۹/۲۹/۱۳۸۶

انگولک‌چی!


ایران ـ هند موشك «آكاش» را آزمايش كرد
انگولک‌چی ـ «مقام معظم» هم بزودی موشک «لاپاش» را آزمایش می‌کند!

ایران ـ خروج نظاميان كره جنوبى از افغانستان
انگولک‌چی ـ جای‌شان را هر چه زودتر بگیرید!

ایران ـ قطع برق ۹۳ هتل در «مكه مكرمه»
انگولک‌چی ـ اینهم عاقبت «تمتع» و «کام‌گیری» مهرورزی!

ایران ـ قشرهاى كم درآمد كه «زير پوشش» هيچ بيمه‌اى نيستند ...
انگولک‌چی ـ «زیر منت» دولت هستند!

ایران ـ «دشمن» راهى جز قبول ايران توانمند در عرصة علمى ندارد
انگولک‌چی ـ پدر این «دشمن» را که شما در آوردید!

ایران ـ جمعيت علماى اسلام «انتخابات» پاكستان را تحريم كرد
انگولک‌چی ـ جعمیت علمای اسلامی برای «انتخابات» بیایند ایران!

بی‌بی‌سی ـ با انتخاب پوتین به عنوان مرد سال ۲۰۰۷ موافقید؟
انگولک‌چی ـ به نظر می‌آید که شما اصلاً موافق نیستید!

بی‌بی‌سی ـ القاعده به سوالات مردم پاسخ می‌دهد
انگولک‌چی ـ با گلولة گرم؟!

بی‌بی‌سی ـ اعتماد به بی‌بی‌سی در تاجیکستان، تجلیل از عید قربان در تاجیکستان
انگولک‌چی ـ پدرشان دیگر در آمده!

بی‌بی‌سی ـ یک یخچال «فعال» در مریخ کشف شد!
انگولک‌چی ـ هزاران یخچال «غیرفعال» هم در خانة ایرانیان کشف شد!

خبرگزاری فارس ـ حق نداريم احدي را از حق انتخاب شدن و انتخاب كردن محروم كنيم
انگولک‌چی ـ ولی محروم کردن از حق نفس کشیدن اشکالی ندارد!

خبرگزاری فارس ـ آذربايجان در تاريخ ايران جايگاه كم‌نظيري داشته است
انگولک‌چی ـ ولی فعلاً نجف‌آباد و قم خیلی مهم‌ شده‌اند!

کیهان ـ مديرعامل سابق هيوندايي رئيس جمهور كره جنوبي شد
انگولک‌چی ـ پس «خیامی» هم رئیس جمهور آیندة ایران می‌شود!

کیهان ـ دختر فرماندة شهيد جهاد اسلامي آماده شهادت شد
انگولک‌چی ـ پس بگوئید «چکمه» پوشیده!

کیهان ـ بزرگترين همايش معنوي جهان!
انگولک‌چی ـ حتماً‌ مقصودش نماز جمعه است!

مهرنیوز ـ وجود لیست‌های «متنوع» در جناح‌های سیاسی «طبیعی» است
انگولک‌چی ـ وجود بندهای «مختلف» هم در زندان‌های سیاسی «طبیعی» است!

مهرنیوز ـ نیروی انتظامی در دفاع از جامعه در مقابل متجاوزان اخلاقی کوتاه نمی‌آید
انگولک‌چی ـ ولی در مقابل «متجاوزان» مالی کوتاه می‌آئیم!

مهرنیوز ـ رسالت ما در عرصه اطلاع ‌رسانی انتقال فرهنگ انقلاب است
انگولک‌چی ـ «زورچپان» هم رسالت دیگر‌مان است!‌

مهرنیوز ـ تفسیرهای مختلف از اندیشه حضرت امام (ره) «مضر» نیست
انگولک‌چی ـ اصلاً برای لینت مزاج خیلی هم «مفید» است!

مهرنیوز ـ دیدار «خصوصی» احمدی نژاد و پادشاه عربستان
انگولک‌چی ـ خبر ویژه، ارسالی از مهرنیوز شعبة «قزوین»!

مهرنیوز ـ با شکم گرسنه «توسعه سیاسی» ایجاد نمی‌شود
انگولک‌چی ـ پس به خاطر «توسعه سیاسی»، بفرمائید سر سفره!

مهرنیوز ـ شناخت انقلاب و دشمنان کشور نیاز اصلی ایران است
انگولک‌چی ـ امروز هم «انقلاب»، و هم «دشمنان»‌ کشور را خوب می‌شناسیم!

مهرنیوز ـ حضور پرشور در انتخابات تنگ نظری‌ها را «بی‌اثر» می‌کند
انگولک‌چی ـ شعور ملی را هم به خوبی «بی‌ثمر» می‌کند!

مهرنیوز ـ در «فهم» تحولات فناوری رسانه و استفاده از فرصت‌های آن غفلت کرده‌ایم
انگولک‌چی ـ از نظر «فهم» که همیشه «غفلت» کرده‌اید!

مهرنیوز ـ کتاب یک روحانی درباره ایدز «رونمائی» شد
انگولک‌چی ـ برای ایدز، «زیرنمائی» باید‌ بشود!

مهرنیوز ـ مسیحیان در مواجهه با ایدز جلوتر از مسلمانان بوده‌اند
انگولک‌چی ـ اینجا هم اسلام «عقب» افتاد!

مهرنیوز ـ عید قربان؛ روز قربانی کردن وجود نفسانی
انگولک‌چی ـ و هزاران گوسفند روحانی!



۹/۲۷/۱۳۸۶

حق مسلم!


سوخت هسته‌ای نهایتاً به ایران ارسال شد، یا لااقل در سطح جهانی، رسماً چنین «اعلام» کردند. ولی شاهد بودیم که سخنگوی دولت، روز قبل از تحویل سوخت هسته‌ای، در یک کنفرانس‌ مطبوعاتی ابراز داشت: «روسیه به تعهدات‌اش عمل کند!» با شناختی که اینک از حکومت اسلامی داریم، می‌توان مطمئن بود، چنین «افاضاتی» به این دلیل صورت گرفت، که دولت اطمینان کامل داشت، «طرف غربی»، دست از حمایت از مواضع «غرب‌‌پرستانة» جمکران بر نخواهد داشت. به عبارت ساده‌تر، عنوان کردن اینکه «روسیه به تعهدات‌اش عمل کند!» از نظر دیپلماسی حکومت اسلامی به این معنا بود که، «غرب ما را تنها نمی‌گذارد! در نتیجه روسیه نمی‌تواند سوخت هسته‌ای ارسال کند!» و در چنین شرایطی، یک بار دیگر حکومت اسلامی در روزهای آینده قادر می‌بود، به دروغ و با تکیه بر حمایت دولت‌ آمریکا، در ملاء‌عام ادعا کند که، «روسیه به تعهدات‌اش عمل نکرد!» همان کاری که با «خط لولة صلح» و ارتباطات‌شان با هند صورت داده‌‌اند! ولی جالب اینجاست که اصولاً دولت روسیه حکومت اسلامی را «داخل آدم» حساب نکرد، چون ارسال و یا عدم ارسال سوخت هسته‌ای، فقط در گرو مذاکرات «کرملین ـ کاخ‌ سفید» بود.

ولی این خبر غافلگیر کننده، بازتابی بسیار گسترده در محافل مختلف سیاسی، خصوصاً در داخل کشور به همراه آورد. همانطور که می‌توان حدس زد، «مقامات» حکومت اسلامی، اصولاً انتظار «سازش» آمریکا با روسیه را بر سر مسئلة هسته‌ای ایران نداشتند! اینان تا چند ساعت قبل از اعلام رسمی ارسال سوخت، هنوز جیغ و فریادهای‌شان را بر اساس پیش یک فرض تبلیغاتی استوار کرده بودند که، بالاتر تحت عنوان، «روسیه به تعهدات‌اش عمل کند»، از آن سخن گفتیم! در نتیجه، پر واضح است که اینک، همگی با تکیه بر همان «مرده ریگ» حمایت غرب، دوباره شروع به جفتک‌اندازی‌های سیاسی، اینبار در مورد «حق برخورداری از غنی‌سازی» کنند! عبارت «حق برخورداری از غنی‌سازی»، در شرایط سیاسی فعلی، از نظر دیپلماتیک، فقط به این معناست که، «حکومت اسلامی آماده است، با عدم پذیرش قطعنامة شورای امنیت، زمینة مناسب جهت تداوم حملات دیپلماتیک آمریکا علیه مردم ایران، و احیاناً تهدید کشور به آغاز جنگ را، محفوظ نگاه دارد!» البته اینکه حکومت اسلامی اصولاً از هر گونه امکانی جهت «غنی‌سازی» برخوردار باشد، خود مطلب دیگری است که می‌باید به «اثبات» رسد!

همانطور که شاهدیم، حکومت اسلامی طی 3 دهه حاکمیت بر کشور حتی یک کیلومتر راه‌آهن احداث نکرده. این حکومت «انقلابی»، علیرغم ادعاهای دهان پرکن و مسخره‌اش، در آبادانی کشور، و پایه‌ریزی فلان و بهمان صنایع و غیره، در عمل، و با تأخیری حدود سه دهه‌، کلیة طرح‌های دوران پهلوی دوم را که پیشتر به تصویب سازمان آتلانتیک شمالی رسیده بود، تحت عنوان پروژه‌های «عمرانی انقلاب»، در حد فهم و شعور و درایت آخوند جماعت، به مرحلة اجرا ‌گذاشته. «افتتاح» سد سیوند، در عمل یکی از همین نمونه شاهکار‌هاست! این حکومت، هنوز قادر به تأمین سوخت خودروهای شهری، و تأسیسات گرمازای منازل و اماکن عمومی، در داخل کشور نیست!‌ بر آوردن نیازهای کشور در زمینة نفت سفید، بنزین، مازوت و دیگر مایحتاج سوختی، هنوز با تکیه بر واردات از خارج، و در ازاء صادرات «نفت خام» صورت می‌گیرد! چگونه می‌توان پذیرفت که چنین حاکمیتی از فناوری «غنی‌سازی» اورانیوم در داخل برخوردار باشد؟ ولی یک امر مسلم است، چنین حکومتی، با چنین کارنامة «درخشانی»، در برابر مسائلی که به امنیت مردم کشور مربوط می‌شود، وابستگی‌اش به محافل تصمیم‌گیری سرمایه‌داری جهانی را، با وقاحت تمام به نمایش می‌گذارد! مسلماً چنین نمونه‌ای در تاریخچة روابط استعماری جهان سوم کمتر دیده‌ شده. نمونه‌ای که بر اساس آن، یک هیئت حاکمة دست‌نشانده، به این صراحت از یک قدرت استعماری «دعوت» به عمل آورد؛ دعوت جهت زیر پای گذاشتن منافع ملی و اعمال تهدیدات نظامی ـ حتی هسته‌ای ـ از جانب یک ارتش استعمارگر، بر علیه مردم یک کشور؛ و اینهمه را، تحت عنوان «حق مسلم»، بر یک ملت تحمیل کند؛ تحمیلی که در برنامة این حاکمیت حتی تداومش نیز پیش بینی شده!

بنگاه سخن‌پراکنی «بی‌بی‌سی»، که مسلماً به دلیل تأثیرپذیری از مسئلة فوق و «درگیری‌های» اخیر میان روسیه و انگلستان، شدیداً موضعی «ضدروسی» اتخاذ کرده ـ این درگیری‌ها منجر به بسته شدن مراکز فعالیت «فرهنگی» انگلیس در روسیه شد، ولی به صراحت می‌توان خروج ارتش انگلیس از بصره را دلیل اصلی آن دانست ـ امروز به سراغ اظهارات «مقامات» حکومت اسلامی در بارة «ارسال» سوخت هسته‌ای به ایران می‌رود. این نگرش و «ارزیابی» نیز، همانطور که می‌توان حدس زد، از شخص سردار اکبر بهرمانی آغاز شده! ایشان فرموده‌اند:

«از اهدافمان در دستیابی به فن آوری صلح آمیز هسته‌ای تحت هیچ شرایطی کوتاه نخواهیم آمد.»

بله، این جملة جادوئی، معنایش فقط این است که، «حکومت اسلامی نوکر آمریکاست!» و اینکه روسیه فکر نکند می‌تواند با ارسال سوخت هسته‌ای، تهدیداتی را که آمریکا از طریق ایران برای روس‌ها در دست تهیه دارد، «ابتر» کند! معنای واقعی جملة سرداراکبرکوسه این است که، «حاضریم مردم ایران را تا ابد در برابر توپ ارتش آمریکا بگذاریم، تا فلسفة وجودی این حاکمیت پوسیده و جنایتکار را توجیه کنیم!» مقصود شیخ‌اکبر از این جملة «عالمانه»، در واقع، القاء این تصور کور و باطل است که، «حکومت بی‌لیاقت اسلامی که طی 3 دهه، جز سرکوب مردم کاری نداشته، گویا از اهدافی نیز برخوردار است!» البته ما ایرانیان خوب می‌دانیم «اهداف» این حکومت چیست! همان‌هاست که ارتش پنتاگون، در روز 22 بهمن در گوش مهدی بازرگان، بهشتی، باهنر، فردوست، قره‌باغی و دیگر نانخورهای کلاهی، نظامی و معمم، به صراحت خوانده: «نابودی کشور ایران»!

جای تعجب ندارد که همان «بی‌بی‌سی»، در ادامة اظهارات «دانشمندبزرگ» حضرت کوسه‌الاسلام، اضافه کند:

« به همین دلیل، ایالات متحده و تعدادی از کشورهای غربی خواستار تشدید تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران بوده و جمهوری اسلامی را به تلاش برای ساخت اسلحه اتمی در پوشش فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای متهم کرده‌اند.»

همانطور که می‌بینیم، طفل معصوم، «بی‌بی‌سی»، خوش هم «دلیل» و «مدرک» را بعد از نگارش «ردیف» می‌کند! ولی در شرایطی که «ژنرال» احمدی‌نژاد، در رکاب شیخ‌های سعودی، در مکه، مشغول حج «تمتع» هستند! «بی‌بی‌سی» به سراغ یکی دیگر از اوباش حکومت اسلامی به نام «جواد وعیدی»، معاون شورای عالی امنیت ملی می‌رود. وی می‌گوید:

«[...] توافق قدرت‌های بزرگ بر سر صدور قطعنامه جدید شورای امنیت علیه ایران [...] محتمل نیست!»

حکایت «وعیدی»، حکایت شیخ ماست که، اول وجب کرد، بعد چشید، و آخر گفت «شیرین» است. جواد وعیدی که کلة کچل‌‌اش در زیر نورافکن‌ خبرنگاران عین رخسار امام زمان «نورانی» شده، مثل اینکه اصلاً در باغ نیست!‌ روزی که 16 سازمان به اصطلاح امنیتی ایالات متحد در یک «ورق‌پارة» 9 صفحه‌ای اعلام داشتند که، «ایران اهداف نظامی هسته‌ای ندارد!» قضیه تمام شده بود! احتیاجی نبود که «جواد کچل»، زحمت کشیده، اینهمه زیر نورافکن خبرنگاران «عرق» بریزد، که از قدیم گفته، «کچل‌کچل کلاچه، روغن کله‌پاچه!» «مسئله»، توافق قدرت‌های بزرگ نیست، کچل‌جان، این «توافق» قبلاً صورت گرفته! مسئله این است که آمریکا با تکیه بر این «موضع‌گیری» استعماری، می‌تواند در راه ارتباطات عادی کشور ایران با دیگر کشورها هر طور که مایل است، سنگ‌اندازی کند! ولی خوب از امثال «وعیدی» انتظار بیشتر از این نداریم، چرا که اگر روابط عادی میان ایرانیان و ملت‌های دیگر برقرار شود، ایشان هم باید برگردند سر کار و زندگی‌ سابق‌شان: «مواد فروشی زیر پل سیدخندان!»

نفر بعدی که «بی‌بی‌سی» گریبان‌اش را گرفته، و جهت ایراد «ترهات» جلو می‌کشد، همان بچه غایط‌‌الله‌ خودمان، علی لاریجانی «معروف» است! ایشان از آنجا که دست پروردة استعمار انگلستان هستند، آناً در این دعوا نانی هم به «ملکه» موش‌ها قرض می‌دهند و اعلام می‌دارند که،

« اکنون زمان مناسبی است که طرف‌های ما، وقتشان را تلف نکنند و مذاکرات 5+1 با ایران آغاز شود»

البته «طرف‌های» آقای لاریجانی در هر حال وقت‌شان را تلف نخواهند کرد، ولی زمانیکه میدان از دست غرب به در رفته، تقاضای نشاندن روسیه بر سر میز مذاکره، واقعاً باید تماشائی باشد! بی‌خود نیست امثال لاریجانی را، مثل خرگوش و گربه، عمری در زیرزمین‌ سفارتخانه‌ها نان و هویج داده، پرورش می‌دهند! بر اساس «استدلالات» محکم «مشاور مقام معظم» در امور «هسته‌ای»، حال که روسیه، آمریکا را با این افتضاح از میدان منازعات بیرون انداخته، می‌باید بر سر میز «مذاکره» بنشیند؟ کدام مذاکره، و با چه طرفی؟

بله، همانطور که شاهدیم، این «نوابع» دنیای سیاست، فقط در آش شله قلمکاری به نام «حکومت اسلامی» تولید می‌شوند!‌ ولی چه بگوئیم که این «محصولات» بنجل را 80 سال است از طریق حاکمیت‌های استعماری بر ما ملت تحمیل کرده‌اند. تا ببینیم حاج احمدی‌نژاد پس از حج «تمتع»، آیا حرفی برای گفتن دارد، یا او هم می‌خواهد با 5+1 مذاکره کند؟!








«سوخت» و سوز هسته‌ای!


امروز روسیه اولین محمولة اورانیوم «غنی‌شده»، جهت استفاده در رآکتورهای اتمی بوشهر را، نهایت امر به ایران «ارسال» کرد! به پایان رسیدن این مرحله، به معنای بسته شدن «دکان» کاخ‌سفید، و دوستان اروپائی‌اش در ارتباط با پدیده‌ای بود که نظام رسانه‌ای غربی‌ها و نانخورهای آنان در سطح جهان، از آن تحت عنوان «بحران هسته‌ای ایران» یاد می‌کردند! ولی این «بحران»، همانطور که شاهد بودیم، فقط پس از علنی شدن شکست محمد خاتمی در برقراری یک نظام فاشیستی تازه نفس با استفاده از «بحران‌سازی‌های» عمدی «اصلاح‌طلبان»، سر از خاک به در آورده بود. چرا که پیش از علنی شدن شکست حتمی «سیدخندان»، خصوصاً هنگامی که، گروه کثیری از صنعتکاران و سیاستمداران چینی از ایران دیدن کردند، و «فال» حافظ گرفتند، با وجود آنکه، همگان می‌دانستند، «اهداف» پنهان در پس این «تشریف‌فرمائی» بی‌سابقه، پایه‌ریزی یک نیروی «نظامی ـ هسته‌ای» تحت فرمان پنتاگون در ایران است، تو گوئی پدیده‌ای به نام «بحران هسته‌ای» وجود خارجی نداشت! در آنروزها، این «بحران» هنوز در پس پردة «صلاح و مصلحت» آمریکائی‌ها و اروپائی‌ها از چشم جهانیان پنهان نگاه داشته شده بود.

نیروگاه هسته‌ای بوشهر، که سه دهة پیش قرار بود توسط شرکت آلمانی زیمنس و با همکاری «ارودیف» فرانسه، در بوشهر شروع به کار کند، امروز زیر نظر روسیه آغاز به کار خواهد کرد! این امر نه تنها نمادی از یک شکست استراتژیک خرد کننده برای غربی‌هاست، که شکست‌های وسیع‌تر آمریکا و اروپای غربی را در زمینه‌های استراتژیک، اقتصادی و مالی در منطقه به همراه خواهد آورد. آمریکائی‌ها و اروپائی‌ها در این میان عملاً فدای زیاده‌خواهی‌ها و چپاولگری‌های نظام‌های حاکم بر جوامع خود شدند: سرمایه‌سالاری جهانی! اینان در شرایطی از فروپاشی حکومت سلطنتی در ایران حمایت کامل به عمل آوردند، که حاکمیت «اوباش» را به عنوان آلترناتیو این حکومت رقم زده بودند! این اوباش قرار بود، پا به پای جاسوسان و آدمکشان پنتاگون در افغانستان، با اتحادجماهیر شوروی به جنگ مشغول شوند، و نهایت امر زمینه‌ساز «پیروزی» بزرگ و سرنوشت‌ساز سرمایه‌داری بر سوسیالیسم باشند!‌

پر واضح است، که در شرایط حاکمیت گروه‌های اوباش و اراذل شهری بر روزمرة یک مملکت تحت عنوان حکومت اسلامی، سخن گفتن از نیروگاه هسته‌ای، و فناوری‌های مرتبط با آن دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. نیروگاه هسته‌ای برای پهلوی دوم، همان شد که ذوب‌آهن برای پهلوی اول: نماد کامل از ناکامی و شکست! غرب چنین پنداشت که، با نابود کردن ملت ایران، از طریق استقرار حاکمیت مشتی روضه‌خوان، در جنگ افغانستان پیروز شده!

ولی، فقط در ظاهر اینچنین می‌نمود. امروز پس از گذشت سال‌های دراز از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، به صراحت می‌بینیم که داده‌های نوین در صحنة استراتژیک منطقه، و حتی در سطح جهان، در واقع، شکست غرب را هر چه بیشتر به اثبات می‌رساند! مهم‌ترین داده‌ها در این میان مسلماً راهکارهای ارائه شده در زمینة تقسیم مناطق نفوذ، و در رأس آنان، تقسیم منابع «هیدروکربورها» است! غرب، در اوج «جنگ سرد»، بهای نفت خام منطقة خلیج‌فارس را به 9 دلار برای هر بشکه تقلیل داده بود، ولی اکنون برای همین میزان نفت خام می‌باید تا یکصد دلار بپردازد. البته این اصل کلی را در نظر داریم که مهم‌ترین برداشت‌ها از نفت خام منطقه، هنوز در بطن دایرة بسته‌ای در قلب اقتصاد غرب صورت می‌گیرد؛ پول نفت به هیچ عنوان به دست مردم منطقه نمی‌رسد! ولی این نفت، لحظه به لحظه، و هر چه بیشتر از نظارت نظام‌های غربی خارج می‌شود. با حضور روسیه به عنوان یکی از مهم‌ترین تولیدکنندگان نفت‌خام و گازطبیعی جهان، که بر یکی از مدرن‌ترین و قدرت‌مندترین ارتش‌ها نیز تکیه دارد، «طرف» صحبت با شرکت‌های غربی از این پس، دیگر مشتی شیخ و نانخور شرکت‌های نفتی غرب نخواهد بود. و نفت، در عمل برای غرب «گران» تمام خواهد شد. دیگر شرکت‌های نفتی در غرب، جهت توجیه غارت روزانة ملت‌های خود نمی‌توانند، به قصه‌های «حسن‌کچل» و «عقاب اوپک» در مجلات و روزی‌نامه‌های‌شان بسنده کنند.

غربی‌ها،‌ نه تنها نفت را هر روز گران‌تر از روز پیش خواهند خرید، که میلیاردها دلار ارز حاصل از فروش نفت، بجای چرخش در اقتصاد غرب، و تزریق در ساختار اقتصادی چندملیتی‌هائی که مراکز تصمیم‌گیری‌شان در نیویورک و لندن واقع شده، از این پس، در خدمت صنایع و ارتش‌ مدرن روسیه و همکاران استراتژیکش قرار خواهد گرفت. خلاصه بگوئیم، روسیه اینبار اشتباه استراتژیکی را که از دوران پترکبیر با خود به قرن بیستم و نظام سوسیالیستی آورده بود، تکرار نکرد.

کشورگشائی، در تاریخ روسیه پدیده‌ای کاملاً استثنائی و ویژه‌ به شمار می‌رود. نمی‌توان واژة کشورگشائی در فرهنگ سیاسی روس را به طور مثال با نوع آلمانی و یا ایرانی آن به قیاس کشید. کشور روسیه در قلب منطقه‌ای چشم به جهان گشود که در آن، عملاً تمدن پایه و اساس دیرینه‌ نداشت. روس‌ها به عنوان «فرهنگ‌سازان» پای به مناطق مختلف آسیای مرکزی، آسیای شمالی دور، و منطقة قفقاز و شرق اروپا گذاشتند. این «ویژگی» مسائل بسیاری برای روس‌ها به ارمغان آورد، و همانطور که در وبلاگ‌های دیگر عنوان کرده‌ایم، نوعی «چندپارگی»‌ فرهنگی از دیرباز در ملت روس به یادگار گذاشت. ولی یکی از مخرب‌ترین تأثیرات این روند تاریخی بر فرهنگ این ملت، ایجاد این «توهم» بود که نقش روسیه نه همگامی و همکاری با همسایگان، که «متمدن» کردن آن‌هاست! این نوع برخورد با مسائل استراتژیک، اگر چه یادگاری از دوران پترکبیر بود، پس از انقلاب اکتبر، دامنگیر دولت جهان‌وطن «سوسیالیست علمی» نیز شد.

رشد و قدرت‌یابی دولت روسیه، به این ترتیب، نظارتی هر چه بیشتر بر قبایل «وحشی» و «نیمه‌وحشی» در شرق دور، آسیای مرکزی، و برخی نقاط دور دست قفقاز، به همراه آورد؛ از نظر تاریخی، حاکم شدن نوعی آرامش و ثبات سیاسی و نظامی در این منطقه از جهان نتیجة مستقیم قدرت‌یابی روس‌ها بود! ولی قدرت‌یابی روسیه، همزمان این کشور را اسیر دست این «توهم» فروپاشاننده کرد که، «پیام‌آور تمدن» نزد دیگر ملت‌هاست. و این ایدة مخرب «جهانگشائی»‌ که میراث دوران پترکبیر بود، با انقلاب اکتبر و پیش‌فرض‌های فلسفی آن، هر چه بیشتر «تقویت» شد.

اما امروز، شاهدیم که، پس از فروپاشی امپراتوری شوروی، روسیه با شناخت عمیق‌تری از محدودیت‌های خود، به عنوان یکی از ملت‌های منطقه، با مسائل جهانی برخورد می‌کند. و همین مسئله باعث شده که اعمال دولت‌های غربی در منطقه، هر روز بیش از پیش از واقعیات جهانی دور و دورتر بنماید! آمریکائی‌ها و اروپائی‌های غربی، هنوز «ردای» نبرد با کمونیسم را از تن به در نکرده‌اند، اینان هنوز در بطن جنگ سرد گرفتاراند. خلق تشکیلاتی به نام «القاعده» و «طالبان»، و تبلیغات گستردة رسانه‌ای بر محور «مبارزة» پایان ناپذیر با این «دشمنان» بشریت، در عمل، دنباله روی نظام رسانه‌ای و ارتش‌های غرب از محرکه‌های اولیة جنگ سرد است؛ و بر این اساس، کمونیسمی که دیگر وجود ندارد، می‌باید به هر ترتیب ممکن جایگزین شود. چه بهتر که نوکران و نانخورهای کاخ‌سفید، به مقام «شامخ» مخالفان تمدن و «حقوق بشر» ارتقاء درجه یابند! لشکرکشی‌ها و جهانگشائی‌های خونین و بیهودة غرب در افغانستان، عراق، یوگسلاوی و ... فقط در همین چارچوب می‌تواند تحلیل شود. این روش غرب، طی گذشت زمان ـ پس از فروپاشی شوروی ـ عملاً تبدیل به نوعی «ساختارسازی» در بطن روابط اقتصادی و مالی شده، لیکن ساختاری که به این ترتیب در حال «پردازش» است، در عمل تهدیدی است مستقیم علیه موجودیت صنعتی و اقتصادی غرب. اینهمه در شرایطی که روسیه، در روابط خود با همسایگانش از مرحلة جنگ سرد دیگر «عبور» کرده!

البته این مطلب را نمی‌باید از نظر دور داشت که دولت روسیه، جهت ارسال اولین محمولة اورانیوم غنی‌شده به ایران، ناچار شد، در دو نوبت، به صورت مستقیم کشورهای غربی را به حملات موشکی تهدید کند. دیروز، روسیه با آزمایش یکی از مدرن‌ترین موشک‌های بالیستیک خود در دریای «بارنتز»، هشدار تندی به واشنگتن داد، سپس، هم امروز، ژنرال بالویفسکی، فرماندة كل ستاد مشترك ارتش روسيه، ضمن انتقاد از روند برخورد غربی‌ها با مسائل راهبردی جهانی، پنتاگون را به «جنگ راهبردی» تهدید کرد. همانطور که پیشتر هم نوشتیم، به دلیل ایستائی غرب در دامان روابط دوران جنگ سرد، تنها زبان قابل درک برای این نظام، زبان زور است!

تحویل محمولة اروانیوم غنی‌شده از جانب روسیه، عملاً به معنای پایان سلطة سیاسی و بی‌‌واسطة غرب بر بنادر ایرانی در خلیج فارس خواهد بود. بوشهر یکی از مهم‌ترین محورهای موجود در این منطقه است، و حضور کارشناسان ارشد نظامی و امنیتی روسیه در این شهر، عملاً به معنای پایان کار آمریکا تلقی خواهد شد! و امروز علیرغم تلاش کاخ‌سفید جهت آرام نمایاندن «تنش» استراتژیک میان روسیه و آمریکا، از ورای کلام «گوردون جاندرو»، سخنگوی شورای امنيت ملی کاخ سفيد، دستپاچگی و آشفتگی غربی‌ها به صراحت قابل رویت بود.

اینکه امروز «غرب» ـ آمریکا و انگلستان ـ همزمان اعلام می‌دارد که در این شرایط ایران دیگر نیازی به «غنی‌سازی» ندارد، در عمل قبول شکست سیادت غرب در منطقه است. همه می‌دانند که حکومت اسلامی فناوری لازم جهت «غنی‌سازی» را در اختیار ندارد. این حکومت، از تأمین سوخت خودروهای شهری نیز عاجز است، چه رسد به سوخت هسته‌ای! این غرب بود که تلاش می‌کرد با فراهم آوردن زمینة فناوری «نظامی ـ هسته‌ای» در ایران، وسیله‌ای جهت اعمال فشار مداوم سیاسی و نظامی بر کشور روسیه به دست آورد. ولی علیرغم این «فشارها» شاهدیم، اگر چه «پترکبیر» در کشورگشائی‌هایش شکست خورد، «منطق همسایگی»، که مسلماً‌ سده‌ها پیش از تولد پترکبیر توسط ملت‌های همجوار تجربه شده، به چه سادگی می‌تواند راهگشای مشکلات شود. باشد که دولت‌های منطقه در رشد این «منطق انسانی» هر چه بیشتر تلاش کنند، چرا که، مهم‌ترین دستاورد بشر در تاریخ، زیستن در «صلح» است.







۹/۲۵/۱۳۸۶

کی گوزیده؟ غریبه!


حکومت عدل الهی، به تدریج، نهایت امر در همان تله‌ای فرو می‌افتد که از روزهای آغازین کودتای ننگین 22 بهمن، دیگر گروه‌های سیاسی و اجتماعی را در آن اسیر کرده بود. همانطور که شاهد بودیم، احمد خاتمی، «بلندگوی» حاکمیت، در سخنران‌پرانی‌های نماز جمعه گذشته، به صورتی مفصل و مشروح، «انتظارات» حاکمیت اسلامی از ملت به زنجیرکشیدة ایران، خصوصاً زنان را، در قالب «مهملاتی» که گویا همان «کرامت نوامیس» در ترددهای خیابانی می‌باید تلقی شود، به صراحت برای‌مان «توضیح» داد. «فرصتی» بود که خطیب نماز جمعه، از زبان عوامل سرکوبگر و اوباش خیابانی، رئوس «انتظارات» حاکمیت و مواضع اجتماعی جمهوری اسلامی را به ملت ارائه دهد! در عمل، ایشان از «بلندگوی‌های» استعماری نماز جمعه، برای70 میلیون ایرانی، در مورد «پوشش» و رفتار اجتماعی «تعیین» تکلیف فرمودند! اگر بخواهیم بر پایة اصول «حقوقی» و «قانونی» سخن بگوئیم، این فرد یک «مجرم» است، و می‌باید در اسرع وقت به وسیلة نیروهای انتظامی دستگیر و به مقامات مسئول «تحویل» داده شود. چرا که به زیر سئوال بردن «کرامت» صدها هزار انسان در یک سخن‌پرانی «احمقانة» نیمه‌مذهبی و نیمه‌سیاسی، اگر پس از کودتای آمریکائی‌ها در 22 بهمن، تبدیل به نوعی سیاستگذاری یک‌شبه و یک نفره در کشورمان شده، از نظر قانونی یک «جرم» حقوقی است و توجیهی ندارد. و کسانی که در تریبون‌های رسمی به خود اجازه می‌دهند برای رفتار اجتماعی مردم «نسخه» بنویسند، و اعمال سرکوبگرانة مشتی «بسیجی» و «منکراتی» را به این صورت «توجیه» کنند، خود در مقام مجرمین ردة نخست قرار خواهند گرفت!

ولی در فردای همین بیانات «سرنوشت‌ساز»، روزنامة ایران، که مستقیماً ـ حداقل تا آنجا که به روند مسائل مربوط می‌شود ـ وابسته به خبرگزاری دولتی ایرنا و سیاست‌های دولت است، از زبان الهام، سخنگوی دولت، رسماً اعلام می‌دارد که، گویا آقای احمد خاتمی «شکر» زیادی میل فرموده‌اند! الهام در این مصاحبه اظهار می‌دارد که:

«اين نكته روشن است كه دولت مخالف اينگونه برخوردها با مردم، خصوصاً جوانان است و هيچ گونه تغييرى در نگاه و سياست رئيس جمهور به وجود نيامده است.»

در کمال تأسف، می‌باید به حضرت «الهام» بگوئیم که، برخلاف آنچه فرموده‌اند، این «نکته» به هیچ عنوان «روشن» نیست! البته از حق نباید گذشت که بسیاری «نکات» در این روند «استعماری» امروز کاملاً «روشن» و واضح شده، ولی موضع‌گیری دولت به هیچ عنوان در شمار این «واضحات» قرار نمی‌گیرد. دولت مهرورزی از نخستین روزهائی که پای به میدان سیاست ایران گذاشت، چند مطلب را علناً شاهرگ سیاست‌های خود معرفی کرد، که در این میان، پر کردن خلاء هولناکی که، پس از 22 بهمن به دست عوامل سازمان سیا در کشور به وجود آمده، شاید یکی از مهم‌ترین‌شان بود. همانطور که می‌دانیم، پدیده‌ای به نام «نبود امنیت اجتماعی»، از اولین روزهای شکل‌گیری حاکمیت اسلامی، در واقع سنگ بنای «قدرت» طالبان شیعی مسلک در جامعه شده!

این گروه‌ها که تحت عناوین مختلف از طرف محافل متفاوت بین‌المللی بر جامعة ایران تحمیل شده‌اند، نخست «ملت همیشه در صحنه» و سپس «حزب‌الله» نام گرفتند! به دنبال این برنامه، «جندالله» و بعدها «انصار حزب‌الله» و ... به این فهرست «پرافتخار» اضافه شدند، و هر گروه «مأموریت» ویژه‌ای در سطح جامعه بر عهده گرفت! این سیاست استعماری که ریشه در تحولات «گنگ و بده بستان‌های پشت ‌پردة» نخستین روزهای کودتای 22 بهمن دارد، نهایت امر از طرف «آخوند» جماعت با آغوش باز پذیرفته شد. چرا که در آغاز، مناسبتی تلقی می‌شد «فرخنده»، جهت سرکوب «کمونیست‌ها»‌ و سوسیالیست‌ها! مرتبط کردن «تهاجمات» گروه‌های سرکوبگر «پیراهن‌مشکی»‌ به «اصول» اعتقادی دین اسلام ـ این پدیده هیچ ارتباطی با امام حسین شیعیان ندارد و در همة کشورها، فاشیسم مجذوب رنگ «مشکی‌» است ـ یکی دیگر از «ابداعات» خیره کنندة محافل استعماری بود، ولی اینبار نیز، از طرف جماعت آخوند این «ابداع» با آغوش باز پذیرفته شد! این نوع «انفعال» در برابر سیاستگذاری خارجی، همزمان با کاهش توانائی دولت در ادارة امور کشور به اوج خود رسید؛ دولت دیگر قادر به ادارة امور جاری نبود! از این جهت، روح‌الله خمینی، جهت «حفظ» تتمه حرمت این حکومت، مجبور به صدور «فرمان 8 ماده‌ای» معروف خود شد! ولی دیدیم که چگونه «فرمان را به ایشان برگشت دادند»، و «غلط کردم نامه» را هم از دست‌شان دریافت کردند!

ولی در میان آنان که تتمه آبروئی برای خود و این حاکمیت قائل بودند، مسئله کاملاً روشن بود، جماعت آخوند به درستی درک نکرده بود که اگر رهین منت این «اوباش» شود، دیگر از دست‌شان خلاصی نخواهد داشت؛ اغراق نمی‌گوئیم، ولی امروز نیز بسیاری «روحانیون» نمی‌خواهند از دست این «اوباش» رها شوند، چرا که خود از قماش اینان‌اند، و عملکرد این گروه‌ها در سال میلیون‌ها دلار به جیب‌شان سرازیر می‌کند! ولی نتیجة عمل این «اوباش» کاملاً ‌زنده و حی و حاضر است: از بین بردن «امنیت اجتماعی» در کشور، به دست عوامل استعمار غرب، نخستین نتیجه‌اش فروپاشاندن انسجام «نظام طبقات» در اجتماع بود، عملی که در یک جامعة «سرمایه‌داری»، حتی از نوع «استعماری» آن، نهایت امر شبکه‌های سرمایه‌گذاری، خدمات و فعالیت‌های فرهنگی را کاملاً فلج خواهد کرد؛ بی‌دلیل نیست که امروز نیز این «اوباش» در صور مختلف دست از سر مردم بر نمی‌دارند. خارج کردن طبقات «مرفه» اجتماعی در شماری بسیار بالا از صحنة فعالیت و حضور اجتماعی، نهایت امر وسیله‌ای جهت پیشبرد همزمان سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا شد: رشد طالبانیسم در ایران، فرار مغزها، نابود کردن روند تحولات اجتماعی که نهایت امر قادر به مقاومت در برابر رشد طالبانیسم بود، و ... متأسفانه این «فهرست» سر دراز دارد!

ولی چندی پیش، دولت احمدی‌نژاد، به عنوان اولین دولت در حکومت اسلامی، با استفاده از «چرخش» به شرق، توانست شماری از «فعالان» این شبکه‌های «اوباش» را، تحت عنوان «ارتقاء امنیت اجتماعی» دستگیر کند! ولی، از آنچه بر سر این عوامل سازمان سیا آوردند اطلاع درستی در دست نیست! برخی اعدام شده‌اند، برخی هم گویا زندانی‌اند، ولی هیچ محاکمه‌ و تحقیقی در اطراف فعالیت‌های این گروه‌های سازمان یافتة اوباش، و ارتباطات اینان با رأس هرم قدرت صورت نگرفت! البته همانطور که دیدیم بازداشت اینان نیز در شرایطی انجام شد، که بتواند بازتاب‌های بسیار عجیبی به همراه داشته باشد! وحشیگری‌های سپاه پاسداران در این «بازداشت‌ها»، با دست و دل‌بازی فراوان از طرف برخی خبرگزاری‌ها و شبکه‌های «اطلاع رسانی» در اختیار ملت ایران قرار گرفت! اینکه در کشوری استعمارزده چون ایران، نیروهای انتظامی تا چه اندازه از یک دولت دستور می‌گیرند، روشن‌تر از آن است که بتوان در بارة آن به حدس و گمان متوسل شد. ولی می‌باید به دولت فعلی گوشزد کنیم که، با تکیه بر این «سیاست‌های» گذرا، نمی‌توان از «تغییر» پایه‌های ساختاری حاکمیت در سطح جامعه سخن به میان آورد. این حاکمیت، امروز نیز مانند گذشته، و به همان اندازه به نیروهای سرکوبگر «فاشیستی» که همگی نانخورهای محافل غربی‌اند وابسته باقی مانده. و همانطور که می‌بینیم، هر بار که دولت سخن از به انجام رساندن «طرح‌هائی» در مسیر «ارتقاء امنیت اجتماعی» به میان می‌آورد، سریعاً جناح‌هائی، با چوب و چماق و با استفاده از بیانات این آخوند و آن حجت‌الاسلام، به زنان در خیابان‌ها حمله‌ور می‌شوند! در واقع مسیر کلی کاملاً روشن است: رقم زدن سرنوشتی مشابه «فرمان 8 ماده‌ای امام»، برای «طرح ارتقاء امنیت اجتماعی»‌ دولت!

با اینهمه نمی‌باید فراموش کرد که این دولت، مسئولیت کلی خود را در برابر مسائل اجتماعی اصولاً به رسمیت نمی‌شناسد! هر چند این مسئله را مشکل بتوان هضم کرد، ولی امروز سخنگوی این دولت رسماً اعلام می‌دارد که، هیچگونه مسئولیتی در قبال رفتار نیروهای انتظامی با مردم در سطح کشور ندارد! جناب الهام در همان مصاحبة کذائی با روزنامة ایران می‌گویند:

«نيروى انتظامى در برخورد با ناهنجارى‌ها و تخلفات، به عنوان ضابط قضائى انجام وظيفه مى‌كند [...] ارتباطى با دولت ندارد، [...] ضابط قضائى زير نظر قوة قضائيه كار مى‌كند و از نظر برخورد، تعيين حدود كار و تشخيص مصاديق مجرمانه همه تابع قانون و نظارت قضائى است؛ [...] رفتارى كه پليس دارد و موضوع و محتوائى كه به عنوان ضابط قضائى انجام مى‌دهد، زير نظر قوة قضائيه است.»

بله، این نوع «برخورد» را می‌توان به نحو دیگری نیز نامگذاری کرد: «فرار از مسئولیت در جنگ قدرت»! با کنار رفتن ذوالقدر از معاونت وزارت کشور، به طور کلی،‌ انتظار چنین عقب‌نشینی‌های مضحکی نیز می‌رفت. ولی بار دیگر می‌باید شخص الهام را مخاطب قرار داده، و با وجود آنکه ایشان خود وزیر دادگستری همین دولت نیز هستند، عنوان کنیم که دستگیری «متخلف» از وظایف دولت است نه قوة قضائیه! نیروهای انتظامی و پلیس، هم در شیوة رفتار و هم در برخورد با آنچه «تخلف» خوانده می‌شود، و یا فرد «متخلف» معرفی می‌شود، تحت فرمان دولت و تحت مسئولیت دولت انجام وظیفه می‌کنند. این نیروها، صرفاً پس از «تأئید» جرم به وسیلة وزارت دادگستری، می‌توانند فرد متخلف را تحت عنوان «ضابطین» قوة قضائیه در اختیار دادگاه‌ها قرار ‌دهند! به عبارت دیگر، اینان نمی‌توانند بدون قبول رسمی یک «جرم» از طرف دولت، در رابطه با آن «جرم»، فردی را به نام «مجرم» دستگیر کنند! و در این مقطع، می‌باید از این دولت، که فکر می‌کند مردم ایران نیز مشتی اوباش از امثال لباس‌شخصی‌های وزیر و وکیل همین رژیم هستند، بپرسیم، آیا «جرم» را وزارت دادگستری این دولت به رسمیت‌ شناخته یا خیر؟! بالاخره این دولت، با اینهمه «یدوبیضا» و ادعا، می‌باید جائی و روزی «موجودیتی» هم از خود نشان بدهد!

ولی همانطور که می‌توان حدس زد بحث میان امثال «الهام» و «شاهرودی»، به هیچ عنوان بحث حقوقی نیست؛ حاکمیت اسلامی در ایران اصولاً حاکمیتی غیرقانونی، استعماری و دست نشانده است، در نتیجه وارد شدن در بازی‌های «قانونی‌‌نمائی‌های» این دولت فقط اتلاف وقت خواهد بود. بالاتر دیدیم، این دولت که در مصاحبة سخنگوی‌اش با روزنامة ایران، تا به این اندازه «قانون‌شناس» شده، چگونه اخبار دستگیرشدگان و ارتباطات اینان با مسئولین امور کشوری و لشکری را در بطن طرح «ارتقاء امنیت اجتماعی» از ملت ایران به طور کامل پنهان نگاه می‌دارد. بله، در کمال تأسف «بحث» امروز میان الهام و شاهرودی، در واقع پاس دادن ملت ایران از این سوراخ به آن سوراخ است، و نهایت امر، حوالة ملت به موسم خرمن‌!

دولت احمدی‌نژاد، با تکیه بر حمایتی ضمنی از طرف سیاست شرق، قصد به زیر سئوال بردن «مانورهای» اقتصادی و مالی غربی‌ها را در داخل مرزها داشت، همان مانورهائی که به حضور «حزب‌الله» در خیابان‌ها منجر می‌شد، و دیدیم که صرفاً «ارزشی» مالی و اقتصادی دارد، ارتباط زیادی هم با «آرمان‌های» شیعیان جهان نمی‌تواند داشته باشد. گویا با در نظر گرفتن تحولاتی که در پی آمده، این «بازی» دیگر نمی‌تواند از آب و گل در آید، در نتیجه، دولت در «موسم» انتخابات سعی دارد، مسئولیت وحشیگری‌های «استعمار» با زنان و جوانان کشور را در کوچه و خیابان به گردن دیگران بیاندازد؛ کسانیکه در کمال وقاحت همین کار، یعنی پاس دادن مسئولیت به دولت را، در رأس فعالیت‌های «انتخاباتی» خودشان قرار داده‌اند!

ولی هر چه بگوئیم و هر چه بجوئیم، مسئولیت نهائی وحشیگری‌های فزاینده و طولانی در سطح جامعه، مسلماً با کل حاکمیت اسلامی است! این برگ «زرین»، در پروندة روحانیت شیعه و حامیان غربی آن برای همیشه باقی خواهد ماند، چه این دولت وحشیگری‌ها را به شاهرودی و باند جنایتکار هاشمی رفسنجانی منسوب کند، و چه خود در این وحشیگری‌ها به صورتی مستقیم و یا غیرمستقیم دست داشته باشد!‌ زمانی که کارنامة حکومت اسلامی به قضاوت ایرانیان گذاشته شود، ادعاهای مسخرة امثال الهام، و گزافه‌گوئی‌های آخوند بدنام و خودفروخته‌ای به نام احمد خاتمی، مسلماً محلی از اعراب نخواهد داشت.