نتایج انتخابات مجلس عوام انگلستان را به چه صورت میتوان تحلیل کرد؟ دیدیم که، در این انتخابات نیز همچون انتخابات شهرستانهای
فرانسه، پیشبینی مؤسسات نظرسنجی تو زرد
از آب در آمد. این مؤسسات که با بهرهگیری از آخرین فناوریهای
علم آمار، معمولاً یک یا چند روز پیش از
انتخابات نتایجی نزدیک به «واقعیت» منتشر میکردهاند، مدتی
است حنایشان رنگ ندارد. خلاصه
بگوئیم، نتایج رأیگیری برای همة احزاب
انگلستان، حتی برای حزب پیروز محافظهکار
نیز غیرمنتظره بود. به عبارت دیگر، پس از کودتای سبز در ایران و انتخابات شهرستانهای
فرانسه، باز هم با یک «رخداد غیرمنتظره»
در فضای سیاست جهانی روبرو شدهایم؛ کسانی از صندوقها بیرون آمدهاند که انتظار
نداشتهاند نامشان به عنوان برنده اعلام شود!
ولی در شرایط فعلی نتایج اعلام شده را میباید «قبول» کرد. باید
قبول کنیم که حزب محافظهکار، علیرغم ناکامی رهبرش، دیویدکامرون در برنامههای داخلی و خارجی و علیرغم
بحرانهای گستردة جهانی، نه تنها در قدرت باقی مانده که حتی مواضعاش از
گذشته نیز «مستحکمتر» شده. باید قبول کرد
که، حزب کارگر عملاً از هم فروپاشیده و به
همراه «کارگرها» حزب لیبرال دمکرات نیز رسماً از صحنة سیاست بریتانیا حذف شده. ولی جالبتر
از همه بساط فاشیستهای «یوکیپ» و حزب جدائیطلب اسکاتلند است. اولی با
کسب فقط یک کرسی در مجلس، عملاً به دلقک دربار تبدیل شده و دومی که در
رفراندوم اخیر برای استقلال از انگلستان شکست قاطع خورده بود، در کمال تعجب تمامی کرسیهای اسکاتلند را در
مجلس عوام از آن خود کرده! خلاصه
بگوئیم، قضیه خندهدارتر از آن است که
بتوان در یک وبلاگ به چند و چون آن پرداخت. یا
انگلیسیها دیوانه شدهاند، یا نتایج
واقعی این انتخابات آن نیست که هیئت حاکمه اعلام کرده.
با این وجود، از آنجا که تظاهرات
«رأی من کو!» در لندن به راه نیافتاده، ما هم قبول میکنیم که انگلیسیها این آراء
غیرمنتظره را آگاهانه به صندوقها ریختهاند!
ولی بر خلاف گزارشهای تصویری که در آنها کامرون خندان و شادان اینسوی و
آنسوی میدود، پیروزی حزب محافظهکار در این انتخابات به هیچ
عنوان شادیآفرین نیست. این پیروزی میتواند
هم برای اتحادیة اروپا، هم برای
آمریکا، و هم برای شخص کامرون و حزب
محافظهکار گران تمام شود! در وبلاگ امروز سعی خواهیم کرد تا تحلیلی ارائه
کنیم.
گفتیم که پیروزی کامرون خبر بدی است برای همه؛ دلیل نیز روشن است. کامرون در زمینة اقتصاد داخلی شکست خورده؛ ادعاهای بازگشت وی به دوران «نورانی» تاچر و
تبدیل لندن به بزرگترین مرکز معاملات ارزی و اوراق بهادار بیشتر یک چشمانداز بیمارگونه
و مالیخولیائی است تا واقعیت. و علیرغم
«جشن پیروزی» کامرون که امروز در «سیتی» منجر به افزایش ارزش اوراق بهادار
شد، فضای سیاست داخلی برای حزب محافظهکار
از همیشه تنگتر و فشردهتر مینماید. به طور مثال، علیرغم
ادعاهای دولت محافظهکار در زمینة «پیروزیهای اقتصادی»، تعداد بریتانیائیهائی که امروز زیر خط فقر
زندگی میکنند از فرانسویها که شکست اقتصادی اینکشور را ماههاست از هضم رابع نیز
گذراندهاند، به مراتب بیشتر است! در
نتیجه، پیشرفتهای «چشمگیر» انگلستان تحت حکومت محافظهکاران رسانهای است و بیشتر به یک سراب میماند. سرابی که فقط دیوید کامرون و اعضای کابینهاش
به آن باور دارند.
پیروزی «چشمگیر» حزب محافظهکار در ساختار سیاسی انگلستان نیز تأثیری بسیار
نگران کننده خواهد داشت. با حذف عملی حزب
کارگر از معادلات سیاسی، و نابودی حزب
«لیبرال دمکرات»، فضای سیاست بریتانیا به
تدریج توسط احزابی اداره خواهد شد که یا همچون «حزب ملی اسکاتلند» خواهان استقلالاند، و یا به طور کلی مواضع مشخصی از منظر سیاست بینالمللی
و حتی داخلی ندارند. این قماش احزاب به صورت خودجوش در فضای سیاست
بریتانیا رشد کرده، در برابر حزب محافظهکار روز به روز قدرتمندتر
خواهند شد؛ هر چند سیاستها و اهدافشان
به هیچ عنوان قابل پیشبینی نیست. در این
راستا، برخلاف نظر بسیاری تحلیلگران، انگلستان توسط محافظهکاران نه به سوی محافظهکاری
و ایستائی، که به سوی فروپاشیهای ساختاری
پیش خواهد تاخت. تنها دادة مثبت در
انتخابات اخیر انگلیس حذف فاشیستها از صحنة سیاست اینکشور است، ولی مشکل میتوان با این یک «گل» به بهار
خیرمقدم گفت!
از سوی دیگر، شکستهای سهمگین لندن
در سیاستهای خارجی نیز همینجا قابل بررسی خواهد شد. حزب محافظهکار
در جنگهای خاورمیانهای خود به سختی شکست خورده.
تمامی اهداف «بهارعرب» که دیوید کامرون جهت تحققشان کورکورانه از واشنگتن
پیروی کرده بود، امروز در فضای سیاست
جهانی محو شده و از میان رفته. انگلستان نه دیگر میتواند بر اسلام سیاسی
جنگاورانهای که دههها روی آن سرمایهگزاری کرده بود «تکیه» داشته باشد، و نه
آمریکا حاضر است بار سنگین شکستهای انگلستان را بر دوش گرفته، و در مصاف با دیگر قدرتهای جهانی، لندن را در خاورمیانه مورد حمایت قرار دهد. انگلستان
تحت «زعامت» کامرون بیش از همیشه تنهاست؛
دیگر نه ارتباط فرامرزی، تاریخی و
پنهان «لندن ـ بلشویسم» وجود خارجی دارد، و نه آمریکا میتواند در کنار انگلستان
بایستد. و شاید آماری که پیش از انتخابات
ارائه شده بود، و بر اساس آن «پیروزی
قطعی» نصیب هیچ حزبی نمیشد، بیشتر نشانة
بارزی بود از تلاش لندن برای بازگذاشتن درهای «تسامح» و سازش با قدرتهای جهانی؛ تلاشی
که به صراحت به شکست انجامیده.
«پیروزی» کامرون برای اتحادیة اروپا نیز خبر بسیار ناگواری است. چرا که،
وی بارها اعلام داشته در صورت دستیابی دوباره به مقام نخستوزیری، جهت خروج از اتحادیه اروپا رفراندوم برگزار خواهد کرد! در
نتیجه، اتحادیة اروپا به دلیل انتخاب
کامرون پای در یک بحران و آشفتگی گذارده؛
هر لحظه بیم آن میرود که با خروج انگلستان از این اتحادیه کشورهای عضو بیش
از پیش تضعیف شوند. ولی در درون انگلستان نیز اعلام برگزاری چنین
رفراندومی بحرانآفرین است. برای کشوری که 50 درصد دادوستدش را با اتحادیة
اروپا انجام میدهد، خروج از این اتحادیه
و پای گذاردن به مقررات دستوپا گیر گمرکی،
به هر بهانه و دلیلی که صورت گیرد، میتواند
یک ضربة جبرانناپذیر تلقی گردد. در
ثانی، امروز محرز شده که مواضع ضداروپائی کامرون بیشتر جهت به انزوا راندن تشکیلات
نئونازی «یوکیپ» اتخاذ شده بود. با اینهمه،
علیرغم فروپاشی این تشکل، بلاتکلیفی ناشی از برگزاری رفراندوم کذا، هم در داخل و هم در خارج بر دوش کامرون سنگینی
خواهد کرد، و مسلماً بر سیاستهای انگلستان تأثیرات سوء
برجای میگذارد.
خلاصه بگوئیم، امروز دیگر سرنوشت این
رفراندوم آنقدرها «مهم» نیست. پاسخ
انگلیسیها به این رفراندوم هر چه باشد،
خروجی از آن «روشن» است. اگر انگلستان
و حزب محافظهکار در رویاهای خود خواستار
خروج از اتحادیه اروپا و حضور مستقیم در بازارهای آسیای مرکزی شدهاند، میباید از خود بپرسند تا چه حد برای اینکار
آمادگی داشته، از قدرت کاربردی
برخوردارند. مشکل میتوان قبول کرد که به
حکم تلاش جهت متمرکز کردن دادوستدهای جهانی در شهر لندن، قدرتهای جهانی همچون هند، چین و روسیه به انگلستان اجازه دهند با حضور در
آسیای مرکزی بازارهای جهانی را از چنگشان بیرون بکشد. این دیگر خوابوخیال تاچریسم دوران «جنگسرد»
نیست، یک واقعیت مادی است. چنین امکانی
به انگلستان داده نخواهد شد. ولی همزمان با این خیزش «کورکورانه» به سوی ایدهآلهای
اقتصادی و مالی، انگلستان میتواند به
دلیل شکست در این بلندپروازی به درون یک خلاء قدرت سیاسی و تشکیلاتی نیز فروافتد.
خلاصه بگوئیم، اگر خواب و خیالهای آسیائی انگلستان بیشتر
به مالیخولیا میماند، نتیجة رفراندوم کذا مالیخولیا بردار نیست. اگر پاسخ به رفراندوم خروج از اتحادیه اروپا «مثبت»
باشد، انگلستان میباید خود را برای یک انزوای درازمدت
مالی، اقتصادی و تجاری آماده کرده، بین 2
تا 3 درصد تولید ناخالص ملی را نیز در جا از دست بدهد، اینهمه
به این امید که سیاستهای بزرگ جهانی که دیگر احتیاجی نیز به لندن ندارند به او
لطف کرده از آسیای مرکزی اخراجاش نکنند! و اگر پاسخ به رفراندوم «منفی» باشد، انگلستان سالها توسط دولت و حزبی اداره خواهد
شد که مشروعیتاش به صورت علنی و در یک رفراندوم ملی به زیر سئوال رفته. و این جز
بازی «باخت، باخت» نخواهد بود.
ولی انتخاب مجدد کامرون برای آمریکا هم خبر بسیار بدی است! اینجا
نیز همچون آسیای مرکزی، کامرون برای لندن
خوابهای طلائی دیده: بازگشت به دوران نورانی «تاچر ـ ریگان!» ولی آمریکا
مشکل بتواند هم به ریگانیسم بازگردد و هم از لندن در ماجراجوئی آسیائیاش حمایت
کند. از این گذشته، در حال
حاضر آرایش نامزدهای احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به این گمانه هر روز
بیشتر دامن میزند که هیئت حاکمة ینگهدنیا قصد بیرون کشیدن هیلاری کلینتن را از
صندوقها دارد! بله،
اگر بجای ریگان ـ این فرد خود را
قهرمان مبارزه با اتحادشوروی مینامید ـ
هیلاری کلینتن، فردی که در بهارعرب
به سختی شکست خورد؛ منزوی شد، و عملاً از وزارت امور خارجه اخراج شد
بنشیند، دادهها بسیار متفاوت خواهد شد.
سناریوی انتخاب هیلاری کلینتن از اینهم فراتر خواهد رفت، چرا که، هم تنشها بین کنگره و دولت افزایش مییابد؛ هم روسیه به دلیل سبقة ناخوشایند همنشینی با
هیلاری کلینتن در همکاری با وی از خود سرسختی بیشتری نشان میدهد، و هم آمریکا عملاً دوپاره خواهد شد؛ قدرت اجرائی در دست دمکراتها، قدرت مقننه در کف جمهوریخواهان!
میبینیم که انتخاب مجدد دیوید کامرون به چه سناریوهای فاجعهآمیزی میتواند
منجر شود. با این وجود،
بسیاری از تحلیلها حاکی از آن است که کامرون قصد دارد بیشتر به مرمت سیاست
و ساختارهای داخلی مشغول شود. چرا که، زیر و
بم سناریوهائی که بالاتر مطرح کردیم، مسلماً
برای حزب محافظهکار به مراتب بیش از ما علنی و روشن است.