در تاریخ 15 اوت 2021، با فرار «شجاعانۀ» اشرف غنی، رئیس «جمهوری اسلامی» افغانستان و صورتک
اطوکشیدۀ طالبان از برابر اوباش اسلامگرا، ماجرای حکومت «11 سپتامبری» در اینکشور در عمل
به پایان رسید. آندسته از مقامات دولتی که
هنوز ظاهراً در کابل ماندهاند ـ وزیر
کشور و عبدالله عبدالله و... ـ از
«ترانزیسیون» آرام و پایهریزی دولت انتقالی سخن به میان میآورند. ولی طالبان که حداقل در تبلیغات رسانهای
توانسته در عرض چند روز تمامی افغانستان را تحت اشغال نیروهای وفادار خود در آورد،
هیچ دلیل ندارد که نظر لطفی به اینگونه
ترانزیسیونها و انتقالها داشته باشد! به
استنباط ما شعار «ترانزیسیون آرام» پس از استعفای غنی، بر زبان آنهائی جاری میشودکه به صراحت میدانند
چنین انتقالی در میان نخواهد بود! جالب
اینکه، این شعار که هفتهها پیش توسط لندن
و واشنگتن تنظیم شده بود، بلافاصله مورد تأئید
طالبان هم قرار گرفت. هر چند وزارت
امورخارجۀ آمریکا ادعا کرد که از اشرف غنی درخواست استعفا نکرده:
«آمریکا خواستار استعفای رئیس جمهوری
افغانستان نشده [...] یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به صدای آمریکا گفت که ایالات
متحده از اشرف غنی [...] تقاضای استعفا نکرده است و شایعاتی که منتشر شده است،
کاملاً نادرست است [...] تصمیم در مورد اینکه چه کسی آن کشور [افغانستان] را رهبری
کند، مربوط به افغانها است.»
منبع: صدای آمریکا،
مورخ 22 مردادماه سالجاری
بر مبنای این بیانات «آتشین» جهانیان
باید بدانند که وزارت امور خارجه آمریکا، اشرف غنی را تحت فشار نگذاشته تا استعفا دهد! این همان آمریکا نیست که تا چند ماه پیش ادعا
داشت لشکری متشکل از 350 هزار سرباز تعلیم دیده در افغانستان به زیر پرچم دولت
قانونی دارد؟ چه شد که این لشکر عدیده در
برابر مشتی کوهنشین و حاشیهنشین مسلح خلع سلاح شده؟ ولی واقعیت جز این است؛ این
حضرات با همان ارتش کذا کودتا کردند، تا
طالبان به قدرت برسد، بعد هم با این حرفها
قصد دارند حسابشان را از اوباش دستپروردۀ خود جدا کرده، از این جنایت علیه بشریت تبری جویند. ولی ماجرا به این مختصر محدود نمانده! شاخه دوم
این سیاست ـ ایجاد جنگ داخلی به بهانۀ مبارزه
با طالبان ـ روی میز طراحی اوفتاده و اجرای
آن بر عهدۀ محافل اسلامنواز فرانسه است! بیجهت نیست که فرزند احمدشاه مسعود، برای
ادامۀ «راه پرافتخار پدر» اعلام آمادگی کرده. و یکبار دیگر ثابت نموده که مزدوری استعمار
پیشهای است موروثی؛ پسر احمدشاه مسعود هم
از این اصل کلی مثتثنی نخواهد بود! ایشان با ارسال یک نامۀ فدایت شوم برای برنار
هانری لوی ـ عضو محفل پدوفیلی و جهاد ـ از فرانسه تقاضای اسلحه و مهمات و آذوقه کرده تا
برای «سومین بار» طی 40 سال اخیر با طالبان بجنگد:
«[...] پنجشیر برای سومین
بار در چهل سال اخیر خود را برای جنگ با طالبان [...] آماده میکند [...] او مینویسد
روحیۀ ما استوار است [...] در زمینۀ مردان مبارز و ارادۀ دلیر کمبودی نداریم و
مصمم به نبرد تا آخرین نفس هستیم. اما نمیتوانیم
این نبرد را به تنهائی به انجام برسانیم و شدیداً به سلاح، مهمات
و آذوقه نیاز داریم.»
منبع: رادیو فرانس انترناسیونال، مورخ 15 اوت 2021
چشمانداز روشن است.
ایالاتمتحد به بهانۀ مبارزه با تروریسم به افغانستان لشکرکشی میکند، و پس از 20 سال «تلاش شبانهروزی» شاهدیم که با
موفقیت تمام افغانستان را به تروریستها واگزار کرده؛ جامهدان بسته و میرود! در گام
بعد نوبت به فرانسه میرسد، تا با ارسال
اسلحه و مهمات به گروهی دیگر از همین تروریستها،
جنگ «طاعون با جذام» به راه اندازد!
تفنگفروشهای غرب از این صورتبندی بسیار
خرسند خواهند شد، خصوصاً که حقالزحمه را
نیز به تریاک و هروئین ناب دریافت میدارند. این است برنامۀ سرشار از نبوغ دستگاه پرزیدنت بایدن
در افغانستان، که در صورت موفقیت مسلماً
همچون حکومت ملایان در تهران، نسخهای
خواهد شد قابل اجراء در تمامی کشورهای مسلماننشین منطقه!
روزی که محمدرضا پهلوی، عملاً در شرایطی نه چندان متفاوت با افغانستان
امروز، به دلیل فشار دیپلماتیک آمریکا و خیانت
فرماندهان ارتش شاهنشاهی سوار بر هواپیما شد و کشور را به اسلامگرایان تحویل داد، همین شیپورهای غرب از «مردم، خواست ملت،
حقانیت انقلاب» حکایات شیرین برای عوام میگفتند. همگی بر
این پوچگوئی و چرندبافی تکیه داشتند که گویا روحالله خمینی، ملائی که قادر به تکلم سلیس به زبان فارسی هم
نبود، قرار است با کتابدعا و روضهخوانی
و سینهزنیهایاش از ایران یکشبه کشوری قدرتمند و دمکراتیک تحویل جهانیان
بدهد. دیدیم که چگونه هوچیان و لاتهای
وابسته به لندن و واشنگتن از مشتی اوباش وراج و بیبرنامه و خودفروخته از قماش
یزدی و قطبزاده و...، لنین و مائوتسهتونگ
و برتراند راسل و جرج واشنگتن ساخته بودند.
طی مصاحبههای «رنگارنگ» فضیلتهای «نیستدرجهان» اینان را در بوق و کرنا میانداختند،
و
اینهمه نبود جز ابزاری جهت توجیه سیاست ضدانسانی محافل غرب در ایران. سیاستی که میبایست ثروتهای ملت ایران را حتی
بیش از گذشته و با سرعت بیشتری به جیب بانکداران غرب سرازیر کند.
ولی شرایط برای اسلامگرائی اینک تغییرات
فراوان یافته. جهانیان، حتی همان غربیهائی که خیلی دوست دارند در راه
انساندوستیهای نمایشیشان، ملتهای
مسلمان را در قفس باغوحشهای «توحیدی» از دور تماشا کرده، «تفریح» کنند و تفاوتهایشان را «مطالعه» و
ستایش بفرمایند، به صراحت دریافتهاند که اسلام سیاسی نه فقط راهحل
نیست که نهایت امر مشکل اصلی و راهبند عمده در مسیر حفظ انسانیت و گسترش حقوق بشر
در جهان به شمار میرود. در نتیجه،
امروز دولتهای بانی و مشوق این نوع توطئهها، جهت توجیه سیاست اسلامگرائیشان در کشورهای
مسلماننشین با مشکلات داخلی نیز دست به گریبان خواهند شد. اینان دیگر حتی در داخل مرزهایشان نیز نمیتوانند
با عربدهکشی برای آنچه «ترانزیسیون آرام» میخوانند، این جنایات را توجیه کرده، آبروی نداشتۀ
واشنگتن و لندن را حفظ کنند.
اگر از نمونههای هولناک و ضدانسانی
اسلامگرائی در ایران، عراق، ترکیه،
سوریه، پاکستان و ... سخن به میان نیاوریم،
حداقل نتیجۀ نزدیک به نیمقرن اسلامگرائی
آمریکائیان در افغانستان امروز در برابر چشم ملتهاست. نمیتوان نقش تعیینکنندۀ ارتش آمریکا را، خصوصاً پس از ماجرای11 سپتامبر در راه حفظ
سیطرۀ گروههای اسلامگرا در افغانستان از نظر دور داشت. 20 سال پس از 11 سپتامبر، ایالاتمتحد ادعا دارد که میلیاردها دلار در راه
دمکراسی در افغانستان سرمایه گزاری نموده.
ولی فعالیتهای واشنگتن در زمینههای امنیتی، نظامی،
لوژیستیک، دیپلماتیک و ... کار را
بجائی رسانده که در عرض چند روز، دولتی
که واشنگتن آن را «منتخب» ملت معرفی میکرد و برایاش اینجا و آنجا سفرۀ فدایتشوم
پهن مینمود، همچون کاخی از پوشال در
برابر گروهی ماجراجو بر سر ملت افغانستان فرو ریخته. افراد و گروههائی قرار است قدرت را در کابل به
دست گیرند که فاقد مشروعیت دمکراتیک،
انتخابی، پارلمانی و ... بوده، و اصولاً برنامهای نیز جهت ادارۀ کشور ندارند. دقیقاً حکایت
روحالله خمینی شده. قرار است بر اساس شرع
و فقه و سنت و حدیث مسلم و خلاصه «کشک و پشم» مشتی بیسروپا کشور را تحویل
گرفته، در تبلیغاتشان همه جا را آباد کنند.
این یک واقعیت است که جوزف بایدن، رئیسجمهور فعلی آمریکا از آغاز دوران حکومتاش
تعهداتی اسلامگرایانه، اینجا و آنجا علم
کرده بود. ولی آنچه امروز در افغانستان میگذرد
به صراحت نشان میدهد که تضادهای اعلام شده از جانب کاخ سفید، چه با حکومت ملایان در تهران پیرامون برجام و
تحریمها، و چه با طالبان در افغانستان، چیزی نیست جز صحنهآرائی، مردمفریبی و عوامگرائی! بایدن، سیاستپیشۀ کهنهکار آمریکائی که از طرفداران
تجاوز نظامی به عراق هم بود، با غائلهای که اینک در افغانستان به راه
انداخته تا چند صباح دیگر میباید «جنایت علیه بشریت» در اینکشور را نیز زینتبخش تابوتاش
کند؛ ولی چه باک!
برای امثال بایدن «جنایت علیه
بشریت» یعنی دفاع از حقوق بشر.
ولی حتی درب دژ سرمایهداری آمریکا نیز
دیگر بر پاشنۀ دیرین نمیچرخد. برای بایدن
و آنها که با شعار حقوق بشر اطراف او را گرفتهاند خبر بدی داریم. جهان
امروز آنچنان کوچک شده که سرنوشت آمریکا نمیتواند از سرنوشت ملتهای دیگر جدا باشد. واشنگتن با به راه انداختن حمام خون در
افغانستان نخواهد توانست از بحرانی که به دلیل تبهکاریهای اسلامگرایانهاش در
جهان به راه انداخته جان سالم به در ببرد.