تحولات اخیر منطقه
و حکومت اسلامی جمکران، نگاهی دوباره به
مسائل ایران را الزامی میکند. چرا که، طی چند
روز گذشته، همزمان با روشن شدن «نتایج»
مضحکهای که ملایان آن را «انتخابات» میخوانند، هم در عراق و سوریه دست حکومت ملایان از کاسهلیسی
در دکان یانکیها به تدریج کوتاه میشود،
و هم در داخل مرزها شاهد رجزخوانیها و اعلام مواضع ضدونقیض دولت، علی خامنهای و دیگر «مقامات» حکومت جمکران
هستیم. و تجربة چندین ساله ثابت کرده که عربدة این
آدمخواران زمانی بلند میشود که اربابانشان در واشنگتن از عملکردشان رضایت ندارند
و اینان را به قطع سهمیة کاهویونجه تهدید میکنند. ولی هر چند اعمال این سیاست، طی سالهای گذشته توانسته بود پاسخهای مساعد
به نیازهای یانکی ارائه دهد، و مطالبات استراتژیک آمریکا را اجرائی کند، در شرایط نوین جهانی موفقیت این بساط به دور از
تصور مینماید. پس نخست نیم نگاهی بیاندازیم به دکان «انتخابات»
حکومت اسلامی جمکران و نتایج «پربار» آن!
سپس میرسیم به مسائل جدید عراق و
سوریه، و نهایت امر درگیریهای داخلی در
حکومت اسلامی.
همانطور که
انتظار میرفت مجلس جمکران آرایشی متفاوت با دوران بروبیای احمدینژاد پیدا کرده! ولی جستوجو
پیرامون «کشف رمز» و چرائیهائی که گویا چنین «چرخش» سیاسیای در «افکارعمومی» به
وجود آورده، نمیباید آنقدرها ذهن تحلیلگر و روشنگر را خسته
کند. این «مجلسکها» را طی یکصد سال گذشته شبکة «شیخوشاه»
در مملکتمان در هر میعاد به عناوین مختلف به راه انداخته؛ تغییر قانون اساسی مشروطیت ایران به قانون
اساسی مشروعة ملایان، تغییر سلطنت قاجار
به پهلوی، دست بردن در قانون اساسی جهت
تأمین «تقدس» برای مقام سلطنت و خاندان «جلیل» پهلوی، برقراری مجلس خبرگان پس از کودتای 22 بهمن 57 و
... نمونههائی است معدود از آنچه تحت
عنوان تصمیمات «مجلس» نمایندگان و مؤسسان به خورد ملت ایران داده شده. تعجب نکنیم!
مجلس «رستاخیزی» علی خامنهای نیز از روز نخست قرار نبوده جز پیروی از همین
«صورتبندی» جادوئی ـ دنبالهروی از چرخشهای
سیاست آمریکا ـ مسیر دیگری داشته باشد.
دستگاه مضحکهای
که سازمان سیا تحت عنوان «انقلاب اسلامی» در ایران علم کرده، در هر میعاد که تغییرات سیاسی در چارچوب
مطالبات آمریکا ضروری میشود، «مجلسکی»
نیز در هماهنگی با همین تغییرات از زبالهدان بیرون میکشد. این روند را در دورة جنایتکارانی از قماش مهدی
بازرگان، رجائی و موسوی شاهد بودیم، دنبالة این سلسله نیز تا به هم امروز ادامه
دارد. ولی اگر عملکرد این تشکیلات تغییر
نکرده، شرایط بینالملل بسیار تغییر
نموده. و این است دلیل «ناکامیهائی» که
خاتمی و احمدینژاد طی دوران بروبیایشان شاهد بودند. به
عبارت دیگر، پیروی تشکیلات حکومت اسلامی
از روند مورد نظر ارباباش دیگر نه برای رؤسای «جمهور» منتخب اوباش اعتباری به
ارمغان آورد، و نه امکان داد که اینان بتوانند در چارچوب
منافع آتلانتیسم دست به اعمالی سرنوشتساز بزنند.
در نتیجه، دستاورد دولت روحانی و
«مجلسلک» جدید نیز از این ناکامیها فراتر نخواهد رفت.
بیدلیل نیست
که دولت و مجلس «روحانی» هنوز سر از تخم به در نیاورده، دعوای
محافل، چه در داخل و چه در خارج اینچنین
بالا گرفته. نخست از خارج آغاز کنیم که
مسائل سوریه و عراق، تا آنجا که به
ایران مربوط میشود، مسلماً از جمله مهمترینشان به شمار میرود. در سوریه،
عقبنشینیهای تماشائی یانکیها از مواضع سیاسی و استراتژیکشان، که از سوی شبکة تبلیغاتی به «سکوت» برگزار میشود، همچنان ادامه دارد. در
قفای این سکوت مرگبار، تمامی تلاشهای
اتحادیة اروپا و آمریکا در این خلاصه شده که رژیم لائیک بشار اسد را به حکومت
اسلامی «سنجاق» کنند! در این چارچوب، حضور نظامیان ـ
بسیجیان و ارتشیهای حکومت جمکران ـ در
سوریه مرتباً از سوی خبرگزاریهای وابسته به غرب در بوق و کرنا میافتد، و جالب اینکه، هر گاه حملات برعلیه گروههای اسلامگرا و
خصوصاً بمبارانهای نیروی هوائی روسیه شدت میگیرد، همین
خبرگزاریها آناً آمار «کلانی» از کشتهشدگان جمکرانی در این عملیات ارائه میدهند!
و در این
میانه، افکارعمومی ایران در واقع هدف
بمباران دو جبهة دروغپردازی قرار گرفته. یکی جبهة دروغسازی دولت جمکران، و دیگری
شبکه خبرسازی آتلانتیسم. بله، حکومت اسلامی به دروغ تفنگچیهای «ولایت» را در
سوریه «مستشار نظامی» معرفی میکند، و این واقعیت را که اکثر کشتهشدگان از آوارگان
افغان، پاکستانی و گاه کرد و عرب تشکیل شده
که برای لقمهای نان به خدمت ملایان درآمدهاند به حاشیه میبرد! همزمان دروغ دیگری نیز توسط شبکة خبرسازی غرب
به خورد خلقالله داده میشود. و همانطور که بالاتر نیز گفتیم، هر گاه
درگیریهای نظامی شکست سختی نصیب گروههای اسلامگرا میکند، و اینان عقب مینشینند، رسانههای بینالمللی فهرست بالابلندی از
«شهدای» سپاه پاسداران و تکاوران ارتش که در این عملیات قهرمانانه از دولت سوریه
دفاع کرده، و به قتل رسیدهاند منتشر میسازد!
در این میان
دو سئوال اساسی مطرح میشود. نخست اینکه،
حکومت جمکران که با ترکیه،
امارات، قطر و ... روابط بسیار گرم
تجاری و اقتصادی دارد، به چه دلیل مزدور
به سوریه میفرستد تا با مزدوران اعزامی ترکیه و قطر و شرکاء اینان بجنگد؟ و با توجه به اینکه این مزدوران به نحلة تروریسم
اسلامی، یا همان اسلام سیاسی وابستهاند، چرا برای
دفاع از حزب لائیک بعث با دیگر اسلامگرایان وارد جنگ میشوند؟ دیگر آنکه،
به چه دلیل هر گاه ارتش سوریه پیروزی چشمگیری به دست میآورد، و دولت آمریکا نالهکنان خواهان «آتشبس» شده، متحدان
اروپائیاش، فرانسه و انگلستان را به شورای امنیت سازمان ملل
میفرستد تا پیشنویس «توافقنامة آتشبس» تحریر کنند، خبرگزاریها فهرست «شهدای» جمکرانی انتشار میدهند؟
مگر منطقاً زمانیکه گروههای اسلامگرا در نبردها
«پیروز» هستند، این به اصطلاح «مستشاران»
جمکرانی نمیباید به قتل برسند؟
مسلماً برای تمامی
این سئوالات مشکل میتوان پاسخی یافت. به
استنباط ما مسئلة سوریه به مراتب از آنچه عنوان میشود پیچیدهتر است. و این پیچیدگی اشکالات بسیار عمده در تحلیل به
وجود میآورد. نخست اینکه،
خبررسانی در سوریه صرفاً توسط
خبرگزاریهای غربی اعمال میشود، و اینان اطلاعرسانی را به خبرسازی تبلیغاتی
تبدیل کردهاند. و اکثر فیلمهائی که از سوریه در شبکههای
تلویزیونی پخش میشود مونتاژهائی است از حوادثی که هیچ ارتباطی با جنگ فعلی و اینکشور
ندارد. در ثانی، شرایط نظامی،
تشکیلاتی، دولتی و خصوصاً امنیتی
سوریه بر هیچکس روشن نیست. مسلماً رژیم دستنشانده و کودتائی اسدها که دههها
پیش توسط انگلستان پایهریزی شده، نمیتوانست از امروز به فردا تغییر «ماهیت»
داده، تبدیل شود به یک رژیم ضدانگلیسی. در نتیجه، بسیاری
از درگیریهائی که تحت عنوان جنگ اسلامگرایان و دولت سوریه به افکارعمومی تزریق میشود،
عملاً جنگی است بین شاخکهای متفاوت حاکمیت
سوریه، جهت به دست گرفتن قدرت. به
عنوان مثال، شاهد بودیم که «ریاض فرید حجاب»، نخستوزیر انتصابی بشار اسد در گیراگیر همین
جنگ داخلی به مخالفان اسلامگرای حزب بعث پیوست و سر از شیخنشین قطر به در
آورد. مسلماً در هنگهای ارتش، نیروهای زرهی،
کماندوها، هوانیروز و ... امثال «ریاض
فریدها» کم نیستند.
ولی گویا
ایالاتمتحد از روند شکلگیری مسائل در سوریه به هیچ عنوان راضی به نظر نمیآید. و در شرایطی که سالهاست گروههای مسلح مزدور را
از طریق ترکیه، لبنان و عراق به سوریه
اعزام کرده و جنگ و درگیری به راه انداخته،
جان کری، رئیس دیپلماسی آمریکا
طرفدار «صلح» در سوریه شده و قصد دارد «آتشبس» را رعایت کند:
«[...] وزیر امور
خارجه آمریکا [...] گفته است: "اگر اسد به این [آتشبس] پایبند
نباشد، بدیهی است که این امر برای او
عواقبی در پی خواهد داشت که یکی از آنها فروپاشی کامل آتش بس و بازگشت به جنگ
خواهد بود." »
منبع: رادیوفردا،
15 اردیبهشتماه 1395
وزیرامور
خارجه آمریکا در ادامه، با اصرار و ابرام در راه برقراری «آتشبس» رسماً روسیه را
تهدید فرموده، و نگران منافع بشار اسد شده:
«[...] فکر نمیکنم
که روسیه خواهان [ادامه جنگ] باشد. فکر نمیکنم که بشار اسد از این نفعی ببرد.»
همان منبع
در اینکه
روسیه و آمریکا، هر کدام در سوریه خواهان چه هستند آنقدرها جای
بحث و گفتگو ندارد؛ گسترش نفوذ بر مرزهای
اسرائیل، عراق و ترکیه. ولی در شرایطی که هم آنکارا از کنترل آمریکا
خارج میشود، و هم واشنگتن دیگر امکان
ندارد با جنگافروزی در منطقه، احزاب و گروههای صلحطلب در اسرائیل را به
انزوا بکشاند، مسلماً صلح و یا «آتشبس»
خواست آمریکا نیست و نخواهد بود. با این
وجود واشنگتن پای در جنگی گذاشته که در هر گام،
بیشتر در آن شکست میخورد!
در چنین اوضاع
درهم و آشفتهای است که نیروهای نظامی حکومت اسلامی جمکران نیز در سوریه فعالتر
شدهاند. هیچکس نمیتواند به صراحت مشخص
کند که این نیروها چند نفرند، طرفدار کدام محافلاند و در کدام جناح میجنگاند.
این نظام خبرسازی جمکران و غرب است که در یک
صورتبندی ادعائی، همکاری ملایان با رژیم بعث را «علم» کرده؛ دقیقاً حکایت همان مبارزه فرضی روحالله خمینی
است با واشنگتن. «نبردی» که آمریکا و
حکومت اسلامی به آن انعکاس داده، و آن را
به هم «پاس» داده و میدهند. با این وجود،
شرایط بغرنج و نامعلوم سوریه، همانطور
که شاهدیم سایهاش را بر عراق نیز سنگین کرده.
در مطالب
پیشین بارها و بارها گفته بودیم که حکومت جمکران را از عراق اخراج خواهند
کرد؛ نه عراقیها، و نه سیاستهای مسکو، به
جمکران اجازه نخواهد داد تا در عراق لانه بسازد. ولی در اینمورد نیازمند توضیحات بیشتری هستیم.
آمریکا
زمانیکه رژیم صدام حسین را از میان برداشت مسئلهاش روشن بود: تبدیل
عراق به مرکز جاسوسی بینالمللی، در
خاورمیانه و جنوب آسیا! این طرح اختراع
نویسندة این وبلاگ نیست، مطلبی است که
بارها و بارها از سوی مقامات دولت جورج بوش دوم رسماً اعلام شده. و روی
کاغذباطلههای سازمان سیا، تبدیل بغداد به
مرکز جاسوسی جهانی ایالاتمتحد مستلزم این بود که پروژة لبنانی کردن عراق را
اعمال کنند: تجزیة اینکشور به چند کشورک قومی و مذهبی؛ نابودی
«شهروندی» و ملیت عراقی؛ زمینهسازی جهت
درگیریهای قومی و برادرکشی؛ و ...
در همین چارچوب نیز حکومت ملایان تهران به فرمان واشنگتن «سروپا برهنه» به
عراق دوید و بساط زیارت گستردة اماکن مقدس و فوت کردن در آستین امثال مقتدیصدر را
آغاز کرد. حَّب مقدس تروریسم «اسلام سیاسی»، هم
زائران را نشئه میکرد، و هم عراقیها را
هر چه بیشتر به سوی قومگرائی و «ضدیت با شهروندی عراق» سوق میداد.
ولی طرح
آمریکا موفقیتی به همراه نیاورد. به همین دلیل نیز پس از کنار کشیدن تدریجی
طالبانی، رئیسجمهور عراق از صحنة سیاستهای
جاری، کار به پایهریزی بساط «داعش» کشید. آن روزها در همین وبلاگ نوشتیم که برنامة تجزیة
عراق شکست خورده. و به دنبال تغییر سیاست آمریکا بود که دولت المالکی
که مورد حمایت تهران و محافل انگلیسی جنوب عراق بود فروپاشید، و آمریکا
مجبور شد عامل دیگر خود، العبادی را به میدان بیاورد. البته نخستوزیر جدید، همچون سلفاش خواستار تحکیم هر چه بیشتر حکومت
طوائف و از میان بردن شهروندی عراق بود، ولی از آنجا که این برنامه دیگر امکانپذیر نمینمود، به
تدریج دست به ایجاد تغییراتی در کشور زد.
و آنچه امروز تحت عنوان «طغیان عراقیها» بر علیه العبادی شاهدیم نتیجة
همین تغییر سیاست است.
طی دوران دولت
روحانی نیز شاهد بودیم که، تهران تمامی
تلاش خود را جهت حفظ مهرههای مورد نظر آمریکا بر صفحة شطرنج عراق صورت داد. در این سیاست،
پیش انداختن سپاه قدس و فرماندة فرضی آن،
قاسم سلیمانی فقط قسمت نمایان کوه
یخ است. تلاشهای ملایان در تمامی لایههای
سیاست داخلی عراق، خصوصاً در قلب هیئتهای
شیعیمسلک و حوزههای علمیة جنوب همه روزه دنبال شده و میشود. به
همین دلیل نیز همزمان با این تلاشها، نالة برخی محافل از واشنگتن به گوش میرسد
که، «چرا ایران را به قدرت منطقهای تبدیل
کردهاید؟!» ولی جمکران به همان اندازه
قدرت منطقهای است که رژیم آریامهری ژاندارم خلیجفارس بود؛ این رژیمها دم در خانة اربابشان «خوابیده پارس»
میکنند. این آمریکاست که با حمایت از سیاستهای ضدانسانی
جمکران در عراق زمینهساز وقوق زدن عمال این حکومت بر علیه ملت عراق شده. در غیراینصورت بیرون کردن لاتولوتهای جمکران
از عراق یک روز هم وقت نمیگیرد.
با این
وجود، به دلیل شکستهای عمدة اسلامگرایان
در سوریه، آمریکا ناچار به دستکاری در
مواضع العبادی شد، و امروز شاهدیم که
«ظاهراً» موضع العبادی در عراق تقویت میشود!
به عبارت دیگر، روسیه با تحمیل شکستهای عمده بر سیاستهای
آمریکا در سوریه، و کشیدن دندان نیش عموسام در این منطقه، آمریکا را مجبور به تغییر سیاستهای کلان در عراق
کرده. و پر واضح است که نوکر اصلی آمریکا،
یعنی حکومت جمکران به دلیل این تغییر سیاست در
بنبست استراتژیک بیافتد.
شاهدیم که مقتدیصدر
دستدردست گروهی از اوباش شیعه مدتی است که بر علیه دولت العبادی وارد «عملیات»
شده! و نهایت امر،
روز 11 اردیبهشتماه سالجاری، علیرغم سدهای عظیم امنیتی که توسط ارتش و پلیس
در برابر منطقة سبز بغداد ایجاد شده،
طرفداران مقتدیصدر مجلس را اشغال میفرمایند! با در
نظر گرفتن شرایط امنیتی منطقة سبز، این
عملیات مسلماً تحت نظارت ارتش و نیروهای نظامی صورت گرفته. حال این
پرسش مطرح میشودکه چگونه میتوان چنین عملیاتی را تحلیل کرد؟ العبادی در صدد کنار گذاشتن پروژة لبنانی کردن
عراق است، و آمریکا همانطور که بالاتر گفتیم، به دلیل شکست در سوریه بالاجبار با او همکاری
میکند، ولی مسلماً جناحهائی که در
محافل تصمیمگیرندة غرب فعالاند از این پروژه حمایت نمیکنند. مقتدیصدر با اشغال مجلس دست به قماری زد که در
آن روی حمایت جمکران و گروههای فشار وابسته به آن حساب باز کرده بود، و
ظاهراً ملایان مجبور شدهاند پایشان را عقب بکشند و مقتدیصدر را رها کنند:
«مشاور ارشد
رهبر جمهوری اسلامی، علی اکبر ولایتی گفت: "باید با هر
اتفاقی که موجب تضعیف همبستگی ملی مردم عراق شود [...] برخورد کرد و هیچ کشوری حق
ندارد در امور داخلی عراق دخالت کند".
تظاهرات روز یکشنبه توسط هواداران
روحانی شیعه، مقتدی صدر شکل گرفت. روحانیای
که تمام این سالها از حمایت ایران برخوردار بوده است.»
منبع: رادیوفردا،
13 اردیبهشتماه 1395
به عبارت سادهتر، حکومت اسلامی پس از شکست ارباباناش در سوریه، مجبور
شده سنگر دیگری را نیز، اینبار در شیعیبازی
و نقشپذیری در پروسة تجزیة عراق به اقوام و مذاهب رها کند. جالب
اینکه، پس از اظهارات علیاکبر ولایتی، سایت فارسی سپوتنیک، به نقل از سایت «کل العراق»، از ورود
مقتدیصدر به تهران خبر داد. خبری که مورد تأئید فارس نیوز قرار گرفت، و «ایرنا» ضمن تکذیب خبر، آن را
یک «شایعه» خواند! به استنباط ما این تضاد خبررسانی، نشان میدهد که هر چند برخی محافل حامی بیترهبری
قصد دارند مسئلة مقتدیصدر را صرفاً عراقی جا زده، و از حکومت اسلامی سلب مسئولیت کنند، برخی دیگر برای مسائل عراق سناریوی دیگری نوشتهاند.
در این سناریو حکومت اسلامی از مقتدیصدر و آشوبسازی
در عراق حمایت میکند. فارسنیوز،
نزدیکترین شبکة خبرسازی جمکران به نظامیان و سپاه پاسداران به این سناریو
نزدیک شده، حال آنکه خبرگزاری رسمی ملایان
تلاش میکند از مقتدیصدر فاصله بگیرد.
مسلماً این مواضع ضدونقیض هر چند در مورد عراق اتخاذ شده، مستقیماً بازتابی در سیاست داخلی ایران خواهد
داشت و اظهارات اخیر مصباح یزدی مبنی بر تمایل برخی «مقامات» در لبنانی کردن ایران
ـ بیبیسی، مورخ 4 مه 2016 ـ در همین راستا عنوان شده.
ولی مشکلات
حکومت اسلامی به مراتب از بحرانسازی در عراق توسط هنگهای شیعه و سپاه قدس عمیقتر
از آن است که بتوان آن را با مسئلة حجاب اختیاری «رفعورجوع» کرد. جمکرانیها
دستدردست اربابان یانکیشان بر این باور بودند که «برجام» تا آنجا که به معاشقه
با سرمایهداری غرب مربوط میشود، فقط
آغاز کار است! عملة ولایتفقیه منتظر
بودند برنامة ساختوپاخت با آمریکا به ویراستهای گستردهتری نیز کشیده شود؛ رسماً سخن از برجام دو و سه و ... به میان میآوردند. ولی اینک روشن شده که در چارچوب استراتژیهای
منطقه، هدف مذاکرات هستهای، گذاردن
نقطة پایانی بر سیاست تنشزائی آمریکا بوده.
و اینکه، هدف مذاکرات به هیچ عنوان
بازگرداندن سرمایهداری غرب و روابط آریامهری به درون ایران نیست.
پس از لمس
واقعیت، سیاستهای غرب به سرعت جایگاه جدیدی خلق
کردند، و از طریق فوت کردن در آستین علی
خامنهای، به حساب خود برای نطفة قدرت در
ایران یک موضع «ضدبرجام» نیز تأمین نمودند.
موضعی که منطقاً میباید به حذف
دولت و شخص روحانی منجر شود. و در حال
حاضر از طریق همین «تریبون» است که سخنرانیها مسخرة علی خامنهای پیرامون مسائل
مختلف کشور مرتباً «پخش» میشود. ولی میباید
اذعان داشت که نه حذف باند روحانی از قدرت برای ایران فاجعةآمیز است، و نه به میدان آوردن باندهائی از قبیل احمدینژاد
خواهد توانست فروپاشی در بنیاد حکومت ملایان را به تأخیر اندازد. در واقع،
مجلس به اصطلاح «همسو» با دولت، مسلماً طی ماههای آینده، در همکاری با باند بیترهبری نشان خواهد داد
که همچون مجلس اصلاحاتچیها «خوابیده پارس میکند!» و آنزمان که کار به تعیین واقعی سیاست داخلی
برسد جز خوابیدن زیر پای سپاه پاسداران و بسیج کار دیگری نخواهد کرد. و چه بسا که چنین عکسالعملی از سوی مجلس «همسو»، بهترین بهانه جهت توجیه حذف روحانی و دولت
«مدبر» وی از صفحة شطرنج سیاسی شود.
ولی در پاسخ
به آنان که حذف روحانی را فاجعه تلقی میکنند میباید بگوئیم، مواضع
دولت روحانی و باند بیترهبری، اگر در
مورد مسائل کلان اقتصادی تحت نظر سیاستهای غالب جهانی شکل میگیرد، در مورد
سرکوب فرهنگی، که حکومت اسلامی آن را
«مسائل فرهنگی» میخواند، هیچ تفاوتی
ندارد و یکسان است. همانطور که میدانیم، علی خامنهای به بهانة مخالفت با تدریس زبان
انگلیسی چند روزی است که سروصدا به راه انداخته و میخواهد تدریس انگلیسی را
«تغییر» داده و اسلامی کند! ولی در حکومتی
که فعالیت فرهنگی به بازنویسی قرآن و زیارتنامه و کتابدعا و مدحوثنای این قدیس
و آن رهبر و پاسدار شهید و ... محدود
شده، میباید از علی خامنهای پرسید دولت
و تشکیلات حکومت اسلامی برای گسترش زبان فارسی چه کردهاند که اینک گریبان «تدریس»
زبان انگلیسی را گرفتهاند؟
روزنامههای
کشور که با به هدر دادن سرمایة ملی وسیلهای جهت تبلیغات حکومت ملایان شده، و همه روزه میلیاردها تومان ثروت را به باد میدهند؛
پر از غلطهای فارسینویسی و ساختاری ـ دستورزبان فارسی ـ و شیوههای نگارش است. دیپلمههای مراکز آموزش عالی کشور عملاً سواد و
شناخت درستی از زبان فارسی، ریشههای
ادبی ایران و شیوههای نگارش نوین ندارند.
چگونه میتوان از تدریس زبان انگلیسی ایراد گرفت در شرایطی که دولت حتی
برای کار و فعالیت فارسینویسان و تبلیغاتچیهای خودش بر شبکه اینترنت نیز یک نرمافزار
قابل اعتنا به بازار نیاورده؟ جالبتر از
همه، هنوز تختهکلیدها نیز برای بسیاری از
کاربران فارسیزبان غیرقابل استفاده است! این شرکتهای آمریکائی مایکروسافت و دیگران
هستند که فارسینویسی را در عمل، به دلیل
منافع مالیشان، مورد حمایت قرار دادهاند
نه حکومت شیعیان و رهبر جفنگ پردازش، علی خامنهای.
گویا ایشان قصد تدریس زبان انگلیسی به شیوة صدراسلام دارند.
ولی همانطور
که بالاتر نیز گفتیم، «مسائل فرهنگی» از منظر ملا یعنی سرکوب فرهنگی
ایرانیان. جلوگیری از چاپ و نشر کتاب، سانسور
سازمان یافتة آثار کلاسیک و مدرن شاعران و نویسندگان ایران، ایجاد انسداد در مسیر ارتباط ایرانیان با ملتهای
دیگر، سانسور اینترنت، و همزمان حمایت از قصهپردازی پیرامون مقدسات
صحرای کربلا و ... و به این پروسة «ضدفرهنگی» ملایان عنوان «ارشاد» دادهاند! پرسوناژ
مسخرهای هم به نام وزیر ارشاد دارند که جز سانسور و گسترش دامنة حماقت وظیفة
دیگری ندارد، و در واقع نوعی گوبلز در ویراست عصرحجر است. ولی از آنجا که «کتابپرستی»، و نه مطالعه
و تحلیل شعر و رمان، از جمله افتخارات
ملاجماعت به شمار میآید، همه ساله مضحکهای
به نام «نمایشگاه کتاب» نیز در کشور به راه میاندازند، و
امسال وزیرک ارشاد دولت روحانی برای توجیه سانسور کتابهای داخلی با افتخار میگوید، کتابهای خارجی نیز در شکل و محتوا مورد
سانسور قرار خواهد گرفت:
«[وزیر ارشاد]
با تأکید بر سانسور کتابها در نمایشگاه اضافه کرد: "کتابها به
لحاظ شکلی و محتوائی مورد ارزیابی قرار میگیرند و نظارتها چندلایه است؛ این
مختص کتابهای خارجی نیست و بر کتابهای داخلی هم نظارت میشود".»
منبع: رادیوفرانسه،
3 مه 2016
به عبارت
دیگر، حتی کتابهائی که از وزارت ارشاد
نیز اجازة انتشار گرفتهاند، الزاماً در
این نمایشگاه حق حضور نخواهند داشت! حال
آنها که برای «پیروزی» روحانی در سیاستهای داخلی و خارجیاش پستان به تنور
چسباندهاند بهتر است با صراحت از اهداف خود و محافلشان در حمایت از چنین دولت بیمسئولیت
و سرکوبگری پرده بردارند.