۱۱/۰۵/۱۳۸۷

اوباما «مانیا»



مغازلة مقامات حکومت جمکران با اربابان آمریکائی‌شان می‌رود تا پای به مراحل جدیدی بگذارد. حکومت دست‌نشاندة آخوندی در ایران، که طی کودتای ننگین 22 بهمن 1357 به دست عوامل آمریکائی در ارتش شاهنشاهی و ساواک بر اریکة قدرت نشست، در سه دهة گذشته پیوسته با کوبیدن نعل‌وارونه، هم ملت‌ ایران را به بهانه‌های واهی و با مسلمان‌نمائی‌های‌اش سرکوب و چپاول کرده، و هم آب به آسیاب اربابان خود در واشنگتن ریخته. این حکومت انسان‌ستیز که دین و اعتقادات توده‌های گرسنه و آوارگان شهری را وسیلة قدرت‌نمائی و سرکوب عمومی کرده، امروز به دلائل استراتژیک دیگر نمی‌تواند ارتباطات خود را با آبشخور واقعی‌اش، یعنی کاخ‌سفید از انظار جهانیان مخفی نگاه دارد.

از چشم ناظران پنهان نمانده که کاخ‌سفید و محافل رسوای غرب امروز تنها حامیان و پشتیبانان آدمخواران جمکران‌اند. برای آندسته از هم‌میهنان خوش‌خیالی که غرب و نظام‌های سیاسی حاکم بر این منطقه را حامیان «دمکراسی» و آزادی و حقوق‌بشر در جامعة ایران «تحلیل» می‌کنند، خبر بسیار بدی آورده‌ایم. دست حمایت‌گر نظام‌های سرکوبگر غرب اینک می‌رود تا با صراحتی بیش از گذشته در قفای حکومت جمکران قرار گرفته زمینه‌ساز سرکوب و استبداد سیاسی روزافزون در مملکت‌مان باشد.

کم نیستند متفکرنمایانی که «انتخاب» حسین اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحد را برای ملت ایران «فرصتی طلائی» جهت دستیابی به حاکمیت حقوق ‌بشر و آزادی و عزت و دیگر شعارها معرفی می‌کنند! البته اینکه هیئت حاکمة ایالات متحد اینچنین به دست و پا افتاده تا در یک جامعة نژاد‌پرست، با بیرون کشیدن یک رنگین پوست از دکان «رأی‌سازی» تصویر خون‌آلودی را که جرج والکر بوش از این کشور در افکار عمومی جهانی ساخته به حساب خود «ترمیم» کند، می‌تواند یک خبر خوش تلقی شود؛ بحران به قلب حاکمیت سرمایه‌سالاری جهانی افتاده. ولی در اینکه این یک سر «رنگین‌پوست»، که از قضای روزگار بزرگ شده و دست‌پروردة محافل سپید پوست است و هیچ ارتباطی هم با تاریخچة فرهنگ «سیاهان» در سرزمین آمریکا ندارد، دست در دست جناح‌هائی که از پشت صحنه وی را مورد حمایت قرار داده‌اند، بخواهد یا بتواند تغییری در چند و چون روابط ینگه‌دنیا با ملت ایران برقرار کند جای حرف و سخن بسیار خواهد داشت. هیچ هشداری در این میان الزامی به نظر نمی‌رسد، چرا که منافع سرمایه‌داری جهانی با منافع ملت‌ها، خصوصاً ملت‌های تحت ستم هیچ سنخیت و هماهنگی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. منافع ملت‌ها آنجا آغاز می‌شود که منافع سرمایه‌سالاری جهانی به گل می‌نشیند، و به همین دلیل از این تریبون مجازی اعلام می‌کنیم آنان که در رادیوها و سایت‌های مخالف‌نما و «دمکرات‌نما» به درد بی‌درمان «اوباما مانیا» دچار شده‌اند بهتر است هر چه زودتر سکوت اختیار کنند و بیش از این پرده از ماهیت ضدایرانی فعالیت‌های سیاسی‌‌‌شان بر ندارند.

ولی می‌بینیم که همزمان با اظهارات این دسته «ایرانی‌نمایان»، برخورد حاکمیت ایالات متحد با منافع ملی ما، فقط چند روز پس از «سوگند» اوباما در مقام ریاست جمهور آمریکا گام به گام خصلتی ضدایرانی به خود گرفته. اگر از ترهات بی‌محتوای بادمجان دورقاب‌چین‌های سنتی و نانخورهای عموسام در اینجا و آنجا بگذریم، از موضع‌گیری‌های «کلان منطقه‌ای» واشنگتن به صراحت بوی نفرت‌انگیز همکاری با جمکرانی‌ها از هم اکنون به مشام می‌رسد. به طور مثال، هیلاری کلینتن، همسر وفادار و «از جان‌گذشتة» بیل کلینتن، از زمانیکه به پست وزارت امور خارجة ینگه ‌دنیا منصوب شده، در هر موقعیت از فرصت استفاده می‌کند و چند کلمه در «محکومیت» یک «ایران اتمی» تحویل مخاطبان می‌دهد!

سرکار خانم! ملت‌ها کور نیستند! فکاهیات رایج در باب «ایران اتمی» دیگر هیچکس، حتی شوهر خوش‌مشرب سرکار را هم به خنده نخواهد انداخت. کدام احمقی می‌تواند تصور کند که مشتی اوباش بازار و آخوند ‌مهجور، یعنی کسانیکه از عهدة توزیع نان و برنج و شیرخشک نوزاد در پایتخت یک کشور عاجزند، بین دو غسل جنابت و تیمم و حد شرعی، «بمب‌اتم» هم ساخته باشند؟ با این وجود در کمال تعجب شاهدیم که پروپاگاند «بمب‌اتم» و تهدیدات «اتمی» جمکران، که سال‌های دراز در دوران والکر بوش نقل محافل تبلیغات رسانه‌ای شده بود، پس از آنکه به گل‌نشستن گاری شکستة عموسام در عراق و افغانستان بر آن سایه‌ای از سکوت تبلیغاتی فرو افکند، امروز بار دیگر سر از بلندگوهای استعماری به در آورده.

به صراحت بگوئیم، هدف این تبلیغات فقط می‌تواند فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت‌ها باشد. کاخ‌سفید به صراحت می‌داند جریان «بمب‌اتم» در ایران چیست!‌ ساده‌تر می‌گوئیم، اگر بمبی در کار باشد، آمریکائی‌ها خودشان این ابزار وحشت را به نوکران‌ می‌دهند تا با تکیه بر آن بتوانند همچون نمونة پاکستان، در منطقه «سیاستگذاری» مطلوب صورت دهند. و از آنجا که «بمب‌اتم»، یا اصولاً هر گونه فناوری هسته‌ای، هندوانه نیست که چندتایش هم در جالیز مش‌ممد جمکرانی به عمل آید، ورد آوردن هیلاری کلینتن بر محور «ایران هسته‌ای»، فقط نشان از تمایل دولت جدید آمریکا جهت بازگشت به مواضع گذشتة خود در منطقه دارد.

مواضعی که بر اساس آن آمریکائی‌ها اعمال فشار سیاسی بر علیه ملت ایران را در چارچوب تبلیغات رسانه‌ای، «مبارزه» با حکومت اسلامی جا زده‌اند! ملت ایران این نوع «مبارزه» با جمکران را سه دهه است که از نزدیک شاهد بوده، نتایج دردناک این سیاست ضدبشری را نیز مردم کشور با پوست و گوشت خود لمس کرده‌اند، در نتیجه فریادهای مبارزه با جمکران که امروز از حلقوم وزرای دولت جدید آمریکا به گوش می‌رسد برای مردم کشور معنائی به مراتب روشن‌تر و واضح‌تر از گذشته‌ها دارد.

ولی نمی‌باید به صورتی کودکانه با مسائل برخورد کرد. در هماهنگی با ورد «ایران هسته‌ای» که گویا از مهم‌ترین اوراد کاخ‌سفید طی سال‌های حکومت باراک‌اوباما خواهد بود، همزمان شاهد موضع‌گیری‌های ضدایرانی از جانب محافل مختلف و نانخورهای عموسام در جبهه‌های دیگر نیز هستیم. به طور مثال، فردی به نام سیمین بهبهانی که در بلندگوهای استعماری «شاعر» معرفی می‌شود، دیروز به نیابت از جانب فردی دیگر، متعلق به «جنبش آش پزان»، از محفل «سیمون‌دوبووار» در فرانسه جایزه‌ای دریافت کرده که گویا به یادبود خانم دوبووار می‌باید به کسانی اهداء شود که در راه به ارزش گذاشتن «نگرش» یک زن اگزیستانسیالیست از خودگذشتگی کرده‌اند! این دیگر واقعاً خنده‌دار است!

یادمان نرفته زمانی را که همین خانم دوبووار در قید حیات بودند و به همراه «ژان‌پل ‌سارتر»، انقلاب اسلامی را یکی از مهم‌ترین تلاش‌های تاریخ بشر در حرکت به سوی قهقرا تعریف کردند! و به دلیل همین اسائة ادب به ساحت «مقدس» کودتای 22 بهمن دادگاه‌هائی در ایران خمینی‌زده، ژال‌پل سارتر را غیاباً به اعدام محکوم کردند!‌ حال اوباشی که با توسل به ارثیة ژان‌پل‌ سارتر و دوبووار برای خود در فرانسه دفتر و دستک و نان و کباب‌ به راه انداخته‌اند، جایزة دوبووار بینوا را به روحانی‌زاده‌ای «تحویل» می‌دهند که در همان نخستین روزهای بلوای استعماری، همچون زنان حرمسرا، چادر سیاه به سر انداخت و برای بوسیدن نعلین «رهبر» به لانة خمینی مشرف شد! باید پرسید از دید حکومت‌های استعمارگر جهان از این «جایزه»، و از آن «اگزیستانسیالیسم» برای ملت ایران جز نکبت و ادبار چه نصیبی در نظر گرفته شده؟

و جای تعجب ندارد اگر امروز شاهد باشیم، «کوردلانی»، که عمری را به ایفای نقش گاوانی گذرانده‌اند که در گوسالگی پیر می‌شوند، صفحة نخست سایت‌ها و وبلاگ‌های‌شان را به مجیزگوئی از همین خانم بهبهانی اختصاص دهند! هر چه باشد، اینان نیز در زمرة اعضاء همان گلة گمشده‌ای بودند که سازمان ناتو به عنوان «سیاهی‌لشکر» برای پیشواز از جلاد خمین به فرودگاه مهرآباد اعزام کرده بود. اینجاست که مشکل اساسی جامعة ایران در ابعاد واقعی و انسانی‌اش خود را نشان می‌دهد.

اینجاست که درمی‌یابیم فروپاشی یک حکومت دست‌نشانده، در شرایطی که یک سازماندهی استعماری همچنان بر افکار و اعمال یک ملت موجودیت خود را تحمیل کرده، به هیچ عنوان یک گام مثبت نمی‌تواند تلقی شود؛ نه در راه اعتلای حقوق ملت‌، و نه در راه اعتلای آزادی زنان! حماقت، بلاهت و نهایت امر در صور نهائی و غائی خود، خودفروختگی در جامعة ایران به تدریج بازتابی خودبه‌خود از یک روند «فرهنگ استعماری» شده! ایرانی نخست دست به عمل می‌زند، وقتی کار از کار گذشت، در مورد آنچه انجام داده، سر به جیب‌ تفکر فرو می‌برد! باید بگوئیم این نوع عمل و عکس‌العمل اگر در رفتار و کردار توده‌های گرفتار نان و آب دور از تصور نباشد، آنزمان که گریبان‌‌گیر قلم‌زن‌های یک جامعه می‌شود نوید دهندة یک بحران گستردة اجتماعی و فروپاشانندة سیاسی خواهد بود. بحرانی که منافع‌اش همچون گذشته‌ها به جیب بیگانه و مضارش، باز هم همچون روال مرسوم نصیب ملت ایران خواهد شد. همین چند سال پیش بود که شاهد سخنرانی‌های «نویسندگان» و «شعرا» در دفاع از سردار سازندگی در مقام نامزد محبوب احراز پست ریاست ‌جمهور جمکران بودیم! ‌ آنان که از تحلیل مسائل کشور تا به این اندازه عاجزند، بهتر است قبل از آنکه دست به مجیزگوئی از این و آن بزنند برای تصور «موضع» واقعی خود در سال‌های آینده،‌ صحنه‌ای را مجسم کنند که در صندلی امثال «دولت‌آبادی» می‌نشینند و سردار اکبر را رئیس جمهور محبوب و منتخب کشور ایران معرفی می‌کنند!

با این وجود، فعالیت‌ محافل ضدایرانی به این «جایزه‌ها» و پامنبری‌ها محدود نخواهد شد. هم امروز شاهدیم که «بی‌بی‌سی»، بلندگوی استعمار انگلستان، راست یا دروغ مطلبی در مورد احتمال دستگیری اعضاء سازمان مجاهدین خلق، مستقر در عراق، و اعزام آن‌ها به ایران منتشر کرده! می‌دانیم که این سازمان به دلیل پای گذاشتن در یک مسیر سیاسی ویژه، در عمل اعضاء خود را تبدیل به گوشت دم‌توپ در راه پیشبرد سیاست‌های استعماری کرد. و آنچه امروز در شرف انجام است، در صورتی که عملی شود، پایانی غم‌انگیز بر سیاستی خواهد بود که این سازمان پای در مسیر آن گذاشت. هر چند امیدواریم که این «خبر» بی‌بی‌سی همچون بسیاری «اخبار» منتشره از سوی این «خبرگزاری» بی‌پایه و بی‌اساس باشد، فلسفة انتشار چنین اخباری فی‌نفسه نشان می‌دهد که دیگر صحنه‌سازی‌های تأمین «امنیت» ایرانیان در برابر رژیم سفاک اسلامی نمی‌تواند در راه نزدیکی کاخ‌سفید به سیاست‌های جمکران آنقدرها از اهمیت برخوردار شود.

کاخ‌سفید تحت رهبری «حسین» اوباما می‌رود که به بهانة «مبارزه» با حکومت اسلامی هر لحظه فشار بر مردم ایران را افزایش دهد، و از سوی دیگر با فراهم آوردن زمینة سرکوب مخالفان این حکومت در خارج از کشور، به تدریج کارساز عادی کردن روابط با این جانیان در سطح جهانی باشد. در راه مبارزه با چنین سیاست استعماری‌ای که امروز در شرف تکوین است، مسلماً مجیزگوئی از سیمین بهبهانی مشکلی از مسائل و معضلات ملت ایران حل نخواهد کرد.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

۱۱/۰۱/۱۳۸۷

جاعلان جمکران!



چند روزی است «ایرنا» و «رجانیوز»، سایت پرهیاهوئی که به طرفداری از احمدی‌نژاد معروف شده، عکسی از مدرک دانشگاهی سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور جنجالی و به اصطلاح «اصلاح‌طلب» و فیلسوف مسلک جمکران را زینت‌بخش سایت‌های خود کرده‌اند. در متنی که عکس مدرک مذکور را همراهی می‌کند، چند پرسش نیز در ارتباط با آقای خاتمی، «دروغ‌های» او در مورد مدرک تحصیلی و جعلی بودن آن، و مسائلی از این دست مطرح شده. از آنجا که «رجانیوز» و ایرنا فیلتر نشده‌اند بیش از این توضیح نمی‌دهیم، مشتاقان می‌توانند مستقیماً سری به این سایت‌ها زده، از چم و خم مسائل آگاه شوند. ولی افتضاح مدارک تحصیلی جعلی در حکومت اسلامی به تدریج تبدیل به «مد رایج» در سیاست‌بازی‌های روزمره شده. بساطی که پس از کودتای 22 بهمن در کشور به راه افتاد، تا حد زیادی در چارچوب همین «افشاگری‌های» محفلی، پای به اذهان عمومی گذارده. وبلاگ امروز را به یک بررسی فشرده‌ از بیماری هولناکی اختصاص می‌دهیم که آنرا به اختصار «مرض مدرک‌گرائی در کشورهای تحت استیلا» می‌نامیم.

البته در همین مقطع می‌باید صریحاً عنوان کنیم که «مدرک‌گرائی» به هیچ عنوان یک بیماری اجتماعی ویژة ملت‌های تحت ستم نیست. به طور مثال، در کشور آمریکا که به درست یا به غلط، از طرف بسیاری «صاحب‌نظران» در امور اجتماعی، ساختاری «نمونه» و غیرقابل تردید از رشد و تعالی صنعتی و علمی معرفی می‌شود، مدرک‌گرائی شدت و حدتی حتی بیش از ایران و کویت و عربستان دارد. در این کشور کم نیستند فرزندان خانواده‌های با نفوذ که بهره‌وری‌شان از ارث و میراث کلان خانوادگی فقط در ازاء دریافت یک مدرک حقوق و یا علوم اقتصادی از دانشگاه‌های «ئیل» و یا «هاروارد» امکانپذیر می‌شود!‌ به عبارت دیگر، آنان که از این مسیر «افتخارآفرین» عبور نمی‌کنند، حق بهره‌وری از موضع ممتاز اجتماعی، مالی و خصوصاً سیاسی خانوادگی را ندارند! نمونة مسخرة این «خیمه‌شب بازی» دانشگاهی، هنوز در قالب حضرت ریاست جمهور ایالات متحد، کاخ سفید را ترک نکرده؛ انصافاً چه کسی می‌تواند قبول کند که فرد بی‌اطلاع و دلقک‌مسلکی چون جرج والکر بوش مدرک فوق‌لیسانس حقوق از دانشگاه معروف «ئیل» دریافت کرده باشد؟ ولی ایشان در عمل این «مدرک» را طی دوران «تحصیل» خود در این دانشگاه فوق‌العاده سختگیر و گزینشی «به دست» آورده‌اند. پر واضح است که در ساختار اجتماعی و مالی حاکم بر جامعة آمریکا، شیوة برخورد مؤسسات آموزشی با فرزند یک میلیاردر نفتی از خانوادة بوش تفاوت‌هائی با شیوه‌های رایج خواهد داشت!‌ این نمونه نشان می‌دهد که در آمریکا مدرک‌گرائی بیشتر نوعی «بازی» محافل و خانواده‌های «صاحب‌امتیاز» است، تا یک اصل اساسی در روند تفویض مسئولیت‌های اجتماعی، صنعتی و مدیریتی!

ولی در کشور ایران و در چارچوب تجربیات تاریخی ویژة ما ایرانیان، مدرک‌گرائی به تدریج ابعاد دیگری به خود گرفت. این نوع «برخورد» با مسائل اجتماعی که تحت تعالیم «متفکران» صدرمشروطه پای به کشور ایران گذاشت، به سرعت به مسیر دیگری افتاد؛ و پس از موجی که طی آن دولت کودتا در 28 مرداد به حاکمیت رسید، مدرک‌گرائی به تدریج تبدیل به سیاست رسمی دولت در تمامی مؤسسات و تشکیلات دولتی شد! بر اساس این «سیاست»‌، دولت کودتا به تدریج حتی دریافت اضافه حقوق و یا پیشرفت کاری را نیز در برخی مقاطع منوط به دریافت مدرک دانشگاهی کرده بود! البته حامیان این نظریه کم نیستند؛ بسیاری در دفاع از این نوع سیاست اداری مدعی خواهند شد که تشویق کارمندان به بالا بردن مرتبة تحصیلی‌شان عمل «سازنده‌ای» است! بله، در «حرف» و استدلال صرف حق با این گروه‌هاست، ولی آنچه ارزش کاری یک فرد را در یک ساختار اداری می‌باید مشخص ‌کند به هیچ عنوان ارتباطی با مدرک تحصیلی وی نخواهد داشت. در ثانی، رده‌بندی‌های اداری و تشکیلاتی بیش از آنچه به مدرک‌های چشم‌گیر نیازمند باشد، متکی بر تجربیات واقعی و اساسی و شعور و وجدان کاری نزد کاربران و کارمندان‌ است. و مدرک‌گرائی در چنین گستره‌ای هم «کارآئی‌» را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، هم خط بطلان بر ارزش تجربة کاری افراد می‌کشد. در سایة چنین برخوردی، مدرک‌گرائی در نظام‌های اداری و حتی آموزشی در کشورهای جهان ‌سوم تبدیل به یکی از مهم‌ترین موانع در مسیر تحولات و سازندگی‌ شده.

البته همانطور که می‌توان حدس زد، کسانیکه طرفداران اصلی این شیوة برخورد با «نیروی کار» در جامعه هستند، خود را از جمله «مدرک‌داران»‌ عمده معرفی‌ می‌کنند؛ مؤسسان، صاحب‌اختیاران و سردمداران «باشگاه‌هائی»‌ می‌شوند که درهای آن فقط و فقط به روی «متخصصین» فرضاً طراز اول گشوده خواهد شد! هر چند پس از طی چند سال، این «باشگاه‌ها» عملاً تبدیل به «محافل» ماسونی و مسخره شده، اعضاء آن پای در پوچی و بیکارگی می‌گذارند، و تنها «هنرشان»، اگر آنرا هنر به شمار آوریم، تسهیم به نسبت بودجه و امکانات دولتی میان «دوستان» و «برادران» خواهد ‌شد. نمونة این نوع «باشگاه‌سازی» در تاریخ معاصر کشور ایران، علیرغم سانسور هولناکی که دولت‌ها و رژیم‌ها بر تاریخ‌نگاری کشور تحمیل کرده‌اند فراوان است.

ولی منصفانه بگوئیم، در یک کشور عقب‌مانده همچون ایران، با درصد بالائی از بیسوادی و خصوصاً درصد بسیار چشم‌گیری از کم سوادی، اصولاً چنین «متخصصینی» حتی اگر وجود خارجی نیز داشته باشند، به چه اموری مشغول خواهند شد؟ در کشوری که صنایع و خدمات در معنای امروزی کلمه وجود خارجی ندارد؛ در یک فضای بستة اجتماعی و سیاسی که تحت یک حاکمیت تمامیت‌خواه طی 80 سال گذشته هر گونه گسترش مباحث فلسفی، ادبی و هنری نیز «ممنوع» اعلام شده؛ و نهایت امر در کشوری که ساختار اقتصادی و مالی آن با آنچه اقتصاد جهانی در هزارة سوم می‌نامیم کاملاً بیگانه است، «تخصص‌» چه تجلی و معنائی می‌تواند داشته باشد؟

تأسیسات دانشگاهی در ایران طی 80 سال گذشته عملاً بازدهی قابل اعتنا نداشته‌اند. به طور مثال امروز شاهدیم که علیرغم «فعالیت‌هائی» که از سوی رژیم‌های سیاسی بسیار «چشمگیر» معرفی شده، و صورت‌حساب‌های کلانی که سرمایه‌گذاری‌های دولتی در بخش «آموزشی» معرفی ‌شده است، هنوز در بطن جامعة ایران دانش‌آموزان و دانشجویان کشورمان به یک «فرهنگ‌نامة» زبان فارسی، در محتوائی که همچون نمونه‌های «وبستر» به زبان انگلیسی و یا «لاروس» به فرانسه بتواند نیازهای نگارشی، تحقیقی و علمی آنان را در حد بسیار ابتدائی برآورده کند دسترسی ندارند! پس این «نهال» دانشگاه‌دوستی و علم‌پرستی که طی دهه‌ها از جانب رژیم‌های مختلف سیاسی پیوسته در چارچوب نیازهای تبلیغاتی‌شان «آبیاری» شده، و در این راستا حمایت از دانشگاه و علم و تحصیل را پیوسته به سرلوحة فعالیت‌های حکومتی «تبدیل» کرده، میوه و ثمره‌اش برای جامعة ایران چه بوده؟ به صراحت می‌گوئیم: هیچ!

فلسفة وجودی «علم» و «فناوری»، در دامان یک نظام استعماری فقط در چارچوب نیازهای همان نظام‌ می‌باید معنا ‌دهد. به طور مثال گسترش شبکة رادیو و تلویزیون برای تحمیق هر چه وسیع‌تر توده‌های مردم؛ گسترش صنعت «بولتن‌نویسی» که به غلط در جوامع جهان سوم «روزنامه‌نگاری» نام گرفته، جهت ارائة اخبار و مطالب دولتی در گسترة جامعه؛ ایجاد مراکز «فرهنگ‌سازی» در محتوائی کاملاً استعماری و سرکوبگرانه به نام مدرسه، دبیرستان و دانشگاه جهت توجیه تمام و کمال سیاست‌های استعماری در کشور، و فراهم آوردن امکانات شستشوی مغزی جوانان، جوانانی که در صورت پیشرفت در همین مسیر نهایتاً کارشان به کارگری و کارمندی در کشورهای آمریکا و انگلستان و فرانسه کشیده خواهد شد، از اهداف چنین فناوری‌هائی است. این است فلسفة وجودی «علم‌پروری» در نظامی که نخستین سنگ‌زیربنای موجودیت‌اش خدمت به اجنبی است.

جز چند درمانگاه و بخش تزریقات و خدمات پزشکی، ارتباط علم با انسان در جهان ‌سوم ارتباطی کاملاً استعماری شده. با این وجود شاخه‌های خدمات پزشکی را نیز نمی‌باید از منویات استعماری مجزا کرد، چرا که «خدمات پزشکی» از جمله فعالیت‌هائی است که در چارچوب آن می‌توان زمینة وابستگی تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به مراکز تصمیم‌گیری جهانی به سرعت و به شدت مورد حمایت قرار داد. و بی‌دلیل نیست که در هر موقع و فرصتی غربی‌ها گروه‌های پزشکی و خدمات «انساندوستانه» به این و آن کشور اعزام می‌کنند؛ و این بحثی است که مجالی دیگر می‌طلبد!

همانطور که می‌بینیم، وجود «نخبگان» سرنوشت‌ساز بیش از آنچه بازتابی سازنده در روند مسائل اجتماعی، صنعتی و مالی باشد، تبدیل به روندی کاملاً استعماری جهت به بیراهه کشاندن نیروهای سازندة کشور می‌شود. در بطن یک نظام استعماری یک گروه از نیروهای سازنده به دلیل عدم برخورداری از مدارک ‌دانشگاهی «منزوی» می‌شود، و همزمان گروه‌هائی دیگر به دلیل برخورداری از همان «مدارک‌» تحصیلی در ارتباط با منافع اجتماع «منزوی» شده، به خدمت در بارگاه نظام‌های استعماری مشغول خواهند شد. این شمشیر دولبه از دیر باز بر فرق ملت‌های جهان سوم فرود آمده و در این میدان ایرانیان از مهم‌ترین ملت‌های سرکوب ‌شدة جهان‌اند. «مدرک‌پرستی» همانطور که می‌بینیم به تدریج تبدیل به یک «اصل کلی‌» ‌شده، یا بهتر بگوئیم در شرایط فعلی یک «بیماری» اجتماعی است.

توده‌های مردم نیز که در شهرهای بی‌آینده بر «سفرة» نکبت و فقر دست و پا می‌زنند، به نوبة خود در آینة پیشرفت و آتیة «درخشان» فرزندان و نوباوگان‌شان برای ارزش مدارک تحصیلی جایگاه ویژه‌ای باز می‌کنند؛ و این فرهنگ «بیماری‌ساز» به تدریج تبدیل به یک اپیدمی فراگیر و ملی می‌شود. تحصیلات به تدریج از هر گونه زمینة کارآئی و واقع‌گرائی جدا شده، همچون القاب دوران فئودالیته تبدیل به «تیترهائی» شخصیت‌ساز می‌شود، و چه بهتر که «مقامات» دولتی، یعنی آنان که مرتباً به عنوان «تصمیم‌گیرندگان» جامعه در همان شبکه‌های استعماری رادیو و تلویزیون صدا و تصاویرشان به خورد مردم داده می‌شود، در درجة نخست از همین «تیترها» برخوردار باشند! فرهنگ «خوش‌خدمتی» به منافع استعمار در چنین صورت‌بندی‌ای به نوعی حرکت خودبه‌خود اجتماعی تبدیل می‌شود، دیگر نیازی برای توجیه بیشتر از این وجود ندارد. مسئله در ذهن توده‌ها به همین راحتی که می‌گوئیم «حل» خواهد شد: سواد خوب است! دانشگاه بهتر! بهترین دانشگاه، همانطور که ریاست ‌جمهور کشور هم به ما مسیرش را نشان داده‌اند، ‌ آمریکا!

اینجاست که پس از کودتای آخوندها در 22 بهمن 1357، سازمان سیا جهت تداوم منافع خود دست‌اندرکار یک پروژة عظیم «مدرک‌سازی» برای مقامات دولتی در حکومت اسلامی شد! می‌دانیم که به دلیل واپس‌گرائی‌های غیرانسانی در بطن ایدئولوژی جمکرانی‌ها، صاحبان واقعی مدارج تحصیلی، یعنی کسانیکه برای کسب مدارک خود سالیان دراز دود چراغ خورده‌اند، در شماری که مورد نیاز حکومت کودتا بود در دسترس قرار نداشت. تحصیل‌کرده‌ها یا تحت تأثیر فرهنگ «تحصیلاتی» خود یعنی مغرب زمین بودند، و یا تحت عنوان مخالفت با استعمار غرب «چپ‌گرا» و مارکسیست از آب درآمدند. تحصیل‌کردة آخونددوست عملاً نایاب بود!‌ در نتیجه، از نخستین روزهای کودتا، جمکرانی‌ها دست در دست سازمان سیا در کلاس‌های «فوق‌العاده» یک ماشین مدرک‌سازی برای حکومت اسلامی به راه انداختند. در چارچوب این سیاست، افرادی که در کمیته‌ها به دزدی و خرید و فروش اموال مردم و فراهم آوردن زمینة سرکوب عمومی مشغول بودند، با معرفی‌نامه‌هائی از دست این آخوند و آن پادوی سفارت انگلیس به مدارسی که «تخصصی» معرفی می‌شد، پای می‌گذاشتند و در طرفه‌العینی با یک دیپلم «پرطمطراق» و یک ریزنمرات «ساختگی» تحت عنوان «متخصص» به تأسیسات دولتی جمکران می‌پیوستند. امثال «مهندس» بهزاد نبوی و غرضی فقط مشت نمونة خرواراند.

ولی این بساط «مدرک‌سازی» به دهان بسیاری از اوباش حزب‌الله «خوش» آمد، در نتیجه برخی از قبیل کردان حتی زحمت شرکت در کلاس‌های «شبانه» و «فوق‌العاده» را در مؤسسات «فوق‌سری» بر خود هموار نکردند! در حکومتی که دروغ و شیادی پایة اصلی حاکمیت شده، اینان برای دستیابی به آنچه بسیار «سرنوشت‌ساز» تلقی می‌کردند، دروغ گفتند! به همین سادگی! در واقع تفاوت زیادی بین دیپلم دکترای احمدی‌نژاد در «حمل و نقل»! و لیسانس «جعلی» یا «واقعی» خاتمی در فلسفه نیست. هر دو این مدارک می‌باید بی‌پایه تلقی شود، چرا که نه احمدی‌نژاد مسئول بهبود طرح‌های ترافیک کشور است، و نه خاتمی یک فیلسوف! در متن سخنرانی‌های آقای خاتمی به هیچ عنوان نمی‌توان کلام یک «فیلسوف» را «شنید»، و آقای احمدی‌نژاد که به قول خودشان «دکترمهندس» تشریف دارند نیز قادر نیستند حکمت و شناخت و دانش و مطالعات فرضی خود را در کلام و استدلال و رفتار به ارزش بگذارند.

سخنرانی‌های خاتمی مملو از ضدونقیض‌گوئی‌هائی است که یک «فیلسوف» نمی‌تواند حتی به خواب ببیند، چه رسد به آنکه در کلام به مخاطبان خود تحویل دهد!‌ ما خیلی پیشتر، نه تنها کلام خاتمی، که کلام استاد اعظم فلاسفة جمکران یعنی «دکتر» سروش را کلام اوباش نامیدیم، و آنالیز کلام و سخنرانی‌های اینان را در همین وبلاگ‌ها ارائه داده‌ایم. این افراد فاقد شناخت آکادمیک از فلسفه‌اند، و این امر در مقالات سروش بسیار چشم‌گیر است. از طرف دیگر، آقای احمدی‌نژاد نیز بهتر است یکی از همان مقالات تحقیقی و پایه‌ای خود را در رشتة «تخصصی‌شان» که «حمل و نقل و ترافیک» معرفی شده ارائه دهند تا ما «بیسوادها» و مردمان عادی این کشور ببینیم مقامات درجة اول در این حکومت «تزهای» خود را چگونه نوشته‌اند!

«فرهنگ» اگر در جهان سوم اینچنین تبدیل به یک عارضه و «مدرک‌پرستی» شده، در عوض کلام، رفتار و عمق نظریات یک فرد «بافرهنگ» از چشم آنان که فرهنگ را می‌شناسند دور نمی‌ماند. کسی که همچون آقای احمدی‌نژاد برای یک سخنرانی چند دقیقه‌ای فقط داد و فریاد و تهدید تحویل مردم می‌دهد، و نهایت امر برای توجیه سیاست‌های یک کشور فقط دست به دامان امام‌زمان می‌شود، مسلماً دیپلم‌های ادعائی خود را نیز از دست همان امام‌زمان گرفته. هیچ آکادمی‌ای در جهان، حتی انواع جهان‌ سومی و بی‌پایه و اساس آن، خارج از «مال‌اندیشی‌های» سیاسی و محفلی و کثافت‌کاری‌های «ماسونی»، به فردی با چنین درجة نازلی از شناخت مسائل منطقی، تاریخی و اجتماعی مدرک دکترا نمی‌دهد. این مطلب را بسیاری از ایرانیان می‌دانند.

با این وجود ما به عنوان یک ایرانی، «لو» رفتن کنه روابط و لات‌بازی‌های رایج در میان شخصیت‌های طراز اول این حکومت را برای جامعة ایران مسئله‌ای «مثبت» ارزیابی می‌کنیم. همانطور که گفتیم، امروز خاتمی با تکیة سیاسی بر امثال میرحسین موسوی، آبروی «کاروان» اصلاح‌طلبی را کاملاً از میان برده. حال در ادامة این روند، چه مدارک تحصیلی ایشان جعلی باشد و چه «واقعی»، روابط وی با گروه‌هائی که در عمل کارچاق‌کن‌های استعمار در ایران‌اند، امروز کاملاً علنی شده. حتی اگر این «افشاگری‌ها» در چارچوب منافع محافل استعماری صورت گرفته، و با منافع عالیة ملت ایران کاملاً بیگانه باشد، چه باک! به قولی، هر قطره از واقعیت، حتی اگر می‌باید با تحمل هزاران دروغ به دست آید، فقط به زندگی انسان‌ها مفهومی بیشتر و عمیق‌تر اعطا خواهد کرد.







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

۱۰/۲۹/۱۳۸۷

انگولک به «نیوزها»!




فردانیوز ـ «نوری» از هیچ کاندیدائی حمایت نمی‌کند
انگولک‌چی ـ اذیت‌اش نکنید، ممکن است تحریم ‌کند!

فردانیوز ـ دو قوه در خصوص طرح هدفمند نمودن یارانه‌ها سردرگم‌اند
انگولک‌چی ـ قوة سوم هم از ک... گیج شده!

فردانیوز ـ دولت طلب بخش خصوصی را بپردازد
انگولک‌چی ـ بخش خصوصی هم حق و حساب دولت را بدهد

فردانیوز ـ اعراب پشت ما نیستند، پس کاری با اسرائیل نداریم!
انگولک‌چی ـ حالا که قزوینی‌ها پشت شما هستند دعاگو باشید!

فردانیوز ـ آرزوی شفای این مرض‌ها را داریم!
انگولک‌چی ـ سوزاک، سفلیس، ایدز، شپشک، هاری و ...

فردانیوز ـ مولانا: همواره به آقای احمدی نژاد می‌رسید!
انگولک‌چی ـ خیر! ایشان همواره به شما می‌رسند.

فردانیوز ـ مفتح، طلايه دار وحدت حوزه و دانشگاه
انگولک‌چی ـ پس این دودها از کندة او بلند ‌‌شده؟

فردانیوز ـ نُت گمشده‌ی ایمان
انگولک‌چی ـ روی سیم آخره!

فردانیوز ـ مشکل اینجاست: فلسفه نداریم!
انگولک‌چی ـ ولی فهم و شعورتان هیچ اشکالی ندارد!

فردانیوز ـ خاتمی بیاید انتخابات رقابتی‌تر می‌شود
انگولک‌چی ـ خودش هم خیط‌تر می‌شود!

فردانیوز ـ آیا امسال واقعاً سال نوآوری و شکوفائی است؟!
انگولک‌چی ـ «شکوفه» که بد نزدید، ببینیم گل‌تان باز می‌شود!

فردانیوز ـ احمدی‌نژاد در جریان اصولگرائی نمی‌گنجد
انگولک‌چی ـ بله، حکایت «منار و گنجشک» شده!

فردانیوز ـ مظاهری: آقای احمدی نژاد اول قبولم نداشت
انگولک‌چی ـ بعداً خوششان آمد!

فردانیوز ـ كشف محمولة قاچاق سوخت «توسط سپاه»
انگولک‌چی ـ و فروش آن سر چهارراه‌ها باز هم «توسط سپاه»!

فردانیوز ـ اگر آمریکائی‌ها واقعیت را می‌دانستند...!
انگولک‌چی ـ احمدی‌نژاد را می‌پرستیدند.

فردانیوز ـ حسینیان تکلیف اصولگرایان و انتخابات را مشخص کرد
انگولک‌چی ـ تکلیف بقیه را هم با «داروی نظافت» مشخص می‌شود!

فردانیوز ـ شريعتمداری رو ول كن، مولانا رو بچسب!
انگولک‌چی ـ بدون شرح!

فردانیوز ـ یک توقیف، یک تحلیل، دو افسوس
انگولک‌چی ـ حالا یک گوزی هم می‌دادید!

فردانیوز ـ هیچ وقت این همه ناتوان نبوده‌ام
انگولک‌چی ـ وایاگرا بخورید!

فارس نیوز ـ ملاقات «پنهاني» اوباما با هاله اسفندياري
انگولک‌چی ـ پس این‌ها موندنی‌اند!

فارس‌نیوز ـ احمدی‌نژاد: صحنة غزه تجسم «آيات قرآني» است
انگولک‌چی ـ شما هم تجسم «آیات شیطانی»!

فارس‌نیوز ـ آغاز توليد پژو پارس اتوماتيك و 206 ديزلي
انگولک‌چی ـ بیت رهبری هم پژوی 101 «ذغالی» برای مستضعفان تولید می‌کند.

فارس‌نیوز ـ ورشكستگي دو بانك آمريكائي
انگولک‌چی ـ بالاخره «انقلاب اسلامی» صادر شد!

فارس‌نیوز ـ احتمال استعفاي نخست وزير لتوني به دليل اعتراضات مردمي
انگولک‌چی ـ و اعتراضات مردمی به دلیل موش‌دوانی پوتین!

فارس‌نیوز ـ ابوالغيط: اميدوار به آتش‌بس فوري در غزه هستيم
انگولک‌چی‌ ـ پس آتش‌بس «ابوالخیط» چه می‌شود؟

فارس‌نیوز ـ دولت نهم «شجاعت» اجراي تحول اقتصادي را دارد
انگولک‌چی ـ «جسارتش» را ندارد!

فارس‌نیوز ـ افراطيون اصلاح‌طلب تمايلي به همكاري با ميرحسين موسوي ندارند
انگولک‌چی ـ توی دهن‌شان بزنید!

کیهان ـ «دکتر» احمدى نژاد: رژيم «جعلى» اسرائيل مشکل اصلى خاورميانه است.
انگولک‌چی ـ دکترای «جعلی»‌ ما هم از پایه‌های صلح در خاورمیانه است!

کیهان ـ متهمان اصلى «جعل» 35 هزار شناسنامه تبرئه شدند!
انگولک‌چی ـ قرار شده بجای کردان وزیر کشور بشوند!

کیهان ـ رئيس صليب سرخ جهاني: آنچه در غزه ديدم قابل «توصيف» نيست
انگولک‌چی ـ ببریدشان اوین، زبان‌شان باز می‌شود!

کیهان ـ هآرتص: در جهان بى‌آبرو شديم
انگولک‌چی ـ همة آبروی‌مان را دادیم به کیهان!

کیهان ـ پيام پيروزى رهبر انقلاب به اسماعيل هنيه
انگولک‌چی ـ در این زمینه دست ما بسته است!