را دنبال می‌کند.   در نخستین گام،   طبقات سرکوب شده و فرودست جامعه،   همچون نمونة ایران در صدر کودتای 22 بهمن،  این دروغ بزرگ را «باور» می‌کنند که اسلامگرایان مورد تأئید محافل غرب نیستند؛  دشمن منافع غرب‌اند.  و از آنجا که غرب به دلیل چپاول و سرکوب در سطح جهان منفور ملت‌هاست،   در نتیجه اسلامگرایان نیز نمایندگان واقعی ملت‌ها خواهند بود!   در چارچوب همین ساده‌اندیشی ایدئولوژیک،   که آنروزها رایحة تعفن فاشیسم و چپ‌نمائی‌اش به مشام بسیاری از چپ‌گرایان وطنی «مترقی» و دل‌پذیر می‌آمد،   غرب خواهد توانست عوامل خود را به عنوان «خلقیون» دوآتشه به ملت‌های تحت سلطه بفروشد.  و دلیلی ندارد که این صورتبندی «پیروز» بار دیگر در لابراتوار استعمار به بوتة آزمایش سپرده نشود. حال به بررسی نتایج خیمه‌شب‌بازی سازمان سیا در کشورهای «بهار زده» پایان داده،  به بررسی «انتخابات» از نوع دیگر می‌پردازیم. 

انتخاباتی که ماریومونتی،   یکی از کارمندان شناخته شدة بانک نیویورکی «گلدمن‌ساکس» را به مقام ریاست قوة مجریة ایتالیا رسانده!    آقای مونتی،   نخست وزیر جدید ایتالیا،   همانطور که انتظار می‌رفت جهت حفظ منافع گلدمن‌ساکس به «حقوق بگیران» ایتالیا حمله‌ور شدند.   «گلدمن‌ساکس» که با فروش هنگفت بیمة «اوراق قرضة» دولت‌های ایتالیا و یونان به سرمایه‌داران غرب،   موجودیت‌اش در بحران مالی اخیر شدیداً به چالش کشیده شده،  از به قدرت رساندن ماریو مونتی اهداف مشخصی را دنبال می‌کند،  که حمله به حقوق‌بگیران ایتالیا در اولین مرحلة آن قرار گرفته بود.  

در گام بعدی دولت مونتی حقوق بازنشستگان را کاهش داد،   و به احتمال زیاد کاهش کمک‌های اجتماعی نیز،   که در ایتالیا آنقدرها چشمگیر نیست،   از «برنامه‌های» آتی ایشان خواهد بود.   البته جناب «مونتی» از آنجا که فرد منصف و «عادلی» هم هستند رسماً اعلام داشتند که از دریافت حقوق نخست‌وزیری‌شان چشم‌پوشی خواهند نمود!  مسلم است!  ایشان نخست‌وزیر ایتالیا نیستند، نخست وزیرگلدمن ساکس هستند و بابت خدمات‌شان از گلدمن ساکس چند برابرحقوق نخست‌وزیری را دریافت می‌کنند.    واقعیت امر را هم بخواهیم دلیلی ندارد که ایشان از ملت ایتالیا حقوق بگیرند،   دژخیم از قربانی حقوق نمی‌گیرد!

حال که به قربانی رسیدیم ببینیم برندگان «انتخابات» روسیه با قربانیان خود چه می‌کنند.   در نخستین ساعات شمارش «آراء» در فدراسیون روسیه،   رنگ از رخ حاکمان پرید.   حاکمان بلامنازع و «منورالفکر» فدراسیون،  ‌ نگران و هراسان دریافتند که حتی از طریق تقلب انتخاباتی و پرکردن صندوق‌های آراء به شیوة حکومت جمکران نیز نمی‌توانند در «دوما» برای حزب «روسیة متحد»،  اکثریت مطلق را حفظ کنند.

در نخستین سخنرانی‌ها پس از «شکست انتخاباتی» حال «عیال» مدودف آنقدر پریشان بود که تصویر ایشان را از روی ریل خبرگزاری‌ها جمع‌آوری کردند!    بله،  «روسیة متحد» با وجود تمامی تقلب‌ها باخت؛  یا بهتر بگوئیم،  «دریافت» که برای باقی ماندن در قدرت،  می‌باید سر کیسه را بیش از این‌ها شل کند؛  حق‌وحساب بدهد،  امتیاز به چپ و راست بدهد،  و یا به قول مدودف «دمکراسی را قبول کند!»    دیدیم که چند ساعت پس از «قبول دمکراسی»،  در یک حرکت سرنوشت‌ساز «شبانه»،  «روسیة متحد» توانست در سپیده‌دم پیروزی،  میزان آراءاش را «بالا» برده و نهایت امر به «اکثریت مطلق» در دوما نیز دست یابد!

دیدید چه شد آقا؟!  وقتی «دمکراسی را قبول می‌کنید»،  رأی‌تان بالا می‌رود.  ولی برای ناظر خارجی دریافت چگونگی این «عملیات» غیرممکن است،  چرا که ساختار قدرت سیاسی در فدراسیون روسیه در یک «لابیرنت» اولیگارشیک و «امنیتی» دست و پا می‌زند و نهایت امر دریافت خبر از درون این «لابیرنت» غیرممکن می‌نماید؛   هم برای ما، و هم برای شهروندان فدراسیون روسیه.  با این وجود،  با «قبول دمکراسی»،  پردة مشروعیتی که حزب «روسیة متحد» به دلیل عملیات «منورالفکرانه» و رد بلبشوی دوران یلتسین در اطراف خود به وجود آورده بود،  از هم درید.   امروز به صراحت می‌توان حکومت روسیه را یک حاکمیت استبدادی و غیردمکراتیک خواند.  حاکمیتی که در انتخابات اخیر،  رسماً بر پایة «خرید آراء» از محافل مافیائی به قدرت دست یافته.   پس از به قدرت رسیدن پوتین،  این نخستین بار است که رسوائی بر فضای سیاست کشور حاکم می‌شود،   و این بی‌آبروئی برای فدراسیون روسیه،  چه در ابعاد بین‌المللی و چه در داخل مرزها بسیار گران تمام خواهد شد.

ولی هیئت‌های حاکمة روسیه و نخبگان این کشور ویژگی‌ عجیبی دارند.   همگی،  از دوران قدیم شیفته و فریفتة انواع غربی خود شده‌اند.   از چایکوفسکی موسیقی‌دان گرفته تا تولستوی ادیب؛   از لنین سیاست‌مدار گرفته تا آنتروپوف نقاش،  همه و همه سعی دارند به غرب ثابت کنند که روش کاری غرب را بهتر از غربی‌ها می‌شناسند.  این «مسابقة» پوچ و بی‌معنا از آنجا که بر پایة «تقلید» شکل گرفته،  نهایت امر ناظر را «مستأصل» می‌کند.  هم از ملودی‌های پیچ‌درپیچ چایکوفسکی بیزارش می‌نماید،   هم دست‌های‌اش از سنگینی رمان «جنگ و صلح» خواب رفته و مورمور می‌شود؛   هم از مارکسیسم،  ویراست بلشویسم رویگردان‌ می‌شود،   و هم بجای نگریستن «شاهکارهای» آنتروپوف نهایت امر به «رامبراند» رضایت می‌دهد.   بله،  ویژگی مقلد شیفته این است که در مسیر تقلید آنقدر پیش می‌تازد که هدف را با وسیله اشتباه می‌گیرد؛   وی نهایت امر تقلید را به هدف تبدیل کرده،   و خود را در بن‌بست قرار می‌دهد.

امروز فضای سیاست فدراسیون روسیه درگیر همین عادت ناشایست شده؛  روسیه یک دمکراسی نیست،  و نبود دمکراسی را همان‌هائی که همچون حزب کمونیست و دیگر احزاب فعال در انتخابات اخیر،    «تقلب» را رسماً به مراکز پیگیری تقلبات انتخاباتی گزارش کرده‌اند،  تأئید می‌کنند.  اینکه تکلیف این «گزارش‌ها» چه می‌شود،  برای هیئت حاکمة فعلی آنقدرها اهمیت ندارد؛  اینان جامعة روسیه را در برابر جهان غرب می‌بینند،  و در صدد حمایت از منافع فدراسیون‌اند.  ولی اگر حمایت از منافع فدراسیون بجائی برسد که حاکمیت فعلی مشروعیت‌اش را آنچنان که دیدیم مخدوش کند،   پای به همان مرحله‌ای گذاشته‌ایم که استالین گذاشت:   فروختن ملت‌ها و مناطق و محدوده‌های جغرافیائی به غربی‌ها،  و سازش با غرب برای باقی ماندن بر اریکة قدرت.  

جنگ کره،  جنگ ویتنام،  بحران مالی در لهستان و چکسلواکی و دیگر کشورهای بلوک شرق،   و نهایت امر جنگ افغانستان نتیجة همین پروسة لعنتی‌اند.  روند خودفروشی آنقدر ادامه یافت تا کار به فروش «اتحاد جماهیر شوروی» رسید.  در کمال تأسف «فرهنگ» نخبگان و هیئت‌های حاکمة روسیه،  فرهنگی است استعاره‌ای؛  این فرهنگ ریشه‌های‌اش را نفی می‌کند و سعی دارد با تقلید،  و به قولی با سیلی «گونه‌های‌اش را سرخ‌تر از آنچه هست بنمایاند»،   و این دقیقاً همان روندی است که امروز در ارتباطات بین‌المللی روسیه با جهان به جریان اوفتاده.

در انتها بد نیست نگاهی هم به جمکران خودمان بیاندازیم.  اگر نفی همسایه کردیم،  ببینیم خودمان در «خانه» چه داریم؟  مقام معظم «رهبری» که به دلیل کسادی بازار جمکران به دست و پا افتاده‌اند،  اخیراً جهت کسب یک سرسوزن مشروعیت به هر سوراخی سر می‌کشند،   و چه سوراخی دل‌گشاتر از سوراخ «استاد اعظم»،   مهدوی کنی؟   آقای کنی که پس از کنار زدن «حاج»‌ بهرمانی سازندگی،   بر مسند ریاست مجلس خبرگان رهبری تکیه زده‌اند،  از قول علی خامنه‌ای فرموده‌اند: 

«[...] هر کس آمد و گفت من این اصول و قانون اساسی و انقلاب و اسلام و رهبری را قبول دارم،  حتی اگر اختلاف سلیقه با من هم دارد،  نباید از انقلاب طرد شود.»    
منبع:  رادیوفردا،  14 آذرماه 1390

البته «هر کس» در قاموس خامنه‌ای همان اصلاح‌طلبان و دارودستة قدیمی و محبوب اوست که در ظاهر امر با آنان «چپ» افتاده!   بله نمایش «انتخابات» فقط در «بهار عرب»،  ایتالیای «مقروض» و یا فدراسیون روسیه برگزار نمی‌شود،   قرار است در جمکران هم این نمایش را به صحنه آورند.  و از آنجا که احدی در این معرکه شرکت نخواهد کرد،  مقام معظم به دست و پا افتاده‌اند.  ولی در برابر شرکت اصلاح‌طلبان در «انتخابات» کذا سدی به نام «رهبری» وجود ندارد؛  ایشان هیچکاره‌اند.  این اربابان حکومت اسلامی هستند ـ  محافلی که به زور  سرنیزة ارتش شاهنشاهی و ساواک این جانوران را در تاریخ 22 بهمن‌ماه 57 بر سرنوشت ملت ایران حاکم کردند ـ  که نمی‌خواهند منافع گستردة مالی،  نظامی و استراتژیک خود را فدای یک شخص و یک جریان سیاسی کنند.  این حکومت در مجموع از حیز انتفاع افتاده و شرکت یا عدم شرکت اصلاح‌طلبان و به اصطلاح جریان «انحرافی»،  که به باند احمدی‌نژاد ارجاع می‌دهد در این واقعیت تغییری نخواهد داد.   

در واقع شرکت تمامی جناح‌های حکومت اسلامی در خیمه‌شب‌بازی جمکران نتیجه‌اش بی‌اعتباری تمامی آن‌ها خواهد شد.  اما بعضی‌ها در لندن و واشنگتن به این توهم دچار شده‌اند که با عدم شرکت برخی از این گروه‌ها می‌توانند حداقل برای «بخشی» از این مجموعة دزد و آدمکش مشروعیت و مقبولیت تأمین نمایند.   به همین دلیل است که فرمان عقب‌نشینی در «جبهة» انتخابات از بوق‌ یانکی‌ها و جمبول به گوش می‌رسد.   ولی در همینجا بگوئیم،  کشور ایران اگر قدرت نظامی روسیه را ندارد،  و اگر همچون «جهان عرب» هنوز بهارش آغاز نشده،  به این سادگی‌ها آلت دست نمی‌شود. 

تجربة توسل به «سردارهای پیشبند بسته» در حکومت‌های استعماری ایران معاصر همیشه تلخ بوده.  میرپنج با آن شنل آبی‌آسمانی‌اش در پایان کار به خشتک فروغی و عبدالله انتظام آویزان شد،  و ولیعهدش نیز در همین برهه «دمب» شریف امامی را حبل‌المتین گرفته بود.  امروز نیز توسل علی خامنه‌ای به نعلین متبرک استاد اعظم،   فقط تلاش‌هائی را به یادمان می‌آورد که پیشتر با شکست روبرو شده،   و براساس منطق تاریخ،  جز شکست نیز آینده‌ای نخواهد داشت. 
      


 












...









             
     


 

Share