۲/۱۶/۱۳۹۰



آمریکا با «شکار» رسانه‌ای اسامه‌ بن‌لادن، در واقع یکی از پرفروش‌ترین سناریوهای هولیوودی را مستقیماً به روی صحنة سیاست داخلی ایالات متحد برد! در سناریوهای کذا که هر کس حداقل یک‌بار به فیض تماشای آن نائل آمده‌، معمولاً گروهی «فوق ‌متخصص» در هیبت قهرمانان زیبائی اندام ظاهر می‌شوند. اگر خوراک روزانة اینان کامپیوتر، علوم دقیقه، بیولوژی و حتی فلسفه و روانشناسی و ریاضیات باشد اصلاً مهم نیست، چرا که فناوری‌‌های‌شان در زمینة هوانیروز، هدایت جت‌های مافوق صوت و مکانیک و تعمیرات اتوموبیل و دوچرخه و خلاصه، فیزیک «اوستاعلی» نیز حرف ندارد. از سوی دیگر، حضرات در زمینة هنرهای رزمی و کتک‌کاری و کشیده و پشت‌پا و شکستن دندان و چانه نیز مهارت فوق‌العاده‌ای دارند. و اینهمه میوة چند «سده» تحصیلات عالیه در بهترین دانشگاه‌های آمریکا و مطالعات بسیار پیچیده در زمینة علوم و فناوری است! البته این دانشمندان برجسته، همزمان با کسب علم از هالتر و دمبل و پشتک‌وارو و مشت و لگد نیز غافل نبوده‌اند؛ و چنان بازوان ستبر‌ی دارند که به چنارهای شمیرانات «سابق» می‌گوید «زکی!»



جهت همین «قهرمانان»، کارگردان طی فیلمبرداری، با تنظیم دوربین و گرفتن زاویة مطلوب، اندام شکیل و قدی چون سرو، حدود دو متر نیز تأمین می‌کند تا صورت‌بندی «زیبائی‌شناسی» سینمای آمریکا در تمام ابعاد آن به معرض نمایش گذاشته شود. حال باید پرسید این «قهرمانان» که معمولاً از مال دنیا بی‌نیازند‌ و جز خدمت به پرچم و مقام ریاست جمهوری و ملت آمریکا و خلاصه «حق و حقیقت» نمی‌خواهند، در این فیلم به دنبال چه هستند؟ پاسخ روشن است؛ نفوذ به پشت جبهة «دشمن»، یافتن و کشتن عناصر پلید و خبیث یعنی ضدآمریکائی، و همزمان «آزاد» کردن چندین دخترجوان و تودل‌برو، بسیار سکسی و «شجاع» که به نوبة خود در فیزیک و شیمی و فناوری «دلبرائی» از بهترین دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، و به دلائلی نامعلوم در قرارگاه پرسوناژهای خیبث‌ «به گروگان» رفته‌‌اند! اگر این قماش سناریوی نخ‌نما و کودک‌پسند را هرگز ندیده‌اید در دنیای فعلی زندگی نمی‌کنید! پس سناریوی بالا را داشته باشید تا برسیم به تبلیغات رسانه‌ای.



روز 13 اردیبهشت‌ماه 1390، رادیوفردا از قول باراک اوباما، ریاست جمهوری ایالات متحد چنین نوشت:



«[...] این عملیات تحت نظر من در خانه‌ای شناسائی شده در پاکستان انجام شد. آمریکائی‌هائی که اجرای این عملیات را بر عهده داشتند، تعدادی اندک اما با توانائی و شجاعتی فراوان بودند. کوشش هم کردند که غیرنظامیان آسیبی نبینند. بعد از تبادل آتش، اسامه بن لادن را کشتند و جسد او را با خود آوردند.»



البته از آنجا که عملیات کذا،‌ تحت نظارت آقای اوباما در پاکستان صورت ‌گرفته در سخنرانی شیوای‌شان از اسرای مونث و تودل‌برو «فاکتور» گرفتند، چرا که می‌دانیم آمریکا فعلاً مدتی است وکیل و وصی «اسلام» و «مسلمانی» به شمار می‌رود و قرار نیست خارج از نظریات «مقام معظم»، در مورد «اناث»‌ از زبان مقامات و رسانه‌های وابسته به کاخ‌سفید حرفی به بیرون تراوش کند! خلاصة کلام، در ویراست اسلامی، آقای اوباما شخصاً «نوامیس اسلام» را در سناریو سانسور کردند. بله جانم! حساسیت‌هائی هست که با آن‌ها هم مسلمین را خوب خر ‌کرده‌اند،‌ و هم جیب دولت آمریکا را خوب پر! و از قدیم گفته‌اند: «به سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند»، به همین دلیل، آقای اوباما دستمال‌شان را گذاشتند توی جیب شلوارشان و پذیرفتند که غیرنظامیانی بودند، و هر چند می‌توانستند بسیار سکسی باشند، از آن‌ها حرف نمی‌زنیم و «آسیب» هم ندیده‌اند!



ولی ای دل غافل! از این عملیات «فوق قهرمانانه» فیلم که هیچ، حتی یک عکس خشک و خالی هم تحویل رسانه‌ها ندادند. جسد بن‌لادن هم که ادعا می‌شد در «اختیار» آقای اوباما بوده، یک‌هو لیز خورد و افتاد توی دریا! بعد هم اعلام کردند که به دلیل پیروی از «اصول دین اسلام» جسد را انداخته‌اند توی آب! نمی‌دانستیم انداختن جسد به دریا از جمله «قوانین اسلامی»‌ بوده، حتماً جدیداً سازمان سیا این «احکام» را نیز در «آثار» گرانسنگ مکارم شیرازی و دیگر آیات عظام چپانده و چیزی نگفته بود؛ امان از این سیای بلامرده، خیلی پنهانکاره!



ولی ما با الهام از احکام «جدید» دین اسلام به یک نتیجة‌ علمی رسیدیم؛ از آنجا که خامنه‌ای مرتباً از «دشمن» گلایه دارد،‌ به «دشمن» پیشنهاد می‌کنیم مقام معظم را جهت هواخوری ببرند به اطراف بندرپهلوی و دریاکنار و اینجور جاها، دنیا را چه دیدید؟ شاید حال‌شان بهم خورد، آنوقت برای حفظ «شئون اسلامی» آناً دست و پای‌شان را می‌گیرید و می‌اندازیدشان توی دریا! ملتی هم دعاگوی شما خواهد شد چرا که از مرتبة «دشمن» به مقام «دوست» ترفیع پیدا کرده، نان‌تان در روغن می‌افتد. بله آقا! راه «صلاح و فلاح» را همیشه باید در پیروی از یانکی‌ها جست.



آقا! این آمریکائی‌ها راه کنار آمدن با کودکان را خیلی خوب بلد‌اند. تا حال بچه‌ای دیده‌اید که کوکاکولا و ساندویچ و آدامس و چس‌فیل دوست نداشته باشد؟ ما که ندیده‌ایم! یانکی‌ها بعداً به این نتیجه رسیدند که اگر راه به دست آوردن دل بچه‌ها در چنگ‌شان افتاده،‌ چرا دل «بابای» بچه را به دست نیاورند؟ اینجا بود که دل «بابای»‌ احمدی‌نژاد را به دست آوردند! و احمدی‌نژاد هم گفت: رابطة من با ایشان «پدری ـ فرزندی» است، و دشمن نمی‌فهمد.



ولی ما فهمیدیم. آمریکائی‌ها به احمدی‌نژاد و باباش چس‌فیل دادند و حالی‌به‌حالی‌شان کردند. وقتی بچه بودیم خاله‌خانباجی‌ها می‌گفتند، سر راه مدرسه اگر به شما گل دادند بو نکنیدها! توی گل هروئین می‌ریزند و معتادتان می‌کنند. حالا هم ما به مقام معظم باید بگوئیم، اگر آمریکائی‌ها سر راه نمازجمعه ساندویچ به شما تعارف کردند میل نفرمائیدها. توی ساندویچ بمب و موشک می‌گذارند و شما را معتاد می‌کنند. آنوقت داروندار ما ملت را می‌دهید به این چشم‌بادامی‌ها و موشک می‌خرید و هی می‌خواهید از آن «استفاده» کنید. اصلاً این سینما و چس‌فیل و آدامس ما را از اصل مطلب دور کرد، کجا بودیم؟ آهان مسئله سر این بود که چرا جسد بن‌لادن را به ما نشان نمی‌دهند؛ آقا ما منتظریم! چرا این مردک را انداختند توی دریا؟ بله، در دل این دریاها چه «اسرار» که نهفته مانده. از جنگ پارسیان با یونانیان، تا مبارزات بوشیان با تروریستیان، همه چیز ته این دریا پیدا می‌کنید. امروز جسد بن‌لادن هم رفت پهلوی همین‌ اسرار. شما هم اگر خیلی مردی، برو پائین پیداش کن شاید سره راه «قارة گم شده را هم بیابی» و بتونی برج سازی کنی! یا اینکه قبول کنی که آقای اوباما بن‌لادن را کشته، و جشن بگیری!



ما تا حال ندیده بودیم ملتی برای کشته شدن یک پیرمرد مفلوک و مافنگی که ده سال پیش از عفونت کلیه مرده، امروز جشن بگیرد؛ اما حالا دیدیم. اشک شوق، ناله‌های جانسوز و دعاهای مستجاب، عربده‌های پیروزی و ... همه و همه امروز از سراسر ینگه‌دنیا به گوش می‌رسد. بعضی‌ها حتی ژست گرفته‌اند، زیر لب به بغل دستی می‌گویند: «ما گرفتیم‌اش، ما هم کشتیم‌اش!» بغل‌دستی هم میگه: «بارک‌الله! مرحبا! چه شجاعتی، چه تهوری، چه مهارتی»، بعد هم اضافه می‌کند و «چه و چه و چه!» و این «وچه» همینطور ادامه می‌یابد، و می‌بینیم که ای بابا خود امام خمینی آمده. بعد همه دم می‌گیرند:‌ ماشاالله، بارک‌الله باراک‌الله،‌ نظر نخوری ایشاالله، باراک الله! معنی و مفهوم و به ویژه تفسیر این شعار ابلهانه این است که اگر یک نفر که 10 سال پیش مرده، امروز هم می‌تواند دوباره بمیرد، امام خمینی هم که پانزده‌سال پیش مرد ممکن است زنده شود. می‌بینیم بی‌دلیل نیست که رادیوفردا،‌ مورخ 14 اردیبهشت‌ماه سالجاری، مشائی را به جرم جن‌گیری تحت تعقیب قرار داده‌:‌



« دو زن، برخی مدعیان علوم غریبه و همچنین یک نفر متهم به رمالی و جن‌گیری که روابط نزدیکی با اسفندیار رحیم ‌مشائی داشته‌اند [بازداشت شده‌اند].»



«جرم» از این روشن‌تر چه می‌خواهید: رابطه با اجنه! بی‌دلیل نیست که جسد بن‌لادن ناغافل افتاد به دریا. فراموش نکنید که ما هنوز در قرون وسطی زندگی می‌کنیم. چه نشسته‌اید که گروهی با اجنه رابطه نیز برقرار کرده‌اند، گروه دیگری هم که خیلی متدین‌تر و باهوش‌ترند و دین‌شان «عقلانی» است،‌ اینان را به جرم همین «رابطه» تحت تعقیب قرار داده‌اند! عین فیلم‌های آلفرد هیچکاک شده؛ فقط معلوم نیست «قاتل» کجاست. علی خامنه‌ای هم در این میانه به عنوان نمایندة «امام زمان»، خصوصاً «با مسئولیت نامحدود» بر رابطة مشائی با «اجنه» و رابطة سردارها با «اجنده» مسلماً نظارت عالیه اعمال می‌کند، چرا که اگر جن‌گیری جرم است، «جنده‌گیری» دیگر جنایت می‌شود!



چند سال پیش یکی از سرداران سپاه به نام زارعی را گرفتند. جرم‌شان این بود که گروهی «اجنده» را لخت و عور می‌کردند و با آنان نماز جماعت می‌خواندند! ببینید چقدر این پاسدار متدین بود. حتی هنگام «رابطه با اجنده» نماز جماعت را فراموش نمی‌کرد؛ درد و بلاش بخوره تو سر این مشائی! ولی «راست و حسینی» بپرسیم، وقتی علی خامنه‌ای نمایندة امام زمان می‌شود، مشائی حق ندارد با اجنه رابطه برقرار کند؟ بالاخره همه حق دارند از اوهام و خرافات استفاده کنند؛ در این «دهکدة جهانی» شده، انحصارگرائی جرم است.



شاید هم کاسه‌ای زیر نیم کاسه باشد! ما فکر می‌کنیم وحشت «نظام» از این است که مشائی با اینکارها یک هو امام را زنده کند. اگر ایشان زنده شوند، آنوقت علی خامنه‌ای چکار کند؟ باید جای‌اش را بدهد به امام که تازه از آن دنیا آمده‌اند و مسلماً توشة سنگین و خوبی هم به همراه آورده‌اند. امام، طی جلسات مشاورة‌ طولانی که در آن دنیا با ائمة اطهار و حضرت پیامبر و خصوصاً اجنه و شاه‌پریان داشته‌اند،‌ مسائل و مشکلات حکومت اسلامی را مطرح کرده، از آنان رهنمود گرفته‌اند. از طرف دیگر، ایشان هر شب تا سحرگاه در محضر حوری و غلمان تلمذ کرده مشکلات حوزوی را برای‌شان بازگفته‌اند. خلاصه بگوئیم «امام با دست پر می‌آید!» آنوقت این خامنه‌ای پیزوری با اون پیپ و سه‌تار و قرتی‌بازی‌ها چطور می‌تواند ولی‌فقیه باقی بماند؟ هیچ امیدی نیست! امام توی دهنش می‌زنند، و باید جایش را بدهد به ایشان. خودش هم بر اساس «اصول اسلامی» می‌رود لادست بن‌لادن در اعماق دریا.



همین روزهاست که اوباما باز هم سروکله‌اش در «سرسرا» پیدا ‌شود. دوان دوان می‌رود پشت «تریبون» کذا! بعد با همان لهجة شیرین گاوچرانی خواهد گفت:



ـ از آنجا که امام کمینی از آن دنیا برگشته‌اند، نیروهای شجاع ما به «عالی کامنه‌ای» حمله کرده، او را به قتل رساندند. جسدش دست ما بود،‌ ولی به دلیل مخالفت با رابطة مشائی با اجنه مثل ماهی لیز خورد رفت ته دریا! به «عالی» گفت مادرش روزی که ز پاهلوی من مارو به کنار...



بعد از شنیدن این تک بیت، ملت آمریکا در «گراند زیرو» تجمع کرده و شروع می‌کند به جیغ و فریاد و ابراز شادمانی که چه نشسته‌اید،‌ «عالی کامنه‌ای» حرف مادرشو گوش نداد، افتاد تو آب. سپس اجنه هم خوشحال و خندان می‌آیند به «گراند زیرو» و رابطه‌شان را با مشائی «علنی» می‌کنند. بله، این است دلیل وحشت سرداران از رابطة ویژة مشائی با اجنه. فقط نمی‌دانیم بیوة آن شهید فقید، حسین فاطمی را چرا دستگیر کرده‌اند، گویا ایشان هم از جمله سپاه اجنه بوده و با آن دنیا در ارتباط‌اند.



به گفتة امام عزیزمان، ‌ ما از همان روز اول به این «ملی‌گراها» مشکوک بودیم. و بی‌خود نبود که حضرت امام می‌فرمودند: «دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلق است!» ایشان می‌دانستند که این ملی‌گراها با اجنه در ارتباط‌اند و روزی از این روزها کار دست حکومت اسلامی خواهند داد. از اینرو دست پیش گرفتند تا خدائی ناکرده باد از پس‌شان در نرود و حکومت اسلامی به فروپاشی دچار نشود.



برای حل بحران اجنه، پیشنهاد می‌کنیم مجلس شورای اسلامی با قید دو فوریت قانونی در مورد مبارزه با سپاه اجنه به تصویب برساند. با اینکار هم پایه‌های حکومت اسلامی محکم می‌شود، ‌ و هم مجلس برای حفظ آسایش ملت یک قانون به تصویب می‌رساند، چه بهتر که آسایش ملت از طریق مبارزه با اجنه شروع شود، که سعدی شیرین زبان‌‌مان می‌گوید:



«غنی ملکش از طاعت جن و انس»



اگر جلوی سپاه اجنه را بگیرند، با اجنده هم‌داستان شده، و «انس» را در زندان به زنجیر می‌کشند. اینچنین است که، سرکوب انس برای‌ حکومت اسلامی هم طاعت اجنه به همراه خواهد آورد و هم محضر اجنده!





Share


...