۵/۲۰/۱۳۸۶

انگولک‌چی!



بازتاب ـ رهبر انقلاب: پرچم «اصلاح» جهان در دست فاسدترين انسان‌ها!
انگولک‌چی ـ غلط کرده‌اند! پرچم «اصلاح» جهان مال شماست!

بازتاب ـ خاتمي: اصلاحات در راستاي رشد جامعه همراه با عدالت
انگولک‌چی ـ عجب تدارکات‌چی پرمدعائی است!

بازتاب ـ ارائة آموزش‌هاي رزمي به رانندگان زن تاکسی
انگولک‌چی ـ دیگر «تاکسی گرفتن» هم مشکلی خواهد ‌شد!

بازتاب ـ محسن‌رضائي: دولتمردان با مردم «صادق» باشند
انگولک‌چی ـ یک جو «صداقت»! محسن‌آقا!

بازتاب ـ بوش امروز در خانه‌اش ميزبان ساركوزي است
انگولک‌چی ـ عوضش سارکوزی هم عمری در مملکت خودش میهمان بوش بود!

بازتاب ـ تيم رياضي شريف، سوم جهان شد!
انگولک‌چی ـ «درد» ما نمی‌شناسند، بفرستیدشان آمریکا!

بازتاب ـ بيست و چهارمين دورة مسابقات بين‌المللی قرآن!
انگولک‌چی ـ برندگان این مسابقات «درد» ما را «خوب» می‌شناسند!

بازتاب ـ 600 تومان، پيشنهاد دولت براي بنزين آزاد
انگولک‌چی ـ دولت «آتش» زد به مالش!

بازتاب ـ پيشرفته‌ترين قطارهای جهان در متروی تهران
انگولک‌چی ـ نظرشان در مورد متروی تهران چی بود؟

بازتاب ـ آغاز مذاكره مستقيم طالبان با نمايندگان كره
انگولک‌چی ـ بگوئید بیایند «بغداد»، برای «مذاکره»؟!

بازتاب ـ رفسنجانی: آمريکا منطقه را دچار تشويش نكند
انگولک‌چی ـ تا «ریش» گرو نگذارید، نمی‌شود!

بازتاب ـ آموزش تروريست‌ها در عراق توسط آمريكائي‌ها
انگولک‌چی ـ اصلاً بازار شما را کساد کردند!

بازتاب ـ احمدی‌نژاد: ايران با تمسک به قرآن مسير «کمال» را طی می‌کند
انگولک‌چی ـ نخیر! مسیر «کمال» طی شد، حالا مانده مسیر «جمال»!

مهرنیوز ـ 50 درصد مشکل ترافیک پایتخت با اصلاح فرهنگ «قابل» حل است
انگولک‌چی ـ و در نتیجه، «غیرقابل» حل است!

مهرنیوز ـ انجمن روزنامه نگاران مسلمان از خبرنگاران تجلیل می‌کند
انگولک‌چی ـ همه را زندانی کنید!

مهرنیوز ـ اسلام «نسخة» منحصر به‌ فرد صلاح و سعادت ملت‌ها است
انگولک‌چی ـ «مشابه‌شو» ندارید؟!

مهرنیوز ـ اخلاق سیاسی در کشور «کمرنگ» شده است
انگولک‌چی ـ جوهریه! زبون بزنی پررنگ‌تر‌ می‌شه!

مهرنیوز ـ تبلیغات «مخالفان» پژوهشگران غرب را از اسلام دور نکرده است
انگولک‌چی ـ پس «مخالفت‌شان» آنقدرها هم شدید نبوده!

روزآن‌لاین ـ ای همکار پیامبر، اعتراف کن!
انگولک‌چی ـ فعلاً همکاران شریعتمداری «اعتراف» می‌کنند!

روزآن‌لاین ـ بايد صبوري کرد!
انگولک‌چی ـ و نان تو «دوری» کرد!

روزآن‌لاین ـ وزیر ارشاد: عیار خبرنگاری بالا رفته!
انگولک‌چی ـ بله! قدر زر، زرگر شناسد!

روزآن‌لاین ـ رادیو ايران با آهنگ‌های رقص عربی [از مالکی] استقبال کرد
انگولک‌چی ـ الحق! باید «راک‌اندرول» پخش می‌کرد!

فارس نیوز ـ «اف‌بي‌آي» به «هاليوود»: درباره جنگ عراق فيلم بسازيد!
انگولک‌چی ـ چند تا از فیلم‌های خودتان براشون بفرستید!

فارس نیوز ـ 62 درصد مردم در انتخابات مجلس هشتم شركت خواهند كرد
انگولک‌چی ـ دروغگو هم دشمن خداست!



۵/۱۸/۱۳۸۶

بازی‌های منطقه‌ای!



آمریکائی‌ها در ظاهر امر در عراق با حکومت اسلامی «مذاکره» می‌کنند، با این وجود، همزمان مناطقی در شهرک شیعه‌نشین بغداد را بمباران می‌کنند، و امروز رئیس جمهور آمریکا، به مالکی، نخست وزیر دولت دست‌نشانده «هشدار» می‌دهد که زیاد به ایران نزدیک نشود، و اینهمه در حالی صورت می‌گیرد که، عملاً گروه‌های سنی‌مسلک از حاکمیت آمریکائی بغداد خارج شده‌اند! اگر به این مجموعه، مشکلات انگلستان در افغانستان، و شرایط بسیار بحرانی پاکستان را اضافه کنیم، شاید جواب آقای حداد عادل را که از هاشمی رفسنجانی خواسته بود، «دلایل شرایط ویژه در ایران را ارائه دهد»، ما ارائه داده باشیم. در عمل، شرایط نه تنها «ویژه» است، که از نظر بقاء جناح‌های سنتی حکومت اسلامی، بسیار خطرناک و مبهم شده، و دولت ایالات متحد به همراه شریک انگلیسی خود، به دلیل فروافتادن در بحرانی فراگیر، سعی خواهد کرد منطقه را نیز به همراه خود دستخوش بحران کند. چرا که، در قاموس روابط استعماری در منطقة خاورمیانه، به صورت تاریخی، «خروج» از یک بحران همیشه در ترادف با تزریق «بحرانی» دیگر در بطن روابط منطقه معنا گرفته.

برخلاف تمامی انتظارات برخی محافل انگلیس، بحرانی که در دولت آقای گوردون براون بر محور جاسوس‌گیری و «قتل‌عمد» یک خبرچین روس در انگلستان به راه افتاده بود، بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رفت به نقطة پایانی خود رسید. در عمل، چند مانور کوچک ـ مانور بزرگ روسیه و چین هنوز در راه است ـ و قدرت‌نمائی موشک‌های قاره‌پیما، و چند موشک ناشناس که در گرجستان، «قلعة» آمریکائی آقای ساکاشویلی را به لرزه در آورد، کافی بود که «بحران‌سازان» انگلیسی که قصد داشتند گوردن براون را نیز به مسیر تونی بلر بکشانند، از بازی‌ سیاسی خود منصرف شوند؛ انگلستان اینبار با «حسن‌نیت» روابط خود را با روسیه از سر خواهد گرفت! و می‌دانیم که قبول «حسن نیت» زمانی که به روابط سیاسی مربوط می‌شود، در عمل چه معنائی دارد: قبول مواضع طرف مقابل! آقای براون بیشتر از آنچه در ظاهر امر نشان می‌داد، گویا علاقمند به بیرون کشیدن انگلستان از باتلاق اشتباه محاسبات حاکمیت در دورة تونی‌بلر است. ولی ‌باید دید این «تمایل» تا کجا می‌تواند در عمل به مواضعی قابل دفاع دست یابد. این چرخش سریع حاکمیت انگلستان، هر چند بسیار «مخفیانه» و زیرجلکی، مسلماً با برخی تأئیدات شریک «ماورای بحاری» در واشنگتن همراهی دارد؛ در غیر اینصورت کار به بحران می‌کشید!

آمریکا در آئینة آنچه در بالا گفتیم، به آرامی خود را به دوران «جدید» نزدیک می‌کند، دورانی که مسلماً زیر نظر حزب‌دمکرات «طراحی» شده. در عمل، بحران سیاسی که در بالا عنوان کردیم، به نوسانات وسیع بازار اوراق بهادار نیویورک نیز سرایت کرده است. شاهدیم که میلیاردها دلار در حال «خروج» از برخی مجاری مالی، و تزریق در مجاری‌ای نوینی‌اند! اگر خروج بوش از قدرت حتمی است، با در نظر گرفتن شرایط جسمانی «چنی»، گویا «نئوکان‌ها» دیگر نمی‌خواهند شانس خود را در به دست آوردن قدرت در پای صندوق‌های رأی به آزمایش بگذارند. از طرف دیگر، موضع‌گیری‌های در ظاهر «غیرآمریکائی» آقای گوردون براون، فقط به دلیل آنکه با انتظارات حزب دمکرات هماهنگی کامل نشان می‌دهد، سر و صدائی در واشنگتن به راه نمی‌اندازد؛ هر چه باشد، «دمکرات» یا «جمهوری‌خواه»، همگی سر در آخور یک «عمو سام» واحد دارند. در همین راستاست که برخی محافل «ضدجنگ» در انگلستان نیز، که در بحران فزایندة جنگ عراق و افغانستان، عملاً سال‌های گذشته را در سکوت کامل گذرانده بودند، به تدریج سر از لاک در می‌آورند، و در کشوری که به دلیل سیاست‌های نابخردانة «نیولیبر» عملاً تحت نوعی حکومت نظامی اداره می‌شد، سخن از خروج کامل انگلستان از «جنگ» به میان می‌آورند، نه صرفاً از عراق، که حتی از افغانستان!

در این اواخر، گزارشاتی در روزنامة گاردین، در مورد بی‌حاصل بودن جنگ افغانستان به چاپ می‌رسد؛ این مسئله را نمی‌باید کم‌‌اهمیت تلقی کرد. «گاردین» یکی از قلاع اصلی مواضع حزب کارگر به شمار می‌رود، و چاپ این نوع مقالات به صراحت نشان می‌دهد که دولت دیگر قصد ندارد در جبهة «جنگ بر علیة تروریسم» که از جانب نئوکان‌ها گشوده شد، و در آن تونی بلر نقش پرده‌دار ایفا می‌کرد، تا ابد «خیمه» بزند. ولی این نوع تظاهرات «ضدجنگ‌» را نیز نمی‌باید بدون «شرط‌چاقو» قبول کرد، چرا که بحران امروز در افغانستان، از سال‌های سال پیش قابل پیش‌بینی بوده، و مسلماً حاکمیت انگلستان و آمریکا خود را جهت ارائة طرح‌های جایگزین از پیش آماده کرده بودند. ولی در عمل می‌بینیم که این طرح‌ها هر روز بیش از روز گذشته صورت‌‌های بسیار «افراطی‌» به خود می‌گیرد، صورت‌هائی که معمولاً قدرت‌های بزرگ استعماری، بیشتر به عنوان طرح‌های «ضربتی» جهت جلوگیری از فروپاشی مواضع جهانی خود اتخاذ می‌کنند، تا در مسیر به ارزش گذاردن آنان در دراز مدت! به صراحت می‌باید اذعان داشت که غرب در بطن روابط منطقه‌ای خود پای در مسیری «قهقرائی» گذاشته؛ نه تنها راه بازگشتی وجود نخواهد داشت، که قدرت‌های جایگزین با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه شاید غرب انتظار داشته، و در گستره‌ای به مراتب وسیع‌تر از آنچه غرب می‌پنداشته، مواضع خود را مستحکم می‌کنند.

تغییرات وسیع استراتژیک در منطقه‌، تا حال «پیشرفتی» وسیع برای مسکو، در قبال مسئلة هسته‌ای ایران، به همراه آورده. بارها عنوان کرده‌ایم که «مخالفت‌های» ظاهری ایالات متحد با سلاح هسته‌ای در حکومت اسلامی، در عمل به این معناست که غرب بتواند ایران را در چارچوب نیازهای استراتژیک خود تبدیل به یک قدرت ‌هسته‌ای در منطقه کرده، همانند پاکستان، افسار حاکمیت را نیز در دست‌های واشنگتن قرار دهد. ولی علیرغم تمامی موضع‌گیری‌های «موافق» از جانب تهران، که در همین راستا صورت گرفت، غرب نهایت امر مجبور شد از مواضع «جنگ‌طلبانه‌ای» که در راه تسلیح حکومت اسلامی به بمب‌هسته‌ای اتخاذ کرده بود، عقب‌نشینی کند. روسیه حتی کوچک‌ترین وابستگی‌های محافل حکومتی ایران به «لابی‌های» چین را نیز مورد تردید و تکذیب قرار داد؛ به عبارت ساده‌تر، ایران تحت هیچ عنوان نمی‌تواند از نظر نظامی به قدرت هسته‌ای تبدیل شود، و این حرف آخر مسکو بود؛ حرفی که نهایت امر به کرسی نشانده شد!

مطلب دیگری که می‌باید به عنوان عقب‌نشینی قطعی غرب مورد تأئید قرار دهیم، «مذاکرات» امروز در بغداد است، «مذاکراتی» که میان هیئت‌های اعزامی از سوی تهران و واشنگتن برگزار می‌شود! به دلایل بسیار متعدد، غرب ترجیح می‌داد این «مذاکرات» صورت نگیرد، و مسئلة حملات احتمالی نظامی علیة کشور ایران باز هم در سر فصل اخبار جهانی قرار داشته باشد. چرا که نزدیک شدن غرب به حکومت اسلامی، حداقل در چارچوب سیاست‌های رسانه‌ای، در عمل دو «طرف» درگیر در سیاست منطقه: اسلام‌گرایان و طرفداران غرب را از حیزانتفاع ساقط می‌کند! ایندو جناح مجبور می‌شوند که بیش از پیش روابط خود را علنی کنند، و علنی شدن این روابط به نفع هیچکدام تمام نخواهد شد. غرب ناچار به عدول از مواضع «آشتی‌ناپذیر» خود خواهد بود،‌ و حکومت اسلامی نیز که تحت عنوان «نمایندة» تام‌الاختیار اسلام‌گرائی «ناب» تا به حال «هر چه فریاد داشته بر سر آمریکا می‌زده»، ناگزیر خواهد شد، «دوستی‌ها» و مودت‌های خود با جناح‌های آمریکائی درون حکومت اسلامی را علنی‌تر سازد. «نمایشات» سیاسی اخیر در تهران ـ دستگیری رابط‌های غربی، قتل‌عام عوامل شورشی تحت عنوان «اوباش»، «افشاگری‌‌» نام و مشخصات رابط‌های «برانداز» غرب در بطن حکومت اسلامی، و ... ـ تماماً به معنای از دست رفتن‌ کارت‌های تهران و غرب در بازی استراتژیک منطقه می‌باید مورد بررسی قرار گیرد. در عمل، عمال غرب هر روز بیشتر در رسانه‌های حکومت اسلامی تحت عناوین مختلف به نقش‌آفرینی «منفعلانه» مشغول شده‌اند، و جناح «مخالف» آنان ـ اسلام‌گرایان ـ نیز همزمان مجبور‌اند، زمینة «تبلیغات» برای آنان را از کیسة حکومت اسلامی تأمین کنند؛ این تضاد عمیق استراتژیک نهایت امر دو سر این بازی ـ طرفداران غرب و اسلام‌گرایان ظاهراً «ضدغربی» را ـ هر دو، در بحران عمیقی گرفتار خواهد آورد. و برندة این «بازی» سیاسی، مسلماً غرب نخواهد بود.

از طرف دیگر مسئلة «خط لولة صلح» مطرح است. «طرح» این خط لوله، امروز در حال رسیدن به مراحل «نهائی» است، و خارج از تمامی بررسی‌های مالی، اقتصادی و انتقال انرژی، که هر یک می‌تواند در این مورد بخصوص موضوع یک تحقیق تمام و کمال شود، صرف بازگشائی این «خط‌ لوله»، ساختار سیاسی پاکستان، به عنوان کشور حائل منطقه را تهدید می‌کند؛ بی‌پرده بگوئیم، نه غرب و نه شرق، دیگر هیچکدام نیازی به وجود کشوری به نام پاکستان در منطقه نخواهند داشت! پاکستان، که به تدریج خود را به عامل ایجاد بحران در منطقه تبدیل کرده بود، و همکاری‌های استراتژیک آن با غرب، زمینه‌ساز شکست ارتش سرخ در افغانستان و نهایت امر فروپاشی بلشویسم شد، امروز در شرایطی به تدریج تحت قیمومت مسکو قرار می‌گیرد، که هنوز سربازان غربی افغانستان را در اشغال خود دارند. این شرایط، از نظر غرب یک «کابوس» استراتژیک است، و به همین دلیل سعی تمام دارد که به جنگ در افغانستان دامن زده، و با ایجاد ناامنی در منطقه، آتش «بحران» را گرم نگاه دارد، ولی یک سئوال مطرح است: تا کی می‌توان در این تنور خاموش دمید؟ مشارف نه قادر است از حمایت سیاسی نیروهای نظامی روی برگرداند ـ حاکمیت وی و حتی بی‌نظیر بوتو مستقیماً به حمایت ارتش وابسته است ـ و نه می‌تواند با حفظ مواضع «ضدتروریستی» که از جانب آمریکا عنوان می‌شود، ارتش و سازمان‌های اطلاعاتی نظامی و اسلامی پاکستان را بر علیة «قبایل» بشوراند؛ نتیجة منطقی این آرایش مهره‌ها در منطقه، فرو افتادن پاکستان به دامان روسیه خواهد بود. ولی کشور پاکستان در شرایط فعلی نمی‌تواند به دامان روسیه برود؛ مسئلة سلاح هسته‌ای، مواضع استراتژیک پاکستان در رابطه با دیگر کشورها، و بسیار مسائل دیگر می‌باید در آینده در رابطه میان غرب، روسیه و چین مورد بررسی قرار گیرد، ولی «تو گوئی» این «اصل» از پیش مورد تأئید غرب قرار گرفته، و دقیقاً در همین راستاست که امروز شاهد چاپ مقالات بلندبالا در روزنامة گاردین، در وصف «بی‌حاصل» بودن اشغال نظامی افغانستان هستیم.

در رابطه با آنچه بر ایران خواهد گذشت، فقط می‌توان گفت که در این میان، تلاش دولت احمدی‌نژاد «حفظ» مواضع سنتی «حکومت‌اسلامی» خواهد بود، به این امید که حکومت اسلامی بتواند همچنان از حمایت سنتی غرب برخوردار شود! تلاشی که خود محکوم به شکست است؛ شواهد نشان می‌دهد که پس از انتخابات آینده در آمریکا، و در صورت به قدرت رسیدن حزب دمکرات، نخستین برنامة «کلان‌سیاسی»، چون سال‌های کارتر، تغییرات پایه‌ای در راهبردهای منطقه‌ای آمریکا در خاورمیانه خواهد بود.





۵/۱۷/۱۳۸۶

انگولک‌چی!


بازتاب ـ تمديد اجراي «آزمايشي» قانون مجازات اسلامي
انگولک‌چی ـ پس این 28 ساله «آزمایشی» بود!

بازتاب ـ رئيس‌جمهور به ايرنا رفت
انگولک‌چی ـ چی‌ گفت؟!

بازتاب ـ آزادي6 تن از بازداشتي‌هاي «مقابل» اميركبير
انگولک‌چی ـ 6 هزار نفر هم که «پشت» امیرکبیر گرفته بودند!

بازتاب ـ احمدي‌نژاد: زمين زير پاي افراد «مؤمن» نمي‌لرزد
انگولک‌چی ـ «مؤمن»، زمین را زیر پای بقیه می‌لرزاند!

بازتاب ـ احمدي‌نژاد: ماموريت خبرنگاران، از جنس كار پيامبران
انگولک‌چی ـ و مأموریت «دولت»، از جنس کار کودتاگران!

بازتاب ـ «گل»، ثابت قدم براي رياست جمهوري تركيه
انگولک‌چی ـ «سنبل» هم نخست‌وزیر می‌شود!

بازتاب ـ اماراتي‌ها دوباره فيلم 300 را اكران كردند
انگولک‌چی ـ بس که «ضدانقلاب‌اند»!

بازتاب ـ اولين اظهارنظر رئيس مجلس درباره «شرق»
انگولک‌چی ـ آخرین اظهارنظرشان را در مورد «غرب» نکردند!

بازتاب ـ گرامي‌ به حداد: پسوند فاميلي شما «عادل» است
انگولک‌چی ـ و خودتان «ظالم‌اید»!

بازتاب ـ «كدخدائي»، معاون اجرائي شوراي نگهبان شد
انگولک‌چی ـ «چاه‌کنی» هم رهبر شده!

بازتاب ـ گزارش رويترز در دفاع از سهميه‌بندي بنزين
انگولک‌چی ـ کسی که به بنزین ما نریده بود، این ... !

بازتاب ـ «طرح» شيمون پرز براي كشور مستقل فلسطين
انگولک‌چی ـ یک «طرح» هم برای استقلال اسرائیل می‌داد!

بازتاب ـ خبرنگار آسوشيتدپرس در عراق ربوده شد
انگولک‌چی ـ چشمش کور! مزاحم کار آمریکا نشود!

بازتاب ـ ايران به روسيه چند توپولوف «سفارش» داد
انگولک‌چی ـ چند فرم «وصیت‌نامه» هم برای مسافرها «سفارش» دادند!

بازتاب ـ آزادی زنان کره‌ای در ازاء آزادی زنان طالبان
انگولک‌چی ـ همه طرفدار «آزادی» زنان‌اند!

بازتاب ـ نماينده مجلس: مصونيت «فولادين» سايت‌هاي منتسب به ‌دولت
انگولک‌چی ـ و مصونیت «پوشالی» سایت‌های منتسب به ملت!

بازتاب ـ روسيه يک [فروند] موشک «قاره‌پيما» آزمايش کرد!
انگولک‌چی ـ ما هم چند فروند «اوباش‌گیر» آزمایش کردیم!

بازتاب ـ کاش همة ما اهالي هنر سينما بوديم!
انگولک‌چی ـ اختیار دارید!‌ «فیلم» از این «قشنگ‌تر»؟!

بازتاب ـ وزير اطلاعات: مراقب 3 طرح دشمن باشيد
انگولک‌چی ـ اتفاقاً طرح 4، از همه خطرناک‌تره!

بازتاب ـ بازگشت «آسمان‌خراش‌هاي» قهرمان به ايران!
انگولک‌چی ـ دنیا به کام برج‌سازان!

بازتاب ـ نظر جواد لاريجاني درباره «اشياي نوراني» رويت شده
انگولک‌چی ـ سکة ‌طلا، دستبند دزدی، جواهرات، نقره‌جات ...

بازتاب ـ توصيه وزارت کشور به استفاده از «چادر رنگی»
انگولک‌چی ـ وزارت کشور در راه گسترش «فساد»!

بازتاب ـ دانشجويان عدالتخواه: اراذل و اوباش اقتصادی هم اعدام مي‌شوند؟
انگولک‌چی ـ زیاد «حرف» می‌زنی، وثیقه‌ات کجاست؟!

بازتاب ـ جلوي «شنود» رو گرفتم
انگولک‌چی ـ و راه «سجود» رو گشودم!

بازتاب ـ [مشکینی]، مريد امام و مدافع مردم!
انگولک‌چی ـ خدابیامرز، مجموعه‌ای بود از تمامی «تناقضات»!

بازتاب ـ پيامدهاي خطرناک برهنه‌گرائي در سلامت و «هوش» دختران جوان
انگولک‌چی ـ پس همة این حرف‌ها برای سلامت «هوش» است؟!

بازتاب ـ حل معضل ملي كاخ سفيد با «مزدوران» آمريكاي لاتين!
انگولک‌چی ـ بقیة مردم هم مثل شما کار و زندگی دارند!

بازتاب ـ «وحشت» اسرائيل از تداوم گفت‌وگوهاي ايران و آمريكا
انگولک‌چی ـ هر آدم عاقلی از این آمریکا «وحشت» می‌کند!

بازتاب ـ مردم را با محبت به خدا دعوت كنيد، نه خشونت!
انگولک‌چی ـ 28 سال آزگار با محبت «کردند»! حالا با «عصبانیت»!

بازتاب ـ «راز» محجبه شدن زنان جنوب لبنان
انگولک‌چی ـ «راز» محجبه شدن زنان شمال ایران را ما می‌دانیم!


۵/۱۵/۱۳۸۶

«جنگ» و دندان!


خیمه‌شب‌بازی «حکومت اسلامی» اینک وارد مراحل جدیدی ‌شده. این دستگاه حاکمه، که خود برخاسته از کودتای ننگین 22 بهمن‌ماه است، سعی تمام دارد که نقش «سرنوشت‌» سازی که غرب برای او تعیین کرده به بهترین وجهی ایفا کند؛ از یک سو «مخالفان» فرضی خود را با کمک‌های همه‌جانبة سازمان سیا، «ساواک» داخلی، و دستگاه تبلیغاتی و رسانه‌ای وابسته به غرب، به دست خود «تعیین» می‌کند ـ همان‌ عملی که رژیم پهلوی با حمایت غرب طی چند ماه در زمستان سال 57 صورت داد. از طرف دیگر، این دستگاه «مضحک» استعماری که نام حکومت اسلامی بر خود گذاشته، و ریشه‌هایش را می‌باید در روابط ویژة غرب با نظام استالینیستی شوروی سابق جستجو کرد، به عنوان مهم‌ترین «شاهکار» سیاسی قصد آن دارد که دست امپریالیسم خونریز آمریکا را که اینک 28 سال است از آستین کودتائی به نام «انقلاب اسلامی» بیرون آمده، پنهان داشته، آمریکا را به هر ترتیب ممکن «تطهیر» کند، و این مهم را از طریق ارسال نوچه‌های «ساواک» به دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و دیگر بنیادهای آمریکا، تحت عنوان «مخالفین» حکومت اسلامی صورت می‌دهد.

روزی نیست که در این حکومت مضحک، و از طریق مجاری تبلیغاتی آن، شاهد «افشاگری‌هائی» نباشیم! یا روزی‌نامة کیهان، «میراث» پرافتخار «سیدخندان»، برای‌مان «جاسوس» می‌گیرد، و آنان را تک تک، در شبکه‌های عنکبوتی «افشا» می‌کند. یا کسانی که سال‌های سال دست در دست سازمان‌های سرکوب این رژیم داشته‌اند، یک روزه تغییر جهت می‌دهند، «آزادیخواه»، «جمهوری‌طلب»، «غیراسلامی»‌ و ... از آب در می‌آیند، بالای منبر رفته برای ما ملت «روضة» مبارزه با حکومت اسلامی می‌خوانند، و از ما می‌خواهند که با این حکومت حتماً «مبارزه» کنیم! و یا در سایت‌های به اصطلاح «مخالفان» همین حکومت، سایت‌هائی که با همکاری عملة ساواک نه تنها فیلتر نمی‌شود که به بهترین وجهی مطالب‌ آنان در اختیار خوانندگان داخل کشور قرار می‌گیرد، از عمله و اکرة همین دستگاه حاکمه برایمان «مقاله»، «افشاگری‌نامه»، و ... به چاپ می‌رسانند، و در عین حال تأکید می‌کنند که نویسندة «محترم» این «مقالات» در چه «مبارزاتی» و طی چه سال‌هائی «حضور» فعال داشته‌اند! ‌ امروز، روزی‌نامة «شرق»، دیگر دست بالای دست همة این‌ها گذاشت، و همزمان با مسافرت احمدی‌نژاد به مرکز تصمیم‌گیری سازمان سیا در جهان اسلام، کشور الجزایر، مصاحبه‌ای با فردی ناشناخته صورت داد، که نه تنها خود را در محاق سانسور و توقیف انداخت، و از «شرق» نیز یک «اسوة» مبارزه ساخت، که وسیله‌ای جهت روزی‌نامة کیهان فراهم آورد تا این فرد «ناشناخته» را یک‌شبه تبدیل به یک شخصیت «مبارز»، کاملاً شناخته‌شده، صاحب‌قلم، شاعر و ... نماید! در زبان فارسی، حکایات و امثال زیبا کم نداریم، ولی «مثلی» که بخوبی بتواند شرایط این «آزادیخواهان» جدید ـ آزادیخواهان آخرین لحظه‌ها ـ را در عمق خود تشریح کند، فقط همان است که، «با گرگ دنبه خوردن و با چوپان مویه کردن»!

ولی آن‌ها که عمری از سر گذرانده‌اند، با این «صحنه‌ها» بیگانه نیستند. و اگر این مسائل را امروز بازگو می‌کنیم، صرفاً برای آندسته از هم‌میهنان است که یا «سعادت» دیدن چنین صحنه‌هائی را در گذشته‌های «پرافتخار» این کشور نداشته‌اند ـ به دلیل صغر سن ـ و یا اگر این صحنه‌ها را دیده‌اند و در مورد آن‌ها مطالبی خوانده‌اند، توجه لازم به آنان مبذول نداشته‌اند! حداقل برای آنان که همچون نویسندة این سطور عمری گذرانده‌ایم، یادمان نرفته که در بحران 22 بهمن، طی دورانی بسیار کوتاه، نه تنها یک رژیم نظامی و در «ظاهر» برخوردار از حمایت تمامی کشورهای غربی را با همین «صحنه‌سازی‌ها» از پایه و بن نابود کردند، که مشتی عمله و اکره را، که اغلب حتی به زبان فارسی قادر به تکلم نبودند، با همین تئاترهای هولناک بر سرنوشت این مملکت تا به امروز حاکم نگاه داشته‌اند! روزی که امثال بنی‌صدر، قطب‌زاده، دعائی، بهشتی و ... از پلکان هواپیمای «حضرت» امام پائین آمدند، نه تنها کسی آنان را نمی‌شناخت، که «حضرت» امام را هم فقط همان قطب‌زاده‌ها و بنی‌صدرها و ماشاالله قصاب‌ها می‌شناختند، و اصلاً قرار نبود در این مملکت این «جماعت» کاره‌ای بشود! قضیه آنقدر «شور» بود که خمینی دجال، ته و توی آنرا «روشن» کرد، و خودش بارها گفته بود، «روحانیت به امور سیاسی نخواهد پرداخت!» در عمل، دیدیم و دریافتیم «ارزش» کلام «روحانی‌» جماعت را! ولی طی ماه‌های آتی، همه روزه، همان چماقداران که بعدها توی دهان «این» و «آن» می‌زدند، در خیابان‌ها برای پیروزی «بنی‌صدرها»، دائر کردن «روزی‌نامة انقلاب اسلامی» او، و یا جهت حفظ اقتدار امثال «قطب‌زاده‌ها» بر سازمان رادیو و تلویزیون کشور، و یا حمایت از نخست‌وزیری «مهندس بازرگان»، تظاهرات «قاطعانه‌ای» صورت می‌دادند! تظاهرکنندگان هم جای تعجب ندارد، از قماش همان‌ها بودند، که در بساط «اوباش‌گیری» آفتابه در حلقوم‌شان می‌کنند، همان‌ها که دیگر گویا حاکمیت استعماری نیازی به «فعالیت‌های» سیاسی و اجتماعی‌شان ندارد، و تحت عنوان «اوباش»، از خرخره در میادین کشور آویزان‌شان می‌کنند! در همین راستا، کسانی برای روزی‌نامة امثال بنی‌صدر در خیابان‌ها «تظاهرات» به راه می‌انداختند که به صراحت می‌توانستیم اذعان کنیم به عمر خود یک ورق روزنامه را حتی به چشم ندیده بودند.

خلاصه بگوئیم، این‌ها همان اراذل «ساواک» بودند، همان‌ها که با فریاد «جاوید ‌شاه»‌ کودتای 28 مرداد را طی 25 سال مورد «حمایت» قرار ‌دادند، و پس از 22 بهمن، هم اینان تبدیل به «یاران» وفادار امام مستضعفین، و روحانیت «پیشروی» شیعة اثنی‌عشری شدند. این‌ها همان مهره‌های شبکه‌هائی بودند که در کتاب «زد»، نویسندة یونانی رابطة آنان را با کودتای سرهنگ‌ها به صراحت و در تمامیت خود افشا کرده است. در اینکه اینان امروز نیز قصد جابجائی همین حاکمیت را دارند نمی‌باید شکی داشت؛ «حماسة» دوم خرداد، همان کودتائی بود که می‌بایست به دست شبکة «اراذل» ساواک، بار دیگر جهت حفظ منافع آمریکائی‌ها یک حکومت «جدید» به قدرت برساند؛ ولی اینبار دیگر جنگ سرد به پایان رسیده، و شبکه‌های دیگری نیز در کنار سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا، «سیا» در ایران فعال است. اینجاست که اوباش حکومت اسلامی، از قبیل احمدی‌نژاد، شریعتمداری و علی خامنه‌ای، خود تبدیل به «اوباش‌گیر» شده‌اند!

ولی یک تحول سیاسی، خارج از ابزار عملی، و سازماندهی‌های اراذل و اوباش، و تحرکات آنان بر محور نیازهای یک تشکیلات استعماری، نیازمند نوعی زرادخانة فرهنگی و نظری نیز هست. این زرادخانه را آنروزها در این مملکت در دستگاه تبلیغات استعماری، با استفاده از «ترهات» افرادی چون علی شریعتی، برای «جوانان» فراهم آوردند، هر چند که وی در این زمینه تنها نبود. ولی شریعتی، در این مورد بخصوص تبدیل به «نمونه‌ای» منفی شده. وی در معنای واقعی کلمه یک فرد «کم‌سواد» بود، فردی بود با تحصیلاتی دانشگاهی، که فی‌نفسه نمی‌تواند برای کسی «سواد» در معنای وسیع فلسفی به همراه بیاورد. وی شناختی خارج از مطالب خانگی و حرف و سخن‌های محاوره‌ای از «اسلام» نداشت، و از نظر شناخت مبانی فرهنگی و فکری غربی یک «بیسواد» تمام عیار بود. تا آنجا که مربوط به دریافت و تحلیل نظریه‌های اجتماعی، علمی و سیاسی غرب می‌شود، در هیچ یک از آثار وی، خوانندة آگاه نمی‌تواند برخوردی منسجم با نظریه‌های رایج غرب بیابد. آثار وی در «تأئید» نقطه‌نظرهای اجتماعی و سیاسی در «اسلام»، درست همان است که آثار امثال تقی‌ارانی در تأئید نقطه‌نظرهای «ماتریالیستی» و رد برخورد دینی با جامعة ایران در دورة رضاشاهی بود: روبنائی، بی‌پایه، بدون ساختار مستحکم نظری، و نهایت امر سر هم بندی و «تبلیغاتی». این آثار، هدف خود را نه «روشنگری» در برخوردی علمی و فلسفی با مسائل جامعه، دین و یا دنیای سیاست، که صرفاً در قطبی کردن تفکر سیاسی آنروز کشور، و راه گشودن بر تحرکات سیاسی متمرکز کرده بودند! و به صراحت دیدیم که اگر ارانی نتوانست از آنچه در دورة رضاخانی نوشته بود استفاده کند، آثار شریعتی چگونه عصای دست استعمار شد؛ و بزرگ‌ترین طرفداران امثال وی به صراحت همان «کم‌سوادها» بودند، کسانی که فقط قادر به تشخیص تفاوت «هـ» از «یـ» هستند، و معمولاً فراتر از آن گام بر نخواهند داشت.

امروز نیز استعمار علاقمند است که درست پای در همین مسیر بگذارد، هر چند که ساختمان تفکر فلسفی و روابط استراتژیک در جامعة ایران، دیگر با سال‌های شریعتی تفاوت بسیار کرده. در عمل، آشفتگی‌هائی که طی سه دهة اخیر در سطح کشور ایران به دست سیاستگذاری‌های استعماری به راه افتاد، موجب شد که صدها هزار ایرانی، خصوصاً جوان‌ترها، از کشور آواره شده به دیگر ممالک بروند، و از طرف دیگر، گروه‌هائی در داخل ایران در انزوای کامل سیاسی و نظری، به ساختارهای رادیکال، بسیار سازش‌ناپذیر و در عین حال صیقل‌یافته میدان داده‌اند. این مجموعه، استراتژی ویژة خود را دارد؛ اینان تحت شرایط نوینی مجبور به برخورد با مسائل مختلف اجتماعی، فکری و فرهنگی در کشور خود، و یا ممالک دیگر شده‌اند، و این تجربه همزمان در بطن خود یک «سرخوردگی» شدید از تفکر «خانگی» به همراه داشته. سرخوردگی‌ای که به دلیل سوءسیاست‌های حکومت اسلامی در بهره‌گیری از توهم‌های «دین‌باور» توده‌ها ایجاد شده است. در نتیجة این تحولات، امروز در میان طبقة تحصیلکرده‌تر کشور مشکل می‌توان از آنچه «حق‌باوری» و «حقیقت‌جوئی» در برخورد توده‌های جهان سومی می‌نامند، و معمولاً‌ بهترین وسیله جهت فریب همین توده‌هاست، اثری یافت؛ تحصیل‌کرده‌ترها فهمیده‌اند که دیگر داستان «حقیقت» تمام شده، و می‌باید به «واقعیات» متکثر و چند جانبه روی کرد! و این برخورد، زمینه‌های نوینی در نظریه‌پردازی ایرانیان گشوده، دیگر چون دوران شریعتی‌ها، نمی‌توان با چند کلام «مقدس» و «نیمه‌مقدس» روشنفکر جامعه را به «رقص» و «جنبش» در آورد. استعمار در ایران، امروز چوب سیاست‌های گذشتة خود را می‌خورد، همان سیاست‌هائی که بر اساس آن‌ها محکم‌کردن خیمه‌وخرگاه اسلام، در ترادف با فرار هزاران ایرانی جوان و تحصیلکرده به کشورهای دیگر، و فروانداختن صدها هزار تن از درس خواندگان داخلی، در بطن نظریه‌های رادیکالی شده بود.

و در شرایطی که دیواره‌های امنیتی جنگ‌سرد نیز از هم فروپاشیده، فقدان «زرادخانة» فرهنگی و فلسفی در ایران، بیش از پیش غرب را نگران آیندة خود کرده. تجربه‌های غرب در مسیر بازساخت زمینه‌های تفوق سیاسی در ایران، پس از دوم خرداد عملاً با شکست روبرو شد، شاهدیم که امروز همان‌ها که دم از «مبارزه» با ایالات متحد می‌زدند، در مذاکرات سه جانبة بغداد، صریحاً طرف‌های هم‌صحبت غرب‌اند، و این امر برای آمریکا یک شکست بزرگ است. آمریکا مسلماً ترجیح می‌داد که اینان ـ دولت احمدی‌نژاد، اصولگرایان، اسلام‌گرایان تندرو و ... ـ را جهت سازماندهی نوع دیگری فروپاشی در پشت پرده، و در اردوگاه خود «محفوظ» و دست نخورده نگاه دارد. ولی نه تنها اینان مجبور شده‌اند وابستگی‌های خود را به غرب از طریق شرکت در مذاکرات امنیتی علنی کنند، که همکاران و همپالکی‌های خود را نیز در لباس «اوباش» در داخل کشور قتل عام می‌کنند، چرا که غرب از این امر وحشت دارد، که افسار این «اوباش» به دست سیاست‌های دیگر افتد.

ولی عملیات امنیتی غرب و همکاران «اسلام‌گرا» و اصول‌گرای آن در درون دولت احمدی‌نژاد، در شرایط فعلی نمی‌تواند فقدان زرادخانة فلسفی و عقیدتی را جایگزین شود. غرب در نظریة سیاسی رایج ایران امروز «غایب» است، و این کمبود را به هیچ عنوان نمی‌تواند جبران کند. این امر را بیش از هر کس دیگر غرب خود به صراحت می‌شناسد، و از همین روست که «تهدید» به حملة نظامی را از دست نمی‌دهد! تهدیدی که به تدریج از ابعاد گسترده‌ای برخوردار شده، مستقیماً در چارچوب همکاری با اسلام ‌گرایان، و بر علیة ملت ایران، و کشورهای همسایه، خصوصاً روسیه سازماندهی می‌شود! شاهدیم که در هر گام، و در مسیر رشد مذاکرات بغداد، کشور ایران به جنگی منطقه‌ای در محدودة مرزهای عراق نزدیک‌تر می‌شود! حال باید دید که آیا غرب حاضر است بدون جنگ در این منطقه عقب‌نشینی کند، و یا با تکیه بر مخروبه‌ دیواره‌های نظامی که باقیمانده‌های جنگ سرد‌اند، قصد آن دارد که خود را درگیر یک ماجراجوئی نظامی عمده در این منطقه کند، ماجراجوئی‌ای که نهایت امر، «قبر» غرب و آمریکا را به تمام و کمال در خاورمیانه «حفر» خواهد کرد؟





انسان و فناوری!


بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، امروز سخن از پرواز جنگندة ساخت حکومت اسلامی، «صاعقه»‌ به میان آورده، جنگنده‌ای که گویا ساخت صنایع نیروی هوائی اسلام و مسلمین است، و در دومین پرواز آزمایشی نیز موفق بوده‌! البته، پر واضح است که پروندة این «جنگنده» را نیز می‌باید در کنار پروندة «قله‌های پیشرفت هسته‌ای» بایگانی کرد، چرا که در عمل، ساخت یک «جنگنده»، نیازمند چنان ساختار صنعتی، علمی و فناورانه‌ای است که اغلب کشورهای جهان، عملاً از آن بی‌نصیب‌اند، و نمی‌توانند از عهدة آن بر ‌آیند، خصوصاً دولت‌هائی چون حکومت اسلامی که در شک میان « دو و سه» گرفتار آمده‌اند، و از عهدة تأمین نیازهای روزانة مردمانی که به زنجیر حاکمیت «عدل‌علی» گرفتار کرده‌اند نیز، عاجز مانده‌اند! ولی، تا آنجا که به ساخت این «آلات و ابزار» نظامی و نمایشی مربوط می‌شود، می‌باید گفت که نسخه‌برداری از میگ‌های ساخت شوروی سابق، از دوران بسیار دور در کشورهای چین و هند آغاز شده بود، و اتحاد سابق شوروی نیز در این راه «کمک‌هائی» ارائه می‌کرد؛ هدف دور نگاه داشتن فناوری‌های غربی از این مناطق بود. فناوری‌هائی که می‌توانست کار را به حضور مستشاری‌ها و امکان نفوذ سیاسی غرب بکشاند. ولی «فناوری» نسخه‌برداری از میگ‌های شوروی سابق، بیشتر جنبة نمایشی دارد، چرا که در عمل، پس از سال‌ها، نه به هند، و نه به چین، هیچکدام «قدرت‌نیروی هوائی» چشم‌گیری ارزانی نداشته. کشور هند که بر خلاف چین از آزادی بیشتری در زمینة خبررسانی برخوردار است، از سقوط میگ‌های هندی و کشته شدن ده‌ها خلبانان این جنگنده‌ها آنقدر گزارش و برنامه تهیه کرد، که امروز در مطبوعات هند به این میگ‌ها لقب «تابوت بالدار» داده‌اند! ولی زمانی که بعضی افراد زودباور، احساساتی، و عملاً بی‌خبر از همه جا، در برابر خبر پرواز «جنگنده‌های» ساخت حکومت اسلامی قرار می‌گیرند، شاید نخستین عکس‌العمل «طبیعی» آنان احساس «افتخار» باشد؛ «افتخار» به اینکه کشورشان، و حاکمیت مورد تأئیدشان «جنگنده‌» هم ساخته و کشور را از نظر فناوری‌های نظامی به مرزهای خودکفائی رهنمون شده! ولی واقعیات را می‌باید در سطوح دیگری جستجو کرد؛ واقعیاتی که یک حکومت سانسورچی و مستبد همه روزه سعی در پنهان نگاه داشتن‌اش دارد.

نخست می‌باید مسئله «صنایع» را در ابعادی دیگر بررسی کنیم، چرا که، صنایع و خصوصاً صنایع نظامی، فی‌نفسه نه نشانه‌ای از پیشرفت کشور است، و نه نمادی از عدم وابستگی یک نظام! همانطور که می‌دانیم مسئلة «صنایع» در غرب آغاز شد ـ در منطقه‌ای واقع در کشورهای انگلستان و فرانسه، و به تدریج نوعی شیوة تولید گسترده به همراه آورد که امروز آنرا شیوة تولید سرمایه‌داری لقب داده‌اند. در این میان مارکسیست‌ها عنوان خواهند کرد که «صنایع»، پدیده‌ای «سرمایه‌سالاری»‌ نیست؛ و بهترین نمونه در این برداشت و تحلیل همانا اتحاد شوروی سابق است که در هنگام سقوط از نظر صنایع نظامی، هسته‌ای و حتی در زمینه‌های سخت‌افزار و نرم‌افزار نظامی، حداقل یک دهه از مجموعة کشورهای غربی پیشرفته‌تر بود! بله، در این راستا می‌توان ادعا کرد که در ظاهر، «صنعت» ارتباطی با سرمایه‌داری و روند رشد سرمایه‌داری در بطن روابط اجتماعی ندارد، ولی آیا می‌توان سقوط اتحاد شوروی و فروپاشی نظریة اقتصاد مارکسیستی را که امروز، بالاجبار می‌باید «قبول» کرد، در مسیر بررسی «صنایع» و محتوا و معنائی که می‌توان از آن به دست داد، از نظر دور داشت؟ مسلماً خیر!‌ چرا که «صنایع»، اگر بخواهیم در چارچوبی پایدار و ماندگار از آن سخن به میان آوریم، بی‌هیچ رودروبایستی، وابسته به رشد سرمایه‌داری شده. رشدی که هم زمینه‌های داخلی از نظر فناوری، ساخت و پرداخت و تحقیقات را فراهم می‌آورد، و هم زمینه‌ساز فراهم آوردن بازارهای فروش در سطح جهانی می‌شود. بازارهائی که به «یمن» قدرت جنگ‌افروزی در سطح جهان، همه روزه بر «تولیدات» راه می‌گشاید، همان جنگ‌هائی که امروز نمونه‌هایش را در مرزهای ایران و در کشورهای افغانستان و عراق شاهدیم!

بررسی یک نظام «صنعتی» بدون در نظر گرفتن آنچه در بالا آمد، یک بررسی «مقطعی» و نهایت امر کودکانه خواهد بود. در تجربة بشری، «صنعت» بدون سرمایه‌سالاری، «صنعتی» بود که جهت مقابله با «سرمایه‌سالاری» شکل گرفت، و نهایت امر، در بطن خود از «اهدافی» از آن خود خالی ماند! تبدیل به نوعی «چشم و هم‌چشمی» شد، نوعی «تقابل» کودکانه! همان شد که در شوروی سابق دیدیم، نظامی قدرتمند که بدون وجود «اهداف» بطنی، و به دلیل پیشرفت همین صنایع، نهایتاً راه به فروپاشی برد. در نظامی که «اهداف» بطنی وجود ندارد، و «بشر»، نه خود در مقام «هدف» اصلی که صرفاً وسیله‌ای و ابزاری جهت رسیدن به «اهدافی» فرضی، هر چند والا، تلقی می‌شود، شورش و عصیان اجتناب‌ناپذیر خواهد شد. در چنین نظام‌هائی، حرکت به سوی «اعتلا»، در ترادف با حرکت در جهت مخالف «انسان» و «انسانیت» قرار می‌گیرد. و این همان بلائی بود که بر سر بلشویسم آمد. بلشویسم در اوج قدرت سقوط کرد، آنهم در کوهپایه‌های یک کشور عقب‌افتاده و در برابر مشتی افغان! زمانی که بلشویسم در هم می‌شکست، آیا کسی از خود پرسید، «این کشور با تمام پیشرفت نظامی و قدرت هسته‌ای، چرا پای به بطن بحران گذاشته؟» آنروزها، طرفداران پرجوش و خروش سرمایه‌سالاری، که حاکمان حکومت اسلامی نیز در میان آن‌ها خیمه‌ زده‌ بودند، ترجیح دادند، بیشتر بر پایة ضدیت مارکسیسم با معنویت‌های فرضی در جامعة بشری «سخن‌پرانی» کنند؛ این موضع از نظر آنان کارسازتر می‌نمود! ولی در اینکه این «معنویات» اصولاً خود در چه ابعادی مورد بحث قرار می‌گرفت، می‌توان حدس زد که شارحان «اسلامی»، «مسیحی» و غیر، آنقدرها ید طولائی نداشتند. «معنویت» برای اینان، صرفاً رد نظریة مارکسیسم بود؛ همین کفایت می‌کرد. ولی امروز که «خطر» مارکسیسم از دامان این «ادیان» به اصطلاح انسان‌ساز دور شده، مشکل دیگری در برابرشان قد علم می‌کند: «توجیه» مواضع خودشان! نه در تخالف با «ماده‌گرائی» مارکسیستی، که در رابطه با موجودیت انسان و جامعة انسانی!

روزی که پرواز میگ‌های فوق‌مدرن شوروی آسمان سیبری را به لرزه در می‌آورد، چاپ یک داستان فکاهی در نشریه‌ای می‌توانست «خیانت» به سوسیالیسم تلقی شده، نویسنده، سردبیر، مدیر چاپخانه و مسئول منطقه‌ای حزب را راهی زندان‌های دور دست کند؛ مسلماً این سئوال در ذهن روس‌ها و دیگر ملل ساکن این بهشت سوسیالیسم بارها و بارها طنین‌افکنده؛ که اینهمه پیشرفت، اینهمه فناوری برای رسیدن به چیست؟ برای فروافتادن در یک سلول نمور در گوشة یک زندان سیاسی بخاطر چاپ یک مقاله، یا برای ترسیدن از پلیس «حزب»؟ برای سر فرود آوردن در برابر اوامر افرادی که نه می‌شناسیم و نه می‌خواهیم بشناسیم، یا برای تحمل «ناملایماتی» که به حق یا به ناحق همه روزه بر ما تحمیل می‌شود؟ این همان سئوالاتی است که نهایت امر بنیاد تمدن‌ها را در تاریخ بشر به لرزه در آورده؛ و دیدیم که در نمونة معاصر چگونه این زمین‌لرزه به وقوع پیوست. آن هنگام که انسان مسیر حرکت جامعه را نه در راه اعتلای خود، که در راه اعتلای نظامی ببیند که موجودیت‌ او را پیوسته نادیده می‌انگارد، هر گونه پیشرفت، و یا هر گونه «ادعای» پیشرفت در بطن این دستگاه، انسان را در تخریب «بهشتی» که نصیبی از آن نخواهد داشت ثابت قدم‌تر خواهد کرد.

حکومت اسلامی را در هیچ معیاری نمی‌توان با اتحادشوروی به قیاس کشید، جز در یک مبحث: بی‌توجهی به طبیعت انسان، تحقیر انسان به دلیل به سخره گرفتن آزادی انسان! انسانیت را اینان یک بار برای خود «تعریف» کرده‌اند؛ تنها به قاضی رفته‌اند و راضی هم بازگشته‌اند؛ این است سازماندهی یک فاشیسم، یک استبداد، و یک حاکمیت ضدانسانی! اینان فراموش کرده‌اند که، بشر برای به ارزش گذاشتن نظریه‌ها، ادیان و پیش‌فرض‌ها پای به این جهان نمی‌گذارد. انسان در راه دستیابی به اهدافی گام بر می‌دارد که خود نیز از پیش از چند و چون آن‌ها نهایت امر «آگاهی» ندارد؛ چراغ راه انسان و انسانیت بر خلاف آنچه بلشویسم می‌گفت، و بر خلاف آنچه ادیان استبداد پرست در کنیسا، کلیسا و مسجد می‌گویند، از پیش تعیین نشده، این چراغ پیوسته در جنبش و تحرک است، و بشر هر آئینه در جستجوی توجیه موجودیت خود در پرتوی انواری خواهد بود،‌ که هر دم، مسیرهائی نادانسته و ناشناس در برابر قدومش می‌گشایند. این است تعریف «آزادی»، این است احترام به «آزادی»، این است آنچه اگر روزگاری انسان‌ها را از آن محروم کنند، بر علیة هر آنچه هست و نیست، شورش خواهند کرد. چرا که اگر نیک بیاندیشیم، زندگانی نهایت امر «دلیلی» جز دستیابی به همین «آزادی»، و تجربة همین «آزادی» نمی‌تواند داشته باشد.

امروز آنان که با دیدن پرواز «صاعقه‌های» حکومت اسلامی باد به آنجایشان انداخته‌اند، آیا از خود پرسیده‌اند، در حاکمیتی که چندین نفر را به جرم‌هائی «خیالی» در همین چند روزه در خیابان‌ها به دار آویخته، اینهمه «فناوری» فرضی برای چیست؟ برای آن است که گروه گروه مردم این مملکت را باز هم در خیابان‌ها به دار بزنند، و بگویند «اوباش» گرفته‌ایم؟ مطمئن باشید! مردم این سئوال را از خود خواهند پرسید، چرا که طی تاریخ همیشه همین‌کار را کرده‌اند. و اگر اتحادجماهیر شوروی، با آن قدرت خیره‌کنندة نظامی، و با تکیه بر یک نظریة منسجم فلسفی، صرفاً به دلیل زیر پای گذاشتن یک «اصل» اساسی ـ آزادی و احترام به شخصیت انسان ـ نتوانست در پناه جنگ‌افزار موجودیت خود را از تندباد سیاسی و اجتماعی مصون نگاه دارد، این حکومت دست‌نشانده، این نان‌خورهای اجنبی که از راه قاچاق انسان و مواد مخدر به موجودیت ننگین خود ادامه می‌دهند، مقام‌شان در مسیر تاریخ جهان «محفوظ» خواهد ماند. زمانی که «زنگ‌ها به صدا در آیند»، در پناه این «آلات و ابزار» مشکل می‌توان پناه گرفت.