روسیه و آمریکا، هم در منطقة خاورمیانه و هم در اروپای
شرقی، پای به بازی پوکر سرنوشتسازی
گذاردهاند. بر سر این میز پوکر، دو بازیکن را میبینیم که کارتهائی در دست گرفته
و به یکدیگر بلوف میزنند! و همچون دیگر
بلوفها در تاریخ مراودات سیاسی، اینبار
نیز مفهوم و معنای واقعی این بلوفها با آنچه مینماید بسیار متفاوت است. چرا
که، بلوف سیاسی، فینفسه نمیتواند واقعیات را تحت تأثیر قرار دهد.
واقعیاتی که با آنچه در نظام رسانهای
مطرح میشود، میلیونها سال نوری فاصله
دارد.
در رأس این «تحرکات» دولت روسیه را میبینیم،
که با اعزام الکساندر نواک، وزیر انرژی خود به تهران یک بلوف «اقتصادی ـ
مالی» گسترده و جانانه به طرفهای غربی زده. و در دنبالة همین «بلوف» که صورت دیداری رسمی به
خود گرفت، تفاهمنامهای نیز با دولت حسن روحانی به امضاء
میرسد که عملاً طی تاریخ ایران، نه در ارتباط با روسیه که در ارتباط با هر کشور
دیگری بیسابقه بوده است. تصریح
کنیم، این «تفاهمنامه» به معنای قرارداد در چارچوب حقوقی
نیست، و مفاد، جزئیات،
و تمام ابعاد آن هم میتواند مورد بازنگری قرار گیرد و هم ملغی شود. در نتیجه، در شرایط کنونی، عمل دولت روسیه جز یک تهاجم سیاسی و استراتژیک بر
علیه مواضع آتلانتیسم در منطقه نمیتواند مفهوم دیگری داشته باشد. خلاصه بگوئیم،
دولت روسیه با امضاء این تفاهمنامة «اقتصادی ـ تجاری» در تهران، در
واقع به واشنگتن اولتیماتوم داده:
«[...] 70
میلیارد یورو پروژه بین ایران و روسیه امضا شد [...] 40 شرکت روسی در این اجلاس شرکت کردند [تا]
مقدمات بهبود روابط تجاری و اقتصادی بین ایران و روسیه را فراهم کنند [...]»
منبع: بازتاب،
مورخ 10 سپتامبر2014
از سوی دیگر، صحنهآرائیهای واشنگتن را
در عراق شاهدیم. دولت اوباما که بر اساس وعدههای
انتخاباتی، در نخستین اقدامات «اساسی» خود
در زمینة سیاست خارجی، ارتش آمریکا را از کشور عراق بیرون آورده بود، امروز
با بازگشت به فضاسازیهای نخنمای دوران جرج بوش (هم پدر و هم پسر)، تلاش
دارد دوران جدیدی از جنگهای نمایشی بر علیه «مستبدان و تروریستها» به راه
اندازد! و در شرایطی که دولت «محبوب و منتخب» العبادی، که با آنهمه سروصدا و کودتا و هیاهو و جیغوویغ
در بغداد به قدرت رساندهاند، هنوز نه
وزیر کشور دارد و نه وزیر دفاع، اوباما یکبند از «ائتلاف بینالمللی» برای حمله
به داعش و نابودی تروریسم اسلامی سخن میراند! بله، «بلوف» یانکیها نیز اینجا روشن است؛ با دست
خالی و صرفاً به ضرب هیاهو میخواهند زمینة از دست رفته را «بازپس» گیرند.
ولی در اوکراین وضع آمریکا از جمکران، عراق و سوریه هم وخیمتر شده. نشست اخیر سازمان آتلانتیک شمالی در ویلز
انگلستان، که از ماهها پیش دیوید کامرون
برای «موفقیتهای جهانی» آن شکماش را حسابی صابون زده بود در عمل با شکست به
پایان رسید. خلاصه بگوئیم،
تنها دستاورد واقعی این «نشست»،
علنی شدن شکاف هولناک بین اعضاء آن پیرامون «دیپلماسی» امکانپذیر ناتو در
اروپای شرقی بود! در ویلز نیز از قضای
روزگار و بر اساس اظهارات بعضیها، «تفاهمنامهای»
جهت اعمال فشار و تحریم هر چه بیشتر بر دولت روسیه به امضاء رسیده، هر چند به بهانههای واهی، هیچکدام از مفاد و جزئیات این تفاهمنامه از
طریق نظام خبررسانی در دسترس قرار نگرفت!
خلاصه بگوئیم، پیرامون رویاروئی با
روسیه «توافقی» صورت نگرفته، ولی
خبرگزاریها بر اساس وظائف ملی و میهنیشان این «توافقات فرضی» را در بوق انداختهاند!
حال پس از اشاره به این سه رخداد بااهمیت شاید بهتر باشد به جزئیات و تبعاتشان
نیز بپردازیم. نخست نگاهی خواهیم داشت به مسائل ایران. همانطور که روند مسائل به صراحت نشان میدهد، حکومت اسلامی مجموعهای است که توسط یانکیها
در ایران به قدرت رسیده. در نتیجه، خصوصاً در شرایط استراتژیک فعلی، نزدیک شدن ملایان به روسیه فقط میتواند بازتاب
فشارهائی باشد که فضای استراتژیک منطقه بر حکومت اسلامی اعمال میکند. این حکومت هیچ علاقهای ندارد که به مسکو
نزدیک شود چرا که بخوبی میداند ایدئولوژی اسلام سیاسی، در قلب هیئت حاکمة مسکو خریداری نخواهد داشت. از سوی دیگر، عمال و «تصمیمگیرندگان» این حکومت به صراحت
میدانند که فلسفة وجودی حکومت اسلامی بیشتر مدیون نگرشی است که طی سدة اخیر از
سوی واشنگتن در منطقه راهبردی میشود، و
نه از سوی مسکو. نتیجتاً، همانطور که گفتیم، سفر الکساندر نواک به تهران و امضاء توافقنامة
«عظیم اقتصادی» فقط میتواند اعلام خطر به آتلانتیسم تلقی شود. به این معنا که حمایت واشنگتن از اسلامگرایان
ممکن است در شرایط ویژهای برای مسکو بیش از واشنگتن «منفعت» داشته باشد. این تفاهمنامه پیامی است از سوی مسکو به
آمریکائیها که اگر مواظب تحرکات لاتهای شیعیمسلک در مرزهای جنوبی روسیه نباشند،
این امکان وجود خواهد داشت که روابط اقتصادی مسکو
با اینان به ضرر آمریکا «گسترش» یابد!
ولی همانطور که در آغاز سخن گفتیم، این عمل مسکو به دلائل فراوان، فقط یک «بلوف سیاسی» میتواند باشد. واشنگتن بخوبی میداند که حکومت اسلامی به شیوهای
که سازمان سیا آن را در ایران جا انداخته، یک
حاکمیت بیآبرو، بیارزش، تروریست و بیفرداست. این ویژگیها را آمریکا عمداً در ساختار این
تشکیلات جاسازی کرده تا هم دستاش جهت چپاول ملت ایران باز باشد، و هم هر لحظه که تصمیم گرفت، بتواند این حکومت را که قادر به ایجاد روابط
جدی و پایدار با رژیمهای مقتدر در سطح جهان نیست، از طریق کودتا، هیاهو،
انقلاب و یا درگیریهای خیابانی سرنگون کند، بدون آنکه در برابر قدرتهای دیگر پاسخگو
باشد. سئوال این است که، چه شده
روسیه در برابر گزینة دیرپای واشنگتن در ایران اینچنین قد علم کرده؟ چه شده که مسکو سعی دارد به آمریکائیها تفهیم
کند با حکومتی در ایران پای به مراودة پایدار گذارده که، حتی برای یک قرارداد «یک یوروئی» هم اعتبار
ندارد؟!
حکومت اسلامی تمامی مبانی تشکیلاتیاش بر پایة قاچاق، بازارسیاه،
دزدینفت، جیببری، زورگوئی،
فساد اداری و پادوئی برای ارتش
آمریکا در عراق و افغانستان شکل گرفته. و
ذخائر ارزی این حکومت تماماً تحت نظارت بانکهای غرب اداره میشود. چگونه
میتوان انتظار داشت که چنین ساختار دستنشانده و لاتپروری از قابلیتی جهت انعقاد
مجموعه قراردادهائی بالغ بر 70 میلیارد یورو با مسکو برخوردار باشد؟
از سوی دیگر، نزدیک شدن به حکومتهائی
از قماش جمکرانیها در عمل به معنای در دست گرفتن تیغة شمشیری دولبه است. خلاصه بگوئیم، هر دو
تیغة آن دست طرف را خواهد برید. چه این
روابط پابرجا و جدی و سازنده تلقی شود، و چه بیآینده و ظاهری. اگر روابط «اقتصادی ـ تجاری» حکومت جمکران با
روسیه از دوام و قوام برخوردار شود، به
دلیل ناکارآئی حکومت اسلامی منافع این روابط اقتصادی به ضرر ایرانیان خواهد بود و
فقط جیب قشرهای منفوری را پر خواهد کرد که مورد نفرت عمومیاند. و همچون نمونة روابط «گرم» آمریکائیها با
خانوادة پهلوی، ایرانیان به این روابط نیز با نظر خصمانه و کینهجویانه
خواهند نگریست. در نتیجه این روابط ابزاری
خواهد شد جهت گسترش نفرت از روسیه، و عزیز
شدن یانکیها. و اگر این روابط به ناکامی
بیانجامد، باز هم «سنتزها» و گفتمان
سیاسی آمریکاست، که پیروز این صحنه خواهد
شد. خلاصه بگوئیم،
در این میانه بردی برای مسکو نمیبینیم. ولی مشکل میتوان روسیه را در مرزهای جنوبیاش
در یک رابطة «باخت ـ باخت» تصور کرد. مگر
اینکه، قضیة «تفاهمنامه» از پایه و اساس چیز
دیگری باشد.
مسلماً تزلزل ساختار سیاسی تهران از نظر روسیه دور نمانده. به طور مثال،
شاهد بودیم که طی چند روز گذشته،
حسن روحانی کم «اصلاحطلبی» نمیکرد.
و ما هم در وبلاگ «از چی میشه،
همچی میشه» توضیح دادیم که، در گفتمان این وحشیها اصلاحطلبی در عمل به
معنای فراخواندن سگهای هار حافظ دین به میدان درگیریهای خیابانی است. زمانی که روحانی، با همان ادبیات وحشیانه و آخوندیاش، هم طرفدار «آزادی اینترنت» شده بود، و هم به قول خودش میخواست «دخترها» سالم اینور
و آنور بروند؛ گفتیم که در واقع «باباش»، یا همان عموسام را به کمک میطلبد. و
دیدیم که نتیجة عربدهجوئیهای وی در واقع چیزی نبود جز گسترش هر چه بیشتر سانسور
اینترنت طی هفتة گذشته، و اینک نیز اعلام آمادگی
اوباش و اراذل اسلامگرا جهت بازگرداندن «مراسم نمازجمعه» به چمن دانشگاه تهران:
«اقامه
نمازجمعه تهران از اين هفته در دانشگاه تهران»
منبع: ایریب، 19 شهریورماه 1393
منبع: ایریب، 19 شهریورماه 1393
حال باید ببینیم مسکو، که حداقل در
ظاهر امر، تلاش دارد خود را به حکومت اسلامی و ملایان در
تهران «نزدیک» بنمایاند چه اهدافی را دنبال میکند؟ به
استنباط ما، با در نظر گرفتن مسائلی که در
بالا آوردیم، میباید این اهداف را در
تحولات اوکراین، عراق و سوریه دنبال کرد.
همانطور که گفتیم، به دلیل شکاف در
پیمان آتلانتیک شمالی، آمریکائیها پیروزی
در بحران اوکراین را ناممکن میبینند. و
هر چند تلاش دارند تا این «بحران» از منظر رسانهای زنده و سر پا نگاه داشته شود، استنباط ما بر این است که، مسئلة اوکراین از مدتها پیش حلوفصل شده. پافشاری رسانهای بر این موضوع فقط به این
امید دنبال میشود که آتلانتیسم، بتواند
در صورت امکان «باجکی» هر چند ناچیز از مسکو بگیرد، و
خصوصاً به حساب خود از سرایت این «بحران» به دیگر مناطق «سابقاً شورائی» جلوگیری
به عمل آورد. به همین دلیل نیز باراک
اوباما، که دیگر عملاً در آمریکا هیچکاره
شده، و میباید زمینة بازگشت نئوکانها را
طی چندماه آینده به قدرت فراهم آورد، با
استراتژی حزب دمکرات در عراق نیز «خداحافظی» کرده، و میخواهد جهت حمله به چند خودرو و جیپ و ده
یا پانزده تن ماجراجو در قلب صحرا یک «ائتلاف جهانی» به راه بیاندازد! ولی برای اینکار نیز دیگر «ابتکار عمل» را
آمریکا از دست داده:
«جان
کري: عراق خواستار استقرار نيروهاي خارجي
نشده است [...] ارتش عراق بازسازي خواهد شد.»
منبع: ایریب، 19 شهریورماه 1393
اینکه وزیرامور
خارجه آمریکا میگوید، عراق خواستار
استقرار نیروهای خارجی نشده، به این
معناست که آمریکا حق ندارد به منطقه ارتش اعزام کند. در نتیجه،
«ائتلاف نظامی جهانی» جهت مبارزه با داعش نیز نوعی بلوف پوکری است. و هر
چند بارها و بارها دولت اوباما از احتمال حملة هوائی ارتش آمریکا به داعش، در داخل خاک سوریه سخن به میان آورده، پرواضح
است که چنین عملی در شرایط فعلی میتواند برای نیروی هوائی آمریکا پیامدهائی به
همراه داشته باشد که به مراتب از بمباران صحراهای شمالی عراق «پرهزینهتر» شود. در نتیجه ممکن است، دولت آمریکا جهت پوشش دادن به شکست خود در
اوکراین سناریوی «مبارزه با داعش» را علم کرده باشد. سناریوئی
که با همکاری دولتهای عضو سازمان آتلانتیک شمالی
ـ ترکیه، انگلستان،
فرانسه ـ و نوکران منطقهای یانکیها
ـ حکومت اسلامی، کویت و عربستان ـ به صحنه آمده.
در اولین مطلبی که در مورد «تولد داعش» در این وبلاگ نوشتیم، گفتیم که طرح تجزیة عراق که به صورت زیرمیزی و
خزنده در حال اجرائیشدن بود با شکست روبرو شده،
و به همین دلیل نیز پای داعش به میان آمده. امروز
نیز شاهدیم که آمریکا سعی دارد طرح گذشته را رها کرده، طرح دیگری را «اجرائی» کند. ولی مشکل میتوان چنین شانسی برای واشنگتن
قائل شد. ارتشی که جان کری قول داده برای
عراق «تشکیل» دهد، میبایست 10 سال پیش تشکیل میشد. ولی به هر تقدیر، اگر
عراق از ارتشی قدرتمند و مقتدر برخوردار شود،
نخستین بازتاب منطقهای آن از هم فروپاشیدن توازن نظامیای است که ارتش
آمریکا با حمله به عراق به نفع اسرائیل و آتلانتیسم در منطقه به وجود آورده. جالب
اینکه، آمریکا که اینک تا گریبان در عراق اسیر بیسیاستیهای
خود باقی مانده، میخواهد در شرایطی که
دیگر حتی «حق اعزام نیرو» به اینکشور را نیز ندارد، چنین
ارتش قدرتمندی را به راه بیاندازد! در ثانی، بازیگران
منطقهای عموسام، از جمله جمکرانیها قادر به دنباله روی از تزهای
نوین واشنگتن نیستند؛ اینان تا گریبان درگیر همان طرحهای پیشین باقی
ماندهاند. این حکومتهای فکسنی و پوشالی
و استخوانی در شرایطی نیستند که بتوانند از خود انعطاف نشان دهند. هنوز شاهدیم که، جمکرانیها برای نوری المالکی، کردهای عراق،
و رهبران دینی «خردمند» نجف و کربلا «اشک تمساح» میریزند. چطور میتوان
از این نوع حکومت «ساکن» انتظار «نرمش» و
انعطاف تند و سریع در خطوط سیاسی و استراتژیکاش داشت؟ اینان برای سیاست آیندة آمریکا در منطقه بیشتر
دردسرسازند تا راهگشا. و به همین دلیل نیز
دولت حسن فوتبال سراسیمه خواستار «همکاری» با آمریکا جهت «مبارزه» با داعش شده
بود. به عبارت دیگر «پیام» میداد که ما
را رها نکنید، قادریم از خود انعطاف نشان
دهیم. ولی «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»، در ضمن آمریکا نوکراناش را بهتر از خودشان میشناسد.
به استنباط ما، در راستای فروپاشی
استراتژیهای سابق آمریکا در منطقه است که میباید نزدیک شدن «نمایشی» مسکو به
تهران اسلامزده را نیز تحلیل کرد. مسکو
بخوبی میداند که از هماهنگی با حکومت اسلامی بهرهای سیاسی، اقتصادی،
نظامی و امنیتی نصیباش نخواهد شد. همانطور که بالاتر گفتیم، این ارتباط جز بدنامی برای روسیه هیچ ندارد. ولی روسیه تلاش میکند با اعلام مواضع خود به
آمریکا هشدار دهد که هنگام بازبینی استراتژیهای منطقهای، و احتمالاً فروپاشانی برخی ساختارها، این تحولات را تا حد امکان میباید از مرزهای
جنوبی روسیه به دور نگاه دارد. و این است
دلیل همزمانی آزمایش یک موشک هستهای بین قارهای جدید، با آزمایش مشترک موشکی «آمریکا ـ اسرائیل»
ـ سایت نووستی، مورخ 18 شهریورماه سالجاری
ـ در مدیترانه:
«[...] فرمانده نیروی دریائی روسیه اعلام کرده که امروز آزمایش موشک هستهای بین
قارهای جدید بولاوا با موفقیت انجام شده [...] بولاوا، به معنای گرز، موشکی است بالیستیک که کلاهک اتمی آن قدرت تخریبی
معادل 100 برابر بمبی دارد که آمریکا بر هیروشیما انداخت.»
منبع: بیبیسی، مورخ 10 سپتامبر 2014