توافق آتشبس دائم در نوار غزه که روز 26 ماه اوت سال 2014 به امضاء طرفین
رسید، میتواند نهایت امر بر حاکمیت
ساختار ضدانسانیای که پس از پایان جنگ دوم جهانی توسط امپراتوری بریتانیا در
منطقة خاورمیانه مستقر شده، نقطة پایان
گذارد. در بطن این ساختار استعماری که در
ظاهر دو گروه مسلمان و یهودی را در برابر یکدیگر قرار داده بود، سیاستهای «کلان ـ
منطقهای» بریتانیا و سپس ایالاتمتحد فعال بودند. این
ساختار اجازه داده بود که طی سالهای دراز،
مشکلات اقتصادی، اجتماعی، حتی درگیریهای غرب با اتحادجماهیر شوروی توسط
کاخسفید و دستگاه حکومت انگلستان در قلب آنچه «بحران فلسطین» میخواندند به
اصطلاح حل و فصل شود.
این بدهبستان هولناک که دههها ادامه یافته در اطراف خود به تحرکات و جنبشهائی
موجودیت بخشیده که گاه جهت حمایت از «اسرائیل مترقی» و دمکراتیک پای به میدان گذاردند
و گاه از «حق فلسطینیان»، البته در شعار
دفاع جانانه به عمل آوردند! ولی در
عمل، این تحرکات و شاخکهای متفاوتی که از
آنان منشعب شده، چیزی نبوده و نیست جز انعکاسی از مطالبات
استراتژیک آتلانتیسم در منطقة خاورمیانه. در ایران نیز ما با ایندو برخورد ضدانسانی چه در
دوران سلطنت و چه در دوران آخوندیسم از نزدیک آشنا بودهایم و این برخوردها را
مستقیماً تجربه کردهایم. به طور مثال، سلطنت پهلوی دوم که به دلیل ریشههای آخوندیاش
نمیتوانست مستقیماً با دولت اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کند، به صورت زیرجلکی با تلآویو گرم گرفته بود، و از سیاست آمریکا در منطقه حمایت میکرد. پس از فروپاشی پهلویها، نوبت به حکومت ولایتفقیه رسید و این حکومت
جهت پنهان داشتن روابط تنگاتنگاش با آتلانتیسم چپزنی میکرد و کاسة داغتر از آش
برای فلسطینیان شده بود. ولی در واقع محفل
«شیخوشاه» که ایندو حکومت ریزهچینان خرمناش به شمار میروند، از منظر وابستگی، سوای آتلانتیسم قبلهای نداشته و ندارد.
در نتیجه، اگر توافق آتشبس دائم فعلی
بتواند در چارچوبی گستردهتر کار را به توافقاتی کلیدی، از جمله بازگشت اسرائیل به مرزهای قانونیاش
بکشاند، بسیاری از زیرمجموعههای
آتلانتیسم در منطقه، که حکومت ولایتفقیه
نیز یکی از آنان به شمار میرود ارکانشان متزلزل خواهد شد. تزلزلی که تبعاتی آنی و قابل توجه در درون
مرزهای ایران نیز به وجود میآورد.
به همین دلیل شاهدیم که شبکة تبلیغاتی آتلانتیسم با توافق آتشبس دائم، اگر
نگوئیم مغرضانه، بسیار «محتاطانه» برخورد
میکند! سایتهای فارسیزبان وابسته به
دولتهای آتلانتیست ـ بیبیسی، رادیوفردا و ... ـ سعی کردهاند، یا این آتشبس را به طور کلی زیرسبیلی در
کنند، و یا هیئت مذاکره کنندة فلسطینی را به لاتولوتهای
حماس و جهاداسلامی «تقلیل» دهند. در همین راستا، تصاویر و کلیپهائی که از تظاهرات شادمانة
فلسطینیها پس از انتشار خبر این توافق توسط شبکههای خبرسازی اروپای غربی و
آمریکا برای جهانیان مخابره شده، معمولاً به نفسکشطلبی چند ریشو و جیغ و فریاد
تعدادی محجبه و لاتهای خیابانی، و
خصوصاً تکاندادن پرچمهای سبز رنگ سعودی محدود مانده! به عبارت دیگر، بازیگران اصلی این صحنه یعنی جناحهای لائیک در
دولت فلسطین، دولت مصر،
جناح صلحطلب اسرائیل، و حتی طرفهای
بینالمللی در تنظیم این قرارداد، در
«تحلیل» شبکههای کذا نادیده گرفته شدهاند!
به طور مثال، احدی نمیگوید چه شد
که حماس طی چند ساعت گزینة «جنگ جنگ تا پیروزی» را رها کرده، و عربدهجوئیهای خالد مشعل به امضای قرارداد
آتشبس دائم منجر شده؟
از سوی دیگر، همین شبکههای
آتلانتیست تلاش دارند تا قرارداد آتشبس را متزلزل بنمایانند! و تحت عنوان اینکه، به هر دلیل و در هر شرایطی ممکن است این آتشبس
شکسته شود، کل تلاشهای صلحطلبانه را به
زیر سئوال ببرند. البته، هر توافقی میتواند به تزلزل برسد؛ و این یکی از واقعیتهای دنیای سیاست و امور
نظامی است. ولی این سئوال پیش میآید که
چرا و به چه دلیل، تزلزل و بیآینده بودن
این آتشبس بیش از شانس پیروزی و استمرار آن صفحة خبرسازیهای آتلانتیست را پر میکند؟ بیبیسی، در یکی
از معدود گزارشاتی که از این آتشبس مخابره کرده،
چنین مینویسد:
«البته هنوز این نگرانی هست که این آتشبس هم دوام نیاورد، همچنانکه 8 تای قبلی شکسته شد. [...] طرف اسرائیلی
میگوید که حماس یک ماه پیش نیز میتوانست پیشنهاد مشابهی را بپذیرد.»
منبع: بیبیسی، 27 اوت 2014
نخست بگوئیم، برخلاف ادعای بیبیسی، «طرف اسرائیلی» اینرا نمیگوید، این خبری
است که به سراسر جهان مخابره شده. در
ثانی، به چه دلیل بریتانیا که برای «صلح
در خاورمیانه»، سالها و سالها پستان به
تنور چسبانده بود، در برابر این آتشبس
دائم بیتفاوت مانده؟
البته مسئله برای ما روشن است.
بریتانیا، و به تبعاولی
واشنگتن، از این آتشبس خوشنود نیستند. اینان ترجیح میدادند که بحران «فلسطین ـ اسرائیل» همچنان اسیر ماجراجوئیهای اوباش
اسلامگرا باقی بماند، و اینان در ظاهر به عنوان جنگ بر علیه «دولت
یهود» خاورمیانه را در چارچوب منافع غرب به خاکوخون بکشند. به این ترتیب،
دو «طرف واقعی» این درگیری، یعنی
ملتهای فلسطین و اسرائیل، و دولتهای قانونی فلسطین و اسرائیل از صحنه
بیرون میافتادند و دور به دست کسانی میافتاد که برای دریافت حمایت واشنگتن صدها
نفر را هر روز به زیر آتش و خمپاره میگرفتند.
این است دلیل «ناراحتی» آتلانتیستها از «آتشبس دائم!»
مسلم بدانیم آتلانتیسم طی روزهای آتی تمامی تلاش خود را به خرج خواهد داد تا
در راه تأمین آرامش و برقراری روابط سازنده میان فلسطین و اسرائیل سنگاندازی
کند. بساط نبردهای داعش با کفار، تحرکات مخالفان اسلامگرا با این آتشبس، جنبش یهودیان اصولگرا که این آتشبس را مخالف
منافع اسرائیل دانسته و میخواهند «انتقام» بگیرند، و ... جملگی مشتی است نمونه خروار از همین تحرکات غرب.
باید دید آنان که در قفای این آتشبس نشستهاند
تا کجا قادر خواهند بود در برابر این جنایات که دهههاست منطقه را به حمام خون
تبدیل کرده مقاومت کنند. ما به نوبة خود امیدواریم
که در روزهای آینده، بازتاب این آتشبس، چه در
زمینههای اقتصادی، مالی، صنعتی و تجاری، و چه در زمینههای نظامی برای هر دو طرف درگیر
ـ دولت اسرائیل و دولت فلسطین ـ شرایطی مهیا کند که تتمة امید آتلانتیسم برای بحرانسازی، آتشافروزی و جنگسازی برباد رود.
ولی همانطور که بالاتر نیز گفتیم،
آرامش «نظامی ـ سیاسی» در غزه شاخکهائی را که در امتداد بحرانسازیهای
غرب در منطقه به وجود آمده به نوبة خود متزلزل خواهد کرد، و در
این میان وضعیت حکومت مسخرة ولایتفقیه از همه متزلزلتر است. در مطلبی تحت عنوان «باد و اطلاعیه» ـ 3 اوت 2014 ـ به صراحت گفتیم، مسئلة
«تفکیکجنسیتی» و کشاکشی که توسط باندهای حکومت اسلامی پیرامون اظهارات احمقانة
شهردار تهران به راه افتاده، نهایت امر به اینجا خواهد رسید که «جهت باد» به
کدام طرف است. اگر «باد» ایجاب کند که
«تفکیکجنسیتی» مستقر گردد همه، از دولت
گرفته تا شهردار و ولیفقیه، و حتی گلابپاش
نمازجمعه طرفدار این «تفکیک» خواهند شد؛
در غیراینصورت همه شمشیر بر علیه تفکیک کذا بلند میکنند!
دلیل هم روشن است، ابهام و تناقضگوئی
ویژگی اصلی حاکمیتهای ارتجاعی و بیپایه و اساس است. به طور مثال،
اگر امروز شرایط متحول شود همین علی خامنهای برای ملت ایران یک سخنرانی
داغ و «مستدل و منطقی» در مخالفت اصولی با حجاب اسلامی ایراد خواهد کرد. اینان فاقد نگرش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فلسفیاند؛ این جماعت پیرو زور و زر است، اگر زور و زر نداشته باشد از سگ هم خدمتگزارتر
میشود، در غیراینصورت میخواهد همة ملت را یا با زر
بخرد و یا با زور سرکوب کند. فراموش نکنیم که اینان «تولیدات» فاشیسم پهلویها
و محفل استعماری «شیخوشاه» هستند و همیشه در مسیر باد حرکت میکنند. و اینک که جهت باد عوض شده، قالیباف هم تغییر مسیر داده و مخالف تفکیکجنسیتی
از آب درآمده:
«[...] شهردار تهران با تأکید براینکه بنده مخالف تفکیک جنسیتی هستم، گفت: طرحی که در شهرداری تهران در راستای تکریم
بانوان انجام شد توسط بیگانگان و ایادی آنها در داخل مورد هجمه قرار گرفت[...]»
منبع: تابناک، 26 اوت، 2014
شهردار مستأصل تهران، یک روز بیگانگان
و ایادیشان را در زمینة گسترش آنچه آخوندجماعت بیحجابی و «بیعفتی» میخواند
مسئول معرفی میکند، و روز دیگر تفکیکجنسیتی
را که خودش «بخشنامه» کرده، به حساب عوامل
و ایادی بیگانه میگذارد. قضیه روشن است، این حضرتآقا اصلاً حرفدهاناش را نمیفهمد. شکری خورده، توی
گلوگاهاش گیر کرده، به این امید که یانکی
برای او و همقطاران توجیهنامه تکثیر کند. ولی از
آنجا که یانکی تا به زیر مژگان در چاه خلا فروافتاده، ایشان
هم شمشیرشان را بر علیه «سایهها» بلند کرده،
عربدهجوئی میکند و بجای اینکه بپذیرد مزخرف گفته، طلبکار
میشود.
البته فراموش نکنیم، این اظهارات
احمقانه در شرایطی مطرح میشود که دهها آخوند و شریعتپناه و خبرگزاری «حقوقبگیر»
دولت، هفتهها از «ابتکار فرهنگساز
شهردار» تجلیل به عمل میآوردند و باد به آستین آقای قالیباف میانداختند. حال پس از گذشت هفتهها ایشان یادشان آمده که
اصلاً با تفکیکجنسیتی مخالفاند! این
عقبنشینیها و بیتکلیفیها به صراحت ابعاد فروپاشی میدانهائی را به نمایش میگذارد
که تاکنون توسط واشنگتن و لندن در اختیار امثال قالیباف قرار میگرفت. اکنون مسیر
باد عوض شده، قالیباف هم دیگر تمایلی به بهرهبرداری از حمایت
حوزههای «جهلیه»، و آخوندهای زیردم
دریدهای که برای تفکیکجنسیتی آمادة شهادت بودند نمیبیند. ولی بجای آنکه از ملت ایران به دلیل گزافهگوئیای
که کرده عذرخواهی کند، شمشیر کشیده و میخواهد با سایهها، یا همان ایادی و عوامل خارجی بجنگد. در این
نبرد بیامان «شهردار با دشمن» است که پرسوناژ موهوم حسین که حکومت را «حق مسلم»
خانوادهاش میدانست و در اسطورهها بر علیه حکومت مشروع قیام کرده بود، تبدیل شده به مسئولیتپذیر و آزاده:
«[...] اگر انسانی آزادگی و مسئولیتپذیری نداشته باشد دچار موفقیت نمیشود و
هم اکنون جهاد امام حسین(ع) همچنان ادامه دارد و موفقیت ما از کربلا میگذرد.»
همان منبع
این است نمونهای از «ادبیات مبتذل» که 35 سال حکومت دستنشاندة ملا برای ملت
ایران به ارمغان آورده. ولی اشتباه نکنیم ، سطور فوق «طنز» نیست، سخنرانی «جدی» آقای شهردار است! اما اگر کسی به قول شهردار تهران میخواهد
«دچار موفقیت» شود، مسلماً نمیتواند در توهمات گذشته سیر کند. از سوی
دیگر، درس دادن به یک ملت، آنهم از موضع شهردار منتخب «ولیفقیه» که حرف
دهانش را نمیفهمد، از آن کارهاست که «توش خیلی حرفه.» خصوصاً زمانیکه این واحد درسی به «آزادگی و
مسئولیتپذیری» اختصاص پیدا میکند. یعنی به مواردی که، چه با توسل به امام حسین و چه بدون توسل به آنحضرت،
در هر حال از شیوة عمل قالیباف میلیاردها
سال نوری فاصله دارد. در عمل، نمونة
بخشنامة «تفکیکجنسیتی» ایشان به صراحت نشان داد که شهردار تهران حتی مسئولیت
اعمال خودش را هم حاضر نیست قبول کند، چه
رسد به قبول مسئولیت یک دستگاه اجرائی!
ولی نمایشنامة «بخشنامه»، که نهایت
امر قالیباف را به هنرپیشههای فیلمهای صدمنیکقاز هولیوود تبدیل کرده، تنها
نمونه از مضحکة حکومت ولیفقیه طی چند روز اخیر نیست. عقبنشینی تماشائی و همه جانبة قبیلة لاریجانیها، سخنرانی مسخرة محمد خاتمی و تکرار شعارهای
گنگ و احمقانة انقلاب اسلامی توسط آخوندها و لاتهای مسئول تبلیغات جنگ 8 ساله، و
خصوصاً ترهاتبافی علی خامنهای در «شرفیابی» هیئت دولت به بیترهبری از دیگر
نمونههاست. از آنجا که امکان بررسی تمامی این اراجیف آخوندی
را نداریم، به نیمنگاهی شتابزده به
مزخرفات علی خامنهای بسنده میکنیم.
روز چهارشنبه، 5 شهریورماه سالجاری
هیئت دولت حسن فوتبال جهت مالش بیضة مقام معظم و پابوسی و نشان دادن «مجالست» رهبر
با دولتیها به بیت رئیس تیغکشان حکومت اسلامی «مشرف» شد. طبق معمول «علیخره» در موارد مختلف به دولت
رهنمود ارائه داده. ولی در این
میانه، دو مطلب از اهمیت فراوان برخوردار میشود: موضعگیری خامنهای در تقابل با «جریان
فتنه»، و تأکید وی بر تصریح مواضع دولت
در مسائل بینالمللی. تأکیدی که مسلماً به
سکوت روحانی پیرامون مسائل غزه ارتباط پیدا میکند.
بارها گفتهایم، و اینبار نیز جهت
یادآوری تکرار میکنیم، آنچه علی خامنهای
و زیرمجموعههایاش از قماش دولت و مجلس و لاتولوتهای پاسدار، در سخنپراکنیهایشان «جریان فتنه» میخوانند، چیزی نیست جز ساختار پایهای و اساسی محفل
کودتای 22 بهمن 57. همان محفلی که کل و
تمامیت حکومت اسلامی را تحت نظارت سازمان سیا و ارتش شاهنشاهی در روز کذا سر پا
نگاه داشت و به قدرت رساند. فاصله گرفتن
علنی و دوبارة علی خامنهای از میرحسین موسوی،
و «جنبشسبز» یکبار دیگر نشان داد که بازگشت رژیم ولیفقیه به اصول پایهای
کودتای 22 بهمن 57 امکانپذیر نیست. و
اینان بالاجبار میباید با ستون فقرات خود یعنی با باند کودتای کذا خداحافظی کنند.
به استنباط ما اگر این حکومت هنوز سر پا مانده، فقط و فقط به این دلیل است که روسیه علاقهای
به جنگ و درگیری نظامی در مرزهایاش ندارد:
«مساله فتنه و فتنهگران، از مسائل
مهم و از خطوط قرمز است ... آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسهی رأی اعتماد
خود بر فاصلهگذاری با [فتنه] تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»
منبع: بیبیسی، 5 شهریورماه 1393
از سوی دیگر، استیصال علی خامنهای در
مواضع بینالمللی در همین «دیدار» به صراحت خود را به نمایش میگذارد. خامنهای عادت کرده بود که، با تکیه بر دوران خوش کودتای 22 بهمن 57، همیشه دهاناش را بیش از «اشتها» باز کند. خلاصه
در هر میعاد هر آنچه میخواست از حلقوماش بیرون میریخت، ولی
اینبار به صراحت «دستبهعصا» شده. و در
نشان دادن مخالفت با مواضع «آمریکا»، از
زبان دیپلماسی نیز سخن میگوید! به قولی حال «بوزینه نه تنها نجاری میکند که
دستبهعصا هم شده»:
«موضعگیری صریح و قاطع در مسائلی همچون فلسطین، رژیم صهیونیستی، غزه، سوریه، عراق، تکفیریها و دخالتهای آمریکا، به نفع نظام جمهوری اسلامی است و منافاتی هم با
زبان دیپلماسی و مذاکره ندارد.»
همان منبع
ولی اگر علی خامنهای نمیداند، ما
خوب میدانیم چرا دولت روحانی نمیتواند «مواضع انقلاب اسلامی» را در سطوح بینالمللی
در بوق بیاندازد. در فضای دیپلماتیک
منطقه، که به سرعت در دگردیسی
اوفتاده، دیگر جائی برای این نوع جفتکاندازیها
«انقلابی» و اجرای مأموریتهای جهانی باقی نمانده. چه دولت روحانی بخواهد و خامنهای «حمایت»
کند، و چه غیر، این نوع عملیات پیامبرگونه
دیگر امکانپذیر نیست. به همین دلیل
شاهدیم که امروز تبلیغات وارونه برای فلسطینیها،
که در واقع به معنای طبلزدن و تأئیدیه نویسی بر سیاست جنگسازی آمریکائیها
در خاورمیانه است، وسیلهای شده جهت نانخوردن اوپوزیسیون نوکرمنش
جمهوری اسلامی در خارج از مرزها. به عبارت
دیگر، حال که علی خامنهای و دستگاه ولایتفقیه
دیگر نمیتوانند تبلیغات «اسرائیلستیز» به راه بیاندازند، کار افتاده به دست اوپوزیسیوننمایانی که نان
امثال خامنهای را به تنور آمریکا میزنند.
ولی از آنجا که امکان تحلیل این
«نانوائی» در مقطع فعلی وجود ندارد، خوانندگان گرامی میتوانند به بررسی مقالات «شخصیتهای
ناراضی» انقلاب اسلامی بپردازند. باشد که
به همسوئی حکومت اسلامی با مخالفنمایاناش و ابعاد وابستگی این حضرات به شبکة
تبلیغاتی غرب بهتر پی ببرند.