تحولات در بحرانهای گستردة جهانی، به
نوبة خود بر مذاکرات هستهای حکومت اسلامی با گروه «5+1» نیز تأثیراتی بر جای میگذارد.
پیشتر گفته بودیم، ملاقاتهائی که تحت عنوان «مذاکرات هستهای»
صورت میپذیرد، در واقع ابزاری است جهت تعیین
مرزهای نوین سیاستهای بزرگ جهانی در مورد کشور ایران. چرا که،
دولت ایران از پیمان «ان. پی. تی»
خارج نشده و اگر هم از این پیمان خارج شود، بدون همکاری با صنایع هستهای عمدة
جهانی نمیتواند نیروگاه و بمب و موشک هستهای داشته باشد. در نتیجه، این مذاکرات فقط و فقط باجخواهی آتلانتیستهاست
از سیاستهای نوین منطقهای. پرواضح
است، زمانیکه همین سیاستها در تلاطم و
تحول بیافتد بر «مذاکرات هستهای» تأثیر مستقیم خواهد داشت. و طی چند روز گذشته شاهد چنین شرایطی بودیم.
از آنجا که «آسیاب به نوبت است»، اینبار آتشبیار معرکه، خزانهداری
ایالات متحد بود که ظاهراً بدون اجابت کاخسفید بر تحریمهای اقتصادی علیه ایران افزود.
اگر میگوئیم، بدون اجابت کاخسفید به این دلیل است که گویا
اینبار تحریمها نیازی به امضاء رئیسجمهور آمریکا نداشت؛ با
استفاده از تحریمهای «گذشته» که گویا قرار بوده به نوبة خود «لغو» شود، خزانهداری
آمریکا تحریمهای جدید اعمال کرده!
همانطور که میتوان حدس زد، این لاتبازی سیاسی و توپی که یانکیها به میدان
انداختند، از سوی اوباش جمکران نیز با
استقبال فراوان روبرو شد.
این اوباش که بحران ساختگی بین «قم و واشنگتن» دهههاست برایشان دکان نانوائی
باز کرده، به این توهم دچار شده بودند که
اوضاع بر وفق مراد است. و در رأس خبرسازیهای
«نظامی ـ عقیدتی» حکومت اسلامی، فارسنیوز
را دیدیم که سریعاً قاطر چلاق امام حسین را زین کرد، و تحت عنوان «اظهارنظر کاربران» هر چه دل تنگاش
خواست، هم نثار دولت روحانی کرد، و هم نثار مذاکرات «بینتیجه!» غافل از اینکه، اگر یانکیها میتوانستند زمینة فرار نوکران
اسلامزدهشان را از «مذاکرات» کذا فراهم آورند،
خزانهداری «بدون اجازة» باراک اوباما «سند» امضاء نمیکرد. بله،
سابقاً وقتی جاهلها میرفتند سلمانی،
زمانیکه «اوسا» میرفت سراغ سبیلشان یواشکی در گوشش میگفتند: «آبخورشو رعایت کن!» یعنی سبیل را طوری بزن که «سوسولی» نشود! به این معنا که، نوک
سبیل میبایست میآمد روی لب پائین تا ژست جاهلی و چاقوکشی بر هم نخورد! خزانهداری هم که «سند» تحریم امضاء میکرد، باراک
اوباما زیر گوش اوسا گفته بود: «نونخورشو
رعایت کن!» یعنی حواستان باشد کاری نکنین
که سوسولی بشیم، و نانمان آجر شود!
در تداوم همین سوسولگریزی بود که باراک اوباما با جملة جادوئی: «براي روياروئي با داعش استراتژي نداريم»، نشست خبری کاخسفید را برای نخستین بار در
ایالاتمتحد با تیتر اول رسانههای عمدة کشور در تخالف قرار داد. بله،
این اولین بار است که کاخسفید به دلیل فروافتادن در تلة استراتژیک قدرتهای بزرگ
منطقهای، رسماً بر علیه رسانههای ایالات
متحد که بر طبل برخوردهای «آتشین و نظامی» با داعش میکوفتند، موضعگیری کرده. ولی
اصولاً نشریات ایالاتمتحد، نه خوانندة
«قابل ملاحظهای» دارند، و نه در دنبالهروی
از سیاستهای تعیینشده از سوی کاخسفید تعللی نشان میدهند. این نشریات «حرفگوشکنتر» از اینها
هستند. از اینرو به استنباط ما تعارض کذا فقط یک دلیل
میتواند داشته باشد، کاخسفید در اتخاذ
سیاست در عراق غافلگیر شده بود، و قبل از
آنکه بتواند جهت «بزک» اوضاع، رسانهها را در جریان قرار دهد، بالاجبار
تغییر سنگر داد. و طبیعی است که در چنین
شرایطی بیاعتباری نصیب «نشریات» شود، نه فرماندة کل قوا!
حال این سئوال پیش میآید که این بساط از کجا سرچشمه میگیرد؟ چه شده
که ناگهان بشار اسد، که بر اساس اظهارات مستقیم اوباما میبایست
«سرنگون» میشد، امروز در مرکز توجهات
عالیه قرار گرفته و حتی «بعضیها» در واشنگتن سخن از همکاری با دولت وی جهت مبارزه
با «داعش» به میان میآورند؟ چه شده،
که دولت جمکران به دلیل «همکاری» با عراق در سرکوب داعش، امروز «عزیزدردانة» خبرسازان آتلانتیسم میشود، و «دمب» حکومت شیعیمسلک و سرکوبگر ملائی در
رادیووتلویزیونهای اینان مرتباً در پشقاب میافتد؟ چه شده که از عملیات نیروی هوائی ارتش عراق که
با استفاده از مستشاران روس بر علیه داعش صورت میگیرد هیچ خبری مخابره نمیشود؟ خلاصه بگوئیم، فهرست این پرسشها بسیار پرشمارتر از اینهاست.
ولی مهمتر از همه، چه شده
که در نظام رسانهای غرب، دولت اسرائیل به دلیل الحاق 400 هکتار زمین فلسطینیان
به مناطق اشغالی، سریعاً از سوی آمریکا و
سپس انگلستان «محکوم» میشود، و «دمب»
نتانیاهو را میبرند؟ هر چند شیپورهای
ناتو سعی دارند موضوع «مهم» از نظر آتلانتیستها را شرایط نظامی در اوکراین اعلام
کنند، میباید بپذیریم که تحولات به مراتب از اوکراین
فراتر میرود:
«[...] وزارت خارجه آمریکا تصمیم اسرائیل برای اشغال 400 هکتار از اراضی کرانه
باختری را محکوم و اعلام کرد این اقدام تلآویو به مذاکرات سازش آسیب جدی وارد میکند.»
منبع: مهرنیوز، 10 شهریورماه 1393
ولی در مورد اوکراین پیشتر گفته بودیم،
و حدس میزدیم که روسیه نمیتواند از کنار مسئلة اینکشور «بیتفاوت» بگذرد. آنها که خواستار بیتوجهی روسیه به مسئلة
اوکراین هستند بدنیست یک سناریوی «فرضی» را در نظر آورند: سناریوئی که بر اساس آن دولت روسیه کشور مکزیک
را با عهدنامههای نظامی به مسکو متصل میکند،
و موشک و تانک و تجهیزات نظامی خود را در مرزهای جنوبی ایالاتمتحد مستقر مینماید. در چنین شرایطی عکسالعمل کاخسفید به عقیدة
اینان چه خواهد بود؟ مسلماً واشنگتن تماشاچی باقی نمیماند. و در
شرایطی که آمریکا میکوشد در مرز روسیه لانه کند، مسکو هم به نوبة خود نمیتواند بیتفاوت باشد. ولی واکنشهای مشروع روسیه، در
اظهارات دولت کییف و پروپاگاند رسانههای غرب تبدیل به «تهاجم نظامی به اوکراین»
شده! و از آنجا که یانکیجماعت نه فقط خود به زورگوئی
عادت کرده، که نوچههایاش را نیز به همین
لوسبازی عادت داده، حاضر نیست بدون
دریافت توسری جانانه دست از این بساط بردارد.
ما هم خبر بدی برایشان آوردهایم،
این «عادت» باید بزودی از سرشان بیفتد؛
هم در اوکراین، و هم در دیگر مناطق جهان!
برخلاف ادعاهای مسخرة راسموسن، رئیس «قریبالخروج» سازمان ناتو که از قضای
روزگار از منظر تاریخی یکی از فعالترین «رهبران» این سازمان نظامی به شمار میآید،
«نیاز»
سازمان ناتو به نیروهای واکنش سریع، خصوصاً
در پاسخگوئی به «حملات احتمالی» روسیه در اروپا و دیگر نقاط جهان، پوچگوئی است. سازمان
ناتو با تجهیزات و بدون تجهیزات، فقط از
طریق حمایت ارتش آمریکا میتواند عملیاتی شود؛
بدون واشنگتن، ارتش ناتو ببری است بیدندان! و این واقعیت را رؤسای دیگر این تشکیلات و در
رأسشان دیوید کامرون بخوبی میدانند.
اگر کار در اوکراین به مرحلة رویاروئی مستقیم بکشد ـ و ما این گزینه را منتفی میدانیم ـ این روسیه و آمریکا هستند که شاخدرشاخ هم خواهند
انداخت، نه اروپای فرسوده، با میانگین سنی بالای 45 سال! از سوی
دیگر، تجربة سالهای اخیر نشان داده که
روابط «روسیه ـ آمریکا»، چه دوستانه و چه
خصمانه، نه از طریق سازمان ناتو و حتی کاخسفید، که
مستقیماً توسط شبکة «کرملین ـ پنتاگون» حلوفصل میشود. حال
باید پرسید سخنرانیهای اخیر راسموسن و «نیازهای فوری و عاجل» سازمان ناتو چه
اهدافی دنبال میکند؟
در تحلیل هیاهوی راسموسن، جز اینکه
سازمان ناتو بخواهد ملتهای اروپائی را به نفع شرکتهای اسلحهسازی فرانسوی، انگلیسی و خصوصاً آمریکائی چپاول کند، گزینة دیگری نمیبینیم. در واقع
«کشفیات» گستردة اخیر سازمان ناتو از «پیشرفتهای» سریع نیروهای روسیه در قلب اوکراین، که رأس اخبار آتلانتیستها را «زینت» داده، بیشتر
به کلاشیهای حسنتیغ، دلالمحبت صاحبنام
شهرنوی تهران شباهت دارد تا «اخبار!» چرا
که، جنگ تنها «فعالیت» انسانهاست که
رودربایستی برنمیدارد! اگر روسیه در
چارچوب نیازهای امنیتی خود نیازمند جنگ باشد، نه از
اروپائیها «خجالت» میکشد و نه از آمریکائیها «حساب» خواهد برد. این
جنگ «رسانهای» را شبکة خبری آتلانتیست به راه انداخته تا راسموسن و کامرون و دیگر
لاشخورهای سازمان ناتو بتوانند در نشست آتی این سازمان ـ 4
سپتامبر در انگلستان ـ اروپائیها را سرکیسه کنند. همین و بس!
در بخش دوم مطلب امروز شاید بهتر باشد نگاهی نیز به نشست خبری حسن روحانی در
تاریخ 8 شهریورماه سالجاری بیاندازیم.
البته اظهارات روحانی تکراری است؛ فینفسه
نیازمند «بررسی» نخواهد بود. ما در این
نشست بر تحلیلی شتابزده از همین «تکرارها» متمرکز میشویم. این «تکرارها» متأسفانه یکی از مهمترین علل ناکامی
دولتها در دستیابی به شرایط مناسب اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی و مالی طی چند دهة اخیر است. نخست بگوئیم،
تکیة روحانی بر «قانون» و «رعایت قانون» از انواع برخوردهای ملاممد خاتمی
است. و این برخورد از موضع رئیسجمهور خطاست.
اگر به عنوان یک شهروند عادی بتوان پیروی
از قوانین را الزامی معرفی کرد، در مقام رئیسجمهور، سخن گفتن از «قانون» بیشتر به معنای سنگر گرفتن
در قفای «قوانین» خواهد بود. نوعی برخورد تدافعی است از جانب فردی که این
امکان را دارد تا با طرد قوانین نامناسب،
کشور را به سوی برخوردی شایسته با مسائل اجتماعی بکشاند. و از
قضای روزگار این نیاز امروز بیش از پیش احساس میشود.
راه دور نرویم! روحانی بخوبی میداند
که حکومت اسلامی نیازمند بازنگری عمیق و چندسویه در مورد قوانین جاری کشور
است. ملایان شیعه پس از دستیابی به قدرت سیاسی، همانطور
که شاهد بودیم دستپاچه شدند، و مجموعهای دلآزار از فقه و شریعت را در هم
جوشانده، به عنوان «قانون» بر کشور ایران حاکم کردند. این
مجموعه نارساتر از آن است که بتواند در یک برخورد منطقی با مسائل، نیازها، فرازها
و فرودهای یک جامعة گستردة بشری جوابگو بوده و «قانون» تلقی شود. این مسئله را هیئت دولت بخوبی میداند؛ هر چند سعی دارد از آن سخن نگوید.
«ما [...]
طبق حکم دادگاه عمل میکنیم.»
منبع: کیهان،
8 شهریورماه 1393
مشکل این است که حکم دادگاه «غیر حقوقی» است،
چرا که «قانون» شما کارش خراب
است. به طور مثال اژهای، یکی از
مسئولان قوة قضائیه اعلام داشت، ناظم
متجاوز که گویا چندین پروندة سوءاستفادة جنسی از کودکان دارد، به
تحمل ضربات شلاق و دو سال تبعید محکوم شده!
ما هم در همینجا به قوة قضائی حکومت اسلامی از صمیم قلب تبریک میگوئیم. در حکومتی که خارج شدن از خانه بدون حجاب
اجباری میتواند به جریمه و شلاق و زندان و محرومیت از بسیاری حقوق اجتماعی بیانجامد. و یا روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج به
مجازات سنگسار منجر گردد، یک متجاوز و جنایتکار که زندگی و آیندة چندین
کودک را نابود کرده، فقط به چند ضربه
شلاق و 2 سال تبعید محکوم میشود! نمیدانیم مقصود روحانی از «احترام به قوانین» و
حکم دادگاه شامل احترام به عادیسازی «کودکآزاری» به عنوان یکی از اصول دین مبین
هم میشود، یا ایشان قرار است در این نوع
«قانون» تجدیدنظر به عمل آورند:
«ناظم متجاوز مدرسه به تازیانه و 2 سال تبعید محکوم شد»
منبع: فارسنیوز، 10 شهریورماه 1393
اگر گفتیم اظهارات روحانی «تکراری» است،
گزافه نگفتهایم. روحانی نه تنها
تلاش دارد در قفای قوانین انسانستیزی سنگر بگیرد، که برای بقاء و دوام روابط انسانی، اقتصادی و فرهنگی در جامعة ایران هیچ شانسی ندارند،
که اصل حاکمیت دولت را نیز از طریق
اظهاراتاش به زیر سئوال میبرد! به
عبارت دیگر، حسن روحانی «مخالفان» درونحکومتی
را مورد خطاب قرار داده و به آنان «یادآوری» میکند که «رئیس اوست!» باید خدمت ایشان گفت، «رئیس» موضع خود را به عنوان رهبر دستگاه
اجرائی کشور تثبیت میکند، نیازی هم به
اولتیماتوم نباید داشته باشد. به استنباط
ما روحانی از تثبیت موضع خود عاجز مانده،
از اینرو با استفاده از یک نشست خبری قصد دارد این موضع را «به نمایش»
بگذارد! و برخلاف آنچه به نظر میرسد، این نوع برخورد فقط از روی ضعف و ناتوانی
دستگاه اجرائی صورت میگیرد، دلیلی بر
اقتدار نیست:
«کشور
ما یک دولت بیشتر ندارد. در مسائل اجرائی
تصمیمگیری با دولت است و دولت تصمیمات را عمل میکند.»
همان منبع
یادآور
شویم، دولت «مقتدر» و «قانونی» نیازی ندارد
که مرتباًّ از تعهدات خود به پیروی از منویات «رهبر انقلاب» سخن بگوید. علی
خامنهای نیز خود در چارچوب همین قوانین قرار میگیرد، و «رهبر،
رهبر» کردن روحانی در نشستها و سخنرانیها، فقط دامن زدن به یک «کیششخصیت» است و بس! نخست بگوئیم،
حکومت قانونی کیششخصیت ندارد! در ثانی،
مگر علی خامنهای کیست که دولت میباید
از نظرات ایشان «پیروی» کند؟ علی خامنهای
حتی در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی «رهبر» این حکومت به شمار نمیآید، چرا که در یک انتخابات کنترل شده از طریق همین
حکومت قادر نخواهد بود حتی یک صدم آراء کشور را به خود اختصاص دهد. پس اگر به حساب آقای روحانی، دولت «مقتدر»
است و «قانونی»، چرا مرتباً از موضع یک
ساختار غیرقانونی و متزلزل، یعنی علی خامنهای «حمایت» به عمل میآورد؟ حمایت
یک ساختار منتخب و «قانونی» از یک ساختار غیرقانونی ـ غیرمسئول ـ که فراقانونی عمل میکند، فقط نشان میدهد که ساختار قانونی دولت در واقع
«قانونگریز» است و قانونیات خود را نیز نفی میکند:
«همانطور که
رهبری فرمودند جامعه نباید دوقطبی شود. همه
فعالان سیاسی در قواعد بازی و در چارچوب قانون اساسی باید فعالیت کنند تا هم شاهد
نشاط باشیم و هم انسجام و وحدت.»
همان منبع
این
اظهارات به این معناست که یا قانون اساسی میباید تغییر کند، یا اینکه،
شرایط سیاسی کشور در بنبستی که از دیرباز در آن دستوپا زده همچنان باقی بماند. به عبارت دیگر، روحانی چنین القاء میکند که یا «مردم» باید
«انقلاب» کنند، یا این وضعیت ادامه خواهد
داشت! باید بگوئیم چنین اظهاراتی از زبان رئیسجمهوری
که ادعای برخورد «نوین» با مسائل ایران دارد،
مضحک است. ولی اشتباه نکنیم، اینجا
نیز بار دیگر میرسیم به برخورد خاتمی با مسائل کشور. برخورد
فردی که ادعا داشت قصد اصلاح امور را دارد،
و در عین حال تلاشهایاش هدفی جز تداوم «وضع موجود» نداشت. خاتمی آنقدر بحرانسازی کرد، و بیعملی و سستی نشان داد تا حکومت فرصت
یافته، دولت را به سوی راستگرائی افراطی و
باند احمدینژاد بکشاند.
در
نتیجه، میباید آزادیهای قطرهای و رسانهای
دولت روحانی را نیز همینجا محکوم کنیم.
این «آزادیهای قطرهای» در این شرایط اجتماعی و فرهنگی به هیچ عنوان
سازنده نیست. چرا که، در
دوران دولت «اعتدال و تدبیر» ممنوعیتها به مراتب بیش از آزادیها گسترش
یافته، و تلاش ایندولت جهت ارائة تصویر
«سازنده» از سیاستهای کشور چه در مورد مسائل اجتماعی و اقتصادی و چه در امور مالی
و ارزی یک «صحنهآرائی» بیش نبوده.
دولت
روحانی از طریق «آزاد شدن» برخی منابع مالی و ارزی در خارج از مرزها که بازتابی
است از کشاکش «مذاکرات هستهای»، توانسته
بر آندسته از تورمها که به دلیل نبود اجناس مورد نیاز ایجاد شده بود، اهرمهای مهارکننده تعبیه کند. ولی
این نوع «بهبود» در شرایط اقتصادی گذراست؛
روی کاغذ معنا میدهد؛ واقعی نیست؛
و خصوصاً قادر نخواهد بود تداوم داشته
باشد. چرا که، دولت
پیرامون مشکلات اصلی اقتصادی کشور: معضلات
صنعتی، تولیدی، خدماتی،
و خصوصاً در زمینة فراهم آوردن امکانات کافی جهت جلوگیری از فرار مغزها و
سرمایهها که با سرعتی حتی بیش از گذشته ادامه دارد، دست به هیچ اقدامی نزده.
در
پایان، با توجه به اظهارات روحانی پیرامون
«اصحاب فرهنگ»، نیم نگاهی خواهیم داشت به انتخابات اخیر کانون
نویسندگان ایران. برای نویسندة این وبلاگ خبر «برگزاری انتخابات»
کانون نویسندگان ایران، هم تأثرآور بود و
هم تأسفآور. تأثرآور چرا که، در سایة حکومتهائی که طی سدة اخیر تمامی
خلاقیتهای فرهنگی را به دلائل سیاسی، و طی چند دهة اخیر به دلیل سانسور ملائی سرکوب
کردهاند، چگونه میتوان با فرستادن چند مدرس دانشگاه در
اقتصاد و علوم اجتماعی، به یک مجلس
«خصوصی» ادعای برگزاری جلسة «کانون نویسندگان» داشت؟ خلاصه
بگوئیم، اینکار حکایت ابتیای زینوبرگ قبل از خرید اسب
است؛ اول شبکة چاپ و تحریر و تصحیح و ویراستاری و
ترجمه و رماننویسی داشته باشید، ناشران
معتبر را مورد حمایت قرار دهید، بعد «کانون
نویسندگان» راه بیاندازید.
از سوی
دیگر این انتخابات باعث تأسف شدید نویسندة این وبلاگ شد. چرا که،
قشری که خود را، صرفاً به دلیل
حضور در اینگونه انتخابات، «صاحبقلم»
تلقی میکند، بر این مملکت جنایاتی روا
داشته که روی شعبانبیمخها را سفید کرده. فراموش
نکردهایم، اینان طی دوران صدارت بختیار چگونه چون جمعی
کودک صغیر و بیاختیار به دنبال مشتی آخوند و ملا دوان دوان به خیابانها آمده
بودند. و نمیباید این مسئله را پنهان داشت این حضرات
همانها هستند که 36 سال پس از خیانتشان به فرهنگ این سرزمین، امروز
اسبشان را برای سرکوب ملت در ردای «فرهنگی» زین کردهاند. این مسئلة بسیار تأسفبار است، چرا که این مدعیان فرهنگ حتی عملکرد مخرب خود
را نیز به زیر سئوال نبرده. و شاید به دلیل خضوع و خشوع اینان در محضر
«قدرت» باشد، که اینچنین مورد الطاف و عنایات
روحانی قرار میگیرند:
«پرچمدار
فرهنگ باید صاحبان فرهنگ باشند.»
همان منبع
بله، آقای روحانی!
این صاحبان «فرهنگ» انسانستیزی، حداقل بیرق شما و همپالکیهایتان را تا حال
خوب حمل کردهاند. اینان حتماً باید
پرچمدار «فرهنگ» پدیدة فرهنگستیزی باشند که حکومت اسلامی خوانده میشود. حکومتی که پای در قرون وسطی و سنگسار و حدیث و
حجاباجباری و کودکآزاری دارد، و دستاش
در «بیعت» آتلانتیسم جنایتکاری است که 35 سال پیش با توطئه و میدانداری و
تبلیغات، قشر آخوند را بر سرنوشت ملت ایران حاکم
کرده. برای حکومت شما و پرچمداران «فرهنگتان»
آرزوی موفقیت داریم؛ مستبدان و پرچمدارن استبداد هر چه موفقتر، پایان کارشان هولناکتر!