۸/۱۹/۱۳۹۲

کاپوت هسته‌ای!


 

 

نمایشات «مذاکرات» جمکران با شش قدرت جهانی پیرامون آنچه «بحران هسته‌ای» ‌خوانده می‌شود،  هنوز ادامه دارد و از هیچ روزنه‌ای امکان کسب اطلاع در مورد چند و چون این مذاکرات وجود نخواهد داشت.    البته چنین «مذاکراتی» در هیچ برهه‌ای از تاریخ به صورت علنی صورت نگرفته.   ولی امروز آنچه برای ایرانیان از اهمیت برخوردار است،  نه فلسفة مذاکره با این و آن،   که دلائل واقعی این مذاکره است.   بارها گفته‌ایم،  و اینبار نیز تکرار می‌کنیم،   حکومت جمکران در موضعی نیست که پیرامون مواضع اتمی‌اش شش کشور قدرتمند جهان را به پای میز مذاکره بکشاند.   این حکومت یک مجموعة دست‌نشاندة بی‌اختیار است که نان و آبش را یانکی‌ها دم در می‌گذارند،   از چه رو اینک می‌باید تمامی قدرت‌های جهانی با این ساختار پوشالی وارد «مذاکره» شوند؟  پس اگر مذاکره‌ای در میان است،  مسئله به جمکران ارتباطی ندارد. 

 

نمایش مضحکی که یانکی‌ها به دلیل اجبار در عقب‌نشینی از مواضع سنتی‌شان در خاورمیانه و آسیای مرکزی برای نوکران‌شان در ایران فراهم آورده‌اند،   و با اعلام نرمش «قهرمانانة» علی خامنه‌ای،  رهبر مفلوک جمکرانی‌ها آغاز شد،   اینک پای به مراحل حساسی گذارده.   دلیل هم اینکه دو جریان سیاسی ـ  حکومت اسلامی و حامیان و عوامل فرامرزی‌اش از یک‌سو،  و اوپوزیسیون وابسته به غرب از سوی دیگر ـ  در دو بوق متفاوت تبلیغاتی می‌دمند.

 

گروه اول ـ رسانه‌های غرب و جمکرانی‌ها ـ  دست از «به‌به‌و‌چه‌چه»‌ پیرامون نتایج «سرنوشت‌ساز» این مذاکرات برنمی‌دارند و  ضمن ستایش از «مقاومت» تیم مذاکره‌کنندة جمکرانی،  اسرائیل و دیگر نوکران عرب‌ آمریکا را در منطقه مورد تهاجم قرار ‌می‌دهند:    

 

«چمران:  فرانسه در نقش نماینده اسرائیل ظاهر شد تا ژست دیپلماتیک آمریکا حفظ شود ـ 
ظریف خطاب به برخی کشورهای عربی:  به تفرقه افکنی‌ها دامن نزنید/ حل این مشکلات به نفع همه و همسایگان ماست.»

فارس‌نیوز،  19 آبان‌ماه 1392

 

جالب اینجاست که چماقداری به نام چمران نمی‌گوید،   چرا و به چه دلیل آمریکا که تا چند هفتة پیش رسماً ملت ایران را به حملة‌ نظامی تهدید می‌کرد،   امروز «ژست»‌ دیپلماتیک گرفته؟  مسلماً این تغییر موضع به دلیل ترس از آراء «میلیاردی» حسن فریدون و انتخابات بیت‌رهبری نیست،   پس دلیل را کجا باید جستجو کرد؟‌   از سوی دیگر،    به چه دلیل فرانسه می‌باید نقش نمایندة اسرائیل را ایفا کند؟   مگر کشور اسرائیل،  در ابعاد سیاسی،  نظامی،   اطلاعاتی و اقتصادی چه دارد که جمهوری فرانسه در مقام عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل می‌باید «خدمتگزارش» بشود؟   برای این پرسش‌ها پاسخی نخواهیم یافت.  چرا که جمکرانی‌ها از آغاز کودتای آمریکائی 22 بهمن 57 تا به امروز بر جفنگ‌بافی و مزخرف‌گوئی تکیه داشته‌اند و همچنان نیز بر سیاق عادت،   در مسیر ترهات‌پراکنی گام برخواهند داشت،   چمران نیز از این روند مستنثی نیست.  و به همچنین است در مورد آقای ظریف،  وزیر امور خارجة بیت‌رهبری!   ایشان که اگر به کشورهای منطقه «سفر» دیپلماتیک بفرمایند،‌  جز فحش و گوجه‌فرنگی و تخم‌مرغ گندیده،  چه از جانب «خیابان» و چه از طرف مسئولان کشوری و لشکری نصیب دیگری نخواهند داشت،   از چه رو به خودشان اجازه می‌دهند برای مواضع دیگر کشورهای منطقه تعیین‌تکلیف کرده،   «اولتیماتوم» هم بدهند؟ 

 

بله،  این‌هاست ظرایف این به اصطلاح «مذاکرات» که از قلم اوفتاده.   اسرائیل اگر نقش «حسین مظلوم» بازی می‌کند،  برای این نیست که می‌تواند در این میانه حرفی برای گفتن داشته باشد.   این مذاکرات اصلاً نه به جمکران مربوط می‌شود و نه به اسرائیل.   این آمریکائی‌ها هستند که در هر گام دولت نتانیاهو را پیش می‌اندازند تا با «ابراز نگرانی» از «موفقیت‌های» چشمگیر‌ و تاریخی جمکرانیان،‌   آب به آسیاب ملایان تهران سرازیر کرده،‌   «مذاکرات» اینان با قدرت‌های جهانی را در نظام رسانه‌ای نوعی «مبارزه با نفوذ» اسرائیل جا بزند!   خلاصه،   به صحنه آوردن سناریوی مواضع «ضداسرائیلی» جمکرانی‌ها همانطور که می‌بینیم اینبار توسط آمریکائی‌ها اجرا می‌شود.   و اگر محمدجواد ظریف،  که از دوران شباب به پیشخدمتی در بارگاه یانکی‌ها از جمله جرج سوروس افتخار کرده،   امروز برای دولت‌های منطقه «تعیین» سیاست می‌کند،  به این دلیل است که به خیال خام خود، ‌ راه بازگشت به جایگاه ژاندارم منطقه را برای جمکرانی‌ها محفوظ نگاه دارد!   به عبارت دیگر،  جمکرانی‌ها همچون عنتری که در قفس اوفتاده،   بر دو شاخة مواضع سنتی حکومت‌های دست‌نشاندة آنگوساکسون‌ها در ایران یعنی «شیخ‌وشاه»،  مرتب اینور و آنور می‌پرند.   به این امید که فلسفة وجودی حمایت‌های استعماری از ساختارهای خونریزی که بر آن‌ها تکیه کرده‌اند از دست نرود.   ولی زهی خیال باطل!

 

این «مذاکرات»،   همانطور که پیشتر هم گفتیم ربطی به این «عنترها»‌ ندارد،   مسئله مربوط می‌شود به خود لوطی!  یعنی به آمریکائی‌ها که با علم کردن میرحسین موسوی و لات‌بازی «آزادیخواهی» جنبش سبز شکم‌شان را برای یک خردجال مردمی از قماش مصدق‌السلطنه و یا روح‌الله خمینی صابون زده‌ بودند،  و شکست در این راه تمامی کارت‌های سیاسی‌شان را سوزاند.   انگلستان و فرانسه که عملاً رسوا شدند؛   عوامل‌شان با نام و نشان و هویت «لو» رفت،  و واشنگتن نیز با پناه دادن به اوباش «اصلاح‌طلب،  دانشجوی خط امام و شرکاء» ثابت کرد که طراح اصلی برنامة‌ ‌گروگانگیری دربان و آبدارچی سفارت‌خانه‌اش در تهران سازمان سیا بوده.    

 

به دلیل همین شکست‌هاست که برای تقویت اسلام‌گرایان و به ویژه قوام حکومت جمکران سناریوی «بهار عرب» را آنگلوساکسون‌‌ها به صحنه آوردند.   جالب اینکه به عادت مرسوم،   این سناریو نیز بر پایة پوشالی «دین ضداستبداد» تکیه داشت و فروپاشی‌های مطلوب یانکی‌ها را در تونس،  لیبی و مصر به همراه آورد،  تا رسیدیم به سوریه.  اینجا بود که بساط عموسام در هم ریخت.              

 

نقشة‌ «حمله» به ایران روی میز قرار گرفت.  و امید یانکی‌ها این بود که با پنهان شدن در قفای بحران سوریه بتوانند زمینة حمله به ایران را فراهم آورند.   ولی دیدیم که شکست خوردند و پوزه‌شان آنچنان به سنگ خورد که مهار لیبی و مصر و تونس را هم از دست دادند؛  عوامل‌شان «لو» رفت،   و بشار اسد،   دست‌نشاندة لندن هم نتوانست با به راه انداختن کودتا و حتی اهداء سر بریده‌اش به ارباب مشکل اینان را حل کند؛    بالاجبار در محل باقی ماند و کمر به خدمت سیاست نوین منطقه‌ای بست!   ساده تر بگوئیم بشار اسد همچون روسپی از بستری به بستر دیگر خزید و به «نرمش قهرمانانه» تن در داد!   سپس نوبت به علی خامنه‌ای رسید!   

 

پس از نرمش قهرمانانة خامنه‌ای،   تلاش جمکرانی‌ها بر این متمرکز شده تا موجودیت سیاست‌های غرب را از طریق همراهی با نوسانات سیاست‌های نوین منطقه‌ای ـ  روسیه،  چین، هند ـ  تأمین کنند.   به عبارت دیگر،   هر کجا غرب نیاز داشت،‌   با تکیه بر اوامر ارباب،  روسیه را مورد «تهدید» قرار دهند،   و هر کجا عقب‌نشینی غربی‌ها الزامی شد و راه چاره‌ای نبود،   سیاست‌های جایگزین و مقبول به روسیه،  چین و هند ارائه نمایند!   خلاصة کلام،  پس از گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی دیوار برلین،   یانکی‌ها دستورالعمل جدیدی برای دولت دست‌نشانده‌شان در ایران صادر کرده‌اند.   دولت جمکران که پیشتر وظیفه‌اش به سرکوب و چپاول ملت ایران و تقدس‌فروشی و افتخار محدود می‌شد،  اینک می‌باید  خودفروشی رسمی در میادین دیپلماتیک جهانی را نیز به وظایف‌اش بیافزاید.  به عبارت دیگر،  شیخ پشم الدین تفتازانی در ژنو نقش «لکاته» ایفا می‌کند.      

 

 لکاته‌ای با ریش و پشم و دستار و نعلین که در عمل کاتالیزوری است برای معادلات نوین منطقه‌ای.   در مسیر مراوداتی که بین روسیه و آمریکا در جریان است،  و نهایت امر تعیین‌کنندة مناطق نفوذ کرملین و واشنگتن در منطقه خواهد بود،   لکاته‌های جمکران نقش «کاپوت‌کش» روسپی‌خانه در دوران «پیش‌وایاگرائی» را برعهده گرفته‌اند.

 

در روایات چنین آمده که چون مشتری پیر و متمولی از «نعوذ» ناتوان می‌ماند،  خداوند روسپی‌خانه  دلبرکانی چند بر بالین‌اش می‌فرستاد تا بندة «مومن» با رویت نعمات الهی،   «تکلیف» بجای آورد.  به محض رویت هلال «آمادگی» مشتری،  کاپوت‌کش با تردستی حجاب بر هلال او افکنده،   با صلوات امر «دخول» را تسهیل می‌نمود.   اینک رسانه‌ها با الهام از سبک «رئالیسم جادوئی» همین عمل را حفظ منافع اتمی امت مسلمان ایران می‌نامند!‌     

 


ولی جالب‌تر از کاپوت‌کشی هیئت مذاکره‌کنندة‌ اتمی،   رفتار آن‌هائی است که در بطن اوپوزیسیون «مبارز و مترقی» نشسته و تأکید دارند که چنین مذاکراتی «منافع ملی» را خدشه‌دار خواهد کرد!  البته تعجیل نداشته باشیم،   حضرات می‌خواهند خودشان این وظیفه‌ مقدس را انجام دهند!  ولی خدمت‌شان بگوئیم،‌  این «منافع ملی» که شما از آن سخن می‌گوئید،  قابل دفاع نیست چرا که ایرانیان جهت حفظ چنین منافعی از ابزار کافی ـ  نظامی،  سیاسی،  اقتصادی و ... ـ  برخوردار نیستند.  به قول معروف بهتر است «لقمه را به اندازة دهان‌ برداریم!»  هر گروهی که در ایران دولت و حکومت تشکیل دهد از دنباله‌روی این مسیر گریزی نخواهد داشت.   ولی هیاهوی رسانه‌ای بعضی‌ها پیرامون «منافع ملی»‌ می‌تواند ابزاری ‌شود برای یانکی‌ها تا عقب‌نشینی‌های‌شان را از منطقه تهدیدی برای «منافع ملی»‌ ایران جا بزنند.

 

خلاصة کلام،  این مذاکرات برای ملت ایران به هیچ عنوان «کلیدی» نیست،   و همانطور که بالاتر نیز گفتیم،  مقوله‌هائی در آن مطرح شده که در وسع ما ملت جای نمی‌گیرد.   این تلاش آمریکاست که می‌خواهد تا حد امکان این «نشست‌ها» را کلیدی و سرنوشت‌ساز بنمایاند.   باشد که با به راه انداختن مصاحبه‌های مطبوعاتی و ... به احساسات و تخرخرهای دینی و بومی بعضی خوش‌باورها دامن زده،  در این میانه نانی هم برای استعمار کهن به تنور بچسباند.  به استنباط ما وظیفة اصلی میهن‌دوستان در این مقطع حمایت از آزادی بیان،  و به عقب راندن استبداد سیاسی،  و حاکمیت دینی است.   اگر در این امر موفق شویم،   در آینده خواهیم توانست با استفاده از بنیه‌هائی که دمکراسی و پیروی از حقوق قانونی برای جامعه به ارمغان خواهد آورد در صحنة بین‌المللی نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم.  وگرنه با فاشیسم،  استبداد،  حماقت و هیاهو نمی‌توان «منافع ملی» را حفظ کرد.