۲/۰۶/۱۴۰۲

پُل پشک‌روزی!

 

 

محمد خاتمی،  مسئول تبلیغات جنگ در دوران صدارت میرحسین موسوی،  و رئیس «جمهور» اصلاحاتچی،  مدت‌ها در خلوت نشسته و سکوت اختیار کرده بود،  ولی پس از آغاز عملیات ویژه روسیه در اوکراین،   و به ویژه پس از قتل مهسا امینی تبدیل شده به «مرغ کوکو!»  در هر فرصتی بیانیه می‌صدورد و برای جهان و ملت ایران تعیین تکلیف می‌کند! ایشان پس از نشست شورای امنیت سازمان ملل به ریاست وزیر امورخارجه روسیه،  دوباره سر از سوراخ به در آورده و برای تطهیر همزمان خود و حکومت ملایان مصاحبۀ شیوائی فرموده‌اند.   به استنباط ما بازگشت علنی ملاممد خاتمی به میانۀ میدان سیاست‌های خیابانی،   این گمانه را تقویت می‌کند که بحران سیاسی در ایران پای به مرحلۀ جدیدی گذارده است.   ملاممد که در عمل نوک حملۀ استعمار در منطقه به شمار می‌رود،  در مصاحبۀ اخیر می‌فرماید،  این حکومت آن نیست که می‌بایست باشد:

 

««متأسفانه جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تمایل پیدا کرده است و باید به جمهوری اسلامی بازگردد.»

منبع: رادیوفردا،  5 اردیبهشت‌ماه 1402

 

ای دل غافل!  دیدید چه شد؟  این حکومت پوشالی که ده‌ها بار رنگ‌ورخ عوض کرد،  و تا هنگامۀ سقوط مسلماً ده‌ها بار دیگر رنگ عوض می‌کند،  چه‌ها بوده که امروز دیگر نیست؟!   مثلاً آن روزها که خمینی پس از گیس‌کشی‌ با بنی‌صدر عربده می‌‌کشید:  «اگر همه بگویند بله،  من می‌گویم نه!  و حق با من است!»   این حکومت با معیارهای امثال ملاممد هماهنگی داشت؟!   حتماً داشت،  چرا که پس از «گیس‌کشی» کذا،   محمد خاتمی را دیدیم که حدود هشت‌سال فقط وزیر ارشاد اسلامی و مسئول مستقیم تبلیغات «جنگ مقدس با صدام بعثی» بود.  ایشان روزی پنج نوبت اوباش را با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» به خیابان‌ها می‌آوردند‌،  حال چه شده که گذشته درخشانش را فراموش کرده و برای ملت ایران تعیین تکلیف می‌کند؟        

  

بله وق‌وق کردن در خلاء،  خصوصاً زمانیکه که اوباش اسلامگرا «بیان آزاد»،  روزنامه‌نگاری،  بحث‌وفحص و خصوصاً تاریخ‌نگاری را در مملکت به تعطیل کشانده‌اند،  کار ساده‌ای است؛  هر ننه‌قمری می‌تواند حرف‌های گنده‌گنده بزند و خود را تطهیر کند!  ملاممد هم فرصت را مناسب یافته و وانمود می‌کند که طی این 44 سال در ایران نبوده؛   همین الان از قلۀ قاف به تهران رسیده.   و آنجا،‌  سر قله بود که «الله» نسخۀ درست و حسابی «جمهوری اسلامی» را به دستش داد.  حالا که آن را در محل با واقعیات مقایسه می‌کند،  می‌‌بیند که نه!  این حکومت آن نیست که باید باشد.   ولی ازآنجا که ملاممد‌ از دست‌های مقدس اسقف کانتربری مدال خدمت به استعمار دریافت کرده و مورد تفقد دیگر محافل پدوفیلی غرب نیز قرار گرفته،  بخوبی می‌داند که چنین حکومتی را نباید برانداخت؛   می‌باید به دوران «نورانی» خمینی بازگشت و خلاصه روز از نو،   روزی از نو:


«معتقدم اگر زندگی می‌خواهیم،   زندگی در براندازی پیدا نمی‌شود.» 

همان منبع

 

بله وقتی خمینی با حمایت گروه «چهار قرمساق گوادالوپ» در نوفل لوشاتو مراسم عرعر بپا می‌کرد و فقط براندازی می‌خواست،  براندازی هیچ بد نبود؛  ملا ممد،  هم‌صدا با دیگر ملایان در این براندازی «زندگی» و آیندۀ خوبی برای ملت ایران پیش‌بینی می‌کرد.  ولی حالا دیگر براندازی خوب نیست؛‌   تخم بعضی‌ها،  از جمله شخص ملاممد سخت لای سنگ خواهد رفت،  در نتیجه براندازی «اخی» شده!   حالا باید برگردیم به دوران «نورانی امام خمینی» و راه مزدوری را ادامه دهیم!   البته اینبار بدون حجاب اجباری:

 

«می‌گویند،  اگر زنانی روسری‌شان تا نصف سر عقب باشد،   بچه‌‌های خودمان هستند،  اما اگر روسری کاملاً افتاد و چهار تار مو بیشتر آشکار شد،  دیگر بچه‌های خودمان نیستند.»

همان منبع

     

آنروزها که ملاممد وزیر ارشاد بود و  موسوی جنایتکار با جیغ‌وویغ کشتزارش، زهراخانوم  حجاب اجباری را در مجلس «دعا و ثنا» به عنوان قانون به تصویب رساند،  این حکومت «جمهوریت» داشت!  حالا چه پیش آمده که ملا ممد،  پس از چهل و چند سال،  به موی زنان دخیل بسته و اینبار مخالف حجاب اجباری شده؟!   پاسخ به این پرسش نامربوط را می‌باید در تحولات اوکراین بجوئیم.   همانجا که 50 کشور،  از جمله حکومت ملایان ایران به ارتش روسیه اعلان جنگ داده‌اند!   بی‌دلیل نیست که فرهیخته‌ای می‌گفت، ‌ «سیاست ابزار کلاشان است برای حکومت بر مردم بدون حافظه!»  ولی برخلاف تصور ملاممد،  همه ایرانیان فراموشکار نیستند؛   به عنوان یکی از نافراموشکاران به نوک حملۀ استعمار بگوئیم،   «ای نابکار!  سوراخی برای فرار نداری!»

 

حال باید ببینیم سید گوبلز اردکانی به چه دلیل این روزها عرعرش را به آسمان برده؟!  چه چیز را می‌خواهد «اصلاح» کند؟   مگر پشک را هم می‌توان اصلاح و تذهیب کرد؟  این حکومت از روز نخست غائلۀ اوباش شهری بوده و بس!  چه آن روزها که آمریکا از گردوخاک نجف ملائی دیوانه را بیرون کشید و به جان ملت ایران انداخت،  و چه امروز که «مرد یکدست» ظاهراً سکاندار این دکۀ‌ استعماری شده.  طی اینمدت ملت ایران در چشم این حکومت پوشالی جز «گوشت قربانی» نبوده و نیست؛  قربانی دین قرون‌وسطی؛  قربانی تاراج سرمایه‌داری آتلانتیسم؛  قربانی اوباش‌پروری،  و ... و اینهمه درسایۀ «حجاب»،   در مقام نماد بردگی زن ایرانی!   

 

ولی امروز پس از گذشت 44 سال بعضی‌ها از جمله محفل ملا ممدخاتمی به این توهم دچار شده‌اند که می‌توان دقیقاً همان سیاست تاراج سرمایه‌داری غرب را،   این‌بار با «کشف حجاب» گسترش داد و از سقوط‌ اسلامگرائی جلوگیری به عمل آورد!  به عبارت دیگر،   اگر طی 44 سال اخیر با توسل به «حجاب اجباری» که نشان «مبارزات حکومت ملایان با امپریالیسم غرب» معرفی شده بود،  ملت را تاراج کرده‌اند،  اینک به همین تکه پارچه باید اعلان جنگ بدهند!  چرا که،  دیگر سرکوب ملت با آن امکانپذیر نیست!

 

بله درست حدس زدید،  حاج‌ممد بوی کباب به مشام‌اش رسیده،  کباب کوبیدۀ ارباب است!   ولی قضیه بیش از این‌ها بیخ پیدا کرده!   گویا انگلیسی‌ها می‌خواهند دوباره «پُل» بزنند،   و نخستین کلنگ اجرائی پل کذا همزمان با سفر رئیسی به ازبکستان،   در دوران صدارت «لیز تراس»،   نخست‌وزیر انگلستان به زمین زده شد.    دیدیم که پس از این سفر «اجباری»،  رسانه‌ها هیاهو به راه انداختند که دختری کُرد‌تبار توسط گشت ارشاد بازداشت شده و در بازداشتگاه به قتل رسیده.  از قضای روزگار این جنایت وحشیانه در میعاد 25 شهریور صورت گرفت؛   روزی که محمدرضا پهلوی جانشین پدرش شد!

 

ناگفته نماند که به عنوان «پیش‌درآمد» افتتاح عملیات ساختمانی این پل،  کارفرمای آنگلوساکسون در اوکراین برای تهاجم به خاک روسیه ـ  بازتولید سیاست دستگاه هیتلر ـ  خیز برداشته بود.   ولی این پُل از آن پل‌ها نیست،  چرا که مصالح‌اش بجای سنگ و آهن و سیمان،  از «عرعر» مقامات در داخل،  و تحرکات اعلیحضرت رضاپهلوی و زنگوله‌ و منگوله‌های‌شان در خارج از مرزها تشکیل شده.    برای داغ کردن دکان این «پل‌پیروزی»،   وزیر کشورملایان،‌   نمایندۀ ‌مادینه مجلس دعا و ثنا،   و برخی دیگر از «مقامات» این حکومت که به ادعای ملاممد،  دیگر آن نیست که باید باشد،   با اظهارات‌شان سعی می‌کنند به بحران اجتماعی هر چه بیشتر دامن بزنند!  به طور مثال،   ادعا می‌شود که مهسا امینی «سابقۀ ‌زمینه‌ای داشته!»  حکومت ملایان هم تلاش می‌‌کند با اعزام اوباش و ایجاد درگیری،   اعتراضات مسالمت‌آمیز به قتل مهسا امینی را به خشونت بکشاند.   

 

جالب اینکه،  هر چه ارتش روسیه در اوکراین پیش می‌راند،   مصالح پل هم سرنوشت‌سازتر می‌شود.   به عنوان مثال،  به محض سقوط منطقه استراتژیک «سولدار»،   ناگهان اعلیحضرت با پرستوی صادراتی ساواک و هنرپیشۀ‌ کلیسای ساینتولوژی و دو رأس تجزیه‌طلب،  دکان همبستگی افتتاح می‌‌کنند؛  دولت بریتانیا هم به بهانۀ ‌اعدام «رسانه‌ای» علی‌رضا اکبری،‌  پاسدار «ضدآمریکائی»،‌  سفیرش هیزاکسلنسی «شرکلیف» را فرامی‌خواند!   ایشان پس از 10 روز غیبت،   موسی‌وار با یک لوح ده‌فرمان‌ از کوه تور به تهران بازگشتند!   لوح ده‌فرمان هیزاکسلنسی سناریوئی است که تا آنزمان چندین پرده‌اش به اجرا در آمده بود.  

 

در این «لوح‌ الهی» همه چیز می‌توان یافت،  هیاهو بر سر ماجرای مهسا امینی همزمان با عضویت ایران در پیمان شانگهای،  دستگیری گزارشگران جریان مهسا امینی،  حمله به شاهچراغ،  قتل معترضان در خیابان،  و ... و نهایت امر پایان خفقان مقام معظم حکومت اسلامی!   بله،  ایشان که ترجیح داده بودند خفقان بگیرند و ببینند کدام کفه سنگین‌تر است،  بالاخره صدای‌شان در آمد!   و این‌ها فقط پردۀ اول بود.

 

پردۀ دوم با تصویب عضویت ایران در پیمان شانگهای توسط مجلس «دعاوثنا» آغاز ‌شد.  در این برهه،   همچون دیگر میعادها بساط کتک‌کاری در خیابان و بازداشت خبرنگار و قتل کودکان و ... نیز برپا بود.   البته این مرحله چاشنی ویژه‌ای دارد:  مسمومیت دانشجویان و دانش آموزان؛   بیانیۀ  15 بهمن موسوی جنایتکار برای رفراندوم!   و در میعاد سوم اسفند،  ‌ورود سفیر سوئیس ـ  حافظ منافع آمریکا در ایران ـ  به شهر قم!   علیاحضرت هم به این مناسبت به روحانیون «پاک‌دل» پیام ‌فرستاده بودند!   شایسته بود پیام‌شان را می‌دادند به سفیر سوئیس تا ایشان آن را با حفظ حجاب کامل تحویل روحانیون پاک‌دل می‌دادند!   در این مرحله چینی‌ها میانۀ جنگ‌زرگری ملایان با شیوخ عربستان را گرفتند و خلاصه کار بخوبی و خوشی پیش می‌رفت تا اینکه یک «کاسۀ ماست» همه را انگشت‌به‌دهان کرد!   بله،  علی خامنه‌ای دل‌‌اش خیلی پاک است،  آناً با یک «کاسه ماست» به علیاحضرت «پاسخ» ‌داده بود!     

 

می‌بینیم که بحث «شیرین» حجاب،  یواش یواش تبدیل به نوعی ژئواستراتژی منطقه‌ای و «گفتگوی تمدن‌ها» شده.  قضیۀ بازپس گرفتن قره‌سو و آرارات و ... رسانۀ اسپوتنیک سر زبان انداخت؛  جنگ قریب‌الوقوع ایران با آذربایجان هم از سوی دستگاه‌های خبرسازی غرب به میانۀ میدان می‌اوفتد.  خلاصه این بحث «شیرین» کاری ‌کرده تا مقام معظم لگدی نثار صلح «ایران ـ عربستان» کرده،‌  روی پشت‌بام پایان ماه «گشنه‌پلوی» شیعیان را از سنی‌ها جدا کنند و   بفرمایند:  «هلال رویت نشد!»  حال بیا و درستش کن!  چینی‌ها کلی از صبح تا شب عرق ریختند تا صلح «شیعه ـ سنی» به راه بیاندازند،  آمریکائی‌ها با عرعر مقام معظم و کلیپ کاسۀ ماست،  و یک هلال ماه،   کاسه‌کوزۀ امپراتوری چین را بهم ریختند!

 

ولی از شوخی گذشته،  امروز به صراحت می‌بینیم که با خوشخدمتی حکومت ملایان،   پدیدۀ مسخرۀ «حجاب اجباری» چگونه توسط سیاست‌های جهانی تبدیل به ابزاری ایده‌آل جهت سیاستگزاری در کشورمان ‌شده است.   غربی‌ها که همچون دوران نورانی جنگ دوم جهانی به دنبال پل پیروزی آتلانتیسم در ایران هستند،  به چادرچاقچور رقیه‌خانم و شهلا بلنده و سیمین قشنگه چسبیده‌اند!  ملت ایران هم که بیکار،  بی‌پول،  گرسنه و بی‌سرپناه و پریشان اینور آنور می‌دود،  سخت به بررسی و تفحص در باب «حجاب» ‌علاقمند شده!  یکی تأئید می‌کند،  یکی تکذیب!  یکی چاقو می‌کشد، آن یکی کلاشنیکوف و ...   و تماشاگران بدون بلیط هم با شعار «رضاشاه روحت شاد» ورزشگاه آزادی را اشغال می‌فرمایند!   البته فراموش نکنیم،  این جماعت همان‌ها هستند که 44 سال پیش عرعر «حزب فقط حزب‌الله»  سر ‌می‌دادند.

 

به هر تقدیر،   پروژۀ ساختمان پل اینک با مصالح فرد اعلا در حال پیشرفت است؛   عرعرهای مقام معظم،  و سفرهای رضاپهلوی!  یکی عر می‌زند،  یکی سفر می‌کند!  و هر چه ارتش روسیه بیشتر دولت «مقتدر» زلنسکی را عقب می‌راند،   عرعر مقام معظم گوشخراش‌تر،  و دوره‌گردی رضا پهلوی نیز طولانی‌تر می‌شود.   مسلم بدانیم،  اگر روزی ارتش روسیه وارد کی‌یف شود علی خامنه‌ای از بس عر زده کف به دهان ‌آورده،  و رضاپهلوی نیز از بس دور گشته،‌  و از این پارلمان به آن پارلمان ‌رفته،  سرگیجه گرفته!   ولی پر واضح است،   پُلی که مصالح‌اش عر و سفر باشد،  «پل پیروزی» نیست،  «پل پشک‌روزی» است.