۱/۲۶/۱۴۰۳

بی‌بی، علی، موشک مشدی‌ممدلی!

 

 

این روزها واشنگتن یک سر دارد و هزار سودا!   دروغ آوریل واشنگتن،   یعنی تهاجم به کنسولگری شیعی‌ها در دمشق به حساب اسرائیل نوشته شد،   ارتش اسرائیل هم آن را تأئید نکرده است!    از سوی دیگر،  امت مسلمان ساکن آمریکا،  به دلیل حمایت واشنگتن از کشتار فلسطینیان در غزه،   جهت شرکت در ضیافت «عیدفطر» کاخ سفید شرط و شروط گذاشته و گفتند،   «ارباب به پا‌بوس می‌آئیم،   به شرط اینکه یواشکی باشه!»  و از همه مهم‌تر اینکه،  واشنگتن رئیس بانک‌مرکزی‌اش را برای گدائی محبت و «اعتبار» به چین فرستاد!   یادآور شویم 36 هزار میلیارد دلار اوراق قرضۀ دولت آمریکا در دست چینی‌هاست؛   کافی است پکن این اوراق را برای فروش به بازار عرضه کند،‌  تا دولت آمریکا رسماً در برابر همان بانک‌های نیویورکی که پُزشان را به ملت‌های جهان می‌دهد،  «اعلام ورشکستگی» فرماید!   در اینصورت پرداخت حقوق لشکر بی‌کاره و بی‌عار و مفتخور ـ کارمندان دولت آمریکا ـ  منتفی خواهد شد،   و در عرصۀ واقعیت شاهد هرج‌ومرج و آدمخواری در خیابان‌های ینگه‌دنیا خواهیم بود!  حال باید ببینیم ریشۀ بحران گسترده‌ای که اینچنین آمریکا را فراگرفته در کجاست؟  

 

مسلماً تجدید حیات نظامی و تشکیلاتی روسیه در این میانه دخیل است؛  چرا که امروز این کشور با روسیه‌ای که جواز دفن‌اش را جرج بوش (پدر) با فروپاشی دیوار برلین صادر کرد فاصلۀ زیادی دارد.  از سوی دیگر،  قدرت اقتصادی و خصوصاً تکنولوژیک چین لرزه بر اندام واشنگتن‌نشینان انداخته،  و دلیل دیگری است بر نگرانی‌های آمریکا و رعایای اروپائی‌اش.   نهایت امر،  ساخت‌وپاخت‌های آمریکا با هند،  کشورهای آسیای شرقی و برخی محافل واپس‌گرای آمریکای لاتین نیز مشکل بتواند پاسخگوی خلاءای شود که روسیه و چین،   واشنگتن را در آن شناور کرده‌اند.   

 

طی دو دهۀ اخیر در پاسخ به تمامی سئوالات حیاتی‌ای که موجودیت غرب را به چالش کشاند،   آمریکا تفنگ‌اش را از این شانه به آن شانه انداخت.  یک روز حزب دمکرات با نسخه‌های اسلامگرائی،  حمایت از همجنس‌گرایان و رنگین‌پوستان،  دکان رنگین‌کمان‌،  ووکی‌ایسم و ... سراسیمه از راه فرا‌رسید،   ولی دیری نپائید که ناکامی‌ها سبب شد تا زمام امور کشور به جمهوریخواهان تندرو و راست‌گرایان «آمریکای سپید» ‌سپرده شود!   در فردای سیه‌روزی پروژۀ «آمریکای سپید»،   دوباره سروکلۀ یک رئیس‌جمهور شیفتۀ جنگ‌سرد و دلدادۀ اروپای آمریکاپرست و سازمان آتلانتیک شمالی پیدا شد.   ولی دیری نگذشت که بن‌بست‌ها سریعاً جناب رئیس‌جمهور را با فرد دیگری که دشمن اروپا و سازمان ناتو بود جایگزین کرد،  و ...  و جالب اینکه،   طی این بده‌بستان‌ها تمامی مشکلات همچنان دست‌نخورده و ثابت باقی ‌ماند!‌  خلاصه تجربۀ دو دهۀ اخیر نشان داد که هیئت‌حاکمۀ آمریکا و دوقطبی‌ای که ایالات‌متحد به آن خو گرفته،   دیگر نمی‌تواند مانند دهۀ 1960 با خروج از ارتدوکسیسم آیزنهاوری،   و هیاهوی «دمکرات‌منشانه» قبیلۀ کندی‌،  متضمن بقا و دوام سیاسی واشنگتن در صحنۀ سیاست بین‌المللی باشد؛  راه چارۀ نوینی می‌بایست جستجو می‌شد.  راهی که ظاهراً خارج از دسترس هیئت‌حاکمۀ نزدیک‌بین آمریکاست.

 

در عمل،  تمامی مصائب و معضلاتی که امروز در سطح جهان با آن روبرو هستیم در همین نزدیک‌بینی سیاسی آمریکائی خلاصه شده.   کشوری که مانند کبک سر در برف فرو برده،  و از آنجا که خود هیچ نمی‌بیند،   می‌پندارد دیگران هم سر در برف دارند.  ولی رخدادها را جهانیان می‌بینند؛   فرار آمریکا از افغانستان و شکست در پروژه‌های عراق،  سوریه و لیبی به همان اندازه یک واقعیت سیاسی و نظامی است که جنگ محکوم به شکست آمریکا در اوکراین!  این «شکست‌ها» تبعاتی خواهد داشت که آمریکا و آمریکائی تا سال‌ها با آن زندگی خواهند کرد.

 

به استنباط ما،   امروز آمریکا در برابر فاجعۀ جدیدی قرار گرفته!   چرا که،  شکست نظامی غرب و سازمان ناتو در جبهۀ اوکراین هنوز حتی نوک بینی‌اش را هم از گردوخاک جبهه‌ها بیرون نیاورده.   از سوی دیگر تبعات منطقه‌ای،  انسانی و سیاسی جنگ ارتش اسرائیل با آنچه گروه «حماس» معرفی می‌شود هنوز مشخص نیست!   جهان‌وطن‌های واشنگتن‌نشین همزمان،   هم از زلنسکی و نتانیاهو حمایت نظامی می‌کنند،   هم دستورالعمل جنگی صادر می‌نمایند!   به عنوان نمونه به زلنسکی دستور می‌دهند به صنایع نفتی روسیه حمله نکند،   و نتانیاهو را هم به دلیل عدم توجه به حقوق غیرنظامیان مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهند!  خلاصه بگوئیم،  آمریکا جنگ و افکار عمومی «پاستوریزه» می‌خواهد.   جنگی که به آرایش صنایع نفتی‌ای  که تحت نظارت واشنگتن عمل می‌کند لطمه‌ای نمی‌زند،  و افکارعمومی نیز می‌باید در جنگ اسرائیل و حماس سیاست‌های آمریکا را در خاورمیانه کاملاً مورد تأئید قرار دهد!  درست حدس زدید!   آب از آب تکان نخورد؛  فقط آمریکا برندۀ صحنه باشد!   به این می‌گویند «اشتهای صاف» کدخدا در جنگ‌های نیابتی!

 

ولی رعایا هم از این فرصت‌ها استفاده کرده،  خودی نشان می‌دهند!   به طور مثال،  دولت اسرائیل که از آغاز موجودیت‌اش تا به امروز نان‌شب را از دست واشنگتن ‌خورده،  به خود اجازه می‌دهد رسماً در برابر تصمیمات رئیس‌جمهور آمریکا قد علم کرده،  مطالبات وی را در برابر چشم جهانیان لگدمال نماید!   نتانیاهو،  علیرغم اظهارات جو بایدن،  هم می‌خواهد به رفح حمله کند،  و هم به بهانۀ حفظ امنیت کشور،  در نوار غزه از کشته، پشته بسازد!   و جالب‌تر اینکه،   حماس که گویا هدف اصلی این عملیات عنوان می‌شود،  رسماً اعلام می‌‌دارد،  «گروگان‌های اسرائیلی در دست ما نیستند!»  به عبارت دیگر تهاجم اسرائیل به نوار غزه پایه و اساس مشخصی ندارد.  صاحب‌نظران معتقدند که مسئولیت این جنگ بر عهدۀ اکثریت پارلمانی جمهوری‌خواهان در آمریکاست؛   همان‌ها که سعی دارند با ریختن تتمه آبروی حزب دمکرات،  پیروزی قبیلۀ ترامپ را در انتخابات آینده تضمین کنند.   باید پرسید،  کیست که عملیات و اهداف نظامی اسرائیل در غزه را راهبری می‌کند؟

 

باری نهایت امر،   منجلاب سیاسی و نظامی‌ای که آمریکا خود و متحدان و رعایای‌اش را در آن غوطه‌ور کرده،   به موشک‌باران کنسولگری و یا شاید سفارت جمکرانی‌ها در سوریه نیز منجر شد!   و اینک پای ملایان نیز رسماً به جنگ‌های نیابتی،   تحت نظارت واشنگتن باز شده است!   البته حملات نظامی بر علیه مهره‌های حکومت ملایان،  چه در داخل مرزها و چه در منطقه از دیرباز سکۀ رایج بود.  همانطور که می‌دانیم،   طی سال‌های اخیر این نوع حملات به قتل «شخصیت‌های» شناخته شدۀ نظامی و امنیتی حکومت ملایان انجامید،  و علیرغم سروصدای فراوان در تهران و تظاهرات و نمایش نماز‌های جماعت و ... هیچگاه از سوی حکومت اسلامی به این تعرضات عکس‌العملی نشان داده نشد.   به عبارت ساده‌تر،  حکومت ملایان مانند سگی است که خوابیده پارس می‌کند!   ولی در این میان چند سئوال مطرح می‌شود.   نخست اینکه آمران و عاملان واقعی این حملات چه کشورها و چه محافلی هستند و   دست‌های داخلی و یا خارجی در این عملیات چگونه عمل می‌کنند؟   دیگر آنکه،  اگر دولت ملایان قادر نیست امنیت «مقامات‌اش» را در سطح منطقه‌ای و حتی در درون کشور تأمین نماید،   با تکیه بر چه ساختار اداری و تشکیلاتی‌ای ادعای برخورد با معضلات داخلی و خارجی دارد؟   و نهایت امر «خروجی» این بحران امنیتی که ملایان کل کشور را در آن مغروق کرده‌اند چیست؟   

 

به استنباط ما،  دود مجموعۀ این مصائب از کُندۀ واشنگتن برمی‌خیزد.   این آمریکاست که به دلیل گرفتار شدن در لابیرنت سیاست داخلی و خارجی تلاش دارد با فرار به جلو،   فرافکنی و ایجاد درگیری‌های مختلف در سطح جهان راهی جهت خروج از بحران بجوید.  واشنگتن وضعیت کودک حریصی را دارد که لقمه‌ای بزرگ‌تر از دهان‌اش بر‌داشته و تلاش می‌کند با ایجاد درگیری‌های جدید ناتوانی‌اش را به حاشیه براند.  افسانۀ آمریکای «توانا» آنچنان سایه‌اش بر سر محافل حاکم سنگین شده که حاضر نیستند واقعیات را ببینند.  ولی واقعیت گوشزد می‌کند که طی دو دهۀ اخیر واشنگتن در تمامی درگیری‌های جهانی بازندۀ اصلی بوده.   فرار از افغانستان،   شکست در باتلاق جنگ سوریه و عراق،  و ... و حتی شکست کودتای سازمان آتلانتیک شمالی در ترکیه نیز این هیئت حاکمه را از خواب خوش بیدار نکرده!   

 

آمریکا همزمان درگیر دو سیاست متخالف شده؛  حفظ پرستیژ جهانی،  و ایجاد دینامیسم مناسب از منظر سیاسی جهت توجیه سیاست‌اش در داخل مرزها!   به وضوح می‌بینیم که برای نخستین بار در تاریخ‌ آمریکا،   کاخ‌سفید هیچکاره است!  شواهد نشان می‌دهد که امروز علیرغم حضور جو بایدن در کاخ‌سفید،   این گروه دونالد ترامپ در مجلس نمایندگان است که در آمریکا حکومت می‌کند.   و می‌بینیم که سیاست‌های ترامپ در سطوح بین‌المللی یکی پس از دیگری خود را نشان می‌دهد؛   رها کردن اوکراین و زلنسکی،   شدت گرفتن تهاجمات وحشیانۀ اسرائیل بر علیه فلسطینیان،   راه‌یافتن نئونازی‌های اروپا به پارلمان‌ها،   تهدیدات آمریکا و متحدان‌‌اش بر علیه چین،  و ... و نهایت امر حملۀ موشکی به سفارت ملایان در سوریه!   این‌ها جملگی نمایه‌ای است از نئوترامپیسم!       

 

هیئت حاکمۀ آمریکا،  هم می‌خواهد از همراهی و همکاری ده‌ها میلیون مسلمان آمریکائی برخوردار باشد،   هم دستی به سروگوش یهودیان مقیم اینکشور بکشد،‌   هم رابطۀ خوبی با دست‌نشاندگان‌اش در اروپای غربی داشته باشد،  هم دل روس‌ها و اوکراینی‌های مقیم آمریکا را به دست آورد،   هم با تجار چین رابطۀ خوبی داشته باشد،   و هم ...  باید اذعان کرد که اینهمه،  «کار یک‌نفر و یک‌شب نیست.»   چرا که در آنسوی مرزها هیئت حاکمه و ارتش آمریکا با کشورهائی که تمامی این «دوستان و متحدان» داخلی در آن ریشه دارند،  شاخ‌ تو شاخ شده.   به عبارت ساده‌تر،   بحران‌های خارج از مرز به درون مرز پای گذارده،   و هیئت حاکمه نمی‌داند شمع نذری منافع‌اش‌ را باید در کدام سقاخانه روشن کند.     

 

این بازی مسخره و استعماری با موشک‌باران سفارتخانۀ ملایان در دمشق ابعاد جالب‌تری به خود گرفت.  همانطور که می‌دانیم ملایان پس از هنگامۀ کودتای 22 بهمن 57 تبدیل شدند به پورن‌ستارهای نمایش «نبرد با آمریکا!»   اینان در هر فرصتی اوباش را به خیابان‌ها ریختند و جهت ارعاب و سرکوب ملت ایران،   عربدۀ «مرگ بر این و مرگ بر آن» سر داده‌اند.   بارها هم گفته‌ایم که این روند صحنه‌سازی‌ای است استعماری و فاشیستی،  چرا که ملایان نانخورهای وفادار ارتش آمریکا و سازمان سیا هستند و فقط جهت سرکوب ملت ایران،  اوباش را هر دم به خیابان‌ها هی می‌کنند.   ولی حملۀ موشکی به سفارتخانۀ حضرات،  آنهم در کشور سوریه که ملایان ادعا می‌کنند آن را  از دست ارتش آمریکا بیرون کشیده‌اند،‌  حال این جماعت را سخت گرفت.   البته همانطور که در مقدمۀ این وبلاگ اشاره شد،   اسرائیل هیچگاه مسئولیت این حمله را تقبل نکرده؛   تمامی خبرگزاری‌ها فقط از «حملۀ منتسب به اسرائیل» می‌گویند.

 

به هر تقدیر،  اینبار ملاجماعت مجبور شد دست به عمل بزند!   چرا که قضیه دیگر «شرافتی» شده بود!  ولی اینان بجای حمله به پادگان‌های آمریکا در عراق،  سوریه،  پاکستان،  شیخ‌نشین‌ها و  ... که در آن‌ها ده‌ها افسر ارتش اسرائیل به جاسوسی و آدم‌دزدی و توطئه‌های  معمول‌شان مشغول‌اند،   تصمیم گرفتند مستقیماً خاک کشور اسرائیل را هدف بگیرند!  و پیش از حمله نیز ارباب‌شان،   دولت ایالات متحد را در جریان گذاشتند،   باشد تا خدائی ناکرده یک فشفشه به دمب نتانیاهو نخورد که موجبات سرافکندگی اسلام و مسلمین شود.   

 

به گزارش «مدفوعات» معتبر غرب،  پاسدارها پهپاد‌ها را فرستادند و به تمامی جهانیان نیز اعلام کردند که چند پهپاد فرستاده‌اند،   و فرستادگان‌شان چه ساعتی و به کدام آدرس خواهند ‌رسید؛  و اگر رسیدند،  «دشمن» چه کند تا این‌ها به هدف‌ اصابت نکنند،  و ...   خلاصه یک کمدی «هولیودی ـ کربلائی» با شرکت علی خامنه‌ای،  رئیسی و دیگر اراذل دست‌نشانده به روی صحنه رفت.   مسلم است پهپادهای لکنتی جمکران که با سرعت ماشین مشتی‌ممدلی حرکت می‌کنند،   هدف مناسبی برای ضدهوائی خواهند بود؛   و همین هم شد!   ارتش اسرائیل دانه، دانه این آهن‌پاره‌ها را در هوا زد،  از این عملیات «قهرمانانه» یک فیلم هم درست کردند و نشان‌ جهانیان دادند!   خصوصاً که جمکران آناً اعلام کرد که،  «جنگ دیگر تمام شد؛  اسرائیل حمله نکند!» 

 

ولی این مجموعه عملیات مضحک اهداف مشخصی نیز دنبال می‌کرد.  در درجۀ نخست دولت آمریکا را در جایگاه خداوند دانا و توانا قرار داد؛  آمریکائی‌ها از پیش «می‌دانستند» که حمله در چه تاریخی صورت خواهد گرفت!    از سوی دیگر،   به عوام‌الناس و لشکرهالوها «ثابت» کرد که جمکرانی جماعت دشمن خونی دولت اسرائیل است و به قول ملایان با «صهیونیسم» کنار نمی‌آید.   همزمان این عملیات باد مفصلی هم در آستین ارتش آمریکا و اسرائیل انداخت،  و نشان داد که اینان با چه سهولتی تکنولوژی «صدراسلامی» را در هوا شکار می‌کنند.   از برکت این کمدی کربلائی،   بنیامین نتانیاهو که همه شب در خیابان‌های اسرائیل عکس و مجسمه‌اش را آتش می‌زنند،   تبدیل شد به ناجی مردم اسرائیل و مخالفانش را از خیابان،   به پناهگاه‌‌ها فرستاد.  و نهایت امر عملیات کذا فلسطینیان بخت‌برگشته را به این صرافت انداخت که ملایان  قم و کاشان حامی آن‌ها هستند.   در این میانه رضا پهلوی هم میدانی گرفت؛   ردای میهن‌پرستی بر تن کرد و «جنگ خامنه‌ای» را محکوم نمود!  و به همین دلیل نیز ارتش ملایان رسماً اعلام کرد که «پهپاد‌ها و موشک‌های مشتی ممدلی به تمام اهداف از پیش تعیین شده رسیده‌اند!»  

 

از قدیم‌الایام گفته‌اند،    «تغاری بشکند،  ماستی بریزد!»  ولی این روزها وضع یانکی‌ها آنقدر خراب شده که اگر تمامی تغارهای جهان هم بشکند،‌   ماستی نخواهد ریخت.  مشکلی که آمریکا می‌خواهد با عملیات جوجه‌های‌اش حل کند،  می‌باید در داخل مرزها و در ارتباط با ساختار اقتصادی،  مالی و صنعتی کشور آمریکا حل شود.   رستم صولتی پیزی افندی‌های شیعی،   ارعاب یهودی سرگردان اسرائیلی،  قتل عام فلسطینی بخت برگشته و نوازش‌های پدرانۀ جنگ‌زدگان اوکراینی،   مشکل آمریکا را حل نخواهد کرد.