
ویکتور یوشچنکو، رئیس دولت اوکراین امروز به مناسبت سالگرد استقلال اینکشور، سخنرانی مهمی ایراد کرد، و طی آن اعلام داشت، « تنها راه حفاظت از جان مردم اوکراین و رفاه آنان عضویت این کشور در پیمان ناتوست!» این خبری است که امروز «بیبیسی» در سایت خود منتشر کرده! البته نمیباید از حق گذشت که همکار و همدم یوشچنکو، ساکاشویلی نیز با تکیه بر همین نوع الهامات، به خوبی توانست طی چند روز گذشته «از جان و رفاه ملت گرجستان» حفاظت کند! اینکه در چنین مقطعی از نظر شکلگیری تاریخ روابط «روسیه ـ ناتو»، رئیس دولت اوکراین چنین موضعگیری مستقیمی صورت میدهد این سئوال را مطرح میکند که، این «دولت به دنبال چیست؟» البته آقای یوشچنکو به خود زحمت داده در دنبالة سخنانشان میفرمایند: «هیچکس نباید به اوکراین بگوید که چه مسیری را باید انتخاب کند!» ما هم با ایشان همعقیدهایم، به این شرط که اگر موضعگیریهای مسکو را مخالف شأن یک دولت مستقل میدانند، همین استقلال را نیز در برابر محافل غربی اتخاذ کنند! و اینجاست که «استقلالطلبی» آقای یوشچنکو مسلماً کفگیرش به ته دیگ خواهد خورد؛ ما هم نوباوة دنیای سیاست نیستیم و میدانیم که امثال ایشان را غربیها از کدام زبالهدان یکشبه بیرون میکشند و تبدیل به شخصیت «سرنوشتساز» میکنند. متأسفانه نمونههای ایرانی یوشچنکو در مملکتمان نایاب نیست، و حداقل از این نظر ما ایرانیان به خودکفائی کامل دست یافتهایم.
ولی افاضات ریاست جمهور اوکراین، بر خلاف آنچه «بیبیسی» سعی در القاء آن دارد فقط نشان میدهد که خود ایشان دریافتهاند که دوران خداحافظی با قدرتنمائیهای سیاسی دیگر فرا رسیده. خلاصه میگوئیم، غرب اگر نتوانست از ساکاشویلی و در نتیجه از سیاستهای نفتی خود در دریای خزر حمایت کند، پر واضح است که از حمایت «آتلانتیستهای» اوکراین نیز عاجز خواهد بود. موضع استراتژیک گرجستان که این سرزمین را به منطقهای حائل میان ارتش ناتو در ترکیه، دریای سیاه و امپراتوری «علیافها» در آذربایجان تبدیل کرده بود، در مرزهای شمالی به سرزمین اوکراین نیاز داشت. ولی امروز گرجستان عملاً هر گونه ارتباط آبی با دریای سیاه را از دست داده، و نیروهای ترکیه نیز از وحشت ارتش روسیه مرزهای جنوبی گرجستان را رها کرده و دهها کیلومتر به داخل خاک ترکیه عقبنشینی کردهاند؛ امروز دلیلی وجود ندارد که غرب همچنان از آقای یوشچنکو حمایت کند. به طور کلی ساختار نقشة استراتژیک منطقه بدون مهرة مهم و سرنوشتساز گرجستان تماماً در هم میریزد، و اگر امروز رئیس دولت اوکراین، در پهنة گستردة سایتهای «امپراتوری» بریتانیا شیرژیان شده، به احتمال زیاد یال و دم و اشکماش را فراموش کرده. شیری است بیدندان که فریاد میزند، «به داد ما برسید که برایتان اینهمه خوشرقصی کردیم و اینک بیپناه در این گوشه گیر افتادهایم»!
وضعیت آتلانتیستهای اوکراین از «همکاران» گرجیشان به مراتب سختتر شده. اینان نه تنها دیگر فلسفة وجودی خود را برای سیاستگزاران غرب از دست دادهاند، که از نظر ژئوپولیتیک در وضعیت خطرناکتری فروافتادهاند. نخست اینکه «پیشینهای» تحت عنوان حضور نظامی روسیه در مناطق سابقاً شورائی به وجود آمده، و دیدیم که غربیها با تمام هارتوپورتهای آبکیشان در مخالفت با این روند جیکشان در نیامد! از طرف دیگر، همانطور که میدانیم نزدیک به نیمی از جمعیت کشور اوکراین خود را روسزبان و روستبار میداند، و این میزان در مناطق صنعتی، شهرهای بزرگ و بنادر استراتژیک تا 90 درصد ساکنان را شامل میشود! حتی شهر «کیف» که از نظر سیاستهای غربی پیوسته به عنوان پایگاه اصلی «آتلانتیستهای» اوکراین معرفی شده، بیش از 30 درصد روسزبان و روسنسب را در خود جای داده. میباید از حضرت یوشچنکو سئوال کرد، امنیت مردم این کشور را در جوار یک قدرت نظامی که بارها ثابت کرده جهت حفظ منافع ملی خود هیچ حسابی از ارتشهای غربی نمیبرد، به چه دلیل به این سادگی به خطر میاندازید؟
مگر مردم دنیا کور هستند و ندیدهاند که نخست وزیر بریتانیای «کبیر» و جوانکی که به عنوان وزیر امور خارجه پای به کابینه گذاشته پس از لگدی که ارتش روسیه به دهان ساکاشویلی کوبید، دو هفته است زبانشان بند آمده، و در زیرزمین ننهبزرگشان سنگر گرفتهاند؟ مگر مردم دنیا ندیدند که هارتوپورتهای آبکی سرکوزی، در افغانستان برای ارتش فرانسه چه «نعمتی» به بار آورد؟ فرانسه که حکومت اسلامی نیست تا چند دلالمحبت و قدارهبند حوزه و بازار سانسور مطبوعات و اینترنت را بر عهده بگیرند! بیائید و ببیند که چهها مینویسند و آبروی چه افرادی در این میان بر باد رفته! مردم دنیا خوب میدانند که در این صحنه چهها میگذرد، فقط آقای یوشچنکو هستند که خودشان را به خریت زدهاند، و «بیبیسی» هم در نقش «شیپور حمار» ظاهر شده.
تصویری که پس از فروپاشی اتحادشوروی از کشور روسیه در سطوح مختلف ارائه شد، برای همگان گویا تا به امروز «کارساز» تلقی شده! ادعاهائی مبنی بر اینکه دیگر «روسیه از میان رفت»، و یا اینکه «غرب تنها قدرت جهانی است»، و آمریکا چنین میکند و چنان خواهد کرد، در صحنة رسانهای و دیپلماتیک طی این دو دهه «نایاب» نبوده، ولی اگر روسیه هنوز علاقه دارد نقش «موشمرده» را بازی کند، دو تجربة سهمگین، یکی جنگ 33 روزه، و دیگری جنگ گرجستان نشان داد که بهتر است این موش نیمهجان را از خواب بیدار نکنیم! حالا میبینیم که حضرت یوشچنکو زیر دماغ همین خرس ظاهراً «نیمهجان» هلمنمبارز هم میطلبد! آنهم با تکیه بر محافل غرب که یکی در زیرزمین پناه گرفته، دیگری به جمعآوری اجساد نظامیاناش در افغانستان و فحشخوردن در افکار عمومی مشغول است، و آخری هم برای نجات جان خود به تنبان پارة چند تا آخوند شیعیمسلک در ایران و جنوب عراق آویزان شده. خلاصه میگوئیم، برای سوار شدن بر عرشة کشتی شکستهای که یوشچنکو به آب انداخته، واقعاً میباید از مخ خلاص بود!

...

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر