ایران جنگ، جنگ ایران
بازهم یکی طبل جنگ میزند. راستش را بخواهید قبلاً هم میدانستم که این آبقنات را آمریکا ول نمیکند. هزار تا دلیل هم دارد که حتما خودش از همه بهتر آنها را تک تک میشناسد. نفت، فروش اسلحه، تحکیم بعضیها بر قدرت، چانهزنی در جای دیگر با دیگر قدرتها و ... چه باید گفت وقتی یک ملت بیفرهنگ را که خودشان هم با افتخار میگویند فرهنگ ما «روز به روز» است، با حمایت سرمایهداری به سروری جهان میرسانید تا 60 سال جنگ بر علیة کمونیسم را رهبری کند، حالا هم دست بردار نیست. آنروزها که در دوران آشوب کمونیسم در اروپا و اوجگیری آنارشیسم اجتماعی، شرکتهای فرانسوی و انگلیسی و هلندی و ... می رفتند در آمریکا توی دل بیابونها دفتر و دستک باز میکردند، به قول خودشان میرفتند به آن «یکی اروپا»، از امثال مککارتی و هوور و کارنگی و دستههای آدمکش ایرلندی و ایتالیائی و پیشگامان برتری نژادی هلندی تبار و هزار درد و مرض دیگر هم برای بالا بردن منفعت سالانه حمایت میکردند، هیچ وقت فکر نمیکردند که کار به کجا میرسد. خوب حالا بهتر است که فکرش را بکنند. چون وضع خراب است. اگر جنگی در کار باشد، دست خیلیها از نان، از نفت، از پول و از حاکمیت در این اروپا، آن ژاپن، و شریک قافلة جدید، یعنی آن روسیه کوتاه میشود، البته این وسط اصلاً کسی کاری با مردم ندارد. گور بابای مردم. مردم آمریکا هنزروپنزر مصرف کنند، کافیاست. مردم دیگر نقاط هم گوشت دم توپاند. مردم آمریکا را طوری درست کردهاند که اگر مادرشان را هم قسطی با منفعت 25 درصد در سال بفروشی، سر قسط چانه میزنند، سر مادرشان نه!!! این را میگویند موفقیت. بعضی متفکران معتقدند که آمریکا اصلاً جامعه نیست چرا که مشخصههای جامعه بشری را ندارد. این مملکت یک شرکت سهامی است. نه خاطرة اجتماعی دارد، و نه خاطرة سیاسی. تعجب میکنید ها؟؟
حالا میگویم چرا. اگر این مملکت خاطرة سیاسیـاجتماعی داشت، هیچ وقت پس از کثافتکاریهائی که در ویتنام کرد دوباره راه نمیافتاد برود عراق و اینجوری مثل خر در گل بماند. اگر خاطرة سیاسیـاجتماعی داشت، وقتی که اینجور در عراق گیر کرده صحبت از حمله، آن هم حملة اتمی، به ایران نمیکرد. شاید خیلی از ما ندانیم، ولی اکثر سربازان به اصطلاح داوطلب که در این جنگ شرکت میکنند، مهاجر و یا فرزند نسل مهاجراند، اینها خاطرة ویتنام را در ذهن ندارند. کافی است چند تا قول و قرار به اینها بدهی، پول، گرسنگی نکشیدن، شهریة دانشگاه، و... و در جامعهای که فقط پول حاکم است آنچنان میافتند توی جبهه که ژنرال مکآتور هم نیافتاد. وقتی هم آلوده شدی، دیگر کار تمام است. کسی که دستش به خون مردم بیگناه آلوده شد، مثل ببری است که گوشت آدم میخورد، یا باید بمیرد یا تا آنجا که جان دارد مردم را میدرد. این را میگویند استدلال آمریکائی و ماشاالله خوب هم استدلال میکنند. خیالت تخت تخت باشد که خوب میجنگند. و برای این است که مورخین میگویند این جامعه فاقد خاطره است.
در همین مملکت وقتی دولت در جنگ السالوادور شرکت کرده بود، داد و فریاد زیادی به راه افتاد، ولی امروز روزنامهنگاران را میکشند که به عراق نروند. در عراق چه میگذرد؟ هیچکس نمیداند، یعنی هیچ کس نمیخواهد بداند. هیچ یک از سازمانهای حقوق بشر، از دست راست و چپ و پائین دست و بالا دست برایش مهم نیست. هیچ خبرنگار بدون مرز، بهتر است بگوئیم با شرفی، پیدا نمیشود که از این حاکمیت متحد و دوست و همکار بپرسد: تو در عراق چه میکنی که کسی حق ندارد نه ببیند و نه بشنود؟ بله ایران جنگ، جنگ ایران!!! این هم شعار جدید سرمایهداری جهانی. سسامان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر