۴/۲۳/۱۳۸۶

چینی بندزده!


همانطور که در وبلاگ دیروز مطرح کردیم، آنچه زمینه‌ساز مشکلات آتی جهانی خواهد بود، به احتمال زیاد موضع‌گیری‌های سنتی حزب دمکرات آمریکاست. در تأئید همین نظرات است که امروز نیز به بررسی برخی «وقایع» در ارتباط با منطقه و ایران می‌پردازیم؛ این وقایع نهایت امر، اصل کلی‌ای را مطرح خواهد کرد که، به دنبال انتخابات آینده و بازگشت احتمالی دمکرات‌ها به قدرت در ایالات متحد، چه نتایجی برای منطقه، کشور ایران، مسئلة اشغال عراق و دیگر سر فصل‌های مورد توجه ایرانیان می‌تواند به همراه آید. در این بررسی مسلماً بر اطلاعات و مطالبی تکیه می‌کنیم که نظام رسانه‌‌های بین‌المللی «صلاح» دانسته‌اند مردم جهان را در جریان وقوع آنان قرار دهند؛ البته این چارچوب ـ چارچوب نظام رسانه‌ای ـ به شیوه‌ای تعیین شده که اغلب مطالب مهم، اصولاً زمینه‌ای جهت مطرح شدن پیدا نکند.

در درجة نخست می‌باید این اصل کلی را در نظر گرفت که گویا دمکرات‌های آمریکا برای منطقه طرحی خارج از آنچه در دورة کلینتن در دست بوده، تهیه نکرده‌اند! این نتیجه‌گیری بر پایة تحلیل مواضع اعلام شده‌ای صورت می‌گیرد که دمکرات‌ها در مورد منطقه، به صورتی پیگیر عنوان می‌کنند: «مذاکره با ایران و سوریه»، «خروج نظامی آمریکا از عراق»، «حضور احتمالی گروه محدودی از مستشاران آمریکائی جهت آموزش نیروهای عراقی»، و ... همانطور که می‌بینیم سخنی از «دمکراسی»، «حقوق‌بشر»، «انتخابات» و ... در سخنرانی‌های حزب دمکرات، دیگر در میان نیست! این سیاست‌ها همگی در تأئید یک خط کلی قرار می‌گیرد، سیاستی که فقط می‌توان به طور خلاصه بازگشت به دورة کلینتن تعریف شود. همانطور که شاهد بودیم، در دورة کلینتن سیاستی کاملاً «بازدارنده» بر کشور عراق حاکم شده بود، و این منطقه را تحت محاصرة کامل نظامی و اقتصادی قرار داده بودند. برای دولت کلینتن مهم‌ترین اصل، جلوگیری از تحرکات حاکمیت «غیرمذهبی» بعث در عراق بود! این نظام، در صورت حمایت روسیه ـ هر چند روسیه در آنزمان از چنین قدرتی برخوردار نبود ـ می‌توانست به صراحت «آرایش» نیروها را که در چارچوب نیازهای کاخ‌سفید صورت گرفته بود، به خطر اندازد. نیروهائی که امروز، به صراحت می‌بینم چگونه بر محور اسلام و اصولگرائی دینی، در حرکت افتاده‌اند.

اگر جبهة ناخواسته‌ای، در آن روزها می‌توانست در منطقه تشکیل شود، این آرایش از ویژگی‌های «خوش‌آیندی» که امروز آمریکا برایش «ارزش» بسیار زیادی قائل است، دور می‌ماند! دو جنگی که بر علیة ملت عراق، و نهایت امر ملت‌های منطقه از طرف کاخ‌سفید بر کل «خاورمیانه» تحمیل شد، در واقع جهت فراهم آوردن زمینه‌های تحمیل «اسلام‌گرائی‌هائی» بود که امروز در ظاهر «مقبول» همگان می‌نمایند! اگر روسیه در شرایطی قرار می‌داشت که آنروزها می‌توانست «جبهه‌ای» غیرمذهبی به رهبری عراق در منطقه فراهم آورد، و در عمل از آن حمایت کافی صورت دهد، آمریکا به صراحت دچار دردسر می‌شد. ولی ضعف ساختاری مسکو در آن روزها، نتیجه‌اش همان شد که دیدیم: نه تنها به آمریکا اجازه داد که، ایران، افغانستان و عراق را در شرایطی بحرانی نگاه دارد، که این کشورها را به صورتی پایه‌ای در گیر مسئله‌ای به نام «اسلام حکومتی» کند، و بر اساس آنچه گویا در دست تهیه است، این تمایل دیده می‌شود که هر چه زودتر نوعی حکومت «اسلامی» نیز در ترکیه به خلق‌الله تحمیل شود.

ولی طرح عراق، تا آنجا که به تحکیم کامل پایه‌های یک دولت مرکزی «اسلامی» مربوط می‌شد، با شکست کامل روبرو شده! در این وبلاگ بارها از «شکست»‌ پروژة عراق سخن گفتیم، ولی نمی‌باید فراموش کرد که یکی از ستون‌های اصلی این طرح، فروانداختن کشور عراق به دامان یک نظام مذهبی متمرکز بود! و زمانی که این تمرکز از نظر مذهبی غیرممکن به نظر آمد، سریعاً طرح تجزیة عراق روی میزهای طراحی آمریکا قرار گرفت، ولی اینبار به دلیل بحران کردستان، و امکان فروپاشی «دژ» سازمان ناتو در منطقه ـ کشور ترکیه ـ آناً این طرح را نیز به «بایگانی» سپردند! ولی از آنجا که دوران دولت جرج بوش و نئوکان‌ها تا چندی دیگر به پایان خود نزدیک خواهد شد، متولیان کاخ‌سفید از هر حزب و دسته‌ای، یا می‌باید برای طرح عراق مفری بجویند، و یا به استراتژی‌های سابق بازگردند؛ منطقاً راه دیگری در دست نیست.

چند روز پیش از کشور آمریکا، و خصوصاً ایالت کالیفرنیا، بار دیگر سر و صدای تلویزیون‌های «مستقل» و «آزادة» فارسی‌زبان به آسمان بلند شده؛ همان برنامه‌های تلویزیونی که طی دوران کلینتن مورد حمایت کاخ‌سفید قرار داشت، و به صورت مداوم، با «کیفیت» بسیار پائین، هر چند در «کمیتی» چشمگیر، به روی ماهواره‌ها ‌فرستاده می‌شد. نتایج «درخشان» این نوع «مبارزة» سیاسی را، که گویا بسیار باب میل «اهالی» کالیفرنیا و حزب دمکرات است، در کشور ایران شاهد بودیم: به قدرت رسیدن یک عضو ساواک به همراه ساواکی‌هائی دیگر، تحت شعار «اصلاح‌طلبی»؛ برنامه‌ای که اینک عملاً مضحکة خاص و عام شده! اخیراً در اطلاعیة یک تلویزیون ایرانی، به یکی از نمونه‌های «چراغ سبزی» برخورد می‌کنیم که این نوع برنامه‌های «سیاسی» از متولیان کاخ‌سفید دریافت کرده‌اند. در عمل، در اطلاعیة تلویزیون سابق «هما»، بر این اصل تکیه می‌شود که با کمک مالی هم‌میهنان، این تلویزیون قصد دارد، بر اساس سه اصل پایه‌ای که آن‌ها را، «اطلاع‌رسانی امانت‌دارانه»، «تنش‌زدائی از مناسبات ایران و آمریکا»، «و آشتی ملی عنوان کرده»، فعالیت‌های سیاسی خود را از نو آغاز کند. همان فعالیت‌هائی که حزب جمهوریخواه با آن به مخالفت برخاست و با دستیابی جرج بوش به مسند ریاست جمهوری، دکان این نوع «تلویزیون‌ها» تخته شد!

در اینکه مسئلة اطلاع‌رسانی در کشور ایران از کمبود‌های فراوان رنج می‌برد تردیدی نیست. این معضلی است که به تمام و کمال، ابعاد فاشیسم مذهبی را که بر کشور حاکم شده، به نمایش می‌گذارد. ولی در اینکه امثال تلویزیون «هما» بتواند در این میانه کار مثبتی صورت دهد، جای تردید بسیار وجود دارد، هر چند که آغاز فعالیت‌هائی از این قبیل، به صراحت نشان دهندة خطوط سیاسی آتی در مورد ایران است! همزمان با بازگشت سیاست ایالات متحد به دوران کلینتن در مورد ایران، نوعی بازگشت نیز در مورد عراق دیده می‌شود. چرا که رسانه‌ها عملاً از تمرکز وسیع قوای نظامی ترکیه در مرزهای شمال عراق سخن به میان می‌آورند. می‌دانیم که اگر آمریکا قصد داشته باشد عراق را ترک کند، مهم‌ترین مسئله از نظر استراتژی منطقه، مهار کردن «بحران» کردستان خواهد بود، نه آنچه در تبلیغات کاخ‌سفید، بحران «شیعه ـ سنی» مطرح می‌شود. از قرار معلوم، این «مهم» از طرف کاخ‌سفید به عهدة ارتش ترکیه گذاشته شده، که همزمان با پاسداران حکومت اسلامی، قلع‌وقمع احزاب مختلف در کردستان را جهت برقراری نوعی استراتژی «دلخواه» آمریکا، بر عهده گیرند.

و نهایت امر، در همین روزها شاهد بازگشت استراتژیک آمریکا به جبهة اروپای شرقی هستیم، و می‌بینیم که روسیه به صراحت از قراردادهای استراتژیک اروپای شرقی خارج می‌شود، و مجلس نمایندگان و سنائی که از اکثریت «دمکرات» برخوردار است، سخن از «سپر» دفاعی در اروپای شرقی به میان می‌آورد. این نکته از نظر سیاسی قابل توجه است که اصولاً دمکرات‌ها، تمایل فراوانی به نزدیکی استراتژیک با اروپای غربی دارند، تمایلی که در میان جمهوریخواهان طرفداران زیادی ندارد. و بازگشت «قدرتمندانة» کاخ‌سفید به اروپای غربی، به احتمال بسیار زیاد یکی از طرح‌های اصلی دمکرات‌ها خواهد بود!

حال که ابعاد مختلف «برنامه‌ریزی‌های» دلخواه سیاسی از طرف کاخ‌سفید، جهت بازگشت به مواضع از دست رفته را عنوان کردیم، شاید بهتر باشد به زمینه‌های عملی و امکانپذیر این طرح‌ها نیز اشاره‌ای داشته باشیم. از نظر منطقی بازگشت حزب‌دمکرات به مواضع دورة کلینتن عملاً غیرممکن است، هر چند که این تمایل به شدت در سیاست‌های پیشنهادی دمکرات‌ها خودنمائی کند. در مورد عراق می‌باید متذکر شویم که، تأثیرات یک جنگ خانمانسوز و خونین را نمی‌توان با یک «اطلاعیه» از تاریخچة منطقه پاک کرد. در ثانی آمریکا در صورت خروج از عراق به کجا خواهد رفت؟ این سئوالی است که مسلماً جهت یافتن جواب آن می‌باید به شیخک‌های حکومت اسلامی و شیوخ عرب‌تبار در خلیج‌فارس مراجعه کرد؛ مفر دیگری نیست! در ثانی، طی چندین سال گذشته، روسیه از بحرانی ساختاری به نوعی سازماندهی سیاسی دست یافته، این روسیه دیگر روسیة دوران یلتسین نیست، ایالات متحد نمی‌تواند منافع خود را مانند گذشته به این روسیه «دیکته»‌ کند! و نهایت امر، همانطور که بارها گفته‌ایم، اسلامگرائی تندرو را روسیه در مرزهایش مشکل قبول خواهد کرد، چرا که این مسئله می‌تواند بحرانی ساختاری برای این ملت ایجاد کند! و امروز شاهدیم که مشکلات بزرگ مشارف در پاکستان، که در ایجاد آن طرف‌های چینی نیز دخالت داشتند، فقط به دلیل فشار روسیه است که به جانب طرح‌هائی «غیر اسلامی» کشانده ‌شده! به عبارت دیگر، روسیه از حضور طالبان در افغانستان فقط در یک صورت حمایت خواهد کرد، زمانی که از مسکو «دستور» بگیرند! و این امر مسلماً‌ شامل حال «طالبان» شیعی مسلک در ایران نیز خواهد شد.

در مورد ایران، بهتر است پرانتزی در آخر این مطلب باز کنیم، چرا که شاید مهم‌ترین مطلب از نظر فارسی‌زبانان همان مسائل ایران باشد. به صراحت بگوئیم، بازگشت «پیروزمندانة»‌ اصلاح‌طلبان به قدرت سیاسی در ایران، بیشتر به یک شوخی می‌ماند، تا نوعی سیاست‌گزاری! حکومت اسلامی دو راه بیشتر در برابر خود ندارد، پوسیدن در آغوش «لباس‌شخصی‌های» احمدی‌نژاد و جستجوی راه‌های جدید برای نزدیکی به مسکو، یا باز کردن فضای سیاسی کشور. گشایش فضای سیاسی کشور، به دلیل عملکردهای غیرانسانی این حاکمیت در گذشته، مسلماً‌ به قیمت جان اینان تمام خواهد شد، در نتیجه، در چارچوب همان منطق «کور» که موجودیت 28 سالة این حاکمیت را رقم زده، اینان با «لباس‌شخصی‌های‌شان»‌ دست در دست آنقدر می‌مانند، و آنقدر تلاش می‌کنند تا با حفظ منافع واشنگتن خود را در حد امکان به روسیه نزدیک کنند، تا در مقطعی بحرانی، به دلیل تلاطمات وسیع سیاسی در کشور، بدون فروپاشی‌ها و بحران‌سازی‌هائی که طی 80 سال گذشته شاهد آن بوده‌ایم، و هر کدام «سوغات» جنگ‌سرد بودند، نهایت امر کشور از وجود این حاکمیت پاک شود! و در این راستا، سیاست‌های «تلویزیونی» حزب دمکرات، که با کمک «سرداران» و «سازندگان» قرار است در لوس‌آنجلس، «کاری کنند کارستان»، مشکلی را حل نخواهد کرد!


هیچ نظری موجود نیست: