...
چند روز پیش، روزنامهنگاری از انگلستان، پس از دیداری از عراق، در بیبیسی به اظهار نظر پرداخت و عملاً عنوان کرد که اینکشور در شرایطی نیست که به آیندة آن بتوان امیدی بست. شاید برای بسیاری از افراد این مسئله از اهمیت برخوردار نباشد، ولی باید بار دیگر متذکر شد که جنگی «مخفیانه»، خونریز و وحشیانه در کوچهها و خیابانهای شهرهای عراق، هر روزه در جریان است. جنگی که چهرة «خوبان» آن سربازان به اصطلاح «ائتلافاند» و «دیو و ددش» گروهی که، آمریکا و جهان سرمایهداری ـ اینک به همراه مسکو ـ به آن لقب «القاعده» دادهاند. جزئیات این جنگ که، تا به امروز، به دلیل قتلعام خبرنگاران از جانب نیروهای «ائتلاف» تماماً در سکوتی هولناک جریان دارد، هم از چشم جهانیان پنهان مانده، و هم مقامات این «ائتلاف»، به دلیل این بیاطلاعی میتوانند، منافع و اهداف چپاولگرانهشان را آنسان که میخواهند در طبق نمایشات «تبلیغاتی» به خورد مردم بدهند.
در این رستا، یکی از «مانورهای» دیپلماتیک «ارتش دمکراسی» در عراق، سخنان جدید آقای رامسفلد، وزیر دفاع ایالات متحد است که، اگر اظهاراتشان را پیش از وقوع این جنگ در نظر بگیریم، گویا از صدقة سر قتلعام مردم عراق قصد بازسازی زرادخانة پنتاگون و «هماهنگ» کردن آن با ضرورتهای زمانه را دارند! ایشان روز سهشنبه 7 مارس 2006، در یک نشست خبری در پنتاگون میفرمایند: "اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران ایران به صورت مخفیانه به عراق نفوذ میکنند." و در همین راستا ایران را به حساب «دیپلماتیک» خودشان «تهدید» هم کردهاند. این نوع مانورهای دیپلماتیک و سیاسی که با هدف منحرف کردن افکار عمومی از بحران ناشی از تهاجم ارتش آمریکا در منطقه و خصوصاً در کشور عراق صورت میگیرد، شاید تاریخ مصرفاش دیگر تمام شده باشد. چه کسی است که نداند، ایران دوش به دوش نیروهای «ائتلاف» در سرکوب نهضتهای مردمی عراق شرکت داشته و گام به گام از سیاستهای اعلام شده از جانب واشنگتن در مورد عراق حمایت میکند؟ اکثریت کسانی که امروز، تحت عناوین مختلف بر پستها و مقامات «دولت عراق!» تکیه زدهاند، یا ایرانیالاصل هستند و یا از جمله سیاستبازانیاند که طی چهلسال گذشته، خود و یا محفلی که وابسته به آن بودهاند، مستقیماً از نظر مالی و نظامی تحت پشتیبانی ایران قرار داشته. حال باید از آقای رامسفلد پرسید: این اعضای نیروهای قدس سپاه پاسداران که مستقیماً توسط دولت ایران در قدرت سیاسی و تشکیلاتی عراق استقرار یافتهاند، چه نیازی دارند که «مخفیانه» پای به اینکشور گذارند؟
مسلماً جواب این سئوال را آقای رامسفلد نخواهند داد. طی همین مصاحبه آقای رامسفلد اضافه میکنند: "ما نمیتوانیم آنان را زائر بنامیم". پس مشکل حل شد. چرا که ایشان در ادامه میگویند: "شیعیان عراقی، عراقی هستند، و تحت تأثیر همسایگان خود قرار نخواهند گرفت". برای آنان که با برخوردهای دیپلماتیک آشنائی دارند این مصاحبة «شیرین» که بیبیسی هم دست به کار پخش آن شده، پیام کاملاً روشنی در خود پنهان دارد.
آمریکا، در چارچوب سیاست کلی منطقهای عملاً با شکست روبرو شده. بحران عراق رو به افزایش دارد و خشونتها، هم از جانب مخالفان این حکومت، و هم به دلایل راهبردهای اتخاذ شده از جانب ارتش «ائتلاف» ـ حتی به صورت انفجارات عمدی در کوچهها و خیابانهای کشور ـ رو به تزاید است. در چنین شرایط خشونتباری نمیتوان امیدی به آیندة روابط ارتش آمریکا با ملت عراق بست. از طرف دیگر، مذاکرات هستهای در «آژانس بینالمللی انرژی هستهای» نیز به نتیجه مطلوب ایالات متحد نرسید . غنیسازی در خاک ایران، زیر نظر کارشناسان سیا و اینتلیجنت سرویس غیر ممکن است، حتی ـ اگر اخبار جدید را مورد بررسی قرار دهیم ـ در ابعاد فعالیتهای «دانشگاهی!» در نتیجه برای این همه شکستهای پیاپی باید گوشتی را دم توپ برد و کاسه و کوزه را بر سر کسی شکست. چه کسی بهتر از دولت رسوای ایران؟
تجربة 27 سالة ملت ایران، در چارچوب سیاستهای جهانی جمهوری اسلامی، برای هر ایرانی صاحبنظری این امر را مسجل میکند که اگر هدف آقای رامسفلد از «حملات» دیپلماتیک امروزشان، پردهپوشی شکستهای آمریکا در عراق باشد، برای اینکار چه کسی بهتر از دولت دوست و همکار، «ایران اسلامی!»؟ دولتی که همه گونه همکاری با ارتشهای اشغالگر در مرزهای خود صورت داده، و امروز که به دلایل راهبردیِ اعمال شده از جانب مسکو، دیگر قادر نیست بادبان کشتی ارباب دیرین را برافرازد، شایستة هر گونه فحاشی، از جانب اربابان میشود. یادمان نرود که انگلستان ـ بازندة اصلی پیکنیک خونین عراق ـ چندی پیش دقیقاً همین اتهامات را بر ایران وارد دانسته بود، و در واقع، به دلیل اخراج هیئت دیپلماتیکاش از مذاکرات هستهای ایران، گویا در جنوب کشور دست به بمبگذاری در میان مردم کوچه و بازار هم زده بود.
ولی جواب دولت ایران به این اظهارات، اظهاراتی که از آن بوی جنگ به مشام میرسد، چیست؟ واقعیت امر را اگر بخواهیم، باید یادآور شویم، که ایران قادر به اعمال هیچگونه سیاست مستقل و ملی در این مورد نخواهد بود. به عبارت سادهتر اگر آمریکا احساس کند که در جریان عراق دستش روز به روز بیشتر رو میشود و شکستهایش آشکارتر از آن میشود که بتواند در پس تبلیغات جنگ آنها را پنهان نگاه دارد، از حمله ـ اینبار حملة نیروهای زمینی ـ و آزار و اذیت شهروندان ایرانی در مرزهای جنوب کشور به عنوان «کارت برندهای» برای خروج از بحران استفاده خواهد کرد. سئوال اینجاست که در چنین شرایطی، قدرتهای دیگر منطقه که برتری خود را در برابر سیاست آمریکا، حداقل در مذاکرات هستهای به منصة ظهور رساندند، در صورت اتخاذ چنین سیاستهائی چه اقداماتی صورت خواهند داد؟ در هر حال تا آنجا که مربوط به «دولت قدر قدرت ایران» میشود، حکومت اسلامی صرفاً «مصرفکنندة» بحرانهاست، در تمامی ابعادشان.
در این رستا، یکی از «مانورهای» دیپلماتیک «ارتش دمکراسی» در عراق، سخنان جدید آقای رامسفلد، وزیر دفاع ایالات متحد است که، اگر اظهاراتشان را پیش از وقوع این جنگ در نظر بگیریم، گویا از صدقة سر قتلعام مردم عراق قصد بازسازی زرادخانة پنتاگون و «هماهنگ» کردن آن با ضرورتهای زمانه را دارند! ایشان روز سهشنبه 7 مارس 2006، در یک نشست خبری در پنتاگون میفرمایند: "اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران ایران به صورت مخفیانه به عراق نفوذ میکنند." و در همین راستا ایران را به حساب «دیپلماتیک» خودشان «تهدید» هم کردهاند. این نوع مانورهای دیپلماتیک و سیاسی که با هدف منحرف کردن افکار عمومی از بحران ناشی از تهاجم ارتش آمریکا در منطقه و خصوصاً در کشور عراق صورت میگیرد، شاید تاریخ مصرفاش دیگر تمام شده باشد. چه کسی است که نداند، ایران دوش به دوش نیروهای «ائتلاف» در سرکوب نهضتهای مردمی عراق شرکت داشته و گام به گام از سیاستهای اعلام شده از جانب واشنگتن در مورد عراق حمایت میکند؟ اکثریت کسانی که امروز، تحت عناوین مختلف بر پستها و مقامات «دولت عراق!» تکیه زدهاند، یا ایرانیالاصل هستند و یا از جمله سیاستبازانیاند که طی چهلسال گذشته، خود و یا محفلی که وابسته به آن بودهاند، مستقیماً از نظر مالی و نظامی تحت پشتیبانی ایران قرار داشته. حال باید از آقای رامسفلد پرسید: این اعضای نیروهای قدس سپاه پاسداران که مستقیماً توسط دولت ایران در قدرت سیاسی و تشکیلاتی عراق استقرار یافتهاند، چه نیازی دارند که «مخفیانه» پای به اینکشور گذارند؟
مسلماً جواب این سئوال را آقای رامسفلد نخواهند داد. طی همین مصاحبه آقای رامسفلد اضافه میکنند: "ما نمیتوانیم آنان را زائر بنامیم". پس مشکل حل شد. چرا که ایشان در ادامه میگویند: "شیعیان عراقی، عراقی هستند، و تحت تأثیر همسایگان خود قرار نخواهند گرفت". برای آنان که با برخوردهای دیپلماتیک آشنائی دارند این مصاحبة «شیرین» که بیبیسی هم دست به کار پخش آن شده، پیام کاملاً روشنی در خود پنهان دارد.
آمریکا، در چارچوب سیاست کلی منطقهای عملاً با شکست روبرو شده. بحران عراق رو به افزایش دارد و خشونتها، هم از جانب مخالفان این حکومت، و هم به دلایل راهبردهای اتخاذ شده از جانب ارتش «ائتلاف» ـ حتی به صورت انفجارات عمدی در کوچهها و خیابانهای کشور ـ رو به تزاید است. در چنین شرایط خشونتباری نمیتوان امیدی به آیندة روابط ارتش آمریکا با ملت عراق بست. از طرف دیگر، مذاکرات هستهای در «آژانس بینالمللی انرژی هستهای» نیز به نتیجه مطلوب ایالات متحد نرسید . غنیسازی در خاک ایران، زیر نظر کارشناسان سیا و اینتلیجنت سرویس غیر ممکن است، حتی ـ اگر اخبار جدید را مورد بررسی قرار دهیم ـ در ابعاد فعالیتهای «دانشگاهی!» در نتیجه برای این همه شکستهای پیاپی باید گوشتی را دم توپ برد و کاسه و کوزه را بر سر کسی شکست. چه کسی بهتر از دولت رسوای ایران؟
تجربة 27 سالة ملت ایران، در چارچوب سیاستهای جهانی جمهوری اسلامی، برای هر ایرانی صاحبنظری این امر را مسجل میکند که اگر هدف آقای رامسفلد از «حملات» دیپلماتیک امروزشان، پردهپوشی شکستهای آمریکا در عراق باشد، برای اینکار چه کسی بهتر از دولت دوست و همکار، «ایران اسلامی!»؟ دولتی که همه گونه همکاری با ارتشهای اشغالگر در مرزهای خود صورت داده، و امروز که به دلایل راهبردیِ اعمال شده از جانب مسکو، دیگر قادر نیست بادبان کشتی ارباب دیرین را برافرازد، شایستة هر گونه فحاشی، از جانب اربابان میشود. یادمان نرود که انگلستان ـ بازندة اصلی پیکنیک خونین عراق ـ چندی پیش دقیقاً همین اتهامات را بر ایران وارد دانسته بود، و در واقع، به دلیل اخراج هیئت دیپلماتیکاش از مذاکرات هستهای ایران، گویا در جنوب کشور دست به بمبگذاری در میان مردم کوچه و بازار هم زده بود.
ولی جواب دولت ایران به این اظهارات، اظهاراتی که از آن بوی جنگ به مشام میرسد، چیست؟ واقعیت امر را اگر بخواهیم، باید یادآور شویم، که ایران قادر به اعمال هیچگونه سیاست مستقل و ملی در این مورد نخواهد بود. به عبارت سادهتر اگر آمریکا احساس کند که در جریان عراق دستش روز به روز بیشتر رو میشود و شکستهایش آشکارتر از آن میشود که بتواند در پس تبلیغات جنگ آنها را پنهان نگاه دارد، از حمله ـ اینبار حملة نیروهای زمینی ـ و آزار و اذیت شهروندان ایرانی در مرزهای جنوب کشور به عنوان «کارت برندهای» برای خروج از بحران استفاده خواهد کرد. سئوال اینجاست که در چنین شرایطی، قدرتهای دیگر منطقه که برتری خود را در برابر سیاست آمریکا، حداقل در مذاکرات هستهای به منصة ظهور رساندند، در صورت اتخاذ چنین سیاستهائی چه اقداماتی صورت خواهند داد؟ در هر حال تا آنجا که مربوط به «دولت قدر قدرت ایران» میشود، حکومت اسلامی صرفاً «مصرفکنندة» بحرانهاست، در تمامی ابعادشان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر