۵/۰۲/۱۳۸۶

آتاتورک در «دوزخ»!



ترکیه روی کاغذ و بر اساس ارقام، به همان سمت و جهتی چرخید که «عوام‌الناس» می‌خواستند: حکومت اسلامی! شاید پس از تجربة هولناک شیعیان «حزب‌‌الله» در ایران، طالبان سنی‌مسلک در افغانستان، و آنچه امروز در عراق می‌گذرد، برخی صاحب‌نظران «انتظارات» دیگری داشتند؛ انتظاراتی دیگر، از یک «دمکراسی» سرنیزه‌ای، و از یک «کمالیسم» نیمه ‌فرنگی، که یکصدسال بر ملتی رانده‌ شد، و برخی اطمینان داشتند که جواب ملت ترک در تضاد خواهد افتاد با آنچه، پاسخ ملت ایران بود، به «میرپنج‌ایسم» و «آریامهریسم». ولی همه دیدیم، آنزمان که سازماندهی‌های سیاسی لازم در یک کشور غایب‌های اصلی‌اند ـ نمونة کشورهای مسلمان امروز یکی از گویاترین آن‌هاست ـ «خلق‌الله» نه به تجربیات تاریخی کشورهای همسایه نگاه خواهد کرد، و نه قادر خواهد بود تحلیلی فراگیر از مسائل کشور خود ارائه دهد؛ این همان «برج عاجی» است که در بطن آن، طی دهة 1930، سرمایه‌داری فروافتاده در دامان «بحران»، فاشیسم و پوپولیسم را در اروپا بر مسند قدرت نشاند: «حق» با توده‌هاست!

مسلم است که «حق» با توده‌هاست، ولی جستن چنین «حقی» در عالم فاشیسم و پوپولیسم، همان است که عقلا «ماه از تشت آب جستن» خوانده‌اند. چرا که پیمودن راه صلاح با تکیه بر احکام دینی قرون‌وسطائی، که پس از تجربة معاصر در ایران و افغانستان نشان داده، چگونه با روزمرة جهان بشری اینچنین «بیگانه» باقی می‌ماند، مسلماً بیراهه‌ای هولناک است. ولی امواج توده‌ها، معمولاً به خلاصه‌ها «بسنده» کنند، و نتیجه آن شود که پیشتر نیز در ایران و افغانستان شد، چرا که، «آب جوی خوش بود تا به دریا رسد!»

اردوغان، «معمار» بازگشت ترکیه به دامان «اسلام حکومتی»، پس از این «پیروزی» بزرگ، به ملت ترکیه اطمینان داده که «لائیسیته» محفوظ خواهد ماند! می‌باید پرسید، اگر قرار است چنین «لائیسیته‌ای» محفوظ بماند، دیگر ایشان چرا تشریف آورده‌اند؟ به صراحت بگوئیم، از این «سخنان» بیشتر بوی «انحراف» افکار عمومی به مشام می‌رسد؛ همان نوع فریب‌هائی که روح‌الله در فرانسه، در بیانات «انقلابی‌اش»‌ به خورد خوش‌باورها می‌داد، نمونه‌هایش را هنوز در آرشیو روزی‌نامه‌های همین حکومت استیجاری پیدا می‌کنیم: «اجباری در امر حجاب نیست!»، «همه در اظهار نظر آزادند!»، «ما می‌خواهیم ارتش آقای خودش باشد!»، «من فقط یک طلبه هستم»، و ... ولی اردوغان خوب می‌داند که «اسلام» در میان نظامیان ترک از حمایت برخوردار است؛ این همان ارتشی است که سازمان سیا سال‌های سال پول به پایش ریخت تا «کمونیست‌ها» را در مرزهای اتحادشوروی سابق، از قدرت دور نگاه دارد! و همه می‌دانیم که بهترین مبارزان ضدکمونیست در سازمان سیا همان ملاجماعت، اسلام‌باوران و آخونددوستان‌‌اند! حال اگر قرار باشد، در غیبت «شری» که سازمان سیا آنرا «بلشویسم روس» تعریف کرده بود، و در جهت حفظ کیان اسلام ـ اینبار اسلام سنت‌ها ـ این ارتش، شمشیر از غلاف بیرون کشد، مسلماً تردیدی در میان کادرهای حکومت نظامی نخواهیم دید، حکومتی نظامی که سال‌های سال است رنگ «دمکراسی» نیز بر سرنیزه‌های خود زده!‌ مگر در دمکراسی «اکثریت» تصمیم نمی‌گیرد؟ مگر پنتاگون همه روزه هزار بار در گوش همین نظامی‌جماعت، از حکمت «دمکراسی» قصه‌ها نگفته، مگر به این سربازان نگفته‌اند که «حق» با اکثریت است، بدون آنکه به همین سربازان «تفهیم» کنند، «مشروعیت» اکثریت فقط با حفظ موجودیت «اقلیت» تضمین می‌شود؟!‍ بله، در این «مقام» است که مشکل آغاز می‌شود، و ترکیه در شرایطی نیست که خارج از یک سرکوب فراگیر نظامی بتواند حاکمیتی، از هر نوع و شکل و شمایلی بر مسند قدرت نگاه دارد؛ آنچه صورتبندی پیچیدة «بورژوازی» مستقر و پای‌گرفته می‌نامیم، جهت حفظ رابطة قانونی میان «اقلیت» و «اکثریت» یک الزام سیاسی و ساختاری است، و این صورتبندی «جادوئی» در جامعة ترکیة امروز وجود خارجی ندارد!

این امر را نمی‌باید از نظر دور داشت، ارتش «وابسته» و سرکوبگر، خود نیز قابلیت سازمان‌پذیری ندارد، مگر در راستای سرکوب ملت!‌ و بر خلاف آنچه رأس هرم نظامیان ترک می‌کوشد به طبقات متوسط شهری، یعنی به همان‌ها که نهایت امر گوشت‌ دم توپ «حکومت‌اسلامی» خواهند شد، «تلقین» کند، ارتش در مقابل دو راهی «اسلام‌ـ‌لائیسیته»، بر «لائیسیته» خواهد شورید! آنهم بر این «لائیسیته»، که به دست غربیان و منافع‌شان، در قالب یک دولت ناکارآمد، وابسته و فاسد، بیش از یک سده است بر روزمرة ملت ترک حاکم شده. شیخ‌اجل چه خوب می‌گوید: «منه جان من آب زر بر پشیز، که صراف دانا نگیرد به چیز»! ولی از این ارتش تا مرزهای «دانائی»، راهی است بسیار دراز! این ارتش، همانطور که در ساعات گذشته شاهد بودیم، همپای ملت ترک «آب زر» بر «پشیز» خواهد گرفت، چرا که فاصلة اینکشور از سازمان‌ پذیری‌‌های ضروری جهت دستیابی به یک حکومت قانونی، حداقل امروز، بسیار زیاد است.

ولی نمی‌باید در اهداف «اسلام‌گرایان» ترک دچار سردرگمی شد! با وجود آنکه «ژست‌ها» و سخنرانی‌های اردوغان، با همتایان ایرانی و افغانی‌اش، تفاوت‌های ظاهری بسیار دارد، در یک امر نمی‌توان تردید کرد، همگی اینان اسلام‌باورانی خطرناک‌اند! خطرناک نه فقط برای طبقة متوسط شهرنشین در کشورهای‌شان، خطرناک نه فقط برای آنچه می‌توان «پیشرفت» و حکومتی انسانی و تا حد امکان «لائیک» خواند، که خطرناک برای آنچه می‌توان «تاریخ تمدن» منطقه عنوان کرد! ‌ نتایج «انتخابات» ترکیه به صراحت نشان داد که، یکصدسال موجودیت یک نظام که خود را به دور از عامل دین، حاکم بر جامعه «معرفی» می‌کرد، چگونه به خواستة اربابان «فرومی‌ریزد»! این همان فروپاشی‌هائی است که در اردوگاه کمونیسم اروپای شرقی پیشتر شاهد بودیم. با این «انتخابات»، و آرائی که بیرون کشیدند، و یا بیرون نکشیده «قرائت» کردند، آخرین دژ «لائیسیتة» غربی‌نما در مدخل دریای اژه فرومی‌ریزد، و این طرحی است که بیشتر شامل حال روسیه، عراق و خاورمیانه خواهد شد.

روزی که رهبر کردهای عراقی سخن از همکاری با ارتش آمریکا، جهت برقراری «دمکراسی» به میان آورد، شاید امروز را می‌دیدیم ولی، نمی‌خواستیم باور کنیم. خروج ارتش آمریکا از عراق، به صراحت طراحی می‌شود، و در این میان، عراق را سه قطعه کرده‌اند: «جنوب»، تحت نظارت حکومت اسلامی، به دامان «روضه‌خوانی» و سینه‌زنی‌های «سالار شهیدان» فرو خواهد افتاد؛ مرکز به دست سنی‌مسلک‌های اردن و عربستان اداره می‌شود، و کردها را نیز ارتش‌های اسلامی منطقه «سرکوب» خواهند کرد. این همان نتیجة هولناکی است که در هنگامة همکاری کردها با ارتش آمریکا بارها و بارها از قلم صاحب‌نظران تراوش کرد، و بسیار بودند که گفتند، همکاری «رهبران» کرد با آمریکا، خیانت به کردها است. با فروپاشیدن «لائیسیته» در ترکیه، آمریکا در عمل ثابت کرد که، تشکیلات لائیک کردها در غرب ایران، و قسمت‌های وسیعی از شرق ترکیه، و شمال عراق فقط استخوانی خواهد بود لای زخم! و اینکه دولت آمریکا، اینان را به هر قیمت از میان خواهد برداشت! این است آنچه «نتایج» هولناک «تاریخ» تمدن منطقه خطاب کردیم، ولی با اینهمه امید داریم که در چنین برداشتی، از پایه و اساس راه خطا رفته باشیم!



هیچ نظری موجود نیست: