۶/۰۴/۱۳۸۷

شیرین و فضله!



از قدیم و ندیم گفته‌اند، «چرا دعوا می‌کنید؟ شریکی بخورید آقا!» البته آمریکائی‌ها تقریباً همین مفاهیم را به بیان دیگری آورده‌اند، «اگر حریف‌اش نمی‌شوی، شریک‌اش بشو!» این همان «حکایت» حاجیة شیرین عبادی و «مؤسسة تحقیقاتی» کیهان است! قبلاً در سینماهای تهران پیش از نمایش فیلم، یک تبلیغ نشان می‌دادند که خانمی می‌آمد، و البته بدون حجاب اسلامی می‌گفت، «ارج، نامی که می‌شناسید، و به آن اطمینان دارید!» ما هم امروز این «حاجیه» را همه می‌شناسیم، هر چند به او اصلاً اطمینان نداریم، ولی از قبل «بذل و بخشش‌های»‌ بنیاد نوبل که یکی از نخستین لژهای ماسونی فراملیتی در اروپا بود، با ایشان خیلی خوب آشنا شده‌ایم!

حضرت نوبل و خانواده، نفت آذربایجان را خوب چپاول می‌کردند، منطقه‌ای که در آن دوره ایالتی از امپراتوری تزارها به شمار می‌رفت! بعدها این «لژ» زیبا و پاستوریزه را نوبل‌جان پایه‌گذاری کردند، و پس از مرگ آنحضرت، «بنیاد نوبل» که با پول‌های چپاول‌شدة این فرد «خیرخواه» و «بشردوست» به موجودیت خود ادامه می‌داد، برنامة جایزه‌بگیری و های و هوی و داد و فریاد بین‌المللی را هم بر پایة «جوایز نوبل» به راه انداخت! چند سال بعد هم کشور «مستقل» نروژ را انگلیسی‌ها از سوئد جدا کردند، تا تبدیل شود به پادگان نظامی در شمال اروپا، و این لژ عین خشتک ملایان «دو پاره» شد؛ یک لنگه‌اش ماند در سوئد و لنگة دیگرش افتاد دست اعلیحضرت پادشاه نروژ! به همین خاطر جایزه‌بگیران یک قسم در سوئد می‌خورند، یک تعظیم بلندبالا هم در نروژ می‌کنند! این بود داستان ‌نوبل، البته به صورت بسیار فشرده و «زیپ‌شده»!

امروز پس از هیاهوی فراوان در اطراف حاجیه شیرین عبادی، فردی به نام «فضلی نژاد» که خود را عضو «مؤسسة تحقیقاتی» کیهان معرفی می‌کند، در فارس نیوز اعلام داشته:

«شيرين عبادي، روز دوم بهمن 1356 در تالار اجتماعات كاخ دادگستري و در مراسم بزرگداشت انقلاب سفيد، آمادگي خود را براي جانبازي در راه شاهنشاه آريامهر (شاه مخلوع) اعلام كرده بود. همان روز، اين خبر را به نحو مشروح خبرگزاري پارس (پانا) روي خروجي عادي خود مخابره كرد و سپس در رسانه‌ها بازتاب يافت.»

همانطور که می‌دانیم پیشتر حاجیه عبادی هر گونه ارتباط «احساسی» و «تشکیلاتی» میان خود و رژیم گذشتة ایران را کاملاً مردود شمرده بودند، و در یکی از همان جملات «حقوقی»‌ و بسیار شکیل که نشاندهندة عمق دانش و ادب و تربیت اجتماعی ایشان است فرموده بودند: «مرده‌شور شاهنشاه آريامهر را ببرند! من هيچ‌وقت و در هيچ‌كجا نگفته‌ام كه جانباز شاهنشاه آريامهرم»!‌ بله، واقعاً از نظر نزاکت و ادب در گفتار، خصوصاً در مقام برندة جایزة نوبل «صلح»، می‌باید به ایشان تبریک گفت چرا که استفادة بسیار بهینه از واژه‌ها کردند و نشان دادند که زبان فارسی تا کجا می‌تواند در قلب ملت‌ها نفوذ کند. ما از محفل نوبل تقاضا می‌کنیم که هر چه زودتر یک جایزة نوبل «ادبی» هم به ایشان بدهند چون ممکن است فرصت از دست برود!

البته ما کاری به «فدائی» بودن یا نبودن ایشان اصلاً نداریم، مگر ما فدائی خلق‌ایم؟ به ما چه مربوط است که یک دختر بچه را که هنوز عرق امتحانات سال آ‌خر دانشکدة حقوق تهران روی پیشانی‌اش خشک نشده، می‌آورند و تبدیل به اولین «قاضی» زن در دادگستری شاهنشاهی می‌کنند؟ مگر ما فضول‌ایم؟ ولی اگر ایشان فدائی بودند، وزیر دادگستری می‌شدند، «قاضی» که اهمیت ندارد! امر قضاوت در ایران کار مشکلی نیست؛ از شاهرودی بپرسید! تصمیمات حقوقی قبلاً گرفته ‌شده، قاضی فقط تصمیمات را به طرفین «ابلاغ» می‌کند! زن باشد یا مرد چه تفاوتی دارد؟ اگر بجای این مردک زبان‌نفهم عراقی که رئیس قوة قضائیه شده یک دختر شوخ و شنگ و مینی‌ژوپ پوش بنشیند، آدم به این قوة قضائیه واقعاً دلگرم می‌شود؛ حکم سنگسار را اگر بدهند، چه بهتر که از دست چنین لعبتی دریافت کنید! این مردک نره‌خر زبان‌نفهم که عمامه‌اش هنوز بوی کله‌پاچه‌های گندیدة صدر اسلام نجف و کربلا را می‌دهد اگر به نفع شما هم حکم صادر کند، می‌خواهید سر به تنش نباشد. این را گفتیم تا معلوم شود که این آخوندها اصلاً «روابط ‌عمومی‌شان» ضعیف است؛ این‌ها از علم «روابط‌ عمومی» هیچ نمی‌دانند، هر چند وانمود می‌کنند که «روابط‌ خصوصی‌شان» خیلی قوی است!

حال بر گردیم سر «دعوا»! آقای «فضلی‌نژاد» ـ حتماً با «احمدی‌نژاد» هم نسبتی دارند ـ مچ حاجیه را گرفته‌اند که تو «فدائی اعلیحضرت بودی!» مثل این است که فردا کودتا بشود، و کسی مچ آقای «فضلی‌نژاد» را بگیرد و بگوید تو فدائی حکومت آخوندها بودی! ایشان به عقیدة شما چه می‌گویند؟ خواهند گفت، «مرده‌شور این مردک چلاق را ببرند، من هیچوقت فدائی علی‌خامنه‌ای نبودم!»‌ ولی خوب!‌ ایشان هنوز فکر می‌کنند که این رژیم بدبخت و وابسته و «شترگاوپلنگ» نظر کردة امام زمان است و پا بر جا؛ روزی که «نظر» لطف امام زمان افتاد، و با یک تلفن خشتک مقام‌معظم را در ملاء‌عام لوطی‌ها به حراج گذاشتند، کم نخواهند بود از قماش همین «فضلی‌نژادها» که آناً شروع به خوش‌رقصی برای رژیم جدید کنند. اصلاً ما قبلاً هم می‌دانستیم که «مؤسسة تحقیقاتی کیهان» وابسته به ساواک است؛ هر چند جدیداً عبدالله شهبازی، عضو رسمی این سازمان جهنمی و نوکر اجنبی شاهکارهای به چاپ رسیده از طرف این «مؤسسه» را نتیجة تحقیقات شخصی خودش عنوان کرده! حال می‌باید پرسید که یک ساواکی تا چه حد اعتبار دارد که در مورد زندگی افراد اظهار نظر کرده، رأی «محکمه‌پسند» هم صادر کند؟

بله جناب «فضلی‌نژاد»! آن روزها که اوباش و حاجی‌های بازاری با تعظیم و تکریم در برابر وزراء تأئید شده از جانب دربار، مدیران کل، و حق حساب‌بگیران در همین اتاق بازرگانی زمین ادب می‌بوسیدند، تا از ارز حاصله از چپاول نفت این مملکت، «اعتبار» بگیرند و خنرز و پنزر وارد کنند و شش‌لاپهنا به خلق‌الله بیاندازند، حتماً با شعار «بگو مرگ بر شاه!» به وزارت بازرگانی مراجعه می‌کردند! این بازاری‌های خودفروخته همان‌ها نیستند که خرج کثافتکاری‌های حوزوی‌ها، حجج اسلام، و آیت‌الله‌ها را سالیان دراز در نجف و کربلا و قم و کاشان و هزار خراب‌ شدة دیگر می‌فرستادند؟ یادتان رفته که حاج‌ مانیان گور به گور شده، در «آغاز» انقلاب اسلامی‌، به نمایندگی از طرف بازار تهران 60 میلیون تومان ـ آنروز معادل 10 میلیون دلار آمریکا ـ برای حضرت امام خمینی پول توجیبی «حواله» کرده بود؟ این پول‌ها از کجا می‌آمد؟ امضاء کدام حرام‌زاده‌ها در پشت این برگه‌های واردات و صادرات نقش می‌بست؟ اگر وزراء و مدیران کل وابسته به دربار نبودند، حتماً امام‌زمان‌تان از چاه جمکران امضاء ‌کرده بود!‌ یادتان رفته؟ یادآوری کنیم که حاج مانیان به اصطلاح چرخ خیاطی وارد می‌کردند، از کشور ایالات متحد!

بودجة مخصوص روحانیت در نخست‌وزیری هم حتماً یادتان رفته؛ همان نخست‌وزیری که اگر به قول شماها «بهائی» بود و نجس، پول‌اش را خوب می‌گرفتید و دستش را خوب می‌بوسیدید، و نان‌ و گوشت‌اش را خوش می‌خوردید. صدوقی که یادتان هست؟ همان آخوندی را می‌گویم که به دست خودتان کشتید تا مثل دست‌غیب، مدنی، اشرفی اصفهانی و نهایت امر شریعتمداری مزاحم وطن‌فروشی عمال حکومت اسلامی نشود، قتل‌اش را هم انداختید گردن همکاران‌تان در تشکیلات مجاهدین خلق! همان آخوندی را می‌گویم که در یزد و کاشان و کرمان «لژ» فراماسونی به راه انداخته بود و به دلیل حمایت دربار نصف منطقه را عملاً «غصب» کرده بود. چرا از ایشان و فعالیت‌های حسنة خانواده‌های معروف یزد و کرمان در تأئید انقلاب سفید حرفی نمی‌زنید که آمده‌اید یقة یک زن عامی و کم‌سواد را گرفته‌اید؟ مچ چه کسی را می‌خواهید بگیرید؟ حتماً فکر می‌کنید که این مملکت همان برهوتی است که در روزهای «انقلاب اسلامی» از قبل جنگ‌ سرد تبدیل به طویله‌ شده بود تا امثال شریعتی، مهدی‌ بازرگان و بنی‌صدر متفکران اجتماعی‌اش باشند!‌ خیلی عوضی گرفتی عزیز!

حکومتی که با تکیه بر سانسور، سرکوب، کشتار و اختناق سر پا ایستاده بهتر است گ... زیادی نخورد! ما که می‌دانیم کجای‌تان پاره شده! ما که می‌دانیم از ترس سیاست‌های جدید منطقه‌ای زیر دم سگ جرج بوش دنبال «چاه‌ جمکران» می‌گردید. بی‌خود نیست که رئیس جمهورتان که تا دیروز می‌خواست اسرائیل را از روی نقشه «پاک» کند، خودش یک‌پا طرفدار اسرائیلی‌ها شده!‌ همفکران‌تان را در گرجستان نقره‌داغ کردند؛ کور که نیستید! ام‌الطالبان‌تان را در پاکستان ترکاندند؛ فردا هم نوبت به «خاندان» علی‌اوف و نوازشریف و کرزائی و دیگر شرکاء‌تان می‌رسد. حالا هی داد و فریاد بی‌خودی راه بیاندازید، سعی کنید با جفنگ‌بافی‌، از یک زن عامی مجسمة سیاست‌های «جاری» برای ما ملت بسازید!‌ این ملت بخوبی می‌داند که سایت مسخرة «فارس ‌نیوز» از بیخ و بن وابسته به جناح پاسداران و آخوندهای سلطنت‌طلب است. این روزی‌نامة «مصادره» شدة کیهان بدبخت را هم که دیگر خواننده ندارد! چرا بی‌خود این ورق‌پاره را دنبال دم‌تان می‌کشید؟

با این وجود خبر بسیار بدی برای‌تان آورده‌ام؛ حتی سلطنت‌طلبی و نوکرصفتی هم دیگر شما و امثال شما را از سرنوشت محتوم‌تان نجات نخواهد داد. اگر در جائی و در مکانی به عنوان «فدائی امام و امت» ترهات فرموده‌اید، تا دیر نشده «پاک‌اش» کنید!‌ تا چند صباح دیگر «فدائیان امام و امت» پناهگاه‌شان همان سوراخ زیر دم سگ جرج بوش خواهد بود!







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



...


هیچ نظری موجود نیست: