سرانجام فدراسیون جهانی والیبال به یاد آورد که رسم و رسوم قبائل وحشی هیچ
ترادفی با فرهنگ ندارد:
«دو میزبانی دیگر والیبال از ایران گرفته شد [...] یکی از مسئولین فدراسیون
جهانی والیبال در آبان ماه گذشته گفته بود تا زمانیکه زنان نتوانند در ورزشگاههای
ایران حاضر شوند، میزبانی جدیدی به ایران
داده نخواهد شد.»
منبع: رادیوفردا، ۱۳۹۳/۰۹/۱۷
امیدواریم
که دیگر فدراسیونهای جهانی نیز به حمایتشان از آدابورسوم قبایل وحشی که ایران
را اشغال کردهاند پایان دهند. مسلماً اگر فدراسیونهای جهانی میزبانی دیگر مسابقات
«نانوآبدار» نظیر فوتبال، کشتی و تایکواندو و غیره را نیز به همین «دلیل» از
حکومت انسانستیز اسلامی سلب کنند، زمینة ترکتازی و لاتبازی ملایان بیش از اینها
محدود خواهد شد. باید دید مدعیان حمایت
از «حقوقبشر» تا کجا میخواهند با «دودوزهبازی»، هم خود
را دلسوز ملت ایران جا بزنند، و هم از آدمکشان و اسلامگرایان پشتیبانی کنند! ولی با
توجه به تحولات «کلان ـ استراتژیک» دیر یا زود خواهیم دید که این مدعیان، ناامید
از حفظ موجودیت حکومت ضدبشر اسلامی، رنگ عوض کرده و مبارزه با اسلامگرائی را در ایران
در رأس سیاستهایشان بنشانند. آن روز است که هوشیاری ایرانیان میتواند دست بسیاری
از این ساختارهای ضدبشری را رو کرده، افسون و حیلتشان را برملا کند. حال که
به «حیلت» رسیدیم، بد نیست نگاهی داشته
باشیم به سفر دیوید کامرون به کشور ترکیه.
گویا نخستوزیر
انگلستان جهت دیدار رسمی عازم ترکیه شده، و هر چند پیرامون این سفر که تحت عنوان عوامفریب
«مذاکره جهت مبارزه با داعش» صورت گرفته، خبرگزاریهای غرب سروصدای زیادی به راه
نیانداختند، سفر کامرون به ترکیه از اهمیت زیادی برخوردار
است. نخست بگوئیم، انگلستان و دولت اسلامی آتاترکیها، با داعش مبارزهای ندارند؛ کاملاً برعکس!
اینان حامیان اصلی داعشاند، و ادعای
اینکه هدف دیدارکامرون با اردوغان «هماهنگی برای مبارزه با داعش است»، فقط به
درد بازی کودکان میخورد. در ثانی، پس از دیدار اخیر ولادیمیر پوتین از آنکارا و
خصوصاً امضاء قرارداد ارسال گاز از طریق ترکیه،
سفر کامرون به اینکشور هر چه بیشتر
در راستای «مست بودم اگر گهی خوردم» معنا و مفهوم مییابد! دلیل
هم اینکه قرارداد «روسیه ـ ترکیه»، به حذف اتحادیة اروپا از تجارت پرمنفعت گاز انجامیده
و نهایت امر در همگامی با واکنش تند هیئت حاکمة یونان به دخالتهای اتحادیة اروپا
در امور اقتصادی اینکشور صورت گرفته.
میدانیم
که تلاش آتلانتیسم جهت به بنبست کشاندن تغییرات «کلان ـ استراتژیک» به محوریت
قدرتهای نوین جهانی ـ چین، هند و روسیه ـ فقط در کودتاسازیهای سوریه، یمن و خصوصاً اوکراین و دیگر مناطق خلاصه نمیشود
و نخواهد شد. این تلاشها ابعاد متفاوتی دارد که از قضای
روزگار مهمترینشان نه نظامی و امنیتی، که اقتصادی و مالی است. طی چند
ماه اخیر بساط «کمکهای» اتحادیة اروپا به یونان،
ایتالیا و برخی کشورهای اروپای شرقی که تحت پوشش «اصلاح ساختار اقتصادی» و سلامت
نظام بانکی اینکشورها صورت میگرفت به صراحت نشان داد که آتلانتیسم از توانائی
مقاومت ساختارهای مالی و اقتصادی برخی کشورهای اروپای شرقی در برابر نفوذ روبل و
یوآن تردیدهائی دارد. به همین دلیل، برای وابستگی تمام عیار ساختارهای بانکی کشورهای
مذکور به مرکزیت تصمیمگیری مالی اتحادیة اروپا ـ
این مرکزیت تحت نظارت بانکهای
لندن و نیویورک قرار دارد ـ تلاشهای فراوانی صورت گرفت.
ولی پس از
بحرانآفرینی در اوکراین که نهایت امر به انعقاد قرارداد گازی «روسیه ـ ترکیه»
انجامید، آنتونیس ساماراس، رئیس دولت یونان رسماً از قبول پیشنهادات
اتحادیة اروپا و صندوق بینالمللی پول سر باز زد و تلاش این ساختارها را برای
پائین آوردن سطح درآمدها و افزایش مالیاتها غیرقابل قبول خواند. اینچنین
بود که اتحادیه اروپا عقب نشست و برای مدت 2 ماه کمکهای مالی به یونان را تمدید
کرد. ولی نخستوزیر یونان تصمیم گرفت انتخابات
زودرس ریاستجمهوری برگزار کند! به نظر میرسد،
پس از این انتخابات، ساختارهای
دولتی و مالی یونان به طور کلی از چنگ آتلانتیسم خارج شود:
«نخستوزیر
یونان، [...] افزایش بار مالیاتی و تقلیل درآمدها را که توسط
صندوقهای مالی بینالمللی پول و اعتبار پیشنهاد شده بود رد کرده، اعلام داشت که این برنامه بازتابی فاجعهآمیز
برای کشور به دنبال آورده، کسادی عمیقی
ایجاد خواهد نمود.»
منبع: فیگارو، 2 دسامبر 2014
اگر به عکسالعمل
تند ساماراس، سفر شتابزدة داواتاوغلو، نخست وزیر ترکیه به یونان را نیز بیافزائیم، به
صراحت خواهیم دید که «نگرانی» دیوید کامرون از کجاها آب میخورد و چرا شتابزده خود
را به ترکیه رسانده. نخستوزیر ترکیه طی
دیدار با مقامات یونان تلاش کرد اختلافات بر سر جزیرة قبرس را از طریق گسترش روابط
اقتصادی «پایان» دهد:
«داوداوغلو: منابع گاز اطراف جزيرة قبرس متعلق به همه قبرسيها
است ـ این دیدگاه مشترک ترکیه و یونان
است، این دیدگاه به نوعی به روند حل
مسئله قبرس نیز کمک خواهد کرد.»
منبع: واحد
مرکزی خبر، مورخ 15آذرماه1393
به صراحت بگوئیم،
موضعگیری اخیر داواتاوغلو پیرامون قبرس
بسیار تازگی دارد! بحران «ترکیه ـ یونان»، اگر امروز رنگ و بوی تجارت «گازطبیعی» به خود
گرفته، تاکنون در چارچوب تجاری قابل بررسی
نبوده! و مسلماً سفر داواتاوغلو، علیرغم خبرسازیهای فیگارو،
ارتباط چندانی با «گاز» و تجارت
گاز نمیتواند داشته باشد. چرا که دو کشور ترکیه و یونان که از اعضای وفادار
ارتش ناتو به شمار میروند، سالیان دراز
است که به بحرانسازی در منطقة دریای اژه و تنگة داردانل دامن میزنند. حال این پرسش مطرح میشود که دلیل تنشهای استعماری
و دیرپای دریای اژه چه بوده؟
در ظاهر
امر، آنزمان که تخم ضدیتها بین مسیحی و
مسلمان در این منطقه کاشته میشد، تقابل یونان
و ترکیه، مربوط به تعیین نوع حاکمیت بر
جزیرة قبرس بود! قبیلة ترکها میخواست جزیرة کذا تحت نظارت
«جهان اسلام» اداره شود، ارتدوکسهای جزیره نیز خواستار قبرس مسیحی
بودند! بله، همچون دیگر کشورهای جهان که در دامان بحرانهائی
برخاسته از پوچبافیهای دینی،
عقیدتی، زبانی و بومی، همه روزه با تخریب و مرگ و نیستی دستوپنجه نرم
میکنند، قبرس نیز میدان نبرد «حق و باطل» شده بود؛ مسیحیت
و اسلام، تحت نظارت انگلستان در برابر یکدیگر
جبهه گرفته بودند! نیازی نیست که
بگوئیم، آمریکائیها و انگلیسیها نیز از دامن زدن به
این تضادها بسیار استقبال کردند. چرا که، نهایت امر شمال جزیره به دولت دستنشاندهشان
در آنکارا سپرده شد؛ و جنوب را نیز به
بهانة «حمایت» از جهان مسیحیت با ناوگانشان اشغال فرمودند! قبرس
در قلب این سیاست استعماری تبدیل شد به پادگان نظامی آتلانتیسم در شرق مدیترانه. و جهت
کنترل تحرکات ناوگان اتحاد شوروی وقت چه چیز بهتر از این! این است
داستان نبرد «دائیجان و تجزیة قبرس!»
پس زمانیکه
میخواهیم زمینههای بحرانسازی آتلانتیسم در شرق مدیترانه را دریابیم، ناگزیر از بررسی درگیری «خردرچمنی» میشویم
که لندن و واشنگتن از سالها پیش در قبرس به وجود آوردهاند. بالاجبار به بررسی عملکرد دستهای قدرتمندی میپردازیم
که از نیویورک و لندن این «بحران» را زنده نگاه داشته، جهت مشتعل کردن آتش تخاصمات قبیلهای تلاش
فراوان نمودند. و نهایتاً به این نتیجة منطقی خواهیم رسید که
این دستهای بحرانساز همچنان به فعالیت شوم خود مشغولاند.
به استنباط
ما، و همانطور که سالها پیش در وبلاگهای
متفاوت نوشتهایم ـ از جمله در وبلاگ «کربلای داردانل»، مورخ 19
سپتامبر 2011 ـ شاهکلید استراتژیک روسیة امروز پیروزی بر
آتلانتیسم در چند منطقة مشخص جغرافیائی است،
و در این میانه «داردانل» از اهمیت
ویژهای برخوردار است. و از آنجا که
نزدیک شدن یونان و صربستان ارتدوکس، حداقل
در چارچوبی تبلیغاتی که سالهای دراز توسط آتلانتیسم در اروپای شرقی به راه
افتاده، مرحلهای طبیعی از رشد منطقهای
«تلقی» شده، حتی اگر روسیه نیز نخواهد پای
به درون این منجلاب دینفروشی بگذارد، از منظر تودههای یونانی و صرب کشیدن شدنشان به
سوی روسیه یک واقعیت غیرقابل تردید تلقی خواهد شد. در نتیجه، این هماهنگیهای
عقیدتی و دینی را در حال حاضر مشکل میتوان بدون تأثیر تلقی نمود.
از سوی
دیگر، طی چند سال گذشته، بحرانهای مالی فزاینده در قبرس و یونان که
نهایت امر به ورشکستی بانکی ایندو کشور نیز انجامید، به
صراحت نشان میدهد که فشار روسیه جهت بیرون راندن ایادی آتلانتیسم از این منطقه
افزایش یافته. از این صورتبندی نتیجه خواهیم گرفت که سفر اخیر
داواتاوغلو به یونان تحت فشار روسیه، پس از امضاء قرارداد ترانزیت گاز صورت گرفته. فشاری
که لندن از طریق اعزام نخستوزیر خود به آنکارا قصد دارد در برابرش قد علم
کند. ولی چه میتوان گفت که کارتها، حداقل در این مرحله از بازی استراتژیک، از سالها
پیش از سوی کرملین بازی شده بود، و تلاشهای امروز لندن و برخی محافل در هیئتحاکمة
آمریکا بیشتر مذبوحانه به نظر میآید تا تعیینکننده.
شرایط
انگلستان در این بحران یادآور وضعیت آن جوجه گنجشکی است که تا گریبان در تاپالة
گاو گیر افتاده بود، و جیکجیککنان، تقاضای
کمک میکرد. خلاصه جوجة نگون بخت آنقدر سروصدا
کرد تا بالاخره روباهی از راه رسید و او را لقمة چپ نمود. از این حکایت یک نتیجه مهم میگیریم! و آن
اینکه وقتی تا خرخره در گه فرورفتهای، چه
بهتر که زیاد سروصدا راه نیاندازی و جلب توجه نکنی؛ شاید که شانسی برای نجات بیابی. ولی به نظر میرسد دیوید کامرون که این روزها
به جیکجیک در ترکیه افتاده، این حکایت را نشنیده باشد. وگرنه،
در شرایطی که هیئت حاکمة انگلستان همه
روزه دهها هزار دلار خرج تسلیح و اعزام مزدور به سوریه میکند، چه بهتر که نخستوزیرش با ادعای مردمپسند «حمایت
از مبارزه با داعش» راهی ترکیه نشود! خصوصاً زمانیکه، جز خواجه حافظ شیرازی همه میدانند که، مأموریت اصلی کامرون اعمال فشار بر اردوغان به
دلیل نزدیک شدن وی به سیاستهای منطقهای مسکو است!
با این
وجود، همانطور که بالاتر نیز گفتیم، تلاشهای آتلانتیسم جهت به بنبست کشاندن روسیه
به چند زمینة برخورد امنیتی و نظامی محدود نمیشود. و در شرایط فعلی مهمترین سناریوی آتلانتیسم
برای دیوارسازی در برابر تحولاتی که ورود قدرتمند روسیه به دیپلماسی بینالمللی به
وجود آورده، چیزی نبود جز تزریق نفت ارزانقیمت
آمریکا در بازارهای جهانی و تلاش جهت کاهش سهمیة نفتی اوپک با هدف جایگزینی این
سهمیه با نفت آمریکا. برنامهای که،
علیرغم همراهی و همدلی نوکرمآبانة ملایان
جمکران، همچون دیگر طرحهای ذکاوتمندانة عموسام طی دهة
گذشته، با شکست سختی روبرو شد. و به
دلیل همین شکست مالی و اقتصادی است که امروز روسیه با صراحت و قدرت بیشتری فروپاشاندن
دیوارههای مالی آتلانتیسم را در ترکیه،
یونان، قبرس، و به
احتمال زیاد چند کشور دیگر اروپای شرقی آغاز کرده.
در پایان شاید
بهتر باشد نگاهی نیز به جمکران خودمان بیاندازیم.
در چشم طوفانهای استراتژیکی که بالاتر از آنها سخن گفتیم، حکومت شیخهای شیعیمسلک همچون برگهای خزان
اسیر تندبادهای پائیزی اینسوی و آنسوی کشیده میشود. اوباش دولت دستنشاندة جمکران از یکسو با بساط «حفظ
شعائر اسلامی»، و از سوی دیگر با شعارهای پوچ و دهانپرکن و
انسانستیز نظیر «آزادی مردم»، و نهایت امر با افشاگری در مورد سوءاستفادههای
مالی، فضای اجتماعی را در ابهام فروبرده
و مصادره کردهاند. دولت حسن روحانی که هیچ برنامة منسجم و منطقیای
نداشته، هر از گاه برای به دست آوردن دل اربابان غربیاش، «خواستار»
آزادیهای بیشتر اجتماعی میشود و همزمان با تحریک اوباش در سپاه و بسیج، چماق مبارزه با «بدحجابی» و اینترنت را جهت حفظ
ارکان دولت کودتا بیرون میکشد! دولت تکفیر و تدبیر با ترفند تبلیغاتی
«دورباطل»، هر آنچه میگوید، بلافاصله با به کارگیری اهرمهای «ظاهراً»
غیردولتی ابتر میکند و باز میگردد به نقطة آغاز! اینهمه فقط به این امید که زمان بخرد! این
عملیاتی بود که پیشتر نیز به توصیة انگلستان توسط ملاممد خاتمی در حکومت اسلامی به
اجرا در آمده بود، و اینک همین دورباطل را
دارودستة حسن روحانی بازتولید میکنند.
در این راستا، شبکة خررنگکن تبلیغاتی آخوندها با «انتخابات» مجلسکشان
که گویا خیلی هم سرنوشتساز است، به خوشخیالها وعدههای سرخرمن میدهند، و با در بوق انداختن «مبارزة پیگیر دولت با
فساد» و ارائة ارقام نجومی از «مبالغ سوءاستفاده» آب به دهان همگان میاندازند. هم دزدان حرفهای «حالی بحالی» میشوند که ای
دل غافل، ما «کم دزیدیم!» و هم خلقالله خاکسترنشین وحشت میکند، از اینهمه عظمت و اعتبار و شکوه و شوکت شیخ
تاراجگر!
اینچنین
است که حکومت دستنشانده و مفلوک کودتا با شایعه پراکنی و وعدههای سرخرمن خلقالله
را «اداره» میکند؛ به این امید که یانکیها
جهت خروج از بحران و خاکتوسری راهی پیش پایاش بگذارند. ولی این امیدها واهی است! بحرانسازی
حکومت در دانشگاهها هم نمیتواند تحولات غیرقابل اجتناب اجتماعی در ایران را به
تأخیر بیاندازد. به استنباط ما، با
تضعیف مواضع آتلانتیسم که حامی اصلی تمامی حکومتهای اسلامی است، بحرانسازی جهت تأمین حاشیة امن برای آخوند دیگر
امکانپذیر نخواهد بود.