از ظواهر امر چنین برمیآید که طی چند روز آینده توافقنامة رسمی هستهای، بین حکومت اسلامی و گروه موسوم به «5+1»، نهایت امر به امضاء خواهد رسید. در اینکه ایالاتمتحد، و متحدان اروپائیاش با این قرارداد به هیچ روی
هماهنگی ندارند، و بالاجبار پای به این مذاکره
گذاردهاند، بارها و بارها مطالب مفصلی
نوشتهایم. به طور خلاصه بگوئیم، آمریکا در ایران نیز به دنبال اعمال سیاستی از
قماش طالبانیسم افغانستان بود. سیاستی
تهاجمی و بیمسئولیت که امکان میداد در تمامی مقاطع «نظامی ـ استراتژیک» نظرات
واشنگتن تحت عنوان «خواست» ملت مسلمان و یا نیازهای «اسلامگرایان» به مورد اجرا
گذارده شود. ولی خوشبختانه این سیاست با رخدادهای
11 سپتامبر به خط آخر خود رسید؛ به همین دلیل بود که آمریکا تحت عنوان مبارزه
با تروریسم مجبور شد ریشة تروریسم جهانی یعنی ملایان جمکران را از ردة «تروریستهای
خطرناک» خارج کرده، به تدریج باب گفتگو با
«دوستان» را نیز به فهرست دستورالعملهای واشنگتن اضافه نماید.
دنبالهروی از این فهرست «دستورالعملهای نوین»، نهایت امر به نقطهای رسیده که اینک در گفتمان
سیاسی عنوان «مذکرات هستهای» به خود گرفته.
پر واضح است که عربدهجویان حکومت اسلامی و بلندگوهای اربابان غربیشان از
مطرح کردن معنا و مفهوم واقعی این «مذاکرات» اجتناب خواهند کرد. چرا که در اینصورت ناچار خواهند شد مأموریت
واقعی حکومت اسلامی را در ایران آشکار کرده،
خود را خلع سلاح نمایند. اگر
آفتابی شود که طرح «حکومت اسلامی» تلاش واشنگتن جهت گشودن جبهة مذهبیون در تقابل
با اتحاد شوروی در منطقه بوده، آمریکا میباید برای همیشه با حکومت عزیزدردانة
اسلامی در ایران و با «برادران» این حکومت متحجر در دیگر مناطق جهان خداحافظی
کند. نتیجتاً، بلندگوهای
عموسام اینک که به دلیل فشار خردکنندة سیاستهای جهانی دیگر قادر نیستند به جنگ
زرگری با ملاها ادامه دهند، تلاش دارند به
قول خودشان با ارائة «تحلیل»، شرایط را آنطور که مایلاند به خورد مخاطب
بدهند. باشد که هم ارباب در واشنگتن «راضی» شود، و هم به قولی «آش با جاش» از دست نرود.
ولی اگر حکومت اسلامی به دلیل فشارهای سیاسی منطقهای بالاجبار جایگاه رستم صولتی
را از دست داده، دست از «نبرد رسانهای
با آمریکا» کشیده، و علناً به بوسیدن
چکمة عموسام مشغول شده، چگونه میتوان در انتهای این سناریو انتظار داشت
که مذاکرات کذا به نفع واشنگتن، اقتصاد
آمریکا و گسترش نفوذ غرب در منطقه تمام شود؟
این انتظار، اگر
نگوئیم مسخره که بینهایت احمقانه است. بله، درست حدس زدید! زمانی میتوان این نوع «انتظارات» را در رسانهها
پرورد و آن را تحت عنوان «تحلیل» به خورد عوامالناس داد که هنگام ریشهیابی «اسلام
سیاسی» فراموش کنیم که این هویدا، ساواک
و ارتش شاهنشاهی بودند که به دستور سازمان سیا ملای یکقرانی را برای ملت ایران
تبدیل کردند به حضرت آیتالله العظمی،
رهبر کبیر انقلاب! اگر این لایه
از واقعیت تاریخی فراموش شود، نهایت امر
آش دستپخت سازمان سیا نیز به حلقومتان ریخته خواهد شد.
ولی از آنجا که ما زیاد اهل آش خوردن نیستیم، نگاهی متفاوت با «تحلیلگران» آشخور به مسائل داریم
و مطلبی قلمی میکنیم که با نگرش اینان ارتباطی ندارد. پس به طور خلاصه بپردازیم به تبعات سیاسی، استراتژیک و اقتصادی دستیابی به توافق هستهای
از منظر آنان که علاقة زیادی به دستپخت عموسام ندارند.
آنچه در این مذاکرات از طرف روسیه،
چین و نهایت امر هند بارها و بارها مورد انتقاد جدی قرار گرفته، به اعمال
غیرقانونی تحریمهای بینالمللی واشنگتن بر کشور ایران مربوط میشود. به طور
خلاصه بگوئیم، واشنگتن خارج از مصوبههای
رسمی شورای امنیت سازمان ملل، بر اساس هیچ مقاولهنامة حقوقی و بینالمللیای
حق ندارد از دیگر کشورها بخواهد که ایران را مورد تحریم اقتصادی قرار دهند. حال توجیه این «تقاضا» هر چه باشد، کوچکترین اهمیتی ندارد. به عبارت دیگر، دولت آمریکا فقط میتواند تجارت آمریکائیها را
با ایران به حال تعلیق درآورد؛ حق ندارد چنین تعلیقی را از دیگر کشورها بخواهد
و یا جهت تأمین آن دست به تهدید، تمهید و
یا عملیات ایذائی بزند. ولی دیدیم که واشنگتن، برخلاف قوانین و حقوق بینالملل حتی در ارتباط
با به اصطلاح «متحدان اروپائیاش» بارها و بارها در مورد تجارت با ایران دست به
تهدید برداشته. و بهانة وجود تأسیسات هستهای در ایران نیز فقط
به این دلیل توسط آمریکا در «شورای امنیت» علم شد تا اینکشور بتواند به بهانة
مبارزه با گسترش سلاحهای هستهای مصوبهای بر علیه ملت ایران به تصویب
برساند. دیدیم همکاران نزدیک آمریکا در
دامن زدن به این توهم ـ چه در داخل و چه
در خارج ـ چه گروهها و چه افرادی بودند.
در نتیجه میباید قبول کرد که در قلب سیاست واشنگتن در منطقه، «تحریم
اقتصادی کشور ایران» معنا و مفهومی به مراتب گستردهتر از مبارزه با تروریسم و
سلاحهستهای و دیکتاتوری و این مسائل دارد.
همانطور که بالاتر عنوان کردیم، این معنا و مفهوم به صورت خلاصه تمایل واشنگتن به ایجاد یک حکومت قرونوسطائی در
کشورمان است. حکومتی که با نقض تمامی قوانین و مقررات حقوقی و
مقاولهنامههای بینالمللی بتواند به دستور سازمان سیا دست به هر گونه عملیات
غیرانسانی در سطح منطقه بزند، و از این راه کارساز سیاستگزاریهای واشنگتن شود.
از همین رو شاهدیم که مسکو جهت گشودن گرة استراتژیکی که سازمان سیا هر لحظه
سعی کرده آن را کوروکورتر بنمایاند، بر مذاکرات
هستهای متمرکز شده. چرا که،
ایالاتمتحد با تزویر و دوروئی قصد دارد تحریم کشور ایران را تلاشی جهت
جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای «جا» بزند، و از این راه بهانة کافی جهت تمدید تحریم ایران
و حفظ سیاستهای ضدبشری دولتهای اسلامگرا در منطقه تأمین نماید. در برابر این سیاست، پرواضح
است که روسیه مسیری کاملاً متفاوت بپیماید تا بتواند جهت تأمین عمق استراتژیکاش
در منطقه، بجای تکیه بر جمهوریهای کوچک و
عموماً از هم فروپاشیدة آسیای مرکزی و قفقاز که مردهریگ اتحاد شوروی به شمار میروند، بر
کشورهائی متمرکز شود که پیشتر نقشآفرینان پیمانهای سنتو و بغداد بودند؛ یعنی ایران،
ترکیه، پاکستان و حتی عراق.
حال این سئوال مطرح میشود که، اگر روسیه بتواند آمریکا را مجبور به عقبنشینی
در زمینة آشوبآفرینیهای منطقهای نماید،
و بهانة مسخرة «ملایان اتمی» را نیز از فهرست «دلنگرانیهای» سازمان ملل
خارج کند، بازده این عملیات در منطقه به
چه صورت خود را به منصةظهور خواهد رساند؟ اینجاست که با تحلیلهای مسخرة عوامل سیاست
آمریکا در رسانهها روبرو میشویم. خلاصه
بگوئیم، اینک که برنامة یانکیها جهت
اتمی کردن ملایان با کمک چین ـ این برنامه در دوران خاتمی شیاد آغاز شده بود ـ با شکست روبرو شده، و چشمانداز عوامل واشنگتن در میدان «مبارزة
فرضی» با آخوند اتمی نیز در شرف رنگباختن است،
شاهدیم که عوامل سازمان سیا قصد دارند تحولات ایجاد شده در منطقه را، حداقل در حد رسانهای به نفع واشنگتن «مصادره»
کنند.
در این راستا، رادیوفردا، بوق سازمان سیا در کشور چک چند مطالب فوقالعاده
«جالب» منتشر کرده که بررسی تمامی آنها مسلماً به دور از حوصلة این وبلاگ است. ولی در یک
نگاه گذرا میتوان چند نمونه را مشخص نمود. نخست
گزارشی است رادیوئی که توسط یک خانم با لهجة غلیظ روسی به زبان فارسی برای
رادیوفردا فرستاده شده! در این کلیپ رادیوئی، گزارشگر
از تمایل روسیه به تجارت گستردة سلاح با حکومت اسلامی سخن به میان میآورد. و نهایت
امر چنین وانمود میکند که گویا حمایت روسیه از مذاکرات هستهای فقط به این دلیل
بوده که بتواند به ایران هر چه بیشتر اسلحه بفروشد! رادیوفردا گزارش دیگری از پروفسور «جلیل روشندل»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی به
چاپ رسانده. در گزارش کذا،
مستر روشندل، علیرغم
تیتر درشت و چشمگیر «استاد دانشگاه»،
خارج از تکرار و بازگوئی سرخط خبرهائی که در تمامی مجلات و روزنامههای جهان بارها
و بارها عنوان شده حرف جدیدی نمیزند.
خلاصه بگوئیم، اظهارات پروفسور در
واقع بازتولید و سرهمبندی اخباری است که پیشتر خود رادیوفردا به صور مختلف برایمان
گزارش کرده بود! و مسلماً بازگوئی این
خزعبلات از زبان یک «محقق دانشگاهی» تلاشی است مذبوحانه جهت اعتبار بخشیدن به شبکة
تبلیغاتی سازمان سیا. ولی زمانیکه «استاد»
قصد نوآوری میکنند، بحران یمن به صورت
جنگ شیعی و سنی تجزیه و تحلیل میشود:
«[...]
رهبران مذهبی ایران میخواهند یک محور شیعیمذهب به رهبری روحانیت شیعه و جمهوری
اسلامی ایران در منطقه ایجاد و نقش منطقهای ایران را تبدیل به نقشی استراتژیک و
رقابتی در برابر محور عربستان سعودی و اهل تسنن قرار دهند.»
منبع: رادیوفردا، 14 تیرماه 1393
خوانندگان ارجمند به یاد دارند که در وبلاگ «دکترین دوهندوانه»، مورخ
23 اردیبهشتماه 1394 چنین نوشته بودیم:
«به طور خلاصه بگوئیم، آمریکا دو لایه
از بحرانسازی را در منطقه دنبال میکند:
بحرانسازی نخست نبرد فرضی "شیعه ـ سنی" است، و بحرانسازی دوم تلاش دارد تا از این "نبرد"
[...] دو ژاندارم متفاوت آمریکائی برای منطقه دستوپا کند: ژاندارم سنی به رهبری "مصر ـ عربستان"،
و
ژاندارم شیعه به رهبری حکومت اسلامی جمکران.»
و در دنباله آن نتیجه گرفته بودیم که،
با یک دست دو هندوانه نمیتوان برداشت،
و به احتمال قریببهیقین آمریکا در این میانه بازنده خواهد شد. بله،
جالب این است که مطلب ما چندین هفته،
پیش از «آخرین تحقیقات» استادان
علوم سیاسی ینگه دنیا نوشته شده بود و هزاران هم نفر آن را خواندهاند! ولی نمونه
«تحقیقات دانشگاهی» که اینک توسط رادیوفردا به روی خط گذارده میشود به صراحت نشان
میدهد که پردة «مصلحتاندیشی» به تدریج از چهرة عموسام کنار رفته و خلاصه کار
بجائی رسیده که یانکیجماعت به هر طریق ممکن میخواهد با توسل به هر تخته پارهای خود
را از امواج توفانی منطقهای بیرون بکشد. ولی چه بگوئیم که اینکار غیرممکن مینماید. آخرین تلاش شبکة توجیهی سازمان سیا جهت پیروز
نشان دادن آمریکا در نبرد «خاورمیانه» به نفت مربوط میشود. در
این مورد، رادیوفردا به نقل از شبکة «بلومبرگ»
مینویسد:
«[...] براساس گفتوگو با کارشناسان بازار نفت، مدیران شرکتهای نفتی و بانکهای بینالمللی [...]
در صورت تصویب توافق هستهای، رفع تحریمهای
بینالمللی و بازگشت ایران به بازار جهانی نفت، روسیه که در کنار آمریکا و عربستان سعودی از
بزرگترین تولیدکنندگان نفت خام است بیش از همه ضرر خواهد کرد.»
منبع: رادیوفردا: 17 تیرماه 1394
«پیام» چند سطر فوق این است که، «روسیه،
که بیش از هر کشور دیگر برای مذاکرات هستهای تلاش کرده، از آن متضرر خواهد شد، از اینرو در مسیر بازگشت ایران به بازار جهانی
نفت کارشکنی خواهد کرد!» نخست
بگوئیم، که در این نوع «گزارشنویسی»
آنچه پیشفرض اصلی به شمار میرود حماقت و خریت مخاطب است. نویسندة این مطالب یک اصل کلی را قبول کرده و آن
اینکه، مخاطباش نمیداند، تجارت نفت با خرید و فروش آدامس بادکنکی تفاوت
دارد. به همین دلیل تلاش میکند به وی «بباوراند»
که تجارت نفت هم یکی از تجارتهای حلال خداوند محمد است! حال
آنکه به هیچ عنوان چنین نیست. به طور
مثال، اگر ایران طی دوران شاه تبدیل به
یکی از مهمترین تولیدکنندگان نفت جهان شده بود به دلیل وجود نفت در خوزستان
نبوده. معادن نفت در سراسر شمال ایران
فراوان است و از آذربایجان گرفته تا سمنان و قم و اردبیل ایران روی نفت نشسته. نقش
کلیدی خوزستان در تجارت نفت به دلیل اهمیت استراتژیک خلیجفارس بوده و بس. بله،
مسئلة تجارت نفت ویژگیهائی دارد که در گزارش بلومبرگ اصلاً به آنها
اشاره نمیشود. خصوصاً این رسانه یک پیشفرض
دیگر را نیز به مخاطب حقنه میکند، و آن
اینکه اگر ایران به بازارهای نفتی
بازگردد، روسیه بیش از آمریکا ضرر خواهد
کرد!
همانطور که میبینیم تلاشهای گستردهای جهت «مصادرة» تبعات توافق هستهای در
جریان اوفتاده، و آنچه در بالا آوردیم فقط
چند نمونه در یک رسانة فارسیزبان است؛ نمونهها در فضای مطبوعاتی غرب به مراتب بیش از
اینهاست. به طور خلاصه،
نظام رسانهای آتلانتیست با مسئلة مذاکرات هستهای ایران همان برخوردی را
در پیش گرفته که با بحران یونان: هیاهو و چرندبافی جهت پنهان داشتن دلائل واقعی
مذاکرات و بحران! و در این چارچوب ارائة قصه و روایت و اسطوره یکی
از مهمترین ابزارهاست. در شرایطی که در رسانهها، اروپائیان جهت نگاه داشتن یونان در دامان
«اتحادیه» مثل اسپند روی آتش این ور و آن ور میپرند، هیچکس نمیگویدکه خروج احتمالی یونان از
اتحادیة اروپا به معنای فروپاشی استراتژیک پیمان آتلانتیک شمالی در شرق مدیترانه
خواهد بود. و اینکه فروپاشی استراتژیک هیچ ارتباطی با بانک
و بهرة بانکی و دولت چپگرای یونان ندارد؛
تیری است هولناک که به قلب
استراتژیهای آتلانتیست اصابت خواهد کرد.
در مورد ایران نیز همین مسخرگی به صورت دیگری امتداد یافته. هیچکس نمیگوید اگر روسیه برای کشاندن حکومت
اسلامی به پای میز مذاکره، ماهها و ماهها
تلاش دیپلماتیک کرده برای این نبوده که چند موشک به جمکرانیها «بیاندازد»، یا
اینکه به آمریکائیها یاری رساند تا در منطقه،
«دکترین دو هندوانه» را به پیش
رانند. نهایت امر برای این هم نبوده که به قول
بلومبرگ، علی خامنهای تبدیل شود به داور
اصلی در بازار نفت جهانی. روشنتر
بگوئیم، تبعات مذاکرات هستهای آن نیست که یانکیها
«آرزو» دارند. این تبعات منطقاً میباید زمینهای جهت بازنگری
ریشهای در نتایج جنگ اول جهانی و تقسیم مناطق نفوذ مسکو و واشنگتن بگشاید. و این خود داستان دیگری است.