در گیرودار «مذاکرات» پیرامون سرنوشت سوریه در وین، خبرگزاریها از به قتل رسیدن نظامیان جمکرانی
در اینکشور گزارشهائی مخابره میکردند،
نظامیانی که در تبلیغات رسانهای تحت عنوان «حامیان حرم» به این مناطق
فرستاده شده بودند، اینک در عملیات نظامی مسکو
به قتل میرسند و اجسادشان یک به یک به ایران بازگردانده میشود. همین
خبرگزاریها نمیگویند، و هرگز نیز
نخواهند گفت که، آنچه امروز در سوریه رخ
میدهد، «بازتولید» همان سیاست غرب در افغانستان
است. سیاست انسانستیزی که هم در شکل دادن
به حکومت اسلامی جمکرانیها و رقم زدن به سرنوشت اسفبار ملت ایران نقش بازی
کرد، هم امپراتوری اتحادشوروی را از هم فروپاشاند، و هم نهایت امر جهان را گرفتار تمامیتخواهی و
ماجراجوئی خونین آمریکائیها نمود. مطلب امروز را به بررسی توازی مواضع آمریکا در افغانستان
و سوریه اختصاص میدهیم. پس نخست بپردازیم به یک بررسی شتابزده از جنگ افغانستان.
از لحظهای که قدرتیابی احزاب متمایل به اتحادشوروی، غرب را با واقعیت استراتژیک و هولناک گسترش
نفوذ مسکو در افغانستان رو در رو نمود،
عکسالعملها در برابر نفوذ سیاسی کرملین روشن بود. دسیسه،
توطئه، جنگسازی، اعزام
مزدور، و نهایت امر کشاندن رژیمهای دستنشاندة
غرب ـ نظام آریامهری ایران، جمهوری اسلامی پاکستان، خصوصاً شیخنشینهای خلیجفارس ـ به میانة درگیریهای نظامی غرب با اتحادشوروی. مسلماً
عملیات گستردة نظامیای که نهایتاً دهههای طولانی منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی
را به آشوب کشانده بدون همکاری و همیاری وابستگان منطقهای آتلانتیسم نمیتوانست
نتایج «درخشانی» را که لندن و واشنگتن در انتظارش بودند به دست دهد. این «نتایج درخشان» حاصل شد، ولی هضم این «پیروزی» برای آمریکائیها و
«دیگران» آنقدرها که برخی تحلیلگران انتظار داشتند سهل و آسان نشد. آمریکائیها سرمست از «پیروزی» خود دست به
ماجراجوئیهای خونین در سراسر جهان زدند؛
اروپای غربی در مقام متحد اصلی ایالاتمتحد به چپاولهای مالی خود دامنهای
هر چه گستردهتر داد؛ در این میانه بخش عظیمی از جهان سوم پای در سیهروزی
و ورشکستگی نهاد؛ و ... و روسیه به دلیل فروپاشی امپراتوری اتحاد
شوروی، سالها در خلاء سیاسی پسااستالینیسم اوفتاد.
با این وجود، رخدادهای
افغانستان، در کام روسیة امروز در مقام
میراثدار اتحادجماهیر شوروی، و بسیاری «ملتهای»
منطقه طعم تلخ و ماندگاری بجای گذارد. و اینک که روسیه به تدریج از تجربة فروپاشی «جماهیر
شورائی» خود سر برمیدارد، رخدادهای منطقة
خاورمیانه، خصوصاً در کشور سوریه را میباید
پاسخی به «نتایج بحران افغانستان» ارزیابی کنیم.
مسکو تلاش دارد تا با تکیه بر
رخدادهای سوریه، هم در برابر تمامیتخواهی
ایالاتمتحد، در منطقه و دیگر مناطق جهان
قد علم کند، هم اعتبار مخدوش شدهاش در
افغانستان را جبران نماید، و هم با
استفاده از «فُرجة» سوریه، «تکلیف تاریخی»
روسیه را با مناطق مسلماننشین جنوبیاش ـ
این مناطق از منظر تاریخی، خصوصاً پس از پایان جنگ اول جهانی به پایگاههای
انگلیس و آمریکا جهت توطئه بر علیه مسکو
تبدیل شدند ـ از منظر استراتژیک «روشن» نماید.
و در این راستاست که نقشآفرینی عملة
سیاستهای واشنگتن در منطقه ـ حکومت
جمکران، آتاترکیهای آنکارا، و شیخهای عربستانی ـ در مسائل سوریه از اهمیت برخوردار میشود. از آنجا که سرنوشت ایران از نظر ما اهمیت
بیشتری دارد، مطلب امروز را بیشتر به تحلیل وضعیت کشورمان
محدود خواهیم کرد.
حکومت اسلامی ملایان،
برخلاف اداواطوار مخالفنمایان، «انقلابیون حرفهای 22 بهمنی»، و خصوصاً «اصلاحطلبان» نانخور ولایت، از نخستین دقایق استقرار، ماهیت ضدروسی، یعنی وابسته به غرب و فاشیست و سرکوبگرانه داشت. تحلیلهای دقیق و بیطرفانه از «نقشههای راه»
این حکومت، طی چهار دهة اخیر، در ماهیت ضدبشری و ضدایرانی این حاکمیت
هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد. با این وجود،
طی سالیان دراز، غرب با رنگ و
روغنزدن به چهرة کریه «مردمنوازانة» اسلام شیعی که خود بازتابی است از سنتهای
درویشی، خانقاهنشینی و کثافتکاری صفوی و
کریمخانی و قاجاری، برای حکومت ملایان ایران
نوعی «استقلال» نیز کسب کرده؛ استقلالی
تماماً رسانهای، مجازی و پوشالی. به صراحت بگوئیم، این نوع «استقلال» رسانهای میتواند، هم در درون مرزها خوشخیالها و هالوها را به
دور ملا جمع کند، و هم جهت پیشبرد سیاستهای
منطقهای غرب دست جمکرانیها را برای خدمت به آمریکائیها بیش از پیش باز نگاه
دارد. به همین دلیل نیز در راه دستیابی
به همین ابزارهای سیاستگزاری منطقهای،
یانکیها حتی خیمهشب بازی فتح «جاسوسخانه» را نیز بخوبی «هضم» کردند! در این
مرحله با بازگشتی به بحران افغانستان ببینیم ملابازی تا کجا توانست به اهداف یانکیها
در افغانستان خدمت کند.
نقش تاریخی ملایان در بحران افغانستان بازتابی بود از همین صورتک
«مردمنوازانة» شیعه! آمریکا با حذف
سلطنت پهلوی از معادلات منطقه، نه تنها
تمامی امکانات نظامی خود را در ایران حفظ نمود،
که این امکانات را تحت عنوان حکومت مستقل شیعیان پیرو «امام» خمینی، «مردمی» نیز جا زد؛ و عملکردشان را نتیجة «انتخابات» مردمی و تعلق
خاطر ایرانیان به «آل عبا» معرفی نمود، نه
بازتابی از منافع غرب! باید قبول کنیم که این ترفند و چشمبندی از هر
کلاهبرداری برنمیآید، و در این میانه
یانکیها از خودشان «زرنگی» فراوانی نشان داده بودند. اینچنین بود که در افغانستان، حکومت ولایتفقیه، هم در
کنار عربستان سعودی و قطر کمر به خدمت آمریکائیها بست، هم
طرفدار «اسلام مردمی شیعه» شد و در رسانهها با وهابیت به سختی «مبارزه» کرد، و هم سیاست اتحادشوروی وقت را در اینکشور مورد
«انتقاد» قرار نداد تا مخالفتاش را با مسکو پنهان نگاه دارد و خود را
ضدامپریالیست جلوه دهد! خلاصه بگوئیم، حکومت اسلامی شترمرغ ایدهآلی برای سیاست یانکیها
در افغانستان شده بود. و سپس همین شترمرغ در عراق به خدمت واشنگتن درآمد.
بله، دیروز در عراق
شترمرغ شیعه را به میدان آورده بودند، و امروز در درگیریهای سوریه شاهد نقشآفرینیاش
هستیم. از آغاز بحران در عراق و
سوریه، جمکرانیها به بهانة حفاظت از
«مرقدهای مطهر» شیعی، مشتی مزدور مسلح به اینکشورها اعزام کردهاند. و عملیات نظامیای که اینان انجام میدادند، به دلیل عدم حضور یک نظام رسانهای معتبر در
ابهام کامل قرار داشت. هر چند استنباطهای
منطقی و شواهد جدی حمایت مزدوران جمکرانی را از اسلامگرایان نشان میدهد، احدی نمیتوانست به صراحت از هماهنگی حکومت
اسلامی با ارتش آمریکا، دولت دستنشاندة
المالکی، اسلامگرایان و بمبگزاران و ...
سخن به میان آورد. چرا که در نظام رسانهای
غرب، جمکران به عنوان یک حکومت «مستقل» پای
به درگیریهای عراق، کردستان عراق و سپس
سوریه گذارده بود! و خلاصه همان شترمرغ
شیعة افغانستان را، آمریکائیها در عراق و سوریه برای ملتهای منطقه
«زین» کرده بودند.
ولی از آنجا که هر خواب شیرینی روز و روزگاری به پایان میرسد، شاهدیم که در صبحگاهان منطقه نیز، حکومتهای دستنشاندة عموسام دستهای آغشته به
خونشان به تدریج از آستین واشنگتن بیرون میآید. و دیری نخواهد گذشت که خواب خوش نوکران زیرمیزی
یانکیها نیز به پایان برسد. در شرایط فعلی، این «پایان» به چند دلیل از هم اینک قابل رویت
شده. در درجة نخست، برگزاری همزمان مذاکرات مربوط به «برجام» و
درگیریهای سوریه در وین ـ 30 اکتبر 2015
ـ به صراحت نشان داده که نقشآفرینی
ملایان در خاورمیانه به هیچ عنوان از پروندة هستهای و «برجام» مجزا نیست و
نخواهد بود. به عبارت سادهتر، اگر در مورد «برجام» آمریکا در برابر روسیه عقب
نشست و برنامة تبدیل ملا به «قهرمان هستهای» را تعطیل کرد، در سوریه نیز همین سناریو به نحو دیگری میباید
اعمال شود. روشنتر بگوئیم، نقشی که
در کودتای 22 بهمن 57، ایالاتمتحد به ملا
داده بود، اگر در مورد تهدیدات هستهای
روسیه تغییر کرده، دلیلی نمیبینیم که این
تغییر شامل نقش سنتی حکومت اسلامی در حمایت زیرجلکی از مواضع واشنگتن در خاورمیانه
نشود.
از سوی دیگر، پس از
پایان مذاکرات وین در مورد سوریه، ایالاتمتحد
اعلام داشت که گروهی نیروهای ویژة نظامی به سوریه اعزام خواهد کرد. نیروهائی که در رسانهها جهت همکاری با گروههای
«ضدداعش» به این سرزمین میروند! حال این
سئوال مطرح میشود که، این نیروهای
«ضدداعش»، خارج از حلقة ارتش رسمی سوریه
چه کسانی میتواند باشد؟ و اینکه این به اصطلاح نیروهای زبده چه افراد و
گردانهائی را در این راستا «تعلیم» خواهند داد؟
واقعیت را بخواهیم چنین گردانها و دستجاتی در عراق و سوریه وجود
ندارد؛ گروههای موجود در اینکشورها همان
اسلامگرایانی هستند که تحت نظارت آمریکا و انگلستان مدتهاست به آشوبآفرینی و
تخریب مشغولاند. اگر
امروز آمریکا قصد دارد با ارسال «رسمی» نفرات و تجهیزات اینان را هر چه بیشتر مورد
حمایت خود قرار دهد فقط به این دلیل میتواند باشد که روسیه حاضر نشده از بمبارانشان
دست بردارد. جالبتر اینکه، موضعگیری
نظامی آمریکا در سوریه به سرعت مسئلة نقش حکومت ملایان را نیز در این میانه مطرح
خواهد کرد. اگر نظامیان حکومت اسلامی
جمکران به درخواست ارتش سوریه به اینکشور نرفتهاند ـ بارها
بشار اسد دعوت از نظامیان جمکران را تکذیب کرده ـ
پس پاسداران حکومت اسلامی منطقاً در میان همین اسلامگرایان مزدور آمریکا میلولند.
اسلامگرایانی که اینک رسماً توسط پنتاگون
تجهیز نظامی هم خواهند شد! و دقیقاً به
همین دلیل است که پس از آغاز بمبارانهای روسیه،
دسته دسته جسد پاسدار «شهید» از سوریه به ایران بازمیگردد.
مسلماً طی جنگهای افغانستان چنین صحنة روشن و صریحی از خدمات
گرم و داغ حکومت ملایان برای واشنگتن و لندن در دست نبوده. همانطور که میدانیم سناریوی جنگ در افغانستان
پشت پردة «حقانیت» فرضی شیعیان و سبعیت رسانهای آلسعود پنهان ماند، و همکاریهای اینان ـ سپاه پاسداران، ارتش جمکران،
سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و خصوصاً ارتش پاکستان و چین ـ با اوباش طالبان و القاعده هرگز علنی نشد. امروز میبینیم که به دلیل موضعگیری صریح
روسیه در مراودات و معادلات بینالمللی، ملایان،
چینیها و دیگران نمیتوانند اینجا نیز دولا دولا شترسواری کنند.
مواضع ایالاتمتحد در مورد سوریه روشن بوده، و از ماهها پیش از طریق رعایای اروپائیاش ـ
فرانسه، آلمان، انگلستان ـ
مرتباً در بوقهای جهانی دمیده شده:
حذف بشار اسد پیش از هر گونه مذاکرات و تعیین سرنوشت برای اینکشور! باید
پرسید این سماجت احمقانه چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ بله، برای این سماجت دلائل بسیار روشنی میتوان
برشمرد؛ واشنگتن و لندن که خود با دستهای پرمحبتشان
بعثیهای خاندان اسد را در قدرت نگاه داشته بودند بخوبی میدانند که استبداد
استعماری بیش از آنچه پدیدهای ساختاری به شمار آید، نوعی
کیش شخصیت است. از اینرو حذف شخص بشار اسد از قدرت به معنای
فروپاشانی کل رژیم خواهد بود. روندی که هنگام حذف محمدرضا پهلوی از قدرت در
کشورمان تجربه کردیم. و بیدلیل نیست که روسیه نیز به هیچ عنوان به
زیر بار این شرط نمیرود. چرا که، حذف بشار اسد در شرایط فعلی فقط به کودتای
نظامیان اسلامگرا و قدرتیابی ملایان در سوریه منجر خواهد شد. یعنی
بازتولید همان سناریوی کودتای 22 بهمن 57.
ولی از آنجا که آمریکا قصد ندارد رویاروئی
صریح نظامی «واشنگتن ـ مسکو» را در سوریه به نمایش بگذارد، به نوکران جمکرانیاش متوسل شده، تا این
نخالهها مواضع روسیه را به نام خودشان «جا» بزنند! به
این ترتیب، هم از واشنگتن در بحرانهای
آتی منطقهای «سلب مسئولیت» میشود، هم
روسیه در ابراز مواضع تند نظامی خود در برابر واشنگتن بیش از اینها اصرار نخواهد ورزید،
چرا که جمکرانیها در جایگاه قدرقدرت
داورمنطقهای قرار میگیرند. این است دلیل بلبلزبانیهای مضحک محمدجواد
ظریف:
«[ظریف گفت:] یک گروهی در این جمع از اول مبنای کار سیاسی خود
را برای آن گذاشتند که آقای اسد نباید باشد و ما هم گفتیم که این تصمیمی است که باید
مردم سوریه بگیرند و بر آن تأکید کردیم.»
منبع: فارسنیوز، 9 آبانماه 1394
ممجواد یادش رفت بگوید: «هنگام خروج از جلسة مذاکرات کفشهایاش جفت
شد و گروه 5+1 سجده کرد، و گفت:
هر چی شما بفرمائین حاجآقا!» به صراحت میبینیم چگونه عملة یک دولت دستنشانده،
به دستور ارباباش مواضع روسیه را به نفع
خود مصادره میکند، و چنین وانمود مینماید که این «موضع» از آن
اوست. این همان پروسهای بود که در سال 2003 توسط
دولت فرانسه، در مقام «مخالف» اصلی تهاجم
نظامی به عراق در شورای امنیت سازمان ملل به «نمایش» گذاشته شده بود! و کشوری
که به دلیل عضویت در سازمان آتلانتیک شمالی، هیچگونه استقلالی از منظر نظامی ندارد، در پس پردة این تئاتر مضحک تبدیل شده بود به
«مخالف» اصلی سیاستهای جرج والکر بوش! اینهمه،
برای اینکه مواضع رسمی روسیه در شورای امنیت را به نفع آمریکا مصادره کند. امروز همین سناریوی مهوع و فرسوده در ابعادی
به مراتب مبتذلتر و پیشپااوفتادهتر توسط حکومت جمکران به اجرا درآمده. ملایان
هم جایزة این خوشرقصی برای ارباب را در قالب موشک باران پایگاه مجاهدین خلق در
عراق در محل «نقد» کردند. جنایتی که به صورت رسانهای توسط اربابان
آمریکائی ملایان محکوم شد، و سازمان مجاهدین خلق هم برای تطهیر آمریکا از
انتساب این جنایت به ارباب خودداری نمود:
«[...] ۲۳ نفر از اعضای سازمان
مجاهدین در اثر این حمله کشته و ۲۰۰ تن هم زخمی شدهاند. وزارت خارجه آمریکا این حمله را محکوم کرد [...]
شاهین قبادی، سخنگوی سازمان مجاهدین در فرانسه:
نیروی قدس مسئول حمله به اردوگاه لیبرتی است.»
منبع: رادیوفردا، 31 اکتبر 2015
میبینیم زمانیکه هم مجاهدین خلق مزدور
آمریکائیها باشند و هم حکومت آخوندها چه مضحکة مهوعی به وجود میآید. ایالاتمتحد
با فراهم آوردن زمینة کشتار جمعی مجاهدین خلق به ملایان «شیرینی» میدهد، و همزمان این عمل را در رسانهها «محکوم» میکند؛ مجاهدین هم برای رد گم کردن، انگشت
اتهام را به سوی نوکر واشنگتن یعنی سپاه قدس میگیرند! از همه
مهوعتر اینکه، احدی نمیگوید ارتش اشغالگر آمریکا و سازمانهای
اطلاعاتی و امنیتی عراق که تماماً تحت نظارت پنتاگون عمل میکنند در این عملیات
مقصر بودهاند. این است مزیت جایگزین کردن «اطلاع رسانی» با «خبرسازی!»
در آخر یادآور شویم که شیوة برخورد
روسیه با بحرانهای خاورمیانه با دورانی که اتحاد شوروی در گرداب افغانستان غوطه
میخورد، به قول معروف «تومنی هفت صنار»
تفاوت کرده. روسیه طی سالهای اخیر نشان
داده که حاضر نیست در مورد ایران، ترکیه و
سوریه پیشفرضهای ایالاتمتحد را بپذیرد؛
شاید سماجت مسکو به این دلیل باشد که اگر در مورد این سه کشور عقبنشینی
کند، نهایت امر به دلیل فشار اسلامگرایان
در دیگر مواضع نیز مجبور به عقبنشینی خواهد شد.
در نتیجه، به استنباط ما تلاشهای
آمریکا جهت نشاندن شترمرغهای شیعة جمکرانی در جایگاه داور منطقهای بجائی نخواهد رسید. اگر دیروز سیاست شترمرغ شیعی در فضای پرابهام
افغانستان کاربرد داشت، امروز به دلیل تحولات روسیه، این
شترمرغ دیگر نمیتواند خود را در ابهام نگاه دارد. به همین
دلیل شاهدیم که نقش جمکران در سوریه بالاجبار هر روز بیش از پیش شفاف میشود. نیازی نیست که بگوئیم، فاشیسم
از ابهام تغذیه میکند، از اینرو «شفافیت»
برای فاشیستها از لگن زهری که روحالله خمینی سرکشید هم مهلکتر است.
با این وجود، مسائل
در خاورمیانه آنقدرها ساده و قابل پیشبینی نیست. چرا که، به طور مثال سفر غیرمنتظره، طولانی و رسمی رئیسجمهور چین به انگلستان
ـ 29 مهرماه 1394 ـ که به طور غیرمعمول و خارج از عرف دیپلماتیک، شخص ملکه و همسرش را جهت خوشامد و استقبال به
فرودگاه کشانده بود، به صراحت نشان داد
که لندن برای اعمال فشار بر روسیه، هنوز
امیدهای زیادی به روابط سنتی خود با چین بسته.
و اگر نقش چین در دامن زدن به اسلامگرائی در پاکستان، افغانستان و حتی حمایتهای مقطعی پکن از حکومت
خمینی را مد نظر قرار دهیم، این سفر در عمل یک اولتیماتوم به روسیه میتواند
تلقی شود. اولتیماتومی که امروز با سقوط یک فروند هواپیمای
مسافربری روسیه صورت تهدیدی رسمی به خود گرفته.
هر چند پیرامون این فاجعة هواپیمائی سناریوهای دیگری نیز میتواند محتمل باشد. در هر حال، گسترة
ابعاد بحرانی که واشنگتن و مسکو در سوریه با آن روبرو شدهاند هنوز کاملاً مشخص نیست.
ولی
مسلماً با علنی شدن جزئیات بیشتری از سفر رئیسجمهور چین به لندن، و آگاهی
از عکسالعمل روسیه در قبال مذاکرات وین و پاسخی که مسکو به مهاجمان هواپیمای
مسافربریاش خواهد داد، و به ویژه نتیجة «انتخابات» پارلمانی ترکیه، شرایط
منطقه تا حدودی از هالة ابهام بیرون خواهد آمد.