۹/۱۵/۱۳۹۲

باراک و بشر!


 

امروز نگاهی خواهیم داشت به استفادة ابزاری آمریکا از «حقوق بشر.»   چرا که،   اخیراً از یک‌سو مجمع عمومی سازمان ملل باز هم حکومت اسلامی را به دلیل پایمال کردن «حقوق بشر» در ایران محکوم کرده.   و از سوی دیگر،   یک آخوند عراقی‌الاصل از قبیلة‌ لاریجانی‌ها که ظاهراً به فرمان علی خامنه‌ای،   رئیس آدمکشان بیت‌رهبری،   بر «تخت» ریاست قوة قضائیة جمکران تکیه زده،   طی اظهاراتی که بیشتر به «مزبله‌» می‌ماند، ‌‌ محکومیت وحشیگری  آخوندیسم شیعی‌مسلک توسط جامعة بین‌الملل را بی‌پایه و اساس خوانده. 

 

از آغاز غائله‌ای که به کودتای 22 بهمن 1357 انجامید،  شیوة بسیار مرضیه‌ای پای به صحنة سیاست روزمرگی فاشیسم و دست‌نشاندگی در ایران گذارده.   در این شیوة جالب،   تلاش‌های حاکمیت بی‌ریشة‌ کودتائی جهت تضییق حقوق‌ ایرانیان از طریق پناه گرفتن در قفای خزعبلاتی از قماش مسلمات دین،   واجبات مذهب،   سنت‌های امامان و پیغمبر صورت می‌پذیرد.   خلاصه،   اگر پیش از این کودتا،  یک قزاق که همچون پیامبر اسلام خواندن و نوشتن نمی‌دانست،   تاج کیانی بر سر ‌گذاشت و خود را «اعلیحضرت» ‌خواند،   پس از 22 بهمن 57،  جفنگ‌بافی‌های آخوندها پیرامون مفاهیم زندگی،   انسان،  ‌ و انسانیت در قرن معاصر،   تبدیل به سکة رایج در ادارة امور کشورمان شده.     

 

ولی خوب فراموش نکنیم که «دلبستگی» استراتژیک گاوچران‌های ینگه‌دنیا،  یعنی اربابان دستگاه امام زمان،   به‌ موضوع «حقوق بشر» صحنه را تاحدودی مضحک کرده.   استفادة ابزاری از «حقوق بشر» ـ‌  این حقوق روزگاری ارث پدری کاخ‌سفید به شمار می‌رفت ـ ‌ برای یانکی‌ها از واجبات «دینی» است،   چرا که در آن «نان» هست.   ولی نهایت امر ناندانی یانکی‌ها کار جماعت جنایتکار آخوند را بجائی کشانده که در اوج سرکوب روزمرة ایرانیان،  و علیرغم پرشمارترین اعدام‌ها،‌   که عملاً بدون هر گونه مشروعیت حقوقی و در دادگاه‌های «شبه نظامی» صورت می‌گیرد،   هر گاه نیازی به معرفی کاخ‌سفید و متحدان‌اش به حامیان «حقوق‌ بشر» در جهان احساس شود،   نخست در سازمان ملل «هیاهو برای هیچ» به راه می‌اندازند،   سپس رژیم کودتائی ملائی را «محکوم» می‌کنند.   و این «محکومیت» در واقع جهت باز کردن قلادة آخوندک‌هائی است که وظیفه‌شان به ارائة تصاویر مخدوش از جامعه،  دین،  روابط اجتماعی و ...  در کشورهای مسلمان‌نشین محدود خواهد شد.  

 

خلاصه،  این صحنه‌گردانی یانکی‌جماعت نهایتاً کار را به اینجا می‌کشاند که امثال لاریجانی‌ها تبدیل شوند به مترجمان «مبانی حقوق بشر» آنهم در «جهان اسلام!»    بله،  این است یکی از پیامدهای شیرین «بده ـ بستان» یانکی با ملا.    و در این مقطع زمانی،   «بده‌ ـ بستان»‌ کذا بین باراک اوباما و لاریجانی به راه افتاده؛   یکی می‌برد،  آن دیگری می‌دوزد!   باراک اوباما که تا همین چند روز پیش عربده‌اش در حمایت از جهادیون آدمکشی که اروپائی‌ها از حلبی‌آبادهای پاریس و لندن به سوریه اعزام کرده بودند،  گوش فلک را کر می‌کرد،   اخیراً دولت «مستقل» کانادا را که عملاً توسط وزارت کشور ایالات متحد اداره می‌شود زین کرده تا این دولت «خوشنام» که اکثر لات‌ولوت‌های حکومت اسلامی دلارهای دزدی‌شان را در بانک‌های‌اش «چال» کرده‌اند،  برای محکومیت جمکرانی‌ها در سازمان ملل «پرونده سازی» کند!   تو گوئی ایرانی فراموشی گرفته و از یاد برده که مدیرکل فراری بانک ملی جمکران با زن و بچه و خصوصاً با دلارهای دزدی‌اش در «تورونتو» اقامت دارد!       

 

همانطور که می‌بینیم،   سناریو ضدایرانی «محکومیت» هر‌سالة حکومت اسلامی در سازمان ملل از ابعاد بسیار وسیعی برخوردار است.   این محکومیت که هیچگونه جنبة الزام‌آور اجرائی،  حقوقی،  ایذائی،  و ... نخواهد داشت،   وسیله‌ای شده جهت تریبون دادن به آدمکشان دیوانه‌ای از قماش صادق لاریجانی جهت «سخن‌پراکنی» پیرامون حقوق بشر.   سخن‌پراکنی پیرامون موضوعی که این جماعت قرون‌وسطائی با یک من عمامه و ریش و کثافت اصلاً نمی‌دانند چیست.  

 

با این وجود،  در همینجا بگوئیم،   آخوندجماعت صرفاً با مفهوم حقوق بشر بیگانه نیست،   آخوندیسم در تمامی ابعادش اصولاً فلسفة وجودی «بشر معاصر» را قبول ندارد.  به عبارت دیگر،  استفتاء از یک آخوند پیرامون مفاهیم «اعلامیة جهانی حقوق بشر» دقیقاً به این می‌ماند از یک کور مادرزاد بخواهیم در مورد رنگ و نقاشی اظهار نظر کند.   این عملی است احمقانه که فقط و فقط آب به آسیاب همان آمریکائی‌ها می‌ریزد که علیرغم جنایات‌شان به ویژه در ایران،  عراق و افغانستان،   همچنان خود را حامیان «اصلی»‌ حقوق بشر جا می‌زنند.

 

پس نخست نگاهی داشته باشیم به «انسان» از منظر دین.  در ادیان ابراهیمی همانطور که بارها و بارها برای‌مان نشخوار کرده‌اند،   خداوند «خالق» انسان و اختیاردار اوست.   در عمل،  انسان را اگر «اشرف‌مخلوقات» می‌خوانند به این دلیل است که خداوند چنین «خواسته»،   نه اینکه «انسان» ویژگی بخصوصی دارد.   و از آنجا که خداوند چنین خواسته،   لازم آمده بود که تمامی فرشتگان در برابر این «اشرف مخلوقات» تعظیم کنند،  و چون شیطان چنین نکرد،  به «لعنت خدا» دچار شد!   خلاصه بگوئیم،  قصة دین،   حکایت یک «باباخدا» است که با یک من ریش و پشم سفید و یک هالة نور به دور کله‌اش آن بالا توی بهشت نشسته،  آدم خلق می‌کند؛  شیطان اخراج می‌کند؛  دفتریاداشتی هم دارد که اسم «بد و خوب‌ها» را در آن می‌نویسد!   در واقع،   وضعیت «انسان» در دین اسلام،   نوعی قصة حسن‌کچل است و در کمال تأسف در تمامی ادیان «ابراهیمی» این قصة خنک کسالت‌آور به صور مختلف تکرار و بازتکرار شده.  

 

پای به مبحث «جبر و اختیار» هم نمی‌گذاریم،   چرا که خود آخوندها هنوز از آن بیرون نیامده‌اند.   گروهی جبری‌اند و گروهی دیگر اختیاریون!   ولی آنچه مسلم است،  حتی «اختیاریون» این جماعت هم برای انسان موضوعیت «حق انتخاب آزاد» را که در مفاهیم حقوقی معاصر مطرح شده،‌  نه می‌شناسند،   و نه می‌پذیرند.  دلیل هم اینکه حق انتخاب آزاد با مسئولیت‌پذیری در برابر قوانین انسان‌محور توأم می‌شود،  حال آنکه دین خدامحور است،  مجموعه‌ای است غیرقابل تغییر که دیوارهائی نفوذناپذیر از «ارزش‌ها» پیرامون انسان‌ها ایجاد می‌کند،   و گذر از این دیواره‌ها همان است که اینان «کفر» می‌خوانند و مستوجب عقوبت و مجازات خداوند و آخوند خواهد شد!   خلاصه بگوئیم،  کلیة کسانیکه در مباحث مختلف دین پای به حیطة بررسی «انسان» می‌گذارند،‌   چه مسیحی باشند،  چه یهودی و چه مسلمان،‌  جملگی در چارچوب همان جبری سیر خواهند کرد که برخی اوقات سعی دارند به رنگ‌وروغن «اختیار» هم آن را بیارایند.   در نتیجه،‌  با واگذاری میدان به جانوران وحشی توسط یانکی‌ها،  یک آخوند به خود اجازه ‌داده،  پای پیش گذارد،  و همزمان با نفی مکرر مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر،‌   از حکومت اسلامی در آینة همین «حقوق» تقدیر نیز به عمل آورد:

 

«انتقاد آیت‌الله آملی لاریجانی از صدور قطعنامه‌های حقوق بشری علیه ایران،   حقوق بشر مورد تأیید اسلام را قبول داریم»

منبع:   فارس‌نیوز،  92/09/13

 

بله،  زمانیکه می‌گوئیم،‌  صحنه‌سازی یانکی‌ها فقط برای کشاندن حیواناتی از قماش لاریجانی به میدان مباحث حقوق بشر در ایران است،  گزافه نگفته‌ایم.  پیشتر امثال عبادی و بنی‌صدر را پیش می‌کشیدند و از زبان اینان «اسلام خوب» می‌ساختند،  حال نوبت به لاریجانی رسیده.   ولی می‌باید از این آخوند خونخوار پرسید،   در شرایطی که تعریف نخستین و بنیادین «انسان»،   در مباحث حقوقی معاصر،  خصوصاً در اعلامیة جهانی،  با اسلام در تضاد آشکار قرار می‌گیرد، ‌  منظور سرکار از «حقوق بشر» مورد تأئید اسلام چه می‌تواند باشد؟    اسلام نگرشی است متعلق به قرن هفتم میلادی.   اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز سندی است «معاصر!»   این ادعا فی‌نفسه بی‌پایه است که مجموعة حقوقی‌ای که برپایة روایات و حکایت از روش‌های زندگی 1400 سال پیش تنظیم شده،   می‌تواند با سندی معاصر همخوانی داشته باشد.   مگر اینکه ادعا داشته باشیم که روش زندگی انسان‌ها از 1400 سال پیش تاکنون تغییری نکرده!   ولی خارج از این بحث‌های منطقی،   ما می‌دانیم که مقصود اراذل و اوباش حکومت اسلامی از «حقوق بشر مورد تأئید اسلام» چیست.   چرا که،‌   سابقة ضدکمونیستی اعلامیة جهانی حقوق بشر را نیز خوب می‌شناسیم.  

 

از منظر تاریخی،   این اعلامیه سال‌ها و سال‌ها وسیله‌ای شده بود در دست امپریالیسم آمریکا جهت قلقلک دادن استالینیست‌های مسکویت.   و مفادی از این اعلامیه که بر به رسمیت شناختن حق مالکیت انسان‌ها،  و «آزادی والدین» در تربیت فرزندان تأکید داشت،   ابزاری بود برای ایالات متحد جهت تهاجم دیپلماتیک و بین‌المللی به نظام بلشویک‌ها.  و اگر نیک بنگریم،   از قضای روزگار این مفاد همان مجموعة «حقوق بشر مورد تأئید اسلام» نیز هست!   به عبارت دیگر،  امروز صادق لاریجانی همان اصولی را که «پاشنه‌آهنین‌های» آمریکائی،  اوباش وابسته به «اف.‌  بی. آی» و «فلاسفة» حلقة فرانکفورت جهت حمله به اتحاد شوروی مورد استفاده قرار می‌دادند،   «اسلامی» ارزیابی می‌کند!  خلاصه بگوئیم،  به مصداق،  «نگاه به دست ننه کن،  مثل ننه غربیله کن»،   شیخ صادق هم به نوعی در مسیر «ارباب» غربیله می‌کند.

 

ولی در هزارة سوم میلادی «انسان» را نه در معیارهای ضدبلشویک به بررسی می‌کشیم،  و نه در معیارهای «دینی.»   این‌ برخوردها متعلق به دوران دیگری است.   از منظر انسان معاصر «آزادی بیان»،   مطروحه در مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر کلید اصلی دستیابی به انسانیت است.  و این «آزادی بیان»‌ صرفاً به بیان شفاهی و کتبی محدود نمی‌شود.   «آزادی بیان» باز می‌گردد به حقوق انسان‌ها در جامعه،  در خانواده،   در مدرسه،  در دانشگاه،   در محیط کار و ... و به آزادی در خلاقیت هنری ـ ادبی،  هنرهای تجسمی و ... وخلاصه «آزادی بیانی» که در حقوق بشر نهفته مجموعه‌ای است گسترده از «حقوق»‌ به رسمیت شناخته شدة انسان‌ها جهت زیست در مسیر خلاقیت‌های‌شان.  ما نمی‌پذیریم که مشتی آخوند نظرات قشر ویژة خود را که مطالبات مادی اینان از جامعه را بازتاب می‌دهد،‌   به عنوان مفاد لازم‌الاجراء در اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر «جاسازی»‌کنند،  این امکان را به «ضدانقلاب» اینان ندادیم،  به خودشان هم نخواهیم داد:       

 

«قصاص اعتقاد یک میلیارد مسلمان است»

همان منبع!

 

بله اینهم اسناد و شواهدش!   لازم بود سازمان ملل برای یانکی‌ها دم بجنباند تا آخوند لاریجانی به عنوان نمایندة‌ تام‌الاختیار عرصة‌ مبهم جهان اسلام،   «اعتقاد» یک میلیارد مسلمان را به اثبات «حقوقی»،  در مسیر منافع قشر آخوندهای جمکران برساند!   همانطور که می‌بینیم،‌   هدف ایالات متحد گسترش دکان «اسلام‌فروشی» است.   نخست باید ببینیم صادق لاریجانی چگونه «اعتقاد» یک میلیارد انسان را محک زده؟   در ثانی،   «قصاص» یک حکم حقوقی  «دینی» است،   نمی‌تواند یک «اعتقاد» تلقی شود.  بین حکم حقوقی و اعتقاد فاصله فراوان است.  و نهایت امر هر آنچه «اعتقاد» است نمی‌تواند «محترم» شمرده شود!   «برتری نژادی» هم اعتقاد میلیون‌ها اروپائی بوده و امروز هم هست.   پس لازم است برتری نژادی را به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بیافزائیم؟   دوران این مزخرف‌بافی‌ها سپری شده!   همینجا بگوئیم،   دوران آریامهر و سیاست‌های «شیخ‌وشاه» گذشته،  ‌ دیگر کسی برای‌ امثال شما میدان باز نخواهد کرد که جفتک بیاندازید.  

 

ولی زمانیکه متوجه می‌شویم،‌   مزخرفات «حقوق بشر اسلامی» از دهان کسی بیرون ریخته که نه تنها خود را عالم دینی به شمار می‌آورد،‌  که به دلیل منصبی که اشغال کرده صاحب‌نظر در امور حقوقی هم شناخته می‌شود،‌  بیشتر متعجب‌ خواهیم شد.  چرا که این فرد آشکارا دروغ می‌گوید: 

 

«ادعای دستگیری بی‌دلیل یا در بازداشت نگه‌داشتن بدون محاکمه افراد،  دروغ بسیار بزرگی است»

همان منبع!

 

به صراحت می‌بینیم آنکه دروغ می‌گوید حکومت اسلامی است،‌  و از قضای روزگار نمونه‌ها فراوان است.  ولی به حکومتی که دروغگوئی را تبدیل به نوعی سیاستگزاری در ادارة امور داخلی کرده،‌   ایرادی وارد نیست!   این افراد همانطور که نفس می‌کشند،  دروغ می‌گویند.    و جهت توجیه وحشیگری‌های‌شان تمامی مطبوعات،  انتشارات و اینترنت را هم سانسور کرده‌اند،  تا احدی از آنچه در کشور می‌گذرد مطلع نشود.   بعد ادعا می‌کنند قطعنامة‌ سازمان ملل نسخه‌برداری از رسانه‌های «ضدانقلاب» است.   و به این ترتیب همة‌ «مخالفانی» را که آمریکا در بوق انداخته،  تبدیل می‌کنند به «طرفدار حقوق بشر»:

 

«همان مطالبی که در رسانه‌های ضدانقلاب نوشته شده [...] در قطعنامه‌های سازمان ملل مطرح می‌شود.» 

همان منبع 

 

گویا یانکی‌ها می‌پندارند با این ترفند خواهند توانست بساط دوران جیمی کارتر را «بازتولید» کنند!  ولی به آقای لاریجانی اطمینان بدهیم،   «ضدانقلابی» که با دست‌های سازمان سیا و همکاری‌های گستردة بین‌المللی جهت جایگزینی حکومت کودتائی اسلامی «فراهم» کرده‌اید کارش بجائی نخواهد کشید.  این «ضدانقلاب» که عکس‌برگردان خودتان است،  همان جائی خواهد رفت که شما تشریف می‌برید:  «زباله‌دان تاریخ!»   ملت ایران در شرایط فعلی نه شما را می‌خواهد و نه «ضدانقلاب» شما را!   ایرانیان رفاه و سربلندی و شکوفائی می‌خواهند، آیندة این سرزمین را می‌خواهند.  مسائلی که شما و «ضدانقلاب‌» شما در «بده ـ ‌بستان‌های» بین‌المللی فراموش‌اش کرده‌اید.