۱۱/۲۰/۱۳۹۲

برف و برتی!


 

هر چند در شرایط فعلی مسائل بسیاری شایستة بررسی است،   وبلاگ امروز را به تحلیل دو مسئله محدود می‌کنیم.    در مرحلة نخست نگاهی خواهیم داشت به اظهارات علی‌اکبر ولایتی،   مشاور علی خامنه‌ای در امور بین‌الملل پیرامون حضور نظامی آمریکا در افغانستان.  سپس به صورت شتابزده می‌پردازیم به مصاحبة ولیعهد خانوادة پهلوی با بی‌بی‌سی.  پس ابتدا برویم به سراغ ولایتی که با «برتی آهرن»،   نخست وزیر پیشین ایرلند،   پشت درهای بسته دیدار و گفتگو کرده و دوتائی از «زیبائی» برف‌ها لذت برده‌اند:     

 

«[...] مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل عصر امروز (سه‌شنبه) [در مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام] با برتی آهرن، نخست‌وزیر پیشین ایرلند دیدار کرد [...] دو طرف [...] بدون حضور خبرنگاران دربارة روابط دو جانبه،  گسترش همکاری‌ها میان دو کشور و مسائل منطقه‌‌ای و بین‌المللی گفت‌وگو کردند.»

منبع: ایسنا،  15 بهمن‌ماه 1392

 

نخست بگوئیم آقای «آهرن» یکی از سیاست‌بازان عمدة جهانی است که از جنایات ارتش آمریکا و انگلستان در عراق پشتیبانی کرده.  و برخلاف موضع‌گیری‌های «نمایشی» حکومت اسلامی ـ این حکومت پیوسته دم از حمایت از حقوق «مردم مسلمان» می‌زند ـ  میهمان مرکز تحقیقات کذا،  یعنی آقای آهرن آنقدرها هم «مردمی» نیستند.  ایشان حتی حاضر نشدند،  با باراک اوباما،  سناتور وقت که با تهاجم نظامی ایالات‌متحد و انگلستان به عراق مخالفت می‌کرد همراهی کنند.  و حضور چنین عجوزه‌ای در «مرکز تحقیقات تشخیص مصلحت نظام» بخوبی نشان می‌دهد که از چه مصلحت و از چه نظامی سخن به میان می‌آید.  

 

از این گذشته،‌  «برتی آهرن»،  نمایندة محافظه‌کارترین جناح‌ ایرلند است و اقبال عمومی چندانی هم ندارد.  با این وجود،   طی سال‌هائی که اینفرد در سیاست ایرلند نقش ایفا کرده،  اینکشور به مهم‌ترین سکوی پرتاب شرکت‌های آمریکائی و مراکز پولشوئی در قلب اتحادیة اروپا تبدیل شده.   و به همین دلیل نیز محافل مختلف مالی،   و ساختارهای پولشوئی بین‌المللی از «آهرن» حمایت می‌کنند.  و به همچنین است در مورد علی‌اکبر ولایتی.

 

در وبلاگی تحت عنوان،   «آفریکن کانکشن» به نقش مافیائی ولایتی اشاره کرده‌ بودیم.   در اینجا فقط به طور خلاصه می‌گوئیم،  نتیجة‌ دوران نکبت‌بار 16 سالة حضور ولایتی در رأس آنچه دیپلماسی حکومت اسلامی خوانده می‌شود،   «لو» رفتن شبکه‌های مافیائی حکومت اسلامی در آفریقا بود.   شبکه‌هائی که علاوه بر قاچاق مواد مخدر و سلاح،  به خرید و فروش برده و قاچاق انسان نیز «اهتمام» می‌ورزیدند!   همان روزها زمانیکه گند «دیپلماسی» آفریقائی حکومت اسلامی ـ  شخص خامنه‌ای و ولایتی در رأس این دیپلماسی نشسته‌اند ـ  در آمد،  جسته و گریخته نوشتیم که اکثر ایرانیانی که به جرم حمل‌ونقل مواد مخدر،  و یا شرکت در فعالیت‌های غیرقانونی در کشورهای آفریقائی،  آسیای جنوب شرقی و حتی کانادا و استرالیا به زندان افتاده‌اند،  در واقع کارمندان و وابستگان شبکة «ولایتی ـ خامنه‌ای» به شمار می‌روند. و از سوی دیگر،   سیاست‌های شدادوغلاظ قوة قضائیة حکومت اسلامی در مجازات «قاچاقچیان تریاک» ـ  این افراد عملاً بدون محاکمه اعدام می‌شوند ـ   در عمل جنگی است که شبکة ولایتی با «رقبای بین‌المللی» اربابان‌اش به راه انداخته.    بدون تردید یکی از محورهای گفتگوی اخیر برتی آهرن با ولایتی نیز قاچاق مواد مخدر بوده:      

 

«در این دیدار دو طرف پس از اظهار خوشبختی [خوشوقی] از این دیدار دربارة زیبائی منظرة برفی تهران گفت‌وگو کردند.»

همان منبع!

 

با توجه به مشاغل واقعی ولایتی و آهرن،  اطمینان داریم که ایندو از مشاهدة کوهپایه‌های پوشیده از «پودر سپید رنگ» به وجد آمده‌اند،   هر چند این شادی و خرسندی هیچ ارتباطی به زیبائی «برف زمستانی» ندارد.   و ابراز تمایل ولایتی به خروج ارتش آمریکا از افغانستان شاهدی است بر این مدعا!   ولایتی طی «دیدار» با آهرن،   بالاخره به اصل مطلب می‌پردازد و از جانب «بیت‌رهبری»،  گسترش قاچاق مواد مخدر در منطقه ـ  نقش واقعی حکومت اسلامی ـ  را مورد تأئید چند باره قرار می‌دهد:

 

«این رهیافت [خروج ارتش آمریکا از افغانستان] عاقلانه است.   در واقع همسایگان افغانستان از حضور نظامی آمریکا راضی نیستند.»

همان منبع

 

بله،  هیچ انسان شایسته‌ای از اشغال نظامی یک کشور،  توسط دیگر کشورها حمایت به عمل نخواهد آورد،   ولی زمانیکه این «اظهارات» در حضور نخست‌وزیر سابق ایرلند،  با در نظر گرفتن ارتباطات‌شان با محافل مالی،  پیرامون افغانستان صورت می‌گیرد،   معنا و مفهوم دیگری پیدا می‌کند.  چرا که،   آهرن نه تنها از اشغال افغانستان حمایت کرده،   که حتی مهر تأئید دولت ایرلند را بر پروندة جنگ غیرقانونی در عراق نیز زده است.   پس این «حرف‌ها» به موضوع دیگری ارتباط دارد.   از شما چه پنهان این ارتباط باید همان رابطة سپیدی برف‌های البرزکوه با «پودر سفید» باشد.   و شاید گزارش «رادیو روسیه»،  پاسخی است به  محافل قاچاق هروئین که پادوهای‌شان را به دیدار مشاور بین‌المللی رهبر جمکران فرستاده‌اند!   «صدای روسیه»،  ضمن تأکید بر اینکه «ایالات متحد» تمایلی به مبارزه با تولید مواد مخدر در افغانستان نشان نمی‌دهد می‌نویسد،   خروج ارتش آمریکا از افغانستان،   باعث گسترش تولید مواد مخدر خواهد شد:    

 

«[...] اگر بخش عمدة نیروهای ناتو از افغانستان خارج شوند،  تولید مواد مخدر بیشتر از قبل خواهد شد.   زیرا در اینصورت ایالات متحده حتی مسئولیت ظاهری این قضیه را نیز بر عهده نخواهد گرفت.»

منبع:  صدای روسیه،  9 فوریه 2014

 

همانطور که می‌بینیم،   دل‌سوزی‌های مشاور «مخصوص» مقام معظم،  یا همان رئیس شبکة قاچاق تریاک،  برای ملت «مسلمان» افغانستان دلائلی به مراتب «محکم‌تر» از اخوت اسلامی و زیبائی برف‌های «توچال» دارد.   با این وجود،  صدای روسیه فقط یک بُعد از این دلائل را بازتاب داده،  این خبرگزاری به «سر گندة» زیر لحاف اشاره‌ای نمی‌کند.   «سر گنده‌ای» که با خروج ارتش آمریکا از افغانستان بیرون خواهد آمد،   و از یک سو مسئولیت مستقیم ایالات متحد در گسترش کشت و زرع خشخاش و «صنعت قاچاق» را لوث خواهد کرد.  و از سوی دیگر،   مسئولیت نظامی و عملیاتی واشنگتن در حمایت از هیاهوی اسلامگرائی در میان توده‌های «خشمگین» افغانستان،   و نهایت امر تهدید امنیتی روسیه در مرزهای جنوبی‌اش از طریق بمب‌گزاری،  تروریسم،  و خلاصه آخوندبازی را نیز به حاشیه خواهد راند.   

 

به طور خلاصه،  در صورت خروج ارتش آمریکا از افغانستان،  باز هم واشنگتن طبل «مردم،  مردم» را به دست خواهد گرفت،  و  بحران‌سازی‌های ضدانسانی‌اش در مرزهای جنوبی روسیه را،   همچون لات‌بازی‌ در مصر،  سوریه،  تونس و لیبی به حساب پدیدة موهومی به نام «مردم» می‌نویسد.   جالب اینکه،   از قضای روزگار این همان «مردم» است که طی 35 سال گذشته در حکومت اسلامی همه‌کاره شده‌!   حال شاید به دلائل دل‌سوزی «مقامات» حکومت اسلامی برای «مردم مسلمان» افغانستان بهتر پی‌ ببریم.   و چه بهتر که چنین اظهارات دل‌سوزانه‌ و مادرانه‌ای در حضور رئیس شبکة پول‌شوئی اتحادیة اروپا،   یعنی مستر«آهرن» صورت گیرد.  مسلم بدانیم که هماهنگی داهیانة «تهران ـ دوبلین» در این میانه خواهد توانست منافع دکان عموسام را چند برابر کند.

 

خلاصه بگوئیم،  از منظر آمریکا و اتحادیة اروپا،   میوة مستقیم توافق 24 نوامبر 2013،  که عملاً خط «جنگ‌سازی» آتلانتیست‌ها را از مرزهای ایران دور کرده،   می‌باید به هر قیمتی «چیده» شود.   و طی هفته‌هائی که از این «قرارداد» گذشت،   شاهد روان شدن سیل هیئت‌های تجاری،  صنعتی و مالی،  خصوصاً از جانب اتحادیة اروپا به سوی تهران بودیم.   ولی محفل «آهرن» نگرش متفاوتی به مسائل اقتصادی دارد.   در قاموس محفل کذا،  بهره‌مندی از فعالیت‌های باند «ولایتی ـ خامنه‌ای» در راه گسترش قاچاق ـ  سلاح،  مواد مخدر و انسان ـ بهترین راه جهت بهینه کردن این «توافقنامه» به شمار می‌آید.   با این وجود،   با توجه به کلان‌استراتژی نوین،   مشاور مقام معظم در امور بین‌المللی خیلی «گز نکرده جر داده‌اند!»   چنین موضع‌گیری‌هائی دیگر در مرکز تصمیمات استراتژیک منطقه جائی نخواهد داشت.   باند «تجارت تریاک» که از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57 در اطراف هیئت حاکمة جمکرانی تشکیل شد،   دیر یا زود می‌باید یا بکلی از میان برداشته شود،  و یا تغییراتی پایه‌ای در ساختارهای خود را بپذیرید.   ولی از آنجا که اوباش جماعت همواره  از مرگ و تخریب تغذیه می‌کند،  تغییر و تحول را فقط در قالب تخریب و بازگشت به گذشته می‌پذیرد.   به همچنین است برای محفل «شاه‌الله»، که در محاسبات خود خیال ندارد هیچ تغییری را متحمل شود.   و به همین دلیل است که اظهارات ولیعهد پهلوی‌ها هنوز بر مبهم‌بافی،  بوسیدن چکمة بریتانیای کبیر،  و  نهایت امر روس‌ستیزی استوار شده.

 

مدتی است ولیعهد پهلوی‌ها را به پای ثابت مصاحبه‌های بی‌بی‌سی تبدیل کرده‌اند،   و از طریق این به اصطلاحات مصاحبه‌ها تلاش می‌شود تا ایشان به عنوان «طرف» صحبت و رایزنی با پارلمان انگلستان معرفی شوند.   البته به عنوان یک ایرانی،   از اینکه ولیعهد سابق ایران چنین موضع «ممتازی» داشته باشد به هیچ عنوان ناراضی نیستیم.   مشکل ما این است که به صراحت می‌بینیم،  ایشان به عنوان «طرف رایزنی‌ها» هیچ موضع مشخصی ندارند!   به عبارت دیگر،  طرف رایزنی‌ها،  نه ادعای سلطنت دارد،  و نه از مقام سلطنت رسماً انصراف داده‌!  و از سوی دیگر،  به نظر نمی‌رسد که ایشان  تشکیلاتی «در خور» یک فعال سیاسی،  آنهم فعالی که طرف «رایزنی» با پارلمان کشور انگلستان معرفی می‌شود،  در اختیار داشته باشند.  چرا که،   مخالفت‌شان با حکومت اسلامی هرگز در قالب یک دیباچة منظم،  منسجم و تحریر شده در اختیار ایرانیان قرار نگرفته.   خلاصه بگوئیم،   قضیة فعالیت ولیعهد پهلوی‌ها کمی «شل‌من‌یهود» به نظر می‌رسد؛   هر چند با در نظر گرفتن حکومت‌هائی که طی یکصد سال گذشته سرزمین‌مان را به وجود ذیجودشان «مزین» فرموده‌اند،  در قاموس بریتانیای کبیر چنین برخوردی مسلماً در خور ملتی است که «تحت استعمار» ملکه می‌باید همچون دوران میرپنج خورجین باکینگهام‌پالاس را با افتخار بر دوش بکشد.   

 

ولی برای بریتانیا متأسف‌ایم.   این ایران که شما «هدف» گرفته‌اید،  دهه‌هاست مرده.   بهتر است چشمان‌ شهلای‌تان را بیشتر باز کنید؛   چرا که نه ایران آن سوراخی است که از آن میرپنج را بیرون کشیدید،   و نه شرایط استراتژیک منطقه با اوضاع آشفتة پایان جنگ اول جهانی همگنی دارد.   با این وجود،   در بارة گنگ‌گوئی و مبهم بافی ولیعهد پهلوی‌ها هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم.  

 

یادمان نرفته،   زمانیکه از روح‌الله خمینی می‌پرسیدند،   «جمهوری اسلامی» مورد نظر «رهبر» خردمند انقلاب اسلامی چیست،  اگر خودش اصلاً نمی‌دانست برای چه در برابر میکروفون‌ها نشسته،   بادمجان دورقاب‌چینان‌اش ـ  بنی‌صدر،  یزدی و بازرگان و ... ـ  ادعا می‌کردند که این «جمهوری» پدیده‌ای است ناب و خالص که به هیچ حکومتی در تاریخ بشر شباهت ندارد!   ولی در عمل دیدیم که،   این به اصطلاح «جمهوری» چیزی نبود جز یک کودتای استعماری که با چماق ماشاالله قصاب و ضرب دشنة جعفر بقال بر ملت ایران حاکم کردند،   و نتیجه‌اش هم که «شکرخدا» در برابر چشم همگان حی و حاضر است:   چپاول،  لات‌پروری،  اوباش‌پرستی،  اسلام‌فروشی در کوچه و خیابان و خرسالاری!  

 

موضع‌گیری‌های مکرر و خردرچمن ولیعهد پهلوی‌ها هم نهایت امر با گنگ‌گوئی‌ لات‌های جمکرانی و «صدر انقلابی» آنقدرها فاصله ندارد.   ولی آنچه امروز می‌باید در ایران مدنظر قرار گیرد،  دیگر گنگ‌گوئی نیست؛   ایرانیان نیازمند موضع‌گیری «صریح» و مشخص‌اند.  و در کمال تأسف محافلی که برچسب سیاسی بر پیشانی‌شان زده‌اند،  جملگی تفاله‌های باقیمانده از دوران جنگ‌سرد به شمار می‌روند و هنوز هم می‌پندارند که همچون دوران گذشته،  با گنگ‌گوئی و ایجاد ابهام می‌توانند برندة مسابقات «رهبرسازی» شوند.   

 

اینکه ولیعهد پهلوی‌ها در مصاحبه با بی‌بی‌سی یک‌جا عنوان کند که،   «هر فردی حق دارد به زیر پای گذاردن حقوق بشر در کشورش اعتراض کند»  و اجباری در کار نیست که نمایندة ملت به شمار آید،  کاملاً درست است.  و ما در اینجا فرض می‌کنیم،   که ایشان،   هم از مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر آگاه‌اند و هم الزامات حقوقی آن را بخوبی می‌شناسند.  در نتیجه،  زمانیکه در ادامه می‌افزایند،  «به دلیل وضعیت ویژة تاریخی‌ام من در موضعی هستم که بهتر و بیشتر می‌توانم این وظیفه را انجام دهم!» اشکال پیش می‌آید و قضیه بیخ پیدا می‌کند.

 

 کدام وضعیت ویژة تاریخی به ولیعهد پهلوی‌ها این «امتیاز» را ‌داده که خود را سخنگوی «بهتری» برای ایرانیان به شمار آورد؟  جایگاه واقعی اجتماعی ولیعهد سابق چیست؟  نوة میرپنج،  یا فرزند آریامهر،   یا فردی که در تبعید به عنوان پادشاه ایران تاجگزاری کرده؟  وقتی می‌گوئیم که موضع‌گیری‌های ولیعهد پهلوی‌ها می‌باید روشن شود،   فقط به همین دلیل است.   این فرد از جایگاه پادشاه حق دارد موضع‌گیری کند،   و پر واضح است که  موضع‌گیری‌ از جایگاه واقعی اجتماعی،  «مسئولیت‌پذیری» را نیز الزامی می‌کند.  حال آنکه تکیه بر استبداد و عملکرد دولت‌های فراقانونی و ضدایرانی پدر و پدربزرگ،   برای ولیعهد پهلوی‌ها حق تصمیم‌گیری در ایران را به دنبال نخواهد آورد.   در عمل،  چنین اجازه‌ای نه به او داده خواهد شد،   و نه به هیچ یک از اعضای خانواده‌اش.   

 

به همین دلیل است که ما موضع‌گیری‌های ولیعهد پهلوی‌ها را در مورد ایران،   آیندة ایران و حکومت کشور از هم اینک محکوم می‌کنیم.   و با مخالفت اصولی با این نوع گنگ‌گوئی و مبهم‌بافی،   ایرانیان را مخاطب قرار داده،   خواستار برخورد منسجم اوپوزیسیون با مسائل کشور هستیم.   به بریتانیا،  آمریکا و هیچ کشور دیگری نمی‌باید اجازه داد که به این فکر شوم بیافتد که قادر خواهد بود خیمه‌شب‌بازی‌های مهوع شهریور 20،  مرداد 32،  و یا بهمن 57 را بار دیگر در کشورمان به راه اندازد.  چه این خیمه‌شب‌بازی‌ها رنگ و روغن «ملی ـ میهنی» بگیرد،   چه زرق و برق «اسلامی» داشته باشد،  و چه همچون فضاسازی‌های اخیر استعمار غرب در ایران ـ  جنبش سبز ـ  بر محور «روس‌ستیزی» استوار شده باشد.