۱/۲۴/۱۳۸۷

تانگوی آرژانتینی!



هیاهوی سیاسی «آمریکا ـ حکومت اسلامی» همچنان برقرار است. جرج بوش، پس از مذاکرات «سوچی» در روسیه، بار دیگر به مواضع سخنورانة خود رجعت فرموده. روز پنجشنبة گذشته، رئیس جمهور آمریکا، بار دیگر حملات لفظی خود را بر علیه حکومت اسلامی افزایش داد، و سخن از همگامی‌ تهران و القاعده در تقابل با سیاست‌های آمریکا در عراق به میان آورد! البته اینکه «القاعده» در عراق اصولاً چه می‌کند و از چه قدرت رزمی‌ای برخوردار است، مسئله‌ای است که دولت جرج بوش برای آن، حتی در ردة پاسخگوئی به سنای آمریکا پاسخی آماده نکرده. چرا که، در جلسة شنود سناتورهای آمریکائی با «کروگر»، سفیر این‌کشور در عراق، نهایت امر حضرت سفیر قبول فرمودند که القاعده در مرزهای پاکستان خطری به مراتب جدی‌‌تر است تا در خاک عراق! اگر بخواهیم سخنان کروگر را در برابر کنگره ملاک قرار دهیم، اینکه در مرزهای «پاکستان ـ افغانستان» خطر القاعده عمده‌تر است، یک اصل کلی را به اثبات می‌رساند: القاعده توسط آمریکا در منطقه فعال شده. چرا که منطقة نفوذ سنتی سیاست‌های انگلستان و آمریکا، همان مناطقی است که امروز از آنان تحت عنوان «وزیرستان» در مرزهای پاکستان و افغانستان سخن به میان می‌آید. از طرف دیگر، حکومت اسلامی، در وزیرستان هیچگونه نفوذی از نظر سیاسی ندارد. وزیرستان منطقه‌ای است سنی نشین، که به صورت سنتی ساکنان آن از دیرباز با «شیعی‌مسلکان» درگیری و زدوخورد داشته‌اند!

از طرف دیگر، اگر حکومت اسلامی دست در دست القاعده خطر بسیار بزرگی برای آمریکا به شمار می‌آید، چرا دولت آقای بوش از تهران جهت حفظ «امنیت» در عراق، طی همین چند روز گذشته تقاضای برقراری مجدد مذاکرات کرده؟ حتماً این «دعوت» را در تبلیغات حکومت اسلامی تلاشی جهت ایجاد شکاف میان اهل سنت و شیعیان معرفی می‌کنند! ولی اگر دقت کنیم، این دعوت درست پس از سرکوب نظامی سپاه المهدی و شبکة انگلیسی «مقتدی‌صدر» صورت گرفت؛ قرارداد آتش بس هم در شهر قم امضاء شد! و این امر نمی‌تواند در عرف سیاسی نوعی «در باغ سبز نشان دادن» تلقی شود! البته لازم به تذکر است که هنوز از طرف تهران، جوابی به این «دعوت» جهت مذاکرات امنیتی داده نشده! و این همان تصویری است که ایالات متحد قصد ارائة آن را به جهانیان دارد: آمریکای صلح‌دوست و اهل مذاکره، و ایرانی اهل جنگ و بمب‌گذاری و آدمکشی! در همین راهکارهای تنگاتنگ است که تانگوی آرژانتینی «بوش ـ احمدی‌نژاد» بر روی صحنة سیاست بین‌المللی در حال اجراست. هر دو طرف، در آغوش یکدیگر ریتم واحدی را دنبال می‌کنند، هر چند رو در رو و در برابر هم قرار گرفته‌اند!

از نخستین روزهای آغاز فعالیت دولت بوش، یک طرح اصلی در منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی به مورد اجرا گذاشته شده: شیطان‌سازی و فرشته‌پردازی! شیاطین، همان نوکران شناخته شده و گاه ناشناس کاخ سفید‌اند. در این میان می‌توان از اوباش حزب‌الله در ایران، طالبان و القاعده در منطقه، شیخک‌های شیعی مسلک در نجف و کربلا، شیوخ خلیج‌فارس و آخوندهای فکل‌کراواتی در آنکارا نام برد. اینان می‌باید یا مستقیماً نقش «شیطان» ایفا کنند، و یا در فراهم آوردن زمینة این «تئاتر» سیاسی همکاری همه‌جانبه داشته باشند. ولی این حکایت همانطور که گفتیم قسمتی هم به نام «فرشته‌پردازی» دارد: عزم «بشردوستانة» ایالات متحد جهت برقراری دمکراسی و حکومت آزاد و مردمی در کشورهای عراق و افغانستان!‌ بر اساس این صورتبندی، به طور مثال، عراق در مقام دومین کشور جهان از نظر ذخائر نفتی، می‌باید از نفت استفاده کرده، کشور را آباد و آزاد کند، و حتماً موی دماغ اقتصاد آمریکا نیز بشود!

طرح استعماری ساختن «شیطان و فرشته» که جهت خر کردن خلق‌الله، در میان گروه‌های کثیری، چه در ینگه‌دنیا و چه دیگر مناطق، طرفدارانی نیز دست و پا کرده، در عمل از 5 سال پیش به مورد اجرا گذاشته شده. اصل کلی این است که نیات خیر و انسانی آمریکا در تقابل با اهداف شیطانی «دیگران» قرار گرفته! در نتیجه، آمریکا می‌باید از این امکان برخوردار شود که در رویاروئی با مسائل این مناطق، تحت عنوان مبارزه با تروریسم، نظامیگری، برخوردهای شدید امنیتی، و نهایت امر سرکوب وسیع توده‌های مردم را سکة رایج کرده، تا نهایت امر اهداف واقعی واشنگتن در پس این «مبارزة» دروغین پنهان بماند. چرا که اصل کلی، برای کاخ سفید حفظ پایگاه‌های نظامی، اشراف بر مسیر حرکت نفت، و چپاول ملت‌هاست!

بی‌دلیل نیست که به یک‌باره دولت احمدی‌نژاد از آستین «امام زمان» چند هزار سانتریفوژ بیرون می‌کشد! و این عمل درست زمانی صورت می‌گیرد که جرج بوش به دلیل اظهارات اخیرش در مورد جنگ عراق به شدت در افکار عمومی آمریکا تضعیف شده، و حتی حزب دمکرات نیز چون سگ هار به پاچة ایشان پریده. سانتریفوژهای «اختراعی» احمدی‌نژاد فقط به کار بحرانی‌تر نشان دادن شرایط منطقه می‌خورد. به همین دلیل، عکس «مهرورزی» را «بی‌بی‌سی» در حال سان دیدن از همین سانتریفوژ‌ها انتشار داده، تأکید می‌کند:

«محمود احمدی نژاد [...] چند روز پیش و در روز ملی انرژی هسته‌ای [...] از تاسیسات نطنز بازدید کرد و خبر از نصب و راه اندازی شش هزار سانتریفوژ جدید در تاسیسات نطنز داد.»


البته لازم به تذکر است که دولت احمدی‌نژاد هیچوقت سخن از کنار گذاشتن «حق» ایران در برخورداری از فناوری هسته‌ای به میان نیاورده!‌ برای ملتی که از حق «گرسنگی» کشیدن برخوردار است، و همه روزه از امتیازات سرکوب «فرهنگی ـ اجتماعی» توسط مشتی عملة نانخور آمریکا و سرمایه‌داری غرب برخوردار می‌شود، زمانیکه در کارتون‌های پاره پاره می‌خوابد، برق هسته‌ای مسلماً یک «حق» مسلم و غیرقابل چشم‌پوشی است! معروف است که «مقام معظم» در هنگام غسل «جنابت»، با همان دست چلاق‌شان برق هسته‌ای را به بدتر از آنجای امام زمان وصل می‌کنند، تا بتوانند در مورد «برق هسته‌ای» و ضرورت‌های آن برای ما ملت غارت شده و سرکوب شده اینهمه «سخنرانی» بفرمایند. اگر برق هسته‌ای به درد همان بدتر از آنجای امام‌جمکران می‌خورد، تبلیغات جنگ که به دست آمریکا و نوکران ایرانی‌نمای آن در اطراف مسئلة «حق هسته‌ای» به راه می‌افتد، برای خیلی‌ها نان و آب دارد. البته ما ملت جزو بهره‌مندان از چنین «آب و برقی» نخواهیم بود.

باز هم بی‌دلیل نیست که امروز در شامگاه جمعه 23 فروردین ماه، رادیو فردا، خواهر خواندة «رادیو آمریکا»، هنوز همان خبر سخنرانی جنگاورانة رهبر «بوش‌الله» را در رأس خبرهای خود گذاشته؛ و با زبان بی‌زبانی می‌فرماید: ملت ایران خبردار باشید، جنگ در راه است! البته این جنگ داستان‌اش دیگر تمام شده، و اگر احمدی‌نژاد تمام سانتریفوژهای دنیا را هم با ارز حاصله از نفت حراج‌ شدة ملت ایران طاق بزند، و آن‌ها را نطنز و کرمان و کاشان و ابرقو و پشت کوه و بنگاه بی‌بی‌سی «فعال» کند، و یا تصاویر «فعال‌سازی» این آلات و ابزار اسقاطی را تمامی سایت‌های نانخور آمریکا از ایرانی‌نما تا آمریکائی‌پرست انتشار دهند، جنگی در راه نخواهد بود! آنکه قرار است «ماشه» را بکشد، باروت‌اش نم کشیده، و این را از همه بهتر همان سیاست‌بازان آمریکائی می‌دانند. همان‌ها که، برای «انتخابات» به شیوة گاوچران‌ها، «تام و جری»، و «آل‌کاپون» مشغول «صحنه‌سازی» و برنامه‌ریزی‌اند.

تئاتر «شیطان‌سازی و فرشته‌پردازی» به آخرین پرده‌های خود نزدیک می‌شود. و به همین دلیل است که فریاد حزب دمکرات از «اظهارات» آقای بوش به آسمان رفته! این تئاتر ضدبشری که با همراهی مزدوران آمریکا در منطقه به روی صحنه برده شد، فقط یک نتیجة ملموس برای ملت‌ها‌ داشته: مبارزه با اشغالگران را در همگامی با القاعده و شیخ‌های خودفروختة شیعی‌مسلک نجف و کربلا قرار داده. کیست که برای خلاصی از دست ارتش آمریکا به امثال احمدی‌نژاد، مقتدی‌صدر و یا ملاعمر رضایت دهد؟ در حکایات ملایان آمده که در «جهنم» ماری وحشتناک به نام «غاشیه» وجود دارد که «دوزخیان» برای فرار از دست او به اژدها پناه می‌برند!‌ حکایت ارتش آمریکا و بن‌لادن نیز درست داستان مار غاشیه و اژدهاست. و این مسئله‌ای است که دولت آمریکا و شبکة مردمفریبی و تبلیغاتی این کشور، از آن نیک آگاه است. ولی با این وجود به آستانه‌ای نزدیک می‌شویم که همین شبکه‌ها به تدریج از نفس می‌افتند. و آنروز که ملت‌های منطقه به صورت واقعی، میان حاکمیت‌هائی انسانی‌، اشغال ‌نظامی و حاکمیت اوباش مذهبی حق انتخاب داشته باشند، دور نیست. یادمان باشد که در چنین روزی، حتماً نظر «مقام معظم» را در مورد «ضرورت‌های» برق هسته‌ای جویا شویم!




...



هیچ نظری موجود نیست: