۶/۱۷/۱۳۸۶

انگولک‌چی!



بی‌بی‌سی ـ «بازداشت» حیوانات در طرح جدید ارتقای امنیت
انگولک‌چی ـ حالا قناری من هم باید «خودزنی» بکند؟

بی‌بی‌سی ـ آسیب شناسی روشنفکری دینی در ایران
انگولک‌چی ـ راستش را بخواهید این بساط از پایه «ضایع» است!

بی‌بی‌سی ـ تورم از مرز 15 درصد فراتر رفت
انگولک‌چی ـ می‌فرمائید مملکت اصلاً پیشرفت نکند!

بی‌بی‌سی ـ بن لادن: آمریکائی‌ها به اسلام روی بیاورند
انگولک‌چی ـ اسلام خودت را هم که آمریکائی‌ها آوردند!

بی‌بی‌سی ـ انتقاد والی هلمند از برنامه‌های تبلیغات علیه موادمخدر
انگولک‌چی ـ حق دارد! جلوی کسب و زندگی مردم را نگیرید!

بی‌بی‌سی ـ الهام: رأی قاضی آمریکائی «بی‌پایه» است
انگولک‌چی ـ حالا قاضی «بی‌پایه» شد؟ دست‌شان نمک ندارد!

بی‌بی‌سی ـ ژنرال پترئوس: پیشرفت‌ها در عراق «نامنظم» بوده
انگولک‌چی ـ در عوض «عقب‌گرد‌تان» خیلی «منظم» است!

بی‌بی‌سی ـ اعضای ناتو به «تعهد» خود در افغانستان عمل نمی‌کنند
انگولک‌چی ـ غلط می‌کنند! اصلاً «تعهدشان» چه بود؟!

بی‌بی‌سی ـ نمایش پیکر مومیایی «بی‌نقص» دختر اینکا
انگولک‌چی ـ بفرمائید، «بی‌ناموسی» دیگر!

بی‌بی‌سی ـ به دنبال معدن طلا در بلژیک؟
انگولک‌چی ـ به فاضل‌آب زدید؟

بی‌بی‌سی ـ امکان حل اختلافات بر سر ذخایر آبهای «فرامرزی»
انگولک‌چی ـ یک لیوان آب خنک که اینهمه «اختلافات» ندارد!

انگولک‌چی امروز به این صرافت افتاده بود که جهت انگولک، به سراغ «بازتاب» نرود! ولی مگر می‌شود؟ خودتان قضاوت کنید!

بازتاب ـ توجه «معكوس» به دستور رهبر انقلاب درباره «گراني‌ها»
انگولک‌چی ـ در مورد «وفور» نعمت حق دارند، «وارونه» برخورد کردند!

بازتاب ـ ژنرال نروژي: جاسوسان هسته‌اي ما در ايران فعال‌اند!
انگولک‌چی ـ کسی که به ما نر... بود!

بازتاب ـ نگرانی دبیرکل سازمان‌ملل از «تجاوز اسرائیل با سکوت»!
انگولک‌چی ـ با «سکوت» تجاوز کنید، ما هم یاد بگیریم!

بازتاب ـ گزارش اکونوميست از «محاسبات» احمدی‌نژاد
انگولک‌چی ـ «پنج» دو تا، 10 تا!

بازتاب ـ خانلری: تأخیر پرواز در تابستان قابل قبول است
انگولک‌چی ـ بله، هوا گرم است!

بازتاب ـ هياتي از پارلمان اروپا به سوريه مي‌رود
انگولک‌چی ـ به ما چه مربوط است؟

بازتاب ـ پورمحمدي: انتخابات مجلس هشتم، رايانه‌اي!
انگولک‌چی‌ ـ هر وقت خوش‌تان نیامد، «فیلترش» کنید!

بازتاب ـ ناجا: نيمه دوم سال، مرحله «جديد» امنيت اجتماعی
انگولک‌چی ـ همان مرحلة «قدیمی» بهتر بود!

بازتاب ـ الهام: دولت بنزين عيدی نمی‌دهد
انگولک‌چی ـ مسئله‌ای نیست، پولش را بدهید!

بازتاب ـ آيت‌الله مکارم: رئيس خبرگان، «حلقة اتصال» جناح‌های سياسي باشد
انگولک‌چی ـ «حلقة گمشده» را بجای «حلقة اتصال» انتخاب کردند!

بازتاب ـ احتمال رويت «هلال رمضان» در چهارشنبه شب
انگولک‌چی ـ «بلال شعبان» را کی رویت می‌کنید؟

بازتاب ـ جلال طالباني: با اعدام «سلطان هاشم» مخالفم
انگولک‌چی ـ بیاریدش تهران برای شاهرودی!

بازتاب ـ حال وليعهد عربستان سعودي «وخيم» است
انگولک‌چی ـ از بس شیر شتر خورد!

بازتاب ـ رئيس‌جمهور: فشار در پروندة هسته‌ای بخاطر دانشگاه‌آزاد بود
انگولک‌چی ـ جاسپی با این «موشک» دانشگاه آزاد، برای همه دردسر درست کرد!


۶/۱۶/۱۳۸۶

حزب قارچ!


حکومت اسلامی اینک با تکیه بر بازارچه‌ای که از آغاز تئاتر «شیاد اردکان» نام «اصلاح‌طلبی» بر آن گذارده‌اند، قصد «بازسازی» سیاسی دارد؛ این «بازسازی» که پس از «پیروزی‌های» اخیر هاشمی‌ رفسنجانی، عملاً پای به مرحلة نوینی از سرکوب «افکار عمومی» ایرانیان گذارده، از نظر آنان که حاکمیت فعلی را نمایندة منافع کلان‌سرمایه‌داری جهانی می‌بینند، و در صورت تداوم خطوط سیاسی، مالی، فرهنگی و اقتصادی آن، هیچگونه مفری جهت خروج کشور از بحران‌های عدیدة معاصر نمی‌یابند، نمی‌باید از نظر دور نگاه داشته شود. نمی‌باید فراموش کرد که، «اصلاح‌طلبی» نه جهت خروج ایران و ایرانیان از بحران‌ها، که صرفاً جهت خروج استثمارگران ملت ایران از بن‌بست‌های جهانی‌شان پایه‌ریزی شد. در مطالب پیشین این وبلاگ، از ماه‌ها پیش قسمت‌هائی از این برخوردها به تناوب مطرح شد؛ از قضای روزگار، چند سطری نیز در اینجا و آنجا به ترهات سخنگوی اصلی «فیلسوف» حکومتی اینان، «استاد» سروش اختصاص یافت. ولی همانطور که به صراحت دیده می‌شود، با اوج‌گیری نوسانات سیاسی بین‌الملل، «اصلاح‌طلبان» که اینک خود را به سلاح 8 سال تجربة ننگین «شیاد اردکان» نیز مسلح‌ می‌بینند، با «اقتداری» که مسلماً‌ ساخته و پرداختة سازش‌های اینان با محافل سیاستگذاری بین‌المللی است، هر روز گستاخانه‌تر از روز پیشین پای در میدان سیاست کشور می‌گذارند، و معلوم نیست از چه روی در مقام مدعیان «صاحب‌نظر» و «صاحب‌حق» در میانة سیاست امروز کشور دست به خودنمائی زده‌اند!

نخست می‌باید اذعان داشت که «اصلاح‌طلبی» در معنا و مفهوم عمیق خود، به هیچ عنوان یک جریان سیاسی، یک رفورم و یا یک تجدیدنظرطلبی نیست؛ «اصلاح‌طلبی» در حکومت اسلامی، صرفاً یک بحران‌سازی سیاسی است. و در این میان، آنچه از اهمیتی اساسی برخوردار می‌شود، نه پایه‌ریزی یک نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر اساس نظریات و ساختارهائی متفاوت با گذشته، که صرفاً محفوظ نگاه‌داشتن همین بنیادها و نهایت امر عملکردها است. از طرف دیگر، «اصلاح‌طلبی» را حتی نمی‌توان بازتاب یک نیاز «درون‌ساختاری» این حاکمیت به شمار آورد؛ نیازهای این حاکمیت همانطور که طی سال‌های دراز شاهد بوده‌ایم در چند عامل پیش‌پاافتاده و در عین سرنوشت‌ساز خلاصه می‌شود: سرکوب تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به نفع یک تفکر قرون‌وسطائی و پوسیده، فراهم آوردن زمینة فروش بی‌قید و شرط مواد خام ـ نفت و گاز ـ به شرکت‌های غربی، و در آخرین مرحله، بازگرداندن ارز حاصله از این به اصطلاح «فروش»، به درون «بازارهای» غرب از طریق تشویق واردات، قاچاق، فرارمغزها، فرار سرمایه، فرار نیروی کار و ... و همانطور که شاهد بودیم، و بحران «بنزین» نیز عمق این وابستگی‌های ساختاری را به محافل غرب به صراحت نشان داد، طی دوران حکومت 8 سالة «سردار فرهیختگی»، در این روند، نه تنها کوچک‌ترین خللی ایجاد نشده بود، که حتی در سایة به اصطلاح «آزادی» سیاسی تأمین شده از جانب «شیاداردکان» مسائل اساسی اقتصاد کشور هیچ زمینه‌ای جهت مطرح شدن به دست نیاورد!

به عبارت بهتر، با نگاهی به عملکرد عناصر «اصلاح‌طلب» در کشور ایران به صراحت درمی‌یابیم که اینان با روند مسائل در قوالب سنتی آن، به هیچ عنوان در «تخالف» عقیدتی و بنیادین نیستند. عناصر «اصلاح‌طلب» در عمل، حتی از همراهی با آنچه دهه‌هاست ملت ایران را در تضاد عملی و تئوریک کامل با این حاکمیت قرار داده، عاجز‌اند. آغاز فعالیت‌های دوبارة «اصلاح‌طلبان»، در عمل به این معناست که، این حاکمیت با تکیه بر کارنامة غیرقابل توجیه خود، اینک قصد دارد صحنة مخالفت‌های اصولی ایرانیان را به دامان «مطالباتی» فرو اندازد که هیچ ارتباطی با ایرانی ندارد. گروه‌های مختلف ایرانیان، از روشنفکر، هنرمند، نویسنده، دانشجو، کارمند، کارگر، محصل، حتی کاسبکاران و صنعتگران که معمولاً در چنین حاکمیت‌هائی از جمله «عزیزدردانه‌های» پوپولیسم حاکم به شمار می‌روند، هیچ یک با آنچه اینان تحت عناوین مختلف، «اصلاح‌طلبی» نام می‌گذارند، همگنی و هم‌داستانی ندارند. می‌باید پرسید، مقصود از اینهمه «اصلاح‌طلبی» آقایان چیست؟!

ملت ایران پس از غائلة ننگین 22 بهمن، با حاکمیتی دست‌ به گریبان شده که، نه تنها همچون نمونه‌های آمریکای لاتین و آفریقای سیاه، پلیسی و سرکوبگر است، که روندهای سرکوب را در قوالبی تماماً استعماری و «مذهبی‌نما» تئوریزه نیز می‌کند. تفاوت عمده میان این حکومت و نمونه‌های آفریقای سیاه و آمریکای‌ لاتین، فقط در این مهم است که حکومت اسلامی میان سنت‌های یک مذهب فروپاشیده و یک باور قرون‌وسطائی با منافع کلان‌سرمایه‌داری جهانی ارتباطی تنگاتنگ ایجاد کرده؛ تجربة خونین و هولناک 28 سال گذشتة ایرانیان نشان داد که گریز از چنین «معجونی» به مراتب از انواع «کلاسیک» آن مشکل‌تر است. «پوپولیسم» کور و ضدبشری حکومت اسلامی که تکیه بر نظامی مستبد، فاسد و دست‌نشانده دارد، خارج از همگامی با سیاست‌های استعماری نمی‌تواند موجودیت خود را حفظ کند. تئاتر «استقلال» حکومت اسلامی فقط مرغ پخته را به «تفکر» خواهد انداخت. این حکومت، همچون نمونة سرهنگ‌های یونانی، پینوشة شیلیائی و ژنرال‌های آرژانتینی، نوکر سرمایه‌داری آمریکاست. بحران‌ها، سوءقصدها، بمبگذاری‌ها، و ... که نخستین روزهای پس از 22 بهمن را همراهی کرد، به آنان که «رایحة خوش» خدمت به «امام» و «امت» دیوانه‌شان کرده بود حالی کرد، که اهداف کودتای 22 بهمن چیست و اینان جهت انجام چه کارهائی به «قدرت» رسیده‌اند. از آنروزها به بعد، «خدمتگزاران» حکومت اسلامی، یا در خط آمریکا بودند، و یا در زیر خروارها خاک مدفون!

در میان «دولتمردان» این حکومت، آندسته که از این «آزمون» استعماری «سربلند» بیرون آمدند، تا بحال در «صلح‌ و صفای» کامل بر ملت محروم ایران حکومت استبدادی اعمال کرده‌اند! طی 28 سال گذشته، در مملکتی که هر دم صدها نفر به عناوین مختلف به قتل رسیدند، به هیچکدام از این «آدمکشان» گزندی وارد نشده! جای پرسش باقی می‌ماند، چه کسانی و چه دست‌هائی حامیان و نگاه‌داران این دوجین «شیخ و آخوند» مجهول‌الهویه‌اند؟ از نخستین سال‌های حکومت اسلامی، حتی محافل مذهبی نیز ـ شیعی یا غیر ـ ارتباط ساختاری خود را با این حاکمیت به حال تعطیل در آورده‌اند؛ نه تنها بسیاری از مدرسین حوزه‌های علمیة شیعی، که محافل مختلف مذهبیون از قبیل دراویش، فرقان، حجتیه، مجاهدین خلق، ملی‌مذهبی‌ها و ... همگی در تضاد با اهداف این حکومت قرار دارند! این چه نوع حکومت «اسلامی» است که تمامی لایه‌های تاریخی دین اسلام در بطن فرهنگ و باورهای این کشور، در ابعاد مختلف اجتماعی، عقیدتی و سیاسی می‌باید با آن در تقابل قرار گیرد؟ جواب به این سئوال روشن است، این حکومت جز «جرثومه‌ای» ساخته و پرداختة استعمار، چیز دیگری نمی‌تواند باشد!

طی دهة گذشته، شاهدیم که بر پیکرة منحوس این حاکمیت، اسطورة مضحک دیگری تحت عنوان «اصلاح‌طلبی»، همچون قارچی سمی و هولناک، شروع به رشد و نمو کرده! نظریه‌پردازان این کشت و کار «قارچ‌های» سمی، که همچون دیگر همکاران «شریف‌شان» سر بر بالین پر محبت استعمار دارند، ‌ سخن از پدیده‌هائی به میان می‌آورند که اصولاً محلی از اعراب در جهان سیاست امروز کشور نمی‌تواند داشته باشد. این حضرات که در بطن یک حکومت استبدادی مذهبی، به اصطلاح «مبارزات» انتخاباتی به راه انداخته‌اند، بی‌محابا مخالفان «لائیک» این حکومت را نیز از دایرة سیاست‌های روز خود می‌رانند، و مورد حمله و خطاب و عتاب قرار می‌دهند! بر اساس کدام منطق «شمارش» آراء، در مملکتی که در حال حاضر اکثریتی از طبقات مرفه و متوسط جامعه در تخالف با موضع‌گیری‌های مذهبی و دیرپای این حاکمیت، به سنگرهای مخالفت عقیدتی پیوسته، چنین «ترهات» و مزخرف‌گوئی‌ها را می‌توان «مبارزات» انتخاباتی نامید؟ به صراحت بگوئیم آنچه در برابر چشمان ما می‌گذرد یک «مبارزة» انتخاباتی نیست، یک خیمه‌شب‌بازی مهوع و استعماری است که تحت عنوان «رأی‌گیری» و صندوق‌های «رأی»، نهایت امر می‌خواهد بار دیگر «فرزندان» خلف این حاکمیت مستبد، امثال خاتمی، هاشمی، نبوی، و ... را بر سرنوشت ما ملت تحمیل کند.

امروز ایرانیان نمی‌توانند همچون تجربة 10 سال پیش، ادعا داشته باشند که نادانسته فریب خیمه‌شب‌بازی امثال خاتمی را خورده‌اند! چرا که تجربة هولناک 8 سال آشوب و هیاهو برای هیچ را ـ برنامة اصلی خاتمی همین بود و جز این نبود ـ در پروندة سال‌های پیشین خود محفوظ دارند. «دولت یک‌دست»، «دولت بی‌اختیار»، «دولت تدارکات‌چی»، «دولت و مجلس ششم»، و هزاران تجربة تلخ دیگر امروز با ماست. شعارهای فریبکارانة خاتمی و دوستان‌اش نمی‌باید بار دیگر زمینه‌ساز فریب و ره‌گم کردن ملت ایران شود.


۶/۱۵/۱۳۸۶

انگولک‌چی در بازتاب!



بازتاب ـ استاد ايراني مقيم آمريكا: طراح بمب‌افكن «ب‌2» نيستم!
انگولک‌چی ـ اتفاقاً منهم طراح «ب‌2» نیستم!

بازتاب ـ اخطار رهبر انقلاب دربارة نزديك شدن رسانه‌هاي «بداخلاق» به «حريم» خبرگان
انگولک‌چی ـ رسانه‌های «خوش‌اخلاق» هم بیایند توی «حریم»!

بازتاب ـ محكوميت 13 ميليون دلاري وزارت اطلاعات به خاطر اضطراب خانواده آمريكائي!
انگولک‌چی ـ برای «اضطراب» خانواده‌های ایرانی پول نمی‌دهند؟

بازتاب ـ احمدي‌نژاد: تصميم انقلابي براي مدارس «بي‌نمازخانه»
انگولک‌چی ـ بی‌حجابی! بی‌نمازخانه‌ای! برای همین‌کارها «انقلاب» کردند،‌ آقا!

بازتاب ـ نظاميان آمريكائي14 عراقي را در خواب كشتند
انگولک‌چی ـ کار خوبی کردند، کمتر دردشان آمد!

بازتاب ـ دختران «مضطرب» دچار بلوغ زودرس مي‌شوند
انگولک‌چی ـ پس حمله به دخترها در خیابان پیش‌درآمد مراسم جفت‌گیری است!

بازتاب ـ رايس: ديپلماسي سختگيرانه به ‌جای حمله به ايران
انگولک‌چی ـ خواهش می‌کنم! ما از این حرف‌ها نداریم، بفرمائید یک «لقمه» حمله!

بازتاب ـ دستگيری قاچاقچيان بين‌المللی زنان در ايران
انگولک‌چی ـ زنان‌شان را هم مثل گازوئیل قاچاق «مصادره» کنید!

بازتاب ـ تصاوير جالب: «ديدار» اعضای خبرگان با هاشمی
انگولک‌چی ـ عکس «دیدار» توده‌های «مردم» با هاشمی جالب‌تر می‌شود!

بازتاب ـ «کفش» حداد گم شد؟
انگولک‌چی ـ «گیوه‌ها» که هنوز پاشه!

بازتاب ـ شيباني: پس از پذيرش استعفا «نماز شکر» خواندم
انگولک‌چی ـ قبل از استعفای شما هم ملت «نماز وحشت» خواند!

بازتاب ـ طرح ترافيک 18 ماهه می‌شود
انگولک‌چی ـ فیل‌مان زائیده، «پا به ماهه»!

بازتاب ـ سفرة «چرب» دولت نهم برای وزرا «عدم تعهد»
انگولک‌چی ـ سفرة «عدم تعهد» معمولاً «چرب» است!

بازتاب ـ «پدر» ورزش ايران، سلام!
انگولک‌چی ـ علیک‌سلام، «مادر»!

بازتاب ـ «پشت» صحنة انتخاب رئيس مجلس خبرگان
انگولک‌چی ـ اتفاقاً «جلوی» صحنه هم خیلی گند بود!

بازتاب ـ پروندة هسته‌اي مختومه شده!
انگولک‌چی ـ حیف شد، تازه با امور هسته‌ای آشنا شده بودیم!

بازتاب ـ رهبر انقلاب: بكارگيري «خرد» و «هنر» برای شناساندن نماز
انگولک‌چی ـ برای شناساندن «خرد» و «هنر» هم نماز را به «کار» بگیرید!

بازتاب ـ كشتي «خارجي» سوخت قاچاق توقيف شد
انگولک‌چی ـ نگران نباشید، کشتی‌های «داخلی» در راه‌اند!

بازتاب ـ مرگ خوانندة مشهور اپراي جهان
انگولک‌چی ـ نیامد تهران شما یک دل سیر شلاقش بزنید!

بازتاب ـ ورود غيرمنتظرة رئيس‌جمهور به قم
انگولک‌چی ـ گفتم سر سفر اینقدر «آلو» نخور!‌

بازتاب ـ استقبال روحانيت «مبارز» از رياست هاشمي
انگولک‌چی ـ روحانیت «سازشکار» هم استقبال ‌کرده!

بازتاب ـ پيشنهاد مناظره تلويزيوني هاشمي و احمدي‌نژاد
انگولک‌چی ـ رهبر هم بشود «مجری»!

بازتاب ـ عفو محکومان 28 پرونده توسط شاهرودی
انگولک‌چی ـ دار بزنید آقا! مردم سرگرمی می‌خواهند!

بازتاب ـ ادعاي تذكر شرعي رهبر انقلاب به همسر الهام
انگولک‌چی ـ «محلل» کدام بدبختی است؟

بازتاب ـ کارت اعتباري در ازاي تحویل زبالة «خشک»
انگولک‌چی ـ «خیس» باشه کارت نمی‌دی؟!

بازتاب ـ ايران در صف مقدم تحقيقات «سلول‌هاي» بنيادي
انگولک‌چی ـ تحقیقات «سلول‌های» انفرادی‌مان که «حرف» ندارد!

بازتاب ـ حداد: «طلبة» امروز الگويش بايد رهبر انقلاب باشد
انگولک‌چی ـ سئوال اینجاست: «عملة» امروز الگویش چه کسی باید باشد؟

بازتاب ـ برادر پادشاه سعودی حزب «می‌زند»
انگولک‌چی ـ تو حزب «بزن»، ما هم ماست «تأسیس» می‌کنیم!

بازتاب ـ خودكشي به‌ دليل نداشتن بنزين!
انگولک‌چی ـ «بدون شرح»!



۶/۱۴/۱۳۸۶

بوی خوش «خبرگان»!


دست‌یابی هاشمی‌رفسنجانی، طی یک انتخابات «کولژیال»، به ریاست بنیادی که در قوانین حکومت اسلامی، «مجلس خبرگان رهبری» نام گرفته، می‌باید به نوعی، بازگشت محافل سنتی حکومت اسلامی، به مواضع قدرت «تلقی» شود. در این نمایش «قدرت»، که خارج از رأی‌گیری‌های معمول در محیطی بسته، میان اعضاء همین «مجلس» صورت گرفت، هاشمی‌رفسنجانی ثابت کرد که اگر خود وی از نظر سیاسی «مرده»، جسدش هنوز قادر به تنفس است! مسلماً اگر این انتخابات چون دیگر انواع رایج آن در مراجعه به آراء عمومی صورت می‌گرفت، شخص هاشمی‌ بهرمانی هیچگونه شانسی جهت دستیابی به این «مقام» نمی‌داشت. شکست وی در انتخابات مجلس ششم برای دستیابی به یک کرسی نمایندگی از شهر تهران، و شکست بعدی وی در صحنة انتخابات ریاست «دولت» حکومت اسلامی به صراحت نشان داد که در افکار عمومی مردم این کشور، «هاشمی» مهره‌ای مرده است. لیک آنزمان که رایزنی‌ها نه در برابر افکارعمومی، که در بطن محافل استخوانی یک نظام فروپاشیده صورت می‌گیرد، برد و باخت معنائی دیگر خواهد یافت! اینبار بر عکس دیگر تجربیات، همانطور که دیدیم هاشمی «برنده» شد، در شرایطی که این «برد» بیشتر به معنای «باخت» نهائی حکومت اسلامی خواهد بود، حکومتی که علیرغم بحران‌های «نظامی ـ امنیتی» عدیده در مرزهای کشور، و بحران‌های اقتصادی و مالی در ارتباط با شاهرگ‌های معمول اقتصاد ایران، امروز ثابت کرده که قادر نیست در این بزنگاه حیاتی، خود را از چنگال مرده‌ریگ سیاست‌بازانی خلاص کند، که حضورشان بیشتر از آنچه کارساز این حکومت باشد، آغازگر بحران‌های فزایندة اجتماعی و سیاسی خواهد بود.

هاشمی رفسنجانی چهرة شناخته‌شده‌ای در بطن حکومت اسلامی است؛ صاحب‌نظران، به حق یا به ناحق، جناج‌ها و جریانات فساد اداری و تشکیلاتی بسیاری را در این حکومت ملهم از «راهبردهای» رفسنجانی و محافل وابسته به وی می‌دانند؛ در اینکه رفسنجانی به همراه گروهی از «هم‌سرایان» و همکاران خود، در این حاکمیت و در مقام‌های متفاوت از وزارت کشور گرفته، تا ریاست جمهور، ریاست مجلس و ریاست «نهاد» تشخیص مصلحت، سال‌ها نقش‌آفرینی کرده، جای بحث و گفتگو نیست؛ مسئله اینجاست که امثال رفسنجانی مرد میدان امروز سیاست کشور نخواهند بود. اینان اعضاء همان گروه‌هائی هستند که در چارچوب سیاست‌های «کلان»، و در عهد «جنگ‌سرد»، نقش دیکتاتورها و حاکمان مستبد و «خلق‌الساعه‌ای» را بازی می‌کردند، که یک‌شبه سر از ناکجاآبادهای حاکمیت در آورده، «مسئولیت» تصمیماتی را که خود هرگز نمی‌گرفتند به جان می‌خریدند، و نهایتاً شرافت و حیثیت خود و اطرافیان‌اش را نیز فدای چند صباحی «حکومت» ظاهری و «ریاست» نمایشی می‌کردند، اینهمه در انتظار ظهور «دیکتاتور» بعدی! آیا هنوز کشور ایران در شرایط «جنگ سرد» دست و پای می‌زند؟ می‌دانیم که جواب این سئوال منفی است!

حضور احمدی‌نژاد در رأس قوة مجریة حکومت اسلامی، به صراحت نشان داد، شرایطی که حکومت «عمامه» را بر جامعة ایران تحمیل می‌کند به سرعت سپری می‌شود؛ پس از دو تجربة نخستین و بسیار ناموفق در انتخاب «کلاهی‌ها» به پست ریاست دولت در حکومت اسلامی ـ دوران بنی‌صدر و رجائی ـ در عمل، احمدی‌نژاد اولین رئیس دولت اسلامی است که «معمم» نیست! طی انتخاباتی که منجر به «برد» احمدی‌نژاد شد، به صراحت دیدیم، چگونه جناح‌هائی که علناً و یا به صوری پنهانی، دست در دست این حکومت دارند، همگی در برابر وی صفی واحد تشکیل دادند! این «موضع‌گیری‌ها» حتی به خیمة «روشنفکران» دولتی، که همان نانخورهای «روشنفکری» سیاسی جاری کشور نیز هستند، و همه روزه در ظاهر امر «موی از ماست» سیاست ایران می‌‌کشند، «سرایت» کرد، و دست بسیاری از این «ناجیان» دروغین ملت و «عمله‌های» راستین ساواک و سازمان سیا را در برابر هم میهنان‌مان در این بزنگاه باز نمود! در عمل، آنچه امروز به چشم می‌بینیم، «انتقام» سیاسی جناح سنتی حکومت اسلامی از تازه به دوران رسیده‌های «مهرورزی» است، ولی این «انتقام» نه در صحنة سیاست جاری کشور، که در بطن نهادهای پوسیدة حکومت اسلامی صورت می‌گیرد، بنیادهائی که خود مسببین واقعی شرایط غیرانسانی‌ای هستند که ایرانیان امروز در آن گرفتار آمده‌اند ـ انتخابات ریاست خبرگان رهبری همانطور که بالاتر گفتیم یک انتخابات «کولژیال» و محفلی است، آراء عمومی در آن هیچکاره است!

در این میان، گروهی از بادمجان‌ دورقابچین‌های محافل «رفسنجانی»، با سروصدای زیاد سعی در پراهمیت نشان دادن این انتخابات و سرنوشت‌ساز بودن این «ریاست» دارند؛ هر چند که رفسنجانی پیش از این، بر مناصب بسیار مهم‌تری از جمله ریاست جمهوری همین حکومت تکیه زده بود! در عمل، این محافل همان کاری را می‌کنند که یک «غریق» در میانة اقیانوسی متلاطم خواهد کرد: دست یازیدن به هر خاشاکی جهت نجات خود از امواج سهمگین! به صراحت بگوئیم، حضور رفسنجانی در مقام «ریاست» مجلس خبرگان رهبری آنقدرها که برخی نشان می‌دهند، از اهمیت برخوردار نیست؛ هر چند که در بطن سازوکار همین حکومت حضور وی نشان می‌دهد که، تجربیات چند ماهة «مهرورزی»، بسیاری از این محافل را «نگران» کرده! با این وجود می‌باید اذعان داشت که، احمدی‌نژاد نه بر اساس طرحی از پیش تعیین شده از جانب آمریکا به قدرت رسید، و نه در چارچوب نیازهای این نظام پای به «کاخ» ریاست جمهوری گذاشت، حضور وی صرفاً بازتابی داخلی بود، از آنچه می‌توان تغییر ساختارهای سیاسی در منطقه، و از میان رفتن دیواره‌های امنیتی «جنگ‌سرد» نامید!

حکومت اسلامی در چرخش سیاسی اخیر خود، و در به ارزش گذاشتن دوبارة مهرة سوختة «هاشمی رفسنجانی»، در عمل ثابت کرد که می‌باید در آیندة نزدیک صحنة سیاست ایران را به جناح‌های سیاسی دیگری واگذار کند. این «چرخش»، همچون تجربة دوران خاتمی نشان داد که، حکومت اسلامی در گیر اصلی غیرقابل تغییر شده، و بر اساس همین اصل، نبود هرگونه نوآوری در برخوردهای این حاکمیت با جامعه، «تکرار» بی‌حاصل رفت و آمد و بازگشت مهره‌های سوخته بر صفحة شطرنج سیاسی کشور، و همزمان بی‌جواب گذاشتن مطالبات بر حق ملت ایران، گویا چراغ اصلی در روشن نمودن راه و سیاق حکومت در این حاکمیت به شمار می‌آید! به آنان که انتخاب رفسنجانی را به مقام ریاست «مجلس خبرگان رهبری» نشانه‌ای از «تعادل» بیشتر در آینده می‌نمایانند، می‌باید گوشزد کرد: «تعادل در راهبردها، نه به دلیل عدم توانائی و نارسائی‌های قدرت سیاسی که کاملاً بر عکس، به دلیل کارآئی یک نظام در بر آوردن نیازهای اساسی یک جامعه می‌تواند بر فضای سیاسی کشور سایه اندازد!» برخورد فرضی «رفسنجانی‌ـ‌احمدی‌نژاد» در آینده، و در بطن حاکمیت اسلامی، به هیچ عنوان نشانة به دست دادن قرائت‌های متفاوت از نیازهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه نیست؛ این «برخورد» اگر هم صورت گیرد، صرفاً نشانه‌ای است از ضعف روزافزون این حاکمیت در ارائة توجیهی جهت ادامة موجودیت خود در برابر افکارعمومی ایرانیان!









۶/۱۳/۱۳۸۶

سکولاریسم عطاری!


عبدالکریم سروش، متفکر «سابق» حکومت اسلامی، و یکی از «سخن‌پراکنان» دستگاه خلافت هزارة سوم، مدتی بود مهر سکوت بر لب داشت، کمتر «حرف» می‌زد، و گویا سعی داشت در تصویری که رسانه‌های حاکمیت سرکوب، طی سالیان دراز از وی، دوستان و همپالکی‌های‌اش ساخته بودند، تا حد امکان دست‌درازی نکند، تا این «تصاویر»، که حتماً به زعم ایشان، «زیبا» و «فریبا» به قلم آورده شده بود، تا حد امکان «مخدوش» نگردد! ولی از آنجا که گذار پوست به دباغ‌خانه‌ است، گذار امثال سروش نیز به پشت تریبون خواهد بود، به همانجائی دوباره پای خواهند گذاشت که نقطة سرآغاز زندگانی «پرحاصل» هم اینان بوده: سخن‌پرانی در برابر میکروفون‌های استعماری، جهت فراهم آوردن «خوراک» تبلیغاتی بر سفرة حکومت‌های دست‌نشانده و سرکوبگر!

روزی‌نامة «اعتمادملی»، که حکماً به دلیل نامش، هم «معتمد» است و هم «ملی» ـ هر چند ما ایرانیان نام «زلفعلی» معمولاً به کچل‌ها داده‌ایم ـ پس از «انتخابات» سرنوشت‌ساز مجلس خبرگان رهبری، و ریاست «حاج‌بهرمانی» به این «منصب» والا، جسارت به خرج داده،‌ باز هم دست «استاد» سروش را به حوزة مقالات و گفتگوهای این «روزی‌نامه» باز کرده! «اعتمادملی»، در تاریخ 12 شهریورماه 1386، سخنرانی فیلسوف دل‌سوختة «بازار و حوزه» را، در برابر گروهی که آنان را «جمعي از دانشجويان و علا‌قه‌مندان روشنفكري ديني» در شهر پاریس می‌نامد، با تأخیری 32 روزه به چاپ می‌رساند‌! تا اینجا مسئله‌ای است کاملاً تکراری! چرا که سخن‌پرانی‌های عملة فاشیسم، و انعکاس ترهات‌شان در رسانه‌هائی که با سرمایة مردم عملاً توی سر همین ملت می‌زنند، قصه‌ای است که تکرار آن بیش از آنچه روشنگر ابعاد سیاسی و امنیتی چنین نظام‌های وابسته‌ای باشد، صرفاً ملال‌آور است؛ از آن سخنی به میان نخواهیم آورد که،‌ به قولی «نیفزاید از این بیهده الا که ملال»!

ولی حضور «استاد» را در برابر جمعی از «دانشجویان علاقمند به روشنفکری دینی»، آنهم در شهر پاریس، و افاضات عدیده‌شان در مورد مسئلة «سکولاریسم» را نمی‌باید به این سادگی‌ها از دست داد؛ بسیاری از ما ایرانیان، در گذشته‌ و در برابر این «اراذل» سکوت کردیم، چرا که ترهات‌شان ارزش تحلیل و بازگوئی ندارد، ولی ساکت ماندن امثال ما، در عمل تبدیل شد که «صاحب‌نظر» بودن اینان و دیدیم که نتیجه‌اش چه‌ها شد! البته لازم به تذکر نخواهد بود که «دانشجویان علاقمند به روشنفکری دینی»، همان «اوباشی» هستند که با ارز تحصیل شده از حراج نفت‌خام، دهه‌هاست که توسط حکومت‌‌ایران در ممالک غرب پراکنده می‌شوند، وظیفة اصلی‌شان ولگردی، جاسوسی، خبرچینی، و احیاناً خرید «دیپلم‌های» افتخارآمیز است. از این مجرا، هم دولت‌های وابسته و سرکوبگر استعماری در ایران، از «شر» نیروی جوان و بیکار در بیغوله‌هائی که «شهر» نام ‌گرفته آسوده می‌شوند، هم معمولاً با ماندگار شدن اینان در بلاد «کفر»، نیروی کار ارزان قیمت جهت اربابان غربی خود فراهم می‌آورند، و هم نهایت امر، آنان که چون شخص «استاد» به درد «استخوان گذاشتن لای زخم این ملت» می‌خورند، سال‌ها پس از ولگردی، با «مناصب» و «مقامات» توخالی و «من‌درآوردی»، یک شبه سر از مراکز تصمیم‌گیری استعماری و سرکوبگر حاکمیت‌های فاشیستی داخل کشور در می‌آورند. هر که بگوید، استعمار با یک تیر فقط یک نشان می‌زند، به این نمونه حتماً هنوز با چشم دل نگاه نکرده!

ولی «استاد» کارشان را خیلی خوب یاد گرفته‌اند، و نخستین عملی که در «سخنرانی» صورت می‌دهند، گشودن باب بحث «زبانشناسی» است! حال فهمیدیم که ایشان هم فیلسوف هستند، هم دوافروش، و هم «زبانشناس»! و اگر «اکبرکوسه»، در تسخیر مقامات حکومت اسلامی، آندسته که به قول «بی‌بی‌سی» انتخابی هم هست، گامی پیشتر بردارد، «استاد» مسلماً تقاضای «استقرار» شجره‌نامه‌ای مستقل جهت ایجاد ارتباط با جد بزرگوارشان «فریدالدین عطار نیشابوری» هم «مطرح» خواهند کرد! ولی می‌باید قبول کنیم که، «نظرات» گهربار ایشان تا آنجا که به چاپ رسیده، و شاید می‌بایست چند وبلاگ مستقل به «بحث» در بارة آنان اختصاص دهیم، به خوانندة آشنا با این مفاهیم فقط القاء می‌کند که، در عمل «استاد» هیچکاره است! هر چند باید قبول کنیم، که حداقل رقاص ثابت ‌پای «ناقارة استعمار» و سرکوب ملت ایران هستند! در مبحث زبانشناسی، «استاد» آناً جهت گشودن باب «تفاوت‌های» فرهنگی ـ یادمان نرفته که تکیه بر همین «تفاوت‌ها» چگونه برای حکومت اسلامی سال‌های متمادی نان و آب فراهم آورده ـ سخن از زبان‌های «لاتین»، و نبود مترادف فارسی برای واژة «سکولاریسم» در زبان فارسی می‌کنند، و می‌افزایند:

«ما در زبان فارسي واژه دقيق و روشني براي بيان سكولا‌ريزم نداريم، نه ‌تنها در فارسي نداريم بلكه در هيچ يك از زبان‌هاي غيرلا‌تيني هم معادل اين كلمه را نداريم.»


جای بسی تأسف است که دانشجویان «علاقمند»، اینچنین وقت خود را تلف می‌کنند! نخست می‌باید گفت، کسی که در مقام «نظریه‌پرداز»، در یک آکادمی و در مقابل مشتی «دانشجونما» سخن‌پرانی می‌کند، می‌باید بداند، زبان «لاتینی» نداریم! یک زبان می‌تواند «لاتین» باشد، ولی نمی‌تواند «لاتینی» باشد! در ثانی، واژة «لاتین» به هیچ عنوان در بر گیرندة مجموعه زبان‌های اروپای غربی، شرقی و مرکزی نیست! در تعاریف زبانشناسی تاریخی، گروه زبان‌های «لاتین» فقط محدود به زبان‌های فرانسه، اسپانیائی، ایتالیائی، و چند زبان دیگر در جنوب غربی قارة اروپا می‌شود، و در هیچ منبعی زبان‌های آلمانی، انگلیسی، روسی، یونانی، و حتی اروپای شرقی «لاتین» شناخته نشده! حال شاید افرادی گوشزد کنند که اینگونه «اشتباهات» در زمرة «غلط‌های» مصطلح است، و نمی‌باید زیاد «موی را از ماست» کشید؛ ما هم قبول داریم که غلط‌های مصطلح در تمامی فرهنگ‌ها و تمامی ملت‌ها دیده می‌شود، ولی یک امر را نمی‌توان از نظر دور داشت، زمانی که یک به اصطلاح «فیلسوف» دهان باز می‌کند، و در کلام او با «غلط‌های» مصطلح «خلق‌الله» برخورد می‌کنیم، مستمع چه نتیجه‌گیری‌ای باید صورت دهد؛ آیا این واقعیت ندارد که، انسان‌ها به اندازة فهم و شعور، سواد و معلومات‌شان «حرف» می‌زنند؟

در ادامة هزلیات، «استاد» به این نتیجه می‌رسد که:

«ما با اين مفهوم [سکولاریسم] آن چنان كه بايد آشنا نبوده‌ايم فلذا واژه‌اي هم براي آن نساخته‌ايم [...] در ادبيات اسلا‌مي دو واژه را خواهيد يافت كه ربط نزديكي به بعضي از وجوه سكولا‌ريزم دارند [...] كلمه دهر در قرآن هم آمده است؛ [...] در شعر خيام هم با همين معنا روبه‌روييم»

می‌بینیم که آنچه «عدم‌آشنائی» ما ملت با مفاهیم سکولار «معرفی» می‌شود، از قضای روزگار آنقدر ریشه‌دار است که به قرآن، و حتی اشعار یکهزارسالة خیام نیشابوری نیز پای گذاشته! می‌باید پرسید اگر این امر، نشاندهندة «عدم‌آشنائی» یک ملت با مفاهیم مطروحه است، بهتر است «استاد» نشان دهند که، «آشنائی» را چگونه می‌توان اصولاً تعریف کرد؟ شاید این مطلب را هم «استاد» نمی‌داند، ولی اصولاً «رباعیات» را فقط منسوب به خیام می‌دانند! گروهی از مورخان بر این باورند که رباعیات به دلیل ساختارهای گونه‌گون آن‌ها نمی‌تواند یک سرایندة واحد داشته باشد. این رباعیات طی دهه‌های طولانی در جامعة ایران و در ستیز با «بهشت‌پرستی» اسلام‌گرایان ترک‌تبار توسط مردم این کشور سروده شده، و خاستگاهی به مراتب عمیق‌تر از ترهات‌بافی فلان و یا بهمان «فیلسوف» شکسته و بسته در آکادمی‌های خاک‌گرفته و نمور غرب دارد. ولی از آنجا که «حضرت» دوافروش عزم را جزم کرده، تا به ما ملت بفهماند «سکولاریسم» نمی‌دانیم، وجود همین ادله و براهین عملاً تبدیل به نوعی توجیه جهت «عدم‌وجودشان» شده!

باید این سئوال را نیز از «استاد» پرسید که، آیا عدم وجود یک «واژه» در یک زبان نشانة مستدلی است از عدم وجود «پدیده» در آن جامعه؟ این دیگر از آن حرف‌هاست! اگر برای دیکتاتوری واژة «استبداد» را داریم، برای «فاشیسم»، در مقامی که می‌باید و شایسته است، هیچ «مترادفی» در زبان فارسی وجود ندارد! و اینهمه در حالی، که حداقل طی 80 سال گذشته، ملت ایران به صورتی روزمره در دامان یک فاشیسم وارداتی و سرکوبگر زندگی کرده. این چه نوع «استدلال» است و از کدام «دکان» بیرون کشیده شده که بحث در مورد واژه‌ها را به چنین لغزخوانی‌ها می‌کشاند؟ «حضرت»، حتماً برای سوسیالیسم، کمونیسم، فرویدیسم، کانتیسم، و ... به دلیل عدم وجود «مترادف» در فارسی هم همین استدلالات را ارائه خواهند کرد؛ به عبارت دیگر، از آنجا که «مترادف» نداریم، «آنچنان که باید با آن‌ها آشنا نیستیم!»‌

ولی با پیش رفتن در قرائت «سخن‌پرانی‌های» استاد به دلایل نهائی و غائی چنین مجالس «گفت‌وشنود» بهتر دست می‌یابیم، چرا که ایشان پس از آنکه به صراحت می‌گویند، «سکولاریسم» را نمی‌شناسیم، در ادامه می‌آورند:

« پاره‌اي از شما كه با تاريخ فلسفه و تاريخ كلا‌م آشنايي داريد حتما ديده‌ايد كه فيلسوفان و متكلمان ما هنگام بحث از مسائل ديني دو گونه بحث مي‌كنند؛ يكي عقلي و ديگري نقلي. [...] اين مفهوم عقلي [...] به مفهوم عقل سكولا‌ر در زمان حاضر بسيار نزديك است.»


بله، همة این ترهات برای آن بود که به دانشجویان «علاقمند» نشان دهند، «سکولاریسم» اگر برای ما ملت «ناآشنا» است، برای «روحانیت» فاسد و آدمکش شیعی‌مسلک، پس از 28 سال چپاول و غارت این مملکت، خصوصاً زمانی که از مسائل دینی سخن به میان می‌آورد، نه تنها «غریبه‌» نیست، که به قول حضرت‌شان، «متکلمان ما» با آن خیلی هم آشنا هستند! می‌باید به ایشان و «متکلمان‌شان» گوشزد کنیم که، این همان پروژة آمریکائی «اسلام دمکراتیک» است که در عراق با لشکرکشی، در ترکیه با «انتخاب» مسخرة عبدالله گل به مقام ریاست جمهور، و در افغانستان با بمباران روستاهای این کشور و قتل‌عام مردم در حال اجرا است. و ما ایرانیان هم به خوبی می‌دانیم این مترسک شکسته را تحت عنوان «اسلام و دمکراسی» چه محافلی برای ما ملت در باد تحولات اجتماعی جهان تکان تکان می‌دهند! اگر «استاد» فرامین ارباب را کورکورانه «اطاعت» می‌کند، و هر چه به خوردش می‌دهند در برابر مشتی «دانشجونما» استفراغ می‌کند، ما ملت، ارباب خودمانیم!

امروز همانطور که می‌بینیم دست این «اسلام» از آستین «استاد» بیرون آمده! و در تصویری سراسر مهوع، که بوی استثمار و استعمار ملت ایران را می‌توان از صدها کیلومتری‌ به صراحت استشمام کرد، یک «نوسواد» را برای تحمیل ترهات سازمان آتلانتیک شمالی به ملت ایران روی صحنة تئاتر آورده‌اند! البته ما از روز اول می‌دانستیم که این «روحانیت» و نوچه‌های این روحانیت از قبیل حاج‌سروش، «نانخور» چه محافلی‌اند، و از همان روز اول هم گفتیم، ولی می‌باید به آن خوش‌خیال‌هائی که چشم بر چنین «موضع‌گیری‌های» موذیانه‌ای می‌بندند، و فکر می‌کنند که امثال سروش فیلسوف و نظریه‌پردازند یادآور شویم، که اگر از طریق بسط و تحلیل در مورد این موضع‌گیری‌ها، از گسترش چنین «ترهات‌بافی‌ها» پیشگیری نکنیم،‌ همین فرداست که عناصر سرکوبگر در بطن همین حکومت اسلامی محتضر پای پیش گذارند، و برایمان از «سوسیال دمکراسی» و فواید حکومت اسلامی در آغوش نظریة اگزیستانسیالیسم «ژان‌پل‌سارتر»، و پوزیتیویسم «برتراند راسل» احادیث محمدی بگویند! و اینهمه، برای آنکه هم دمکراسی، هم آرای عمومی، هم لائیسیته، و هم انسانیت را در بارگاه اربابان‌شان «مخدوش» کنند، و نان 28 سالة دیگری برای عموسام و دارودسته‌اش به تنور اسلام در مملکت‌مان بچسبانند!



۶/۱۲/۱۳۸۶

انگولک به «اعتمادملی»!


اعتمادملی ـ بنزین سفر برای همه!
انگولک‌چی ـ می‌ماند «خودرو» و «هزینة سفر»!

اعتمادملی ـ افزایش فاصلة دولت و مجلس!
انگولک‌چی ـ «فاصله» را «ضدانقلاب» گشاد کرده!

اعتمادملی ـ مؤسسة فرهنگی، هنری «ایراندخت» افتتاح شد
انگولک‌چی ـ چرا مال «توراندخت» را افتتاح نکردید؟

اعتمادملی ـ طرح اتحادیة شهرداری‌ها را جدی «بگیریم»!
انگولک‌چی ـ ما محکم گرفتیم! شما «ول» نکنید!

اعتمادملی ـ نحسی جامعه‌شناسی علم!
انگولک‌چی ـ نحوست روانپریشی علم‌ستیزی هم بد نیست!

اعتمادملی ـ طالبان: 20 ميليون دلا‌ر گرفتيم!
انگولک‌چی ـ بچشبون شر حقه!

اعتمادملی ـ حسن روحاني: ‌ تصميمي براي كانديداتوري در انتخابات نگرفته‌ام
انگولک‌چی ـ این یکی آخرکار به بلوغ عقلی رسیده!

اعتمادملی ـ ستون سلا‌م آشنا
انگولک‌چی ـ ستون خداحافظ غریبه‌ را بیشتر دوست داریم!

اعتمادملی ـ تأئيد حكم قصاص زني كه همسرش را در «پذيرائي» خانه دفن كرد
انگولک‌چی ـ این زن باوفا چقدر به «آقا» احترام گذاشت!

اعتمادملی ـ «واقع‌بين» باشيم تا غافلگير نشويم!
انگولک‌چی ـ شما که همیشه «واقع‌بین» بودید، ملت غافلگیر شد!

اعتمادملی ـ احمدی‌نژاد: به ایران «حمله» نمی‌شود!
انگولک‌چی ـ اتفاقاً «شاه» هم همین اشتباه را می‌کرد!

اعتمادملی ـ چاوز: تا سال 2027 مي‌توانم حكومت كنم
انگولک‌چی ـ تا آمریکا در پس توست، «خواستن» تو عین «توانستن» است!

اعتمادملی ـ دیوار چین ناپدید می‌شود!
انگولک‌چی ـ دیوار نمی‌خواهند، «چنگیزخان» از راه اینترنت می‌آید!

اعتمادملی ـ آزادي «حجاب» و آموزش «زبان كردي» در قانون اساسي جديد تركيه!
انگولک‌چی ـ «چماق اسلامی» با «شیرینی کردی»!

اعتمادملی ـ «خانم» نمايشنامه‌نويس و آقاي رئيس‌جمهور
انگولک‌چی ـ پس این نمایشنامه را «خانم» نوشته‌اند!

اعتمادملی ـ شركت صنايع «هوائي» ايران فروخته شد!
انگولک‌چی ـ تا حالا کسی روی «هوا» صنایع خریده؟!

اعتمادملی ـ بسياري از مشكلا‌ت فرهنگي دانشگاه‌ها با ازدواج دانشجويان حل مي‌شود
انگولک‌چی ـ نگفتند مشکلات «جنسی»، گفتند مشکلات «فرهنگی»!

اعتمادملی ـ عباس عبدی: پرهيز از سياست «قطبي»!
انگولک‌چی ـ «قطبی» مهم نیست، «تخمی» نباشید!

اعتمادملی ـ «تكثر سياسي و اعتدال»، « رقابت و اعتدال»، «اعتدال ...
انگولک‌چی ـ بالاخره اسم این روزنامه «اعتماد» است، یا «اعتدال»؟!

اعتمادملی ـ هاله اسفندياري از ايران خارج شد!
انگولک‌چی ـ در «بهار آزادی» جای هاله جان خالی است!