۲/۳۰/۱۳۸۶

کاغذ توالت هسته‌ای!


یکی از همین روزها اختیار از دست می‌دهم و هر آنچه نباید بگویم، می‌گذارم روی وبلاگ! این جمله به این معناست که هنوز آنقدرها که باید عصبانی نشده‌ام! این حرف هم کاملاً‌ درست است و می‌دانیم که، فردوسی مرد بزرگی بود!

سردار عسگری که مدتی گم شده بود، امروز پیدا شد! روزنامة «حریت» چاپ ترکیه‌ می‌گوید، رفیق ایشان هم نامش امیرفرشاد ابراهیمی است! دیگر چه می‌خواهید؟ این «سردار» و آن «مردار» دوش به دوش هم ـ و از آنجا که قبلة اسلام و مسلمین همان واشنگتن است ـ همگی در دامان آمریکا! آن‌ها که می‌گویند «رهبر» حق ندارد دست‌شان را بالا کنند! من از وقتی فهمیدم سردار عسگری آمریکا است متوجه شدم که رهبر هم آخر کار می‌رود آمریکا! نمی‌دانم چرا عمله و اکرة این‌ حکومت مرتب فرار می‌کنند و به آمریکا و کانادا می‌روند! و همه می‌دانیم که فردوسی ...

بله، بعد از گم‌شدن هواپیمای حامل مواد رادیواکتیو در پرواز «ترکیه ـ ایران»، که از قضای روزگار هیچکدام از سایت‌های «مستقل»، «مردمی»، «کارگری»، «زحمتکشی»، «مصدقی» و ... از آن حرفی به میان نمی‌آورد، مثل اینکه ترک‌ها از دست حکومت اسلامی و لوطی‌بازی‌های آمریکائی‌ها عاجز شده‌اند، و همان رگ معروف‌شان بیرون زده، و خر یکی از همین «سرداران»‌ فراری را گرفته‌اند؛ اینجاست که «دکتر» ابراهیمی از طریق مصاحبه‌ای «جنجالی»‌ با یک روزنامة ترکیه، پای به میدان مبارزات سیاسی می‌گذارد! آقای «دکتر»، اصلاً خودشان یکی از «معجزات» امام زمان‌اند! «اذعان» دارند در 12 سالگی وارد بسیج مستضعفین ‌شده‌اند، و به «سرعت»‌ نردبام ترقی را هم طی کرده‌اند! بعد هم پس از سال‌ها مأموریت‌های «سیاسی ـ نظامی»‌ در این کشور و آن کشور، چند سالی است که در راه امام زمان «قلم» می‌زنند! و فردوسی مرد بزرگی بود.

اصلاً تحصیلات و قابلیت‌های شغلی و فعالیت‌های مختلف آقای ابراهیمی عین امام زمان خودمان است. ایشان طی مدتی که در جنگ و گریز بودند، و سایة امپریالیسم آمریکا را به فرمان امام به گلوله بسته‌ بودند، یک دیپلم مهندسی در «عملیات روانی» از دانشگاه امام علی می‌گیرند! بعد هم زمانی که در بیروت بودند، ‌ یک فوق‌لیسانس در حقوق بین‌الملل از دانشگاه تهران می‌گیرند! دکترای ایشان هم جای خود دارد: در رشتة «حقوق‌بشر»، از دانشگاه خاورمیانة ترکیه! فکر نکنید!‌ اینهمه فقط قسمتی از «فعالیت‌های فرهنگی» این اسوة شهادت طلبی است! امروز «کار» زیاد دارند، فقط در مجلات عرب زبان بین‌المللی «مقاله»‌ می‌نویسند!‌ والله ما که آخوند نیستیم، ولی اگر بودیم حتماً می‌گفتیم، «الله‌اکبر! چقدر داغ‌اند ایشان!» البته لازم به تذکر است که کتاب‌های ایشان هم در ایران «ممنوع» شده. این صدمة بزرگی به فرهنگ و ادب کشور است، و مسلماً‌ «صفار» هرندی که عین رئیس دولت در امور آهنگری و آهن‌سفید باید تخصص داشته باشد، باید برای چاپ آثار ایشان آناً اقدام کند. و می‌دانیم که فردوسی مرد بزرگی بود!

بله، جناب سردار عسگری بر اساس «افشاگری‌های» آقای «دکتر»، و با استفاده از رهنمودهای ایشان، با اسناد هسته‌ای حکومت اسلامی به آمریکا گریخته‌! ایشان می‌فرمایند:

«عسگری بعد از 5 روز اقامت در آنکارا به استانبول می‌رود و خود را به سازمان آی.سی.ام.سی که وابسته به وزارت امور خارجة آمریکاست معرفی می‌کند».

البته برای آندسته از خوانندگان فارسی زبان که با سازمان «آی‌سی‌ام‌سی»‌ آشنائی ندارند، این نوع صورتبندی‌ها آناً بوی «امنیتی» و «فوق‌محرمانه»‌ می‌گیرد! برخی شاید فکر کنند که سازمان «آی‌سی‌ام‌سی» که به زعم آقای ابراهیمی «وابسته» به وزارت امورخارجه آمریکا است، مسلماً‌ یکی از زیرمجموعه‌های سازمان «سیا» باید باشد! ولی اصلاً از این خبرها نیست. سازمان مربوطه، در واقع یک انجمن خیریه‌ است؛ و ترجمة تحت‌الفظی نام آن، «کمیسیون کاتولیک بین‌المللی مهاجرت»! یکی از مهم‌ترین «فعالیت‌های» این سازمان تا به حال، فراهم آوردن زمینة تغییر دین و مذهب پناهندگان بوده، و در سال‌های سیاه فرار ایرانیان از کشور، بسیاری از هموطنان‌مان از طریق همین سازمان تغییر دین دادند، و به عنوان «پناهنده» به آمریکا گریخته‌اند! ولی، معمولاً پس از آنکه حملات نظامی و بمباران‌های «دمکراسی پرور» آمریکائی‌ها تمام می‌شود، قسمتی از وظایف پخش «لباس‌کهنه» و قوطی‌ کنسرو، میان «قربانیان»‌ دمکراسی آمریکا‌ با استفاده از همین سازمان صورت می‌گیرد، و در این میان، احیاناً «کش» رفتن کمک‌هائی که مردم دنیا به این بخت‌برگشتگان می‌کنند هم، قسمتی تا حدودی، «نصیب» رؤسای همین سازمان می‌شود! ‌حال اگر آقای «دکتر» می‌گویند عسگری اینجا رفته، حتماً مدارک هسته‌ای حکومت اسلامی را هم به عنوان «کاغذ توالت» تحویل همین‌ها داده! اگر فردا دیدید افغان‌های بخت‌برگشته‌ای که احمدی‌نژاد تحت عنوان «فراهم آوردن زمینة شغلی» از کشور اخراج کرده، دم مرز دارند از آنجا بدترشان را با اسناد هسته‌ای حکومت اسلامی پاک می‌کنند، یاد آقای «دکتر» بیفتید! و حتماً یادی هم از فردوسی بکنیم که مرد بزرگی بود.

روزی که پس از بلوای 22 بهمن، شیخک‌ها فردی به نام قطب‌زاده را به دستور آمریکا برای سرکوب ملت ایران، به تلویزیون دولتی فرستادند، با در نظر گرفتن این واقعیت که رئیس قبلی همین سازمان، ‌ هم ساواکی بود و نامش «قطبی»؛ هم پسردائی علیاحضرت بود و هم نامزد سابق ایشان! ظریفی گفت، هر چه باشد، «قطب‌اش» باقی است! یکی از «قطب» زاده شده، و دیگری به «قطب» متمایل! ولی امروز وضع «قطب‌شان» مثل اینکه خراب باشد، چرا که پس از لو رفتن نیرنگ‌های «رنگ‌ووارنگ» آمریکائی‌ها، می‌بینیم که قدم به قدم نوکرانش هم در داخل و خارج از مرزها «لو» می‌روند! پتة فخرآورها، گنجی‌ها، عسگری‌ها، آقای «دکتر» و امروز امثال اسفندیاری‌ها، بخاش‌ها و مدیران «باتجربة» کیهان و اطلاعات هم مرتب دارد به آب می‌افتد. البته ‌باید اذعان داشت، فردی که از 12 سالگی «مبارزه» کرده، می‌باید مورد احترام همگان باشد. و دقیقاً بخاطر حفظ همین احترام است، که مرتب در طول این مطلب می‌گوئیم، و حال باز هم تکرار می‌کنیم، فردوسی مرد بزرگی بود!




هیچ نظری موجود نیست: