۶/۰۳/۱۳۸۶

انگولک‌چی!


بازتاب ـ نامة عاشقانة رهبر انقلاب به آيت‌الله بهجتي
انگولک‌چی ـ دیگر تردیدها بر طرف شد!

بازتاب ـ ابزار براندازي جمهوري اسلامي در دست آمريكا نيست
انگولک‌چی ـ از قدیم گفته‌اند، «هر آنکس که دندان دهد، نان دهد!»

بازتاب ـ رفتار كريمانه امام خميني (ره) با «تندترين» منتقدان
انگولک‌چی ـ رفتارشان را که با «کندترین» قبلاً دیدیم!

بازتاب ـ فيلم جديد روس‌ها: چنگيزخان مغول، حامي صلح!
انگولک‌چی ـ فیلم جدید حکومت اسلامی: کریم‌خان خمین، حامی بشر!

بازتاب ـ حائري: اگر اراذل «كار» داشتند، کارخانه‌دار مي‌شدند
انگولک‌چی ـ آیا می‌فرمائید که، آخوندها اراذل می‌شدند؟!

بازتاب ـ افتتاح نخستين کارخانه توليد ژلاتين در ايران
انگولک‌چی ـ این ژلاتین حالا «تکان‌تکان» می‌خورد، اسلام خدشه‌دار می‌شود!

بازتاب ـ وزير نيرو: تغيير ساعت تأثير چنداني ندارد
انگولک‌چی ـ پس چرا اینقدر لفت‌اش دادید؟

بازتاب ـ «ريش قرمز» در شبکه يک
انگولک‌چی ـ ما از آن «سیاه ـ سفیدها» می‌خواهیم!

بازتاب ـ فرشيدي: شعارهاي انقلاب در دولت نهم محقق شد
انگولک‌چی ـ خدا را شکر! حالا بروید «کارخانه‌دار» بشوید!

بازتاب ـ كشف آثار باستاني هخامنشي در حومه باكو
انگولک‌چی ـ ادعای مالکیت بکنیم!

بازتاب ـ بازداشت دانشگاهيان در بنگلادش
انگولک‌چی ـ «انقلاب» بالاخره صادر شد!

بازتاب ـ وعيدي: سولانا و لاريجاني بزودي ديدار مي‌كنند
انگولک‌چی ـ تو چرا اینقدر خوشحالی؟

بازتاب ـ رئيسي، مسئوول پيگيري فيلترينگ ايلنا شد
انگولک‌چی ـ قربون دستش! فیلترینگ ما را هم پیگیری کند!

بازتاب ـ کارت گازوئيل نيز امسال صادر مي‌شود
انگولک‌چی ـ کارت وازلین کی صادر می‌کنید؟

بازتاب ـ دائي: خرد جمعي در هيچ ‌جاي دنيا خريدار ندارد
انگولک‌چی ـ بارک‌الله! زنده باد اردبیل!

بازتاب ـ بستني‌هاي «مشكوك» در مسجد جمكران!
انگولک‌چی ـ قبلاً گفته بودیم، بستنی «غایب» نفروشید!

بازتاب ـ غفلت، مهلکترين سم براي ايران
انگولک‌چی ـ و مرگ موش بهترین درمان برای ملت ایران!

بازتاب ـ بعثت آخرين فرستادة خدا
انگولک‌چی ـ آخرین فرستادة خدا، «امام» خمینی بود!

بازتاب ـ ناسزاگوئي مجاز، شكنجه ممنوع!
انگولک‌چی ـ دهن‌تان را آب بکشید، ما فقط «شکنجه» می‌دهیم!

بازتاب ـ پيشنهاد تأسيس مدارس ايراني خصوصي در خارج از كشور
انگولک‌چی ـ گشت مبارزه با منکرات هم در خارج از کشور تأسیس می‌شود!

بازتاب ـ اگر رئيس قوه قضائيه در خط آمريکاست، چه کسي خودي مي‌ماند؟
انگولک‌چی ـ اختیار دارید، از این «خودی‌تر» می‌خواستید؟!

بازتاب ـ ابهام در «وضعيت» شيخ علي تهراني
انگولک‌چی ـ از اول کار وضعیت‌ ایشان «مبهم» بود!

مهرنیوز ـ برای دگرگون کردن جامعه جهانی به جوانانی «برومند» نیازمندیم
انگولک‌چی ـ زنده باد نارمک!

مهرنیوز ـ ایران در ساحل آرامش است
انگولک‌چی ـ پس یک آب‌تنی‌ بکنیم!

مهرنیوز ـ 68،4 درصد مردم ترکیه با ریاست جمهوری «گل» موافقند
انگولک‌چی ـ بس که «گل» است!

مهرنیوز ـ عراقی‌ها از سیاست آمریکا ناامید شده‌اند
انگولک‌چی ـ و حکومت اسلامی بسیار امیدوار!

بی‌بی‌سی ـ پرسپولیس اجازه ندارد در «آزادی» بازی کند
انگولک‌چی ـ مثل بقیه در «اسارت» باید بازی ‌‌کند!

بی‌بی‌سی ـ دعوت ایران از خارجیان برای سرمایه گذاری در گردشگری
انگولک‌چی ـ برنامة گردشگری و جاذبه‌های توریستی در تهران: بعد از صرف صبحانه، دیدار از مراسم اعدام، سنگسار، شلاق، ... پس از صرف ناهار، شرکت در مراسم «اوباش‌گیری» با آفتابة قرمز. برنامة شبانه، بازدید از سیاه‌چال‌های اوین، و آشنائی با شکنجه‌گران! «نیمه‌شب» تهران، برنامة ویژه، جهت شرکت در جنگ و گریز جوانان و گروه‌های منکرات. فردا، تکرار همین برنامه به دلیل تقاضای شدید دوستداران!



۶/۰۱/۱۳۸۶

عراق و دخترپادشاه!



با بررسی حوادث و نگاهی به اخبار رسانه‌های رسمی در سطح بین‌المللی، می‌توان گفت که برنامه‌های کاخ‌سفید ظاهرا در بن‌بست قرار گرفته. همانطور که پیشتر گفتیم، تا چند روز پیش، از شواهد چنین بر می‌آمد که ایالات متحد قصد آن دارد منطقه را ترک گوید. این استنباط بر این پایه صورت گرفته بود که تمامی جریانات منطقه‌ای در این مسیر گام بر می‌داشت: سفر نخست‌وزیر عراق به ایران، اظهارات هاشمی رفسنجانی در مورد مذاکره با آمریکا بدون هیچ پیش‌شرط، مذاکرات دولت احمدی‌نژاد با اشغالگران آمریکائی در بغداد و ... همگی نشان می‌داد که برنامة خروج در حال تکوین بود! ولی به صورتی کاملاً غیرمنتظره، در شرایطی که وزیر امور خارجة دولت تازه به قدرت رسیدة فرانسه در دیداری سه روزه، به بغداد رفت ـ در چنین شرایطی، و با در نظر گرفتن عدم حضور نیروهای نظامی فرانسه در عراق، دیداری سه روزه عملاً خارج از هنجارهای سیاسی است ـ ناگهان بحران به صورتی تازه در بطن روابط جهانی «ظاهر» شد. ارتش روسیه پروازهای استراتژیک خود را شدت می‌بخشد، و دست به مانورهائی نظامی در مرزهای آمریکا می‌زند، و به گفتة تایم، نیروی هوائی روسیه حتی به آسمان کشور انگلیس نیز تجاوز می‌کند ـ تنها رسانه‌ای که این خبر را بازتاب داده، خبرپراکنی رسمی روس، «نووستی» است!

همزمان با این اخبار «عجیب» نظامی، که بسیار نگران کننده است، شاهد تغییرات در موضع‌گیری‌های سیاسی نیز هستیم. بوش که تا چندی پیش سایة مالکی را در ظاهر با «تیر» می‌زد، و گویا قرار گذاشته بود که پس از مسافرت وی به تهران، رسانه‌های بین‌المللی از نخست‌وزیر رژیم دست‌نشانده، «شخصیتی» ضدآمریکائی به مردم حقنه کنند، ناگهان زبان به «تجلیل» از وی گشوده! مالکی در کلام کاخ‌سفید دوباره «انسانی خوب» توصیف می‌شود، که به قول «بی‌بی‌سی» وظایفی بسیار دشوار نیز بر عهده دارد! از طرف دیگر، هاشمی رفسنجانی که در یکی از نمازهای جمعة اخیر پای پیش گذاشته بود و طرفدار مذاکره با آمریکا بود، یک باره شروع به فحاشی به کاخ‌سفید می‌کند، و در کنار وی علی‌خامنه‌ای، رهبر پابرهنه‌ها نیز به شعارهای گذشتة «پرافتخار» انقلاب اسلامی بازگشته، در شرایطی که هالة اسفندیاری، «متهمی» که در نمایشات تلویزیونی ساواک به جاسوسی و براندازی نظام «مقدس» اسلامی به نفع ایالات متحد اعتراف کرده، از زندان آزاد می‌شود، فریاد «مرگ بر آمریکا» از زبان خامنه‌ای دوباره در روزی‌نامه‌های حکومتی بلند شده!

اگر به این «خرتوخر» سیاسی، مسافرت احمدی‌نژاد به جمهوری آذربایجان را نیز اضافه کنیم، دیگر قضیه خیلی شور خواهد شد! جمهوری آذربایجان در کنار کشورهائی چون افغانستان و گرجستان، در عمل «جبهه‌ای نوین» در راهبردهای جهانی میان روسیه و آمریکا به شمار می‌رود، جبهه‌ای که می‌باید جزئیات آن به تصویب هر دو طرف درگیر برسد! سفر احمدی‌نژاد به این کشور، و همزمان عقد قراردادهای جدید با کشور ترکیه ـ کشوری که در تضاد دیپلماتیک با ارمنستان خود را، در ضدیت با «منافع» مسکو، بیش از اندازه به آذربایجان نزدیک کرده ـ در زمینة نیروگاه‌های برق، نشان می‌دهد که تهران آنقدرها هم که تظاهر می‌کند، از سیاست‌های ضدآمریکائی پیروی نخواهد کرد. «بی‌بی‌سی» نیز در چند روز گذشته، به نوبة خود به قراردادهای انتقال گاز به ترکیه از طریق ایران اشاره کرده، و اظهار امیدواری می‌کرد که بر اساس این نزدیکی استراتژیک، طرح «خط‌لولة صلح» به حاشیه رانده می‌شود! البته نمی‌باید فراموش کرد که، این سفرها و قراردادها به احتمال زیاد پیش از چرخش‌های نوین در سیاست‌های جهانی برنامه‌ریزی شده بود، و اکنون با در نظر گرفتن این چرخش‌ها مسلماً فاقد آینده و «دنباله» خواهد شد! ولی تا آنجا که مسئله مربوط به عراق می‌شود، در واشنگتن، سیاست‌مداران مواضع خود را بار دیگر به خاک‌ریزهای «سنتی» باز می‌گردانند!‌ جرج بوش از حضور ارتش آمریکا در عراق «دفاع» می‌کند، و ادعا دارد که این حضور جهت «حفظ انسانیت» و «بشریت» است، و در مقابل وی سخنگویان حزب دمکرات فریاد بر می‌آورند که، «هر چه زودتر باید از عراق خارج شد!» البته هم جرج بوش می‌داند که حضور ارتش آمریکا در عراق ارتباط زیادی با انسانیت و بشریت ندارد، و هم مخالف‌خوانان وی در هیئت حاکمة آمریکا می‌دانند که خروج از عراق خارج از هماهنگی با سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای غیرممکن است.

در عمل، خانم کلینتن که خود را در مقام یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات آیندة ریاست جمهوری، از حزب دمکرات در آمریکا معرفی می‌کند، پیش از شکل‌گیری چرخش‌های استراتژیک اخیر، دست به یک «گاف» بزرگ سیاسی زده بود؛ عملی که «گندش» حسابی درآمد! ایشان در یکی از اظهارات و سخنرانی‌های پر طمطراق سیاسی، پس از حملات شدید و تبلیغاتی بر علیة مالکی ـ پیشتر گفتیم که گویا قرار بوده مالکی رهبر مبارزات ضدامپریالیستی و نمایشی در عراق شود، و «مبارزات» شیخ‌های سعودی نیز با مالکی در همین راستا برنامه‌ریزی شده بود ـ اعلام داشتند‌ که، خروج از عراق مستلزم سال‌های دراز برنامه‌ریزی است! بله، ایشان که گویا تا چند روز پیش دفتر و دستک کاخ‌سفید را در چند سانتی‌متری دماغ‌ خودشان «احساس» می‌کردند، شاید یادشان رفته بود که هنوز طرف‌های درگیر حرف آخر را نزده‌اند! با این «اظهارات» سیاسی، سرکار خانم کلینتن در واقع، شیرة سیاستگذاری‌هائی را پیش از موعد مرسوم بیان داشتند که قرار بوده فقط پس از دستیابی حزب دمکرات به صندلی ریاست جمهوری، در نمایشات تلویزیونی تحویل «خلق‌الله» از همه‌جا بی‌خبر و گاوچران آمریکا بدهند! و بی‌دلیل نیست که از قدیم گفته‌اند، «عجله کار شیطان است!»

از همه جالب‌تر، موضع‌گیری‌های مقامات ژاپنی در این گیرودار شده! ژاپنی‌ها که پس از جنگ دوم به قول ژنرال دوگل فرانسوی خودشان را تماماً وقف پیشرفت تجارت «ترانزیستور» کرده بودند، پس از فروپاشی «جنگ‌سرد» به تدریج سر از لاک درآورده‌اند، و وزیر دفاع ژاپن، خانم «كوايكه»، در دیدار از هند و پاکستان خواستار پیوستن پاکستان به «ان‌پی‌تی» شده! در عمل چنین موضع‌گیری‌هائی نشان می‌دهد که فلسفة وجودی پاکستان، همانطور که پیشتر نیز گفتیم، در حال از دست رفتن است! ولی حمایت‌های دیپلمات‌های ژاپنی در تهران از انتخاب دوبارة احمدی‌نژاد به مقام ریاست حکومت جمکران، از اینهم تماشائی‌تر است! و «بی‌بی‌سی» از روی حرامزادگی معمول انگلیسی‌ها، این «خبر» را تا مدتی در رأس اخبار جهان قرار داده بود!

امروز سیاستگذاری‌های عموسام در مورد عراق، حکایت همان بی‌خانمانی است که قصد ازدواج با دختر پادشاه را داشت! وقتی اطرافیان به او گفتند، پادشاه که دخترش را به تو نمی‌دهد، سری تکان داده، می‌گوید، «50 درصد کار تمام شده!» و در برابر تعجب اطرافیان می‌گوید، «من به این ازدواج رضایت داده‌ام، می‌ماند رضایت دختر پادشاه!» حال نیز می‌باید گفت، «آمریکا به رفتن از عراق رضایت داده، می‌ماند رضایت دیگران!»

۵/۳۰/۱۳۸۶

جبهة شکست‌خوردگان


همانطور که حدس زده می‌شد، دولت جدید فرانسه در مورد جنگ عراق و دیپلماسی ایالات متحد در این کشور، که عملاً در این جنگ به بن‌بست‌ رسیده، دست به همیاری با آمریکا زده؛ در رأس این اقدامات می‌توان حضور وزیر امور خارجة فرانسه، برنارد کوشنر را در بغداد مورد نظر قرار داد. کوشنر که یک چپگرای شناخته شده در فضای سیاست داخلی و خارجی فرانسه است، اینک در مقام وزیر امور خارجة یکی از راستگراترین دولت‌های تاریخ جمهوری پنجم، قصد «نقش‌آفرینی» در بحران عراق دارد! این عمل به احتمال زیاد در ابعاد سیاسی و اجتماعی بدون بازتاب نخواهد بود، و خصوصاً تا آنجا که به وجهة کشور و ملت فرانسه مربوط می‌شود، بازتاب‌های بسیار تند مسلماً قابل پیش‌بینی است. خصوصاً که همزمان شاهد شکل‌گیری چند قطب سیاسی بر محور مسائل عراق هستیم؛ حضور چشم‌گیرتر از گذشتة دولت احمدی‌نژاد در کنار دیپلماسی روس و کشور سوریه؛ هماهنگی‌های سیاسی، نظامی و حتی اقتصادی از جانب دولت مالکی با حکومت اسلامی و حکومت بعث سوریه، و از همه مهم‌تر موضع‌گیری‌های انگلستان، یا بهتر بگوئیم روزی‌نامة «ایندیپندنت»، از زبان مقتدی‌صدر، «روحانی» ظاهراً‌ تندروی شیعة عراق در مخالفت با دولت مالکی!

این مجموعه به صراحت نشان می‌دهد که ایالات متحد قصد آن دارد بحران عراق را از صورت فعلی خود خارج کند. «نئوکان‌ها»‌ که در برنامة خود، در آغاز اشغال عراق، سخن از برقراری بزرگ‌ترین محور «عملیاتی ـ اطلاعاتی» غرب در این کشور به میان می‌آوردند ـ این محور را برخی استرتژهای کاخ سفید هم طراز با محور «بن ـ واشنگتن» پس از جنگ دوم معرفی می‌کردند ـ و علناً سخن از حضور درازمدت نیروهای نظامی آمریکا و انگلستان بر زبان می‌راندند، در آئینة روابط سیاسی فعلی می‌باید در راهبردهای خود به طور کلی تجدید نظر صورت دهند. روابط سیاسی امروز در عراق، هر روز بیش از پیش، به صراحت بر محور نقش‌پذیری «سازمان ملل» و موضع‌گیری‌ دولی تکیه می‌کند که در این بحران، نقش نظامی بر عهده نگرفته بودند: فرانسه، حکومت اسلامی، بعث سوریه، روسیه و ... حال می‌باید دید چگونه ایالات متحد خواهد توانست از چنین مجموعه‌ای دو عامل اصلی را که مسلماً در رأس انتظارات سیاسی و استراتژیک کاخ‌سفید قرار می‌گیرد، استخراج کند: نخست خروج «افتخارآمیز» از بحران عراق، و سپس حفظ مواضع استراتژیک ایالات متحد در منطقة خاورمیانه و خلیج‌فارس!

ولی جهت یافتن پاسخ به این پرسش‌ها، یا حداقل تلاش در راه دستیابی به پرسش‌هائی امکانپذیر، می‌باید از محدودة جغرافیای کشور عراق پای فراتر بگذاریم، و برخی زوایای ظاهراً نامرتبط با این بحران را نیز مورد بررسی قرار دهیم. جنگ در عراق همانطور که شاهد بودیم، در عمل تبدیل به جنگ غرب و روسیه شد، و این جنگ، علیرغم ابعاد انسانی بی‌نهایت متأثر کننده، در واقع اوج تلاش‌های مسکو و واشنگتن در ترسیم خطوط نوین استراتژیک جهانی است. خطوطی که از یک طرف محدودة فعالیت‌های غرب در خاورمیانه را «مشخص» خواهد کرد، و از طرف دیگر، روسیه از طریق ترسیم آن قصد دارد بر بیش از یک قرن انزوای خود در مرزهای جنوبی کشور، نقطة پایان گذارد؛ انزوائی که ریشه در بحران‌های نظامی میان تزارها و فتحعلی‌شاه قاجار دارد. ولی در حال حاضر، دستیابی حاکمیت روسیه به آب‌های گرم، مطلبی است که اینک با شرکت دولت ولادیمیر پوتین در ساختمان نیروگاه اتمی بوشهر از نظر سیاسی و نظامی تحقق یافته. هر چند این مسئله از نظر کشور ایران و ساختارهای دفاعی در برابر تهاجمات ـ مقصود تهاجمات نظامی نیست ـ و اعمال نظرهای استراتژیک احتمالی ایالات متحد از اهمیت بسیار برخوردار است، تهران به دلیل وابستگی‌های عظیم اقتصادی، نظامی و پولی به ساختارهای غربی، سعی تام و تمام دارد که نزدیکی خود به خطوط اصلی استراتژی غرب را نیز همچنان دست نخورده نگاه دارد!

این برخورد «شترگاوپلنگ» کار را به تضاد منافع در ابعادی بسیار چشم‌گیر کشانده، و شرکت «فعال» حکومت اسلامی در بحران عراق را نیز همین برخورد ضروری کرده. این همیاری در عمل آب به آسیاب غرب خواهد ریخت، ولی آیا غرب در شرایطی قرار دارد که در ازاء حمایت از مواضع‌اش از جانب تهران به حکومت اسلامی در ابعادی که پیشتر صورت می‌داد، «یاری» رساند؟ جواب این سئوال در هر حال منفی است، چرا که حکومت اسلامی، به دلیل فروپاشی دیواره‌های امنیتی جنگ‌سرد، بالاجبار تا حدود زیادی در دامان مجموعه سیاست‌های منطقه‌ای فرو خواهد افتاد؛ چاره‌ای جز این نیست، چرا که این سیاست‌ها ریشه‌هائی بسیار تاریخی‌تر و قدرتمندتر از صرف اشغال نظامی افغانستان و عراق دارند. نزدیک شدن تهران به مجموعه سیاست‌های نوین منطقه‌ای در هر حال صورت خواهد گرفت، پس چه بهتر که این سیاست‌ها از طریق هماهنگی و روشن‌بینی اتخاذ شود؛ شاید بهتر است که حکومت اسلامی با این واقعیت روبرو شود که، امکان حفظ و نگاهداری خطوط سیاست غرب به صورتی بلامنازع و در رأس تصمیم‌گیری‌های تهران دیگر از نظر سیاسی غیرممکن شده.

ولی همانطور که در چند روز گذشته شاهد بودیم، مجموعه سیاست‌های وابسته به غرب در بطن حکومت اسلامی، و حتی «مخالفان» این دستگاه، در حال پیاده کردن مانورهای سیاسی نوین در تهران‌اند. حتی اعلامیة اخیر «جبهه‌ملی» در مورد مشکلات و مسائل اقتصادی ایران نیز، به صراحت نزدیکی این محفل به سیاست‌های غرب را آشکار کرده؛ در این اعلامیه به صورتی تلویحی از دوران پیش از احمدی‌نژاد «تجلیل‌هائی» صورت می‌گیرد، عملی که به دلیل موضع‌گیری‌های پیشین «جبهةملی»، نمی‌تواند قابل توجیه باشد. در واقع غرب قصد آن دارد که چرخش به جانب شرق از طرف دولت احمدی‌نژاد را به عنوان «مسئول» واقعی بن‌بست‌های فعلی کشور معرفی کرده، به صورتی تلویحی مبلغ دستگاه سنتی‌تر حاکمیت اسلامی باشد، دستگاهی که بسیار به غرب و سیاست‌های «طالبانی ‌کردن» منطقه نزدیک بود، و پیش از بحران 11 سپتامبر یکی از شاه‌کلیدها در سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا به شمار می‌رفت.

از طرف دیگر، بازی پایتخت‌های بزرگ در میانة سیاست‌های «تهران»، کار را به نقاط بسیار جالب‌توجه و جدیدی کشانده، و همانطور که در وبلاگ‌های پیش عنوان کردیم، شرایط سیاسی بسیار غیرمترقبه‌ای بر کشور ایران تحمیل شده. در این چارچوب، آزادی «جاسوسان» غربی در تهران را نیز شاهدیم، «جاسوسانی» که قرار بود محاکمه شده، و به دلیل «اقدام علیة امنیت کشور» به شدت مجازات شوند! چنین افرادی را مسلماً در یک نظام دیکتاتوری و سرکوبگر چون حکومت اسلامی، با قرار وثیقه از زندان آزاد نخواهند کرد! اگر خانم اسفندیاری اینک از زندان آزاد شده، این امر به معنای آمادگی تهران جهت قبول تدریجی برائت وی از اتهامات خواهد بود! در عمل همانطور که می‌بینیم، به دلیل آنکه سایة «جنگ‌سرد» در دیپلماسی تهران از هم فروریخته، دیگر دوران سیاست‌های برندة «تندرو» از هر جانب و هر سوی کاملاً کساد است! به طور مثال، روزی‌نامة کیهان که با سروصدای زیاد دستگیری جاسوسان را به ملت همیشه در صحنه «تبریک» می‌گفت، در این میانه مسلماً دریافت که در بزنگاه‌های آتی بهتر است از موضع‌گیری‌های نمایشی به شدت پرهیز کند. اینکه سیاست‌های وابسته و هوچی‌گری‌های سیاسی، به تدریج فلسفة وجودی خود را در بطن حاکمیت تهران از دست می‌دهد، خود یک شانس بزرگ برای ایرانیان خواهد بود، چرا که چنین «هوچی‌گری‌هائی» نه تنها در خدمت به منافع ملی قرار نخواهد گرفت، که مستقیماً‌ کشور را گام به گام به جانب قدرت‌های استعماری منحرف می‌کند. امروز امثال کیهان درخواهند یافت که دوران روح‌الله خمینی عملاً به پایان رسیده، و می‌باید در «تجلیل» از دوستان همانقدر اصل واقع‌گرائی و اعتدال را پیشه کنند که در «تحقیر» دشمنان!

با بازگشتی به موضوع اصلی این وبلاگ که به بحران عراق مربوط می‌شد، در می‌یابیم که اگر در ایران شاهد پیشروی سیاستی «واقعگرایانه‌تر» و به تدریج به دور از هیاهوسالاری‌های متداول حکومت اسلامی خواهیم بود، این چندگونگی سیاسی می‌باید در مورد عراق نیز «متبلور» شود. از یک طرف آمریکائی‌ها قصد خروج از اینکشور را دارند، و از طرف دیگر به دلیل وابستگی شدید به منابع نفتی منطقه نمی‌توانند بدون برخورداری از اهرم‌هائی قابل اطمینان ارتش‌های خود را خارج کنند. به صراحت بگوئیم، دولت آمریکا اگر منابع نفتی و سیاست‌گذاری‌هائی که از قبل کنترل بر این منابع در سطح جهانی صورت می‌دهد از دست بدهد، زیان‌ و ضرری بر غرب تحمیل خواهد شد که شاید طی تاریخ موجودیت سرمایه‌داری غربی سابقه نداشته باشد. و درست در همین بزنگاه است که روسیه، چین و هند، تمام تلاش خود را صورت خواهند داد تا غرب مجبور شود منطقه را با دستمایه‌ای هر چه ناچیزتر ترک گوید.

حضور کوشنر را در عراق، هر چند که پیشتر تحت عنوان «همیاری» مطرح کردیم، می‌باید در چارچوب فعلی نوعی «عقب‌نشینی» از جانب آمریکا تلقی کرد. آمریکا ترجیح می‌داد بدون ارتباط با فرانسه، و صرفاً در همگامی با شریک اروپائی خود بریتانیای «کبیر» در قمار عراق شرکت کند، و پرواضح است، «پیروز» هم بشود! دیپلماسی فرانسه و همکاری‌های اشغالگران با «سازمان ملل» ـ مسائلی که امروز مطرح می‌شود ـ در واقع آخرین کارت‌های سرمایه‌داری غرب در عراق‌اند. و بر این مطلب، بیش از هر کس غربی‌ها خود واقف‌اند، در چنین شرایطی است که واشنگتن سعی تمام دارد اهرم‌های داخلی حکومت اسلامی را بر علیة جناح‌هائی از حاکمیت که به سوی مسکو منحرف شده‌‌اند به کار گیرد، تا شاید از طریق ایجاد هماهنگی میان نیروهای طرفدار غرب در تهران، بتواند دخالت‌های حکومت اسلامی در عراق را نیز به عاملی جهت تحکیم پایه‌های نفوذی خود، و احیاناً به دست آوردن پیروزی‌هائی، هر چند «نسبی» تبدیل کند. مخالفت‌های ظاهری «شیخ‌های عرب» با مالکی، و ناسازگاری‌های «مقتدی صدر» با این دولت، تماماً‌ ظاهری است، چرا که هر سة این محافل ـ شیخک‌های عرب، دولت مالکی و تندروهای شیعه ـ تحت حمایت ارتش آمریکا قرار دارند، و دلیلی وجود ندارد که این «جنگ‌داخلی»‌ اصولاً برقرار شود!

ولی همانطور که پیشتر در مورد دیگر موضع‌گیری‌های آمریکا در عراق، پاکستان و افغانستان شاهد بودیم، چنین آرزوهائی در این مرحله اصولاً دور از دسترس است، چرا که ساختار دیپلماتیک منطقه به طور کلی تغییر کرده، جناح‌های سنتی‌تر در حکومت اسلامی در چنین ساختاری کاربرد مورد نظر ایالات متحد را تأمین نخواهند کرد. این ساختارها صرفاً در کنار دیگر محافل می‌توانند به موجودیتی موازی ادامه دهند، ولی همانطور که می‌دانیم آنچه آمریکا به دنبالش می‌دود، نه صرفاً موجودیت اینان از نظر سیاسی، که موجودیت منحصربه‌فرد آنان و فروپاشاندن تمامی جریانات دیگر سیاسی به نفع آنان است، یعنی همان صحنه‌ای که در 22 بهمن شاهد بودیم! پر واضح است که چنین خواسته‌هائی از «امکانات منطقه‌ای» ایالات متحد، در حال حاضر به طور کلی فراتر می‌رود. از طرف دیگر،‌ فرو افتادن «مخالف‌نمایان» این حکومت در دامان تبلیغات حاکمیت تهران نشان می‌دهد که فضای سیاسی کشور به تدریج می‌باید شاهد شکل‌گیری تحرکات نوینی در زمینة اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باشد، چرا که امثال «جبهة ملی» به دلیل وابستگی‌های محفلی‌شان به آمریکا و نهایت امر به ولایت فقیه، همانطور که می‌بینیم دست‌اندرکار حفر قبرهای سیاسی خود شده‌اند!




۵/۲۸/۱۳۸۶

«نرمش» و 28 مرداد!


امروز در سالروز کودتای 28 مرداد که نهایت امر زمینه‌ساز بحران و غائلة 22 بهمن شد، در مورد این تجربة تلخ تاریخی، مطلبی نخواهیم نوشت. دلیل آنکه سال پیش درست در همین روز و در بررسی احوالات و خلقیات ایرانیان، و در مورد حوادث 28 مرداد نوشتیم و بسیار سخن گفتیم، هر چند بررسی‌های ما محدود است، و مسلماً‌ دیگران در حال و آینده نظراتی متفاوت خواهند داشت. ولی تحولات سیاسی و امنیتی، در جامعة ایران به صراحت به سوئی گام بر می‌دارد که می‌تواند برخوردی نوین، و نه صرفاً تاریخی و تحلیلی، با مسائل و دقایق کودتای 28 مرداد را الزامی کند. چند روز پیش، محمود هاشمى شاهرودى، که اینک به یمن «نیم‌عمامه‌ای» بر سر، و دستاری بر شانه، رئیس قوة قضائیة حکومت اسلامی شده، در «انتقاد» از سیاست‌های دولت بر منبر رفته بود.

شاهرودی که خود عراقی‌الاصل است، و به درست یا به غلط چنین معروف شده که زبان فارسی نیز نیک نمی‌داند، از موضع ریاست قوة قضائیة این حکومت، حکومتی که اصولاً با مسائل قضائی، محاکم و قوانین حقوقی کار زیادی ندارد، و مشکلات را معمولاً به دست «گزمه‌های» سرکوبگر خیابانی خود «حل و فصل» می‌کند، به دولتی حمله‌ور شده که خود از «دستاوردهای» عمدة غائلة 22 بهمن به شمار می‌رود. دولتی متشکل از گروه‌های «لباس‌شخصی‌» که پیام‌آوران سرکوب، وابستگی و انحطاط یک ملت بوده‌اند. احمدی‌نژاد و افرادی که امروز،‌ به عناوین مختلف در اطراف وی جمع شده‌اند، فقط در ردة اوباش کودتای «میرپنج» و یا صحنه‌گردانان 28 مرداد جای خواهند گرفت. افرادی وابسته به پائین‌ترین رده‌های فرهنگی جامعة ایران، که هنوز جامعه‌ای به تمام و کمال فئودال و سنتی باقی مانده! حال باید دید یک «اجنبی» همچون شاهرودی که در مقام امیرعباس هویدا و بسیاری دیگر از «دولتمردان» وابستة سدة اخیر، برای ما ملت ایران، فقط «سوغات» فرنگ به شمار می‌رود، چگونه به خود اجازه می‌دهد به بنیادی حمله‌ور شود که ستون اصلی حاکمیت اسلامی در ایران است، حاکمیتی که طی سه دهه،‌ آقائی غرب را بر منطقه تأمین کرده، و تکیه‌گاه اصلیش همان مجموعه اوباش و اراذلی هستند که، نام آنرا «بنیاد» لباس‌شخصی‌ها می‌گذاریم؟

شاید از حکمت و درایت در چنین روزی تاریخی نه چندان دور شویم، اگر این «بنیاد» و تبعات حاکمیت چنین «بنیادهائی» را بر روزمرة ملت ایران بازگوئیم. در اینکه گروهی دوباره قصد بازگوئی «قصة» جاودان 28 مردادماه 1332 را دارند، و به عناوین مختلف به نقل همان مکرراتی مشغول خواهند شد که سالیان دراز است صفحات روزی‌نامه‌ها را اشغال کرده، مسلماً‌ نمی‌باید تردید داشت؛ 28 مرداد، ویراست حاکمیت اسلامی، یکی از شاخه‌های تبلیغاتی‌ای است که این حاکمیت جهت توجیه موجودیت خود نزدیک به سه‌دهه است که همه ساله بر حبل‌المتین آن چنگ می‌اندازد. ولی اگر عقل را میزان و معیار بگذاریم کدام عاقل و فرهیخته‌ای قبول خواهد کرد که امروز ایرانی از احوالات 28 مردادها فاصله گرفته؟ کدام ایرانی، با تکیه بر عقل سلیم، می‌تواند این حکومت خودکامه و استبداد سیاه مذهبی‌نمائی آنرا، از حوادث استعماری 8 دهة گذشتة ایران ـ حکومت کودتاها، بحران‌ها و غائله‌ها ـ جدا کند؟ و هر چند هم امروز، عسکراولادی مسلمان، در سایت «روزنا»، 28 مرداد را کودتائی «نرم» توصیف کند، کدام ایرانی می‌تواند تحت حکومت نظامی خودکامه، فاسد و اینچنین وابسته زندگی کرده، و در تحلیل سیاست‌های هولناک و غیرانسانی استعمار که نه یک 28 مرداد، بلکه ده‌ها از این «نمونه» را طی سالیان بر جامعه‌اش و ملت‌اش حاکم نموده، در مورد این «روزتاریخی»‌ مقاله پشت مقاله‌ بنویسد، بی‌آنکه آخرالامر به یاد داشته باشد که خود نیز در تهران، در بطن حکومتی 28 مردادی نشسته؟

برای هم‌وطنان خود در مطلب کوتاهی که امروز می‌نویسیم، خبر بسیار بدی آورده‌ایم، «ما ایرانیان هنوز در 28 مرداد زندگی می‌کنیم»! و بدتر از آن اینکه، چشمان‌مان گویا به استبداد و قبول حاکمیت مستبدان زورگو «خو» گرفته، آنچنان خو گرفته که دیگر قادر نیستیم ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در یک حاکمیت استبدادی به صراحت تشخیص دهیم،‌ و در مقابله با چنین تحمیل‌هائی غیربشری، آنچه می‌تواند حاکمیتی انسانی، در چارچوب رشد اجتماعی، امید انسان‌ها، و رفاه ملی معرفی شود، از استبداد تمیز دهیم. نویسندگان و مورخان دولتی‌مان، که «به فرموده»، امروز قلم‌ها بر کاغذ خواهند دواند، حکایت همان رباخوارانی را دارند که بر بالای منبر نفی رباخواری می‌کنند! حکایت گرگانی را دارند که دنبه می‌خورند و به حال گوسفندان می‌گریند!

بله، از آقای شاهرودی می‌گفتیم؛ از ایشان که از آنسوی شط‌العرب پای به این سوی گذاشتند، و به یمن حضور در خیمه‌وخرگاه روح‌الله خمینی، امروز رئیس قوة قضائیة کشور ایران هم شده‌اند! ایشان قبول زحمت فرموده‌اند، و در شرایطی که جنگ قدرت میان روسیه و آمریکا عملاً به خیابان‌های تهران رسیده، همچون استاد محترم‌شان حاج‌روح‌الله جانب آمریکا را گرفته‌اند! به این دولت می‌تازند چرا که مجبور شده جانب سیاست مسکو را بگیرد، و می‌بینیم که «اصلاح‌طلبان» در این حکومت نیز در خطوط سایت خبری «روزنا» خاستگاه‌شان کجاست! تا دیروز که شیاد اردکان به اصطلاح دولت «‌تدارکات‌چی» تشکیل داده بود، و همه روزه بحران سیاسی، آدمکشی، ترور و تشنج‌اجتماعی می‌آفرید، «اصلاح‌طلبان» هیچ حرفی برای گفتن نداشتند! نه اجحافی در کار بود، و نه بی‌تدیبری‌ها! تو گوئی این هیجانات کور و بحران‌های سیاسی و اجتماعی خلق‌الساعه همان بود که اینان در ورای سخنان «اصلاح‌طلبی‌شان» برای آیندة مملکت پیش‌بینی کرده بودند. حال که این دولت به دلایل استراتژیک مجبور به چرخشی به جانب شرق شده، اصلاح‌طلبان هم صدایشان در آمده!

و درست در همین بزنگاه است که آمریکا در رأس یک سیاست «خلق‌الساعه» که در اروپا و آمریکا تدوین شده، سعی دارد پای از عراق بیرون گذاشته، بحران‌های نظامی و امنیتی ایجاد شده در عراق را همگی به گردن ملت ایران و نیروهای نظامی حکومت دست‌نشاندة اسلامی بیاندازد! و در اوج همین بده‌بستان‌های دیپلماتیک است که شاهدیم ملت ایران همچون روزهای 28 مرداد غایب‌ اصلی در میانة این میدان سیاست‌بازی شده‌؛ نه کسی سخن از جزئیات سازش‌های تهران و بغداد به میان می‌آورد، نه کسی می‌گوید چگونه یک‌شبه دولت از نظر اقتصادی و مالی «ترمیم» می‌شود و وزیر عوض می‌کند، و نه کسی می‌گوید امروز در چه شرایطی قرار گرفته‌ایم که، رئیس دولت روسیه، ولادیمیر پوتین معروف حاضر شده جهت مذاکرات به گردهمائی در کشور ایران بیاید؟ به کشوری پای گذارد که عملاً‌ از دورة برژنف، صدررئیسة اتحادشوروی سابق، هیچیک از روسای دول روس پای به آن نگذاشته‌اند!

همانطور که پیشتر هم گفتیم، خبر بدی آورده‌ایم: «ما ملت هنوز هم در شرایط 28 مرداد ماه 1332 زندگی می‌کنیم»، هر چند که خود شاید از آن آگاه نباشیم! ما ملت هنوز هم رسیدگی به مسائل سیاسی مملکت را نه در ید شهروندان که در زیر نگین «حاکمان» می‌بینیم. حاکمانی که امروز اگر همچون هلاکو در مقابله با مردمان این سرزمین خونریز و انسان‌ستیزند، در برابر سیاست‌های جهانی، شاهدیم که چگونه بره‌ای نرم و مطیع‌اند!