۱۱/۲۹/۱۳۹۸

حقوقی، عمومی، حمومی!



پس از نشست امنیتی مونیخ و برملا شدن دیدار مم‌جواد با سناتور مورفی، ‌ معلوم شد حکومت ملایان رقیب آمریکاست!  ‌ دیپلماسی هم تبدیل شد به حمام و‌ نوع خصوصی و عمومی پیدا کرد!  به عبارت دیگر از این پس محور دیپلماسی روابط حقوقی نیست؛  حمامی است!

نهایتاً سناتور کریس مورفی،  شخصاً تأئید کرد که در حاشیة نشست امنیتی مونیخ،  با مم‌جواد ظریف،  وزیر امور خارجة ملایان دیداری «مخفیانه» داشته.   این پیشامد،  و خصوصاً اعلام رسمی آن توسط مقامات آمریکائی،   برای بسیاری از طرفداران ملایان و به همچنین فدائیان سیاست آمریکا در تهران خبر بسیار بدی است.  حکومت مذهبی تهران،  طی چهار دهه‌ای که از کودتای 22 بهمن 57 می‌گذرد،  تمام سعی خود را به خرج داده تا با عربدة «مرگ بر آمریکا»،  نعل وارونه بزند و توجیه‌نامه‌ای جهت سیاست‌های‌اش تأمین کند.   ولی اینک در برابر افکارعمومی همان عوام می‌باید این معضل را حل کند که به چه دلیل وزیر امور خارجه‌اش علیرغم اعمال تحریم‌های یکجانبه بر ملت ایران،  و حتی ترور اعضای سپاه پاسداران به خود اجازه می‌دهد،  با مقامات بلندپایه هیئت حاکمة واشنگتن دیدار و گفتگوی «محرمانه» داشته باشد؟   از سوی دیگر،  آن‌ها که چشم امیدشان بر در است،  و انتظار دارند که روزی از روزها،  با برنامه‌های خررنگ‌کن رادیوفردا و صدای آمریکا و ...  یانکی‌جماعت برای‌شان «دمکراسی» به ارمغان آورد نیز با این واقعیت تلخ رودررو شده‌اند که رابطة حکومت ملایان با هیئت‌حاکمة ایالات‌متحد آن نیست که طی سال‌های ممتد از طریق بوق‌های تبلیغاتی به خوردشان داده شده. 

با این وجود با نیم‌نگاهی به این صحنه‌ها،   به صراحت می‌توان دید که این ملاقات زیرزمینی نه غیرمترقبه بوده،  و نه بی‌سابقه؛   دلائل نیز فراوان است.  «ریشه» این روابط ویژه را می‌باید در نخستین روزهای حکومت ملایان جستجو کرد.  آن زمان که اوباش «خط‌امام» با بالا رفتن از دیوار سفارتخانة آمریکا در تهران در واقع این دیپلماسی استعماری و «ایران‌ بر باد ده» را پایه‌گزاری کردند.   صحنة سیاست کشور در آن روزها کاملاً روشن بود.  ملایان فاقد ایدة روشنی از حکومت بودند،   و ادعای اینکه «مردم» حکومت اسلامی می‌خواهند از آندسته کلی‌گوئی‌هائی بود که نهایتاً راه به چاه می‌برد.   چرا که نه اسلام در زمینة اجتماعی،  سیاسی و اقتصادی حرفی برای گفتن دارد،   و نه خط فکری‌ای که قرار بود این دین قرون‌وسطائی را به ایدئولوژی امروزین در جامعة ایران تبدیل کند از پایه و اساس برخوردار است.   در همین مسیر،   تحت نظارت ساواک،  ارتش شاهنشاهی،  شهربانی و ... تأکید اوباش بر «ولایت ‌فقیه» در عمل ابزاری بود جهت خروج از همین بن‌بست.   ولی با تکیه صرف بر هیچ‌وپوچ،  حتی زمانیکه دست به اسلحه دارید مشکل بتوان حکومت کرد.  به همین دلیل نیز برنامة خارج کردن سیاست کشور از روابط حقوقی با «تسخیر سفارت» عملی شد. 

بارها گفته‌ایم که تسخیر سفارت آمریکا به فرمان واشنگتن صورت گرفت؛   در واقع تمامی آن‌هائی که از دیوار سفارت بالا رفتند،  و بیش از دیگران برای این صحنه‌سازی پستان به تنور می‌چسباندند،   امروز از جمله فدائیان سیاست‌های آمریکا در ایران‌اند.  ولی واشنگتن با به کارگیری این ترفند سیاسی توانست به اهداف فراوانی در ایران و کل منطقه دست یابد.   تا به امروز تحلیل‌گران در مورد دلائل «جاسوس‌گیری» مطالب و مقالات بیشماری نوشته‌اند.‌   به طور خلاصه،  تحلیل‌ها را اینچنین می‌توان دسته‌بندی کرد.  فراهم آوردن زمینة‌ مناسب برای تحمیل تحریم‌های اقتصادی به ملت ایران؛   طولانی کردن جنگ فرسایشی‌ای که چند ماه بعد قرار بود علیه ملت‌های ایران و عراق آغاز شود؛   گسترش سرکوب ملت ایران،‌  تحت عنوان مبارزه با آمریکا؛  میدان دادن به سانسور،  دین‌خوئی،  زن‌ستیزی و ...  در فهرست دستاوردهای مهم واشنگتن از برکت خیمه‌شب‌بازی «جاسوس‌گیری» قرار می‌گیرد.   با این وجود،  کم‌تر کسی به  نقش هماهنگ‌کنندة سیاست داخلی آمریکا با تحولات جامعة ایران از طریق اشغال سفارت اشاره کرده.  

آنچه ما در این مقطع نقش «هماهنگ‌کننده» می‌خوانیم،  مجموعه برنامه‌ای است که باندهای جمهوریخواه و دمکرات جهت بهینه کردن چپاول ملت ایران،‌   همزمان با تحکیم حکومت ملایان در ایران تنظیم کرده بودند.   اگر فراموش نکرده باشیم،  در دوران «تسخیر» سفارت شعارها همه متوجه جیمی کارتر،  رئیس‌جمهور وقت بود.  ملایان همه روزه خلق‌الله را دم دیوارهای سفارتخانة آمریکا ردیف می‌کردند و با بلندگو عربدة «مرگ بر کارتر» سر می‌دادند.  با اینهمه،  علیرغم برخورداری آمریکا از حق دخالت نظامی در ایران به دلیل اشغال سفارت،  کارتر آلو در دهان داشت و مرتباً فقط تکرار می‌کرد:  «اسلام این نیست!»  این تأئیدات بی‌مزه و خارج از موضوع از سوی وی کار را بجائی رساند که روح‌الله خمینی دلگرم شده،  ارباب‌‌اش را به سخره گرفت و گفت:  «حالا آقای کارتر هم اسلام‌شناس شده!»  

ولی کارتر اسلام‌شناس نشده بود،  در سیاست‌ داخلی از حزب جمهوریخواه عقب افتاده بود.  از اینرو قصد داشت با پیش انداختن جمهوریخواهان در مذاکرات پشت‌پرده با ملایان،  هم از بن‌بست‌هائی خارج شود که سیاست «احترام به حقوق بشر» برای دولت دمکرات به وجود آورده بود،  و هم برای جمهوریخواهان راه ورود به سیاست‌های داخلی و خارجی ملایان را هموار کند.  عملی که با موفقیت به انجام رسید،   و پس از کودتای «رجائی ـ باهنر» کارمندان و تلفن‌چی‌های سفارت را با اهن‌وتلپ به فرودگاه برده،  تحویل رئیس‌جمهوری جدید دادند.

در آن روزها در مورد ساخت‌وپاخت ملایان با جمهوریخواهان مطالبی عنوان می‌شد،  ولی کسی پیگیر این واقعیت نبود که اگر رژیمی بر این پایه استوار شود،  تا پایان عمر در همین مسیر ادامه خواهد داد.  خلاصه بگوئیم،  دیواری خواهد شد که تا ثریا کج می‌رود.   و اگر فراموش نکرده باشیم،  زمانیکه «برادران ارزشی» لش‌ولوش‌های آمریکائی را تحویل واشنگتن می‌دادند،   شرایط با امروز آنقدرها تفاوت نداشت؛  کشور در تحریم اقتصادی واشنگتن دست‌وپا می‌زد؛   ذخائر ارزی ایران در واشنگتن مصادره شده بود؛  جنگ ایران و عراق جامعه را به تنش کشانده بود؛  آمریکا رسماً،  حداقل در مرحلة اعلامیه‌های دولتی،  خود را با ایران در «جنگ» می‌دید؛   و ...  باید پرسید در ازای عقب‌نشینی ملایان در برابر آمریکا «برادران ارزشی» چه چیزی به دست آوردند؟   پاسخ روشن است؛  تأئید موجودیت حکومت ملایان توسط واشنگتن و تضمین بازماندن زمینه‌های عروتیزهای رسانه‌ای آمریکا و آخوندها برای یکدیگر.

بله،  از قضای روزگار همین باز ماندن «زمینه‌ها» است که در این مقطع اهمیت دارد.   امروز نیز علیرغم تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ایران،   و اعلام جنگ واشنگتن بر علیه ملت،   حکومت ملایان همان نقشی را ایفا می‌کند که چهار دهة پیش نیز بر عهده گرفته بود.  به عبارت ساده‌تر با حزب مخالف رئیس‌جمهور در آمریکا حشرونشر «زیرمیزی» به راه می‌اندازد؛   به اینان وعده و وعیدهای نظامی،  مالی،  اقتصادی می‌دهد؛  زمینة چپاول مالی،  قاچاق مواد مخدر، اسلحه و برده برای پنتاگون فراهم می‌کند؛  و ... اینهمه به این امید که واشنگتن باز هم از وی حمایت خواهد کرد. 

البته فریب نعره‌های پمپئو و ترامپ در نکوهش این «ملاقات زیرمیزی» را نخوریم؛  این حضرات همه با هم به سفرة ما ملت هجوم ‌آورد‌ه‌اند.  باند ترامپ خودش در این بساط دست دارد.  و اگر پمپئو در مصاحبه‌اش که در صدای آمریکا انعکاس یافته، ژست خشمگین گرفته،   حکومت ملایان را دشمن آمریکا معرفی می‌کند و ظریف را مورد نکوهش قرار می‌دهد،   اظهارات‌اش را نباید جدی گرفت.   پمپئو هم عین آخوندها نعل وارونه می‌زند و می‌خواهد رد گم کند:

«این شخص [ظریف] در فهرست تحریم‌های ایالات متحده آمریکا قرار دارد.  او وزیر خارجه کشوری است که یک هواپیمای مسافربری را شلیک و سرنگون کرد و هنوز جعبه سیاه هواپیما را تحویل نداده است.  او وزیر خارجه کشوری است که روز ۲۷ دسامبر [۲۰۱۹] یک آمریکایی را کشت و وزیر خارجه کشوری است که بزرگترین حکومت حامی تروریسم در جهان، و بزرگترین حامی یهود‌ستیزی در جهان است.»
منبع: صدای آمریکا،  18فوریه 2020      

معلوم نیست چرا پمپئو خشمگین است؛  ظریف دقیقاً در همان چارچوب مرسوم و مطلوب یانکی‌ها با مورفی دیدار کرده!   ملاقات کذا به همان صورتی انجام شده که پیشتر در دوران روح‌الله خمینی بین مقامات «انقلاب اسلامی» با دارودستة ریگان صورت می‌گرفت.  آنزمان هم اگر گند این نوع روابط زیرمیزی در آمده بود،   مسلماً‌ کارتر مجبور می‌شد همین حرف‌ها را بزند.  مثلاً بگوید،  «این افراد در رأس کشوری هستند که آمریکا آن را تحریم کرده؛   اینان پرچم ما را آتش می‌زنند،  بر علیه اسرائیل،  مهم‌ترین شریک نظامی واشنگتن در خاورمیانه شعار می‌دهند،‌  دیپلمات‌های ما را به گروگان گرفته‌اند و قوانین بین‌المللی را به زیر پا گذارده‌اند،  و ...» ولی خوب از آنجا که مدتی طول کشید تا «گند» کار در آید،   کارتر هم حرفی نمی‌زد؛  فقط می‌گفت «اسلام این نیست!» 

امروز که گند کار حکومت اسلامی و روابط زیرمیزی‌اش با هیئت‌ حاکمه آمریکا در رسانه‌های جهان در آمده،  ترامپ مشکل بتواند همان نقشی را ایفا کند که کارتر بازی می‌کرد و هی بگوید «اسلام این نیست!»   ولی وزارت امور خارجة ملایان همان نقش قدیم را ایفا می‌کند،  و می‌کوشد با «واژه‌سازی» و پوچ‌گوئی اصل مطلب را ماستمالی کند.  سخنگوی این وزارتخانه جهت توجیه مذاکرات «زیرمیزی» با ارباب،  ‌آن را در بسته بندی «دیپلماسی عمومی»  پیچیده!   توگوئی دیپلماسی،   نوع خصوصی هم دارد:    

«[...] ملاقات ظریف با برخی اعضای گنگرة آمریکا بخشی از دیپلماسی عمومی است!»
منبع:  ایرنا، 29 بهمن 1398

معلوم نیست «دیپلماسی عمومی» از کدام فاضلاب بر زبان سخنگوی وزارت امور خارجه ملایان جاری شده!  تو گوئی «دیپلماسی» حمام است و خصوصی و عمومی دارد!   ولی با این جفنگ‌گوئی‌ها نمی‌توان واقعیت امر را به حاشیه راند.  انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است،  و حکومت اسلامی دست به زمینه‌سازی جهت تغذیة سیاسی حزب دمکرات زده.  و وظیفه دارد همان چفتک‌وچارگوش‌هائی را بیاندازد که در دوران «تسخیر» سفارت می‌انداخت.   ولی این بار گند کار در آمده و هر عقل سلیمی می‌داند که روابط زیرمیزی فقط وقتی «منفعت» دارد که علنی نشود.  این روابط زمانیکه آشکار ‌شد،  نه تنها منفعتی ندارد که سراپا خسارت است.