۶/۰۵/۱۳۹۳

بوزینة دست به عصا!




توافق آتش‌بس دائم در نوار غزه که روز 26 ماه اوت سال 2014 به امضاء طرفین رسید،  می‌تواند نهایت امر بر حاکمیت ساختار ضدانسانی‌ای که پس از پایان جنگ دوم جهانی توسط امپراتوری بریتانیا در منطقة خاورمیانه مستقر شده،  نقطة پایان گذارد.   در بطن این ساختار استعماری که در ظاهر دو گروه مسلمان و یهودی را در برابر یکدیگر قرار داده بود، سیاست‌های «کلان ـ منطقه‌ای»‌ بریتانیا و سپس ایالات‌متحد فعال بودند.   این ساختار اجازه داده بود که طی سال‌های دراز،  مشکلات اقتصادی،‌  اجتماعی،  حتی درگیری‌های غرب با اتحادجماهیر شوروی توسط کاخ‌سفید و دستگاه حکومت انگلستان در قلب آنچه «بحران فلسطین» می‌خواندند به اصطلاح حل و فصل شود. 

این بده‌بستان هولناک که دهه‌ها ادامه یافته در اطراف خود به تحرکات و جنبش‌هائی موجودیت بخشیده که گاه جهت حمایت از «اسرائیل مترقی» و دمکراتیک پای به میدان ‌گذاردند و گاه از «حق فلسطینیان»،  البته در شعار دفاع جانانه به عمل آوردند!   ولی در عمل،  این تحرکات و شاخک‌های متفاوتی که از آنان منشعب شده،   چیزی نبوده و نیست جز انعکاسی از مطالبات استراتژیک آتلانتیسم در منطقة خاورمیانه.   در ایران نیز ما با ایندو برخورد ضدانسانی چه در دوران سلطنت و چه در دوران آخوندیسم از نزدیک آشنا بوده‌ایم و این برخوردها را مستقیماً تجربه کرده‌ایم.  به طور مثال،  سلطنت پهلوی‌ دوم که به دلیل ریشه‌های آخوندی‌اش نمی‌توانست مستقیماً با دولت اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کند،   به صورت زیرجلکی با تل‌آویو گرم گرفته بود،  و از سیاست آمریکا در منطقه حمایت می‌کرد.  پس از فروپاشی پهلوی‌ها،   نوبت به حکومت ولایت‌فقیه رسید و این حکومت جهت پنهان داشتن روابط تنگاتنگ‌اش با آتلانتیسم چپ‌زنی می‌کرد و کاسة داغ‌تر از آش برای فلسطینیان شده بود.  ولی در واقع محفل «شیخ‌وشاه» که ایندو حکومت ریزه‌چینان خرمن‌اش به شمار می‌روند،  از منظر وابستگی،  سوای آتلانتیسم قبله‌ای نداشته و ندارد.    

در نتیجه،  اگر توافق آتش‌بس دائم فعلی بتواند در چارچوبی گسترده‌تر کار را به توافقاتی کلیدی،   از جمله بازگشت اسرائیل به مرزهای قانونی‌اش بکشاند،  بسیاری از زیرمجموعه‌های آتلانتیسم در منطقه،  که حکومت ولایت‌فقیه نیز یکی از آنان به شمار می‌رود ارکان‌شان متزلزل خواهد شد.   تزلزلی که تبعاتی آنی و قابل توجه در درون مرزهای ایران نیز به وجود می‌آورد.   

به همین دلیل شاهدیم که شبکة تبلیغاتی آتلانتیسم با توافق آتش‌بس دائم،   اگر نگوئیم مغرضانه،  بسیار «محتاطانه» برخورد می‌کند!   سایت‌های فارسی‌زبان وابسته به دولت‌های آتلانتیست ـ  بی‌بی‌سی،  رادیوفردا و ... ـ  سعی کرده‌اند،‌   یا این آتش‌بس را به طور کلی زیرسبیلی در کنند،   و یا هیئت مذاکره کنندة فلسطینی را به لات‌ولوت‌های حماس و جهاداسلامی «تقلیل» دهند.   در همین راستا،   تصاویر و کلیپ‌‌هائی که از تظاهرات شادمانة فلسطینی‌ها پس از انتشار خبر این توافق توسط شبکه‌های خبرسازی اروپای غربی و آمریکا برای جهانیان مخابره شده،   معمولاً‌ به نفس‌کش‌طلبی چند ریشو و جیغ و فریاد تعدادی محجبه و لات‌های خیابانی،   و خصوصاً تکان‌دادن پرچم‌های سبز رنگ سعودی محدود مانده!   به عبارت دیگر،   بازیگران اصلی این صحنه یعنی جناح‌های لائیک در دولت فلسطین،   دولت مصر،  جناح صلح‌طلب اسرائیل،   و حتی طرف‌های بین‌المللی در تنظیم این قرارداد،   در «تحلیل‌» شبکه‌های کذا نادیده گرفته شده‌اند!   به طور مثال،  احدی نمی‌گوید چه شد که حماس طی چند ساعت گزینة «جنگ جنگ تا پیروزی» را رها کرده،  و عربده‌جوئی‌های خالد مشعل به امضای قرارداد آتش‌بس دائم منجر شده؟ 

از سوی دیگر،   همین شبکه‌های آتلانتیست تلاش دارند تا قرارداد آتش‌بس را متزلزل بنمایانند!  و تحت عنوان اینکه،  به هر دلیل و در هر شرایطی ممکن است این آتش‌بس شکسته شود،  کل تلاش‌های صلح‌طلبانه را به زیر سئوال ببرند.   البته،  هر توافقی می‌تواند به تزلزل برسد؛   و این یکی از واقعیت‌های دنیای سیاست و امور نظامی است.   ولی این سئوال پیش می‌آید که چرا و به چه دلیل،   تزلزل و بی‌آینده بودن این آتش‌بس بیش از شانس پیروزی و استمرار آن صفحة خبرسازی‌های آتلانتیست را پر می‌کند؟  بی‌بی‌سی،   در یکی از معدود گزارشاتی که از این آتش‌بس مخابره کرده،  چنین می‌نویسد:

«البته هنوز این نگرانی هست که این آتش‌بس هم دوام نیاورد،   همچنانکه 8 تای قبلی شکسته شد. [...] طرف اسرائیلی می‌گوید که حماس یک ماه پیش نیز می‌توانست پیشنهاد مشابهی را بپذیرد.»
منبع:  بی‌بی‌سی،  27 اوت 2014

نخست بگوئیم،  برخلاف ادعای بی‌بی‌سی،  «طرف اسرائیلی» اینرا نمی‌گوید،   این خبری است که به سراسر جهان مخابره شده.  در ثانی،   به چه دلیل بریتانیا که برای «صلح در خاورمیانه»،  سال‌ها و سال‌ها پستان به تنور ‌چسبانده بود،  در برابر این آتش‌بس دائم بی‌تفاوت مانده؟ 

البته مسئله برای ما روشن است.  بریتانیا،  و به تبع‌اولی واشنگتن،   از این آتش‌بس ‌خوشنود نیستند.   اینان ترجیح می‌دادند که بحران «فلسطین ـ  اسرائیل» همچنان اسیر ماجراجوئی‌های اوباش اسلامگرا باقی بماند،   و اینان در ظاهر به عنوان جنگ بر علیه «دولت یهود» خاورمیانه را در چارچوب منافع غرب به خاک‌وخون بکشند.  به این ترتیب،   دو «طرف واقعی» این درگیری،   یعنی ملت‌های فلسطین و اسرائیل،   و دولت‌های قانونی فلسطین و اسرائیل از صحنه بیرون می‌افتادند و دور به دست کسانی می‌افتاد که برای دریافت حمایت واشنگتن صدها نفر را هر روز به زیر آتش و خمپاره می‌گرفتند.   این است دلیل «ناراحتی» آتلانتیست‌ها از «آتش‌بس دائم!» 

مسلم بدانیم آتلانتیسم طی روزهای آتی تمامی تلاش خود را به خرج خواهد داد تا در راه تأمین آرامش و برقراری روابط سازنده میان فلسطین و اسرائیل سنگ‌اندازی کند.   بساط نبردهای داعش با کفار،   تحرکات مخالفان اسلامگرا با این آتش‌بس،  جنبش‌ یهودیان اصولگرا که این آتش‌بس را مخالف منافع اسرائیل دانسته و می‌خواهند «انتقام» بگیرند،   و ...  جملگی مشتی است نمونه خروار از همین تحرکات غرب.   باید دید آنان که در قفای این آتش‌بس نشسته‌اند تا کجا قادر خواهند بود در برابر این جنایات که دهه‌هاست منطقه را به حمام خون تبدیل کرده مقاومت کنند.  ما به نوبة خود امیدواریم که در روزهای آینده،   بازتاب‌ این آتش‌بس،   چه در زمینه‌های اقتصادی،  مالی،  صنعتی و تجاری،  و چه در زمینه‌های نظامی برای هر دو طرف درگیر ـ  دولت اسرائیل و دولت فلسطین ـ  شرایطی مهیا کند که تتمة امید آتلانتیسم برای بحران‌سازی،  آتش‌افروزی و جنگ‌سازی برباد رود. 

ولی همانطور که بالاتر نیز گفتیم،  آرامش «نظامی ـ سیاسی» در غزه شاخک‌هائی را که در امتداد بحران‌سازی‌های غرب در منطقه به وجود آمده به نوبة‌ خود متزلزل خواهد کرد،   و در این میان وضعیت حکومت مسخرة ولایت‌فقیه از همه متزلزل‌تر است.  در مطلبی تحت عنوان «باد و اطلاعیه»  ـ 3 اوت 2014 ـ  به صراحت گفتیم،   مسئلة «تفکیک‌جنسیتی» و کشاکشی که توسط باندهای حکومت اسلامی پیرامون اظهارات احمقانة شهردار تهران به راه افتاده،   نهایت امر به اینجا خواهد رسید که «جهت باد» به کدام طرف است.   اگر «باد» ایجاب کند که «تفکیک‌جنسیتی» مستقر گردد همه،   از دولت گرفته تا شهردار و ولی‌فقیه،  و حتی گلاب‌پاش نمازجمعه طرفدار این «تفکیک» خواهند شد؛   در غیراینصورت همه شمشیر بر علیه تفکیک کذا بلند می‌کنند!    

دلیل هم روشن است،   ابهام و تناقض‌گوئی ویژگی‌ اصلی حاکمیت‌های ارتجاعی و بی‌پایه و اساس است.  به طور مثال،   اگر امروز شرایط متحول شود همین علی خامنه‌ای برای ملت ایران یک سخنرانی داغ و «مستدل و منطقی» در مخالفت اصولی با حجاب اسلامی ایراد خواهد کرد.   اینان فاقد نگرش اجتماعی،  سیاسی و اقتصادی و فلسفی‌اند؛   این جماعت پیرو زور و زر است،  اگر زور و زر نداشته باشد از سگ هم خدمتگزارتر می‌شود،   در غیراینصورت می‌خواهد همة ملت را یا با زر بخرد و یا با زور سرکوب کند.   فراموش نکنیم که اینان «تولیدات» فاشیسم پهلوی‌ها و محفل استعماری «شیخ‌وشاه» هستند و همیشه در مسیر باد حرکت می‌کنند.  و اینک که جهت باد عوض شده،   قالیباف هم تغییر مسیر داده و مخالف تفکیک‌جنسیتی از آب در‌آمده:

«[...] شهردار تهران با تأکید براینکه بنده مخالف تفکیک جنسیتی هستم، گفت:  طرحی که در شهرداری تهران در راستای تکریم بانوان انجام شد توسط بیگانگان و ایادی آن‌ها در داخل مورد هجمه قرار گرفت[...]»
منبع:  تابناک،  26 اوت، 2014

شهردار مستأصل تهران،  یک روز بیگانگان و ایادی‌شان را در زمینة گسترش آنچه آخوندجماعت بی‌حجابی و «بی‌عفتی» می‌خواند مسئول معرفی می‌کند،  و روز دیگر تفکیک‌جنسیتی را که خودش «بخشنامه» کرده،  به حساب عوامل و ایادی بیگانه می‌گذارد.   قضیه روشن است،‌  این حضرت‌آقا اصلاً حرف‌دهان‌اش را نمی‌فهمد.  شکری خورده،   توی گلوگاه‌اش گیر کرده،  به این امید که یانکی برای او و همقطاران‌ توجیه‌نامه تکثیر کند.   ولی از آنجا که یانکی تا به زیر مژگان در چاه خلا فروافتاده،‌   ایشان هم شمشیرشان را بر علیه «سایه‌ها» بلند کرده،  عربده‌جوئی می‌کند و بجای اینکه بپذیرد مزخرف گفته،   طلبکار می‌شود. 



البته فراموش نکنیم،  این اظهارات احمقانه در شرایطی مطرح می‌شود که ده‌ها آخوند و شریعت‌پناه و خبرگزاری «حقوق‌بگیر» دولت،  هفته‌ها از «ابتکار فرهنگ‌ساز شهردار» تجلیل به عمل می‌آوردند و باد به آستین آقای قالیباف می‌انداختند.  حال پس از گذشت هفته‌ها ایشان یادشان آمده که اصلاً با تفکیک‌جنسیتی مخالف‌اند!   این عقب‌نشینی‌ها و بی‌تکلیفی‌ها به صراحت ابعاد فروپاشی میدان‌هائی را به نمایش می‌گذارد که تاکنون توسط واشنگتن و لندن در اختیار امثال قالیباف قرار می‌گرفت.   اکنون مسیر باد عوض شده،   قالیباف هم دیگر تمایلی به بهره‌برداری از حمایت‌ حوزه‌های «جهلیه»،   و آخوندهای زیردم دریده‌ای که برای تفکیک‌جنسیتی آمادة شهادت بودند نمی‌بیند.  ولی بجای آنکه از ملت ایران به دلیل گزافه‌گوئی‌ای که کرده عذرخواهی کند،   شمشیر کشیده و می‌خواهد با سایه‌ها،  یا همان ایادی و عوامل خارجی بجنگد.   در این نبرد بی‌امان «شهردار با دشمن» است که پرسوناژ موهوم حسین که حکومت را «حق مسلم» خانواده‌اش می‌دانست و در اسطوره‌ها بر علیه حکومت مشروع قیام کرده بود،  تبدیل شده به مسئولیت‌پذیر و آزاده: ‌

«[...] اگر انسانی آزادگی و مسئولیت‌پذیری نداشته باشد دچار موفقیت نمی‌شود و هم اکنون جهاد امام حسین(ع) همچنان ادامه دارد و موفقیت ما از کربلا می‌گذرد.»
همان منبع

این است نمونه‌ای از «ادبیات مبتذل» که 35 سال حکومت دست‌نشاندة ملا برای ملت ایران به ارمغان آورده.  ولی اشتباه نکنیم ،  سطور فوق «طنز» نیست،  سخنرانی «جدی» آقای شهردار است!   اما اگر کسی به قول شهردار تهران می‌خواهد «دچار موفقیت» ‌شود،   مسلماً نمی‌تواند در توهمات گذشته سیر کند.   از سوی دیگر،   درس دادن به یک ملت،  آنهم از موضع شهردار منتخب «ولی‌فقیه» که حرف دهانش را نمی‌فهمد،   از آن کارهاست که «توش خیلی حرفه.»   خصوصاً زمانیکه این واحد درسی به «آزادگی و مسئولیت‌پذیری» اختصاص پیدا می‌کند.   یعنی به مواردی که،  چه با توسل به امام حسین و چه بدون توسل به آنحضرت،  در هر حال از شیوة عمل قالیباف میلیاردها سال نوری فاصله دارد.  در عمل،   نمونة بخشنامة «تفکیک‌جنسیتی» ایشان به صراحت نشان داد که شهردار تهران حتی مسئولیت اعمال خودش را هم حاضر نیست قبول کند،  چه رسد به قبول مسئولیت یک دستگاه اجرائی!

ولی نمایشنامة «بخشنامه‌»،   که نهایت امر قالیباف را به هنرپیشه‌های فیلم‌های صدمن‌یک‌قاز هولیوود تبدیل کرده،   تنها نمونه از مضحکة حکومت ولی‌فقیه طی چند روز اخیر نیست.   عقب‌نشینی تماشائی و همه جانبة قبیلة لاریجانی‌ها،   سخنرانی‌ مسخرة محمد خاتمی و تکرار شعارهای گنگ و احمقانة انقلاب اسلامی توسط آخوندها و لات‌های مسئول تبلیغات جنگ 8 ساله،   و خصوصاً ترهات‌بافی علی خامنه‌ای در «شرفیابی» هیئت دولت به بیت‌رهبری از دیگر نمونه‌هاست.   از آنجا که امکان بررسی تمامی این اراجیف آخوندی را نداریم،‌   به نیم‌نگاهی شتابزده به مزخرفات علی خامنه‌ای بسنده می‌کنیم.

روز چهارشنبه،  5 شهریورماه سالجاری هیئت دولت حسن فوتبال جهت مالش بیضة‌ مقام معظم و پابوسی و نشان دادن «مجالست» رهبر با دولتی‌ها به بیت رئیس تیغ‌کشان حکومت اسلامی «مشرف» شد.  طبق معمول «علی‌خره» در موارد مختلف به دولت رهنمود ارائه داده.  ولی در این میانه،   دو مطلب از اهمیت فراوان برخوردار می‌شود:   موضع‌گیری خامنه‌ای در تقابل با «جریان فتنه»،   و تأکید وی بر تصریح مواضع دولت در مسائل بین‌المللی.  تأکیدی که مسلماً به سکوت روحانی پیرامون مسائل غزه ارتباط پیدا می‌کند.

بارها گفته‌ایم،  و اینبار نیز جهت یادآوری تکرار می‌کنیم،  آنچه علی خامنه‌ای و زیرمجموعه‌های‌اش از قماش دولت و مجلس و لات‌ولوت‌های پاسدار،  در سخن‌پراکنی‌های‌شان «جریان فتنه» می‌خوانند،   چیزی نیست جز ساختار پایه‌ای و اساسی محفل کودتای 22 بهمن 57.   همان محفلی که کل و تمامیت حکومت اسلامی را تحت نظارت سازمان سیا و ارتش شاهنشاهی در روز کذا سر پا نگاه داشت و به قدرت رساند.   فاصله گرفتن علنی و دوبارة علی خامنه‌ای از میرحسین موسوی،   و «جنبش‌سبز» یک‌بار دیگر نشان ‌داد که بازگشت رژیم ولی‌فقیه به اصول پایه‌ای کودتای 22 بهمن 57 امکانپذیر نیست.   و اینان بالاجبار می‌باید با ستون فقرات خود یعنی با باند کودتای کذا خداحافظی کنند. ‌ به استنباط ما اگر این حکومت هنوز سر پا مانده،   فقط و فقط به این دلیل است که روسیه علاقه‌ای به جنگ و درگیری نظامی در مرزهای‌اش ندارد:

«مساله فتنه و فتنه‌گران،  از مسائل مهم و از خطوط قرمز است ... آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه‌ی رأی اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با [فتنه] تأکید کردند،  همچنان بر آن پایبند باشند.» 
منبع:  بی‌بی‌سی،   5 شهریورماه 1393

از سوی دیگر،  استیصال علی خامنه‌ای در مواضع بین‌المللی در همین «دیدار» به صراحت خود را به نمایش می‌گذارد.  خامنه‌ای عادت کرده بود که،‌   با تکیه بر دوران خوش کودتای 22 بهمن 57،   همیشه دهان‌اش را بیش از «اشتها» باز کند.   خلاصه در هر میعاد هر آنچه می‌خواست از حلقوم‌اش بیرون می‌ریخت،   ولی اینبار به صراحت «دست‌به‌عصا» شده.  و در نشان دادن مخالفت با مواضع «آمریکا»،  از زبان دیپلماسی نیز سخن می‌گوید!   به قولی حال «بوزینه نه تنها نجاری می‌کند که دست‌به‌عصا هم شده»:       

«موضع‌گیری صریح و قاطع در مسائلی همچون فلسطین،  رژیم صهیونیستی،  غزه،  سوریه، عراق،  تکفیری‌ها و دخالت‌های آمریکا،   به نفع نظام جمهوری اسلامی است و منافاتی هم با زبان دیپلماسی و مذاکره ندارد.»
همان منبع
     
ولی اگر علی خامنه‌ای نمی‌داند،  ما خوب می‌دانیم چرا دولت روحانی نمی‌تواند «مواضع انقلاب اسلامی» را در سطوح بین‌المللی در بوق بیاندازد.   در فضای دیپلماتیک منطقه،‌  که به سرعت در دگردیسی اوفتاده،    دیگر جائی برای این نوع جفتک‌اندازی‌ها «انقلابی» و اجرای مأموریت‌های جهانی باقی نمانده.    چه دولت روحانی بخواهد و خامنه‌ای «حمایت» کند، ‌ و چه غیر،   این نوع عملیات پیامبرگونه دیگر امکانپذیر نیست.   به همین دلیل شاهدیم که امروز تبلیغات وارونه برای فلسطینی‌ها،  که در واقع به معنای طبل‌زدن و تأئیدیه نویسی بر سیاست جنگ‌سازی آمریکائی‌ها در خاورمیانه است،    وسیله‌ای شده جهت نان‌خوردن اوپوزیسیون نوکرمنش جمهوری اسلامی در خارج از مرزها.  به عبارت دیگر،  حال که علی خامنه‌ای و دستگاه ولایت‌فقیه دیگر نمی‌توانند تبلیغات «اسرائیل‌ستیز» به راه بیاندازند،  کار افتاده به دست اوپوزیسیون‌نمایانی که نان امثال خامنه‌ای را به تنور آمریکا می‌زنند.   ولی از آنجا که امکان تحلیل این «نانوائی» در مقطع فعلی وجود ندارد،   خوانندگان گرامی می‌توانند به بررسی مقالات «شخصیت‌های ناراضی» انقلاب اسلامی بپردازند.  باشد که به هم‌سوئی حکومت اسلامی با مخالف‌نمایان‌اش و ابعاد وابستگی این حضرات به شبکة تبلیغاتی غرب بهتر پی ببرند.
 












      

  




  







۶/۰۲/۱۳۹۳

کویر کابوس!




شواهد نشان می‌دهد که همکاری‌های حکومت اسلامی در مسیر تحقق سیاست‌های منطقه‌ای ایالات‌متحد پای به مراحل پیشرفته‌تری گذارده.   این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که حکومت اسلامی تشکیلاتی وابسته و دست‌نشاندة یانکی‌هاست.   این مسئله از دیرباز مشخص بود،‌   و بارها در مطالب این وبلاگ از مواضع ضدایرانی آخوندیسم خودفروخته،  و خصوصاً تحرکات «اپوزیسیون» نوکرمنش این تشکیلات در خارج از مرزها سخن گفته‌ایم.  بارها اینان را محفل «شیخ‌وشاه» و جملگی را بازماندگان کودتای میرپنج خواندیم،   و به دلیل همین موضع‌گیری مورد خطاب و عتاب خوانندگان نیز قرار گرفتیم.   ولی آنچه در حال حاضر در شرف وقوع است به مراتب از یک موضع‌گیری فراتر می‌رود.   امروز در کنار سرنوشت منطقه،  آیندة ملت ایران است که توسط آخوندیسم خودفروخته به قمار گذاشته شده،   و در این مسیر،   همکاری سازمان سیا با ملاجماعت فقط یک معنا و مفهوم می‌تواند داشته باشد:  به حاشیه راندن منافع ملی ایرانیان،   تاراج منطقه و گسترش سرکوب انسان‌ها.   اینهمه با هدف میدان دادن هر چه بیشتر به اوباش،   لات‌ولوت،  و خصوصاً عناصر و عوامل اجنبی در ساختارهای کودتائی و دست‌نشانده که نهایت امر بر کل منطقه حاکم خواهد شد. 

از زمانیکه کودتای اتحاد شوروی در افغانستان،   رژیم بلاتکلیف کابل را با یک سازمان استالینیست و وابسته به ارتش سرخ جایگزین کرد،   تا به امروز،‌  ایران و ایرانی روی آرامش ندیده.   کودتای شوروی در افغانستان دیو و دد دکان جمبول و عموسام را از خواب خوش «ایران،  جزیرة ثبات» پراند.   اینان دریافتند که نمی‌توان تا ابد پشت سر یک ساختار کودتائی و فاشیستی،  نظامی و پلیسی پناه گرفت،  و تحت عنوان «مدرنیسم» دست به مصادرة تمامی ساختارهای اجتماعی،  فرهنگی و بافت‌های طبقاتی کشور ایران زد.   غرب دریافت که این نوع «مصادره» هر چند به دهان‌اش شیرین است،   نهایت امر کار را به مصادرة منافع «عالیة» خودش در منطقه خواهد کشاند.   و اینجا بود که به دست ایالات‌متحد اینبار «ایران،  جزیرة ثبات» به «ایران، کویرکابوس» تبدیل شد.

همانطور که دیدیم،   پهلوی دوم را در اوج قدرت فکری،   فیزیکی و سلامت و کارورزی عملیاتی و سیاسی،   در عرض 6 ماه با هیاهو و لشکرکشی خیابانی از قدرت ساقط کردند،  و تحت عنوان اینکه به سرطان دچار شده،‌  کلک‌اش را هم کندند!    اینهمه تا میدان به روی اوباشی باز شود که در داخل و خارج کشور طی سالیان دراز در «آب‌نمک» سازمان سیا خوابیده بودند.   «اوباش» یک به یک به صحنة سیاست کشور آمدند؛    از ملاهای نجف ‌و کربلا گرفته،  تا دانشجونمایان فرنگ رفته و «متخصصین» دوآتشه،  و ... خلاصه از همه سوراخ‌ها برای ملت ایران ناجی و سخنگو و برنامه‌ریز،   خصوصاً متفکر بیرون آمد.   و در هیاهوی تبلیغاتی‌ای که عموسام و شبکة شرکت‌های چندملیتی به راه انداخته بودند،   کسانیکه «هر» را از «بر» تشخیص نمی‌دادند در این هیهات یک‌شبه تبدیل شدند به فیلسوف و نظریه‌پرداز! 

تمامی این صحنه‌سازی برای آن بود که عموسام بتواند برای نبرد خود در افغانستان «پشت‌جبهه‌ای» مطمئن دست‌وپا کند.   بله،  زمانیکه اعلیحضرت نیروهای ویژة گارد جاویدان را به دهات افغانستان می‌فرستادند تا دهقانان را تحت زعامت آخوند بر علیه اصلاحات ‌ارضی «غیراسلامی» دولت کمونیست و دشمن‌خدا و کافر «تره‌کی» بسیج کنند،   چند کیلومتر آنطرف‌تر،   علیاحضرت در ساحل نوشهر بیکینی می‌پوشیدند،   و زیر سایه‌بان مارتینی خنک می‌نوشیدند.  و این تصاویر متناقض نمی‌توانست ادامه یابد؛  حداقل منافع یانکی ایجاب می‌کرد که نوکران‌اش هم‌سان و هم‌رنگ و هم‌پالکی باشند.   و از آنجا که آخوند بیشتر به دردشان می‌خورد،  شهبانو را با زهرا خانوم جایگزین کردند.   قضیه به همین سادگی است؛  هر چند برای گروهی درک این صورتبندی ساده و دبستانی بیش از سه دهه است،  حکم مسئله‌ای را پیدا کرده در حیطة «نجوم» و جبر چند بعدی!

از روزی که حکومت اسلامی در ایران به راه افتاد،  مسیر کاملاً مشخص بود.   متصل کردن گاری شکستة حکومت اسلامی به تحولات افغانستان.   و دیدیم که چگونه دقیقاً پس از آغاز فروپاشی اتحادشوروی،   جنگ ایران و عراق نیز به سرعت «پایان» یافت.   سپس از پایان این جنگ،   حکومت اسلامی دیگر پشت‌ جبهة افغانستان نبود،  رفیق شفیق و دوست گرمابه و گلستان مجاهدین افغان شده بود.   یک شاه‌مسعود می‌گفتند؛   هزار شاه مسعود از لب‌ولوچه‌شان می‌ریخت.   آخوندهای ضدامپریالیست جمکران برای شاه‌مسعود و گلبدین‌ حکمت‌یار و ربانی،‌ که از جوانی توسط سازمان‌های جاسوسی غرب استخدام شده بودند،  چه‌ها که نمی‌کردند!     

ولی پس از حوادث 11 سپتامبر و حملة ارتش آمریکا به افغانستان همکاری حکومت اسلامی جمکران با یانکی‌ها علنی‌تر شد.   این همکاری از همدلی با دست‌نشاندگان‌ و نوکران منطقه‌ای آمریکا فراتر رفته تبدیل شد به هم‌نشینی مستقیم با استراتژهای کاخ‌سفید!   بله،  اینبار دیگر به دلیل «مبارزه با تروریسم» و ترهات دیگری که از حلقوم جرج‌والکر بوش بیرون می‌ریخت،   همکاری با آمریکا دیگر حالت «غیرت،  عفت و عزت و کرامت» پیدا کرده بود؛   از جمله همان مزخرفات و پوچیاتی شده بود که آخوندجماعت برای جلق روحی خیلی دوست دارد مرتباً در دهان‌اش آن‌ها را مزمزه کند‍!  

‌به آنان که هنوز چرت می‌زنند،   یادآوری کنیم،   فاجعة ضدانسانی افغانستان دقیقاً در عراق در حال تکرار است و نصیب ملت ایران از چنین فجایعی همان خواهد بود که طی بحران در افغانستان دیدیم؛   تحکیم پایه‌های حکومت ضدبشری ملایان در ایران،‌  بر باد رفتن سال‌ها و سال‌ها سرمایه‌گزاری در صنایع،  خدمات و بهداشت و آموزش و ...  خلاصه بگوئیم،   اگر از بحران افغانستان سودی بردیم،  همان نوع «سود» را‌ هم از فاجعه‌ای که در عراق توسط ایالات‌متحد در شرف تکوین است خواهیم برد.   بارها گفته‌ایم،‌   ایالات‌متحد در سیاست‌های منطقه‌ای خود شکست سهمگینی متحمل شده؛   و به این سادگی‌ها حاضر به ترک صحنه نخواهد بود.   واشنگتن تمامی تلاش خود را به خرج خواهد داد تا از طریق به آشوب کشاندن منطقه جائی، ‌ مأوائی،  مکانی و پناهگاهی جهت بازسازی تشکیلاتی و سازمانی خود تأمین کند.   اگر قرار باشد که در اینراه تمامی خاورمیانة عربی به خاک و خون کشیده شود،  کاخ‌سفید از اینعمل هیچ ابائی نخواهد داشت.  از هم امروز تلاش‌های مخرب واشنگتن را در منطقه یک به یک مشاهده می‌کنیم. 

تحکیم دولت پوشالی ترکیه،   در قالب «نخست‌وزیری» داوات اوغلو،   عروسک رسوای ناتو به صراحت نشان داد که از منظر واشنگتن برای منطقه جز تکرار همان فجایع که طی دهة گذشته شاهد بودیم،   چشم‌انداز دیگری متصور نیست.   داوات‌اوغلو،  یکی از مهم‌ترین مهره‌های سازمان ناتو در ترکیه به شمار می‌رود،  و سال‌هاست که در رأس تمامی تحرکات تروریستی،  بمب‌گزاری‌ها،   آشوب‌آفرینی‌ها و جنگ‌سازی‌های ناتو در منطقه نقش‌آفرینی کرده.   اگر آمریکا می‌خواست در سیاست‌های خود به دلیل شکست‌هائی که متحمل شده تجدیدنظر کند،‌   مسلماً فردی با پیشینة داوات اوغلو را در رأس دولت آتاترکی‌های اسلامگرای ترکیه قرار نمی‌داد.   سناریوی آمریکا برای ترکیه از تقویت «داعش» فراتر نمی‌رود.  آمریکا می‌خواهد با تکیه بر «قدرت» داعش،  تحت عنوان نبرد با این تشکل دست‌ساز،  پای به سوریه و حتی دیگر نقاط منطقه بگذارد.   بی‌دلیل نیست که بمباران یانکی‌ها در عراق،  قدرت داعش را در سوریه افزایش داده!   

بر اساس ادعاهای وزارت دفاع ایالات متحد،  طی هفتة گذشته،  همه روزه حداقل 50 حملة هوائی بر علیه مواضع داعش در شمال عراق صورت گرفته!    این در حالی است که امروز رسانة راستگرای فرانسه،‌  فیگارو از فتوحات داعش در سوریه «خبر» می‌دهد:

«[...] دولت اسلامی،  ‌ارتش سوریه را عقب راند!»
منبع:  فیگارو،  24 اوت 2014

بر اساس گزارش فیگارو،  گویا داعش آخرین سنگر دولت سوریه در شهر «رقعه» را نیز فتح کرده!    باید قبول کرد حملات هوائی ایالات‌متحد تأثیراتی غیرمنتظره داشته!    اگر قرار باشد پس از انجام صدها حملة هوائی بر علیه داعش،   اینان قدرتمندتر شده،   مواضع از دست رفته را نیز دوباره فتح کنند،  به این نتیجه می‌رسیم که آمریکائی‌ها برای اینان بمب‌های «ویتامین‌دار» می‌اندازند.   و با در نظر گرفتن شرایط منطقه‌ای،   از فروافتادن بمب‌های ویتامین‌دار برای داعش به هیچ عنوان نمی‌توان «تعجب» کرد.   در عمل،  داعش از طریق زمینی و از سوی ارتش ناتو مجهز می‌شود،‌   و مهم‌ترین حامی منطقه‌ای‌اش همین دولت ترکیه است.   به صراحت بگوئیم،   تبلیغات آمریکائی‌ها در مورد حملات واشنگتن به داعش را نیز نمی‌توان جدی گرفت.   این تبلیغات فقط و فقط به این دلیل به راه افتاده تا صحنه را برای حضور هر چه بیشتر و گسترده‌تر آمریکا و عوامل منطقه‌ای‌اش‌در این درگیری‌ها «فراهم» آورد.  

هدف آمریکا از این صحنه‌سازی‌ها روشن است.   دیروز،  در شرایطی که واشنگتن امید به عملکرد اسلامگرایانی بسته بود که در شهرهای مختلف آمریکا و اروپای غربی در آب‌نمک خوابانده بود،   سخن از «مردم» و خواست مردم،   و دمکراسی خیابانی و خلاصه بگوئیم،  «بهارعرب» به میان می‌آورد.   اسلامگرایان را عین گلة گاو هی می‌کرد تا مواضع از دست رفتة سرمایه‌داری آتلانتیست را بار دیگر به زیر نگین واشنگتن بیاندازند.   حال که دیگر حنای دولت‌های اسلامی رنگی ندارد،   آمریکا تحت عنوان «مبارزه» با هم اینان پای پیش گذارده!   بی‌دلیل نیست که همزمان با لات‌بازی‌های داعش در مرزهای ترکیه،   و در داخل خاک عراق ـ   اینکشور از سال‌ها پیش توسط سازمان‌ها و تشکیلات نظامی و اطلاعاتی آمریکا «اشغال» شده ـ  در آنسوی دنیا،‌   در یک کشور نفتخیز آفریقا هم خلیفه‌گری اسلامی ظهور می‌کند: 

«بوکوهارام [در نیجریه] خلیفه‌گری اسلامی مستقر کرد!»
منبع:  فیگارو،  24 اوت 2014 
 
واقعاً اگر طنزنویسی تئاتری کمدی به رشتة تحریر درمی‌آورد،  به این خوبی نمی‌توانست از عهدة آن برآید.   مگر اعلام «حکومت» آب خوردن است؟    اینور و آنور دنیا،  خصوصاً هر جا که منافع کلان استراتژیک آمریکائی‌ها به سکته می‌افتد و خلاصه خرشان به گل می‌نشیند،   آناً مشتی لات‌ولوت پیدا می‌شوند و اعلام «خلیفه‌گری اسلامی» ‌می‌کنند.

ولی بازی‌های استراتژیک آمریکائی‌ها هر چه هست مسئلة کلی از منظر ما،  منافع ملت ایران خواهد بود.  وظیفة ما در این هیاهو بیرون ماندن از حیطة تبلیغاتی شبکة «شیخ‌وشاه» و افشای دولت حسن فوتبال و خصوصاً وزیر امورخارجه‌اش،‌  مم‌جواد ظریف است.  اینان قصد دارند همچون دوران بحران در افغانستان،  به پیروی از اسلاف‌شان نقش جاده‌صاف‌کن برای سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن ایفا کنند.  و به همین دلیل،   ظریف را به عراق فرستاده‌اند تا زمین را پیش پای ارباب آب‌وجارو کند.   البته این رفت و روب،   علاوه بر ادعاهای پوچ نظامی ـ  نابودی پهپاد جاسوسی اسرائیل بر فراز نطنز ـ ،   با گزافه‌گوئی‌های سیاسی نیز توأم شده:

«[...] محمد جواد ظریف در نشست مشترک با هوشیار زیباری،   وزیر خارجه عراق، گفت: حرکتی که امروز در عراق و سوریه با آن مواجه هستیم حرکت علیه یک قومیت، یک مذهب و حتی یک کشور نیست بلکه حرکت علیه تمام منطقه و صلح و امنیت آن است و نیازمند پاسخ منسجم ملی و منطقه‌ای است[...]»
منبع:‌  رادیوفردا،  ‌مورخ 24 اوت 2014

باید ببینیم در شرایطی که مهم‌ترین دولت منطقه،  ‌ترکیه سکوت کرده‌،   به چه دلیل،  وزیرامور خارجة ملایان می‌خواهد به حرکت داعش «پاسخ منسجم و منطقه‌ای» بدهد؟!   این سئوال مطرح می‌شود که،‌  حکومت اسلامی با چه استراتژی و پشتوانه‌‌ای می‌خواهد پای به میدان عراق بگذارد؟  به داده‌های واقعی نگاهی بیاندازیم،  و نه به خطوط تبلیغاتی.   می‌دانیم که عراق از سوی ایالات‌متحد اشغال شده،   و ساختار دولت فعلی با تکیه بر تشکیلاتی به قدرت رسیده که تماماً تحت نظارت و کنترل شبکة سازمان‌های ناتو و سیا قرار دارد.   در ثانی،   دولت ترکیه،   عضو رسمی سازمان آتلانتیک شمالی،‌   با عراق صدها کیلومتر مرز مشترک دارد،   و از قضای روزگار دقیقاً در منطقه‌ای واقع شده که بحران «داعش» به راه افتاده!   از سوی دیگر،   کشورهای عربستان،  کویت،‌  و اردن به دلائل تاریخی،  زبانی،  و خصوصاً «قبیله‌ای» از دیرباز در عراق،   خصوصاً پس از حملة یانکی‌ها به حزب بعث،   از جایگاه مستحکمی برخوردار بوده‌اند.   این حکومت‌ها طی دوران اشغال عراق دمی از همکاری «علنی» با ارتش آمریکا رویگردان نشدند.   و نهایت امر،   کردهای عراق از دیرباز با دولت مرکزی درگیر مبارزة‌ مسلحانه بوده‌اند،  و از ساختارهای قدرتمند و آب‌دیدة نظامی و چریکی برخوردارند.   حال باید پرسید چرا این تشکل‌ها حریف داعش نمی‌شوند؟  و خلاصه،  اگر نقش نظامی و امنیتی دولت حسن فوتبال در عراق با در نظر گرفتن واقعیات استراتژیک و نظامی «قصه و داستان» است،  پس نقش واقعی حکومت اسلامی جمکران در بحران عراق چیست؟   

خلاصه،  اگر تبلیغات واشنگتن مبنی بر مبارزه با داعش واقعیت داشته باشد،  چرا با تکیه بر ساختارهای موجود در عراق کار داعش را یک‌سره نمی‌کنند؟  به استنباط ما،  اگر چنین عملی صورت نمی‌گیرد،   تا آنجا که به مبارزه با داعش مربوط می‌شود،‌   دولت «حسن فوتبال» در این میانه هیچکاره است.   ساختارهائی به مراتب نزدیک‌تر به ملت عراق،   و از منظر نظامی به مراتب مجهزتر از حکومت اسلامی جمکران وجود دارد که قادر است کار داعش را یک‌سره کند.  اگر دولت حسن فوتبال ایران را به ماجراجوئی آمریکا در عراق کشانده دلائل دیگری می‌باید برای آن جستجو کرد.    

با در نظر گرفتن شرایط استراتژیک منطقه،  حضور فعال حکومت اسلامی جمکران در بحران عراق فقط و فقط یک هدف اصلی دنبال می‌کند.    بیت‌رهبری می‌خواهد تا آنجا که امکان دارد از نزدیک شدن به سیاست کشورهای بزرگ منطقه‌ای ـ  چین،  روسیه و هند ـ  گریخته و به دامان آمریکا پناه ببرد.   و اینک که راه آمریکادوستی از طریق قربان صدقه رفتن از حماس در نوار غزه  بسته شده،   و پای اینان را از فلسطین بریده‌اند،‌   واشنگتن برای به ارزش گذاشتن این جانوران قرون‌وسطائی روزنة جدیدی گشوده.   راهی جهت حفظ سیاست دین‌خوئی،  و آخوندپروری در آغوش سازمان سیا:  به نام «مبارزه با داعش!»   خصوصاً اینکه،   نزدیک شدن به مسکو برای آخوندیسم حاکم از زهر هم کشنده‌تر است.   ولی جالب اینجاست که آمریکا جهت برآوردن «حاجت بیت‌رهبری» هزینه‌ای نیز مشخص کرده.  و آن اینکه،  کشور ایران در تمامیت‌اش به ماجراجوئی یانکی‌ها در عراق کشیده شود؛   و نتایج هولناک امنیتی،    مالی و اقتصادی آن نیز به تبع‌اولی بر ملت ایران تحمیل گردد. 

اینکه آمریکائی‌ها برای پوشش دادن به شکست‌های استراتژیک‌شان در منطقه بساط و بحران «داعش» را علم کنند هیچ ارتباطی با ایران ندارد.   ولی اینکه دولت حسن فوتبال جهت حفظ چادرسیا،  ریش و پشم و روضه و زوزه و آخوندبازی،  یک ملت را در چاه عموسام بیاندازد و مصائب و مشکلات عدیده‌ای بر ایرانیان تحمیل کند، ‌ مسئلة «دیگران» نیست؛  مسئلة ملت ایران است.  تجربة وحشتناک افغانستان را نمی‌باید یک‌بار دیگر تکرار کرد.   و نمی‌باید به یک حکومت از دست شده میدان داد تا تمامی مملکت را با خود به قعر فاضلاب همکاری با آتلانتیسم جنایتکار بکشاند.    در برابر این خودفروختگی سکوت نکنیم.   دولت جمکران باید بداند که با گسترش سانسور اینترنت،  سرکوب گستردة ایرانیان،  و جلوگیری از چاپ و انتشار مقالات افشاگرانه نمی‌تواند در عراق برای مواضع ضدایرانی‌اش بستر امن و پناهگاه بسازد.   امروز وظیفة ما ایرانیان افشای دستگاه خودفروختة ملایان و نشان دادن واقعیات است. واقعیاتی که مجیزگویان داخل و خارج،   از طریق بازنشخوار پروپاگاند غرب سعی در پنهان نگاه داشتن‌اش دارند.