۴/۲۰/۱۳۸۶

«عدالت» عصرحجر!


به عقیدة شما، امروز می‌باید در مورد حکومتی صحبت کنیم که «حکم» سنگسار می‌دهد، یا در مورد مردمی حرف بزنیم که «سنگسار» می‌کنند؟ در مورد حکومتی سخن بگوئیم که، به مصداق «چهارپائی بر او کتابی چند»، چند هزار جلد «کتاب‌دعا»، «زیارت‌نامه»، «وردنامه» و جادو و جنبل، به اسم کتابخانه‌ای از «علوم دینی»، بر پشت مشتی دستاربند «عالم» گذاشته، یا در مورد ملتی سخن بگوئیم که اجازه می‌دهد این نوع «جانوران» موذی، نه تنها در مملکتش زندگی کنند، که «حاکم» بر روزمره‌اش نیز باشند؟ در مورد ساواکی‌هائی چون سعید حجاریان صحبت کنیم، که گویا طی کشتار زندانیان در تابستان «معروف» ـ بر اساس اظهارات‌ اخیرشان در سایت «نوروز» ـ اصلاً نمی‌دانسته‌اند «قضیه» از چه قرار است، یا از همان آقای حجاریانی سخن بگوئیم که خودشان معرف سعیدامامی معروف جهت «استخدام» وی در وزارت اطلاعات حکومت اسلامی بوده؟ به عبارت ساده‌تر، از «واقعیات» جامعة ایران سخن بگوئیم، یا از قصه‌ها و حکایاتی حرف بزنیم که روزی‌نامه‌های حکومتی برایمان همه روزه «نقل» می‌کنند؟ این‌هاست همان سئوالاتی که معمولاً‌ جماعت «نیمچه ‌روشنفکر» ـ آن‌ها که تمامی دقایق روزانه‌اشان در پی دوندگی به دنبال نان و آب از دست نمی‌رود ـ سعی می‌کنند، هیچوقت از خود نپرسند!

واقعیت این است که حکم سنگسار «اجرا» می‌شود، فقط «حرفش» را نمی‌زنند! و برای اجرای چنین احکامی، افرادی حضور دارند که سنگ «محترم» را بر می‌دارند و توی سر یک انسان دیگر می‌کوبند! این‌هاست واقعیات! حال سخن گفتن از اینکه این امر جایز شرعی است، یا قانونی است و ... دیگر کاری به بحث ما ندارد. خدا را شکر، نه قاضی هستیم، نه زندان‌بان، نه مجری اوامر «ولی‌فقیه»! ما انسان‌ایم و خارج از آنچه یک انسان می‌تواند سخن بگوید، اظهارنظر کند، و در اطراف خود در پرس و جوی «خیر»‌ و «شر» باشد، از دستمان بر نخواهد آمد. و در مقام همان «یک» انسان می‌گوئیم، اینان ـ آمران، عاملان و خصوصاً تماشاچیان ـ مشتی «جانور» موذی‌اند!

همانطور که می‌بینیم، زمانی که به احساسات یک انسان، انسانی که در درون هر یک از ما نشسته و به این دنیای پر «آشوب»، خارج از هر مرض و غرضی «نگاهی» انسانی می‌‌اندازد، سخن می‌گوئیم، جواب‌ها «ساده» می‌شود؛ روشن و واضح می‌شود! ولی در عمل، اگر ما، همان «انسان» باقی بمانیم، جهان اطراف‌مان «انسانی» نیست. و آنچه امروز «بی‌بی‌سی» می‌نویسد، «جعفر کیانی، روز پنجشنبه در تاکستان سنگسار شد!» هم یک واقعیت تلخ اجتماعی است ـ نمادی است از یک جامعة فروپاشیده، یک حکومت قرون وسطائی و یک نظام منحط و طاعونی ـ و هم یک موضعگیری کاملاً «سیاسی»! بله، درست خواندید، یک موضعگیری کاملاً سیاسی! اگر قربانی این «سیاست‌بازی»، جعفرکیانی بینوا می‌دانست که مرگ هولناکش را در کدام یک از اتاق‌ها‌ی «بحران» از کاخ‌سفید تا کرملین طراحی کرده‌اند، شاید به اندازة یک «سر انگشت»، از اینهمه درد و رنج، که بی‌دلیل بر او تحمیل کردند، کاسته می‌شد.

هم‌وطنان! ایران، فاقد حکومت است؛ آنچه تحت عنوان حکومت در این کشور بر «اریکة» قدرت نگاه‌ داشته‌اند، چرخ‌فلکی است که، به دست اجنبی و منافع او در حرکت افتاده، حرکتی که ملت ایران را در هر چرخش، در راه منافع این و آن، چون «جعفر کیانی‌ها» خرد می‌کند. در حکومتی که نفس ملت ایران را 28 سال است در سینه خفه کرده، سخنگوی قوة به اصطلاح «قضائیه»، علناً‌ عنوان می‌کند که، «حکم سنگسار قرار نبوده به اجرا در آید!» و حاکم شرع تاکستان رأساً دست به اینکار زده! ‌ همان حکایت همیشگی و داستان «خوش» گذشته‌ها: «ما که تقصیر نداشتیم، تقصیر از دیگری است!» همان سخنی که آقای سعید حجاریان نیز در سایت «نوروز»، به نوعی دیگر تحویل ملت ایران می‌دهد و می‌فرمایند، در هنگام قتل‌عام زندانیانی که حکم زندان‌شان هم به پایان رسیده بود، ایشان «فقط» معاون سیاسی استانداری خوزستان بودند! به عبارت دیگر، گویا آنجا هم «قرار نبوده چنین شود!» ولی هم آنجا، و هم اینجا «چنین» شد، و اینکارها مسلماً «مسئولانی» دارد!

همانطور که می‌توان حدس زد، سخنگوی «محترم» قوة قضائیة این حکومت به خود اجازه نخواهد داد بگوید، «اجرای حکم سنگسار غیرقانونی است!» حال یک سئوال باقی می‌ماند، اگر اجرای حکم سنگسار «قانونی» است، به چه دلیل حاکم شرع تاکستان را «مسئول» معرفی می‌کنید؟ این فرد هم بر اساس قوانینی که این حکومت و قوة قضائیه در برابرش قرار داده‌، دست به عمل زده!‌ می‌بینید که «بازی» سیاست در این حاکمیت «استیجاری»، مملکت را تا کجا به کثافت کشانده! اگر این عمل «غیرقانونی» است، حاکم شرع، و عاملان این قتل‌عمد خود می‌باید بر اساس همان «شرع» مبین، قصاص شوند! مگر آدمکشی شاخ و دم دارد؟ اگر هم قانونی است، بهتر است جناب آقای رئیس قوة قضائیه، با همان فارسی شکسته بسته‌شان، بیایند و بگویند که «سنگسار» در ایران «قانونی» است، تا هم ما ملت تکلیف‌مان را بدانیم و هم «حامیان» این حکومت وقتی چاوزها را می‌فرستند به دیدارشان، در برابر افکار عمومی بگویند، جناب «کلنل» با چه افرادی دیده بوسی می‌‌فرمایند!

ولی این مسئله، از ابعاد دیگری هم برخوردار است. در بالا گفتیم که این حاکمیت از مشتی «پهلوان‌پنبه‌» تشکیل شده؛ اینان از پادوی سفارتخانه‌ها «دستور» می‌گیرند، و یکی از وظایف‌شان ایجاد بحران در سطح جامعه است! نباید فراموش کنیم که «فاشیسم»، کشتی شکسته‌ای است که فقط بر امواج «بحران» می‌تواند به موجودیت‌اش ادامه دهد. یک روز بحران «اتمی»، یک روز بحران «بنزین»! یک روز «جنگ نمایشی با ارباب»، یک روز «حجاب و اوباش»، و امروز هم سنگسار یک انسان! این‌هاست واقعیاتی که برخی دوست ندارند ببینند! این حکومت در صدد است که به هر قیمت ممکن بر موج یک بحران اجتماعی سوار شود، تا بتواند موجودیت ننگین‌اش را از سرنوشتی محتوم برهاند، و دیروز هم گفتیم که نه تنها کور خوانده، و نه تنها داستان ننگین دستاربند جماعت در این مملکت به پایان رسیده، که دیگر هیچ بحرانی و در هیچ ابعادی نمی‌تواند ملت ایران را بار دیگر به زنجیر استعمار غرب و یانکی‌جماعت در آورد.

«سنگسار» یک ایرانی، این عمل غیرانسانی، که می‌باید یک صدا از جانب هر انسان وارسته‌ای در جهان محکوم شود، از نظر سیاسی در واقع پیش پردة «تئاتر» مبارزات «تحکیم وحدتی‌ها» است! اینان، فکر می‌کردند که با های و هوی و حمایت مشتی روزی‌نامه نویس محفلی و نان‌خورهای ولایت فقیه، می‌توانند باز هم فضای اجتماعی را مناسب حال سرکوب فاشیستی کنند، و دست در دست حکومت مطلوب‌شان، چند روزی در برابر دوربین‌های خبرنگاران «دوست و همکار»، ‌ ژست گرفته، عکس‌های انقلابی‌اشان را در رأس اخبار جهانی به چاپ برسانند! همانطور که دیدیم، این‌ها هم کور خوانده بودند! ملت ایران فراموش نکرده که «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» جایگاه اجتماعی و سیاسی‌اش همان «مقام» فاشیسم مذهبی است! ملت ایران، جنایاتی را که به دست همین «تحکیم وحدت»، بر ملت ایران و خصوصاً بر دانشگاهیان کشور، طی سال‌های دراز اعمال شده، نیز فراموش نکرده.

امروز شاهدیم که حکومت اسلامی، در چارچوب نمایشات مهوعی که جهت برقراری خیمة «ولایت» به روی صحنه می‌برد، عملاً و در برابر جهانیان، در برابر صدها میلیون انسان در اقصی نقاط این کرة ارض، دست به «قتل‌عمد» زده! این طرز برخورد از جانب یک حکومت وابسته و عروسکی، با ملت ایران، شایستة یک ملت کهنسال نیست. می‌باید به این حاکمیت و حامیان بین‌المللی آن ـ در رأس آن‌ها دولت جنایتکار آمریکا ـ نشان داد که دست درازی بیش از این به حیثیت تاریخی یک ملت، و در سطح جهانی برای‌شان بسیار گران‌تر از آنچه فکر کرده‌اند تمام خواهد شد! و مسلم بدانیم، که اینچنین نیز خواهد شد.



هیچ نظری موجود نیست: