۴/۲۲/۱۳۸۶

افسانة سپر!



آقای گوردون براون، نخست وزیر جدید بریتانیای «کبیر»، گام به گام به مرحلة گذاشتن «تخم‌طلای» مبارک‌شان، که گویا جهت همان، «قدرت» را به دست گرفته‌اند، نزدیک‌تر می‌شوند. امروز خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، در گزارشی از سفر «داگلاس الکساندر»، وزیر توسعه بین‌المللی در کابینة گوردون براون به ایالات متحد، با دستپاچگی «اعلام» می‌کند که، ایشان در بیاناتی در «شورای روابط خارجی» در واشنگتن، «گوشه‌هائی» از همین تغییرات احتمالی را گویا «گوشزد» کرده‌‌اند! این در حالی است که، اصولاً فردی در مقام «داگلاس الکساندر» را نمی‌توان «سیاستگذار»، آنهم در چنین مرتبه‌ای «خطاب» کرد، و در ثانی اگر مقصود «بی‌بی‌سی» از «شورای روابط خارجی» در واشنگتن، همان «محلی» باشد که ما فکر می‌کنیم، این به اصطلاح «شورا» فقط یک «باشگاه» است؛ محلی است جهت گپ زدن و مزمزه کردن ویسکی‌های 25 سالة اسکاتلندی؛ اعضای این باشگاه، متشکل از مشتی خبرنگار و بازنشستگان وزارت امور خارجه، و یا استادان و مدرسان دانشگاه‌های‌اند. گروه‌هائی‌ که اصولاً هیچگونه مسئولیت سیاسی خاص، نه در دولت و نه در دیگر محافل ندارند!‌ حال می‌باید پرسید، اظهارات یک «جوان» تازه به «میدان» آمده، در چنین محلی از چه ارزشی می‌باید برخوردار شود؟ مسلماً این اظهارات از «ارزش» خود برخوردار بوده، چرا که همان بی‌بی‌سی ـ اینبار بی‌بی‌سی به زبان انگلیسی ـ به شیوة روسای سازمان‌های ضدامپریالیست خودمان، غلط کردم نامه‌ای جهت اظهارات همین «جوان» منتشر می‌‌کند، و از قول «داونینگ ستریت» اظهار می‌دارد که این بیانات هیچگونه ارتباطی با «جدائی» احتمالی‌ انگلستان از سیاست خارجی آمریکا نمی‌تواند داشته باشد! به عبارت دیگر، «مست بودم اگر گهی خوردم»! اینجاست که می‌بینیم، زمانی که دست‌های یک حاکمیت تا مفرق به خون صدها هزار انسان بیگناه آغشته شده، «مسئولیت»، با شیر اندرون شود و با جان به در رود! تلاش‌های آقای براون را صمیمانه تبریک می‌گوئیم، ولی شاید بهتر باشد در تلاش بعدی شخص علیاحضرت ملکه و لرد فیلیپ روانة این «باشگاه» بشوند!

آنچه در بالا آمد، خلاصه‌ای است در حد قطره‌ای از یک اقیانوس! اگر آقای «الکساندر»، در چنین موقعیتی به خود اجازه می‌دهند که، سخن از «چندجانبه‌گرائی»، «سازندگی» و «همراهی با ملل دیگر»، مبارزه با فقر و خلاصه تمامی مسائلی به میان ‌آورند که اصولاً در سیاست خارجی جرج بوش جائی ندارد، نه به خاطر «مبارزه» با جرج بوش، که صرفاً جهت فراهم آوردن زمینة «باقی» ماندن «حزب کارگر» در صحنة سیاست جهانی است. صحنه‌ای که در کمال تعجب ـ قسمت تعجب‌آور را می‌باید از چشم بوش و بلر عنوان کرد ـ بیش از پیش جهانی می‌شود، و آنچه محافل تجاری و غارتگر پیشتر «جهانی‌شدن» می‌نامیدند، امروز از ابعاد رسانه‌ای، تبلیغاتی و ارتباطی نیز برخوردار شده! جهان «جنگ‌سرد» اگر از میان رفت، «جهانی»‌ بجای آن پای گرفته که اگر نیازهای مایکروسافت، آی‌بی‌ام، و بوئینگ و ... را بر طرف می‌نماید، زوایای دیگری نیز به زندگانی انسان در هزارة سوم افزوده؛ آنرا «خاطره» می‌نامیم، خاطره‌ای که هر لحظه از «قدرت» و شفافیت بیشتری برخوردار می‌شود. سیاست‌بازها دیگر نمی‌توانند، مردم را مفت و مجانی به قتل‌گاه بفرستند، و بعد هم از همگان بخواهند که «فراموش» کنند! ‌ این مسائل در ابعاد جهانی امروز دیگر امکانپذیر نیست!

ولی در اینکه آیا کشور انگلستان، پس از افتضاح تونی بلر، قادر خواهد بود به عنوان یک ملت متمدن پای در صحنة سیاست جهانی بگذارد، مسئله‌ای است که می‌باید به محک آزمایش گذاشت! با چند سخنرانی از طرف چند «جوان» در این گوشه و آن گوشه نمی‌توان «موفقیت» آتی چنین سیاستگذاری‌هائی را «محک» زد؛ خصوصاً که آناً‌ کار به «معذرت» خواهی خواهد کشید! اصولاً در چارچوب روابطی که اینک در حال سازماندهی است، حتی برای ایالات متحد نیز مشکل می‌توان «نقشی» فراگیر پس از سقوط جرج بوش به تصویر در آورد.

در چند روز گذشته شاهد بحران‌های عظیمی در سطح مناطق استراتژیک جهانی هستیم؛ مناطقی که در کمال تعجب هر چه بیشتر از خاورمیانه فاصله می‌گیرند! اگر «مجلس نمایندگان» در ایالات متحد، به ریاست خانم «پلوسی» مرتباً و در اطلاعیه‌هائی که بیشتر جهت تبلیغات «انتخاباتی‌» در آینده تنظیم شده، از دولت می‌خواهد «جنگ» را در عراق «تمام» کند! سنای آمریکا در عوض، در 13 ژوئیه سالجاری، از قول خبرگزاری «نووستی»، رسماً از ایالات متحد خواسته که در پروژة «سپردفاعی» در اروپای شرقی عقب نشینی نکرده، و این تجهیزات نظامی را در این منطقة استراتژیک، جهت مقابله با حملات موشکی «ایران» مستقر کند! البته عنوان کردن نام «ایران» در اطلاعیة سنا ـ اکثریت مجلس سنا نیز از قضای روزگار در دست همان حزب دمکرات است ـ بیشتر یک اشتباه چاپی باید باشد، ولی زمانی که یک «حزب» قرار است نان تبلیغات بخورد، این نان را همانطور که دستش می‌دهند دهانش می‌گذارد! بله، حزب دمکرات آمریکا نمی‌گوید که این تهدید، اگر وجود داشته باشد، از جانب روسیه است، و اینکه آمریکا در موضع عقب‌نشینی از منطقة خاورمیانه قرار گرفته، و اگر قرار است نان تفنگ‌فروش‌ها در عراق آجر شود، «حزب‌دمکرات» می‌باید در اروپای شرقی لقمة چربی به دهان اینان بگذارد؛ و به این کار می‌گویند، «بده‌بستان‌های» دمکراتیک!

پیشتر در همین وبلاگ توضیح داده‌ایم که در حال حاضر «سپردفاعی» یک «افسانه‌» است! چنین سپری نه وجود خارجی دارد، و نه هیچ اطلاعیة رسمی‌ای از کارآئی‌های فرضی آن از طرف ایالات متحد در سطح جهانی منعکس شده! سخن گفتن از «سپردفاعی» در سنائی که به دست دمکرات‌ها افتاده، و همزمان سخن گفتن از «عقب‌نشینی» از عراق از طرف «مجلس نمایندگانی» که اکثریت‌شان «دمکرات» هستند، به این معناست که حزب دمکرات حاضر است بودجة جنگ عراق را به جانب «تحقیقات» سپر دفاعی منحرف کند! و به تفنگ‌فروش‌ها اطمینان می‌دهد که بنیة مالی آمریکا، و چپاول‌هائی که در سطح‌ جهانی صورت می‌دهد، همچنان در اختیار صنایع تسلیحات باقی خواهد ماند! اینجا نیز دقیقاً مسئلة اظهارات جانانة همان «جوان» انگلیسی در «شورای روابط بین‌الملل» مطرح می‌شود! باید دید اصولاً‌ جهان امروز، کارش به کجا کشیده؟ آیا ایالات متحد می‌تواند پس از کشتار و ناامنی فزاینده‌ای که تحت عنوان «دمکراسی» در عراق و افغانستان بر منطقه و مردم این کشورها تحمیل کرده، با خیال راحت خود را در پس پردة «سپردفاعی» فرضی پنهان کند؟ در ثانی این سپر که وجود خارجی هم ندارد، قرار است چه کسانی را از تهاجمات چه کسانی محفوظ نگاه دارد؟

در چند روز گذشته شاهد بودیم که، قراردادهای نفتی که میان روسیه و آمریکا عملاً به مرحلة نهائی رسیده بود، «معلق» گذاشته‌ شده‌اند، و بر اساس گزارش روزنامة لوموند، در تاریخ 12 ژوئیة سالجاری، بجای طرف‌های آمریکائی، در میدان «اشتوک‌مان» روسیه، شرکت «توتال» فرانسوی در کنار «گازپروم» روسی قرار می‌گیرد! ولی نمی‌باید اشتباه کرد، این همان فرانسه‌ای است که چند ماه پیش در آن انتخاباتی تحت عنوان چرخش به سوی انگلستان رخ‌ داده! و وزارت امور خارجة همین فرانسه، به دلیل اظهارات نامناسبی که از طرف مقامات فرانسوی علیة «حزب‌الله» لبنان صورت گرفت، رسماً از «حزب‌الله» عذرخواهی می‌کند! تا بحال ندیده بودیم که یک قدرت نظامی هسته‌ای، عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، به دلیل اظهارات «نابجا»، رسماً و در سطح جهانی، از یک سازمان «شبه‌نظامی» که معلوم نیست اصولاً چکاره است، «عذرخواهی‌» هم‌ بکند! بی‌دلیل نیست که پس از لگدی که اولمرت از همین به اصطلاح «حزب‌الله» نوش جان کرد، یک سال آزگار است که حرف زدن یادش رفته!

روابط «جنگ‌سرد» پایان یافته، و کسانی چون گوردون براون، سرکوزی و شاید نخست وزیر چین «کمونیست»، که چند روز پیش جهت دریافت «تو سری» به دلیل موش دوانی‌هایش در پاکستان، به کرملین «دعوت» شده بود، بهتر است چشم‌هایشان را بیشتر باز کنند! اگر پیام «جهان نوین» به آن‌هائی که در بالا عنوان کردیم، به سرعت منتقل شد، و در جریان امور قرار گرفتند، مشکل اصلی در چند ماه آینده مسلماً‌ حزب دمکرات آمریکا خواهد بود!‌ این حزب، گویا شکست‌های خونین جرج بوش در سیاستگذاری‌های کاخ‌سفید را، نه بر پایة تغییرات استراتژیک جهانی، که به دلیل «عدم لیاقت» شخص بوش تحلیل می‌کند، و همانطور که امروز شاهدیم، اصولاً‌ از موضع‌گیری‌های پایه‌ای نوین برخوردار نیست! امیدواریم که پایان دوران «خوش» جمهوری‌خواهان، با آغاز یک دوران «خوش» برای دمکرات‌ها توام نشود! جهان نیازمند این زورآزمائی‌ها نیست، خصوصاً که دیگر اصولاً زمینه‌ای برای اینگونه برخوردها وجود ندارد.





هیچ نظری موجود نیست: