دهههاست که تشکلهای بیبرنامه و خلقالساعهای
که به زعم خود به قشرهای واماندۀ رژیم آریامهر و ملایان پوشش «سیاسی ـ اجتماعی» میدهند، با برچسبهای چپگرائی، راستگرائی،
لیبرالیسم، سلطنتطلبی و انواع و
اقسام اسلامگرائیها، جهت تحلیل دستهگلی
که روز 22 بهمن 57 به آب داده شده، گریبان
یکدیگر را گرفته و به دنبال «مقصر» میگردند.
جالب اینجاست که هیچکدام از این حضرات مسئولیت شخصی و یا گروهیاش در به
قدرت رساندن فاشیسم ملائی را مورد تأئید قرار نمیدهد. خلاصه
بگوئیم، اینکه امروز کشور ایران نزدیک به نیمقرن تحت
زعامت مشتی فاشیست روزگار گذرانده برای هیچکدام از اینان اهمیت ندارد؛ مهم این
است که «مقصر کیست؟!»
ولی واقعیت جز اینهاست؛ زمانیکه دچار خودبزرگبینی میشوید، باور خواهید
کرد که، چند آخوند شپشو، دست در دست مشتی
دانشجوی پابرهنه و ژولیده موی، تحت زعامت اوباش شهری، امپریالیسم را در اوج جنگ سرد، و در مرزهای اتحادشوروی سوسیالیستی از ایران بیرون
راندهاند! بله، به این ترتیب ادامۀ «باورهای» شما به اینجا خواهد رسید که
اگر امروز کشور در رفاه و آسایش و امنیت نیست، مقصری
میباید وجود داشته باشد. احدی نمیتواند به شما حالی کند که هیچکاره بودهاید،
و آنچه بر این ملت تحمیل شد، تحت عنوان خواست شما هالوها و فرصتطلبها به
انجام رسید؛ باورتان
نخواهد شد! پاسخ خواهید داد، «خیر!
ما انقلاب کردیم! مجلات و روزنامهها
هم نوشتند!» جالب است! شما در برابر افتضاحی که به بار آمده، میخواهید با حکایت و روایت و قصهپردازی، هم «مقصر»
را بیابید، و هم از خودتان سلب مسئولیت کرده
باشید. «انقلاب» شده!
ولی فقط «مردم» ـ معلوم نیست اینان چه کسانی هستند ـ انقلاب کردهاند، این «مردم» هم که تشکل حقوقی و مسئول ندارند. ورای
آن شما چنین وانمود میکنید که اهداف «انقلاب» اصلاً این فجایعی نبوده که به بار آمده!
همانطور که شاهدیم، خودبزرگبینی بیمارگونۀ امثال شما امروز کار
را به جاهای باریک کشانده؛ بساط «شاه لوس کن» ملایان، جای به پروسۀ «آخوند لوسکن» پهلویها سپرده. ملتی
که تا دیروز فقط برای شاه، مرگ آرزو میکرد، و اگر احدی به شعارسازیهای فاشیستیاش ایراد میگرفت، او را ساواکی و درباری و به قول چپهای
انقلابی «لیبرال کثیف» میخواند و به حذف فیزیکی تهدیدش مینمود، در پی خوشرقصیهای «ذکاوتمندانۀ» همین
اپوزیسیون بدبخت و سیهروز، اینک تبدیل شده به ملت «شاهپرست!»
البته فراموش نکنیم، شاهپرستی امروز اینان عین آخونددوستی
دیروزشان خرکی و بی وزن و قافیه است. همانطور
که دیروز از تاریخچۀ روحانیت خودفروختۀ شیعی بیاطلاع بودند و همه را به زور و با
هیاهو به ته چاه «جمهوری اسلامی» انداختند،
امروز هم، نه تحولات انقلاب مشروطه را میشناسند، نه نقش
رضامیرپنج در خلع سلاح کشور در برابر امپریالیسم انگلستان را! حمایتهای جانانۀ پهلویها از محافل ملائی را
نمیبینند، قانون اساسی مشروطه را هم حتی یکبار نخواندهاند. اگر هم خواندهاند، چیزی دستگیرشان نشده. مثلاً
آنجا که قانون کذا با آیات کلامالله مجید، شاه ایران را «شیعه» میخواند، از خود نمیپرسند در مملکتی که رابطۀ «خدا» با
«خلقالناس» بالاجبار از دریچۀ آخوند میباید بگذرد، این قانون اساسی چیزی نخواهد بود جز همان حکومت
اسلامی فعلی! خلاصه بگوئیم، اینان بدون پرسوجو و تحقیق و تفکر، فقط به دلیل نفرت از آنچه نسل پیشین برایاش
«بهبهوچهچه» کرده، بیخبر از واقعیات تاریخی، همچون محجوران و دیوانگان پای برهنه در میانۀ
میدان، این طرف و آن طرف دویده، عربده میکشند! و در
میانشان آنها که بیش از دیگران میدانند،
در دل میگویند: «انشاالله گربه
است!»
ولی در این میانه، گریبانگیری چپنمایان
از چماقکشان حکومت اسلامی از آن بدهبستانهای «دلپذیر» و شیرین است. جای شما خالی، چند روز پیش،
سایت زمانه، شیپور محفل بیلدربرگ، بساط گیسکشی یکی از چپنماها و مصطفی تاجزاده، چماقکش «اصلاحطلب» و ساواکی شناخته شدۀ
حکومت ملائی را منعکس کرده بود، که باعث کیف
و حال اینجانب شد. گویا سلطنتچیهای
ساواکی، در محفلک «اصلاحطلبانهای» که
تاجزاده روی خطوط اینترنت به راه انداخته بود گریباناش را گرفته بودندکه، «چرا
استبداد به راه انداختید؟!» ایشان هم چپگرایان
را متهم کردهاند که، «اگر نظام به سوی
استبداد رفت، تقصیر اینها بود!» خلاصه،
بر اساس «بدهبستان» برادرانه چماقدار و چپنما، سلطنتچیهائی که مدتزمانی است میخواهند با
تهدید فکاهینویس و بلاگر و ... صدای مخالفت با فاشیسم آریامهری را در گلو خفه کنند، طرفدار دمکراسی از آب در آمدهاند! و از
سوی دیگر تاجزادۀ چماقکش هم اصلاً استبداد نمیخواسته است، چرا که
ایشان در آزادیخواهی و دمکراسیطلبی، به
لرد برتراند راسل طعنه میزنند! جای شما
خالی، پس از مطالعۀ مطلب سایت
بیلدربرگ، ندائی به گوشم رسید: «بَسَه!
هَمَه باید دوموکراسی بَشَه!» ای
دل غافل دیدید! این امام خمینی هم طرفدار
دمکراسی بود، و نمیگفت!
ولی خوب، قسمت
جالب برنامه هنوز مانده، به قول آن
پرسوناژ لُر، «دو زرعونیماش هنوز تو
خونه باقیه!» قضیه زمانی بامزهتر میشود که یک فقره چپنمای
قلم به دست پای به میدان گذارده، تأکید
میکند که، «چپ طرفدار استبداد نبوده و
نیست!» و ما هم باز باید بگوئیم، ای دل غافل! دیدید
ما چقدر بیاطلاع بودیم. نگو که این «چپ»
هم عین «امام» خمینیاش دمکراسی میخواست و نگفته بود. ولی خوب یک سئوال باقی میماند، تجربۀ شخصی را چه کنیم، در ثانی این چه نوع چپی است که دمکراسیخواه شده؟ تا آنجا که ما به یاد داریم، چپها همیشه طعنه میزدند که، «شما لیبرال هستید، دمکراسی میخواهید، ما حکومت واقعی میخواهیم!» یک روز هم یکی از کلهگندههایشان آب پاکی روی
دست اینجانب ریخت و گفت، «آنها که دمکراسی میخواهند همینجا در فرانسه
میمانند!» حال چه شده که چپ اینهمه
دمکراسیخواه شده؟!
البته دمکراسی فقط یک واژه است، اگر تحریف و نسبی شود معانی غیردمکراتیک هم پیدا
میکند. یادمان نرود که تمامی اروپای شرقی
طی دهها تحت حکومت نظامی ارتش اتحادشوروی، «دمکراسی تودهای» خوانده میشد! ولی خوب، اینجا فقط باید گفت، خدا برای هیچکس بد نیاورد! وقتی آن روزها، همین
جوجهها روی لولۀ توپ استالینیسم نشسته بودند،
و عین خالهشلختهها، به قول راوی «توپ مرواری» از لولۀ توپ بختگشائی
میطلبیدند، شیر جلودارشان نبود. «خفه
شو! دمکراسی چیه؟! استبداد
شیرین کارگری!» آنهم به رهبری بچهجقلهائی که ته خوابگاهها با
پول توجیبی باباجانشان یهقلدوقل میزدند. ولی امروز
که رئیس فدراسیون روسیه شخصاً میگوید، «باید فاشیسم و کمونیسم را در اینکشور ریشهکن کنیم»، آناً
دشنۀ استبداد کارگریشان غلاف شده، مینشینند
کنار همانها که چهل سال پیش قرار بود، «در فرانسه بمانند!» بله،
کار که به اینجا رسید باید دید، «لولۀ توپ بختگشا کجاست؟!»
این را گفتیم، تا حداقل تکلیف ما با جوجههائی که جدیداً سر
از تخم «چپ» در آوردهاند، روشن شود؛ تاجزاده
آدمک لمپن و بیوجههای است، ولی شما هم دمکراسی
نمیخواستید! چپهای پساکودتای 22 بهمن
57، از «دمکراسی خلقها» حمایت میکردند، نوعی الگوبرداری کودکستانی از تزهائی که
استالینیسم از اینور و آنور نسخهبرداری کرده بود. این پروسه در ایران فقط میتوانست منجر به مثله کردن کشور و
کشاندناش به جنگ داخلی و برادرکشی شود. مجلههایتان
هنوز در دست است؛ تزویر و دروغ را کنار بگذارید. شما سالهاست برای یک کودتای سازمان یافته توسط
ناتو در ایران عربدۀ «انقلاب، انقلاب» سر
دادهاید، هیچ نقش سرنوشتسازی هم در این
به اصطلاح «انقلاب» نداشتید. فقط در نقش
چگوارا و لنین وطنی، دیافراگم خبرنگاران فرنگی را پر کردید. ولی همچون خمینی و اوباشی که گرد او جمع شده
بودند، حامیان استبداد بودید، متأسفانه هنوز هم هیچ تغییری نکردهاید.
حالا لولۀ توپ بختگشا کجاست؟! در دست واشنگتن! بیا و ببین! گروهی از همین چپها سوار لولۀ توپ، طرفدار
زلنسکیاند! باور نمیکنید نگاهی
بیاندازیم به قسمتی از بیانیۀ سازمان فدائیان خلق ایران در مورد جنگ اوکراین:
«ما با تجاوزکارانه دانستن این جنگ، بر قطع آن و برقراری فوری آتشبس و آغاز روند
گفتگو برای صلح و رسیدن طرفین به توافق تأکید داریم. ما دولت پوتین را متجاوز میشناسیم، “غرب” بخصوص
آمریکا را به خاطر پیشبرد سیاست توسعه طلبانه و حفظ و گسترش ناتو محکوم می کنیم و قطع جنگ، برقراری فوری آتش بس و آغاز روند گفت و گو برای
صلح را تنها راه میدانیم.»
منبع:
اطلاعیۀ شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، 2 ماه مه 2022
جالب است، حضرت پاپ،
حزب جمهوریخواه، دمکراتها، و ... همه همین را میگویند، همه روسیه را دعوت به مذاکره میکنند! مذاکرهای
که ارتش ناتو نزدیک به یک دهه است در برابرش سد سکندر ساخته! همانطور
که ملاحظه میشود، اینجا لولۀ توپ اصلاً
«گم» شده. حکایت «نه شرقی، نه غربی» خمینی است، چرا که هم آمریکا محکوم است، هم روسیه! اگر
«چپ ایران» ادامه میداد، مسلماً یک الگوی
جدید برای حکومت از قماش «جمهوری اسلامی» هم زیر دماغ عوامالناس میگذاشت. شاید خمینی
و خامنهای و مائوتسهتونگ و ننۀ حسن و بابای جعفر و ... را هم در این میانه مقصر شرایط فعلی معرفی میکرد!
ولی موضعگیری اینان به هیچ عنوان دمکراتیک
نیست؛ فاشیسم است؛ ننهمنغریبام
است و پرتوپلاگوئی. چرا که ژئواستراتژیها پای به مرحلهای میگذارد
که دیگر نمیتوان آن را با «انسانیت و نوعدوستی» به محک کشاند. حتی
نوآم چامسکی، سخنگوی غیررسمی حزب دمکرات
هم رسماً اذعان داشته که جنگ اوکراین نتیجۀ تنشآفرینی سازمان ناتو است. ناتو در اوکراین نزدیک به یک دهه است که حملۀ
نظامی را به صورت زیرجلکی آغاز کرده، با عکسالعمل روسیه هم آنقدرها کاری نداشته. خلاصه، همانطور که ژنرالهای هیتلر به فرمان انگلستان
توافق عدم تخاصم با استالین را پاره کردند و به روسیۀ شوروی حمله بردند، ناتو هم
میتوانست هر لحظه ارتش نازیها را روانه خاک روسیه کند. ولی این نکتۀ «شیرین» از تحلیل «چپ ایران» به
دور میماند، و دلیلی ندارد جز همصدائیاش
با محفل «شیخوشاه!»
متأسفانه برخورد «چپ ایران» با موضوع
جنگ در اوکراین به صراحت نشان میدهد که اینان به همان اندازه در خواب خرگوشی
فرورفتهاند که دیروز در هنگامۀ عرعر آخوندجماعت چرت میزدند. شاید این وازدگی سیاسی به دلیل وحشتی باشد که
زندگی در استبداد در دل اینان پرورانده، شاید هم دلائل دیگری داشته باشد. در هر حال، اینان
قادر به موضعگیری صریح نیستند. چرا که در
میانۀ چنین درگیریای میباید جبهۀ خود را مشخص کنند. و امروز مترقیترین موضعگیری حمایت از پوتین
در برابر جبههای است که سازمان آتلانتیک شمالی با هزار دوزوکلک، کودتا، لاتبازی
و ... در اروپای شرقی گشوده.
با بازگشت به موضوع اصلی این وبلاگ، میپرسیم چرا امثال تاجزاده، که با در نظر گرفتن مواضع ملاممد خاتمی، «رهبر» اصلاحات مسلماً با موضعگیریهای
واشنگتن هیچ مخالفتی ندارد، میباید با محفل
«چپ ایران» پیرامون یک موضع کلیدی، یعنی
جنگ اوکراین به چنین توافقی برسد؟ و حال میباید اینان در رادیو «بیلدربرگ» با
یکدیگر دست به گریبان شوند؟ پاسخ روشن
است. به استنباط ما، اینان
همانطور که میبینیم، در مورد یک استراتژی
کلیدی، از موضع جنگطلبانۀ سازمان
آتلانتیک شمالی در اروپای شرقی حمایت میکنند؛ در نتیجه همصدا و هماهنگاند. تنها
نتیجهگیری ممکن از گیسکشیشان این خواهد بود که اوکراین بهانهای بیش نیست؛ هدف ایران است. و این صحنهسازی فقط کارساز میداندادن هر چه
بیشتر به سیاستهای واشنگتن میشود.
سیاستی که اخیراً تحت پوشش «مخالفت» با حکومت اسلامی کشور را به آشوب
کشانده.