...
شاید هنوز برای تحلیل ابعاد وسیع بحران سقوط برجهای دوقلوی نیویورک و بازتاب آن در آسیای مرکزی و خاورمیانه بسیار زود باشد. مورخان، که شاید یکی از مستقلترینشان گابریلکولکو است، در کتاب «عصر نوین جنگ» سعی در ارائة برخی زوایای این بحران دارند، ولی مسلم آن است که تحولات منطقة خاورمیانه، صرفاً به حضور ارتش ایالات متحد در عراق و افغانستان و به فروپاشیهای «درونحکومتی» در منطقه ـ فروپاشیهائی که یکی از بارزترین نمونههای آن به قدرت رسیدن «باند» احمدینژاد در ایران است ـ بسنده نخواهد کرد. باید اذعان داشت که منطقه، به معنای واقعی کلمه، آبستن حوادث است.
امروز"بحران" هستهای ایران را، با وجود آنکه گوئی هنوز اجماع میان طرفهای آمریکائی و روسی صورت نپذیرفته، پشت سر گذاشتهایم. گزینة «جنگ» را، که برخی دول برای آن کیسهها دوخته و برخی محافل برایش خوابها دیده بودند، از سر گذراندهایم. ولی، بازتاب این تحول ما را رها نخواهد کرد. انفجارات اخیر در عراق، که میباید بیشتر به انفجاراتی "سیاسی" در چارچوب راهبردهای حاکم جهانی منتسب شود تا به «تروریسمیکور»، نشان میدهد که بحرانی خزنده در منطقه در جریان است.
حضور خانم رایس در کشورهای مصر و عربستان، و همزمان با این دیدار، حملهای «ناموفق» به یکی از بزرگترین مراکز استخراج نفت خام عربستان، به این باور دامن میزند که بزرگترین صادرکنندة نفت جهان دیگر نمیتواند به یمن عرضة نفت، به قیمتی که «یانکیها» خواهان آناند ـ چرا که نوسان قیمت نفت اگر در گذشته نشان دهندة سیاستهائی مقطعی بوده، امروز صریحاً در چارچوب سیاستهای "عنوان" شده از جانب کاخ سفید قرار گرفته است ـ به موجودیت خود تداوم دهد. گابریل کولکو، در کتاب خود، عربستان سعودی و پاکستان را طعمههای آیندة بلوا و آشوب معرفی میکند. در نظر او، شالودههای سیاسی ایندو کشور، تا به آن حد تضعیف شدهاند، که دیگر راه حل و درمانی سیاسی برای حفظ سیادت حاکمانشان وجود ندارد.
در واقع، ملاقات کرزائی با مشارف، که طی آن از وی درخواست شده بود، «تروریستها» را به افغانستان باز پس گرداند، به خوبی نشان میدهد که، دستگاه «طالبان» ـ زیر مجموعة سازمان سیا در منطقه ـ حتی برای کرزائی که خود زمانی قرار بود نمایندة تامالاختیارشان در واشنگتن باشد، دیگر از اهمیتی برخوردار نیست. آنان که از نقش سازمان «آیاسآی» پاکستان در شکلگیری «جنبش» طالبان آگاهاند، به خوبی میدانند که مشارف توان بازپس دادن «تروریستها» را ندارد. این به اصطلاح «تروریستها» در واقع شالودة سازمان امنیت ملی پاکستاناند، سازمانی که خود مشارف را بر تخت «ریاست جمهوری!» نشانده.
ضعف راهبردی پاکستان در مقطع فعلی، نزدیک شدن افغانستان به روسیه و هند را به دنبال خواهد داشت، و در سایة آن به احتمال بسیار زیاد، کشیده شدن نیروهای «چندملیتی» مستقر در افغانستان به جنگ با چریکهای افغان. ملاقات طولانی مشارف از چین که به دنبال سفر کرزائی صورت گرفت، هنوز نتایجی به دنبال نیاورده، در واقع، چین که همیشه حامی پاکستان در بحران ابدیایش با هند بوده، دیگر دلیلی برای حمایت از نظامی که واپسین لحظات زندگیاش را میگذراند، نمی بیند.
اگر پیشبینی تاریخی کولکو جامة عمل پوشد، منطقه با بحرانی روبرو خواهد شد که شاید از دورة حملة هلاکو، مردمان این خطه به یاد نداشته باشند. در این راستا، خروج بیقید و شرط نیروهای مسلح آمریکائی از منطقه، به دنبال شکستهائی نظامی، شاید اولین گام برای ورود به بحران باشد. آنها که چند روز پیش، این چنین آشکارا و بیپرده، به مراکز مقدس شیعیان حمله بردهاند، شاید بیدلیل این لحظة بخصوص را برنگزیده باشند، شاید میدانند که با هنگامه نبرد تودههای عراقی با ارتش آمریکا، راه چندانی در پیش نمانده.