۱۲/۲۰/۱۳۸۴


ایکاش من هم یک مرغ بودم!
...
طی سخنرانی‌های حاج‌اکبر رفسنجانی در مجلس خبرگان، یکی از ملاها از جا بلند شده و فریاد زده: «مرغ یک روزه هزار تومان گران شد!» البته مرغی که یکروزه هزار تومان گران می‌شود، بچة خیلی «بدی» است. ولی مسائل را هم نباید قاطی کرد. مرغ کاری به بمب هسته‌ای و انتخابات و جنگ عراق ندارد. مرغ اگر بچة خوبی باشد، می‌تواند همه روزه به چرا رفته، و قد قد کند. و اگر بچة بدی باشد، مثل بعضی‌ها هم خودش را گرفتار می‌کند و هم مردم یک مملکت را.

بله بالاخره، آمریکا آن کاری را که دوست داشت، با همکاری احمدی‌نژاد و رهبر و دیگر شرکاء، انجام داد: فرستادن پروندة ایران به شورای امنیت! جهت چک وچانه‌ها در محل و تعیین نرخ مرغ و ماهی و شیرآلات و توالت فرنگی و غیره در ایران. حالا در این شورا چه‌ها خواهد گذشت؟ کسی که به ما نمی‌گوید. اصلاً کار به این صورت شروع شده که «جلسات غیرعلنی است!!» یعنی مرغ که هیچ، ماهی هم حق اظهار نظر ندارد. ژست‌های «ملی‌ـ‌میهنی» رهبر و جناب ریاست جمهور هم خیلی‌ها را حسابی خر کرده و عرق وطن‌پرستی از هیکل‌شان شر و شر می‌ریزد!

ولی، رفسنجانی که از دهات اطراف کرمان، با هزار کلک و بامبول دستش را به این آب قنات وصل کرده، به این سادگی‌ها «خر» نمی‌شود. رفسنجانی می‌داند که آمریکا احمدی‌نژاد را از صندوق بیرون کشید که کاسه و کوزه‌ای اگر قرار است بشکند سر او بشکند، و مهره‌های اصلی رژیم، در رأس آنان، شخص سردار سازندگی، از خطر دور بماند. حال که با کمک همة دست اندرکاران زمینة سرکوب و بحران‌زائی در ایران فراهم شده، آمریکا فقط باید به قول بچه‌ها «شافتک» بزند، و کار تمام است. ریشة واقع گرائی‌های اخیر حاج اکبر را باید در همین اصل کلی دید.

روس‌ها ایران را «معامله» کردند، چینی‌ها نفت از روس‌ها می‌خرند و دیگر احتیاجی به ایران ندارند، هند را هم بوش با چند تا عروسک‌کوکی و رایانة هسته‌ای راضی کرد، ماندیم خودمان در دست آمریکا، یعنی همان که «رهبر» آرزو داشت. برای همین هم سخنرانی محکمی کرد و گفت با آمریکا کنار نخواهیم آمد. و بعد هم زیر لب اضافه کرد: «چون قبلاً‌ کنار آمده‌ایم!»

خوب همین چند روزه است که مرغ نه یک دفعه، که هر روز، هزار تومان گران شود. تازه بر می‌گردیم سر شعارهای 22 بهمن 57 : «ایکاش من هم یک مرغ بودم»!

هیچ نظری موجود نیست: