در مطلبی تحت عنوان «مرگ مخملین»، چند روز پیش در همین وبلاگ مطرح کردیم که تغییر وزراء در دولت احمدینژاد، بازتابی است «سیاسی ـ استراتژیک» برخاسته از توافقات اجلاس بخارست. هر چند در فردای انتشار این مطلب، الهام، سخنگوی دولت، در حضور خبرنگاران رسماً از هر گونه تغییری در کابینه اظهار بیاطلاعی کرده بود، باز هم در مطلب بعدی بر الزامی بودن تغییرات عمدة سیاسی در کابینة احمدینژاد، به دلیل تغییرات استراتژیک جهانی سخن گفتیم. امروز، که تغییر وزراء رسماً مورد تأئید قرار گرفته، و سخنگوی معمولاً «بیاطلاع» دولت نیز قبول کرده که، خروج وزراء کشور و اقتصاد از کابینه غیرقابل اجتناب است، میباید نظر منسجمتری نسبت به ادامة تغییرات در دولت احمدینژاد و بازتابهای سیاسی، استراتژیک و خصوصاً اجتماعی آن داشته باشیم. چرا که، نمیباید فراموش کرد، ساختار سنتی حاکمیت اسلامی در ایران در حال فروپاشی است، و دقیقاً به دلیل همین احساس عدم امنیت و نبود ثبات سیاسی است که شاهد تحرکات نوینی از جانب برخی محافل حکومتی جهت دستیابی به اهرمهای قابل اطمینان در سطح جهانی هستیم. نامهنگاریهای ولیعهد خاندان پهلوی و «احولپرسیهای» وی از امیرانتظام، که به قولی قدیمیترین زندانی سیاسی در حکومت اسلامی است، فقط یک بعد از این تغییرات را به نمایش میگذارد. بعد اصلی و نهایتاً تعیین کننده، بر خلاف آنچه جناحهای سنتی آخوندی و خصوصاً بازاریان و حوزویها فکر میکنند، بازگشت و یا عدم بازگشت سلطنت نیست؛ بعد اصلی، جایگزینی مهرههای استعماری گذشته با مهرههائی است که عملاً امروز ناشناختهاند.
همانطور که حدس میزدیم، در این تغییرات کنار گذاشتن مصطفی پورمحمدی از اهمیت بسیار برخوردار است. چرا که این تغییر در عمل، اگر به معنای انزوای کامل بنیادهای «امنیتی ـ نظامی» وابسته به غرب در کشور ایران نباشد، کارآئی این بنیادها را هدف قرار داده. کنار رفتن یک وزیر کشور، در ساختاری استعماری و امنیتی و انتظامی که دهههاست بر کشور ایران سایه انداخته، از اهمیتی برخوردار است که جابجائی وزیر اقتصاد را به هیچ عنوان نمیتوان با آن به قیاس کشید. ولی همانطور که شاهدیم مخالفتهای اساسی با کنار رفتن وزیر کشور، به تدریج صورت مخالفت با «تصمیمات» احمدینژاد را به خود میگیرد. و اینگونه «مخالفتها» عملاً تمامی طیف سیاسی حکومت اسلامی را فرا گرفته! امروز، 25 فروردین 1387، بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، مطلبی تحت عنوان «انتقاد اصولگرایان از تغییر وزرا در ایران» به چاپ رساند. در این مطلب عنوان میشود که در بطن جریانات «نزدیک» به احمدینژاد صدای این اعتراضات به صراحت شنیده شده. به طور مثال، محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی، به شدت از تغییر در کابینه ـ تغییر وزیر کشور ـ انتقاد کرده، تأثیرات آنرا در شرایط فعلی «غیرمطلوب» عنوان میکند! و از طرف دیگر، یکی از نمایندگان «سرشناس» اصولگرایان در مجلس، احمد توکلی نیز با این تغییرات در کابینه مخالف است! همچنین شیپور تبلیغاتی «ولایت فقیه»، روزینامة کیهان نیز، به قلم حسین شریعتمداری، این تغییرات را مورد «نکوهش» قرار داده، میگوید:
«تغییر وزرای دولت، بدون ضرر و زیان نیست و پیامدهای منفی غیرقابل انکاری دارد.»
مسلماً جهت تفریح و بذلهگوئی یک وزیر کشور را از در بیرون نمیاندازند، ولی میباید این اصل کلی را در نظر آورد که اگر جابجائی پورمحمدی در ساختار گذشته صورت میگرفت، عملاً در مخالفت با این «جابجائی» هیچ اعتراضی انجام نمیشد؛ طرفهای سیاسی مطمئن بودند که وزیر جدید خط وزیر گذشته را «دنبال» خواهد کرد. ولی امروز، همانطور که میبینیم چنین «اعتمادی» دیگر وجود ندارد. وزیر کشور، در شرایط فعلی به همراه مردهریگ «امنیتی ـ انتظامی» 80 سالة استعماری ایران به زبالهدان میرود، و به همین دلیل است که اصولگراترین محافل و «شخصیتهای» این حاکمیت به جان آمده، حلالی میطلبند، و در عمل، برای دولت اصولگرائی که ظاهراً با حمایت همین محافل به قدرت رسیده «شاخ و شانه» هم میکشند! میباید از این حضرات پرسید، مگر نه این است که دولت احمدینژاد با «حمایت» شما سر کار آمده؟ پس اگر از عملکرد دولت ناراضی هستید، با اعمال فشار در این عملکرد تغییراتی به وجود آورید! ولی همانطور که میدانیم احمدینژاد را کسی و محفلی در داخل مرزها سر کار نیاورده! این دولت بر اساس استراتژی نوین قدرتهای بزرگ منطقهای، به حاکمیت استعماری اسلامی، تحمیل شده! و اینان پس از به جان خریدن «دستور» حاکمیتهای منطقهای، هر کدام سعی در ایفای نقشی در میانة این میدان دارند. گروهی از درون همین حاکمیت «حامیان» دولت شدهاند، گروهی هم سعی در «رفاقتهای» بیشائبه با تازه به میدان آمدهها دارند. ولی در عمل، همگی سعی میکنند موجودیت خود را در چارچوب ساختارهای نوین حاکمیت حفظ کنند، و اگر فریادی میکشند به دلیل «تحمیل» دولتی است که نهایت امر بر موجودیت خویش و اینان نقطة پایان خواهد گذاشت. ولی کار به اینجا ختم نمیشود؛ «اصلاحطلبان» نیز فریادشان بلند شده!
با در نظر گرفتن این امر که بلندگوهای تبلیغاتی حکومت اسلامی، «انتخابات» در این حکومت را بسیار مهم و سرنوشتساز عنوان میکنند، میباید قبول کرد، این نخستین بار است که در یک حاکمیت فرضاً برخاسته از آراء مردم، «مخالفان» یک دولت از تغییرات در کابینه ابراز ناراحتی و نگرانی کردهاند! چرا که، معمولاً تغییرات کابینه به معنای تزلزل در بنیادهای دولت است، و در چنین شرایطی «مخالفان» میباید از این تغییرات حمایت صورت دهند، و امیدوار باشند که دولت به جانب نقطه نظرهای اینان سوق داده میشود. در حالیکه «مخالفان» دولت احمدینژاد از تغییرات کابینه دچار وحشت شدهاند! حسین کاشفی، معاون دبیرکل «جبهه مشارکت ایران اسلامی» اعلام کرده:
«تغییر وزیر کشور، سئوالاتی را ایجاد میکند که باید به آنها پاسخ داده شود.»
بله، ما هم با ایشان کاملاً موافق هستیم! همانطور که در بالا گفتیم چنین تغییراتی در این مقاطع مسائل پیچیدهای به همراه خواهد آورد، ولی اینکه مخالفان «پارلمانی» یک دولت از تغییر وزیری کلیدی چون وزیر کشور دچار نگرانی شوند، فقط جای تأسف دارد. و به این معناست که اینان در تخالف با مسیر سیاسی و امنیتی دولت احمدینژاد هیچگونه برنامة مستقلی نداشتهاند، و اینک که برنامة «دنبالهروی» به پایان خود نزدیک میشود، از نظر سیاسی تکلیفشان را نمیدانند! همین اصلاحطلبان، زمانیکه ساختار حاکم بر وزارت کشور، اکثر نامزدهای انتخاباتیشان را «قتل عام» سیاسی کرد، و طی برگزاری یک انتخابات نمایشی، با تقلب اسامی افراد مشخصی را از صندوقها بیرون کشید، به هیچ عنوان نگران نبودند! امروز که این وزیر «متخلف» کابینه را ترک میکند، پریشان حالاند! واقعاً میباید گفت عجبا! ولی «سئوالاتی» که حسین کاشفی جدیداً موفق به «کشف» آنها شده، از نظر ما سئوالی واحد و روشن است: تکلیف تئاتر روحوضی دولت اصولگرا و «مخالفخوانیهای» اصلاحطلبان، و نان قرضدادنهای سیاسی این محافل به یکدیگر چه خواهد شد؟
میباید به اینان اطمینان دهیم که برنامة «اصلاحطلبی»، در محتوای آمریکائی کلمه دیگر به پایان رسیده؛ در نتیجه، کنارهگیری پورمحمدی فقط آغاز کار است. همانطور که در مطالب پیشین به تفصیل عنوان کردیم، فروپاشی ساختار «امنیتی ـ انتظامی» حاکمیت اسلامی از مدتها پیش، در قالب «اوباشگیری» آغاز شده. «اوباش» در واقع همان استخوانبندی ساختار استعماری در جامعة ایراناند، همانها که به عنوان بازوی «قدرتمند» سیاستهای جهانی، و به دنبال رفت و آمدهای امثال «جهانبگلو»، «شاکری» و ... نهایت امر خیابانها را یک روز برای «حزبالله» و روز دیگر برای «شاهالله» قرق میکنند. و شاهد بودیم، در هنگام فروپاشاندن این ساختار استعماری، که ریشههایش را میباید در دوران میرپنج جستجو کرد، محافل وابسته به اصلاحطلبان از قماش «رئیس قوة قضائیه»، همگام با برخی اصولگرایان سنگ اندازیهائی کردند. این محافل، مسئلة «حجاب» و لباس مردم را بر این روند امنیتی «افزودند»، و امروز هم به دلیل تغییر وزیر کشور به سوگواری میپردازند. در واقع همانها که درگیری با مردم عادی در کوچه و خیابان را عملاً به مسئلة امنیتی «اوباشگیری» مرتبط ساختند، تا به این ترتیب اهمیت این برخورد را مخدوش کنند، امروز جهت تغییر وزیر کشور، زبان به شکوه، استغاثه و حتی تهدید گشودهاند!
در این میان فقط یک سئوال باقی میماند: تغییرات سیاسی در ساختار حاکمیت به چه ترتیب در سطح جامعه خود را به نمایش خواهد گذاشت؟ آیا روابط استبدادی گسترش مییابد، یا اینکه فضای اجتماعی از بنبستهای هولناکی که پس از کودتای 22 بهمن توسط عوامل آمریکا بر جامعه تحمیل شد، خارج خواهد شد؟ برای ارائة تحلیل عمیقتری از این روند میباید منتظر موضعگیریهای جدید سیاسی، و خصوصاً مسیر حرکت قدرتهای بزرگ منطقهای باشیم.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر