۲/۲۱/۱۳۹۲

گیس نوامیس!


 

سفر اخیر جان کری،  وزیر امور خارجة ایالات متحد به روسیه و مذاکرات وی با پوتین و لاورف،  نتایجی به دنبال آورده که با تکیه بر آ‌ن‌ها شاید ترسیم خطوط استراتژیک در منطقه تا حدودی ساده‌تر شود.   مسئلة آنچه «جنگ داخلی» در سوریه خوانده می‌شود؛  وضعیت ترکیه و جنبش‌های دمکراتیک کرد؛   بحران در خلیج‌فارس و نهایت امر هیاهوی «انتخابات ریاست جمهور» در جمکران مسلماً سرفصل‌های مهمی از این مذاکرات بوده.   در کمال تأسف شبکه‌های خبررسانی پس از فروپاشی اتحادشوروی و اوج‌گیری ارتباطات خارج از کنترل دولت‌ها بر روی شبکة اینترنت آنقدرها تمایلی به علنی کردن ابعاد مذاکرات مهم از خود نشان نمی‌دهند.   به همین دلیل نیز بالاجبار می‌باید در این زمینه‌ها به گمانه‌زنی بسنده کرد. 

 

تا آنجا که به بحران سوریه مربوط می‌شود عقب‌نشینی آمریکا و متحدان منطقه‌ای و جهانی‌اش  پیرامون این «بحران» کاملاً چشمگیر است.  واشنگتن که تا چندی پیش متحدان اروپائی‌اش را به گشایش سفارتخانه‌های «حکومت اسلامی سوریه» در پایتخت‌های‌شان ترغیب می‌کرد،  امروز رسماً از موضع قداره‌بندی خارج شده.   انفجاراتی نیز که اخیراً در خاک سوریه و سپس در غرب تهران به وقوع پیوست‌ نشان داد که تأمین مهمات و تسلیحات برای شورشیان اسلام‌گرا از کانال حکومت اسلامی می‌باید متوقف گردد.  جالب‌تر اینکه،   سفر سراسیمة،  وزیر امور خارجة جمکران به اردن با خبررسانی بی‌بی‌سی پیرامون تغییر مواضع جنگ‌طلبانة آمریکا و تمایل واشنگتن به پرداخت کمک‌های غیرنظامی از طریق دولت اردن به شورشیان سوریه تقارن زمانی یافت!  و سفر نابهنگام صالحی بخوبی نشان ‌داد که خرج و مخارج لات‌بازی در سوریه و عقب‌نشینی آمریکا را کدام حکومت در منطقه تأمین خواهد کرد. 

 

اگر به این عقب‌نشینی و دیگر مسائل نیم نگاهی بیاندازیم،  خواهیم دید که حکومت اسلامی اهرم‌های بحران‌سازی را هم در داخل و هم در خارج از دست داده.   در خارج همانطور که نمونة عقب‌نشینی در بحران سوریه نشان می‌دهد،‌   تسلیح اوباش اسلامگرا دیگر برای جمکران امکانپذیر نیست.  ولی در ابعاد داخلی مسئله جالب‌تر شده.   حضور ده‌ها «نامزد» ریاست جمهوری در یک «انتخابات» مسخره بخوبی نشان می‌دهد که جمکرانی‌ها فاقد یک سیاست گرانسنگ و سازمان‌یافته‌اند.   اینان هم نیازمند برگزاری این «مراسم» شده‌اند،   و هم سعی دارند با کثرت «نامزدها» این انتخابات را از هر وزنة سیاسی و ایدئولوژیک تهی کنند.    

 

نامة اخیر خامنه‌ای به شورای نگهبان ـ  خامنه‌ای در این نامه عملاً گریبان شورای کذا را گرفته بود ـ ‌ نشان می‌دهد که پروسة «رد صلاحیت‌ها» در این حکومت فقط و فقط با این هدف اجرائی شده بود تا برخی محافل بتوانند با جلوگیری از نامزدی افرادی «مشخص» به بحران‌های داخلی دامن بزنند.  بحران‌هائی که به دنبال «آرامش» ایجاد شده در جبهة سوریه،‌  دیگر زمینة واقعی خود را از دست داده!   در عمل،‌  خامنه‌ای تا رسیدن دستور از ارباب صبر کرد و در آخرین لحظات با نامة «غلط کردم»،   تلویحاً با شرکت هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم‌مشائی در انتخابات جمکران «موافقت» کرد.   در نامة کذا جز جفنگیات و پرگوئی و وراجی هیچ نیست،   ولی یک بخش از این جفنگ‌نامه را نقل می‌کنیم که بدون «منبع» ننوشته باشیم:

 

«در خیلی از این مسائل،  مرزهای حدس و حس با هم نزدیک است و گاهی حدسیّات با حسیّات مشتبه می‌شود؛   بخصوص که در خیلی از حرف‌ها و اظهارات،  جای تفاسیر مختلف وجود دارد؛  یعنی شخصی حرفی زده،  وقتی شما به خودش مراجعه می‌کنید،  می‌گوید من منظورم چیز دیگری بوده است.  نمی‌شود گریبان او را گرفت که ظاهرِ حرفت این است.»

  

بله،  این حرف‌های صدمن‌یک‌قاز از دهان روضه‌خوان خراسان دقیقاً حکایت همان آخوندی  است که به مردی گفت،   رو به قبله شاشیدی؛  زنت بر تو حرام شد!  مرد همسرش را طلاق گفت و آخوند زن مطلقه را به عقد خود درآورد.   روزی از روزها، ‌همان آخوند به سوی قبله ادرار می‌کرد و‌ مرد او را گفت،  حالا زنت بر تو حرام می‌شود و ...  ولی حجت‌الاسلام فرمودند،   «خیر!   پیچ‌اش دست خودمان است؛»  سپس 180 درجه چرخیدند و سنبل‌شان را به سوی شمال گرفتند! 

 

گویا  علی خامنه‌ای هم سنبل پلاسیده‌اش را به سوی شمال گرفته باشد!  حال این پرسش مطرح می‌شود که حضور رسمی نامزدهائی که در سخنرانی‌های‌شان موضع «حاکم» و غیرقابل تهدید ولایت‌فقیه را بارها به زیر سئوال برده‌اند،  به این «انتخابات» چه مفهوم و معنائی می‌تواند اعطا کند؟   به صراحت بگوئیم،  حکومت اسلامی،  با این نامزدها و یا بدون این نامزدها هیچ آینده‌ای نخواهد داشت؛   این حکومت در سراشیب مرگ است و تنها عاملی که مانع  فروپاشی این حکومت پوشالی شده،‌  مخالفت روسیه با آشوب و هیاهو در مرزهای جنوبی‌اش می‌باید تلقی شود.   در غیراینصورت،  در عرض 24 ساعت،  همان اوباشی که یک‌شبه به اصطلاح «جنبش سبز» در کشور به راه انداخته بودند،  خامنه‌ای و دیگر «علماء» را در خیابان‌ها تکه‌تکه می‌کنند.   حداقل با دیدن صحنه‌های تکراری در لیبی،  مصر،  تونس،  و ...  دیگر جای تردید در قدرت اجرائی اینگونه «انقلابات» باقی نمانده.

 

ولی حکومت اسلامی که به دلیل همسایگی با روسیه نمی‌توانست همچون دولت‌های تونس،‌  لیبی و مصر مستقیماً برای لات‌های وابسته به سازمان ناتو «دعوتنامه» بفرستد،   دل‌اش به این خوش بود که با جلوگیری از «حضور» دو یا چند «چهرة» به اصطلاح سرنوشت‌ساز خواهد توانست یکبار دیگر آشوب را در کشور سازماندهی کند.   امیدی که می‌بینیم چگونه به ناامیدی منجر شد. 

 

با حضور تمامی «سرخرها» در این به اصطلاح «انتخابات»،  دیگر پروندة ناگشوده‌ای روی میز حکومت اسلامی باقی نمانده.   این حضرات هر کدام‌شان به میدان بیاید،  چه برای‌اش رأی‌های چندین میلیونی بسازند و چه نسازند،    فقط در صورتی جهت بهبود شرایط قادر است کاری صورت دهد که رسماً از «رژیم سیاسی حکومت اسلامی» پای بیرون بگذارد،  و‌السلام!   هیچ بهانه‌ای هم برای حکومت‌چی‌ها و نانخورهای اینان در خارج از مرزها باقی نمانده؛  کسی نمی‌تواند بگوید،   اگر گذاشته بودند «فلانی» بیاید،   این مملکت گلستان می‌شد!   تنها فردی که هنوز استعمار می‌خواهد روی او حساب باز کند ملاممد خاتمی است،  و در همینجا به حامیان‌اش بگوئیم،   ملابازی دیگر شانسی در آیندة سیاسی ایران نخواهد داشت.

 

به همین دلیل است که علی خامنه‌ای پس از ارسال رسالة «غلط‌ کردم» به شورای نگهبان،  به هراس افتاده و در ملاقات با «بانوان» جمکرانی،‌  اسب‌اش را زین کرده و مست از بادة اسلام راستین شروع کرده به جنفگ‌بافی پیرامون «نقش زن» در اسلام!   در این جفنگیات،  مقام رهبری کلی هم به زنان در غرب مزخرف گفته‌اند!   خلاصه،   خامنه‌ای به عادت معمول در مواردی اظهار نظر کرده که نه اطلاع و تخصصی پیرامون‌شان دارد و نه دیگر حنای اسلام راستین در برابرشان می‌تواند رنگ‌وبوئی داشته باشد.   خلاصه،   این نیز از همان تلاش‌هاست که مذبوحانه‌اش می‌خوانند:

 

«به هیچ وجه نباید در مقابل گفتمان غرب در خصوص زن منفعل شد بلکه باید گفتمان اسلام در مورد زن را به صورت تهاجمی و طلبکارانه مطرح کرد.»

 

علی خامنه‌ای در این «بیانات» یک  اصل اساسی را نادیده گرفته و آن اینکه،   وحشت از شکست پروژة قرون‌وسطائی اجتماع «اسلامی» است که او را اینگونه به میدان مسائل خانه و خانواده،   و به دامان زن و همسر و مادر و همشیره می‌اندازد.   نیازی نیست‌که بگوئیم نخستین لایة سرنوشت‌ساز در سرکوب اجتماعی،  ایجاد محدودیت برای زنان و گسترش بنیاد فکری پدرسالار است.   این اصلی است جامعه‌شناسانه و غیرقابل تردید که هیچ مکتب علمی‌‌ای آن را مردود نکرده.   بارها گفته‌ایم که بی‌فرهنگی و نبود صیقل سیاسی مناسب در به وجود آوردن فاشیسم کوردل بیابانی ملایان نقش فراوانی در ایران ایفا کرد؛   به طور مثال،   چپ‌گرایانی که در آغاز بلوای خمینی اظهار فضل می‌کردند و می‌فرمودند،  « یک حکومت ضدامپریالیستی را نباید برای یک تکه پارچه به زیر سئوال برد»،   در عمل همکاران این جنایتکاران‌اند.  اینان از شناخت الفبای حاکمیت‌های فاشیست عاجز بودند.   ولی اینکه علی خامنه‌ای هنوز پس از گذشت 34 سال همچون سگ اصحاب کهف له‌له‌زنان به دنبال جامعة آرمانی «زنان مسلمان» می‌دود بخوبی نشان می‌دهد که این یوتوپیا،  ‌ مانند دیگر انواع یوتوپیا، چیزی نیست جز وعدة سرخرمن برای همان‌هائی که نهایت امر از خود خامنه‌ای ابله‌تر و وحشی‌ترند.   برنامة مقام‌معظم از قماش همان برنامه‌هاست که در «مزرعة‌ حیوانات»، ‌ جرج اورول آن را از زبان خوک‌ها،   یا همان «رهبران» در هفت اصل برای دیگر جانوران باز می‌گوید:

 

«همة آن‌ها که روی دوپا راه می‌روند دشمن هستند.  همة آن‌ها که چارپا یا بالدار هستند، دوستند.  [...] هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.  هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.  [...] همة حیوانات با هم برابرند.»

 

در این واپسین روزهای حکومت اسلامی به علی خامنه‌ای بگوئیم،  تاریخ مصرف اینگونه «انقلابی‌‌بازی‌ها» دیگر گذشته.  آویزان شدن به خشتک مادر و  دخیل بستن به گیس نوامیس  حاج‌آقا برای شما ملاها دیگر هیچ منفعتی نخواهد داشت.  استبداد هیچگاه «جواب» نخواهد داد؛   این زن‌نمایان با آن چادرهای سیاه که بر سرشان کرده‌اند روزی که ببینند حنایت‌ بی‌رنگ شده،‌   با تو و همپالکی‌هایت همان خواهند کرد که مینی‌ژوپ‌پوش‌ها با محمدرضاشاه پهلوی کردند!  یک اردنگ و بس!

 

 ...

 

۲/۱۶/۱۳۹۲

کرکسان بر زورق!



 

سرعت انتشار خبر حملات «فرضی» ارتش اسرائیل علیه «اهداف» سوری در شبکه‌های خبری  به صراحت تعمد در غوغاسازی را آشکارکرد.   جالب اینجاست که این هیاهوی کر کننده پس از چند ساعت با همان سرعت از صحنة خبرسازی جهانی رخت بر بست!  خلاصه باید گفت،  دوران آشوب‌سازی محافل جنگ‌طلب،  حداقل در خاورمیانه دیگر سپری شده.  بله،  همچون میعاد جنگ 33 روزه،  اینبار نیز ارتش اسرائیل،  از آتش‌افروزان اصلی منطقه،   در چنگال سیاست هوشمندانه‌تری گرفتار آمد.   برنامه‌های‌ حاکمیت اسرائیل برای جنگ‌سازی و منوط کردن مذاکرات صلح به «پیشرفت» این یا آن پروندة گویا «مهم‌تر» نیز نقش بر آب شد.

 

در شرایطی که بوق‌های زنگ‌زدة جمکران به عادت همیشگی نعرة «یاجنگ!  یامسلمانا!» به آسمان برده بودند،  نخست‌وزیر اسرائیل که گویا از این «حملات» بی‌خبر بود با دستپاچگی  دست در دست محمود عباس صحنة «جنگ رسانه‌ای» را ترک کرده،‌  برای یک دیدار 5 روزه راهی چین شد!    نتانیاهو به پکن رفت تا سیاست نوین منطقه‌ای،  دیکته شده از جانب واشنگتن و مسکو را اینبار از زبان رئیس‌جمهور چین بشنود!   همان سیاستی که سال‌ها پیش طی نخستین دیدار نتانیاهو از واشنگتن از سوی اوباما مطرح شد:   بازگشت به مرزهای سال 1967!          

 

این «بازگشت» کابوس «اصولگرایان» اسرائیل است چرا که سرنگونی اصولگرایان «انقلاب اسلامی» را نیز در پی خواهد آورد.   همان اوباشی که طی سه دهة اخیر با سوءاستفاده از احساسات و تعصبات توده‌های تحریک‌ شده کشورهای منطقه را به آشوب کشانده‌اند،   و با سرکوب و کشتار ملت‌ها ثروت‌های منطقه را «گِرده‌بُر» در اختیار اربابان انگلیسی‌شان می‌گذارند.   همان‌ها که در کلام جغد جماران اهداف انقلاب اسلامی را «دُر» می‌یافتند و در خیابان‌ها عربدة‌ «صدای صلح و سازش خاموش باید گردد» سر می‌دادند.   

 

ولی اطمینان داریم که همین اوباش پس از نابودی انبارهای «فتنه‌سازی» و  اسلامگرائی‌شان در سوریه،‌  «صلح‌دوست» از آب درخواهند آمد.  دیگر جای عربده‌کشی باقی نمانده،  و اینان باید چند مسئله را از نزدیک بررسی کرده،  تبعات آن را قبول کنند. 

 

نخست اینکه،  در ابعاد سیاست خارجی،  حتی اگر دولت سوریه از هم فروپاشد،  دولتی اسلامگرا و در مسیر سیاست‌های واشنگتن در این سرزمین به قدرت نخواهد رسید.  در نتیجه،  بیت رهبری بی‌دلیل شکمش را برای «بیداری اسلامی» صابون زده.  در همین راستا،  روابط ایران و ترکیه نیز پای در مسیر تحولات بسیار پیچیده‌ای خواهد گذارد؛   ترکیه به دلیل وابستگی به منابع مالی و نظامی «سازمان ناتو» قادر نیست از کنار تحولات عظیم سوریه بی‌تفاوت بگذرد.   و به استنباط ما،‌  در چنین شرایطی،  عکس‌العمل ترکیه هر چه باشد به انزوای هر چه بیشتر آنکارا در مراودات منطقه‌ای و فراهم آمدن زمینة سقوط آتاترکی‌ها منجر خواهد شد.  

 

ولی آنچه در سوریه رخداد،‌  به سیاست داخلی در ایران نیز ضربه‌ای هولناک وارد خواهد کرد.   در این شرایط نمایش تکراری و مسخرة «انتخابات» حکومت اسلامی نمی‌تواند هیچ معنا و مفهومی داشته باشد.  به همین دلیل نیز گروهی از درون هیئت حاکمه قصد داشت «انتخابات» را به تعویق اندازد،  تا به حساب خود در شرایط بهتری که متضمن تأمین «مشروعیت» سیاسی بیشتری می‌شد خلق‌الله را دم صندوق‌ها به صف کند.   برنامه‌ای که صد البته،  به دلیل فشار استراتژی نوین بر حاکمیت آمریکا،   مستقیماً از سوی علی خامنه‌ای مردود اعلام شد!‌   به عبارت دیگر یانکی‌ها که پیشتر،   در مسیر بازارگرمی برای ولایت فقیه،  سناریوی انتخاب نخست‌وزیر از سوی مجلس را نیز مطرح کرده بودند ناچار شدند علی خامنه‌ای را از سوراخ بیرون کشیده،   عقب‌نشینی‌شان را از زبان «رهبر جهان اسلام» اعلام کنند:‌ 

 

«آیت‌الله خامنه‌ای: کسی نخواهد توانست زمان انتخابات را به تعویق بیاندازند»

منبع:‌ رادیوفردا، ‌مورخ 16 اردیبهشت‌ماه 1392

 

بله درکمال تأسف هیچکس نمی‌تواند این انتخابات را به تعویق اندازد و خامنه‌ای بخوبی می‌داند که احدی برای ریختن ورق‌پاره در این صندوق‌ها تجمع نخواهد کرد.   تقلب‌های رایج پیرامون برگزاری «انتخابات»،  همان مانورهای تبلیغاتی که منجر به هیاهوی پوچ بر سر حاکمیت نمونة «ملاممد خاتمی» شد،   و در سال 1388 کشور را به دامان هیجانات مسخرة جنبش فاشیستی سبز فروانداخت نیز دیگر قابل تکرار نیست.  خلاصه،  ملت‌ها را از یک سوراخ نمی‌توان هزار بار گزید.   ولی در شرایطی که راه بحران‌سازی منطقه‌ای بر جمکرانی‌ها بسته شده؛   در وضعیتی که استراتژی منطقه‌ای قدرت‌های بزرگ راه هیجان‌سازی و پوچ‌بافی را نیز در داخل بر این حکومت بسته‌ و در منطقه همکاران اسلامگرا و ریش‌وپشمی‌های‌شان را یکی پس از دیگری به بن‌بست رهنمون می‌شود،‌   این «انتخابات» استخوانی شده در گلوی حکومت «عدل علی!» 

 

بی‌دلیل نیست که از هم‌اکنون زوزة کفتارها اوج گرفته.   همان‌ها که سایت‌های وابسته به حکومت اسلامی،‌   مقالات‌شان را به رنگ و بوی «خوش» مخالف‌نمائی تزهیب کرده و به چاپ می‌رسانند.  مقالاتی که در آن مرتباً دم از «مشروعیت انتخابات» زده می‌شود!   بله،  «مشروعیت انتخابات» را فراموش نکنیم و بدانیم که «انتخابات»‌مفهوم نوینی یافته!   انتخابات در قاموس اینان یعنی،   مطالبة «حقوق» و خیلی چیزهای دیگر:

 

«همه سرکوبگران در جمهوری اسلامی از مردم می‌ترسند [...] دفاع از انتخابات،  دفاع از یکی از اصول دموکراسی است [...] در شرایط فعلی [...] شرکت در انتخابات به معنای رأی دادن به یک کاندیدا نیست بلکه به معنای حضور مردم برای مطالبه حقوق خود است [...] برای نشان دادن این نکته به حکومت است که آن‌ها به پستوهای سکوت نخزیده‌اند[...]»

 

این است تأکیدات «دکتر بهروز بهبودی» در مطلبی که گویا نیوز آن را تحت عنوان «آیا مردم باید تنها بیننده درگیری کرکس‌ها باشند؟» منتشر کرده. 

 

نخست بگوئیم،  تجربة تاریخی نشان داده که فاشیسم در تمامی انواع خود،   چه در اروپا و چه در کشورهای جهان سوم،  هیچگاه نتوانسته مستقلاً و با تکیه بر ساختارهای تشکیلاتی خود قدرت را به دست گیرد.   فاشیسم عارضه‌ای است که در مقام یک سیالة بی‌شکل و مبهم  جهت به دست گرفتن قدرت،   پیوسته با گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی «ائتلاف» می‌کند.   و این همان روندی است که طی سه دهة اخیر در ایران نیز بازتولید شده.  در نتیجه،   مبارزه با فاشیسم در جامعه‌ای چون ایران که طی سدة اخیر تحت سلطة فاشیسم زندگی کرده، نیازمند‌برخوردی دقیق و موشکافانه است.   اظهاراتی از قماش «مردم به صحنه بیایند،  تا حکومت بترسد» نه تنها الگوی مناسبی ارائه نخواهد داد که در عمل میانبری است برای فرو انداختن جامعه در دامان فاشیسمی نوین.                     

 

از اینرو باید به آقای «دکتر» تبریک بگوئیم!   استراتژی ایشان بی‌نهایت «خردمندانه‌» است؛ «فرستادن ملت ایران به فرمان علی خامنه‌ای پای صندوق‌های رأی برای ترساندن همان علی خامنه‌ای!»   وقتی می‌گوئیم،  گروهی یا تعمد دارند و یا ناشیانه در زورق حکومت اسلامی نشسته و برای بقای ولایت‌فقیه پارو می‌زنند بی‌دلیل حرفی نزده‌ایم.  چرا ایشان نمی‌فرمایند برای مبارزة هر چه بیشتر با حکومت اسلامی،  «مردم» زمانیکه به صندوق‌های رأی می‌رسند با فریاد «خامنه‌ای!‌ خامنه‌ای!  تو رهبر جهانی!»  رأی‌شان را به صندوق بیاندازند که علی خامنه‌ای بیشتر بترسد؟!  

 

باری در همینجا بگوئیم،   دوران پارو زدن در زورق حکومت اسلامی نه فقط برای آنان که  در غربت نان حکومت می‌جوند،  که برای همان‌ ملایان جمکران نیز به پایان رسیده.  و آنانکه این روزها برای فرستادن ملت ایران به پای صندوق‌های خودفروشی و تکریم به ارباب دین جوهر قلم هزینه می‌کنند،  در فردای اینکشور حرف زیادی برای گفتن نخواهند داشت.  

 

  ...