موضعگیریهای اقتصادی دولت رئیسی به
افزایش درگیری در شهرها بین اهالی کوچه و خیابان و عوامل حکومت منجر شده؛ ملایان
نیز با خونسردی تمام نظارهگرند! این
سئوال مطرح میشود که اصولاً در قفای این درگیریها، بیتفاوتیها، سیاستهای ضدونقیض، خطونشان کشیدنها و ... چه انتظاراتی در داخل
و خارج از مرزها نشسته؟ به چه دلیل ملایان
جهت حل بحرانهای مالی، اقتصادی و معیشتی
هیچ تلاشی نمیکنند؟ از دو حال خارج
نیست، یا حکومت توانائی حل این مشکلات را
ندارد، و میکوشد با سرکوب نظامی صرفاً خود
را در قدرت نگاه دارد، که این خود سندی
است بر ورشکستگی دستگاه «انقلاب اسلامی»، یا اینکه حکومت تعمداً به این بحرانها دامن میزند، چرا که خواستار خودبراندازی و همکاری نزدیک با
قشر ویژهای از مخالفان شده. به استنباط
ما، پاسخ نهائی به این شرایط واحد خواهد
بود، به همین دلیل نیز عوامل حکومت در
مورد سقوط قریبالوقوع هشدار هم میدهند:
«نظام هر روز به لبه پرتگاه نزدیکتر میشود.»
منبع: مهرنیوز،
مورخ 26 مه 2022
یادآور شویم به گزارش «رادیوفردا»، این هشدار بلافاصله پس از انتشار، از سایت
مهرنیوز، بوق سازمان تبلیغات اسلامی، حذف شده است! بله حکومت
در سراشیب سقوط دستوپا میزند. سقوطی که
دیرهنگامی است آغاز شده، ولی مفر آن
برخلاف دیگر میعادها ـ شهریور 20، 28 مرداد،
22 بهمن و ... ـ روشن نیست. خلاصه
در شرایط فعلی، دو گزینۀ مکمل در برابرمان قرار میگیرد: بیلیاقتی دستگاه حکومت در ادارۀ کشور، و فروپاشی برنامهریزی شده توسط همین حکومت.
مشخص است که اگر دولت و حکومت پیوسته
وانمود کنند که قادر به حل مشکلات کشور نیستند، افکارعمومی را به سوی مخالفان سوق خواهند داد. این مسئله به هیچ عنوان مختص ایران نیست، در طول تاریخ مرتباً تکرار شده. ولی در کمال تعجب، امروز دیگر کاملاً مشخص است که بیعملی دولت، همچون
اواخر دوران آریامهر، در واقع گوشهچشم نشان
دادن قشر حاکم به محافل ویژهای در داخل و خارج از مرزها، برای «جانشینسازی»
است. به استنباط ما اگر دستگاه آریامهر، آخوند و اوباش را به اپوزیسیون سیاسی تبدیل کرد،
دستگاه حاکمۀ فعلی نیز با این قروقنبیلها
و عشوههای شتری تلاش دارد حکومت را با جریاناتی جایگزین کند که هماهنگی لازم با
ساختارهای استبدادی و سرکوبگرانۀ حاکم داشته باشد. خلاصه بگوئیم، کاری
کنند که حکومت آینده نظر لطفی نسبت به عوامل استبداد نشان دهد؛ سگی بجای کلهپز بنشیند، و اینهمه برای تأمین آیندۀ «خانم ـ بچهها!»
ولی نمیباید فراموش کرد که ایران در گسست
با جهان نیست؛ در تبیین و شکلگیری مسائل
داخلی کشورمان، شرایط سیاست جهانی بسیار
مهم و سرنوشتساز است. و دو گزینۀ بالا
ـ بیلیاقتی حکومت و خودبراندازی ـ که بیش از هر گزینهای عملکرد حکومت ملائی را
تبیین میکند، با سدها و راهبندهای بینالمللی تلاقی خواهد
داشت. به طور مثال،
طی روزهای گذشته، شبکۀ اینترنت بیش
از گذشته توسط دولت ملائی سانسور شده است. باید پرسید چرا؟ طی چند روز گذشته چه پیش آمده که تغییر سیاستی
در این ابعاد را الزامی کرده؟ به استنباط
ما این «تغییر» را میباید در تحولات سیاستهای بینالمللی دنبال کرد.
فراموش نکنیم که ایالاتمتحد، دقیقاً آن زمان که میپنداشت در اوکراین به
پیروزی بزرگی بر علیه روسیه نائل خواهد آمد،
به شدت شکست خورد. ماریوپول، علیرغم تمامی تبلیغات غرب از دست فاشیستهای
آزوف و عوامل سازمان ناتو خارج شد و به دامان مام وطن بازگشت. به همین مناسبت ورود بایدن، رئیس قبیلۀ دمکراتها و بیش از نهصد تن از مقامات
آمریکا به روسیه ممنوع شد. و این ممنوعیت نشاندهندۀ این واقعیت است که
تغییراتی گسترده در کادرهای اداری و سیاسی واشنگتن طی چند روز آینده آغاز خواهد
شد. چرا که فروپاشی دکان سازمان ناتو در
ماریوپول فقط آغاز کار است، این پیروزیها
یکی پس از دیگری در قلب منطقۀ دونباس و سپس بندر اودسا و منطقۀ ترانسنیستری تکرار
خواهد شد. به این ترتیب، رویای پیروزی بزرگ دمکراتها و به زانو درآوردن
روسیه در اوکراین به کابوس تبدیل شده است.
نیازی نیست که بگوئیم مسلماً در
این میانه نوکران واشنگتن و در رأسشان حکومت ملایان میباید با «عملیات
قهرمانانهشان» به نحوی از انحاء جور شکست ارباب را بکشند!
ولی از آنجا که مطالب این وبلاگ بیشتر
نظر به مسائل ایران دارد، جورکشی نوکران
غیرایرانی واشنگتن را به دیگران واگزار میکنیم،
و میپردازیم به خوشخدمتی ملایان برای ارباب. همانطور که در آغاز درگیریهای نظامی در
اوکراین شاهد بودیم باند «اصلاحطلبان»،
به رهبری ملاممد خاتمی نخستین گروهی بود که دست به مقالهنویسی بر علیه
سیاست روسیه در اوکراین زد. ما هم به این
مناسبت و در پاسخ به جفنگیات ملاممد،
وبلاگی تحت عنوان «گوسفندالله فرهیخته» پیشتر منتشر کردهایم و افزون بر آن
توضیحی نمیآوریم. ولی این را باز هم تکرار میکنیم که ملاممد شیاد
در واقع سخنگوی تمامی هیئت حاکمۀ ملائی در ایران است، و اگر نمایندۀ علنی این «اعتراضات» شده، فقط به این دلیل است که مقامات رسمی و به
اصطلاح «مسئول» قصد ردگم کردن داشته، موضعگیری
نمیکنند. در غیراینصورت تمامی اینان از
خامنهای گرفته تا اوباش پاسدار و نمایندگان مجلس شوربای اسلامی و ... و حتی زندانیان
نمایشی اوین، با کلماتی به مراتب تندتر و
شدیدتر از مقامات حکومت یانکی، مسکو را هدف
میگرفتند. دلیل نیز روشن است، ریشۀ امثال زلنسکی و حکومت ملایان و تفالههای
وابستهاش در داخل و خارج از مرزها، از جوی وابستگی به واشنگتن سیراب میشود؛ پیروزی و شکست یکی در برابر روسیه، عملاً به معنای پیروزی و یا شکست دیگری خواهد
بود.
ولی همانطور که دیدیم سیلاب حمایتهای
جانانه از نئونازیها به ملاممد خاتمی محدود نماند . گروهی که خود را پیروان واقعی «خط امام» مینامیدند، در عمل به پیروی از ملاممد دست به مقالهپرانی
زده، به صراحت گفتند که از «اشغالگر نمیباید
حمایت کرد!» نهضت «احمدینژاد» نیز در این
میانه برای زلنسکی نامۀ فدایتشوم به رشتۀ تحریر در آورد و رسماً اعلام داشت که در
رکاب آمریکا آمادۀ خدمت به کاخسفید است. در ادامه دم جنبانی برای ارباب، ملیمذهبیهای نهضت «عاظادی» هم سر از کاسه به
در آوردند، با موضعی مشابه روز 22 بهمن
57؛ «روسیه محکوم است! آمریکای عزیز پیروز است!» در دنبالۀ این عملیات «خداپسندانه» شاهد تعظیم
غرای آنچه خود را «حزب چپ ایران» میخواند نیز بودیم!
اینان به سنت رایج در مطلبی که بیشتر
به رودۀ سگ مریض میمانست، نخست کلی صغریکبری
چیدند، بعد هم دست آقای بایدن را
بوسیده، روسیه را سخت محکوم فرمودند! خلاصه بگوئیم، تمامی عناصر کودتای 22 بهمن 57، جز «حزب توده» ـ موضع متفاوت این «حزب» در مورد اوکراین نیازمند
بررسی جداگانهای خواهد شد ـ حی و حاضرند.
همان اوباشی که در خیابان عربده میکشیدند، «بختیار نوکر بیاختیار!» امروز خواستار پیروزی
زلنسکی شدهاند! سیاهی لشکر آتلانتیسم در ایران، اینبار نیز به میدان تعظیم و تکریم برای
سرمایهداری آمریکا آمده، با یک
تفاوت؛ رهبرش دیگر خمینی بتشکن
نیست، رضا پهلوی، ولیعهد فراری آریامهر است! چرا که قبل از همه رضا پهلوی بود که بوسۀ گرمی
بر گونۀ نئونازیهای اوکراین گذارد و اعلام داشت که «دست در دست زلنسکی، ایران را آزاد خواهد کرد!»
حال شاید آنها که به قول معروف سرشان
بوی قرمهسبزی میدهد، به صراحت بینند
چرا باید اینترنت را در ایران سانسور کرد،
و با اتخاذ سیاستهای شناخته شده نارضایتی عمومی را هر چه بیشتر گسترش
داده، درگیری خیابانی به راه
انداخت، و نهایت امر عربدۀ «رضاشاه، روحت شاد» سر داد! میبینیم که حکومت ملائی در شرایط فعلی، بجای تلاش جهت برقراری نظم، آرام کردن افکارعمومی، پای
گذاردن در مسیر «آشتی ملی» و ... تلاش دارد تا به هر ترتیب به بحران داخلی بیش از
پیش دامن بزند. ملایان بجای جستجوی راهحلهای
«اجتماعی ـ سیاسی»، در شهرها رژۀ نیروهای سرکوبگر به راه میاندازند؛
هلمنمبارز میطلبند، باشد تا راه سازش با ملت به هر ترتیب ممکن «سد»
شود. چرا که اگر گشایشی در فضای سیاست
ایران به وجود آید، شرایط برای ملاجماعت
و منافع این قشر زالوصفت بسیار سختتر از بازگشت «آریامهربازی» خواهد شد.
دقیقاًً به همین دلیل دستگاه خود
فروخته ملایان گروههای اوباش حکومتی را وارد تجمعات مسالمتآمیز میکند تا اینان
آغازگر خشونت شوند. زمانیکه خشونت بر این تجمعات حاکم شد، همین گروهها شعار «رضا شاه! روحت شاد» را در
دهان دیگران میگذارند! بله،
درست حدس زدید، این شرایط همان است که طی غائلۀ اسلامگرائی و کودتای
22 بهمن 57 به راه افتاده بود. رژیم به
دست خود، از یکسو راه گفتگو با مخالفان را سد میکرد، تا براندازی به تنها راه رهائی از شرایط
ناهنجار تبدیل شود. و از سوی دیگر
آلترناتیو «منحصر به فرد» ـ حکومت اسلامی ـ
را توسط عوامل خود به مخیلۀ عمومی تزریق مینمود! دیروز
«حکومت اسلامی» بود، و امروز
«رضاشاه، روحت شاد!» تمام این برنامه نیز همچون دوران آریامهر، مستقیماً
از سوی واشنگتن اداره میشود.
در این میانه آنچه به دست فراموشی
سپرده خواهد شد آیندۀ کشور است. چرا که
گروههای اوباش که متأسفانه به دلیل سیاستهای استعماری در جامعۀ ایران تعدادشان
روزبهروز افزایش یافته، هم راه را بر گفتمان
سیاسی سد میکنند، و هم تحت عنوان «تنها
راه رهائی»، رژیم مورد نظر استعمار را هر
روز وجیهالملهتر مینمایانند! جالب اینکه، اگر به دقت بنگریم، بازیگران این سناریوی ضدملی، همانها هستند که دیروز نیز صحنهگردان
بودند. چپنمایان وابسته به سفارت آمریکا
در سوئد و نروژ و کانادا و کالیفرنیا،
اوباش بازار و خیابانهای تهران و اصفهان و ... ارتجاع درباری و حوزههای
آخوندی، و نهایت امر عملهواکرۀ سرمایهداری
غرب از قماش همان زوج فرانسوی که چند روز پیش دستگیر شدند.
تعجب نکنیم! حکومت اسلامی این حضرات را دستگیر نمیکند. حکومت اسلامی خودش پیشخدمت استعمار است، اینان
فرستادگان ارباباش به شمار میروند. ملایانی که خودشان نوکران آمریکا هستند، فرستادگان واشنگتن را نه فقط دستگیر نمیکنند، که دست و پایشان را هم میبوسند! این نفوذیها توسط همان تشکیلاتی دستگیر میشوند
که چندی پیش سفیر سابق انگلستان را در تظاهرات خیابانی بازداشت کرده بود. پس از
دستگیری «توریستهای» فرانسوی، ملایان هم
بالاجبار «اعلام» میدارند که، «چند جاسوس
دستگیر شدند!» چرا که اگر بگویند، «ما دستگیر نکردهایم»، گندش بیش از اینها بالا میآید. حال ببینیم این دستگیریها به چه دلیل رخ داده
است؟
بحران اوکراین پای به مراحل جدیدی
گذارده. همانطور که ولادیمیر پوتین پیشتر
نیز اعلام داشته بود، عملیات روسیه در اوکراین «جنگ» نیست، «نازیزدائی» است. و دقیقاً به همین دلیل است که تمامی بلندگوهای
استعماری و فاشیستهای رنگارنگی که با تبلیغات غلطانداز تحت لوای اسلام ناب محمدی، چپ سازشناپذیر، لیبرالیسم و آزادی و دمکراسی سکولار و
مردمسالاری و خصوصاً بازگشت سلطنت و «بهشت پهلوی» گوش فلک را کر کردهاند، از زلنسکی و باند نئوفاشیستها حمایت میکنند! اینان بخوبی میدانند که «نازیزدائی» شامل حال
خودشان هم خواهد شد، و اگر دژ نئونازیسم
آمریکا در اوکراین فرو ریزد، دکان اینان
هم تقولق میشود. همانطور که در وبلاگهای
پیشین هم آوردهایم، اینبار دیگر سخن از
صدام حسین و بشار اسد و ... در میان نیست؛ مسئله عمق استراتژیک روسیه در اروپای شرقی
است؛ سوختوسوز هم ندارد!
مسلماً بزودی تبعات فروپاشی فاشیسم
نونهال اوکراینی را که واشنگتن در اروپای شرقی برایاش خواب و خیال فراوان میدید شاهد
خواهیم بود. از هم اینک نشانههای تغییرات
محسوس است. به طور مثال، شاهد فروپاشی «ناتوایسم» در ترکیه هستیم. کشوری که رئیس دولتاش، رجب اردوغان،
علیرغم وابستگی به واشنگتن عملاً تبدیل به سخنگوی کرملین شده! از سوی دیگر،
اتحادیۀ اروپا که تا امروز خود را صندوقدار سازمان ناتو به شمار میآورد، و جز
فروپاشاندن روسیه هدف دیگری دنبال نمیکرد،
به دلیل چرخشهای مجارستان دستاش خالی است؛ دیگر تحت عنوان «همدردی اروپائی» نمیتواند
فاشیستها را در اوکراین تروخشک کند. مسلم بدانیم،
ادامۀ این تغییرات روسیه را تا چند صباح دیگر به قلب اروپا خواهد آورد، و مشکل بتوان تصور کرد که آمریکا در وضعیتی که
در آن گرفتار آمده بتواند در برابر این پیشروی سازمانیافته عکسالعمل شایستهای
از خود نشان دهد.
حال باید ببینیم در چنین شرایطی عربدۀ
«رضاشاه! روحت شاد!» تا کجا و تا کی خواهد
توانست فتیلۀ ملابازی و شاهپرستی را در کشورمان همچنان روشن نگاه دارد؟ این
سئوالی است که از منظر ما نیازمند بررسی عمیقتری است. چرا که جنگسرد تمام شده؛ شرایط بینالمللی با دوران گذشته تفاوت کلی نشان
میدهد. در نتیجه، پاسخ ما روشن است، حضراتی که آب به آسیاب «آریامهریسم» سرازیر کردهاند،
همچون خمینی که محو کربلای حسینی شده
بود، در حسرت دوران گذشته خواهند
سوخت. نه ایران و نه هیچ کشور دیگری نمیتواند
به گذشته باز گردد. برای بهبود شرایط کشور
میباید با آگاهی از گذشته، به آینده
نگریست. آنها که به دنبال گذشته میدوند، همچون اوباش غائلۀ «انقلاب اسلامی» جز سرشکستگی
و تأسف و ناکامی دستاوردی نخواهند داشت.