۵/۰۱/۱۳۸۶

«حقوق» و بادمجان!


امروز شاهدیم که «مشارکتی‌ها»، در برخورد با «نمایشات» اعترافات تلویزیونی «جاسوسان» بر آنتن‌های جام جمکران، سر و صدای‌شان در آمده!‌ عجیب است که این به اصطلاح «اعتراضات» درست در همان مجرائی به جریان افتاد که پیشتر حدس می‌زدیم: اعطای مقام و منزلت به کسانی که همکاری‌های‌شان با دولت‌های خارجی محرز است، و در این مورد بخصوص چیزی هم از «شخصیت‌های» همین حاکمیت کم ندارند! جناب الهام، سخنگوی دولت «مهرورزی» هم، که اینبار بجای همسرشان ایفای نقش کرده‌اند، از سوی دیگر فریاد برآورده‌اند که:

«قصد دارند این گونه شایع کنند که دستگاه‌های امنیتی ما به حقوق افراد و متهمان تجاوز و آن‌ها را شکنجه می‌‌کنند»


استغفرالله! دولت امام زمان و «شکنجه»؟ خوب است که همین چند هفته پیش یکی از مخالفان‌تان را زیر شکنجه کشتید و جسدش را تکه تکه کردید و بعد تحویل خانواده‌اش دادید!‌ البته، در مورد ویژة بالا، جناب الهام حتماً حق دارند، چرا که این دولت وابسته و دست‌نشانده و نوکر، که نان از دست اجنبی می‌خورد، مسلم است که جرأت ندارد یک تار مو از سر امثال اسفندیاری کم کند! مگر کنیزک ارباب را می‌توان شکنجه کرد؟ ولی حضرات حکومتی‌ها، هم در بطن «مشارکتی‌ها» کور خوانده‌اند، و هم در عمق این دولت مسخرة «لباس‌شخصی‌ها» که گویا مردم این مملکت را ابله تصور کرده‌. مشارکتی‌ها بهتر است به مسائل «نان و آب» مردم زیاد مشغول نشوند، 8 سال حکومت «سیدخندان» را دیدیم، کور هم نبودیم! اگر امروز ایندولت «لباس‌شخصی‌هاست» که برنامة تولید بنزین را روی میز طراحی گذاشته، و حداقل اگر عملی نکند حرفش را می‌زند، خاتمی شیاد طی 8 سال تنها کاری که در این مملکت انجام داد، دسیسه و آدمکشی و بحران‌آفرینی جهت کودتا بود، و چون موفق نشد، دست احمدی‌نژاد را در دست گرفت، و سر بر آستان این یکی ارباب گذاشت! حال، از این «اعترافات» که عملاً هیچگونه ارزش حقوقی نمی‌تواند داشته باشد، این مشارکتی‌ها هستند که «ایراد» هم می‌گیرند، ولی وقتی سعید عسگر، رفیق‌ سابق‌اش، حجاریان را در خیابان‌های پایتخت «حکومت امام زمان» به گلوله بست، معلوم نشد، وزارت «بادگستری» مشارکتی‌ها با این «آدمکش» چکار کرد؟ آخر، برخی مسائل است که «خودی» و «ناخودی» بر نمی‌دارد؛ این را می‌باید به این آقایان «مشارکتی» و همقطاران‌شان به نحوی حالی کرد، که اگر فردی با اسلحه، فرد دیگری را در خیابان «ترور» می‌کند، مدعی‌العموم نمی‌تواند از این عمل، به دلیل آنکه صاحب‌حق گذشته بگذرد، این حکومت به خود اجازه داده، فردی را که رسماً امنیت عمومی را بر اساس خواست و تمایل شخصی خود به «خطر» انداخته، مورد بخشش قرا دهد! این نوع جرم‌ها در یک کشور متمدن ـ هر چند که حکومت مشتی زبالة صدر اسلام را مشکل می‌توان «متمدن» تلقی کرد ـ از اموری نیست که «بخشودنی» باشد! ‌ ولی با این «مشارکتی‌ها»، حرف آدمیزاد میخ آهنین است بر سنگ! چرا که جز نخاله و کلوخ چیزی در کله‌اشان پیدا نخواهید کرد.

همزمان با ارائة نمونه‌های «عالی» و «قابل‌تقدیر» از «عدل‌الهی»، به وسیلة جناب «الهام»، وزارت «بادگستری» رژیم «عدل‌علی» اعلام کرده، 16 نفر را به جرم «اوباش‌گری» به دار آویخته‌اند! عجیب است، نمی‌دانستیم در دولتی که خود را تا به این اندازه در برابر دوربین‌ آمریکائی‌ها «پاستوریزه» و «حقوق‌بشری» نشان می‌دهد، چگونه وزارت بادگستری‌اش به خود اجازه می‌دهد، بی سر و صدا 16 آدمیزاد را به دار بیاویزد؟ مگر این افراد از نظر حقوقی «آدم» به شمار نمی‌آمدند، مگر نمی‌باید از حق وکیل، دفاع، استیناف و هزار درد و مرض دیگری که این حکومت استیجاری، با آن غبغب لرزان و متعفن «حجج‌اسلام» اینک 28 سال است گوش ما مردم را با آن پر کرده، استفاده کنند؟ جرج بوش آدمکش هم در کشور اشغال‌شدة عراق به خود اجازه نمی‌دهد، 16 نفر را بگیرد و چند هفته بعد خبر اعدامشان را به «اطلاع» عموم برساند. مگر این افراد چه نوع جرمی مرتکب شده بودند، که هیچگونه حق و حقوقی نداشتند؟ این دولت «آدمکش»، با تکیه بر چه قانونی، جز قانون جنگل، که اینک 28 سال است با کمک اجنبی بر سرنوشت ما ملت حاکم کرده، 16 نفر را می‌کشد بدون آنکه خم به ابرو بیاورد؟

اینجاست که می‌بینیم «مشارکتی‌ها» تا کجا «قانون‌گرا» هستند، و اگر از ناز و عشوه‌های اسفندیاری در تلویزیون ناله و فغان‌شان بلند شده، و می‌گویند دولت می‌خواهد با این «نمایشات» مسائل واقعی مملکت را از انظار پنهان نگاه دارد؛ از اعدام 16 نفر حتی لب مبارک‌شان هم باز نمی‌شود، تا گوشزد کنند، رعایت قوانین جهت احترام به «مجرمین» نیست! رعایت قوانین جهت ایجاد احترام برای دولت و حکومت در میان مردم است! ولی این حکومت خودش هم بهتر می‌داند جایش کجاست: زباله‌دان!‌ و اگر تا آخر زمان هم بماند، از هیچگونه احترامی در میان ملت ایران برخوردار نخواهد شد. بله، این مشکلات پیش می‌آید! خصوصاً زمانی که مشتی جوجه‌فاشیست، «خط‌امامی» و رانندة تاکسی‌بار، با حمایت ساواک آمریکائی یک‌شبه به حکومت می‌رسند! و از قضای روزگار، به یک‌باره خط سیاست جهانی هم چند سال بعد عوض می‌شود، و این جماعت اوباش که شعور نشستن روی صندلی و غذا خوردن در یک میهمانی رسمی را هم ندارند، می‌باید با آن سوابق «درخشان» از آدمکشی، تجاوز به عنف، دزدی، تیغ‌کشی و موادفروشی، اینک نقش «آبراهام لینکلن‌های» وطنی را هم برای ما ملت بازی کنند!

آقا! چه بگوئیم، این‌ها شعورشان بیش از این‌ها نمی‌رسد! جالب اینجاست که فکر می‌کنند، همه مثل خودشان بی‌شعورند! فکر می‌کنند همه در این مملکت یک عمر «کون‌برهنه» و «پاپتی» توی جوب آب بزرگ شده بودند، و همان روزی که «هویزر» آمد، تنبان به پایشان کردند و شدند «امام زمان»!‌

ولی، از آنجا که پایان همه چیز، همانطور که در فیلم‌های آمریکائی می‌خواهند، می‌باید «خوش» باشد، چند کلامی هم از شکست سرداران «پاطلائی» تیم فوتبال اسلام و مسلمین از کرة جنوبی بگوئیم! راستش چقدر خوشحال شدم که این حکومت مسخره، با این تئاتر مهوعی که از جامعه، حقوق شهروندی، مطبوعات و غیره به راه انداخته، حداقل دیگر این امکان را پیدا نکرد که مشتی بازیکن «‌اخته» را به عنوان «تیم‌ فوتبال» صدر اسلام، به دور دنیا بفرستد! مگر جامعه‌ای که در آن جای نفس کشیدن نیست، فوتبالیست می‌تواند داشته باشد؟ این ورزش که سراسر «تهاجم» است و روح تهاجمی می‌طلبد، باید به وسیلة جوانانی بازی شود که روح‌ تهاجمی‌شان را حکومت مرده شورها خرد نکرده!‌ فوتبالیست «اخته» فقط برای صدر اسلام‌تان خوب است، نه برای میادین مسابقه!‌ آخر خودتان قضاوت کنید، آخوند، پاسدار، بسیجی، شکنجه‌گر ساواک و مرده شور و روضه‌خوان را چه به ورزش؟ بروید کشک‌تان را بسابید که به زودی بادمجان‌هائی که برایتان آماده‌ کرده‌ایم، حاضر خواهد شد!




هیچ نظری موجود نیست: