در گیراگیر تظاهرات بیسابقۀ مخالفان
در شهرهای ایران، وزارت اطلاعات حکومت اسلامی گریبان دو فرد را گرفته
و ادعا میکند اینان تبعۀ فرانسه هستند، و
جهت فراهم آوردن زمینۀ فروپاشی حکومت به ایران آمده بودند. برای اثبات ادعاهایاش هم یک اعترافات
تلویزیونی از شبکهای عربزبان پخش کرده. در این «اعترافات» که فقط قسمت کوتاهی از آن در
دسترس قرار دارد، ایندو فرد حتی تأکید میکنند
که براندازی مسلحانه نیز مد نظرشان بوده! بله،
اینچنین است که شبکۀ عربزبان العالم،
بنگاه سخنپراکنی حکومت اسلامی، در
محکمهای «تلویزیونی» ایندو نفر را عملاً به تلاش جهت براندازی مسلحانه متهم میکند.
نخست بگوئیم، در جهان سیاست، و «مبارزات» شبکههای اطلاعات و ضداطلاعات، این
نوع بازداشتها رایج است. دولتها در امور
یکدیگر تا آنجا که بتوانند دخالت میکنند؛
ملتها، اقوام و حتی اهالی یک شهر
و روستا را نیز جهت بهینه کردن منافعشان به جان یکدیگر میاندازند؛ اخبار دروغ،
جعلی و تحریف شده هم پخش میکنند؛
گاه حتی مردمانی را که جرمی ندارند،
به عنوان مجرم به دادگاه و حبس و جوخۀ اعدام میسپارند. خلاصه بگوئیم،
دنیای سیاست با این مسائل بیگانه
نیست. سناریوی العالم نیز مسلماً یکی از
همینهاست. ولی
مشکل بتوان تأئید کرد که ایندو فرد اصولاً فرانسویاند؛ تکلم به زبان فرانسه دلیل بر فرانسوی بودن نیست. در ثانی،
ادارات جاسوسی و ضدجاسوسی در تمامی کشورهای جهان نسخههائی متعدد از پاسپورتهای
واقعی کشورها در اختیار دارند و در صورت نیاز آنها را در اختیار عواملشان قرار
میدهند! از سوی دیگر، به چه دلیل حکومت اسلامی در این برهۀ خاص، اظهارات ایندو فرد را، به صورت سانسور شده و از طریق شبکۀ «عرب زبان» پخش میکند؟
به صراحت بگوئیم، حکومت ملایان نمیتواند بین مأموریت فرضی ایندو، با
تحولات اجتماعی و تظاهرات گستردۀ اخیر که به دلیل نارضایتی عمومی از حکومت جریان
دارد، «ارتباط» برقرار نماید. در نتیجه، عقل سلیم حکم میکند که کل اعترافات اینان و
برنامۀ «جاسوسگیری» وزارت اطلاعات را مورد تردید قرار دهیم. چرا که این افراد اگر هم برای جاسوسی مأموریتی
داشتهاند، ماهها پیش از تحولات فعلی بازداشت شدهاند؛ منطقاً مأموریتشان نمیتواند ارتباطی با
جریانات فعلی کشور داشته باشد. خلاصۀ کلام، این نوع
«ارتباطسازی» و پیوند «گوز به شقیقه» که طی سالیان دراز در هر میعاد، توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران
«خلق» میشود، فقط یک شیوۀ تبلیغاتی است؛ دروغی است که نهایت امر به بیاعتباری هر چه
بیشتر این مراکز مفتضح منجر خواهد شد.
ولی معضل تبلیغات جاسوسگیری
ملایان، صرفاً به بنبست منطقی بالا محدود
نمیشود. باید پرسید، اگر ایندو واقعاً مأموریت براندازی داشتهاند، با تکیه
بر چه تشکلها، سازمانها، احزاب و دستجاتی قصد اجرائیاش را داشتهاند؟ یک گروه «دو نفره» که نمیتواند یک کشور را
«فتح» کند! و در کشوری چون ایران، که طی نیمقرن اخیر هر گونه تحرک
اجتماعی، سیاسی، نظامی و ... و حتی فرهنگی و موسیقائی نیز تحت
کنترل کامل حکومت قرار دارد، چگونه میتوان پذیرفت که سازمانهای جاسوسی غرب
دو نفر را بدون ارتباط با تشکلهای موجود دولتی به ایران بفرستند، تا حکومت را سرنگون کنند؟ اگر سازمانهای اطلاعاتی ملایان کلهپوکاند، سازمانهای اطلاعاتی غرب کارشان را بلدند. در
نتیجه مسلم است که اگر این سرنگونی توسط ایندو فرد برنامهریزی شده بود، اینان در ارتباط و هماهنگی با ساختارهای
نظامی، اطلاعاتی، کشوری و لشکری در همین حکومت ملائی قرار داشتهاند.
به عبارت سادهتر، حکومت ملایان خود دستاندرکار براندازی
بوده، و اگر امروز مجبور شده عوامل خارجیای
را که معلوم نیست توسط کدام قدرت مخالف «لو» رفتهاند، به محاکمۀ تلویزیونی بکشاند فقط برای حقنه کردن
دو دروغ شاخدار به مخاطب است: از غرب تصویر «دشمن آخوند» ارائه دهد، و از خود
تصویر «مخالف غرب!» باشد تا یکبار
دیگر، عوامالناس در کوچه و خیابان عربده
بکشند: «روحانیت شیعه ضدآمریکائی است، آمریکا دشمن اسلام است!»
از هنگامی که یک عضو شناخته شدۀ سازمان
«اف. بی. آی» به نام رابرت لوینسون در ایران «ناپدید» شد، در این وبلاگ نوشتیم که این افراد رابطهای
حکومت اسلامی با دولتها و سازمانهای اطلاعاتی غرب هستند. ولی «داستانی» که در سایتهای فارسیزبان خارج
و داخل برای لوینسون سر هم کردند بسیار جالب بود.
عنوان میشد که این عضو شناخته شدۀ اطلاعاتی «اف. بی. آی»، در گیرودار بزن و بکشی که حکومت ملایان در
ایران به راه انداخته بود، در هتلی در
جزیرۀ کیش اقامت داشته، و یک روز هم پس از
خروج از هتل به ناگاه ناپدید شده! از این مجمل بخوانید حدیث مفصل!
چندی پس از «غیب» شدن لوینسون، نوبت به بازداشت هاله اسفندیاری و چند تن از همپالکیهای
وی رسید، و کار بازداشت اینان منجر به دخالت مستقیم رئیس
جمهور وقت ایالاتمتحد جهت آزادیشان شد! نمیدانستیم، اگر یک مهاجر یکلاقبا، خصوصاً ایرانی در کشور محل تولدش، به جرم جاسوسی توسط دولت بازداشت میشود، رئیسجمهور آمریکا شخصاً خواستار آزادیاش
خواهد شد. آن روزها هم نوشتیم که سرکار
خانم هاله اسفندیاری رابط حکومت ملایان با یانکیها بوده است، و اگر
بازداشت شده به دلیل دخالت یک دولت دیگر ـ
به احتمال زیاد روسیه ـ است.
خلاصه بگوئیم، ملاهائی که طی نیمقرن گذشته، اقتصاد
کشور را به دنبالیچۀ اقتصاد سرمایهداری آمریکا تبدیل کردهاند؛ سرمایههایشان را توسط جنایتکارانی از قماش
خاوریها و شیخالاسلامیها و ... در بانکهای آمریکائی خواباندهاند؛ تمامی
تولههایشان را برای اقامت و تحصیلات «عالی» و خصوصاً دلالی به آمریکا و انگلستان
فرستادهاند، جاسوس آمریکائی و انگلیسی
«بازداشت» نمیکنند. رهبر این حکومت خودش جاسوس آمریکاست.
ولی برنامۀ مفرح «جاسوسگیری» همچنان
ادامه یافت، و باز هم در جریان کودتای سر
سایمون گس ـ جنبش سبز ـ با بازداشت جاسوسان فرانسوی و انگلیسی تکرار شد.
دختر خانمی فرانسوی، به نام «کلوتیلد ریس» که از قضای روزگار بدون
اجازۀ کار و اقامت در دانشگاه صنعتی اصفهان زبان فرانسه تدریس میکرد، به جرم
دست داشتن در براندازی «جنبش سبز» بازداشت میشود! باز هم کسی نمیپرسد این «صبیه» با چه مجوزی به دانشگاه
صنعتی اصفهان راه یافته و چه مقاماتی برای وی «کارسازی» کردهاند. بعد از سناریوی خانم «ریس»، بار
دیگر برنامۀ «جاسوسهگیری» با خانمی به نام نازنین زاغری تکرار میشود، و ... و قصعلیهذا!
خلاصه بگوئیم، این سناریوی تکراری، نخنما و موهن سالهاست که به عناوین مختلف در
میعادهای مشخص عین ترجیعبند «تکرار» میشود. ایرانیانی مقیم خارج از کشور، و یا
اتباع دیگر کشورها، دستگیر شده، به جرم
تلاش جهت براندازی به بازداشتگاه میروند.
ولی ارتباطاتشان به هیچ عنوان با مقامات رسمی در کشور علنی نمیشود. این قضیه از روز هم روشنتر است؛ پنتاگون و سازمان آتلانتیک شمالی در ارتباط با
لاتولوتهای حاکم در ایران سالهاست که برنامۀ فروپاشی طراحی میکنند؛ این برنامهها
«لو» میرود. و در پی ناکامی برنامه، لاتها
آناً چند رأس جاسوس که در واقع سروران حکومت اسلامیاند از گنجه بیرون کشیده، و بعد از سروصدای فراوان پیرامون مأموریتهای
آنان، حضرات را با حقوق و مزایا و پاداشهای
کلان به دامان کشورهای متبوعشان باز میگردانند!
از این روند چنین استنباط میشود که در
درون حکومت اسلامی عوامل بیشماری، وابسته
به تشکلهای جاسوسی غرب به دنبال سازمان دادن به یک کودتای دیگرند. کودتائی در ظاهر انقلابی، سرنوشتساز
و خصوصاً متمایل به برقراری «دمکراسی!» با این عمل غرب میتواند ارتش دستنشاندۀ یادگار
آیرونساید را که پس از کودتای 22 بهمن 57،
به بازیگر پشت صحنه تبدیل کرده بود، بار دیگر به صورت علنی به میانۀ میدان سیاست
بیاورد. بله،
درست حدس زدید! دقیقاً برنامۀ
«تجدید دمکراسی» به شیوۀ «جمهوری» ترکیه روی میز اینان قرار گرفته. ولی اگر همانطور که شاهد بودیم، کودتای سازمان آتلانتیک شمالی در ترکیه به آب
گوزید، پرواضح است که برنامههای کودتائی
اینان در ایران نیز ناکام خواهد ماند.
اهداف این نوع «تغییر و تحول» متعدد
است، و در هر کشور نیز متفاوت. در مورد ایران، مشکل
غرب میتواند با نجات ملایان از زیر ضربۀ مخالفان استبداد حل شود. به این
ترتیب که این نوع نقلوانتقالات تشکیلاتی،
روحانیت خودفروختۀ شیعه را به حاشیۀ امن بازمیگرداند،
و
اینان باز هم در چارچوب نیازهای غرب در منطقه، میتوانند همچون دوران آریامهر با «بیطرفی»، همان نقشی را به عنوان داوری نهائی و غائی در
تحولات اجتماعی و سیاسی ایفا کنند که امروز امثال سیستانی در عراق به صحنه آورده!
این سناریو همانطور که شاهد بودیم از دوران
شیاد اردکانی، ملاممد خاتمی آغاز شد، و سالهاست که بیوقفه تکرار میشود. ولی در هر میعاد روحانیت شیعه رودست میخورد؛ در خوشخدمتی به اربابان یانکیاش روسیاه میشود،
و
پس از چند روز خفقان، از طریق سخنرانیهای
مقام معظم، با ترجیعبند «مست بودم اگر
گهی خوردم»، دست به عقبنشینی میزند.
ما از ایرانیان داخل کشور تقاضا میکنیم
بجای دادوفریاد در خیابانها، حکومت ملایان را وادار کنند تا ارتباطات این «جاسوسان»
را با شبکههای حکومتی علنی کرده، پرده
از نام و مشخصات رابطانشان در قلب حکومت بردارد. مسلم
بدانیم اگر چنین عملی صورت پذیرد، نه
مهساها در این مملکت جان خواهند باخت و نه دولت خودفروخته شیعی به خود اجازه خواهد
داد که دهها جوان را که به زندگی سوختهشان در خیابانها اعتراض میکنند به گلوله
ببندد. به آندسته از مخالفنمایان هم که
با هر آشوبی فریادهای «برادر ارتشی» و «سلاحت را زمین بگذار» ... در داخل و خارج کشور به آسمان میبرند میگوئیم،
دستتان در برابر ایرانیانی که خواهان
تغییرات اساسی و بنیادین در این مملکتاند رو شده است؛ حنایتان دیگر رنگ ندارد. هیچ ملتی از طریق سازش با امیال یک ارتش
استعماری، و مشتی فعلۀ سازمانهای امنیتی
و شکنجهگران و سرکوبگران نتوانسته به «دمکراسی» برسد، که ملت ایران
دومیناش باشد.
جشن مهرگان بر همۀ ایرانیان خجسته باد!